تفسیر به رأی در معارف و سیره علوی
مقدمه
یکی از موضوعات علوم قرآنی در آموزههای راهگشای حضرت امیر، نهی از تفسیر به رأی و منع از توجیه مضامین آیات الهی در جهت اهداف، اندیشهها و دیدگاههای شخصی است. حضرت به نقل از پیامبر اسلام(ص) میفرماید: خدای والا فرموده است: کسی که با رأی و نظر خود کلام مرا تفسیر کند، به من ایمان نیاورده، و هر کس مرا به آفریدههایم شبیه سازد، مرا نشناخته است، و آنکه در آیین من قیاس به کار برد، بر آیین من نیست[۱]. آن حضرت به زندیقی که مدعی وجود ناسازگاری در قرآن بود، فرمود: مبادا قرآن را با رأی خود تفسیر کنی! باید از دانشمندان فرابگیری؛ زیرا چه بسا تنزیل (ظاهر قرآن) شبیه کلام بشر است؛ در حالی که آن سخن خدا است و تأویل آن مانند تأویل سخن انسان نیست؛ همانگونه که هیچ آفریدهای مانند خداوند نیست[۲]. شخصی از آن حضرت خواست که خدا را برایش بستاید؛ بهگونهای که گویا او را به چشم میبیند. حضرت در پاسخ وی خطبه گرانقدری ایراد فرمود که به خطبه اشباح معروف است. در این خطبه آمده است: «... به آنچه قرآن از صفات خدا برای تو بیان کرده و تو را بدان راه نموده است، اقتدا کن و از چراغ هدایت آن، روشنایی بگیر. و هر چه را که شیطان تو را به دانستن آن واداشته، که در کتاب خدا آموختنش بر تو واجب نشده، و در سنت پیامبر و ائمه هدی از آن نشانی نیست، علم آن را به خدا واگذار، که این نهایت چیزی است که خداوند بر تو مقرر داشته است[۳].
از این فراز بلند، دو نکته مهم به دست میآید: نخست آنکه برای فهم و دریافت معارف دین، استفاده هماهنگ از قرآن کریم و سنت پیامبر و احادیث ائمه، بایسته است. دیگر آنکه، تکلف در شناخت آنچه راهی برای فهم آن نیست، ناروا است. عبیده سلمانی گوید: از علی(ع) شنیدم فرمود: ای مردم، از خدا بترسید و برای مردم فتوا ندهید؛ زیرا رسول خدا(ص) سخنی درباره کسی گفت و امتش به کسی دیگر واگذاشتند، و سخنی فرمود که در غیر موضعش نهادند. به آن حضرت دروغ بستند. پس من و علقمه و اسود و گروهی دیگر برخاستیم و گفتیم: ای امیرمؤمنان، درباره آنچه از تفسیر قرآن شنیدهایم، چه کنیم؟ حضرت فرمود: از علمای آل محمد باید پرسید[۴]. در ترسیم چهره عالم نمایان، یکی از ویژگیهای این گروه را تفسیر قرآن بر اساس اندیشهها و هوسهای خود دانستهاند: از میان بندگان، کسی خودش را دانشمند نامد و از دانش در او نشانی نیست. مشتی افکار جاهلانه از جاهلان و گمراهیهایی از گمراهان فراگرفته و بر سر راه مردم، دامهای فریب گسترده است و سخنان باطل گوید. کتاب خدا را به رأی خود تفسیر کند و حقیقت را به مقتضای هوای خویش به این سو و آن سو متمایل سازد[۵]. با عنایت به مجموع آموزههای امام علی(ع) درمییابیم که ایشان از یکسو مسلمانان را به تدبر و تأمل در قرآن، شناختن، پندگرفتن و تمسک و عمل کردن به آن فراخوانده است که لازمه آن فهم پذیری قرآن برای همگان است، و از سوی دیگر، از تفسیر به رأی نهی فرموده و تفسیر قرآن را نیازمند فراگیری از اهل بیت(ع) دانسته است. این دوگانگی در رویکرد به قرآن کریم، از وجود دو حوزه متمایز در عرصه علوم و معارف قرآن حکایت میکند: یکی همگانی است که در تیررس فهم و اندیشه تمامی انسانها قرار دارد؛ دیگری ویژه مخاطبان خاص قرآن، یعنی پیامبر و عترت است که شناخت کامل و تفسیر علوم مربوط به این حوزه، تنها از رهگذر رجوع به سخنان آنان ممکن است. بر این اساس، تفسیر به رأی استنباط علوم و معارف متعلق به حوزه خطاب ویژه است که بدون استفاده از تفاسیر پیامبر و اهل بیت(ع) شناخت کامل و صحیح آن حاصل نخواهد شد[۶].[۷]
منابع
پانویس
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ التوحید، ص۲۶۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۰.
- ↑ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۸، ح۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی ص۱۰۱؛ البیان، ص۲۶۹.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۷.