نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۱ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
مراد از "شهود" آن است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان غیب را با قلب خود مشاهده کنند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند، این مشاهده، همان چیزی است که در مباحث عرفانی از آن به شهود یاد میشود. در این شیوه، معلوم به گونهای نزد فرد حاضر میشود که از جهت روشنی با مشاهده حسی قابل مقایسه است و مانند خبردار شدن، استنباط کردن، به دلافتادن و... نیست؛ هرچند در آن مانند مشاهده حسی، از حواس ظاهری استفاده نشده است.[۱۱] انسانهای مؤمنغیب را مشاهده نمیکنند؛ ولی به سبب وجود نفس پاک، چنان حالتی به آنها دست میدهد که گویا نادیدهها را میبینند. از این نوع ادراک، تعبیر میشود به کیاست و فراستایمانی. خود این حالت نیز مراتبی دارد؛ که دائر مدار مراتب تقواست؛ یعنی هر چه تقوا بالا رود، این حالت نیز شدّت مییابد؛ تا جایی که شخص حقیقتاً برخی امور غیبی را مشاهده میکند که از آن تعبیر میشود به کشف و شهود.[۱۲] به عبارتی دیگر باید گفت برخی از امور و موجودات از دید انسان پنهان هستند اما گاهی میشود که انسان درک و دید تازهای پیدا میکند که با آن دید به جهان غیب راه مییابد و قسمتی از آن جهان را مشاهده میکند، پردهها کنار میروند و بعضی از جهان غیب برای او کشف میگردد، این حالت را مکاشفه و یا شهود باطنی مینامند.[۱۳] و غیب عبارت است از، هر آنچه از انسان پنهان باشد چه از نظر زمانی غایب باشد، مانند آنچه در گذشته واقع شده است و آنچه در آینده تحقق خواهد یافت یا از نظر مکانی غایب است مانند آنچه در حال حاضر از حواسانسان پنهان است و یا صرف نظر از زمان و مکان بخودی خود و ذاتا پنهان هستند مانند قواعدعقلی غیر بدیهی[۱۴].[۱۵]
شاید بتوان کشف و مکاشفه را نوعی رؤیا در بیداری دانست. در حال رؤیا حواس ظاهری انسان از کار میافتد و آنچه را که ما در حال رؤیا با چشم یا گوش یا دیگر اعضا و جوارح احساس میکنیم، از طریق حواس باطنروح و نفسمان است[۱۶].
اهل مکاشفه نیز در هنگام کشف، با حواس دیگری غیر از حواس ظاهری مادی، اموری را مشاهده میکنند یا مطالبی را میشنوند و یا اشیائی را لمس میکنند؛ چراکه اگر این مکاشفات با چشم و گوش مادی بود، باید کسانی که در مجاورت آنها هستند آنها را ببینند و بشنوند، در حالی که چنین نیست[۱۷].
گرچه ممکن است صاحب کشف گمان کند و حتی یقین داشته باشد که وی این مکاشفات را با چشم و گوش ظاهر دیده یا شنیده است اما حقیقت چیز دیگری است، همانطور که در رؤیا نیز نوعاً افراد توجه ندارند که در حال رؤیا هستند و چنین میپندارند که همه امور در زندگی عادی اتفاق میافتد، ولی وقتی بیدار میشوند میفهمند که مشاهداتشان واقعیت نداشته است[۱۸].
نتیجه آنکه ماهیت و سرشت کشف با رؤیا یکی است و در هر دو، حواس ظاهری تعطیل و حواس باطنی نفس، فعال میشود. حال با این پیشفرض میتوانیم به ارزیابی میزان اعتبار مکاشفات بنشینیم. همانطور که رؤیاها همگی صادق نیستند، مکاشفات هم میتوانند صادق و یا کاذب باشند. شاید همه ما انواع مختلفی از رؤیاها را تجربه کرده باشیم؛ برخی از رؤیاها مربوط به حوادث گذشته هستند که عیناً اتفاق افتاده است، برخی مربوط به حوادث آینده هستند که بعداً عیناً اتفاق میافتد، برخی از رؤیاها به صورت نمادی از واقعیت هستند و بالاخره برخی از رؤیاها عاری از هرگونه واقعیتی هستند. هم در قرآن کریم و هم در روایاتتأیید شده است که رؤیاها میتوانند صادق یا کاذب باشند. در قرآن کریم رؤیای حضرت ابراهیم(ع) و نیز رؤیای پیامبر اکرم(ص) به عنوان رؤیاهای صادق گزارش شده است[۱۹]. همچنین رؤیای حضرت یوسف(ع) در حال کودکی، که پدر و مادر و یازده برادر خود را به صورت خورشید و ماه و یازده ستاره دید. از رؤیاهای نمادین و صادق است که سالها بعد به شکلی، که تفصیل آن در داستان حضرت یوسف آمده است، تحقّق یافت[۲۰]. اما با این همه در قرآن تصریح شده است که برخی از رؤیاها اضغاث احلام هستند[۲۱][۲۲].
در روایات نیز آمده است، رؤیاها چند گونهاند: برخی حدیث نفساند، برخی از جانب خدا است، برخی از جانب فرشتگان و برخی نیز از جانب شیطان است[۲۳].
همانطور که گذشت مکاشفات نیز در سرشت و ماهیت همانند رؤیا هستند. نفس انسان، فارغ از حواس ظاهری به مشاهده اموری میپردازد، ولی ممکن است برخی از آنها از قدرت خلّاق خود نفس و قوه خیال ناشی شده باشد و برخی کاملاً واقعی باشد و برخی از جانب شیطان باشد. کسی که مکاشفات نقلشده از عارفان بزرگ را مطالعه کند، به خوبی میتواند به این نتیجه برسد. به بیان دیگر، در برابر مکاشفات واقعی که ناشی از ایمان، تقوا و یقین و مجاهدت نفس است، کشف و شهودهای خیالی و پنداری نیز فراوان است که بر اثر تلقین مکرر، انحراففکر و وسوسههای شیطانی پدید میآید.[۲۴]
در مورد پیامبر باید گفت درکوحی، امری شهودی و وجدانی است؛ یعنی نوعی مکاشفه باطنی و درک حضوری است که پیامبر(ص) را به یقین میرساند و هر گونه شبههای را بر طرف میسازد.[۲۵] برخی از روایات نشان میدهند امامان(ع) نیز دارای چنین کشف و شهودی بوده اند و این شیوه، یکی از روشهای علمآموزی و آگاهی از غیب بوده است.[۲۶] در روایات، تعبیر شاهد بودن بر مردم بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، برخی علمای امامیه نیز تصریح کردهاند که امامان(ع) شاهد بر اعمال مردم هستند.[۲۷] باید دانست، اشتراک امامان(ع) با عرفا در بهرهمندی از این شیوه در صورت اثبات این شیوه برای امامان(ع) به معنای آن نیست که شهود ائمه با شهود عرفا در تمام ویژگیها یکسان است؛ مثلا پذیرفتهایم که امامان، معصوم هستند و گرفتار خطا نمیشوند، ایشان تأییداتی خاص دارند که دیگران از آن بیبهرهاند؛ بنابراین شهود ائمه در این گونه ویژگیها مانند معصومانهبودن، با شهود عرفا متفاوت است؛ همچنین مصادیق شهود امامان(ع) بسیار قویتر و روشنتر از شهود عرفاست و نسبت به برخی حقایق، مانند امور ویژه مقام امامت یا نیازمند تأییدات خاص، عرفا توان شهود ندارند.[۲۸]