آزادی مخالفان حکومت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

تعیین نوع حکومت و انتخاب رهبر جزء حقوق طبیعی شهروندان است که می‌توانند آزادانه رأی خود را ابراز و اعلام کنند. در این عرصه، مردم و گروه‌ها و احزاب می‌توانند در چارچوب قانون، دیدگاه‌های خود را برای جلب آرای مردم تبلیغ کنند. امام خمینی درباره اصل انتخاب و رفراندوم جمهوری اسلامی می‌گوید: من از ملت شریف انتظار دارم که به جمهوری اسلامی رأی دهند که تنها این مسیر انقلاب اسلامی است. و کسانی که مخالف هستند، آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند و علمای اعلام شهرستان‌ها و قرا و قصبات و خود ملت مکلفند که نگذارند کسی سلب آزادی از کسی بکند و مراقبت کنند آزادانه هرکس رأی خود را بدهد[۱]. آنهایی که بر خلاف جمهوری اسلامی رأی می‌دهند، آزادند[۲].

ایشان درباره آزادی انتخاب نوع حکومت در اولین رفراندوم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌فرماید: من تقاضا دارم که همه رأی بدهید به جمهوری اسلامی، البته آزاد هستید، هر چه خواستید رأی بدهید، و اینکه در ورقه‌ها «آری” و «نه” هست، شما می‌توانید در «نه” هر فرمی را که می‌خواهید در آن بگنجانید؛ لازم نیست که همان نه باشد. شما حق دارید، می‌توانید در آن ورقه بنویسید «جمهوری دموکراتیک”، بنویسید، «رژیم سلطنتی”...[۳]. یکی از شاخص‌های حکومت‌های دموکراتیک، اعطای آزادی‌های مشروع و قانونی به مخالفان خود است تا با تشکیل احزاب و انجمن‌ها در چارچوب نظام سیاسی به فعالیت سیاسی - اجتماعی بپردازند؛ به عبارت دیگر، گروه‌ها و احزاب مخالف حق فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در انتقاد از هیأت حاکمه دارند و حکومت نیز باید آن را به رسمیت بشناسد. نگاهی به دوره پنج ساله حکومت علوی ما را به این امر رهنمون می‌شود که حضرت از پیشگامان و حامیان اعطای آزادی به «مخالف” است که در ذیل به مواردی اشاره می‌کنیم.

نخستین اعطای آزادی حضرت به مخالفان، عدم الزام آنان به بیعت با حضرت است[۴]. حضرت شالوده حکومت خود را بر آزاد گذاشتن مخالفان در شرکت یا عدم شرکت در بیعت گذاشت که امروزه به صورت رفراندوم و انتخابات آزاد از سوغات مغرب زمین به‌شمار می‌آید. حضرت در موارد مختلف به این نکته اشاره داشته است.

حضرت پس از بیعت نه تنها بیعت‌کنندگان را از انتقاد از حکومت منع نکرد، بلکه به طلحه و زبیر اجازه داد که به بهانه زیارت مکه از مدینه خارج شوند[۵]، در حالی که هدف آنان نقض بیعت خود و تشکیل گروه‌های برانداز بود. حضرت نیز در ضمن اجازه خروج به آن دو به نکته فوق اشاره می‌کند و در پاسخ اعتراض ابن‌عباس در مورد علت اجازه خروج با وجود علم به اهداف آنان به عدم مشروعیت قصاص قبل از جنایت اشاره می‌کند[۶].

حضرت در برابر لشکر آماده به جنگ طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل، باز متانت و بردباری از خود نشان داد و برای پرهیز از خشونت و جنگ می‌کوشید تا با راهکارهای مختلف، مانند مذاکره خود و یارانش با آنان به جنگ پایان دهد[۷]. حضرت در برابر قاسطان به رهبری معاویه نیز نهایت مسالمت‌جویی را در پیش گرفت و مذاکره و نامه‌نگاری زیادی کرد و به همین دلیل او را به ترس از مرگ متهم می‌کردند ولی امام دلیل پرهیز از جنگ در قبال معاویه را هدایت اهل شام ذکر می‌کرد[۸]. گروه دیگر مخالف امام، خوارج بودند که رفتار و معاشرت امام با آنان از صفحات زرین حکومت علوی است. امام در مقابله با آنان وقتی که در نهروان خروج کردند، به گفت‌وگو و تفاهم پرداخت و سفیران متعددی مانند ابن‌عباس را به سوی آنان گسیل کرد و خود نیز شخصاً در آستانه جنگ در قرارگاه آنان به مذاکره پرداخت؛ اما مؤثر نیفتاد[۹].

خوارج در کوفه به ویژه مسجد آن آزادانه به ابراز مخالفت با امام می‌پرداختند و به شایعه‌سازی علیه امام و برهم زدن سخنرانی‌ها و اهانت به حضرت و حتی تهدید به قتل دست می‌زدند[۱۰]. حضرت با متانت و بردباری تمامی مخالفت‌های خوارج را تحمل می‌کرد و اصحاب خود را نیز بدان سفارش می‌کرد؛ چنان‌چه یکی از خوارج در برابر یک سخن حکمت‌آمیز حضرت، گفت: قاتله الله كافراً. اصحاب که تحمل چنین شعاری را نداشتند خواستند او را به قتل برسانند، اما حضرت فرمود: او را رها کنید، چرا که وی تنها سبّ و دشنام داده و شما نیز در مجازات حداکثر می‌توانید پاسخ دشنام وی را بدهید یا این که با کرامت راه عفو را پیش گیرید[۱۱]. نکته جالب اینکه حضرت علاوه بر تحمل این مخالفت‌ها، حقوق آنان را از بودجه عمومی دولت قطع نکرد و تصریح فرمود مادامی که آنان دست به سلاح نبردند، حقوق آنان پرداخت خواهد شد[۱۲]. البته زمانی که خوارج از فعالیت‌های سیاسی و تبلیغی دست کشیدند و دست به آزار و کشتار شهروندان و به خصوص محبان حضرت زدند و مذاکرات صلح و گفت‌وگو به بن‌بست رسید، حضرت در آستانه جنگ با معاویه و توطئه خوارج علیه ایشان، به جنگ متوسل شد.

امام خمینی نیز معتقد به آزادی احزاب مخالف بود و تنها محدوده احزاب را ارتکاب توطئه و خلاف مصلحت اسلام و ملت ذکر می‌کند: فعالیت‌های احزاب اگر چنانچه مضر نباشند، آزاد است[۱۳].

امام خمینی تصریح می‌کند که اعطای آزادی اختصاص به احزاب موافق ندارد، بلکه عام و شامل احزاب مخالف حتی با گرایش‌های مارکسیستی نیز می‌شود؛ چنان که در پاسخ از آزادی احزاب مارکسیستی فرمود: در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیده‌ای هستند ولکن آزادی خرابکارانه را ندارند[۱۴].

و در جای دیگر نیز فرمود: شما الآن می‌بینید که بعض احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمی‌کنیم، مع ذلک چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبت‌های سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد. پس بدانید که این‌طور نیست که ما با احزاب دیگری، با گروه‌های دیگری، دشمنی داشته باشیم[۱۵].

اصل آزادی احزاب در قانون اساسی به تأیید رسیده است: احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی با اقلیت‌های دینی شناخته شده، آزادند[۱۶].[۱۷]

پرسش مستقیم

  1. آزادی مخالفان حکومت در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. صحیفه نور، ج۵، ص۱۲۲.
  2. صحیفه نور، ج۵، ص۱۹۷ و ۲۰۷، ۲۱۹ و ۲۲۰.
  3. صحیفه نور، ج۵، ص۲۲۰.
  4. نهج البلاغه، نامه ۵۴ و خطبه ۳ و ۵۳.
  5. شیخ مفید، الجمل، ص۶۷؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۶.
  6. شیخ مفید، الجمل، ص۹۱.
  7. مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۱؛ شیخ مفید، الجمل، ص۱۶۷. برای توضیح بیشتر، ر. ک: محمدی ری‌شهری، موسوعة امام علی بن ابی طالب (ع)، ج۵، ص۲۰۲ و ۲۱۳.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۵۴.
  9. نهج البلاغه، نامه ۷ و خطبه ۱۲۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۵.
  10. مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۷۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۹۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۹.
  11. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۲.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۶۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۳۱۰. برای توضیح بیشتر ر. ک: محمدحسن قدردان قراملکی، حقوق متقابل مردم و حکومت، ص۲۰.
  13. صحیفه امام، ج۴، ص۴۳۲.
  14. صحیفه امام، ج۴، ص۴۳۵.
  15. صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۴۳.
  16. قانون اساسی، اصل ۲۶.
  17. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۶۸.