بحث:حضرت آدم در تاریخ اسلامی
توبه آدم و حوّا
آدم و حوّا از کرده خود به سختی پشیمان شدند و برای مخالفت دستور پروردگار متعال و محرومیت از نعمتهای بهشتی حسرتها خوردند، به ویژه هنگامی که در زمین مسکن گزیده و با مشکلات این جهان مواجه شدند. خدا میداند چند سال به منظور توبه و همچنین در فراق بهشت گریستند و چه تأسفها خورد تا آنگاه که خداوند آن دو را مخاطب ساخت و فرمود: «مگر من شما را از این درخت نهی نکرده و به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکاری برای شماست؟»
آن دو در جواب به تقصیر خود اعتراف کردند و در مقام توبه بر آمدند و گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، حتماً از زیانکاران خواهیم بود»[۱]. اما کار از کار گذشته و دستور هبوط به زمین صادر شده بود. آدم و حوّا نیز در زمین مسکن گزیده بودند و تأسف و حسرتها نتوانست آنها را به جای اول بازگرداند. ولی خدای تعالی از روی رحمت، در دیگری برای وصول به سعادت به روی آن دو گشود و وسیله دیگری برای جلب توجّه خود به آنها یاد داد و آن توبه و استغفار به درگاه حق تعالی بود و شاید به گفته بعضی از دانشمندان، جبران گناه از راه توبه، جزء همان علومی بود که خداوند در داستان تعلیم اسماء به او یاد داده بود.
از آنجا که داستانهای قرآن جنبه آموزندگی دارد، ظاهراً خدای سبحان میخواهد ضمن این قسمت از داستان آدم ابوالبشر این نکته را هم به فرزندان او یاد دهد که در هر حال انسان نباید مأیوس باشد و هر زمان دچار گناه و نافرمانی حق گردید، باید از راه توبه و استغفار به درگاه حق تعالی درصدد جبران آن برآید و مانند سایر واجبات توبه را بر خود واجب بداند، چنانکه علما به وجوب آن فتوا دادهاند.
قرآن کریم در این جا - با مختصر توضیحی که ما میدهیم - این گونه بیان میفرماید: «حضرت آدم از پروردگار خود کلماتی را فرا گرفت و با ذکر و یادآوری آنها به درگاه خدا توبه کرد و خدا توبهاش را پذیرفت.»..[۲]. و درباره آن کلمات نیز روایات مختلف است. در بسیاری از روایات شیعه و سنی است که آن کلمات این بود: «لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ عَمِلْتُ سُوءاً، وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي، فَاغْفِرْ لِي وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ؛ لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ، سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ عَمِلْتُ سُوءاً، وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي، فَاغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ؛ لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ، سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ عَمِلْتُ سُوءاً، وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي، فَتُبْ عَلَيَّ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»[۳].
در روایات دیگری که باز شیعه و سنی روایت کردهاند، آن حضرت خدا را به حق محمد(ص)[۴] یا خمسه طیّبة سوگند داد که توبهاش را بپذیرد و خداوند هم توبه او را قبول کرد[۵] و عنایات خاص خود را به او ابلاغ فرمود.
حالا دیگر آدم و حوّا در زمین قرار گرفته، و به رنج و مشقت افتاده بودند. ایشان تا در بهشت بودند، نه رنج گرسنگی میبردند و نه احتیاجی به تهیه غذا و فراهم ساختن آب و نان داشتند، و نه برای تهیه پوشاک و مسکن در زحمت بودند، اما اکنون که به زمین آمدند باید همه را تهیه کرده و برای ادامه زندگی دست به تلاش و کوشش میزدند. این کار اولاً به وسایل و ابزار آن احتیاج داشت، و ثانیاً دانشی میخواست تا راه به دست آوردن خوراک و پوشاک و همچنین بهکارگیری این ابزار را بیاموزد. خدای سبحان تمام این وسایل را برای حضرت آدم آماده کرد و طرز استفاده آنها و راه تهیه موادّ خوراکی و پوشاکی و مسکن، و خلاصه همه راهنماییهای لازم در مورد زندگی مادی و رفع نیازمندیهای جسمی را به وی آموخت و شاید در همان داستان، اسماء را هم به او تعلیم داده بود، اما چون آدم و فرزندان او نیازمندیهای دیگری هم از نظر روحی - و به تعبیر بعضی از محققان - از نظر زندگی آسمانی داشتند، لازم بود برای هدایت به راه سعادت و پرهیز از طریق شقاوت معنوی هم راهنمایی شده و راه و رسم آن را نیز بیاموزند. خدای رحمان پس از فرمان هبوط آنها، ضمن یک جمله آن راه را نیز به ایشان یاد داده و چنین میفرماید: ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۶].
با این جمله کوتاه، گویا خداوند سبحان میخواهد این نکته را نیز به آدم متذکر شود که فقط یاد گرفتن راه و رسم زندگی ظاهری و رفع احتیاجات جسمی، آرامش و آسودگی خیال بدو نمیدهد، بلکه باید برای رفع اندوه درونی، از هدایت خدای تعالی پیروی کند و گرنه با تأمین همه این احتیاجات و آشنا شدن با تمام قوانین زندگی مادی اگر در صدد تأمین نیازهای روحی و درونی خود بر نیاید، باز هم زندگی بر او دشوار میشود. چنان که در جای دیگری به دنبال هبوط آدم و حوا، بدان اشاره کرده و میفرماید: ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى * وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾[۷].[۸]
پانویس
- ↑ ﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ * قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟ * گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بیگمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾ «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
- ↑ تفسیر علی بن ابراهیم، ص۳۷؛ الدر المنثور، ج۱، ص۵۹ و ۶۰.
- ↑ الدر المنثور، ج۱، ص۶۰.
- ↑ معانی الاخبار، ص۴۲؛ ابن کثیر، قصص الانبیاء، ج۱، ص۵۹.
- ↑ «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
- ↑ «فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد * و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۳-۱۲۴.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۴۰.