بنی سلیم بن منصور در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نسب‌شناسی

بنی‌‌سُلَیم از قبایل بزرگ و مشهور عدنانی شبه جزیره عربستان و از تبار سُلیم‌‌ بن منصور ‌‌بن عِکرمة ‌‌بن خَصْفَة بن قَیس بن عیلان[۱] به شمار می‌‌آیند. منسوبان به این قبیله را سُلَمی گویند.[۲] هَوازِن،[۳] مازِن[۴] و سَلامان[۵] از دیگر فرزندان منصور‌‌ بن عِکرمه و برادر سلیم بودند که در عرض سلیم سر منشأ قبایل دیگر شدند که در آن میان هَوازِن و سپس بنی سلیم از شهرت و کثرت بیشتری برخوردار شدند.

منابع از بُهْثَه به عنوان فرزند سُلیم و از امرؤالقَیس، عوف، ثَعلبه، معاویه، سُلیم و حارث به عنوان فرزندان بُهثه بن سُلیم یاد کرده‌‌اند که هر یک به تیره‌‌ها و بطون متعدد و گاه مهمّی تقسیم شدند. از مشهورترین این تیره‌‌ها که بسیاری از آنها به امرؤالقیس بن بُهثَه باز می‌‌گردند عبارت‌‌اند از: بنو عُصَیَّة بن خُفاف، بنو مالک بن ثَعلبه، بنی بَهزِ‌‌ بن امرؤالقیس، بنی‌‌ عوف‌‌ بن بُهثة، بنوالشرید، و بنو زغب بن مالک، بنی یَرْبُوع بن سَمّاک، بنی رِعْل بن مالک، بنو ذَکْوان بن رِفاعه و بنو مالک ‌‌بن خُفاف.[۶] اینان همچنین با تیره‌‌ها وقبایل متعددی همپیمان بودند. بنی کبیر بن غنم بن دودان (از‌‌ کنانه)،[۷] بنی‌‌ حارث‌‌ بن عبدالمطلب [۸] و بنی‌‌هاشم (هر دو از قریش)[۹] از جمله این همپیمانان‌‌اند. شجاعان و جنگ‌‌آوران سُلیم در نزد عرب زبان‌زد بودند.[۱۰][۱۱].

موقعیت سیاسی و نظامی

دلیران و جنگاوران سُلیم نزد عرب زبانزد بودند.[۱۲] حضور بنی‌سلیم پیشاپیش سپاه پیامبر (ص) در فتح مکه و حنین و نیز فتوحات پس از پیامبر (ص) بیانگر دلیری و جنگاوری سلمی‌ها است.

همچنین برخی از محققان با تمسک به اشعار فرزدق و نجاشی معتقدند که بنی سلیم مانند برخی دیگر از اعراب همچون اشجع با برخی حیوانات روابط ناپسند جنسی داشتند.[۱۳] در منابع از جنگ‌های متعدد و مشهور بنی سلیم بسیار یاد شده است؛ از جمله "یوم شمطه" (از‌‌ جنگ‌های فجار) که در این جنگ سلمی‌ها در کنار هوازن و ثقیف در برابر قریش و کنانه قرار گرفتند،[۱۴] "یوم کدید"، "یوم بُرزه" و "یوم فیفاء" که در این سه جنگ بنی‌‌سلیم با بنی فراس از تیره‌‌های کنانه جنگیدند،[۱۵] "یوم رَمْرَم"[۱۶] و "یوم دفینه"[۱۷] که در این‌‌دو جنگ نیز سُلمیان رو در روی بنی مازن‌‌ بن عمرو ‌‌بن تمیم قرار گرفتند، "یوم تَثْلیث"،[۱۸] "یوم‌‌الحوزة الأوّل"[۱۹] و "یوم الحوزة الثانی"[۲۰] از دیگر روزهای جنگی بنی سلیم است.[۲۱].

موقعیت جغرافیایی و اقتصادی

بنی سلیم عمدتاً در مناطق بالای نجد، نزدیک مدینه و سپس خیبر در همسایگی غطفان (در شمال نجد) و هوازن (در جنوب نجد) و در میان حرّه‌‌هایی (زمینهای سنگی) با آبهای فراوان و معادن متعدد و زمین‌های حاصل‌خیز زندگی می‌‌کردند، از این‌‌رو مردمانی ثروتمند و در ارتباط کامل با یهودیان مدینه و بزرگان مکه بودند، به ویژه آنکه منازل سُلمی‌ها در مسیر عبور کاروانهای تجاری عرب بود.[۲۲] در منابع از حره سلیم در بالای نَجْد [۲۳] و ام صَبّار یا حَرَّة‌‌النّار در ناحیه خیبر [۲۴] به عنوان حرّه‌‌های مهم سلیم نام برده شده است؛ همچنین از دونکان،[۲۵] رولان [۲۶] (نزدیک مدینه که دارای روستاهای متعدد با درختان خرما بود)، سَلْوان، [۲۷] ثعل (نزدیک مکه)،[۲۸] نیز به عنوان آبراه‌ها و وادیهای سلیم نام برده شده است. از آبهای مهم اینان می‌‌توان به اُثال،[۲۹] کُدر،[۳۰] قَلَّهی [۳۱] مُریر،[۳۲] چاه معونه (نزدیک حره سلیم)،[۳۳] غدیر (در پایین حره سلیم)[۳۴] و از کوه‌های آنان باید به ذوبحار [۳۵] (در ‌‌پشت حره سلیم)، برام [۳۶] (در حره سلیم)، اُبلی (در راه مکه به مدینه در منطقه بطن نخل) اشاره کرد.[۳۷] از دیگر مکان‌های متعلق به بنی‌‌سلیم می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد: روستاهای حاصل‌خیز و زراعی حجر (نزدیک قلّهی و ذی‌‌رولان)،[۳۸] قلّهی [۳۹] (در وادی رولان)، حاذه، نقیا، القیا [۴۰]و سوارقیه [۴۱] (از نواحی مدینه) و معادن طلا[۴۲] و دهنج [۴۳] (سنگهای سبز رنگ) و آهن.[۴۴] بنی‌‌سلیم با توجه به دارا بودن زمین‌های حاصل‌خیز و آبهای فراوان به کشاورزی نیز اشتغال داشتند. خرما، موز، زیتون و انگور و گلابی از محصولات کشاورزی آنان بود.[۴۵] برخی شهرت کوهستان‌های بنی سلیم را به عسل‌های آن می‌‌دانند.[۴۶] مجموعه‌‌هایی از سلیم در دوره اسلامی و پس از فتوحات به بصره و خراسان مهاجرت کردند.[۴۷][۴۸].

عادات، آداب و عقاید بنی سلیم

سُلمی‌ها همچون بسیاری از قبایل شبه جزیره عربستان بت‌‌پرست بودند. در منابع از بت سُواع[۴۹] به عنوان بت ‌‌بنی‌‌سلیم یاد شده است. آنان همچنین مسئولیت سدانت و نگهداری از بت عُزّی را (که ‌‌بتخانه‌‌ای در نزدیکی مکه داشت) نیز بر عهده داشتند.[۵۰] ضمن آنکه برخی مردان سلیم در خانه‌‌های خود نیز بتهایی مخصوص خود داشتند، چنان‌‌که از بت ضمار به عنوان بت عباس بن مرداس یاد کرده‌‌اند.[۵۱]

برخی، تیره ذکوان بن رفاعه سُلمی را از گروه حُمْسی‌ها می‌‌دانند.[۵۲] اینان در کنار قریش، کنانه، ثقیف و... برای خود و دیگر زائران کعبه در ایّام حج قوانین خاصی وضع کرده بودند. خداوند این بدعت‌ها را مردود دانسته است. ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۵۳]؛ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۵۴] بنی‌‌سلیم همچنین معتقد بودند که فرشتگان دختران خداوند هستند که از ازدواج خدا با جنیان متولد شده‌‌اند. مفسران آیه ﴿وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ[۵۵] را در ردّ این اعتقاد دانسته‌‌اند[۵۶].

از دیگر بدعت‌های اینان به تأخیر انداختن ماههای حرام بود. چون ترک جنگ در سه ماه متوالی حرام ذیقعده، ذیحجه و محرّم بر آنان سخت بود، سلیم در کنار غطفان و هوازن گاه با جابه‌‌جایی دو ماه محرم و صفر، ایام پس از ذیحجه را ماه صفر اعلام می‌‌کردند و بدین شکل حرمت جنگ را در ماه پس از ذیحجه (محرم) برمی داشتند و این امر را یک‌‌سال در میان انجام می‌‌دادند. خداوند با نزول آیه ﴿إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۵۷] چنین بدعتی را کفری افزون بر دیگر کفرهای آنان دانسته است.[۵۸]

بنی سلیم در دوره اسلامی

با توجه به ارتباط بنی‌‌سلیم با مکّیان، آشنایی آنان با پیامبر (ص) و دین جدید را می‌‌توان در همان سالهای آغازین بعثت دانست. با حضور پیامبر در مدینه، منابع از اسلام برخی از مردان بنی‌‌سلیم و حضور آنان در غزوات پیامبر یاد کرده‌‌اند که در آن میان می‌‌توان به حضور ثقف‌‌بن عمرو و برادرانش از تیره بنی‌‌حجر در غزوه بدر (سال دوم)[۵۹] و همچنین حضور عروة بن اسماء بن الصلت سُلمی از مبلّغان پیامبر در غزوه بئر معونه (سال چهارم)[۶۰] اشاره کرد؛ اما در سوی دیگر از غزوات حضرت و اعزام سرایا به سوی بنی‌‌سلیم گزارشهای متعددی آمده است.

اولین اعزام به سوی بنی سلیم در دهم شوال سال دوم (ماه ۲۰ هجرت) در قالب سریّه غالب بن عبداللّه لیثی صورت گرفت که سپاه بدون هیچ گونه برخوردی بازگشتند.[۶۱] پس از غزوه بدر پیامبر به دنبال آگاه شدن از تجمع بنی سلیم و غطفان در کُدر (از آبهای بنی‌‌سلیم) با ۲۰۰ تن از اصحاب در حالی‌‌که پرچم سپاه به دست علی (ع) بود به سوی آنان رهسپار شد؛ ولی در آن منطقه هیچ یک از آنان را نیافت و فقط ۵۰۰ شتر به غنیمت آوردند. ابن‌‌هشام این غزوه را، که به غزوه "قرقرة ‌‌الکدر" یا "قرارة الکدر" مشهور شد، ۷‌‌شب پس از بدر در شوال سال دوم [۶۲] و واقدی و ابن سعد آن را در نیمه محرم [۶۳] (ماه ۲۳ هجرت) می‌‌داند.

چند ماه پس از این غزوه بود که حضرت اعزام دیگری را به سوی بنی سلیم در قالب غزوه بُحران انجام داد. در این غزوه نیز که در ششم جمادی‌‌الاولی سال سوم (ماه‌‌۲۷ هجری) با حرکت ۳۰۰ تن از مسلمانان به بُحران در ناحیه فُرُع از سرزمین‌های بنی‌‌سلیم آغاز شد مانند دو غزوه پیشین هیچ برخوردی صورت نگرفت و حضرت پس از ۱۰ شب به مدینه بازگشت.[۶۴] در محرم سال چهارم (۴ ماه پس از غزوه احد) هنگامی که شماری از مسلمانان مدینه با هدف تبلیغ اسلام در میان بنی‌‌ عامر ‌‌بن صعصعه به دعوت ابوبراء عامر بن مالک بزرگ بنی کلاب از تیره‌‌های بنی‌‌عامر به نزدیکی چاه معونه، از آبهای مشترک بین بنی عامر و بنی‌‌سلیم در منطقه نجد و در چند منزلی مدینه [۶۵] رسیدند، اعضایی از بنی‌‌سلیم به تحریک عامر بن طفیل عامری و بدون توجه به آنکه این مسلمانان در حمایت ابوبراء عامری هستند به کشتار آنان پرداختند.

منابع از حضور سه تیره سُلمیِ بنوذکوان، بنورعل و بنوعصیّه در این درگیری که به «سریه بئر معونه» مشهور گردید یاد کرده‌‌اند.[۶۶] پیامبر پس از این حادثه تا ۳۰ [۶۷] یا ۴۰ [۶۸] روز در قنوت نماز خود قاتلان شهدای معونه، از جمله تیره‌‌های بنی سلیم را نفرین می‌‌کرد. برخی مفسّران نزول آیه ﴿لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ[۶۹] را در این خصوص می‌‌دانند.[۷۰]

جمعی از بزرگان یهود بنی‌‌نضیر، که به تازگی در پی پیمان شکنی خود با مسلمانان از مدینه اخراج و در خیبر مستقر شده بودند، با هدف از پای درآوردن مسلمانان با حضور در میان قریش مکه و تأیید عقاید مشرکان ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ سَبِيلاً أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا [۷۱] به تحریک قریش برای نبردی همه جانبه و فراگیر با پیامبر پرداختند.[۷۲] آنان در بازگشت از مکه با حضور در نزد بزرگان بنی‌‌سلیم و غطفان آنان را نیز به نبرد ترغیب کردند. پس سُلمی‌ها با ۷۰۰ نفر از مردان جنگی خود به فرماندهی سُفیان‌‌بن عبد شمس، همپیمان حرب‌‌بن امیه، در مرّ الظهران به سپاه احزاب پیوستند و در جنگ خندق شرکت کردند؛[۷۳] اما به رغم کارشکنی‌های بسیار منافقان اوس و خزرج و خیانت بنی قُریظه ﴿إِذْ جَاؤُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِيدًا وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورًا وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَارًا وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلاَّ يَسِيرًا وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولا قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لّا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلا قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلا أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا يَحْسَبُونَ الأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِن يَأْتِ الأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِي الأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُم مَّا قَاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلا لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَاء أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا [۷۴]؛ ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۷۵]؛ ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۷۶]، با دعای پیامبر (ص) و امداد خداوند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[۷۷][۷۸]بنی‌‌سلیم در کنار سایر مشرکان پس از مدتها محاصره مدینه، بدون نتیجه به سرزمینهای خود بازگشتند.

منابع همچنین از اعزام‌های دیگری نیز یاد کرده‌‌اند؛ سریه زید بن حارثه به منطقه "جَموم" بنی‌‌سلیم در ربیع‌‌الآخر سال ششم،[۷۹] سریه ابن ابی العوجاء به همراه ۵۰‌‌ نفر از مسلمانان در ذیحجه سال هفتم [۸۰] که در این سریه همه یاران او در برخورد با بنی‌‌سلیم به شهادت رسیدند، سریه غزاة‌‌ السلسله که در آن پیامبر بعد از اطلاع از توطئه بنی سلیم برای حمله به مدینه به ترتیب ابوبکر، عمر و عمرو بن عاص را به همراه مسلمانان جهت درهم کوبیدن دشمنان اعزام کرد؛ ولی این سه تن پس از شکست از سُلمی‌ها و دادن تلفات سنگین بازگشتند. در پی آن پیامبر (ص)، علی‌‌ بن‌‌ ابی ‌‌طالب (ع) را به همراه تعدادی اعزام کرد و حضرت با پیروزی بر بنی‌‌سلیم به مدینه بازگشت.[۸۱] برخی مفسران از درگیری دیگری بین بنی سلیم و مسلمانان خبر داده‌‌اند.[۸۲] طبق این گزارش دسته‌‌ای از بنی سلیم با حضور در مدینه و در نزد پیامبر (ص) به دروغ مسلمان شدند و چون پیامبر (ص) ماده شتر خود را در اختیار آنان گذارد تا از شیر آن بدوشند پس از خوردن شیر ناقه، آن را کشته، متواری شدند، پس حضرت فرمان تعقیب آنان را داد و پس از به اسارت درآوردن آنها به دستور خداوند حکم محارب را بر آنان جاری ساخت. مفسران، نزول آیات ﴿إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [۸۳] را در این خصوص می‌‌دانند.[۸۴]

از اسلام بنی سلیم نیز گزارشهایی موجود است. بنابر گزارشی قیس بن نسیبه یا نشبه [۸۵] سُلمی پس از خندق، در مدینه نزد پیامبر آمد. وی که فردی آگاه و پارسا بود پس از طرح پرسشهایی درباره آسمانهای هفت‌‌گانه و ساکنان آنها از حضرت، هنگامی که با پاسخهای پیامبر مواجه شد به حقانیت او ایمان آورد و در بازگشت به نزد بنی‌‌سلیم کلام پیامبر را از سخنان رومیان، ایرانیان، اشعار عرب و پیشگویی کاهنان برتر شمرد و آنان را به اسلام فرا خواند.[۸۶] برخی منابع از این واقعه به «وفد (هیئت) سلیم» یاد‌‌کرده‌‌اند.[۸۷] قِدْر یا قُدَد بن عمّار نیز از دیگر سُلمی‌ها بوده که با حضور در مدینه ضمن قبول اسلام به حضرت وعده می‌‌دهد که ۱۰۰۰ تن از مردمان قوم خود را برای فتح مکه آماده سازد و پس از بازگشت با سازماندهی سه گروه ۳۰۰ نفره از مردان جنگی سلیم به فرماندهی عباس‌‌بن مرداس، جبّاربن حکم و اخنس بن یزید آماده شرکت در فتح مکه می‌‌شود؛ ولی خود تا قبل از پیوستن به پیامبر درمی‌‌گذرد.[۸۸] از این گزارش به وضوح برمی‌‌آید که اسلام سلیم در سال هشتم و قبل از فتح مکّه بوده است، در هر حال بنی‌‌سلیم به استعداد ۷۰۰،[۸۹] ۹۰۰ [۹۰] یا ۱۰۰۰ تن [۹۱] جهت شرکت در فتح مکه در قدید یا مرالظهران به پیامبر پیوستند. آنان در ملاقات با حضرت درخواست کردند تا در جلو سپاه با پرچم سرخ حرکت کنند. پیامبر نیز پذیرفت و آنان در کنار بنی‌‌غفار، بنی اسلم و به فرماندهی خالد بن ولید از قسمت پایین مکه وارد شهر شدند.[۹۲] پس از فتح مکه به فرمان پیامبر خالدبن ولید ۵ روز مانده به پایان رمضان سال هشتم به همراه گروهی از بنی‌‌سلیم مأمور شکستن بت عزّی شد که در دست بنی‌‌شیبان از تیره‌‌های بنی‌‌سلیم نگهداری می‌‌شد.[۹۳] وی همچنین به همراه بنی‌‌سلیم و گروهی از انصار و مهاجر در شوّال همان سال به سمت بنی‌‌جَذیمه که در جنوب مکه و در منطقه غمیصاء سکونت داشتند رهسپار شد. اعزام این سریه که با هدف دعوت به اسلام صورت گرفت بر اثر کینه‌‌ای که خالدبن ولید و بنی‌‌سلیم از بنی جذیمه (از قبایل کنانی) داشتند،[۹۴] به کشتار و اسارت بنی جذیمه انجامید. خالد پس از اسارت بنی جذیمه دستور قتل اسیران را داد؛ اما غیر از سلیم هیچ یک از انصار و مهاجران اسیران خود را نکشتند و آنان را نزد رسول خدا بردند. در منابع از این نبرد با عنوان "یوم غمیصاء" یاد شده است.[۹۵]

با حرکت پیامبر به سوی حنین برای مقابله با هوازن و ثقیف، بنی سلیم نیز پیامبر را همراهی کردند. مسلمانان که در این روز از فراوانی جمعیت دچار غرور شده بودند در اولین حمله هوازنیها متواری شدند و در این میان بنی‌‌سلیم که به فرماندهی خالدبن ولید پیشاپیش سپاه در حرکت بودند نیز گریختند ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ[۹۶][۹۷] و با نصرت خداوند و پایداری گروهی اندک از مسلمانان سپاه اسلام بر هوازن غالب شدند ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۹۸] و از آنان غنایم فراوانی به دست آوردند. هوازنیها که با این شکست چاره‌‌ای جز قبول اسلام نداشتند به نزد پیامبر آمده، اسلام آوردند و خواهان آزادی اسیران خود شدند. حضرت نیز سهم خود و بنی عبدالمطلب را در غنایم هَوازِن بدانها بخشید؛ ولی بنی‌تمیم و بنوفزاره به تحریک بزرگان خود از بازگرداندن غنایم به دست آمده خود امتناع ورزیدند. عباس بنِ مِرْداس از بزرگان بنی سلیم از مردمان خود خواست که آنان نیز غنایم خود را حفظ کنند و به هَوازِن بازنگردانند؛ ولی آنان به پیروی از پیامبر (ص) سهم خود را به هَوازِن پس دادند.[۹۹][۱۰۰].

بنی سلیم پس از پیامبر (ص)

با رحلت پیامبر و ارتداد بسیاری از نومسلمانان، گروهی از بنی‌‌سلیم بر اسلام خود ماندند و حتی در سرکوب سپاه مرتد طُلیحه به همراه مُعَنِ بن حاجز امیر خود که از سوی ابوبکر منصوب شده بود به خالد بن ولید پیوستند. در مقابل این گروه، بسیاری از بنی‌‌سلیم و از جمله بزرگان آنان از اسلام بازگشتند.[۱۰۱] دسته‌‌ای به رهبری ایاس بن عبد یالیل (فُجْائه سُلمی) که توانسته بود با فریب ابوبکر مقادیر فراوانی سلاح از مدینه دریافت کند، پس از کشتن ۱۰ تن از مسلمانانی که از سوی ابوبکر از مدینه به همراه فُجائه اعزام شده بودند به کشتار و غارت مردم پرداختند. این گروه شورشی در پی دستور ابوبکر به دست طریفة بن حاجز سرکوب شدند و فُجْائه اسیر و سپس به فرمان ابوبکر در آتش سوزانده شد.[۱۰۲] گروه دیگر از سلیم به تحریک زنی بنام امّ زِمل سلمی در برابر سپاه خالد بسیج شدند؛ ولی در جنگ با خالد شکست خوردند. بنی سلیم با این شکست و همچنین اطلاع یافتن از شکست سپاه طُلیحه، پس از تحویل دادن مرتدان خود که به قتل عام مسلمانان پرداخته بودند خود را از گزند سپاه خالد در امان داشتند.[۱۰۳] پس از آن در حوادث و جریانات دوره خلفا نیز از بنی‌‌سلیم گزارشهای متعددی در دست است. برخی از آنان از کارگزاران خلفا شدند.[۱۰۴] برخی نیز در فتوحات شرکت کردند.[۱۰۵] برخی از آنان در شام و در سپاه اموی قرار گرفتند که حضور بنی‌‌سلیم در صفین و جنگ مَرْج راهط (طرفداران مروان و ابن زبیر) از این موارد است.[۱۰۶][۱۰۷].

شخصیت‌های بنی‌سلیم

شخصیت‌های بنی‌سلیم بر اساس دوران‌های مختلف تقسیم‌بندی شده است:

دوران پیامبر (ص)

در معرفی شخصیت‌های برجسته بنی‌سلیم در دوران پیامبر (ص) باید به این افراد اشاره کرد: ورد بن خالد بن حذیفه از تیره بنی‌مالک بن ثعلبه که از دوستان پیامبر در روزگار جاهلیت و از نخستین مسلمانان بود، [۱۰۸] خُفاف بن نُدْبَه از ثابت ‌قدمان بر اسلام در جریان ارتداد، [۱۰۹] حجاج بن عِلاط از تیره بنی‌بَهْز و از ثروتمندان بنی‌سلیم و صاحب معدن طلا، [۱۱۰] عُروَة بن اَسماء از مبلّغان و شهیدان بِئر معونه، [۱۱۱] قیس بن نُشْبَه که پیامبر (ص) او را بهترینِ فرد بنی‌سلیم خواند، [۱۱۲] غاوی بن عبدالعزی که مأمور نگهداری بت سُواع از بت‌های بنی‌سلیم بود و پیامبر نام او را به راشد بن عبد ربه تغییر داد، [۱۱۳] عباس بنِ مرْداس از بزرگان بنی‌سلیم و از مؤلفة القلوب، [۱۱۴] اسماء دختر صَلْت از تیره بنی‌حرام که با پیامبر ازدواج کرد.[۱۱۵]

برخی منابع تفسیری از خوله دختر حکیم به عنوان همسر پیامبر یاد کرده‌اند که بدون مهر به ازدواج پیامبر (ص) درآمد و خداوند چنین ازدواجی را به پیامبر (ص) منحصر دانست (سوره احزاب، آیه۵۰). [۱۱۶]

دوران خلفای نخستین

در میان شخصیت‌های سلمی در دوران خلفای نخستین و حکومت اموی، می‌توان از این افراد یاد کرد: عتبة بن فرقد حاکم جزیره در دوره عمر[۱۱۷] که از سوی ساکنان کوفه به عنوان برترین مردم کوفه برگزیده شد[۱۱۸]؛ معن بن یزید از صحابه مورد توجه عمر که پس از مهاجرت به کوفه و مصر سرانجام در شام ساکن شد[۱۱۹] و فرزند او از محرکان و مشوقان معاویه برای طرح جانشینی یزید بود.[۱۲۰]

ابوالاعور عمرو بن سفیان که در دوره عمر از سوی شامیان به عنوان برترین مردم آن منطقه برگزیده شد[۱۲۱] و از دشمنان سرسخت علی (ع) بود که در درگیری‌های معاویه و علی (ع) نقش بسزایی داشت و در صفین از سوی معاویه به فرماندهی ۵۰۰۰ تن برای پیشگیری از دستیابی سپاه امام به آب منصوب شد؛[۱۲۲] عبدالملک بن حارث که از سوی ابن‌زیاد مأمور خبررسانی شهادت امام حسین (ع) به مدینه بود؛[۱۲۳] عبدالله بن شجره از بزرگان خوارج و فرمانده جناح چپ آنها در نبرد نهروان؛[۱۲۴] کعب بن مره از اصحاب که در کتب رجالی شیعه از او به سبب جعل حدیث به سود معاویه، به عنوان دروغگو و پلید یاد کرده‌اند؛[۱۲۵] عبدالله بن خازم از دلیران و امیران خراسان در دوره معاویه؛[۱۲۶] عمیر بن حباب بن جعده از فرماندهان نظامی عبدالملک بن مروان.[۱۲۷]

دوران عباسیان

در دوران عباسیان از این افراد می‌توان یاد کرد: یزید بن اسید از فرماندهان نظامی منصور عباسی و از حاکمان ارمنستان در این دوره؛[۱۲۸] ابو ولید اشجع بن عمرو که در دوره‌ هارون الرشید به بغداد عزیمت نمود و مورد توجه برامکه دربار قرار گرفت [۱۲۹] و او را از ستایشگران امام صادق (ع) و مرثیه‌سرایان امام رضا (ع) دانسته‌اند.[۱۳۰]

چهره‌های علمی

در کنار شخصیت‌های سیاسی و نظامی بنی‌سلیم، باید از برخی چهره‌های علمی این قبیله نیز نام برد: عبدالملک بن حبیب از سرآمدان فقه، حدیث، لغت و نحو در‌ اندلس که باورهای مالک را نخستین بار در‌ اندلس تبلیغ کرد؛[۱۳۱] ابو عدنان عبدالرحمن بن عبدالاعلی از دانشوران لغت و تفسیر در بصره؛[۱۳۲] عرام بن اصبغ مؤلف کتاب "اسماء جبال تهامه و سکان‌ها و ما فیها من القری"؛[۱۳۳] و معمر بن عباد از بزرگان معتزله که پیروان او به معمریه مشهور شدند[۱۳۴][۱۳۵]

منابع

پانویس

  1. انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۵۶۷۵؛ جمهرة انساب العرب، ص‌‌۲۶۱؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۳۰۸.
  2. الاکمال، ج ۳، ص ۳۰۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۹۸؛ الانساب، ج ۱، ص ۲۸۶.
  3. الانساب، ج ۲، ص ۲۹۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۶۰؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۰۴.
  4. الانساب، ج ۵، ص ۱۶۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۴؛ الطبقات، ابن‌‌خیاط، ص ۳۱۰.
  5. نهایة الارب، ج ۲، ص ۳۳۵؛ معجم قبایل العرب، ج ۲، ص ۵۳۱.
  6. جمهرة انساب‌‌العرب، ص ۲۶۱ ـ ۲۶۴؛ انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۵۶۷۵ ـ ۵۶۷۶؛ معجم قبایل العرب، ج ۲، ص ۵۴۳.
  7. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۲؛ الطبقات، ابن سعد، ج‌‌۴، ص ۱۰۴.
  8. معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۱۷.
  9. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۴۰.
  10. الانساب، ج ۱، ص ۴۸.
  11. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی سلیم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  12. الانساب، ج۱، ص۴۸.
  13. المفصل، ج ۵، ص ۱۴۴.
  14. المنمق، ص ۱۷۲؛ ایام العرب، ص ۳۳۱.
  15. الاغانی، ج ۱۶، ص ۶۴؛ ایام العرب، ص ۳۱۵، ۳۱۹؛ العقد الفرید، ج ۶، ص ۳۴ ـ ۳۵.
  16. معجم قبایل العرب، ج ۲، ص ۵۴۴؛ مجمع الامثال، ج ۲، ص ۲۶۷.
  17. معجم البلدان، ج ۲، ص ۴۵۸.
  18. معجم البلدان، ج ۲، ص ۱۵.
  19. الاغانی، ج ۲، ص ۳۲۹؛ العقد الفرید، ج ۶، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۵، ص ۳۶۳.
  20. المفصل، ج ۵، ص ۳۶۳.
  21. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی سلیم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  22. المفصل، ج ۴، ص ۲۵۷.
  23. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۴۶؛ معجم قبایل العرب، ج ۲، ص ۵۴۳.
  24. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۴۸؛ وقعة صفین، ص ۳۸۵؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۸۱. «حرر»
  25. معجم البلدان، ج ۲، ص ۴۸۹؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۲۷۵.
  26. معجم‌‌البلدان، ج ۳، ص ۹۷؛ القاموس‌‌المحیط، ج ۳، ص ۳۸۷؛ تاج العروس، ج ۳، ص ۱۲۵، «حجر».
  27. معجم‌‌البلدان، ج ۳، ص ۲۴۱؛ تاج‌‌العروس، ج ۱۰، ص ۱۸۱، «سلو».
  28. معجم البلدان، ج ۲، ص ۷۹.
  29. معجم قبایل العرب، ج ۲، ص ۵۴۴؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۹۰.
  30. معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۳۱۶؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۵۵۸.
  31. معجم البلدان، ج ۴، ص ۳۹۴.
  32. معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۱۷.
  33. معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۰۲؛ معجم ما استعجم، ج ۴، ص ۱۲۴۵.
  34. معجم البلدان، ج ۲، ص ۴۵۰؛ تاج العروس، ج ۳، ص ۲۰۵. «درر»
  35. معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۴۰.
  36. معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۶۶.
  37. معجم البلدان، ج ۱، ص ۷۸؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۹۸ ـ ۹۹.
  38. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۳؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۴۲۶؛ تاج العروس، ج ۳، ص ۱۲۵. «حجر»
  39. معجم‌‌البلدان، ج ۳، ص ۹۷؛ معجم مااستعجم، ج ۳، ص ۹۰۷.
  40. معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۸.
  41. معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۷۶.
  42. جمهرة انساب العرب، ص ۲۶۲.
  43. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۴۶.
  44. معجم ما استعجم، ج ۳، ص ۱۰۱۳.
  45. معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۷۶؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۱۰۰.
  46. المفصل، ج ۷، ص ۱۱۹.
  47. جمهرة انساب العرب، ص ۲۶۲.
  48. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی سلیم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  49. اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۴۹.
  50. الاصنام، ص ۲۲؛ معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۴۰.
  51. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۸۱؛ معجم ما استعجم، ج ۳، ص ۸۸۱؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۴۶۲.
  52. اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۷۹۴.
  53. «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
  54. «از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  55. «و میان او و پریان، خویشی نهادند و بی‌گمان پریان می‌دانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر می‌آورند» سوره صافات، آیه ۱۵۸.
  56. لباب النقول، ص ۱۶۷؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۱۷۱.
  57. «بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۳۷.
  58. جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۶۹؛ التبیان، ج ۵، ص ۲۱۷.
  59. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۲.
  60. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۷۸.
  61. المحبر، ص ۱۱۷.
  62. السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۵۵۸؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۴۱۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۳۱.
  63. المغازی، ج ۱، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص‌‌۳۱؛ المنتظم، ج ۳، ص ۱۵۹.
  64. المغازی، ج ۱، ص ۱۹۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۳۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۱۵۹.
  65. معجم البلدان، ج ۱، ص ۷۸؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۹۸.
  66. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۹؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۷۷، ۶۸۲.
  67. دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۵۰؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹.
  68. مسند احمد، ج ۳، ص ۲۱۰؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۹۷.
  69. «- تو را در این کار هیچ دستی نیست- چه (خداوند) توبه آنان را بپذیرد یا عذابشان کند، که آنان بی‌گمان ستمگرند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.
  70. زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸.
  71. آیا به کسانی که بهره‌ای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریسته‌ای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران می‌گویند که اینان رهیافته‌تر از مؤمنانند؟! آنانند که خداوند لعنتشان کرده است و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت. آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم. پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس؛ سوره نساء، آیه: ۵۱-۵۵.
  72. عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۳.
  73. الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۶۶؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۲۸.
  74. هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛ در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند. و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛ و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند. و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند. و بی‌گمان اینان پیش‌تر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست می‌گردد. بگو: گریز از مرگ یا از کشته شدن- اگر بگریزید- برای شما سودی ندارد و با آن جز اندکی (از زندگی) بهره‌ور نخواهید شد. بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند. بی‌گمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب می‌شناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش می‌گویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمی‌کنند؛ در حالی که به شما تنگ‌چشمی می‌ورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را می‌بینی که در تو می‌نگرند چون کسانی که در بیهوشی جان می‌کنند، چشم‌هاشان (در چشمخانه) می‌چرخد و چون آن بیم از میان برود با زبان‌هایی تیز و تند به شما زخم زبان می‌زنند در حالی که به دارایی آزمندند؛ آنان ایمان نیاورده‌اند و خداوند کارهای آنان را از میان برده است و این، بر خداوند آسان است. گمان می‌کنند که دسته‌ها (ی مشرک) هنوز نرفته‌اند و اگر آن دسته‌ها باز آیند، اینان آرزو می‌کنند کاش میان تازی‌های بیابان‌نشین، بیابان‌نشینی می‌کردند و خبرهای شما را (از این و آن) می‌پرسیدند و اگر در میان شما می‌بودند جز اندکی کارزار نمی‌کردند. بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند. و چون مؤمنان دسته‌ها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده داده‌اند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود. از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند. تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد؛ بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است. و خداوند کافران را در (اوج) کینه‌شان بی‌آنکه به دستاوردی رسیده باشند بازگرداند و خداوند در جنگ، مؤمنان را بسنده شد و خداوند توانایی پیروزمند است. و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید. و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره احزاب، آیه: ۱۰-۲۷.
  75. «آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  76. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  77. «ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.
  78. المغازی، ج ۲، ص ۴۸۸؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۵۹؛ اعلام الوری، ص ۱۰۱.
  79. الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۸۶؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۵۶؛ البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۲۳۶.
  80. الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۲۳؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص‌‌۲۶۸.
  81. الارشاد، ج ۱، ص ۱۶۲؛ المستجاد من الارشاد، ص ۱۰۰؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۳۰.
  82. المصنف، ج ۱۰، ص ۱۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۷۸؛ کنزالعمال، ج ۲، ص ۴۰۵.
  83. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۳-۳۴.
  84. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۷۸؛ جامع‌‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۲۸۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۲.
  85. البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۱۰۷.
  86. الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۳۰۷؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۲۲۸؛ البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۱۰۷.
  87. الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۳۰۷.
  88. الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۳۰۸؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۲۰۰.
  89. البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۱۰۷؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۲۰۰.
  90. الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۳۰۷؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۲۰۰؛ البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۱۰۷.
  91. السیرة‌‌النبویه، ج ۴، ص ۸۷۷؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۳۵۷.
  92. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۳.
  93. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۴۰؛ المنتظم، ج ۳، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰.
  94. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۱؛ معجم ما استعجم، ج ۳، ص ۱۰۰۶.
  95. الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۸؛ المنتظم، ج ۳، ص‌‌۳۳۱.
  96. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  97. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۴، ص ۸۸۸؛ اسدالغابه، ج ۲، ص‌‌۹۵، ۲۰۸.
  98. «آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است» سوره توبه، آیه ۲۶.
  99. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۴، ص ۹۲۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص‌‌۳۵۶؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۴۰۵.
  100. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی سلیم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  101. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۹۳.
  102. فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۱۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۹۲ ـ ۴۹۳؛ البدایة والنهایه، ج ۶، ص ۳۵۲.
  103. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۹۱ ـ ۴۹۳؛ البدایة والنهایه، ج ۶، ص ۳۵۱.
  104. الانساب، ج ۳، ص ۲۷۸؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۵۶۱.
  105. جمهرة انساب العرب، ص ۲۶۲؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۵۶۱.
  106. الانساب، ج ۳، ص ۲۷۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۲۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۶۶.
  107. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی سلیم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  108. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۴.
  109. اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۸.
  110. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۲.
  111. الطبقات، ابن‌سعد، ج۴، ص۳۷۷؛ جمهرة انساب العرب، ص۲۶۲؛ اسد الغابه، ج۳، ص۴۰۲.
  112. المنمق، ص۱۴۴-۱۴۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج۱، ص۳۰۷.
  113. الطبقات، ابن‌سعد، ج۱، ص۳۰۷-۳۰۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۱۴۹.
  114. الطبقات، ابن‌سعد، ج۴، ص۲۷۱-۲۷۲.
  115. البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۱۹.
  116. روض الجنان، ج۱۶، ص۷.
  117. الفتوح، ج۱، ص۲۶۱.
  118. تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۰۷؛ النهایه، ج۳، ص۱۸۰.
  119. تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۴۳۹-۴۴۰؛ تقریب التهذیب، ج۲، ص۲۰۴.
  120. الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰.
  121. الفائق، ج۲، ص۳۳۰.
  122. تاریخ خلیفه، ص۱۴۵؛ تهذیب الکمال، ج۳، ص۲۹۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۰.
  123. اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۱۴.
  124. تاریخ طبری، ج۴، ص۶۲-۶۵.
  125. قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۵.
  126. تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۶-۸؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۱.
  127. فتوح البلدان، ص۱۸۴؛ تاریخ دمشق، ج۴۶، ص۴۷۵-۴۷۶.
  128. تاریخ خلیفه، ص۳۴۶؛ تاریخ دمشق، ج۶۵، ص۱۱۹؛ الاعلام، ج۸، ص۱۷۹.
  129. تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۱۰۹-۱۱۰؛ الاعلام، ج۱، ص۳۳۱.
  130. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۰۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۷۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۴۷.
  131. سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۰۲-۱۰۴؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۱۴.
  132. الفهرست، ص۵۱؛ الوافی بالوفیات، ج۱۸، ص۹۳.
  133. معجم المؤلفین، ج۶، ص۲۷۵.
  134. الفهرست، ص۲۰۷؛ الملل و النحل، ج۱، ص۶۵-۶۶.
  135. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی سلیم»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۵، ص:۳۷۷-۳۷۹.