اثبات عصمت اهل بیت در قرآن
عصمت اهل بیت(ع)، به معنای مصونیت خاندان پیامبر خاتم(ص) از گناه، خطا، اشتباه و نسیان است. بر اساس اصطلاح قرآنی و روایی، اهل بیت تنها شامل حضرت فاطمه(س) و امامان معصوم(ع) میشود. با توجه به این نکته از میان آیات قرآن کریم دو آیه تطهیر، آیه مباهله و آیه صلوات بر نبی از بارزترین و روشنترین آیات دال بر عصمت اهل بیت یعنی حضرت فاطمه(س) و ائمه دوازده گانه (ع) هستند.
معناشناسی
عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح متکلمان
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
اهل بیت
معنای لغوی
اهل بیت، ترکیبی از دو واژۀ "اهل" و "بیت" است. کلمۀ اهل معمولاً با توجه به مضافالیه خود معنی میشود، "أهل الرجل" قبیله و نزدیکان او هستند. به همسر مرد نیز اهل او گفته میشود. "أهل الأمر" والیان و فرمانروایان هستند و "أهل الاسلام" مسلمانان هستند و گاهی به خواص و نزدیکترین افراد به شخص، "اهل الرجل" گفته میشود و "أهل البیت" به معنی ساکنان خانه یا اتاق است[۱۱].[۱۲]
در مجموع واژه "اهل" به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب، خاندان، اقوام و خویشان، عیال و فرزندان، ملت و امت و... آمده است[۱۳] و قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، اُنس و الفت داشتن با چیزی و اختصاص داشتن به آن است.
"بیت" نیز به معنای خانه و محل سکونت است[۱۴] و بدین ترتیب، ترکیب "اهل بیت" به معنای "ساکنان خانه" است[۱۵].
معنای اصطلاحی
اهل بیت در اصطلاح در مورد خاندان پیامبر اسلام به کار میرود و آنچه میتوان بیان کرد این است که «بیت» در این ترکیب، به معنای خانه سنگی و گِلی که در مکه و مدینه از پیامبر به یادگار مانده، نیست؛ بلکه بیت نبوت و رسالت مراد است و منظور از بیت نبوت، خانهای است که رابط بین زمین و آسمان است، نه خانهای که بدن مُلکی پیامبر خدا (ص) در آن زیست میکرد، شب هنگام در آن میآرمید و همسران آن حضرت در آنجا سُکنا داشتند. در نتیجه، اهل این خانه کسانی هستند که با فضایل و کمالات معنوی پیامبر، ارتباط تام و کامل دارند[۱۶].
مصادیق اهل بیت
اهل البیت دراصطلاح امروزی چه در میان شیعه و چه اهل سنت در مورد خاندان پیامبر (ص) به کار میرود لکن اختلافی که وجود دارد به دایرۀ شمول این ترکیب بر میگردد. از همین رو، یکی از بحثهای رایج، مصداق "اهل بیت" در آیه تطهیر[۱۷] است، مبنی بر اینکه اهل بیت چه کسانیاند[۱۸].
نزد شیعه و اهل سنت مسلم است، اصحاب کساء؛ یعنی پیامبر، امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین (ع) مشمول عنوان اهل بیت هستند. اما عده ای از اهل سنت معتقدند علاوه بر این پنج نفر، همسران پیامبر نیز شامل میشود و عده ای دیگر قائلاند غیر از همسران آن حضرت، دیگران نیز شامل میشود. در مقابل، شیعه معتقد است افزون بر پنج تن آل عبا، امامان معصوم از نسل سیدالشهدا نیز داخل در این عنوان هستند هر چند که دوران رسول اکرم را درک نکرده باشند[۱۹].
با توجه به آنچه گفته شد، مصداق اهل بیت(ع)، حضرت فاطمه(س) و امامان معصوم(ع) از نسل آن حضرت هستند که بر اساس آیه تطهیر همگی معصوم از هر گونه رجس و پلیدی اعم از گناه، خطا، نسیان و اشتباه خواهند بود.
اثبات عصمت اهل بیت
مفسران جهت اثبات عصمت اهل بیت(ع) به آیات متعددی استناد کردهاند که دو آیه تطهیر و مباهله از مهمترین و روشنترین آن آیات هستند.
آیات فراوانی بر عصمت پیامبر و امامان معصوم از جهت مقام نبوت و امامتشان دلالت دارند که در مدخل اثبات عصمت پیامبران و اثبات عصمت امام ذکر شدهاند. با این حال در اینجا به دنبال آیاتی هستیم که به واسطه آنها بتوان عصمت اهل بیت(ع) که حضرت فاطمه(س) نیز یکی از انها است به اثبات رساند.
آیه تطهیر
آیه تطهیر به بخشی از آیه سی و سوم سوره احزاب اشاره دارد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾. این آیه از بهترین ادله امامت اهلبیت (ع) است، به طوری که اگر هیچ دلیلی غیر از این آیه نبود، همین آیه به تنهایی امامت و ولایت اهلبیت (ع) را به اثبات میرساند[۲۰]. متکلمان و مفسران شیعه با استناد به این آیه قاطعانه حکم به عصمت اهل بیت از گناه و اشتباه کردهاند[۲۱].[۲۲]
آیه تطهیر و اثبات عصمت اهل بیت (ع)
آیه با ﴿إِنَّمَا﴾ که به تصریح لغویان، برای حصر است، آغاز شده و انحصار ارادۀ الهی به آنان را بیان میکند[۲۳].
مراد از ﴿يُرِيدُ اللَّهُ﴾ نیز یا اراده تشریعی خداوند است و با اراده تکوینی. میدانیم که خواست تشریعی خداوند آن است که همه بندگان به اختیار از پلیدیها اجتناب کنند و پاکیزه گردند. پس اراده تشریعی بر پاک بودن بندگان به افراد خاصی اختصاص ندارد و افراد خاصی اراده نشدهاند و مخاطب اراده تشریعی عموم مکلفاناند، در حالی که خداوند سبحان در آیه تطهیر، از اراده خویش بر پاک ساختن اشخاص معین و محدودی خبر میدهد[۲۴]. از اینرو نمیتوان گفت در این آیه اراده تشریعی مورد نظر است؛ بلکه یقیناً مراد آیه، خبر دادن از اراده تکوینی خدای متعال بر پاک گردانیدن اهلبیت (ع) است[۲۵].
اراده تکوینی ارادهای است که به فعل و ترک دیگری ربطی ندارد و مربوط به خود اراده کننده است؛ مثل اینکه انسان اراده میکند بخوابد یا نخوابد؛ برود یا نرود؛ بنشیند یا بایستد. اما ارادهای که انجام یا ترک آن به خواسته غیر وابسته باشد، اراده تشریعی است؛ مانند پدری که به فرزندش بگوید: «این کار را انجام بده». و مولایی از عبد خود بخواهد که کاری را انجام دهد یا ترک کند.
بنابراین احکامی که خداوند برای بندگان وضع کرده است، چه برای یک نفر[۲۶]، چه برای عموم مردم و یا گروه خاصی از آنان در راستای اراده تشریعی او هستند؛ مانند آیه: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾[۲۷].
اما اراده تکوینی آن است که خداوند چیزی یا کسی را به هر نحو که بخواهد جعل کند و بیافریند. خدای تعالی میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۲۸].
در آیه تطهیر نیز واژه «اراده» متعلق به خداوند است و او است که طهارت اهلبیت را اراده فرموده و آنها را طاهر قرار داده است، نه اینکه از اهلبیت خواسته که طهارت داشته باشند. دلیل دیگر اراده تکوینی آیه، دلالت آیه بر عصمت اهلبیت (ع) میباشد؛ چراکه عصمت اکتسابی نیست؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ﴾[۲۹] و در جای دیگر میفرماید: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۳۰]. پس وقتی حقیقت عصمت به لطف و فضل پروردگار عنایتی باشد نه اکتسابی، احتمال اینکه اراده در اینجا اراده تشریعی باشد از میان میرود[۳۱].
معنای ﴿الرِّجْسَ﴾: کلمه «رجس» که در فارسی به معنای پلیدی است، مصادیق فراوان و دامنه وسیعی دارد و تمام پلیدیهای مادی و معنوی را در بر میگیرد. راغب اصفهانی در این باره مینویسد: «پلید چیزی چرکین و آلوده است...، و پلیدی چهار وجه دارد: گاهی طبیعت آدمی آن چیز را پلید میداند. گاهی عقل، در مواردی دین و در برخی موارد هم از هر سه جهت در چیزی پلیدی وجود دارد؛ به مانند مردار که طبیعت، عقل و دین دوری از آن را لازم میدانند»[۳۲]. پس هرچه که موجب تنفر و کوچکی شخصیت فرد شود «رجس» نامیده میشود.
معنای ﴿لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ﴾: «اذهاب» از باب افعال است؛ یعنی خداوند متعال در ابتدای خلقت اهلبیت (ع) اراده کرده است که پلیدی را از ایشان دور سازد. اذهاب در اینجا به معنای «دفع» است نه «رفع»[۳۳].
نکته دیگر اینکه در آیه مبارک واژه ﴿عَنْكُمُ﴾ بر ﴿الرِّجْسَ﴾ مقدم شده است؛ از این تقدیم به دست میآید، خدای متعال رجس را از اهلبیت دور کرده، نه ایشان را از رجس؛ مانند آنچه درباره حضرت یوسف (ع) آمده است: ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ﴾[۳۴] فرمود ما کاری کردیم که بدی به طرف یوسف نرفت، نه اینکه یوسف به طرف بدی نرفت، خدای متعال نفرمود: لنصرفه عن السوء و الفحشاء ما او را از بدی منصرف کردیم و اجازه ندادیم بدی به سوی او برود، بلکه فرمود: ﴿لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ﴾[۳۵].
تعبیر ﴿يُطَهِّرَكُمْ﴾ در پی ﴿يُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ﴾ تأکیدی بر طهارت و پاکیزگی به دنبال دور شدن پلیدیهاست و ﴿الرِّجْسَ﴾ هرگونه پلیدی فکری و عملی اعمّ از شرک، کفر، نفاق، جهل و گناه را در برمیگیرد[۳۶].
درباره مصداق اهل بیت در آیه تطهیر چند دیدگاه وجود دارد؛ برخی مصداق را تنها همسران پیامبر اکرم (ص) میدانند؛ عدهای علاوه بر همسران، خمسه طیبه را هم داخل اهل بیت قرار دادهاند، دیدگاه سوم، مصداق را تنها پنج تن آل عبا میداند که با بررسی احادیث نبوی؛ سیاق آیه، روایات مفسر آن و دلایل دیگر مانند آیه مباهله و ... همین نظریه اثبات میشود[۳۷].
مراد از اهلبیت در آیه به شهادت تغییر سیاق، همسران پیامبر نیستند، زیرا در صدر آیه و آیات قبل و بعد که درباره زنان پیامبر (ص) سخن میگوید، در تمامی آنها، ضمایر با صیغه مؤنث آمده است، در حالی که در اینجا یک باره سیاق عوض میشود و ضمیرها مذکّر میشود. این مطلب در روایاتی که از طریق شیعه و سنّی نقل شده نیز تأیید میشود[۳۸].
به یقین تطهیری که قرآن در این آیه بیان میکند، در درجه اول، تطهیر از آن چیزهایی است که خود قرآن آنها را رجس میداند. رجس در قرآن یعنی هر چه که قرآن از آن نهی میکند؛ هر چه که گناه شمرده میشود؛ میخواهد گناه اعتقادی باشد یا گناه اخلاقی و یا گناه عملی. اینها رجس و پلیدی است. این است که میگویند مفاد این آیه، دال بر عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن آنها از هر نوع آلودگی است[۳۹]. با اثبات طهارت و عصمت اهل بیت (ع)، نتایج مهمی در بحث امامت و ولایت قابل استنباط است. از جمله آنکه اهل بیت (ع) اسوه و مبین احکام الهی و معیار تفصیل حق از باطل محسوب میگردند. چنین فضیلتی ایجاب مینماید که مقام ولایت الهی به اذن خداوند متعین در آنان باشد[۴۰]
آیه تطهیر و اثبات عصمت سایر ائمه (ع)
امام صادق (ع) در روایتی میفرماید: مقصود از اهلبیت (ع) در آیه تطهیر، ائمهاند؛ «وَ قَوْلُهُ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ يَعْنِي الْأَئِمَّةُ»[۴۱].
امام رضا (ع) نیز در تفسیر آیه تطهیر، از حدیث ثقلین یاد میکنند و مصادیق اهل بیت (ع) را در آیه تطهیر، همان مصادیق اهل بیت در حدیث ثقلین[۴۲] برمی شمارند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ « وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ انْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»[۴۳].[۴۴]
آیه مباهله
﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ [۴۵].
در شأن نزول این آیه چنین آمده که نصارای نجران با رسول خدا(ص) درباره عیسی مسیح(ع) مجادله نمودند و اصرار داشتند که چون عیسی پدر ندارد پس پسر خداست. خداوند متعال در پاسخ به آنها فرمود: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾ [۴۶]. یعنی اگر پدر نداشتن عیسی(ع) دلیل است که خدا پدر اوست، پس خدا باید هم پدر آدم(ع) باشد هم مادرش؛ چون او بدون پدر و مادر خلق شده است؛ در حالی که نصاری آدم را مخلوق خدا میدانند، نه فرزند خدا.
چون نصاری این استدلال قاطع را شنیدند، شروع کردند به آوردن توجیهات و سخنان غیر منطقی؛ لذا خداوند متعال از رسول خدا خواست که وارد مجادله نشود و در عوض از آنها بخواهد که اگر سخن خود را حقّ میدانید پس بیایید ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را و شما نیز نفس خود را حاضر سازیم و از خدا بخواهیم که طرف باطل را نابود سازد. فردای آن روز رسول خدا(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و حسن و حسین(ع) را همراه خویش به مباهله آورد؛ لکن نصاری با دیدن چهرههای نورانی آنها از انجام مباهله ترسیده و انصراف دادند.
حال اگر بخواهیم این افراد را بر آیه تطبیق نماییم، حضرت فاطمه(س) مصادق «نِساءَنا» است؛ امام حسن و امام حسین(ع) نیز مصداق «أَبْناءَنا» هستند و امّا علی(ع) نیز مصداق «أَنْفُسَنا» خواهد بود.
دلالت این آیه بر عصمت اهل بیت(ع) را میتوان از امر خود قرآن کریم به رسول خدا(ص) بر آوردن نزدیکان خویش جهت مباهله به دست آورد روشن است که این افراد نزد خدای متعال از جایگاهی ویژه برخوردار بودهاند که لعن و نفرینشان در درگاه الهی مستجاب بوده و چنین اثری را داشته که مسیحیان نیز با دیدن انها از ادامه دعوای خویش دست کشیده و منصرف شدند، رسیدن به چنین مقامی جز با اجتناب از گناهان و معاصی میسر نبوده و این همان معنای عصمت است. علاوه بر اینکه عصمت تک تک آن افراد را میتوان از اموری دیگر نیز ثابت نمود به عنوان نمونه بر اساس نص این آیه، امام علی(ع) نفس خود رسول الله(ص) است و شکّی نیست که رسول خدا معصوم بود. پس کسی که به منزله نفس آن حضرت است هم باید معصوم باشد.
آیه صلوات بر نبی
«افضلیت و عصمت، از مهمترین شرایط امامت در بینش اسلامی است و دلایل عقلی و نقلی بسیاری این مطلب را ثابت میکند که در کتابهای کلامی بیان شده است[۴۷]. ویژگی مزبور، جز در امامان اهل بیت (ع) که شیعه امامیه به امامت آنان قائل است، یافت نمیشود[۴۸]. یکی از ادله نقلی این مطلب، آیه کریمه صلوات بر رسول خدا (ص) و روایاتی است که در ارتباط با آن از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است. خداوند در آیه صلوات فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۴۹].
در روایات بسیاری آمده است که پس از نزول آیه کریمه مزبور، برخی از صحابه پیامبر (ص) از چگونگی صلوات فرستادن بر آن حضرت سؤال کردند، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ»[۵۰]؛ “خدایا بر محمد و آل محمد درود بفرست”(...) بدون شک، آیه کریمه صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، بر عظمت مقام و منزلت رسول اکرم (ص) و شخصیت والا و بالای آن حضرت نزد خداوند متعال و فرشتگان مقرب الهی دلالت میکند. اصولاً درود فرستادن خداوند به فرد یا افرادی به معنای شمول رحمت خاص الهی نسبت به آنان است. این رحمت ویژه به دلیل شایستگی خاصی است که از حیث کمالات انسانی و ایمانی در پیشگاه خداوند دارند.
دیدگاه مفسران و متکلمان در این آیه
- امین الاسلام طبرسی: “از آنجا که خداوند سبحان این سوره را با ذکر پیامبر آغاز کرده و در اثنای آن از تعظیم ایشان سخن به میان آورده است، آن را با تعظیمی بیمانند پایان داده و فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ﴾[۵۱]؛ یعنی خداوند پیامبر (ص) را مورد درود و ثنایی زیبا قرار داده و با بزرگترین تعظیم گرامی داشته است و فرشتگان الهی نیکوترین درود و ثنا را نثار پیامبر کرده و با پاکیزهترین دعا برایش دعا میکنند[۵۲].
- فخرالدین رازی: “هنگامی که خداوند به مؤمنان دستور داد تا برای وارد شدن به خانههای پیامبر (ص) از او اذن بگیرند (و هنگام وارد شدن، آداب لازم برای حرمت نگهداشتن از او را رعایت کنند) و به صورت همسرانش نگاه نکنند، بیان حرمت او را کامل کرد. توضیح آنکه پیامبر (ص) یا در حالت خلوت است یا در میان جماعت، آیه ﴿لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ﴾[۵۳][۵۴]، مربوط به حرمت پیامبر در خلوت او است، و حالت جماعت او دو گونه است، یا در ملأ اعلی است یا در ملأ ادنی، او در ملأ اعلی از حرمت ویژهای برخوردار است؛ زیرا خداوند و فرشتگان الهی بر او درود میفرستند: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ﴾ بر این اساس احترام او در ملأ ادنی نیز واجب است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۵۵]. ایشان درباره فلسفه صلوات مؤمنان بر پیامبر (ص) - با این که خدا و فرشتگان بر او درود میفرستند - گفته است: “پیامبر (ص) به صلوات مؤمنان نیاز ندارد، بلکه صلوات مؤمنان بر پیامبر از باب اظهار تعظیم نسبت به آن حضرت است، همانگونه که خداوند، ذکر خود را بر مؤمنان واجب کرده است، در حالیکه به آنان نیاز ندارد، و فلسفه آن اظهار تعظیم نسبت به خداوند است تا شایسته پاداش الهی شوند، صلوات فرستادن مؤمنان بر پیامبر (ص) نیز آنان را شایسته پاداش الهی میکند، چنانکه از آن حضرت روایت شده که فرمود: “هر کس یکبار بر من صلوات بفرستد، خداوند دهبار او را از صلوات خود بهرهمند میسازد”[۵۶].
- ابن کثیر: مقصود این آیه آن است که خداوند بندگان خویش را از منزلت (ویژه) بنده و پیامبرش نزد خود و در ملأ اعلی خبر داده است به این که او نزد فرشتگان بر او درود میفرستد، و ملائکه نیز بر او درود میفرستند، سپس خداوند اهل عالم سفلی را به صلوات و سلام بر او فرمان داده است، تا میان ثناء بر او، دو عالم علوی و سفلی همراه شود”[۵۷].
- آلوسی: “هنگامی که مؤمنان آگاه شدند که خدای عزوجل و فرشتگان او بر پیامبر درود میفرستند، و نیز شنیدند که مأمور به صلوات فرستادن بر او میباشند، و دانستند که صلوات خدا و فرشتگان الهی بر پیامبر (ص) برترین صلوات و سلام است، نمیدانستند که چه صلوات و درودی از جانب آنان در خور مقام والای رسول اکرم (ص) که سید اولیالالباب است، میباشد، لذا از کیفیت آن از رسول خدا پرسیدند، و پیامبر آنان را به عالیترین نوع آن راهنمایی کرد و فرمود بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ». این پاسخ پیامبر (ص) اشاره به آن دارد که شما از فرستادن صلوات درخور مقام والای رسول اکرم (ص) ناتوانید پس آن را از خدای عزوجل درخواست کنید”[۵۸].
کیفیت فرستادن صلوات بر حضرت از منظر روایات
اگر چه در آیه شریفه، صلوات خدا و فرشتگان بر پیامبر اکرم (ص) مطرح شده است، ولی روایات نبوی که مبیّن و مفسر آیه شریفهاند، بیانگر این مطلباند که آل پیامبر نیز در این شرافت و منقبت ویژه الهی با رسول خدا (ص) اشتراک دارند؛ زیرا بر اساس این روایات، هنگامیکه از پیامبر اکرم (ص) درباره کیفیت صلوات بر آن حضرت سؤال شد، پیامبر (ص) پاسخ داد در فرستادن صلوات بر من بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»[۵۹]. از این کلام پیامبر به دست میآید که آل محمد (ص) در صلوات بر پیامبر اکرم (ص) که در آیه شریفه صلوات مطرح شده، اشتراک دارند و آنان نیز همچون پیامبر (ص) مشمول تکریم و تعظیم ویژه خدا و فرشتگان الهیاند، یعنی در مقام ثبوت و نفسالامر (در عالم تکوین و تشریع الهی) آل پیامبر همچون پیامبر اکرم (ص) مشمول صلوات و رحمت ویژه الهی میباشند، ولی در مقام اثبات و ابلاغ، این مطلب در دو مرحله بیان شده است، در مرحله اول، شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند نسبت به پیامبر اکرم (ص) که از طریق وحی قرآنی ابلاغ شده است، و در مرحله دوم، شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند نسبت به آل پیامبر که از طریق وحی غیر قرآنی ابلاغ شده است.
شاید حکمت این ترتیب (تقدیم و تأخیر) اشعار به برتری مقام و منزلت پیامبر اکرم (ص) حتی بر آل آن حضرت بوده است، یعنی اگرچه آل پیامبر در شایستگی شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند با رسول اکرم (ص) اشتراک دارند، ولی، پیامبر اکرم (ص) در ملاک مزبور از درجه و رتبه بالاتری برخوردار است، مانند اینکه چند نفر از نظر مقام علمی یا عملی بر دیگران برترند و ممتاز شناخته میشوند با اینحال در میان آنان نیز تفاضل و تفاوت در ملاک امتیاز بر دیگران وجود دارد، چنانکه این مطلب در مورد پیامبران الهی نیز صادق است، آنان در عین این که در برتری بر امتهای خود، اشتراک دارند، اما برخی از آنان بر برخی دیگر برتری دارد: ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ﴾[۶۰].
ابن حجر مکی درباره این که آل محمد (ص) در تکریم و تعظیم ویژه الهی نسبت به پیامبر اکرم (ص) که آیه شریفه صلوات بر آن دلالت دارد، با آن حضرت شریک میباشند گفته است: “اینکه پیامبر اکرم (ص) در پاسخ سؤال از کیفیت فرستادن صلوات بر آن حضرت فرمود: بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ»، دلیل روشنی است بر اینکه امر به صلوات بر آل پیامبر در آیه شریفه مقصود بوده است، و صلوات بر آنان جزء مأمورٌ به میباشد، و پیامبر (ص) آل خود را در مقام خود قرار داده است؛ زیرا مقصود از صلوات بر پیامبر (ص) فزونی تعظیم آن حضرت است، و تعظیم آل نیز ناشی از آن میباشد. بدین جهت است که هنگامیکه آنان را در کساء جای داد گفت: «اللهم إنهم منّی و أنا منهم فاجعل صلواتک و رحمت و مغفرت و رضوانک علی و علیهم»: “خدایا آنان از من و من از آنان هستم، پس صلوات، رحمت، مغفرت و رضوان خود را بر من و بر آنان قرار بده”، مقتضای اجابت این دعای پیامبر آن بود که خداوند آنان را در صلوات ویژه خود بر پیامبر (ص) با آن حضرت همراه ساخت، در این هنگام از مؤمنان خواست که همراه با صلوات بر پیامبر، بر آل او هم صلوات بفرستند. و نیز روایت شده که پیامبر (ص) فرمود بر من صلوات بتراء (بیدنباله و ناقص) نفرستید، پرسیدند صلوات بتراء کدام است؟ فرمود: این است که بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ»و توقف کنید، بلکه بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ»[۶۱][۶۲]
دلالت آیه بر عصمت آل پیامبر (ص):
مهمترین شاخص کمال انسانی، عصمت علمی و عملی است. علم و تقوا در قرآن کریم از شاخصهای مهم کمال و ملاک برتری به شمار آمده است، آدم به دلیل برتری علمی، شایسته مقام خلافت الهی در زمین شد و نیز مسجود فرشتگان قرار گرفت[۶۳]، و نیز فرموده است: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۶۴]؛ و نیز فرموده است: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۶۵]؛ و عالیترین درجه تقوا - که عبارت است از خویشتنداری در برابر تمایلات نفسانی و وسوسههای شیطانی - عصمت عملی است. عموم پیامبران الهی از عصمت علمی و عملی برخوردار بودهاند، و مقام عصمت پیامبر اکرم(ص) بر همگان برتری داشته است. مذاهب مختلف اسلامی درباره اینکه پیامبران الهی از مقام عصمت برخوردار بودهاند اتفاقنظر دارند، هر چند درباره قلمرو و گستره آن نسبت به قبل از نبوت و صغایر سهوی همداستان نیستند، تنها از حشویه (گروهی از ظاهرگرایان از اهل حدیث) نقل شده که صدور کبایر عمدی از پیامبران را نیز ممکن دانستهاند[۶۶]، اما این عقیدهشان مورد قبول دیگر مذاهب حتی وهّابیان نمیباشد[۶۷].
بر این اساس، آل پیامبر که در صلوات و رحمت ویژه الهی نسبت به رسول اکرم (ص) با آن حضرت اشتراک دارند، و این اشتراک به دلیل برخورداری آنان از کمال انسانی والایی است که از جنس کمالات پیامبرانه میباشد، و به حکم اینکه عصمت از مهمترین شاخصهای کمال پیامبرانه است، از ویژگی عصمت علمی و عملی برخوردارند.
مراد از آل ابراهیم
مقصود از آل ابراهیم -همانگونه که مفسران بیان کردهاند- پیامبران یا امامان ابراهیمیاند. بیضاوی گفته است: “خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را از طریق رسالت (پیامبری) و خصایص روحانی و جسمانی بر دیگران برتری داد، بدین جهت از تواناییهایی برخوردار بودند که دیگران نداشتند”. وی در ارتباط این آیه با آیات قبل گفته است: “هنگامی که خداوند اطاعت از پیامبران را واجب کرد و بیان نمود که اطاعت از آنان محبت الهی را جلب میکند، به دنبال آن، مناقب آنان را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۶۸]. مفاد آیه شریفه بر مبنای کسانی که میگویند فرشتگان بر بشر برترند، این است که خداوند آدم را بر ساکنان عالم سفلی برگزید، و بر مبنای کسانی که معتقدند بشر بر فرشتگان برتر است این است که خداوند آدمی را بر ساکنان عالم علوی برگزید، آنگاه خداوند قوه روحانی را در شعبهای معین از فرزندان آدم (ع) قرار داد که عبارتند از شیث و فرزندان او تا ادریس، سپس در نوح تا ابراهیم، آنگاه از ابراهیم با دو شعبه پدید آمد: اسماعیل و اسحاق؛ اسماعیل را مبدء ظهور روح قدسی محمد (ص) و اسحاق را مبدء دو شعبه یعنی یعقوب و عیصو قرار داد، و این امر تا زمان محمد (ص) ادامه یافت، با ظهور آن حضرت، نور پیامبری و فرمانروایی به او منتقل شد و تا قیامت در پیروان (آل) او باقی خواهد بود[۶۹].
امین الاسلام طبرسی گفته است: “کسانی که خداوند آنان را برگزیده است، مطهر و معصوم و پیراسته از قبایح میباشند؛ زیرا خدای متعال جز چنین کسانی را بر نمیگزیند؛ کسانی که ظاهر و باطنشان در طهارت و عصمت، یکسان است، بنابراین، اصطفاء به معصوم از آل ابراهیم و آل عمران اختصاص دارد، خواه پیامبر بوده باشند یا امام[۷۰].
بنابراین، مقصود از آل ابراهیم (ع) معصومان از خاندان او میباشند، خواه پیامبر بوده باشند یا امام، و چون صلوات بر آل محمد (ص) به صلوات بر آل ابراهیم تشبیه شده است، مقصود از آل محمد (ص) نیز معصومان از آل او میباشند. از آنجا که نبوت با پیامبر اکرم (ص) ختم گردیده است، آل برگزیده پیامبر، نبی نیستند، ولی کمال وجودی و نفسانی آنان از جنس کمال وجودی و نفسانی پیامبران و برگزیدگان الهی است و از ویژگی عصمت و افضلیت برخوردارند»[۷۱].
آیه مودت
«از جمله آیاتی که بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت (ع) دلالت دارد، آیه شریف مودّت است. خدای تعالی در سوره شورا میفرماید: ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۷۲].
معناشناسی مودت
"مودت" از ماده "ودّ" (به ضمّ و فتح واو) به معنای دوست داشتن چیزی، همراه با تمنّی (آرزوی) تحقّق آن است[۷۳]. مودّت، ضد عداوت، از یاران عقل و از جمله ارزشهاست: الْمَوَدَّةُ وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَةَ[۷۴] و در اصطلاح، محبتی است که در عواطف، گفتار و رفتار انسان تأثیرگذار است[۷۵].
مودت در قرآن
ریشه مودت و مشتقات آن ۲۹ بار در قرآن به کار رفته است. یکی از اسمای حسنای الهی ودود است: ﴿إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ﴾[۷۶]، ﴿وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ﴾[۷۷]. ودود یا فعول به معنی مفعول است یعنی خداوند در دلهای اولیای خویش محبوب است و یا فعول به معنی فاعل است، یعنی خدا بندگان صالح خویش را دوست دارد و از آنان راضی است[۷۸].
در اصطلاح قرآن، دو نوع مودت داریم: یک مودت تکوینی و خدادادی و دیگری مودت تشریعی. مودت تکوینی دو مصداق دارد:
- خدا بین زن و شوهر مودت قرار داده است: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۷۹].
- مودتی هم بین مؤمنان قرار داده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا﴾[۸۰].
اما مودت تشریعی این است که بر مؤمنان واجب نموده که نسبت به خویشان پیامبر اکرم محبت داشته باشند و این محبت و مودت را به عنوان اجر رسالت قرار داده است[۸۱].
و اما درباره این که مقصود از ﴿إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ در آیه شریفه چیست، آراء و اقوال مختلفی مطرح شده است مانند: درخواست یاری و ترک دشمنی از قریش؛ درخواست یاری از انصار؛ تبلیغ و هدایت به مقتضای رابطه خویشاوندی؛ حسن معاشرت با خویشاوندان (صله ارحام) و مودت طاعات و تقرب به خداوند. اما معنای مورد تایید شیعه مودت خاندان پیامبر (ص) است.
آیه ﴿الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ خطاب به مؤمنان است؛ زیرا در ابتدای آیه فرموده است: ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[۸۲]؛ سپس فرموده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۸۳].
قول آخر طرفداران زیادی از اهل سنت[۸۴] و شیعه[۸۵] دارد[۸۶]
کیفیت استدلال به آیه
به حکم عقل،وجوب محبت مطلق، مستلزم افضلیت و افضلیت نیز مستلزم وجوب اطاعت است و وجوب اطاعت مطلق نیز دلیل بر عصمت خواهد بود.[۸۷].[۸۸]. دلالت وجوب اطاعت مطلق بر عصمت بسیار روشن است، به طوری که فخررازی نیز بدان تصریح و برای اثبات آن استدلال میکند. وی در تفسیر آیه شریف ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۸۹] مینویسد: [۹۰]. همانا خدای تعالی در این آیه به طور جزمی به اطاعت از اولوالامر دستور داده است و هر آن کس که خداوند به صورت جزمی و قطعی به اطاعات از او فرمان دهد، ناگزیر باید از خطا معصوم باشد و اگر از خطا معصوم نباشد - بر فرض اقدامش به خطا ۔ خداوند به متابعت از او امر کرده است که خود دستور دادن به انجام خطاست، در حالی که خطا از آن جهت که خطاست مورد نهی قرار گرفته است. پس این به اجتماع امر و نهی در فعل واحد و به اعتبار واحد منجر میشود که محال است. پس ثابت شد خدای تعالی به صورت صورت جزمی به اطاعت از اولو الامر دستور داده است و ثابت شد که هر آن کس که خداوند به صورت جزمی به اطاعت از او فرمان دهد، لزوماً باید معصوم از خطا باشد، پس به یقین ثابت شد که اولواالامر مذکور در این آیه ناگزیر باید معصوم باشند. براساس این آیه، حضرت امیرالمؤمنین و سایر امامان (ع)، امام و خلفای بلافصل پس از رسول خدا (ص) هستند و به قطع و یقین معصوماند.
دیدگاه عالمان امامیه
برخی از عالمان شیعه نیز در ذیل آیه مودّت به همین مطلب اشاره کرده و امر محبت مطلق را به اطاعت مطلق و آن را نیز به عصمت گره زدهاند که در زمره این بزرگان مرحوم بیاضی عاملی است. وی مینویسد: [۹۱]. خداوند اجر رسالت پیامبرش را در مودّت به اهل او قرار داده است، همان طور که در این آیه آمده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾.
گفتهاند مراد خداوند از این آیه، نزدیکان در اطاعت است؛ یعنی در پیروی از اهل قربی. میگوییم: چنانچه بپذیریم دستور مطلق مودت به ایشان جز با عصمت آنان قابل تصور نیست، اصل عدم تقدیر است. گفتهاند: آیه خطاب به کفار است؛ یعنی مراقب خویشان من در میان خود باشید، یعنی قریش! میگوییم: کفار برای پیامبر اجری قائل نیستند تا به آنان خطاب شود. اخبار مورد اتفاق نیز با این دو وجه منافات دارد.
مرحوم شبّر نیز چنین استدلال میکند: [۹۲]؛ وجوب مودت مستلزم وجوب إطاعت است؛ چراکه مودّت همواره با وجود عصمت واجب میشود و با وقوع خطا از آنان، ترک مودت ایشان نیز واجب میگردد؛ همان طور که خدای تعالی میفرماید: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾[۹۳] و غیر اهلبیت (ع) به اتفاق غیرمعصومند؛ از اینرو علی و فرزندانش امام خواهند بود.»[۹۴].
پرسش مستقیم
منابع
- جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان
- حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
- فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
- کمپانی زارع، مهدی، اهل بیت، دانشنامه امام رضا ج۲
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن
- ربانی گلپایگانی، علی، آیه تطهیر، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- سرمدی، محمود، آیه تطهیر، دانشنامه معاصر قرآن کریم
- خراسانی، علی، آیه تطهیر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
- یوسفیان، حسن، اهل بیت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵
- محمد تقی فیاضبخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۵۰؛ لسان العرب، ج۱۱، ص۲۹.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اهل بیت»، دانشنامه امام رضا، ج۲ ص ۶۶۵.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۵۴۵، «بیت».
- ↑ یوسفیان، حسن، اهل بیت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ادب فِنای مقربان، ج ۱، ص ۱۰۹-۱۱۱.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۶.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ادب فِنای مقربان، ج ۱، ص ۱۰۹؛ یوسفیان، حسن، اهل بیت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ ـ ۹۵؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۵.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱.
- ↑ برای نمونه ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۶۰؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الفصول المختارة، ص۵۴؛ سیدمرتضی علی بن حسین علم الهدی، الشافی، ج۳، ص۱۳۹؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۳۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۰، ص۵۰۱؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۳۶؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۵، ص۳۷۳؛ همو، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۸۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۳۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر معین، ج۲، ص۱۱۱۸؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۵۸؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۸، ص۳۰۰-۳۰۳؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۱؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۰.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۳۴.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۱؛ خراسانی، علی، آیه تطهیر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ - ۴۲۵.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱؛ علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۱۶۱.
- ↑ مثل احکامی که اختصاص به شخص رسولالله (ص) دارد که در فقه معین شده است؛ از جمله واجب بودن مستحبات، نافله شب و غیره بر آن حضرت.
- ↑ «خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱.
- ↑ الرجس: الشيء القذر...، والرجس يكون على أربعة أوجه: إما من حيث الطبع، و إما من جهة العقل، و إما من جهة الشرع، وإما من كل ذلك كالميتة، فإن الميتة تعاف طبعاً و عقلاً و شرعاً، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۸۸.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱.
- ↑ «بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۶۸.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۱؛ خراسانی، علی، آیه تطهیر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ - ۴۲۵.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۶۱-۶۳؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ صادقی فدکی، سید عباس، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۲۵۷؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۸۵ و ۱۰۹.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۵۲-۵۳.
- ↑ مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج۴، ص۹۱۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۸۵ و ۱۰۹؛ شفیعیان حیدری، جواد، عصمت فاطمه، ص ۷۳؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۹۹-۲۱۳؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۳۳؛ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۹۵؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۸۵ و ۱۰۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۳.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۴۳۴، ح۳۸۱۳.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۸۸.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۶۸.
- ↑ «از آن پس که به آگاهى رسیدهاى، هر کس که درباره او (عیسی مسیح) با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را و شما هم نفس خود را، آن گاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «مثَل عیسى نزد خدا، چون مثَل آدم است که او را از خاک بیافرید و به او گفت: موجود شو. پس موجود شد». سوره آل عمران، آیه ۵۹
- ↑ در اینباره به کتاب امامت در بینش اسلامی رجوع شود.
- ↑ در اینباره به کتابهای: «الارشاد» شیخ مفید، «تلخیص الشافی» شیخ طوسی، «کشف الغمه» شیخ اربلی، «الصراط المستقیم» بیاضی رجوع شود.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ منبع و مدرک روایات در ادامه نقل خواهد شد.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷-۸، ص۳۶۶.
- ↑ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا﴾ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۲۷-۲۲۸.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۹۵.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص۱۱۲.
- ↑ صحیح بخاری، ج۳، ص۱۷۸، کتاب التفسیر؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵، کتاب الصلوة؛ سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۵، کتاب التفسیر، ح۳۲۲۰؛ سنن نسائی، ص۲۲۰، کتاب السهو، باب الامر بالصلاة علی النبی، ح۱۲۸۲ و چند حدیث دیگر؛ سنن ابی داوود، ص۱۶۳، کتاب الصلوة، باب الصلاة علی النبی (ص) بعد التشهد، ح۹۷۶ و چند حدیث دیگر؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۲۱۳ - ۱۲۱۴.
- ↑ «و بیگمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.
- ↑ الصواعق المحرقة، ص۱۸۳-۱۸۴، باب یازدهم، آیه دوم.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۸۵.
- ↑ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ برای آگاهی از اقوال و آراء متکلمان و مذاهب اسلامی در مسئله عصمت پیامبران به کتاب «ایضاح المراد فی شرح کشف المراد»، ص۳۴۲-۳۴۸ رجوع شود.
- ↑ ر.ک: الارشاد إلی صحیح الاعتقاد، دکتر صالح بن فوزان، ص۱۸۷-۱۹۶.
- ↑ «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۹-۲۲؛ نیز ر.ک: تفسیر المنار، ج۳، ص۲۸۸-۲۸۹؛ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۱۹۸؛ روح المعانی، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۲؛ المیزان، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۸؛ تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۴۲-۱۴۴؛ روح البیان، ج۲، ص۲۴-۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۸۱-۲۹۱.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ ر.ک: مفردات راغب، ص۸۶۰. ودد: محبة الشئ و تمنی کونه و یستعمل فی کل واحد من المعنیین علی ان المتمنی یتضمن معنی الودة، لأن المتمنی هو تشهی حصول ما توده؛ تفسیر أبوالسعود، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ المحاسن، ج۱، ص۱۹۷. عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ مَوَالِيهِ فَجَرَى ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ... وَ الْمَوَدَّةُ وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَةَ.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۰۲.
- ↑ «بیگمان پروردگار من بخشایندهای دوستدار است» سوره هود، آیه ۹۰.
- ↑ «و او آمرزگار دوستدار است» سوره بروج، آیه ۱۴.
- ↑ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ «و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
- ↑ «به زودی (خداوند) بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، (در دلها) مهری خواهد نهاد» سوره مریم، آیه ۹۶.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه مودت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ دیوان الامام الشافعی، ص۵۶؛ بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۲۴۳؛ الکشاف، ج۴، ص۲۱۹ ـ ۲۲۱؛ مفاتیح الغیب، ج۲۸، ص۱۶۴- ۱۶۶؛ الصواعق المحرقة، ص۲۱۱- ۲۱۲؛ ینابیع المودة، ص۶و ... .
- ↑ چنان که شیخ طوسی، پس از نقل آن گفته است: «این قول، مختار ما و اصحاب ماست»، التبیان، ج۹، ص۱۵۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۹۹-۱۱۳؛ فرهنگ شیعه، ص۵۲ ـ ۵۴؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه مودت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۲۶۴.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۵۳.
- ↑ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ إن الله تعالى أمر بطاعة أولى الأمر على سبيل الجزم في هذه الآية، و من أمر الله بطاعته على سبيل الجزم والقطع، لابد و أن يكون معصوما عن الخطأ، إذ لو لم يكن معصوماً عن الخطأ، كان بتقدير إقدامه على الخطأ، يكون قد أمر الله بمتابعته، فيكون ذلك أمرا بفعل ذلك الخطأ، والخطأ لكونه خطأ منهي عنه، فهذا يفضي إلى اجتماع الأمر والنهي في الفعل الواحد بالإعتبار الواحد، و أنه محال. فثبت أن الله تعالى أمر بطاعة أولى الأمر على سبيل الجزم، وثبت أن كل من أمر الله بطاعته على سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ، فثبت قطعا أن أولى الأمر المذكور في هذه الآية لابد و أن يكون معصوما.تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۱۴۴.
- ↑ جعل الله أجر رسالة نبيه في مودة أهله في قوله تعالى: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾. قالوا: المراد القربى في الطاعات، أي: في طاعة أهل القربى. قلنا: الأصل عدم الإضمار، و لو سلم فلا يتصور إطلاق الأمر بمودتهم إلا مع عصمتهم. قالوا: المخاطب بذلك الكفار، يعني: راقبوا نسبي بكم، يعني القرشية. قلنا: الكفار لا تعتقد للنبي أجرا حتى تخاطب بذلك. على أن الأخبار المتفق عليها تنافي الوجهين. الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۱۸۸ - ۱۸۹.
- ↑ وجوب المودة يستلزم وجوب الإطاعة، لأن المودة إنما تجب مع العصمة، إذ مع وقوع الخطأ منهم يجب ترك مودتهم، كما قال تعالى: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند»سوره مجادله، آیه ۲۲ و غيرهم (ع) ليس بمفهوم اتفاقا، فعلي و ولداه الأئمة حقّ الیقین فی معرفه أصول الدین، ص۱۹۹.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۵۳.