عدالت اجتماعی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

«عدالت» به طور عام و «عدالت اجتماعی» به طور خاص، در اندیشه نظریه‌پردازان فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی از جمله مفاهیمی است که ابعاد مختلفی دارد که می‌تواند موضوع مطالعه دانش‌ها و رویکردهایی چون فلسفه سیاسی، حقوق، سیاست، دین، اخلاق، اقتصاد، فرهنگ، هنر قرار گیرد. عدالت در بینش اين فرهنگ با بسیاری از مفاهیم سیاسی و اساسی زندگی تلاقی دارد؛ به طوری که قوام وجودی آنها بسته به وجود عدالت دارد. عدالت با آزادی، معنویت، نظام اجتماعی، برابری، مساوات، تندروی، حق، امنیت، رفاه، قانون، حقوق بشر و با بسیاری دیگر از مفاهیم زندگی ارتباط وثیق دارد[۱].

«عدالت اجتماعی» یعنی اینکه نظر و نگاه دستگاه قدرت و حکومت، نسبت به آحاد مردم یکسان باشد. در مقابل قانون، امتیازات و برخوردها یکسان باشد. لذا استفاده از همه برکات جامعه و بهرهمند شدن محرومان و پابرهنه‌ها که در طول تاریخ پیروان انبیاء بوده‌اند، جزء حقوق آحاد جامعه است که با عدالت اجتماعی امکان تحقق آن می‌باشد. چنانکه در آیه شریفه ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ، تأمین عدالت اجتماعی از اهداف رسالت انبیاء الهی بیان شده است[۲][۳].

معناشناسی

عدل به معنای برابری میان دو چیز،[۸] درستی و موزون‌ بودن[۹] و میانه‌روی در کارها[۱۰] است و در برابر آن، ظلم و جور[۱۱] و ناقص و بدون نظم و انتظام[۱۲] قرار دارد. عدالت را دست‌یافتن هرکس به چیزی که سزاوار آن است، تعریف کرده‌اند[۱۳]؛ چنان‌که عدالت اخلاقی را انقیاد و اطاعت عملی همه قوای درونی انسان از قوه عاقله[۱۴] و عدالت اجتماعی را حفظ حقوق همه مردم در کل جامعه و احترام به حقوق دیگران و رعایت مصالح عمومی[۱۵] دانسته‌اند.[۱۶]

عدالت اجتماعی با مفاهیم برابری، مساوات، قسط و انصاف نزدیکی معنایی دارد؛ اگرچه این مفاهیم، با هم و با عدالت تفاوت‌هایی دارند.[۱۷] مساوات و برابری به معنای بهره‌مندیِ مساوی همه افراد و یکسانی است.[۱۸] قسط نیز که به عدل، پیمانه، ترازو و سهمیه معنا شده‌است،[۱۹] ظاهراً در معنای عدالتِ روشن و آشکار به کار می‌رود؛ ولی عدل در امور مخفی و پنهان هم به کار برده می‌شود.[۲۰] همچنین انصاف به نصف‌ کردن و برابر داشتن گویند؛ چنان‌که بر هیچ طرف زیادی نشود.[۲۱] تفاوت انصاف با عدالت در آن است که انصاف به تقسیم برابر با امور حسی گفته می‌شود و عدالت امور حسی و غیر حسی را دربر می‌گیرد.[۲۲].[۲۳]

پیشینه

مفهوم عدالت و گرایش به آن، امری انسانی و فطری است که از آغاز تمدن بشری وجود داشته‌است. در متون موجود در لوحه‌های گلی سه هزار سال پیش از میلاد مسیح(ع)، فرمان‌هایی وجود دارد که در آن نشانه‌هایی از مصادیق عدالت یافت می‌شود و در قرن هجدهم پیش از میلاد، حمورابی یکی از بزرگ‌ترین مجموعه قوانین را با هدف استقرار عدالت اجتماعی در جامعه بابل، بر لوحی منقش کرد که تا امروز موجود است.[۲۴] مسئله عدالت اجتماعی و تحقق آن، همواره دغدغه ادیان بزرگ چون زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام بوده و اندیشه متفکران چین و هند باستان تا یونان و روم را به خود جلب کرده‌است.[۲۵]

بر اساس جهان‌بینی‌های مختلف در آموزه‌ها و نگرش‌های مکاتب گوناگون، از عدالت تفسیرهای متفاوتی شده‌ است: در اندیشه لیبرالیسم، عدالت به معنای فراهم‌ آوردن زمینه مناسب برای رشد و شکوفایی بر اساس رقابت است؛ از این‌رو عدالت یعنی اینکه هر کسی به اندازه توانایی‌های خود در برخوردی رقابت‌آمیز تا آنجاکه می‌تواند از امکانات و مزایای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بهره‌مند شود.[۲۶] رویکردهای لیبرالیستی کوشیده تا با دفاع از سرمایه‌داری، میان آزادی و برابری آشتی برقرار کند[۲۷] و عدالت را در گسترش آزادی‌های فردی بجوید.[۲۸] در مکتب مارکسیسم نیز عدالت اجتماعی به معنای برابری در همه امکانات و توزیع برابر و مطابق نیاز افراد جامعه، از اصول زیربنایی است[۲۹]. این مکتب مادی، بُعد اقتصادی عدالت را برجسته کرده و با ترجیح برابری بر آزادی،[۳۰]

مقوله «نیاز» را مبنای طبقه‌بندی اجتماعی قرار داده‌است.[۳۱] در این دو مکتب همواره بعد اقتصادی و سیاسی عدالت اجتماعی از برجستگی و توجه بیشتری برخوردار بوده‌ است.[۳۲] در اسلام، عدالت به معنای نوعی برابری و مساوات بر مبنای لیاقت و برخورداری افراد از فرصت‌ها و امکانات برای شکوفایی فطری انسان در جامعه است.[۳۳]

امام خمینی مفهوم عدالت را به مفهوم اعتدال، بسیار نزدیک می‌دانست[۳۴] و راه میانه‌ای برای رسیدن انسان به سعادت و خدا می‌شمرد[۳۵] و آن را با شاخصه‌هایی مانند جلوگیری از چپاول و غارت منابع و ثروت‌های ملت،[۳۶] رفع ظلم[۳۷] و نترسیدن ملت از حکومت،[۳۸] نبود اختلاف طبقاتی[۳۹] و تأمین رفاه برای همه اقشار[۴۰] به‌ویژه فقرا و مستضعفان[۴۱] بیان می‌کرد. ایشان در جایگاه فقیهی که با فلسفه و عرفان اسلامی به‌خوبی آشنا بود[۴۲] و در چارچوب مکتب فلسفی حکمت متعالیه می‌اندیشید،[۴۳] در عمل نیز وارد عرصه سیاسی شد.[۴۴] ایشان که حکومت و تشکیل آن را ابزاری برای تحقق عدل در جامعه می‌دانست،[۴۵] معتقد بود مطلوبیت و شایستگی حکومت با شاخصه عدالت شناخته می‌شود[۴۶]؛ بنابراین مطلوب‌ترین خواست امام خمینی، تحقق حکومت عدل و انصاف به جای حکومت‌های استعمارزده که اساس آن بر ظلم و چپاول است، بود.[۴۷].[۴۸]

در آموزه‌های اسلامی

در فرهنگ قرآن پس از توحید، اصلی فراگیرتر از عدالت وجود ندارد.[۴۹] از آموزه‌های قرآن کریم چنین بر می‌آید که نظام هستی مبتنی بر عدل است ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ[۵۰] [۵۱] و هر پدیده‌ای در نظام آفرینش، عملکردی متناسب با وضع خود دارد.[۵۲] بنیان آموزه‌های اجتماعی اسلام نیز بر عدالت استوار است و خداوند خود را فرمان‌دهنده به عدل نامیده ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۵۳]، پیامبر اسلام(ص) را مأمور به رعایت عدالت معرفی کرده ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۵۴] و هدف بعثت پیامبران را برپاداشتن عدل و قسط به وسیله مردم دانسته‌ است ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ[۵۵]؛ همچنان‌که ظلم و بی‌عدالتی را از عوامل سقوط تمدن‌ها و نابودی جوامع انسانی معرفی کرده‌ است.﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۶]، ﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلا وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا [۵۷] در روایات اهل بیت(ع) نیز عدالت، قانونی عمومی و فراگیر[۵۸] و شاخصی برای بندگی خدا و مایه قوام و دوام حیات اجتماعی[۵۹] معرفی شده‌است.

اهمیت عدالت اجتماعی در سیره عملی پیامبر اکرم(ص) کاملاً برجسته است.[۶۰] از نخستین اقدامات اساسی ایشان در مدینه، تهیه نظام‌نامه‌ای با محوریت عدالت اجتماعی در همه اصول و قوانین و حتی روابط مسلمانان با گروه‌های دیگر بود.[۶۱] امیرالمؤمنین علی(ع) که عدالت اجتماعی را گمشده جامعه مسلمان پس از رسول اکرم(ص) می‌دانست،[۶۲] پذیرش و ارزش حکومت را در اجرای عدالت می‌دید و در عرصه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، عدالت را سرلوحه اقدامات خویش قرار داد[۶۳]؛ از این‌رو مردم در دوره کوتاه زمامداری ایشان، عدالت را با جان و دل خویش درک کردند.[۶۴] نگرش ویژه امام‌علی(ع) به «عدالت» و برتردانستن آن از جود و احسان،[۶۵] به جهت نقشی است که عدالت در جذب دل‌های مردمان به سوی حاکم و زدودن کینه‌ها دارد[۶۶] و عامل استحکام ارکان حکومت و پیوند مردم و زمامدار است.[۶۷] امام‌علی(ع) چنان به اقامه عدالت در جامعه اهتمام می‌ورزید و انعطاف‌ناپذیر بود که مخالفت و دشمنی کسانی را که عدالت‌طلبی ایشان را برنمی‌تابیدند، برانگیخت. آنان که تاب عدالت ایشان را نداشتند، به جنگ با او روی آوردند و سرانجام همین روحیه عدالت‌خواهی، موجب شهادت او گردید.[۶۸].[۶۹]

در اندیشه متفکران اسلامی

فقیهان، متکلمان، عالمان اخلاق، فیلسوفان، سیاستنامه‌نویسان و حاکمان مسلمان با رویکردهای گوناگون مذهبی، به شرح مفهوم «عدالت» و انواع آن پرداخته‌اند و هر یک با تکیه بر دیدگاه ویژه خود، بخشی از این فضیلت بزرگ الهی و انسانی را[۷۰] بر اساس آموزه‌های قرآن کریم که خاستگاه اندیشه‌ورزی مسلمانان دربارهٔ عدالت به‌شمار می‌آید،[۷۱] تبیین کرده‌اند. در آغاز شکل‌گیری پایه‌های دانش مسلمانان، علم کلام با محوریت مسئله عدالت و اشتراط آن برای زمامدار جامعه، پدید آمد[۷۲] و کلام اسلامی بیش از هر مسئله‌ای به عدل پرداخت[۷۳]؛ سپس دامنه مباحث عدالت به حوزه فلسفه گسترش یافت و حکیمان مسلمان، عدل الهی را حقیقتی که لازمه آن حتمی‌بودن صدور فعل عادلانه از خداوند است، معرفی کردند.[۷۴] این نگرش به قلمرو تشریع الهی نیز گسترش یافت و فقیهان بر بنیان این اندیشه، در برخی از مسائل شرعی، اقتضای عدالت را مبنایی برای ترجیح برخی از آرا،[۷۵] بلکه معیار و مبنایی برای احکام و مسائل فقهی و حقوقی قرار دادند[۷۶]؛ چنان‌که امام خمینی در مسئله تحریم ربا، دلیل اصلی حرمت ربا را ظلمی می‌داند که بر اثر گرفتن زیاده، واقع می‌شود[۷۷] یا دربارهٔ معیار مطالبه «مثل» در مسئله ضمان، با اشاره به آرای شیخ انصاری و علامه حلی، رأی دومی را می‌پذیرد که معیار را آنچه عدالت اسلام ایجاب می‌کند، دانسته‌است.[۷۸]

فارابی امکان دستیابی به سعادت را تنها در چارچوب سیاستی عدالت‌محور می‌داند[۷۹] و با اشاره به تقسیم عادلانه منافع و نیکویی‌ها در جامعه، دولت را عهده‌دار وضع قوانین برای صیانت از سهم عادلانه مردم[۸۰] معرفی می‌کند. ابن‌خلدون با تکیه بر سرشت اجتماعی انسان و با توجه به نظام توانایی‌ها و شایستگی‌های هم‌نوعان،[۸۱] عدالت اجتماعی را تأمین مصلحت عمومی از سوی دولت با دفع ضرر و جلب منفعت و مهم‌ترین راهکار برای تأمین عمران و امنیت معرفی کرده‌است.[۸۲] از نظر وی امنیت و آبادانی جامعه در گرو عدالت و درستی رفتار زمامدار و کارگزاران اوست[۸۳] و کارکرد سیاست و حکومت، همان کارکرد دین و رساندن انسان به رستگاری است که با تکیه بر عدالت به دست می‌آید.[۸۴] درمجموع عدالت نزد اندیشمندان مسلمان، مشترک معنوی است که اقسام گوناگونی را از عدالت الهی تا عدالت فردی و اجتماعی دربر می‌گیرد.[۸۵].[۸۶]

مبانی و اصول

در دیدگاه‌های صاحب‌ نظران حوزه حقوق عمومی دربارهٔ مبانی عدالت اجتماعی، تفاوت‌های فراوانی دیده می‌شود که حکم عقل و تحلیل مسائل و آرمان‌های اجتماعی، عواطف انسانی، وجدان عمومی، رأی و نظر اکثریت، قواعد طبیعت و خواست دولت، بخشی از آن مبانی است[۸۷]؛ اما در اندیشه اسلامی میان حق و عدالت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و تحقق عدالت به شناسایی صاحبان حق و ادای حقوق آنان است.[۸۸] از دیگر مبانی و ریشه‌های عدالت این است که دارای حسن و ارزش ذاتی است؛ زیرا تأمین‌کننده منافع و مصالح و سعادت انسان‌هاست[۸۹] و سعادت انسان در گروی صلاح جامعه است و مهم‌ترین چیزی که صلاح جامعه به آن بستگی دارد، عدالت است.[۹۰] مبنای دیگر عدالت اجتماعی، برابری انسان‌ها در آفرینش،[۹۱] ساختار اجتماعی[۹۲] و استفاده از امکانات و فرصت‌هاست.[۹۳] در جامعه‌ای که با این مبانی برپا می‌شود، حقوق عمومی و طبیعی و فطری مانند حق حیات، حق آزادی و حق مالکیت فردی که خداوند برای همه انسان‌ها قرار داده، رعایت می‌شود.[۹۴]

از دیدگاه امام خمینی که برگرفته از مبانی اسلام است، خداوند عادل مطلق است و آنچه به قلم قدرت او جریان پیدا می‌کند، بر اساس عدل است[۹۵] و جهان هستی، نفس انسان، قانون و جامعه چهار موضوع اصلی عدالت به‌شمار می‌آیند.[۹۶] ایشان عدالت را به مثابه یک مقیاس و بنیان در همه امور[۹۷] و بسط صفت عدل خداوند[۹۸] می‌دانست و معتقد بود عدالت علاوه بر اینکه فضیلتی در حوزه اخلاق فردی است،[۹۹] در جامعه و تمام نهادهای اجتماعی نیز قابل تحقق و اجراست و به رفع ایادی ظالمین و تأمین استقلال و آزادی و تعدیل ثروت به‌طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، خواهد انجامید[۱۰۰] و گسترش دین در جامعه نیز باید بر محور و اساس عدالت الهی باشد.[۱۰۱] بر اساس گرایش فطری انسان به عدل،[۱۰۲] عدالت امری معنوی و فراتاریخی است که اختصاص به زمان، مذهب یا جامعه خاص ندارد.[۱۰۳] ایشان هرچند برقراری عدالت اجتماعی را مقصد بزرگ اسلام معرفی می‌کرد،[۱۰۴] اما آن را یک هدف میانی برای گسترش معرفت الهی،[۱۰۵] تهذیب انسان و اهداف متعالی پیامبران(ع)[۱۰۶] می‌دانست.[۱۰۷]

شرایط و زمینه‌ها

تفاوت‌های زیستی و طبیعی انسان‌ها در دستیابی به موقعیت‌های اجتماعی اثرگذار است،[۱۰۸] اما ساختار اجتماعی و هنجارها و قواعد حاکم بر جامعه نیز در دستیابی به پایگاه‌های اجتماعی کاملاً مؤثر است.[۱۰۹] در این میان تلاش برخی مکاتب فکری مانند مارکسیسم برای ریشه‌کنی همه امتیازات اجتماعی و تعریف عدالت در شکل تساوی و مساوات مطلق و برتری‌ دادن آن بر عدالت،[۱۱۰] از واقع‌بینی به دور است. آموزه‌های دینی بر اساس یک نگاه واقع‌بینانه در کنار پذیرش تفاوت‌های طبیعی و تفاوت‌های اجتماعی ناشی از آنها[۱۱۱] و تأکید بر وجود حکمت در تفاوت‌های طبیعی انسان‌ها،[۱۱۲] ریشه نابرابری اجتماعی و نیازمندی بینوایان را معلول برخورداری فزاینده توانگران می‌داند[۱۱۳] و بر این اساس ضمن اینکه اجرای عدالت از سوی حاکمیت را مایه بی‌نیازی مردم می‌شمارد[۱۱۴] و از افراد جامعه نیز می‌خواهد که به میزان توان خود شرایط را برای برقراری عدالت و توازن اقتصادی در جامعه فراهم کنند.[۱۱۵]

در همین چارچوب می‌توان مفهوم عدالت اجتماعی در اندیشه امام خمینی را به دو شاخص اصلی شامل تلاش برای برابری همگانی در دستیابی به فرصت‌های اجتماعی[۱۱۶] و پاسخگویی به نیازهای اساسی مردم[۱۱۷] دانست. به همین دلیل ایشان مفهوم عدالت اجتماعی را در بسیاری از موارد با مفاهیمی مانند محرومیت، فقر و مستضعفان همراه می‌کرد و تأمین نیازهای اساسی مردم و رفع محرومیت از چهره جامعه را مقدمه رشد و تعالی معنوی انسان می‌دانست.[۱۱۸] ایشان همچنین بر کارآمدی آموزه‌های اسلامی در برقراری عدالت اجتماعی به‌ویژه در حوزه اقتصاد، تأکید می‌کرد[۱۱۹] و در همین راستا برپایی حکومت اسلامی عدالتخواه را ضامن برقراری عدالت در گستره جامعه می‌دانست[۱۲۰] و بر آن بود که اگر زمامدار جامعه، عادل و عدالت‌پرور باشد، تمام ارکان و زیرمجموعه‌های آن نظام نیز به عدالت گرایش پیدا می‌کنند[۱۲۱]؛ البته از نگاه ایشان حکومت به‌تنهایی نمی‌تواند عدالت را در جامعه بگستراند و نیازمند مشارکت همگانی است.[۱۲۲]

امام خمینی در مراحل گوناگون نهضت اسلامی و با صراحت قیام خود را برای اجرای عدالت دانست[۱۲۳] و برای عدالت اجتماعی، به مصادیق و شرایطی اشاره کرد که می‌تواند به گسترش عدالت در جامعه منجر شود:

  1. برابری حاکمان جامعه با فرودستان و تأثیرگذار نبودن موقعیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در میزان برخورداری افراد از حقوق عمومی و شهروندی[۱۲۴]؛
  2. پرهیز از رفتار خودسرانه و تلاش همگانی برای حرکت در چارچوب قانون[۱۲۵]
  3. توزیع عادلانه درآمدهای عمومی و تلاش برای رفاه و آسایش همگان به‌ویژه فرودستان و زاغه‌ نشینان [۱۲۶]
  4. انتقادپذیری زمامداران، ارائه پاسخ قانع‌کننده به انتقادات مردم و خدمتگزاری آنان به مردم[۱۲۷].

امام خمینی علاوه بر نیازهای حیاتی مانند ارزاق و خدمات عمومی،[۱۲۸] مواردی مانند مسکن،[۱۲۹]بهداشت،[۱۳۰] آموزش[۱۳۱] و اشتغال[۱۳۲] را جزو نیازهای اساسی افراد و اقشار مختلف ذکر کرده و برابری همگان در بهره‌مندی از امکانات و منابع را عدالت اجتماعی دانسته‌است[۱۳۳]؛ بنابراین از نگاه ایشان مواردی مانند تلاش برای کاهش فاصله طبقاتی، مشارکت همگانی و جهاد برای محرومیت‌زدایی، مبارزه با روحیه زراندوزی و دنیاپرستی، ساده‌زیستی مسئولان، وضع قوانین حمایتی برای محرومان و اجرای قوانین و احکام اسلام، مهم‌ترین راهکارهای برقراری عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامی‌اند.[۱۳۴].[۱۳۵]

ارتباط با آزادی و معنویت

آزادی به عنوان یکی از موضوعات و مفاهیم اساسی در اندیشه سیاسی،[۱۳۶] از والاترین ارزش‌های انسانی است[۱۳۷] و راه دستیابی عادلانه انسان به حقوق طبیعی‌اش را هموار می‌کند.[۱۳۸] در این جهت عدالتْ راهبرد و چارچوب تأمین و استیفای آزادی برای همه افراد جامعه به‌شمار می‌رود و هنگام تزاحم، اطلاقِ آزادی را مقید می‌کند[۱۳۹]؛ بنابراین می‌توان عدالت را «خیر مطلق» و آزادی را «خیر مشروط» دانست.[۱۴۰] عدالت اگرچه زمینه و پیش‌شرط آزادی به‌شمار می‌آید، هدف و نتیجه آن نیز خواهد بود؛ زیرا ثمره آزادی آن است که همگان در فضایی همسان، دستاورد تلاش خویش را به کف آرند و از این رهگذر، هر چیز به جای خویش بنشیند و هر صاحب حقی به آنچه سزاوار است، برسد.[۱۴۱]

مناسبات دو مفهوم عدالت اجتماعی و آزادی، بخش مهمی از اندیشه سیاسی امام خمینی را نیز تشکیل می‌داد.[۱۴۲] امام خمینیآزادی را یک حق طبیعی[۱۴۳] و خدادادی،[۱۴۴] برای تمام افراد بشر دانسته‌است و به دلیل خاستگاه الهی این موهبت،[۱۴۵] قلمرو آن را چارچوب برآمده از قوانین اسلام معرفی کرده‌است.[۱۴۶] ایشان عدالت را یک اصل مهم و شاخص اساسی در جامعه می‌دانست[۱۴۷]؛ زیرا تحقق بسیاری از ارزش‌ها مانند آزادی، مبتنی بر وجود آن در جامعه است[۱۴۸]؛ بدین ترتیب برخلاف اندیشه‌ای که انسان امروز را با معضل انتخاب آزادی یا عدالت قرار می‌دهد،[۱۴۹] از دیدگاه امام خمینی برپایی عدالت در گستره جامعه، زمینه‌ساز دستیابی به آزادی نیز خواهد بود[۱۵۰] و ایشان هیچ‌گاه به دنبال نفی یکی از دو مفهوم عدالت اجتماعی و آزادی نبود و هر دو را برای جامعه ضروری می‌دانست.[۱۵۱]

ایشان در میدان عمل، آزادی‌خواهی را در راستای تحقق عدالت به ابزاری مهم در رویارویی با رژیم پهلوی تبدیل کرد[۱۵۲] و در نظام جمهوری اسلامی نیز بر چارچوب قانونی و اسلامی بودن آزادی تأکید می‌کرد.[۱۵۳] اساساً در جامعه اسلامی همه ارزش‌های عالی ازجمله عدالت اجتماعی و آزادی، در صورتی تأیید می‌شوند که در پرتو اسلام و توأم با معنویت باشند.[۱۵۴] تفاوت اساسی مکتب اسلام با مکاتب دیگر در این است که اسلام، معنویت را پایه و اساس شمرده و ترکیبی که از عدالت و معنویت ارائه کرده‌است، در هیچ مکتب دیگری وجود ندارد.[۱۵۵]

امام خمینی در بیان تفاوت میان حکومت اسلامی با دیگر حکومت‌ها علاوه بر عدالت اجتماعی، بر معنویت نیز تأکید می‌کرد و بر آن بود که تمام حکومت‌های دنیا به دنبال جنبه‌های مادی و اقتصادی عدالت‌اند و برای رشد معنویتانسان تلاش نمی‌کنند؛ در حالی‌که در مکتب اسلام بر هر دو مقوله تأکید شده و عدالت به همراه معنویت دیده شده‌است.[۱۵۶].[۱۵۷]

نقش حکومت در عدالت اجتماعی

اندیشمندان مسلمان همواره به پیوند سیاست و عدالت اجتماعی توجه کرده‌اند؛ زیرا حکومت، عاملی است برای رسیدن به عدالت اجتماعی و فراهم‌آمدن شرایط و موقعیت همسان برای برخورداری همگان از حقوق طبیعی خود مانند برابری، آزادی، امنیت و آسایش.[۱۵۸] اندیشمندان مسلمان حکومت را مسئول برقراری توازن اجتماعی، به‌ویژه در بعد اقتصادی آن و تأمین اجتماعی افراد دانسته‌اند،[۱۵۹] تا سلامتِ آرامش اجتماع حفظ شود و جایگاه زمامدار جامعه پایدار بماند.[۱۶۰]

امام خمینی نیز با پیوند نگرش فقهی ـ کلامی خود با اندیشه سیاسی، حکومت را در ارتباطی ژرف با عدالت مورد توجه قرار داده‌است. ایشان با تکیه بر ضرورت اجرای احکام الهی، حکومت را ابزاری برای «بسط عدالت»[۱۶۱] و برقراری نظام عادلانه اسلامی[۱۶۲] می‌دید تا در پرتو اجرای کامل عدالت اسلامی، مردم به آرامش برسند و جان و مال و آبروی آنها حفظ شود.[۱۶۳] در این راستا ایشان با تبیین وظیفه حکومت اسلامی در رویکردهای کلان برای برقراری عدالت اجتماعی، [۱۶۴] مسئولان و کارشناسان را به اتخاذ و انتخاب الگویی از رشد و توسعه سفارش می‌کرد که تأمین‌کننده نیازهای اساسی همه افراد و اقشار جامعه باشد[۱۶۵] و برابری همگان در بهره‌مندی از امکانات و منابع را به رسمیت بشناسد[۱۶۶] و در آن، رفع نابرابری اجتماعی با اولویت تخصیص منابع به اقشار و مناطق محروم، دیده شده باشد.[۱۶۷] از نگاه ایشان فلسفه تشکیل حکومت گسترش عدالت، نفی نابرابری اجتماعی و تربیت انسان عادل و جامعه معتدل است[۱۶۸].[۱۶۹]

بی‌عدالتی در رژیم پهلوی

با وقوع نهضت مشروطه در ایران که در اعتراض به نارسایی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و بی‌عدالتی و ظلم و جور صورت گرفت[۱۷۰] و تأسیس عدالتخانه و اجرای احکام اسلام از شعارهای اصلی مردم در طول نهضت بود،[۱۷۱] انتظار می‌رفت ساختار نظام سیاسی به حکومت عادلانه نزدیک‌تر شود[۱۷۲]؛ ولی پس از گذشت زمانی اندک، از میان غبار مشروطیت، حاکم خودکامه‌ای برخاست که بی‌اعتنا به اصول مشروطیت بود و بار دیگر نظامی سلطنتی و مبتنی بر استبدادِ فردی برقرار کرد[۱۷۳]. نیروهای متفقین نیز در هجوم به ایران اگرچه رضاخان پهلوی را برکنار کرد، بنیان استبداد را در ایران حفظ کرد و محمدرضا پهلوی با موافقت آنان بر تخت سلطنت تکیه زد[۱۷۴]؛ بدین ترتیب دیکتاتوری و استبداد و خودکامگی و پایمال‌کردن حقوق مردم و ستم رواداشتن به آنان به‌خصوص در سال‌هایی که به قیام امام خمینی منتهی شد، در ظاهری آراسته ادامه پیدا کرد.[۱۷۵]

تکیه بر بنیان عدالت‌خواهی و باور راسخ امام خمینی به برپایی عدالت اجتماعی در گستره جامعه موجب شد تا ایشان در برابر بی‌عدالتی و ستمگری رژیم پهلوی و حکومت پادشاهی ایران قیام و اعتراض کند و اعلام کند تحقق عدالت اجتماعی با وجود رژیم پهلوی امکان ندارد[۱۷۶]؛ از این‌رو شعار حکومت پهلوی را برای تحقق عدالت اجتماعی در ایران به سخره گرفت[۱۷۷] و عدالت را عنصر گم‌شده و فراموش‌ شده در روابط اجتماعی و اقتصادی آن جامعه شمرد[۱۷۸] و با برجسته‌سازی نابرابری موجود در جامعه و برانگیختن حس عدالت‌طلبی مردم،[۱۷۹] آن را به عاملی نیرومند برای سرنگونی نظامِ وابسته به غرب به عنوان یک «هدف غیرقابل تغییر»[۱۸۰] مبدل ساخت.[۱۸۱]

عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران

امام خمینی پس از برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران، بر ویژگی عدالت‌خواهی این نظام تأکید کرد و ساختار حکومتی آن را در سایه عدالت الهی، ساختاری به دور از ستم و زورگویی معرفی کرد که در اندیشه رفاه مستمندان و به دنبال استیفای حقوق آنان است.[۱۸۲] در اصل یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به حکومت حق و عدل قرآن به عنوان یک اعتقاد و در اصل دوم به قسط و عدل به عنوان ارکان و پایه‌های نظام اشاره شده و در اصل سوم دولت جمهوری اسلامی به تأمین امکانات عادلانه برای همگان و در همه زمینه‌های مادی و معنوی و رفع تبعیضات ناروا موظف شده‌است.

بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حقوق و آزادی‌های مدنی که باید برای همه افراد کشور به‌طور عادلانه و مساوی آماده باشند، عبارت‌اند از:

  1. طبق اصول ۲۸ و ۴۳ آزادی و حق انتخاب شغل؛
  2. بر اساس اصول ۳۱ و ۴۳ آزادی و حق مسکن؛
  3. طبق اصول ۴۳ و ۴۶ آزادی و حق مالکیت؛
  4. طبق اصول ۴۱ و ۴۳ آزادی و حق تابعیت؛
  5. طبق اصول ۳۰ و ۴۳ حق آموزش و پرورش و آزادی تحصیل؛
  6. طبق اصل ۲۹ حق برخورداری از تأمین اجتماعی؛
  7. طبق اصل ۴۳ حق برخورداری از بهداشت و درمان.

امام خمینی در سیره عملی خود نیز اهتمام ویژه‌ای به عدالت اجتماعی داشت و می‌کوشید تا در رفتارهای فردی و حکومتی خویش، آن را رعایت کند. در رفتار فردی ایشان ساده‌زیستی[۱۸۳] و نکوهش خوی کاخ‌نشینی[۱۸۴] و در سیره حکومتی ایشان اقدامات حمایتی مانند حکم تشکیل کمیته امداد در اولین ماه پیروزی انقلاب[۱۸۵]، فرمان تشکیل جهاد سازندگی[۱۸۶]، افتتاح حساب بانکی ویژه برای رسیدگی به مسکن محرومان[۱۸۷] و تقاضای بسیج عمومی برای مبارزه با بی‌سوادی[۱۸۸] و دستور ایشان برای مصادره اموال سلسله پهلوی و وابستگان آن به نفع محرومان[۱۸۹] و در پی آن، تشکیل بنیاد مستضعفان[۱۹۰]، بیانگر تلاش ویژه ایشان برای برقراری عدالت اجتماعی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به فرمان امام خمینی، کمک به محرومیت‌زدایی و استقرار عدالت اجتماعی در زمینه‌های آب سالم و بهداشتی، تأمین برق، احداث راه، توسعه صنایع غذایی و آموزش روستاییان و مانند آن به اجرا درآمد.[۱۹۱]

امام خمینی در جایگاه رهبری جامعه مسلمان توجه به عدالت اجتماعی را یکی از مطالبات جدی و همیشگی خود از مسئولان و نهادهای حاکمیتی می‌دانست[۱۹۲] و به‌ویژه از روحانیان که در پی پیروزی انقلاب در جایگاه اداره کشور قرار گرفتند، می‌خواست ساده‌زیستی را پیشه خود سازند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا پرهیز کنند[۱۹۳]؛ همچنین در فرمان مهمی که خطاب به قوه قضاییه و ارگان‌های اجرایی با محوریت حقوق مردم صادر کرد، با قاطعیت خواستار آن شد که عمل به عدل اسلامی سرلوحه فعالیت و اقدامات تمام نهادهای حاکمیتی در نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد[۱۹۴] تا مردم با احساس آرامش و امنیت و آسوده‌خاطر زندگی کنند[۱۹۵]. ایشان در طول ده سال رهبری نظام جمهوری اسلامی همواره مراقب بود که حتی به صورت غیرمستقیم، این جایگاه سیاسی و اجتماعی موجب بهره‌مندی بیشتر ایشان و نزدیکان ایشان از منابع و فرصت‌های اجتماعی نگردد؛ چنان‌که در پاسخ نامه نخستین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران که خواسته بود فرزند ایشان، سیداحمد خمینی منصب نخست‌وزیری را بپذیرد، بدون هیچ تکلفی و با صراحت، آن درخواست را رد کرد.[۱۹۶] ایشان تأکید می‌ورزید اگر از سوی ایشان نیز کسی توصیه آورد نادیده گرفته شود.[۱۹۷] ایشان همچنین از مطبوعات و رسانه‌ها می‌خواست که در خدمت تربیت و رشد و پیشرفت مردم و کشور باشند[۱۹۸] و از پوشش حداکثری اخبار مربوط به رهبری بپرهیزند[۱۹۹] و به مخالفان نیز اجازه ابراز دیدگاه‌های خود را بدهند.[۲۰۰] .[۲۰۱]

عدالت اجتماعی در آینده بشری

قرآن کریم در آیات متعدد بر این نکته تأکید کرده‌است که انسان در فرجام تاریخ خود به جامعه‌ای مبتنی بر حق و همراه با پیروزی پارسایان دست می‌یابد[۲۰۲] و در سایه این تکامل اجتماعی، آرمان‌های همیشگی بشر مانند برقراری عدالت و آزادی برآورده می‌گردد.[۲۰۳] نوید اسلامیِ قیام و انقلاب مهدی موعود، چارچوب این فرجام تاریخی را تشکیل می‌دهد. مجموعه اخبار و روایات دربارهٔ مهدویت، در دو محور اساسی شامل شاخص‌های جامعه آرمانی عصر ظهور با تأکید بر عدالت اجتماعی[۲۰۴] و انتظار فرج با تأکید بر زمینه‌سازی ظهور به مثابه یک عمل عبادی است.[۲۰۵] از این اخبار بر می‌آید که مهم‌ترین مسئله عصر ظهور حضرت مهدی(ع)، بیداد و نابرابری فراگیر جامعه بشری است و مهم‌ترین برنامه اصلاحی امام‌مهدی(ع)، برپایی عدالت اجتماعی خواهد بود.[۲۰۶]

آموزه اسلامی ظهور مهدی موعود(ع) با محوریت عدالت‌خواهی،[۲۰۷] همان‌گونه که در طول تاریخ هم بر دیدگاه نظری شیعیان در اندیشه سیاسی و هم بر حرکت‌ها و تلاش‌های اجتماعی آنان اثرگذار بوده،[۲۰۸] در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز از نقش و جایگاهی مهم برخوردار بوده‌است؛ تا جایی که این اثرپذیری از فرهنگ مهدوی، از دید پژوهشگران غربی نیز پنهان نمانده، در تحلیل‌های علمی آنان کاملاً برجسته شده‌است.[۲۰۹] در چارچوب این اندیشه شیعی، امام خمینی برقراری کامل عدالت اجتماعی را در گستره جهان، از ویژگی‌های عصر ظهور مهدی موعود(ع) می‌شمرد.[۲۱۰] از نگاه ایشان برپایی عدالت در عصر ظهور تنها ناظر به عدالت توزیعی و رفاه اجتماعی نیست، بلکه ناظر به تمام مراتب انسانی است و دستاورد آن، برقراری اعتدال در تمام وجوه و ابعاد فردی و اجتماعی است.[۲۱۱] با الهام‌ گرفتن از این آموزه، امام خمینی گام برداشتن منتظران امام زمان(ع) برای اجرایی‌ کردن عدالت نسبی در عصر خویش و زمینه‌سازی برای ظهور را دارای اهمیت و ضرورت می‌دانست[۲۱۲]؛ زیرا اساساً انتظار ظهور منجی، «انتظار قدرت اسلام» است که می‌طلبد تا همه کوشش کنند «مقدمات ظهور» فراهم شود.[۲۱۳]

در گفتمان امام خمینی تلاش دینی و حرکت انقلابی، گامی در راستای زمینه‌سازی برای ظهور منجی موعود و برپایی عدالت کامل به‌شمار می‌آید[۲۱۴] و در چارچوب همین نگرش، امام خمینی استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران با اهداف و آرمان‌های دینی را امانتی الهی می‌دانست که باید با تلاش و پشتکار فراوان به پیشگاه صاحب امانت یعنی حضرت مهدی موعود(ع) ارائه شود[۲۱۵]؛ از این‌رو از مسئولان می‌خواست در این کشور ولی‌عصر(ع)[۲۱۶] به گونه‌ای عمل کنند که جمهوری اسلامی آغازی برای حکومت جهانی اسلام به پرچم‌داری حضرت حجت(ع) باشد[۲۱۷] و راه برای ظهور منجی مصلح، هموار شود[۲۱۸] و با اقدامات زمینه‌ساز، جهان برای آمدن مهدی(ع) آماده گردد[۲۱۹].[۲۲۰]

مفهوم‌شناسی عدالت اجتماعی

معنای حقیقی عدالت اجتماعی که افراد بشر باید آن را محترم شمارند، رعایت حقوق افراد و عطا کردن حق به صاحبان حقوق است. عدالت به این مفهوم، بر دو چیز مبتنی است که نخستین آن حقوق و اولویت‌هایی است که افراد نسبت به یکدیگر پیدا می‌کنند. کسی که با تلاش خویش محصولی را تولید کرده است، نسبت به آن محصول نوعی اولویت پیدا می‌کند که منشأ آن، کار و فعالیت او است. مفروض دیگر اعطای حقوق، اندیشه‌های اعتباری است. انسان به گونه‌ای آفریده شده که برای رسیدن به مقاصد طبیعی خود، نوعی از اندیشه موسوم به اندیشه‌های اعتباری را استخدام کند. این اندیشه‌ها از نوع انشایی یا باید و نبایدی است. مانند این جمله که: برای دست یافتن به سعادت باید حقوق و اولویت‌ها رعایت شود.

با توجه به اینکه تعریف عدالت به اعطای حقوق، یکی از مبنایی‌ترین معانی عدالت معرفی شده است، فهم دقیق مفهوم حق و مبنا و منشأ ایجاد آن، اهمیت می‌یابد. این مطلب به برخی پرسش‌های جدی درباره حق و عدالت نیز پاسخ می‌دهد؛ مانند این سؤال که آیا حق مبنای عدالت است با عدالت مبنای حق به شمار می‌رود؟ یعنی آیا حقوق واقعی در عالم وجود دارد و عدالت عبارت از اعطای حقوق به صاحبان آنها است؟ و یا اینکه عدالت واقعیت دارد و حقوق نیز که با قانون وضع می‌شود، براساس عدالت است و در جامعه به حکم عقل و آثار مطلوبش و به لحاظ تکلیف و از جهت حقوقی که قانون وضع و جعل می‌کند، باید بین مردم مساوات باشد؟ از منظر اخیر، عدالت عبارت از مساوات در برابر قانون خواهد بود و قانون (که حقوق را وضع می‌کند) نیز بر اساس عدالت و مساوات وضع می‌کند و عدالت مبنای حقوق موضوعه می‌باشد[۲۲۱].

برای فهم بهتر مفهوم عدالت، باید مبانی اولیه حقوق اسلامی را از نظر قرآن و پیشوایان دین بدانیم. حق، عبارت است از نوعی علاقه و رابطه خاص میان انسان و یک شیء. علل ایجاد چنین رابطه‌ای، یا فاعلی است و یا غایی. یعنی چیزی که سبب به وجود آمدن چیزی دیگر می‌شود یا از آن جهت است که فاعل او است و یا غایت و مقصد آن فعل است و آن فعل، مقدمه و وسیله پدید آمدن آن غایت محسوب می‌شود. برای مثال، انسانی که سخن می‌گوید، از یک سو، فاعل سخن خویش است و از سوی دیگر، از سخن خود قصدی دارد و می‌خواهد مخاطب سخن خود را به انجام کاری وادارد یا مطلبی را به اطلاع او برساند و امثال این موارد؛ به گونه‌ای که اگر این هدف نبود و اگر هریک از دو علت فاعلی و غایی وجود نداشت، سخن نیز به وجود نمی‌آمد. مطابق مباحثی که بیان شد، میان بشر و مخلوقات عالم نیز علاقه و حقوق خاصی وجود دارد که به انسان‌شناسی و هستی‌شناسی هر مکتب وابسته است. در مکتب اسلام هر دو نوع علاقه و رابطه میان انسان و مخلوقات دیگر وجود دارد. علاقه غایی وجود دارد؛ زیرا از نظر قرآن کریم قبل از آنکه بشر فعالیتی در روی زمین انجام دهد و دستوری از جانب خدا فرستاده شود، ارتباطی میان او و مواهب خلقت وجود داشته است. برای مثال در زمین انواعی از مواد غذایی وجود دارد و از آن سوی، حیوانات به گونه‌ای آفریده شده‌اند که تنها با آن مواد غذایی امکان زیست دارند. از گفتارهای علی (ع) است که: هر صاحب رمق و حیاتی، قوتی دارد و برای هر دانه‌ای نیز خورنده‌ای است. همچنین در قرآن آمده است: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا[۲۲۲]. نتیجه اینکه قانون خلقت که مقدم قانون شرع است، حق را قرار داده است و انسان نیز به عنوان جزئی از طبیعت و آفرینش از حقوقی بهره‌مند است. طبیعت دارای هدف و انسان نیز دارای حقوق خاصی است. برای تشخیص این حقوق که حقوق طبیعی نام دارند، بایستی به نظام خلقت مراجعه کرد، به این صورت که هر استعداد طبیعی مبنای یک حق طبیعی است و از آنجا که هر دو (قانون طبیعت و قانون شرع) از جانب خداوند است، قانون شرع هماهنگ با قوانین فطرت و خلقت مقرر شده است[۲۲۳]. این رابطه (رابطه غایی میان انسان و مواهب خلقت) رابطه‌ای کلی و عمومی است؛ یعنی کسی به صورت بالفعل حق اختصاصی ندارد و همه چون مخلوق خداوند هستند، بالقوه حق دارند و هیچ‌کس نمی‌تواند مانع استیفای حق دیگران شود و همه را به خود اختصاص دهد. پس از این مرحله، نحوه استیفای حقوق و بحث تکلیف به میان می‌آید که مرحله تبدیل حق از حالت بالقوه به بالفعل است. حقوق در اثر انجام تکلیف و وظیفه، فعلیت پیدا می‌کند و هر کس به حق خود می‌رسد. در آیه‌ای از قرآن آمده است: ﴿اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا[۲۲۴].

در این آیه اشاره شده است که تنها فرزند زمین بودن کافی نیست و حق انسان را به فعلیت نمی‌رساند، بلکه عمل، کوشش و آبادسازی لازم است. به انسان عقل و اراده و اختیار داده شده است تا محدوده عملش زیاد شود. عمران و آبادانی زمین، حق زمین است که بر عهده انسان قرار دارد. در برخی روایت‌ها نیز آمده است که نه تنها در برابر خداوند و مردم مسئول هستید، بلکه در برابر چهارپایان نیز مسئولیت دارید[۲۲۵][۲۲۶]

حقوق تکوینی و حقوق تشریعی

می‌توان دو نوع حق را از یکدیگر متمایز کرد: حق تکوینی و حق تشریعی. حق تکوینی ناظر به رابطه واقعی میان شیء و شخص است که از آن با عنوان حقوق طبیعی یاد می‌شود و حق تشریعی که به وضع و جعل حق توجه دارد. اسلام قائل به حقوق فطری و تکوینی است و آن را ریشه حقوق می‌داند. این حقوق چنان‌که ذکر شد، قبل از هر نوع فعالیت و تلاشی برای انسان وجود دارد و توضیح آن نیز بنابر اصل غائیت ممکن است. بسیاری از مکتب‌ها به چنین حقوقی قائل نیستند و به جای آن اراده یا نفع فرد یا جامعه را مبنای حقوق می‌دانند. برخی مکتب‌های حقوقی نیز، نظریه حقوق طبیعی را در مقابل نظریه حقوق الهی قرار داده‌اند. یعنی معتقدند حقوق با وضع الهی تکوین شده و این‌چنین نیست که به حکم عقل در طبیعت موجود باشد. این نظریه شباهت بسیاری به مباحث اشاعره در کلام اسلامی دارد که به حسن و قبح شرعی قائل بودند[۲۲۷]

حقوق تشریعی به وضع و جعل حق توجه دارد. این حقوق چیزی متفاوت و متضاد با حقوق طبیعی نیستند. اسلام حقی را جعل نکرده است، بلکه همان حقی را که در طبیعت است، به وسیله قانون حفظ کرده است. حقوق طبیعی، که از حقوق تکوینی انسان و برخاسته از فطرت آدمی است، سه ویژگی دارند: دائمی و غیر قابل نسخ هسند؛ عمومی و استثناپذیرند و موافق با مصلحت بشرند؛ زیرا چنان‌که گفته شد، طبیعت آنها را وضع کرده است[۲۲۸]. با این حال چنین نیست که هیچ قانون و مصلحتی نتواند این حقوق را سلب کند، بلکه اگر با مصلحت اجتماع در تعارض قرار گیرد، اصالت اجتماع، حقوق فطری را متزلزل می‌سازد[۲۲۹]. این آیه از قرآن که می‌فرماید: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۲۳۰]، در واقع ناظر به همین مسئله است. حقوق دولت بر حقوق افراد مقدم است و البته نزاع میان حق دولت و حق فرد در حقیقت نزاع میان حقوق موضوعه و حقوق فطری است[۲۳۱]. حقوق فطری عبارت از تعیین حقوق برای افراد به تنهایی و بی‌توجه به خیر و مصلحت دیگران است، اما حقوق موضوعه، کل جامعه را در نظر دارد. مسئله تضامن اجتماعی و مسئولیت نسل فعلی در قبال نسل آینده نیز از مواردی است که بر حقوق طبیعی قید می‌زند. از مطالب فوق می‌توان نتیجه گرفت که از نظر اسلام، پیش از آن‌که کسی تولیدی بکند یا برای کسی کاری انجام دهد، به طور بالقوه دارای حق است و همه مردم از این لحاظ با هم برابرند. در مقابل، تکلیفی برعهده همه نهاده شده است که نه تنها برای همه جایز است و حق به حساب می‌آید، بلکه واجب است[۲۳۲]. اعطای حقوق از یک‌سو به معنای به رسمیت شناختن حقوق اولیه و فطری انسان‌ها و تأمین شرایطی است که آنان از حقوق خود برخوردار گردند و از دیگر سوی، فراهم آوردن شرایطی است که انسان‌ها از حقوق اکتسابی خویش که حاصل کار و فعالیت و یا شایستگی‌های آنها است، بهره‌مند شوند. اینجا است که نوعی مسابقه میان افراد پیش می‌آید و هرکس که این حق را از قوه به فعل برساند، اولویت پیدا می‌کند[۲۳۳]. نکته دیگر که اشاره به آن لازم به نظر می‌رسد، این است که مواردی مانند آزادی و مساوات از جمله حقوق نیستند. تعریف حق در مورد این دو صادق نیست، بلکه اینها در حقیقت اموری هستند که نمی‌توان درباره آنها تکلیفی وضع کرد و آنها را ممنوع ساخت. یعنی اهمیتشان برای بشر به حدی است که ممنوع ساختن آنها ناممکن است. مساوات در برابر قانون حقی از حقوق نیست؛ زیرا اینکه قانون باید مساوی وضع گردد و مساوی اجرا شود، حتی در مقابل سایر حقوق نیست. اگر باز هم، با تسامح، آزادی و مساوات، حقوق دانسته شوند، تفاوتشان با سایر حقوق طبیعی در این خواهد بود که بالفعل و مشخص هستند؛ بر خلاف حقوق طبیعی که وقتی پای عقل و اراده در کار می‌آید، بالقوه هستند و با عمل معین می‌شوند[۲۳۴]. مسئله دیگری که در زمره حقوق نبودن آزادی و برابری را تأیید می‌کند، اعتباری بودن حق است. حق از جمله امور اعتباری بوده و ثابت و دائمی نیست[۲۳۵]. از این رو با توجه به مصلحت فرد و جامعه و وقایع و نیازهایی که پیش می‌آید، می‌تواند تغییر کند. حق از آن جهت که اعتباری است، اهمیت و اعتبار خود را از اجتماع و تأیید آن کسب می‌کند. یعنی زمانی حقی برای کسی به رسمیت شناخته می‌شود که اجتماع چنین چیزی را تأیید کند و آن را برای او حق به حساب آورد. در این صورت گفته می‌شود که او صاحب این حق شمرده می‌شود، نه اینکه او دارای این حق است. مانند ملکیت یا زوجیت که تابع اعتبار جامعه است. این در حالی است که برابری و آزادی به هیچ وجه از انسان گرفته نمی‌شود و یا حقی نیست که دیگران به انسان بدهند.

با توجه به مباحث فوق، بهتر می‌توان درباره رابطه عدالت و حق بحث کرد. حق (طبیعی) ثابت و لایتغیر است، اما عدالت، رساندن یا اعطای حق به صاحبان حق است. حق در اجتماع، طبیعی است، اما عدالت و اجرا، ارادی و اختیاری است. به عبارت روشن‌تر، حق مبنای عدل است و عدالت مرحله اجرایی حق است[۲۳۶][۲۳۷].

اهمیت و ضرورت عدالت اجتماعی

پیامدهای نبود عدالت اجتماعی

خاستگاه عدالت اجتماعی

مبانی عدالت اجتماعی

  1. اصل توحید: مبانی عدالت اجتماعی از دید امام خمینی از مبانی دینی و اعتقادی ایشان نشأت می‌گیرد. بر اساس اصول اعتقادی از جمله اعتقاد به "توحید"، جهت‌گیری مبانی سیاسی و اجتماعی امام خمینی قابل شناسایی است. ایشان در یکی از مصاحبه‌های خود درباره تبیین مواضع اسلام، اعتقاد خود و همه مسلمانان جهان را عبارت از مسائلی می‌داند که در قرآن آمده و یا توسط پیامبر اسلام و جانشینان آن حضرت بیان شده است که ریشه و اصل همه آن عقائد، اصل توحید است[۲۵۱]. از منظر امام خمینی انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای آن در همه شئون جامعه سایه می‌افکند؛ چرا که در اسلام تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداوند متعال است که همه انسان‌ها باید برای رضای او عمل کنند. در جامعه‌ای که شخص‌پرستی‌ها، نفع‌پرستی‌ها و لذت‌پرستی‌ها محکوم شده و انسان تنها به پرستش خدا دعوت می‌شود، در این صورت همه روابط انسان‌ها در داخل جامعه و یا خارج از آن تغییر می‌یابد، همه امتیازات حذف می‌شود و فقط تقوا و پاکی ملاک برتری است. در چنین جامعه‌ای زمام‌دار با پایین‌ترین فرد جامعه برابر است[۲۵۲].
  2. تساوی ذاتی انسان‌ها: یکی دیگر از مهم‌ترین مبانی عدالت اجتماعی، اشتراک افراد جامعه از لحاظ شرافت و مقام انسانی است. پیامبر اکرم (ص) فرماید: «النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ»[۲۵۳] (مردم چونان دندانه شانه برابرند). امام خمینی از اصل اعتقادی "توحید" این نتیجه را حاصل می‌دانند که همه انسان‌ها در پیشگاه خداوند متعال یکسان‌اند و تنها امتیاز فرد نسبت به فرد دیگر، بر معیار و قاعده تقوی و پاکی از انحراف و خطاست. بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه مخدوش می‌سازد و امتیازات پوچ و بی‌محتوا را در جامعه حاکم می‌سازد، باید مبارزه کرد[۲۵۴]. امام خمینی در بیان دیگر به این نکته اشاره می‌کند که اسلام تمام تبعیض‌ها را محکوم کرده و در پناه جمهوری اسلامی، حق اداره امور داخلی و رفع هرگونه تبعیض فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، متعلق به تمام قشرهای ملت می‌باشد[۲۵۵].
  3. یقین داشتن به آرمان عدالت و تدبیر عملی: بی‌تردید در ورای هر عملی، فکر و اندیشه و سپس عنصر یقین و باورمندی به آن نهفته است. ایمان و یقین داشتن، لازمه تحقق و ظهور و بروز هر عملی است. پیامبر (ص) می‌فرماید: «الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ قَرِينَانِ لَا يَصْلُحُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَّا مَعَ صَاحِبِهِ»[۲۵۶] (ایمان [باورمندی] و عمل همراه هم‌اند؛ هیچ یک بدون دیگری درستی و صلاح نمی‌پذیرد). بر طبق همین اصل مهم می‌توان گفت ایمان راستین و یقین داشتن به نیک بودن عدالت و آثار مبارک آن، فرد و جامعه را خواستار و آماده پذیرش عدالت می‌سازد. ثمره تعقل و باور صادقانه عدالت، شکوفایی اراده و همت و پشتکار نیروی انسانی است، تا عدالتی را که توسط فکر و اندیشه صحیح بدان راهبری شده و با عمق وجود خود به نیک و خیر بودن عدالت ایمان آورده است، اکنون به مرحله اجرا گذاشته و در زندگی فردی و اجتماعی خود آن را پیاده سازد. امام خمینی نقش باورها را در شکوفایی اراده‌ها بسیار مهم توصیف می‌کند و معتقد است در وهله اول باید باور کنیم که می‌توانیم. وقتی این باور شکل گرفت، اراده می‌کنیم و زمانی که این اراده در ملتی پیدا شد، همگان به فعالیت و تکاپو می‌افتند[۲۵۷][۲۵۸].

مبانی عدالت اجتماعی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای

ارکان عدالت اجتماعی

  • از جمله مهم‌ترین ارکانی که به بحث عدالت اجتماعی مربوط می‌شود، عبارت‌اند از:
  1. توازن: توازن به معنای رعایت شرایط شرایط معین کمی و کیفی میان اجزای یک مجموعه است، به گونه‌ای که ضمن حفظ تداوم و استمرار، آن مجموعه بتواند اثر مطلوب خود را داشته باشد و نقش مورد نظر را ایفا کند. اجتماع انسانی همانند روح و بدن و سایر مجموعه‌های طبیعی، مجموعه‌ای نیازمند تعادل است که از آن به تعادل اجتماعی تعبیر می‌شود؛ این تعادل باید همه‌جانبه بوده و جنبه‌های مختلف حقوق، مواهب و وظایف را میان افراد در نظر داشته باشد. پایداری و دوام یک جامعه در این است که کارهای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی، تربیتی و غیره که برای تداوم یک اجتماع ضروری است، به میزان لازم وجود داشته باشد و میان افراد توزیع شود؛ همچنین افراد به میزانی که مورد نیاز و ضروری است، به کار گماشته شوند. به عبارت دیگر، باید میزان نیازمندی‌های جامعه سنجیده و بودجه و نیروی متناسب با آن مصرف شود[۲۷۳]. برای نمونه، مناصب و افتخارات به طور مساوی تقسیم شود؛ همان‌گونه که پیامبر اسلام عمل می‌کرد، او تنابز به القاب را جایز نمی‌دانست[۲۷۴] و اگر در جمعی حضور می‌یافت، به صورت حلقه می‌نشست و اجازه نمی‌داد کسی جلو پایش بلند شود. برخلاف آنچه در زمان خلیفه سوم پیدا شد که مناصب را میان خویشاوندان خود تقسیم می‌کرد و بدعت‌های تازه‌ای در دین پدید آورد. در این مفهوم از عدالت، بحث مصلحت کل نیز مطرح می‌شود. توازن مربوط به اجتماع است نه فرد، و معنای متضاد عدالت در این مفهوم، عدم تناسب است که با یک مجموعه ارتباط می‌یابد. این مسئله سبب شده تا این مبحث، مرتبط با اندیشه اشتراکیت و اصالت اجتماع تعبیر شده و در تناقض با فردگرایی و اصالت فرد نمایانده شود. بحث‌های دیگری پیرامون این مطلب - به ویژه ارتباط یا عدم ارتباط آن با اندیشه‌های مارکسیستی - انجام شده که در مبانی عدالت اجتماعی بیان شده است.
  2. مساوات و برابری: برابری یا مساوات از مفاهیمی است که به‌رغم وضوح و تصویر روشنی که در اذهان دارد، با برداشت‌ها و تعبیرهای مختلفی مواجه شده است. بحث‌های مبسوطی درباره مساوات انجام شده و تلقی‌های مختلفی از آن بیان شده است تا مراد از مساوات در اندیشه اسلام روشن شود. همچنین لوازم و نیازمندی‌های برقراری مساوات در جامعه نیز مورد توجه قرار گرفته است. می‌توان در تعریفی جامع از مساوات چنین گفت: مساوات این است که امکانات مساوی برای همه افراد فراهم شود؛ میدان برای همه به طور مساوی باز باشد؛ زمینه برای همه فراهم باشد تا اگر کسی همت داشته باشد، در هر کجا که هست و در هر طبقه‌ای که هست، بتواند در پرتو لیاقت و استعداد و بروز فعالیت به کمال لایق خود برسد[۲۷۵]. این تعریف از برابری، مغایر با تعریفی است که آن را به معنای نادیده گرفتن تفاوت انسان‌ها در زمینه هوش، فعالیت و ویژگی‌های اخلاقی و غیره می‌داند و همه مردم را در یک حد و مرتبه و درجه قرار می‌دهد. این عقیده که مساوات را در هم‌سطح ساختن زندگی همه مردم می‌داند، اولاً شدنی نیست؛ زیرا همه موجبات سعادت در اختیار انسان قرار ندارد و حتی اگر از لحاظ مادی امکان چنین کاری وجود داشته باشد، به لحاظ معنوی امکان‌پذیر نیست؛ ثانیاً با عدالت بیگانه است و حتی خود به بی‌عدالتی می‌انجامد؛ و ثالثاً برهم‌زننده اجتماع است؛ زیرا تمامی انسان‌ها در شرایط روحی و جسمی همسان قرار ندارند و در خلقت نیز مساوی آفریده نشده‌اند[۲۷۶]. برای ارائه برداشت صحیح از مفهوم برابری، می‌توان مفهوم اعطای حقوق را به کار برد. مقتضای عدالت این است که تفاوت‌های موجود در اجتماع، تابع استعدادها و لیاقت افراد باشد. برای نمونه، اگر میان هنرمند و بی‌هنر فرقی نهاده نشود، ظلم صورت گرفته است. بنابراین، این رکن از عدالت به مؤلفه بعدی که مراعات حقوق و شایستگی‌های افراد است، ارجاع می‌شود. استنباط‌هایی که در باب برابری صورت گرفته است، برگرفته از آیات قرآن و روایت‌های معصومان (ع) است. پیامبر اکرم (ص) مردم را آفریدگانی خاکی، مخلوق یک خدا و برآمده از پدری واحد می‌داند که در نتیجه همچون دندانه‌های شانه با یکدیگر برابرند[۲۷۷]. از نظر قرآن، انسان‌ها در عین برابر بودن، با داشتن امتیازاتی از دیگران متمایز شده و برتری می‌یابند. ملاک‌های قرآنی، متفاوت از ملاک‌های برتری جاهلیت، رنگ، امتیاز طبقاتی، زبان، قومیت، ثروت و قدرت است. ملاک برتری انسان‌ها در قرآن، علم، تقوا، عمل صالح و جهاد در راه خدا است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۲۷۸]. ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ[۲۷۹]. ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۲۸۰]. ﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۲۸۱]. ﴿أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۲۸۲]. در برخی آیه‌های فوق، به دلایل خلقت متفاوت انسان‌ها و تمایز آنها در دنیا اشاره شده است؛ توان شناخت یکدیگر و اداره امور دنیا که با فرمانبری برخی از برخی دیگر میسر است، از جمله این مواردند[۲۸۳].
  3. اعطای حقوق: درباره حق، بحث‌های بسیاری انجام شده است در این باب، ضمن تأیید و اثبات حقوق فطری و تکوینی در اسلام، به بحث از انواع حقوق و مقایسه میان حقوق فطری در اسلام و اعلامیه حقوق بشر نیز پرداخته شده است. پرسش‌های اساسی درباره حق و عدالت مورد توجه قرار گرفته و دیدگاه اسلام در این موارد به خوبی تبیین شده است. ضمن بیان انواع حقوق و ویژگی‌های آنها، اعتباری بودن حق و لوازم این مسئله از نظر دور نمانده است[۲۸۴]

زمینه‌های تحقق عدالت اجتماعی

زمینه‌های عدالت اجتماعی عبارت است از مقدماتی که برای تحقق عدالت اجتماعی بدان‌ها نیاز است. این مقدمات بایستی نخست در وجود انسان‌ها که عاملان و برپای‌دارندگان عدالت اجتماعی هستند، تحقق یابد. جامعه نیز باید پیش از هر اقدامی، برخی شرایط و زمینه‌ها را در خود داشته باشد.

در زیر به برخی از مهم‌ترین زمینه‌های تحقق عدالت اجتماعی اشاره می‌شود:

نخست: ایمان

ایمان، پشتوانه و زمینه مهم عدالت اجتماعی فردی و اجتماعی است. این ویژگی توانایی روحی لازم را برای طلب و تحقق عدالت فراهم ساخته و دشواری‌ها و سختی‌های آن را قابل تحمل و پذیرش می‌کند. ایمان، نه تنها پشتوانه بزرگ عدالت اجتماعی است، بلکه باید گفت که تنها دین است که توان و صلاحیت صدور فرامینی مانند: ﴿كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ[۲۸۵] و اجرای آنها را دارد[۲۸۶]. اما دین چگونه چنین قدرتی را فراهم می‌سازد؟ تربیت دینی یکی از این راه‌ها است. بزرگ‌ترین فایده تربیت دینی، منصف و عدالت‌خواه ساختن مردم در باطن و ضمیرشان است. در آیات قرآن نیز عدالت اجتماعی با عادل شدن مردم تحقق یافتنی است[۲۸۷]. تأثیر عدالت بر اقویا از فواید دیگر دین‌داری است. علت نیاز به چنین پشتوانه‌ای این است که قبول عدالت برای اقویا مستلزم تحمل محرومیت است و اگر ایمان نباشد، تحمل چنین محرومیتی به سختی امکان‌پذیر است. توجه و تأکید فراوان به نماز نیز از همین رو است. نماز علاوه بر اینکه رقاء ملکوتی است، همواره انسان را از غفلت درآورده و متذکر خدا می‌سازد. نماز از اجتماع و سعادت زندگی بشر جدا نیست، بلکه پشتوانه آزادی و امنیت و عدالت است. نماز پشتوانه شهرداری خوب، شهربانی خوب، دادگستری خوب، ارتش خوب، اجتماع خوب، بازار خوب و غیره است. در صدر اسلام نیز نماز و اصلاح امور اجتماعی و جهاد و غیره باهم توأم بودند. نفوذ سریع و عمیق اسلام، با ایمان در ارتباط است. بنابراین دو عامل برای اجرای عدالت لازم است: یکی ایمان مردم به اینکه حقوق خود را حفظ کنند و از حد تجاوز ننمایند و دیگری ایمان اقویا، دین در کنار ایجاد ایمان در قلوب مردم، آنان را به اتحاد و کسب قدرت و تجمع و تشکل و نظم دعوت می‌کند و آنان را رقیب خودشان قرار می‌دهد. کنترل اجتماعی از لحاظ عدالت، تنها به وسیله ایمان به عدالت میسر است[۲۸۸]. از جمله عواملی که برای تحقق عدالت اجتماعی مورد توجه قرار گرفته، قانون است. قانون با تمام اهمیتی که دارد، تنها تکلیف افراد را روشن می‌کند. پایه و مبنای قانون، تعیین حدود و مرزها و حقوق افراد نسبت به یکدیگر است، اما از کنترل افراد ناتوان است؛ زیرا در عمل، بود و نبود این قوانین علی‌السویه بوده و بشر به جست‌و‌جوی برآوردن منافع خود می‌رود. پیروی از قوانین در گرو چشم‌پوشی از منافع شخصی است و این عمل بدون ایمان به قداست الهی عدل و مواخذه الهی ظلم، میسر نیست. به عبارت بهتر، ضامن اجرای عدالت و قانون، ایمان است[۲۸۹]. همین مسئله در صدر اسلام، مجرم را با پای خود برای مجازات حاضر می‌گرداند تا بر محاکمه و پاک شدن خود از گناه اصرار بورزد[۲۹۰].

دوم: نظم و آزادی

آزادی نه یک حق، که فراتر است؛ زیرا حق را می‌توان تغییر داد، اما گذشتن از آزادی میسر نیست. علاوه بر جنبه باطنی آزادی که به نوعی زهد و وارستگی و در نتیجه آمادگی روحی منتهی می‌شود، جنبه اجتماعی آن نیز حائز اهمیت است. جامعه همانند موجود زنده‌ای مرکب از اعضا و جوارح است که هریک از اعضا، کار و وظیفه‌ای را بر عهده دارد. میان افراد جامعه نیز همچون اعضای یک موجود زنده، تقسیم کار وجود دارد و شغل‌ها و حرفه‌های گوناگون میان افراد تقسیم شده و متناسب با آن، مقامات و مراتب پدید آمده است. برخی فرمان‌ده و برخی فرمان‌برند، برخی در جایگاه عالی و برخی در رتبه پایینی قرار دارند، در نتیجه نمی‌توان میان افراد متفاوت، مساوات مطلق را برقرار کرد. اما این دو مجموعه، تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر دارند؛ اعضای پیکر هر کدام برخوردار از محلی ثابت، مقامی معلوم و غیر قابل تخلف و وظیفه‌ای معین و مشخص‌اند و توان تخلف از آن را ندارند؛ اما افراد اجتماع نسبت به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند از مقام معینی برخوردار نبوده و محدود به وظیفه‌ای خاص نیستند، بلکه از اختیار، انتخاب و آزادی و سلیقه و در نتیجه مقام‌ها و شغل‌های قابل تعویض و تغییر برخوردارند. جامعه میدان وسیعی برای عمل و فعالیت افراد فراهم آورده است و بایستی چنان منظم و صحیح اداره شود که مواهب اجتماع به کسانی تعلق گیرد که در مسابقات اجتماعی، لیاقت و شایستگی بهتری از خود نشان داده‌اند. یافتن معیاری برای درجه‌بندی افراد در اجتماع به نحوی که با برابری آنان همراه باشد، بحثی با اهمیت و شایسته درنگ و تأمل است. با در نظر گرفتن شرایطی می‌توان مساوات به معنای صحیح و عادلانه آن را محقق ساخت. برای این کار باید حوزه عمومی جامعه را عرصه یک میدان مسابقه در نظر گرفت که همه شرکت‌کنندگان آن از شرایط حقوقی یکسان برخوردار بوده و همانند یک مسابقه، جز لیاقت و توانمندی آنان، مواردی همچون نژاد و طبقه مورد توجه قرار نگیرد. به عبارتی، قانون مساوات بر همه حاکم باشد. الزامات چنین مسابقه‌ای عبارت از آزادی و نظم اجتماعی خواهد بود. همه افراد باید حق شرکت در مسابقه را داشته باشند و هرکس متناسب با ذوق و استعداد و لیاقتش کار کند. آزاد گذاشتن همه مردم در ضمن فراهم ساختن زمینه فعالیت آنها و تأمین امکانات مساوی برای همه افراد، مشکل اختلاف طبیعی افراد با یکدیگر را تا حد زیادی حل کرده و به تحقق مساوات عادلانه یاری می‌رساند. برای نمونه، همه باید بتوانند از امکانات تحصیل علم تا سطوح عالی آن برخوردار شوند و علاوه بر این، با همه، عادلانه رفتار شده و هیچ‌گونه ملاحظه شخصی در میان نباشد. ارکان یک مسابقه عبارت‌اند از: موضوع مسابقه و جایزه و نصیب افراد. در جامعه نیز بایستی این دو مورد وجود داشته باشد. مسابقه بایستی در کارهای مفیدی مانند علم، تقوا، تولید و خدمت باشد؛ جایزه انسان‌ها نیز همان حقوق آنها است که بر حسب کار، لیاقت و استحقاق به آنها اعطا می‌شود. ملاک بودن تقوا برای برتری انسان‌ها در قرآن از این زاویه بهتر فهمیده می‌شود[۲۹۱]. همچنین برخی روایت‌ها از پیامبر بزرگ اسلام که همه را آفریده شده از خاک و همچون دندانه‌های شانه برابر فرض می‌کند[۲۹۲]، به این مسئله اشاره دارد. عدالت و آزادی عمدتاً ذیل بحث مساوات و اصالت فرد یا جمع مطرح شده است. آزادی یکی از شرایط ایجاد یک جامعه عادلانه است. در بحث از تضاد دیدگاه‌های کمونیستی و سرمایه‌داری درباره برابری و آزادی باید گفت: آزادی به فرد تعلق دارد و برابری به جامعه. آزادی، خواه ناخواه به نابرابری می‌انجامد. اگر خواهان برقراری مساوات کامل نیز باشیم، باید آزادی‌ها را محدود کرد. بنابراین نمی‌توان تنها به یک دیدگاه معتقد بود، بلکه ترکیبی از هر دو برای جامعه لازم است[۲۹۳].

سوم: تربیت

اگر اعطای حقوق به صاحبان استحقاق را تعریف عدالت مطلق بدانیم، آشنایی با حقوق و مطالبه آن اهمیت بسیاری در بحث عدالت خواهد داشت. تربیت، عاملی است که می‌تواند زمینه تحقق عدالت را میسر سازد. اگر بشر به درستی تربیت شود و از تعالیم مربیان ماهر و توانا بهره‌مند گردد، به جایی می‌رسد که خود خواستار عدالت شده و سود جامعه را بر سود خود ترجیح خواهد داد آشنایی با حقوق و مطالبه آن اهمیت بسیاری در بحث عدالت خواهد. انسان از دو طریق به انحراف کشانده می‌شود: ظلم و ستمگری و پایمال کردن حقوق یکدیگر که به خروج از مسیر عدالت منتهی می‌شود، و جهالت و نادانی که به گمراهی و اشتباه می‌انجامد. خروج از عدالت و جهالت و نادانی، انسان را از تعادل خارج ساخته و به افراط و تفریط در امور سوق می‌دهد. او ریشه بسیاری از مصایب را که تاکنون بر مسلمین رفته است، در جهالت و جمود که همان تندروی و کندروی در امور است، می‌داند[۲۹۴] و در تحلیل بسیاری از مسائل، از این مسئله بسان چارچوبی استفاده می‌کند[۲۹۵]. برای جلوگیری از افراط و تفریط در تربیت انسان باید دو رکن را در نظر گرفت: نخست، معرفت بشر به حقوق خود و سپس آشنایی با حدودی که دارد؛ زیرا انسان با حقوق و حدود معینی در طبیعت آفریده شده است. برای نمونه، بشر حق دارد در سخن گفتن آزاد باشد، اما حق او حدی دارد و زبان آزاد نیست به دیگران دشنام دهد یا غیبت کند. آشنایی با حقوق سبب شور و حرکت و نشاط و مبارزه با سستی و تنبلی می‌شود، زیرا حق گرفتنی است نه دادنی و از این رو، زندگی تلاش برای گرفتن حقوق می‌شود. از سویی انسان به به دفاع از حقوق خویش ترغیب می‌شود که این موضوع، لزوم نیرومند بودن انسان را تقویت کرده و به انسان می‌فهماند که برای مقابله با متجاوزان به حقوق، باید نیرومند باشد. گرفتن حق، نه با مکر و فساد و حقه‌بازی و پایمال کردن حقوق دیگران، بلکه با نیرو و از طریق شرافت‌مندانه میسر است. این، نوعی حس غیرت و شجاعت را در انسان می‌پروراند و روحیه دفاع و قیام برای دفاع از حق را در وجود انسان راسخ می‌سازد. آشنایی به حدود که رکنی دیگر از تربیت به شمار می‌آید، با کمک به نفس لوامه و قیام بر نفس اماره، وجدان اخلاقی را در انسان تقویت می‌سازد. این موضوع به انسان می‌آموزد که از حدود خود تجاوز نکند و حقوق دیگران را احترام کند. آشنا ساختن انسان‌ها با حقوقشان از طریق خطابه و آشنایی با حدود، به وسیله موعظه صورت می‌گیرد. هدف خطابه، تکوین و ایجاد شور دفاع و قیام برای دفاع از حق است؛ از این رو، شور و حرکت و هیجان می‌آفریند و می‌خواهد حس غیرت و دفاع از حقوق را برانگیزاند؛ اما موعظه برای جلوگیری از تجاوز به مرز دیگران است و جنبه تسکین و فرونشاندن احساسات را دارد. یک جامعه متعادل بایستی هر دو جنبه تربیت را همزمان دارا باشد. اگر بی‌تحرکی و رکود در جامعه افزایش یابد، نیاز به خطابه در آن بیشتر می‌شود و باید با ایجاد غیرت و تعصب، آن را به جوش و خروش واداشت و اگر تحرک و تجاوز بیش از اندازه شود، موعظه درمان خوبی خواهد بود.

بنابراین، تربیت تنها روشی برای ساختن انسان‌ها نیست؛ بخش اعظم تربیت انسان‌ها به طور دلخواه است و هر حکومت و فرهنگی می‌کوشد ملت خود را آن‌گونه که دلخواه او است بسازد[۲۹۶]. افزون بر این، تنها نباید به معرفت حقوقی بسنده کرد، بلکه باید نوعی حس فرامادی مانند حس دفاع از ناموس را که حق ناموس تلقی شود، رواج داد و بالاتر از آن، اینکه فدا شدن برای حق، فدا شدن در راه خدا تلقی شود[۲۹۷][۲۹۸].

چهارم: عدالت فردی (اخلاق)

اخلاق جزء اهداف والا و مقدسی است که همه انسان‌ها برای رسیدن به سعادت دو سرا سخت بدان نیازمند هستند؛ البته مقصود از اخلاق در اینجا همان عدالت فردی و اعتدال در قوای نفس است که باعث پرهیزگاری و دوری از گناه می‌گردد. امام خمینی عدالت فردی را حالتی نفسانی می‌داند که انسان را بر ملازمت بر تقوا وادار می‌کند و مانع از این می‌شود که انسان گناهان کبیره، بلکه بنا بر اقوی صغیره‌ها را هم انجام دهد تا چه رسد به اصرار بر آنها[۲۹۹]. امام خمینی "حب نفس" را بزرگ‌ترین بت‌ها معرفی می‌کند که شکستن آن، از همه بت‌ها مشکل‌تر است. در واقع کوتاه‌ترین و با صرفه‌ترین راه برای تحقق عدالت اجتماعی در بین شهروندان یک جامعه، وجود انسان‌های عادل و باتقواست که در ایجاد توازن و تعادل در جامعه تلاش می‌کنند. بدیهی است که عدالت فردی مقدمه و سرمنشأ عدالت اجتماعی است و تنها کسی که قوای درونی‌اش را به حالت اعتدال رسانده است. قادر خواهد بود که در عرصه اجتماع نیز عدالت را نهادینه سازد و به همین نحو فقدان عدالت اخلاقی، عدم تحقق عدالت اجتماعی را در پی خواهد داشت. مرحوم نراقی در این باره می‌نویسد: کنه و حقیقت عدالت، تابع بودن جنبه‌های عملی به قوه عاقله است و اموری همچون مدیریت، برتری و سیاست نیک از لوازم آن می‌باشد[۳۰۰]. امام خمینی تحقق حکومت اسلامی را که وسیله و ابزاری برای استقرار عدالت در جامعه است، بدون خودسازی و تهذیب نفس، ناممکن دانسته و به همگان توصیه می‌کند که در هر جا و در هر رتبه و مقامی که هستند، قوانین اسلام را از خودشان شروع کنند و چنانچه خودشان را اصلاح نکنند، نمی‌توانند یک حکومت اسلامی تشکیل بدهند[۳۰۱].

پنجم: حکومت صالحان

هرچند تقوا و عدالت‌مندی هر یک از افراد جامعه در برپایی عدالت اجتماعی بسیار مهم ارزیابی می‌شود، اما به دلیل نقش و تأثیرگذاری عظیم حکومت در سعادت و شقاوت جامعه، عدالت فردی در شخص حاکم، از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار می‌شود. به همین دلیل آن را جداگانه مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم. موضوع حکومت صالحان به قدری حایز اهمیت است که در برخی آیات قرآن کریم نیز به طور صریح به آن اشاره شده است از جمله: در قضیة طالوت و بنی اسرائیل، طالوت دارای دو ویژگی فزونی علم و توانایی جسمی بود ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [۳۰۲]. و در حکومت داستان حضرت یوسف (ع) به دو ویژگی مدیران و کارگزاران ارشد (حافظ و آگاه بودن) اشاره می‌کند ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ [۳۰۳].

در سیره پیامبر اکرم (ص) نیز شاهد گزینش افراد با کفایت برای مناصب حکومتی هستیم. برای نمونه وقتی "عتاب بن اسید" را به عنوان فرماندار مکه انتخاب نمود، فرمود: "ای عتاب! می‌دانی چرا تو را برای این مقام برگزیدم و بر کدام قوم فرمانروا کردم؟ تو را به عنوان فرمانروای اهل حرم خدا و ساکنان مکه برگزیدم. اگر در میان مسلمانان، کسی را شایسته‌تر از تو می‌یافتم، او را انتخاب می‌کردم"[۳۰۴]. بر طبق شواهد تاریخی و روایی، "عتاب" بر اساس عدل و انصاف عمل نمود، احکام خدا را جاری کرد و مطابق اختیارات تعیین شده رفتار کرد[۳۰۵].

بی‌تردید شخص غیر عادل چنانچه در رأس امور قرار بگیرد، هرگز نمی‌تواند عدالت را در بین افراد جامعه برقرار سازد و الگویی مناسب برای توده‌های مردمی که همواره پیرو و تابع حاکمان خود هستند، باشد. امام خمینی منشأ تمام گرفتاری‌ها را در این می‌داند که کسانی که متکفّل امور ملت هستند، تزکیه نشده‌اند. ایشان معتقد است چنانچه شخص حاکم، عادل باشد، دستگاه او و قشرهای مرتبط با او و تمام ادارات تابع حکومت او، خواه ناخواه گرایش به عدالت پیدا میکنند و عدالت گسترش مییابد و در این صورت تمام گرفتاری‌ها از بین می‌رود[۳۰۶]. امام خمینی بر این باور است که زمامدار با تقوا، حکومت را نه برای منافع خود، بلکه ابزاری برای برپایی عدالت اجتماعی می‌داند و در اجرای قوانین حکومتی، از نیت خالص برخوردار است[۳۰۷]. اما چنانچه عادل نباشد، در دادن حقوق مسلمین، اخذ مالیات‌ها و صرف صحیح آن و اجرای قانون جزا، عادلانه رفتار نخواهد کرد و ممکن است اعوان و انصار و نزدیکان خود را بر جامعه تحمیل کند و بیت‌المال مسلمین را صرف اغراض شخصی و هوسرانی خویش نماید[۳۰۸].

ششم: برخورداری از قانون صحیح و اجرای آن

یکی دیگر از گام‌های مهم و اساسی در تأمین عدالت اجتماعی، حاکمیت قانون صحیح و عادلانه است؛ به نحوی که با اسرار وجودی انسان و اصول حاکم بر روابط اجتماعی انسان‌ها آشنا باشد و تمام مصالح مادی و معنوی افراد جامعه را به طور یکسان تضمین کند. وضع چنین قانونی تنها از سوی قانون‌گذار حقیقی یعنی خداوند متعال امکان‌پذیر است ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [۳۰۹]؛ ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ [۳۱۰]؛ ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۳۱۱]. پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) نیز اجازه قانون‌گذاری دارند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۱۲]؛ چرا که اطاعت از آنان، اطاعت از خداوند است ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا [۳۱۳] و در عصر غیبت، این امر بر عهده فقیه جامع الشرایط است. از دیدگاه قرآن کریم، قانون کامل و جامع، شرط نخست اجرای عدالت معرفی شده است. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۳۱۴].

پیامبران الهی با این تجهیزات کامل آمده‌اند تا زمینه برپایی عدالت اجتماعی را فراهم سازند، "میزان" یعنی چیزی که تمام اعمال انسان‌ها را می‌توان با آن سنجید و آن، احکام و قوانین الهی یا آیین او به طور کلی است که معیار سنجش نیکی‌ها و بدی‌ها و ارزش‌ها و ضد ارزش‌هاست[۳۱۵]. نگرش امام خمینی به قانون و پایبندی به آن، از برجسته‌ترین وجوه اندیشه سیاسی ایشان می‌باشد. از دیدگاه امام خمینی ملاک و معیار هر چیزی، قانون است و همگان در برابر قانون برابرند[۳۱۶]. همچنین همه موظف‌اند که قانون را بپذیرند هرچند بر خلاف رأی آنان باشد[۳۱۷]؛ چرا که در صورت خضوع در مقابل قانون، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد[۳۱۸]. امام خمینی حکومت اسلام را حکومت قانون، آن هم قانون عدل و قانونی که برای رشد و اصلاح بشر لازم است، قلمداد کرده و بارها اعلام می‌دارد که حکومتی که قوانین بشری را زیر پا گذاشته و طبق میل خود رفتار کند، مورد پسند و موافقت ما نیست[۳۱۹]. هر چند وضع قانون صحیح و عادلانه، برای اقامه عدل و داد در جامعه ضروری است، اما تا زمانی که از ضمانت اجرایی برخوردار نباشد، اثرات و نتایج مثبت خود را بروز نخواهد داد. امیرمؤمنان علی (ع)، اجرای صحیح و عادلانه قوانین را از وظایف اصلی حکومت معرفی می‌کند: «وَ أَنْ نُقِيمَ أَمْرَ اللَّهِ فِي قَرِيبِ النَّاسِ وَ بَعِيدِهِمْ»[۳۲۰] (حاکم باید امر الهی را بر همه مردم، چه نزدیک و چه دور اجرا کند).

امام خمینی مهم‌ترین وظیفه انبیاء (ع) را برقراری یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام اسلامی میداند که با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد. امام خمینی در این باره به نقد روحانیونی که تنها بیان مسأله می‌کنند، اما به اجرای احکام و نظارت بر عملی شدن آن اهتمامی نمی‌ورزند، می‌پردازد و با استناد به حدیث «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ» بیان می‌دارد که کلیه اموری که به عهده پیغمبران است، فقهای عادل نیز مؤظف و مأمور انجام آن هستند و معنای "امین" این است که فقها تمام اموری را که اسلام مقرر داشته، به طور امانت اجرا کنند و همچنان‌که پیامبران فقط مسأله‌گو نبودند و تنها بیان قانون نمی‌کردند، فقها نیز نباید تنها به مسأله‌گویی اکتفا کنند. البته امام خمینی، مسأله‌گویی و بیان قوانین را یکی از وظایف فقهی می‌داند؛ اما معتقد است که اسلام به قانون نظر "آلی" دارد. یعنی آن را آلت و وسیله تحقق عدالت در جامعه و وسیله اصلاح اعتقادی و اجتماعی عادلانه به منظور پرورش انسان مهذب است و وظیفه مهم پیغمبران، اجرای احکام بوده و قضیه نظارت و حکومت مطرح بوده است[۳۲۱]. طبعاً حاکمیت قانون صحیح در جامعه و التزام همگان به آن، ثمرات مبارکی از جمله گسترش نظم اجتماعی و بهبود روابط انسانی، افزایش آسایش و امنیت و رعایت حقوق افراد را در پی خواهد داشت.

هفتم: پیوند استوار دولت و مردم

بدون شک اقامه عدالت در جامعه، نیازمند همیاری و تعاون جدی حکومت و ملت است و برپایی عدالت بدون همکاری یکی از این دو نهاد امکان‌پذیر نیست. امام علی (ع) در ضمن توصیه به مالک اشتر، فرماندار مصر چنین میفرماید: "با دانشمندان فراوان گفت و گو و با حکیمان فراوان سخن در میانِ نه، درباره آنچه شهرهایت را استوار دارد"[۳۲۲]. ارتباط و تعامل نزدیک دولت با مردم در حوزه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و... ، ثمرات فراوانی از جمله آگاهی از کمبودها و نواقص موجود و به دنبال آن، چاره‌جویی در جهت رفع نواقص و نیز بهره‌مندی از نظرات و پیشنهادهای سازنده مردمی در جهت ادارة مطلوب کشور را به همراه دارد؛ چرا که مردم بهتر از مسئولان بر کیفیت مشکلات خود واقف هستند. مردم زمانی که تلاش و جدیت دولتمردان را در این زمینه مشاهده کنند، در مورد دستیابی به خواسته‌های خود دلگرم شاده و از نظام و آرمان‌های آن حمایت خواهند کرد. بنابراین چنین فضای مسالمت‌آمیزی، راه را برای ایجاد تعادل و توازن در بخش‌های مختلف جامعه، هموار می‌سازد.

توصیه‌ها و بیانات ارزنده امام خمینی نیز درباره مشارکت مردم در امور مختلف فراوان است. از دیدگاه ایشان، دولت به تنهایی و بدون مشارکت دادن مردم در همه امور نمی‌تواند از عهده وظایف سنگین خود بر آید و همان‌طور که با شرکت مردم در جنگ پیروز شد، با همکاری و تعامل مردم خواهد توانست کشور را اداره کند[۳۲۳].

یکی دیگر از راهکارهای ایجاد پیوند میان حکومت و مردم، مردمی بودن کارگزاران نظام است. به این معنا که متصدیان امور حکومت باید از جنس مردم باشند و سطح زندگی و رفاه خود را بر سطح عمومی جامعه منطبق کنند. امام خمینی در این باره به کارگزاران نظام توصیه می‌کند که باید به حکومت نبوی و علوی اقتدا کنند؛ حکومتی که رئیس آن وقتی با مردم دیگر می‌نشست، معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است[۳۲۴].

هشتم: نظارت اجتماعی

نظارت اجتماعی یا همان فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر، از اساسی‌ترین و کاربردی‌ترین راهکارهای اجرای عدالت اجتماعی است و از جایگاه ویژه‌ای در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی برخوردار است. قرآن کریم برخورداری از روحیه نظارت را دلیل برتری یک جامعه می‌داند: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۳۲۵]. در حدیثی از امام باقر (ع) درباره اهمیت نظارت همگانی چنین آماده است: "امر به معروف و نهی از منکر فریضه بزرگ الهی است که ضامن اقامه سایر فرائض است و به وسیله آن، امنیت راه‌ها تأمین می‌شود و کسب و کار مردم حلال می‌گردد. افراد به حقوق خود میرسند، زمین‌ها آباد می‌شود و از ظالمان انتقام گرفته می‌شود و بر اثر آن همه امور سامان می‌یابد"[۳۲۶]. امام خمینی نظارت را وظیفه عموم مردم می‌داند و به همگان توصیه می‌کند که حتی بر رفتار رهبر خود نیز نظارت کنند که اگر پایش را کج گذاشت، به او تذکر دهند[۳۲۷]. همچنین امام خمینی در اقدامی عملی، حکم تشکیل اداره امر به معروف و نهی از منکر را به شورای انقلاب صادر می‌کند: شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم مأموریت دارد که اداره‌ای به اسم "امر به معروف و نهی از منکر" در مرکز تأسیس نماید و شعبه‌های آن، در تمام کشور گسترش پیدا کند و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد، جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعیه یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدی از اعضاء دولت و قوای انتظامی، حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند و در اجرای حکم و حدود الهی، احدی مستثنی نیست[۳۲۸]»[۳۲۹].

اصول راهبردی عدالت اجتماعی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای

  1. ضرورت حضور ولی عادل: اجرای عدالت اجتماعی در جامعه کاری بسیار دشوار و سخت و طاقت‌فرسا است. اگر جامعه‌ای بخواهد عدالت حقیقی را پیاده کند، لازم است مفهوم درست و مطابق با ارزش‌های الهی از عدالت داشته باشد. اجرای عدالت نیازمند خیزش و قیام همگانی برای تحقق آن است و هر خیزش بزرگ نیازمند رهبری شایسته است. رهبر عدالتخواهی که خود متصف به عدالت باشد، باید در همه ابعاد وجودی عادل باشد؛ فرد عادل می‌تواند پرچم عدالت را با تمامی وجود بلند کند. با دست‌های آلوده نمی‌توان شیشه را پاک کرد؛ بنابراین حاکم جامعه لزوماً باید عادل باشد. بر همین اساس است که در مکتب تشیع این قدر به عدالت امام و رهبر جامعه توجه شده است. آن کسی که ولایت جامعه را از طرف خداوند عهدهدار می‌شود، باید نمونه ضعیف و پرتو و سایه‌ای از آن ولایت الهی را تحقق ببخشد و نشان بدهد که خصوصیات ولایت الهی، قدرت، حکمت، عدالت، رحمت و امثال آن در وجودش متبلور است. آن شخص که اداره امور مردم را به عهده می‌گیرد، باید مظهر قدرت و عدالت و رحمت و حکمت الهی باشد. این خصوصیت، فارق بین جامعه اسلامی و همه جوامع دیگری است که به شکل‌های دیگر اداره میشوند. جهالت‌ها، شهوات نفسانی، هوی و هوس و سلایق شخصی متکی به نفع و سود شخصی یا گروهی، این حق را ندارند که حیات اجتماع را دستخوش هوای نفس قرار دهند. لذا در جامعه و نظام اسلامی، عدالت و علم و دین و رحمت باید حاکم باشد؛ خودخواهی نباید حاکم بشود[۳۳۰].
  2. ضرورت تشکیل حکومت: در فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، تشکیل حکومت هدف نیست؛ بلکه تشکیل حکومت وسیله‌ای است برای رسیدن به هدف متعالی که همانا حاکمت دین است و از اهداف مهم دین تحقق عدالت اجتماعی است. ایشان معتقدند بدون قدرت امکان ندارد عدالت اجتماعی محقق شود. عدالت اجتماعی با نصیحت، توصیه، التماس و خواهش اجرا نمی‌شود. مگر می‌شود عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و ظلم و ستم در جامعه و جهان را بدون قدرت انجام داد[۳۳۱].
  3. فراگیر کردن گفتمان عدالت: از ویژگی‌های منحصر به فرد انقلاب اسلامی ملت ایران در عصر حاضر می‌توان به طرح گفتمان عدالت به عنوان یک اصل اعتقادی و اساسی یاد کرد. بی‌تردید فراگیر شدن و گسترش گفتمان عدالت در بین ملل مختلف مدیون دغدغه‌های فکری و عملی آیت‌الله خامنه‌ای بوده و هست. ایشان طی نشست‌های متعددی در پی تبیین گفتمان عدالت بوده‌اند و برای شکل‌گیری گفتمان عدالت نسبت به فرهنگ‌سازی آن تلاش کرده‌اند. برهمین اساس ایشان در اهمیت گفتمان عدالت معتقدند که انقلاب و جمهوری اسلامی منهای گفتمان عدالت یعنی اینکه انقلاب هیچ حرفی برای گفتن ندارد؛ بنابراین اگر می‌خواهیم انقلاب و نظام زنده بماند باید این گفتمان را همهگیر کنیم به گونه‌ای که هر جریانی، شخصی، حزبی و جناحی در جمهوری اسلامی به قدرت رسید ناگزیر تسلیم گفتمان عدالت شود و برای تحقق عدالت تلاش کند و پرچم عدالت را بر دست گیرد[۳۳۲].آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان یک ایدئولگ و راهبر در صحنه‌های مهم و تأثیرگذار اجتماعی ظاهر می‌شوند. ایشان گفتمان عدالت را یک گفتمان اساسی می‌دانند چرا که جمهوری اسلامی بدون گفتمان عدالت، هیچ حرفی برای گفتن نخواهد داشت. بر همین اساس باید گفتمان عدالت را که با ماهیت جمهوری اسلامی و مکتب شیعه عجین است، همهگیر کنیم به گونه‌ای که هر جریانی، شخصی، حزبی و جناحی اگر به قدرت رسید ناگزیر تسلیم گفتمان عدالت شود و برای تحقق آن تلاش کند، مجبور شود پرچم عدالت را به دست بگیرد[۳۳۳].
  4. مطالبه عدالت اجتماعی از مسئولین: آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند باید مردم نسبت به مسأله عدالت اجتماعی و طلب عدالت، مجدانه و منطقی با مسئولین صحبت کنند و از دولت‌ها و نمایندگان مجلس تحقق عدالت را مطالبه نمایند. کسی که شعار تحقق عدالت اجتماعی می‌دهد باید موظف و مسئول شود و از او مطالبه نمایند تا نسبت به عملیاتی کردن شعار مکلف شود. ایشان تأکید دارند کسانی که عدالت اجتماعی را در درجه پنجم قرار داده و عناوین دیگری را مقدم بر عدالت می‌دارد، چنین کسانی بیشترین نیاز جامعه را نادیده می‌گیرند و این امر موجب عدم توجه جدی به تحقق عدالت اجتماعی می‌شود[۳۳۴].
  5. فرهنگ‌سازی: عدالت اجتماعی در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای، یک امر اجتماعی محض و مربوط به حکومت، سیاست و شیوه فرمانروایی در جامعه است که جز به ایجاد فرهنگ صحیح در اذهان یکایک مردم، تأمین شدنی نیست. ایشان بر این باورند که اصولاً همه موفقیت‌ها در صحنه‌های گوناگون اجتماعی با فرهنگ‌سازی میتواند محقق شود. آیت‌الله خامنه‌ای ضمن تأیید این مطلب که در دوران طاغوت، فرهنگ اسلامی و چیزهایی از پیکره جامعه اسلامی گرفته شده است که برای برگرداندن آن فرهنگ اصیل، چنانکه در روایت وارد شده است: «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»، معتقدند اگر می‌خواهید آن بخش‌هایی از زندگیمان را که تحت تأثیر ظلم‌ها، استبدادها، انحراف‌ها، کجفهمی‌ها، کجروی‌ها و دخالت‌های بیگانه و امثال اینها ضایع و فاسد شده است، اصلاح کنید، نظر به اینکه این امر کار عظیم و بسیار بزرگی است، ارزش دارد وزارت ارشاد جز اصلاح فرهنگ عمومی، هیچ کار دیگری نکند. بنابراین اگر وزارت ارشاد تنها برای رشد فرهنگ عمومی همت بگمارد و برنامه‌ریزی نماید، کار سترگی انجام داده است که نتایج آن در همه سطوح و ابعاد جامعه محسوس و ملموس خواهد شد و برکت این حرکت در زندگی فردی و اجتماعی بسیار عظیم و قابل ملاحظه خواهد بود[۳۳۵].

اصول کاربردی عدالت اجتماعی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای

اصول کاربردی عدالت اجتماعی از منظر آیت‌الله خامنه‌ای به شرح ذیل بیان می‌گردد:

  1. جایگاه قوه قضائیه در تحقق عدالت اجتماعی: مقام معظم ولایت، شان قوه قضائیه را اصلاح و مبارزه با ظلم و ناحق آن میدانند و این شأن به حقیقت نمی‌رسد؛ مگر با قوه‌ای که همه انسان‌های آن پاک و مؤمن با رئیسی مجتهد و عادل و قضاتی شجاع، با وجدان و عدالتپیشه باشد؛ آنگونه که در کلام و حکایت حقوق آحاد جامعه تضییع نشود[۳۳۸]. آیت‌الله خامنه‌ای، نسبت به سلامت دستگاه قضا، تأکید فراوان دیگر دارند. نظر ایشان بر این است که اگر دستگاه قضا سالم باشد، دستگاه‌های دیگر قاعدتاً و بالتبع سالم خواهند گردید چرا که اگر فاسد بودند سر و کارشان با دستگاه قضایی خواهد بود؛ بنابراین دستگاه قضایی سالم، دولت و مردم را سالم می‌کند تحول دستگاه قضا به سمت سلامتی، تحول دستگاه‌های دیگر را در پی خواهد داشت. البته عکس قضیه هم ثابت است. اگر دستگاه قضا فاسد شد دستگاه‌های دیگر نیز به فساد کشیده می‌شوند[۳۳۹]. ایشان معتقدند دستگاه قضایی معیار سلامتی یک کشور است. به عبارتی اگر قوه قضائیه سالم باشد می‌توان نتیجه گرفت وضع عمومی جامعه و کشور از جهت برخورداری از عدالت و دوری از تبعیض، ستم، اجحاف، تجاوز و این همه غصه‌های بزرگ بشری، سالم است. سپس با طرح تمثیلی گویا بیان می‌کنند اگر فرض کنیم که کسی از یک کشور هیچ خبر نداشته باشد، به دستگاه قضایی آن کشور برود و تفحصی کند، ببیند که در آنجا قضاتی عادل و قاطع، سیستم و سازمانی منسجم و کارآمد، قوانینی حسابشده و عادلانه وجود دارد، و مشاهده کند که همه به وظیفه قانونی آشنا و خوب عمل می‌کنند، قاعدتاً باید نتیجه بگیرد که وضع این کشور خوب است[۳۴۰]. قوه قضائیه، به معنای حقیقی کلمه، باید ملجأ و پناهگاهی باشد برای کسانی که در جامعه به آنها ظلم می‌شود. با ظلم هر کسی، در هر حدی و در هر مرتبه‌ای، برخورد کنید. آن ظالم هر که باشد، در هر رتبه‌ای از رتب و هر درجه‌ای از درجات قرار داشته باشد، باید با او برخورد شود. باظالم باید برخورد شود. این جمله قاطع و راهگشای آیت‌الله خامنه‌ای بارها در سخنرانی‌ها بیان شده است. ایشان معتقدند: قضای اسلامی قضایی است که امیرالمؤمنین (ع)، نسبت به حسان بن ثابت اعمال کرد. "حسان" با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع کرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: "او جزو دوستان شما و جزو گروه شماست. در دفاع از شما شعر گفته و جزو مجموعه شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتکب کار خلافی هم شده از وی صرف نظر کنید!" امیرالمؤمنین فرمود: "من حد الهی را تعطیل نمی‌کنم!" و حد را بر او جاری کرد. یک عده آدم‌های بدجنس که همیشه در هر جامعه‌ای هستند و درصدند ببینند زخمخوردگان حکومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه کسانی هستند تا به سراغ آنها بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حکومت اسلامی مخالف کنند، در آن عهدهم بودند که "حسان" را دوره کردند و گفتند: "دیدی علی بن ابی طالب چگونه با تو، که اینهمه خدمت کرده بودی و اینهمه زحمت کشیده بودی، ناسپاسی کرد!" داغش کردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا کرد علیه دستگاه علوی حرف زدن و شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب، از این گونه افراد داشتیم که "با دستگاه اسلامی" بودند، اما "بر دستگاه اسلامی" شدند. چرا؟ برای خاطر عدالت! این، افتخار ماست که کسی به خاطر عدالت ما، با ما بد شود. اميرالمؤمنين قتل في محراب عبادته لشدة عدله. افتخار است اگر بتوانیم به این حالت دست پیدا کنیم. ننگ و سرافکندگی آن جایی است که خدای ناخواسته کسی با ما به خاطر بیعدالتیمان بد شود. این است که انسان از خفت آن، در دنیا و آخرت نمی‌تواند نجات پیدا کند. اما اینکه با ما بد شوند که چرا حد جاری کردید؟ چرا ناشایسته را از کار خود برکنار کردید؟ چرا به شایسته، طبق شایستگی او اهمیت دادید؟ چرا تخلف را از هر کسی، حتی از نزدیکان و اکابر خود ندیده نگرفتید؟ این بد شدن، مایه افتخار است. اگر وضعیت دستگاه قضایی اسلامی چنین شد این می‌شود آن دستگاه قضایی که نور امید را در دلها روشن خواهد کرد. وقتی دیدند که این دستگاه قضایی رفیق و دوست و قوم و خویش و نزدیک و دور نمی‌شناسد؛ حق و باطل را می‌شناسد؛ حق را بلند می‌کند و باطل را سرکوب میسازد، هر کسی امید پیدا می‌کند. این آن کمال مطلوب قوه قضائیه است. آیت‌الله خامنه‌ای، قوه قضائیه جامعه اسلامی را دارای دو وظیفه مهم می‌دانند اول اجرای حدود الهی و دوم استقرار عدالت. بدیهی است استقرار عدالتی که قوه قضاییه می‌کند از طریق قضاست[۳۴۱]. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند در نظام اسلامی باید متخلف، گناهکار و متخطی احساس نگرانی کنند و بدانند که پنجه عدالت، دیر یا زود گریبان او را خواهد چسبید. سرپنجه عدالت باید قوی باشد. دستگاه قضایی نیروی انتظامی در چارچوبی که قانون برای او معین کرده است، باید قوی باشد. قوت و اقتدار و سرپنجه پولادین با مردم ضعیف بد است؛ دست خشن، هنگام چیدن گلبرگ مضر است؛ اما هنگام جابهجا کردن صخره‌ها لازم است. بگذارید آدم‌هایی که متخلفند، احساس ناامنی کنند. مجریان عدالت از چه می‌ترسند؟[۳۴۲]
  2. وظیفه‌مندی دولت نسبت به عدالت اجتماعی: رهبری جامعه اسلامی با اتکای به روایات فراوان موجود در منابع اسلامی، در تقابل کامل با دیدگاه اشرافیگری و سرمایه‌اندوزی به دنبال دفاع از محرومان و مستضعفان میباشند و فقرزدایی و تسکین آلام طبقات ضعیف جامعه را از وظایف مهم دولت اسلامی می‌دانند. ایشان در اینباره خطاب به مسئولین دولتی تأکید دارند که در برنامه‌ریزی‌ها مسأله برطرف کردن فقر و محرومیت از کشور را در درجه اول قرار دهند چرا که یکی از اصول تحقق عدالت، دفاع از مظلومان و مستضعفان است. البته همه مفهوم عدالت این نیست که ما فقر و محرومیت را برطرف کنیم، گرچه حقاً و انصافاً بخش مهمی از آن است.
  3. لزوم تبیین شاخص‌ها و معیارهای عدالت: آیت‌الله خامنه‌ای با مداقّه بر این نکته مهم که هر عرصه از عرصه‌های حیات جمعی اقتضانات خاص خود را دارد و برای تحقق عدالت در آن عرصه شاخص‌ها و معیارهای ویژه آن عرصه باید تعریف شود، تأکید می‌کنند که تعریف عدالت و نظریه‌پردازی و مفهوم‌سازی‌های مرسوم برای تحقق عدالت کفایت نمی‌کند و لازم است در ساحت‌های مختلف جامعه از اقتصاد و قانونگذاری و نظام قضا گرفته تا نظام آموزشی و بهداشت شاخص‌ها و معیارهای عدالت تفکیک شده تعیین شود تا در برنامهریزی عدالت محور و انجام فعالیت‌های اجرایی برای تحقق عدالت در آن حوزه‌ها معیاری برای داوری وجود داشته باشد و بتوان تشخیص داد که آیا این فعالیت‌ها منتهی به استقرار شده است یا خیر. ایشان در تبیین موضوع با طرح سؤالی می‌فرمایند: "عدالت چه جور تأمین می‌شود؟ یعنی واقعا یک مقیاس لازم است، معیاری لازم است برای اینکه ببینیم عدالت در بخش‌های فرهنگی، بخش‌های آموزشی و پرورشی با آموزش عالی، معیار عدالت چیست؟ چگونه عدالت تأمین می‌شود این باید مشخص شود تا بتوانیم آن معیار را در برنامه‌ریزی‌ها داخل کنیم؛ در مقام عمل و در مقام اجرا به آن عدالت مورد نظر برسیم".
  4. عدم وجود قانون بازدارنده برای مبارزه با بی عدالتی: آیت‌الله خامنه‌ای از راه‌های تحقق عدالت اجتماعی را داشتن قوانین مناسب و بازدارنده در جامعه می‌دانند و تأکید دارند که قوه قضایئه به همراه مجلس شورای اسلامی نسبت به تهیه و تنظیم قوانین مورد نیاز برای مبارزه با بیعدالتی به خصوص در عرصه فساد اقتصادی دست به دست هم دهند. ایشان کمبود قانون را از مواردی می‌دانند که موجب شده در مقابله با ثروت‌های باد آورده جدیت و کار اساسی صورت نپذیرد[۳۴۳].
  5. اطلاع‌رسانی مناسب و آموزش افکار عمومی: آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص اهمیت اطلاع‌رسانی خطاب به مسئولین می‌فرمایند با مردم حرف بزنید و کارهای مثبت و اقدامات و تصمیمات خوبی را که انجام می‌گیرد، با آنها در میان بگذارید. مثلا بگویید برای افراد فلان دستگاه، فلان کارت را صادر کرده‌ایم که بعد از این، وقتی به عنوان مأمور دولت و یا دادستانی به سراغ مردم می‌آیند، این شبهه وجود نداشته باشد که از جای دیگر آمده‌اند. مردم باید توجیه بشوند، باید آموزش قضایی عمومی به آنها داده شود و باید عدالتخواهی و اطمینان به انس با عدالت در جامعه مطرح شود[۳۴۴].
  6. قاطعیت در مبارزه با بی‌عدالتی: آیت‌الله خامنه‌ای، ضمن تأکید بر اینکه ضربه عدالت باید قاطع ولی در عینحال دقیق و ظریف باشد؛ اما در عین حال معتقدند متهم کردن بیگناهان، یا معامله یکسان میان خیانت و اشتباه، یا یکسان گرفتن گناهان کوچک با گناهان بزرگ جایز نیست. بنابراین نباید مدیران درستکار و صالح و خدمتگزار که بیگمان، اکثریت کارگزاران در قوای سه‌گانه کشور را تشکیل می‌دهند مورد سوء ظن و در معرض اهانت قرار گیرند و یا احساس ناامنی کنند. بلکه سزاوار و نیکو است که تشویق صالحان و خدمتگزاران در کنار مقابله با فساد و مفسد، وظیفه‌ای مهم شناخته شود[۳۴۵].
  7. استفاده از هنر: از راهکارهای بسیار تأثیرگذار در فرهنگ‌سازی عمومی استفاده از هنر دینی است. آیت‌الله خامنه‌ای هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی می‌کنند؛ ولو هیچ اسمی از دین و هیچ آیه‌ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنر نیاورید. مثلاً لزومی ندارد که در محاورات سینمایی یا در تئاتر، نام و یا شکلی که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینی باشد؛ بلکه می‌توان در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهای نمایشی آورد[۳۴۶].
  8. توجه ویژه به ضعفا: توجه به ضعفا از ویژگی‌های اخلاقی آیت‌الله خامنه‌ای محسوب می‌شود این ویژگی سبب می‌شود ایشان به دستگاه قضایی نظام تأکید نمایند در مقابل ترازوی عدل همه را یکسان ببینند؛ اما ضعفا به جهت اینکه دستشان به ترازودار عدالت نمی‌رسد و زبان گویا ندارند تا بتوانند حق خود را به درستی مطالبه نمایند، رعایت شوند چرا که بین اینان و متخلف قانوندان که به پیچ و خم‌های قانون آشنایی دارد فاصله زیادی هست متخلف قانوندان می‌فهمد از کجا وارد شود و کجا تندروی و کجا کندروی کند؛ کجا بخندد و کجا اخم کند. فرق است بین آنکس که توانایی دارد وکیل زبردستی را به استخدام در آورد تا برایش همه جاده‌ها را صاف کند، و کسی که چنین توانایی را ندارد. بی تردید اینها یکسان نیستند[۳۴۷].
  9. پاکدستی اشخاص تأثیرگذار: الگوسازی به صورت عملی در جامعه از بهترین و کارسازترین شیوه‌های تربیتی در جامعه است، به خصوص اگر الگو افرادی باشند که در جامعه دارای جایگاه و شأن اجتماعی باشند. بیتردید علما، اندیشمندان، نخبگان، بازیگران، بازیکنان، شخصیت‌های سیاسی و هر کسی که در بین ملت اثربخشی دارد رفتار ساده و زهدگونه آنها میان آحاد جامعه اثرگذار است؛ چنانکه آیت‌الله خامنه‌ای اسلامی به تأسی از مولا و مقتدایش که زندگی ساده و زاهدانه داشته و دارند همواره از کارگزاران نظام خواسته‌اند که به سیره امیرالمؤمنین (ع) سادهزیستی را سرلوحه معیشت خود قرار دهند، هر چند زهد علی (ع)، برای ما نه قابل عمل است و نه قابل درک. اما پرتوی از آن عدالت و زهد را، می‌توان عملی کرد. بنابراین رنگ ما باید همان رنگ باشد؛ ولو کمرنگ. روش ما باید همان روش باشد؛ ولو رقیق. آنچه مهم است اینکه نباید در جهت عکس او حرکت کنیم. ضرورت دارد مسئولین این معنا را عملاً به مردم یاد بدهند[۳۴۸].
  10. برنامه‌ریزی برای پیشگیری از جرم:آیت‌الله خامنه‌ای، پیشگیری از جرم را اجرای عدالت می‌دانند چنانکه در آیه شریفه قصاص وارد شده است. ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۳۴۹]. اگر قصاص کردید، قتل واقع نمی‌شود. اگر اجرای عدالت به شکل دقیق انجام گرفت، ظلم در جامعه اتفاق نمی‌افتد. اگر مجرم کما هو حقه تعقیب شد و مر حق و عدل درباره او جاری شد، کسی به جرم گرایش پیدا نمی‌کند. بنابراین این موضوع یک امر قهری است. نتیجه پیشگیری از جرم، گسترش عدالت را به‌دنبال دارد[۳۵۰].
  11. ناامن کردن فضای جامعه برای متخلف: آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند که فضای جامعه باید از طرف همه دستگاه‌ها اعم از قوه قضائیه، نیروی انتظامی، مجلس و دولت برای متخلف ناامن شود. باید متخلف، گناهکار و متخطی در جامعه احساس نگرانی کند به طوریکه احساس کند دیر یا زود پنجه عدالت گریبان آنها را خواهد گرفت. بنابراین باید سرپنجه عدالت قوی و و مقتدر باشد. قوه قضائیه و نیروی انتظامی در چارچوبی که قانون برای او معین کرده است باید قوی باشد. ایشان در جریان مبارزه با مفاسد اقتصادی با قاطعیت مسئولین را خطاب قرار داده می‌فرمایند بگذارید آدم‌هایی که متخلف‌اند، احساس ناامنی کنند. از چه می‌ترسید؟ می‌گویند قانون نداریم. بنده به مجلس شورای اسلامی عرض می‌کنم؛ تا نسبت به تصویب قوانینی که مورد نیاز قوه قضائیه و نیروی انتظامی برای مبارزه با ثروت‌های بادآورده میباشند، اقدام نمایند[۳۵۱][۳۵۲].

آثار و کارکردهای عدالت اجتماعی

  1. ایجاد الفت و نزدیکی بین انسان‌ها: امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرماید: «الْإِنْصَافُ يَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ يُوجِبُ الِائْتِلَافَ»[۳۵۳]. عدل و انصاف موجب رفع اختلاف و پیدایش الفت است. شهید مطهری در این باره می‌نویسد: مسلماً اگر جامعه، متعادل و موزون نباشد، اگر سازمان اجتماعی و مقررات اجتماعی و حقوق اجتماعی، موزون و متعادل نباشد، اخلاق شخصی و فردی موزون نخواهد ماند. وی در این باره به حدیثی از رسول اکرم (ص) استناد می‌کند که فرمود: «اِسْتَوَوا تَسْتَوِ قُلُوبُكُمْ»[۳۵۴] مستوی باشید؛ ناهمواری‌ها و تبعیض‌ها را از بین ببرید، تا دل‌های شما به هم نزدیک شود[۳۵۵]. امام خمینی معیار نزدیکی دل‌ها را اشتراک در بهره‌مندی از معنویت و عدالت توصیف می‌کند و بر این باور است که دو ملت اگر در معنویات نزدیک به هم باشند و در عدالت اجتماعی هر دو برابر باشند، اینها به هم نزدیک هستند؛ هرچند که در مکان دور باشند و اگر در معنویات از هم دور باشند و لو اینکه همسایه باشند، از هم دورند[۳۵۶]. از منظر امام خمینی چنانچه حکومت عدل اسلامی متحقق گردد، فواصل مردم را به هم نزدیک می‌کند[۳۵۷].
  2. رفع فقر و نیاز مادی: فقر، روح و روان را عاصی و اراده را ضعیف می‌کند و پریشانی و عدم تعادل فکر را نیز به دنبال دارد. در سایه ایجاد عدالت اجتماعی و از طریق اجرای برنامه‌های اقتصادی اسلام، فقر و فلاکت از سطح جامعه رخت بر می‌بندد. در حدیثی از امام کاظم (ع) میخوانیم: «لَوْ عُدِلَ فِي النَّاسِ لَاسْتَغْنَوْا»[۳۵۸]. اگر عدالت در بین مردم اجرا شود، بی‌نیاز میگردند. امام خمینی نیز در باب عدالت اقتصادی، نقش مالیات اسلامی (خمس) را در تأمین نیازهای مادی فقرا، بسیار تعیین‌کننده و مکفی می‌داند و معتقد است چنانچه راهکار اخذ خمس در مورد همه افراد جامعه اعمال شود، دیگر احتیاجی برای توسل به شیوه‌های دیگر برای تأمین نیازهای مادی مردم نیست[۳۵۹].
  3. ایجاد محیط مطلوب و توأم با آرامش: اگر حکومت عادله تشکیل و بر طبق قوانین عادلانه با مردم رفتار شود، در چنین جامعه‌ای فرصت‌ها و امکانات لازم برای شکوفایی استعدادها و توانایی‌های افراد فراهم می‌شود و مردم در پرتو اعتماد و اطمینان حاصله، امور زندگی خود را با آرامش به انجام می‌رسانند. از دیدگاه امام خمینی به تبع ایجاد عدالت فرصت پیدا می‌شود تا استعدادهای افراد شکوفا شود. اما در یک محیط آشفته چنین امری امکان‌پذیر نیست. وقتی حکومت عدل الهی حاکمیت یافت و عدالت را جاری کرد و فرصت‌طلب‌ها را از دستیابی به مقاصدشان باز داشت، یک محیط آرام پیدا می‌شود و در چنین محیط آرامی همه آرمان‌ها قابل دست‌یافتنی است[۳۶۰].
  4. حفظ و بقای نظام سیاسی: یکی از راه‌های حفظ و تداوم قدرت دولت‌ها برخورداری از حمایت‌های مردمی است و یگانه راه برخورداری از چنین حمایتی، اجرای عدالت در جامعه است. امام علی (ع) می‌فرماید: «مَا حَصَّنَ الدُّوَلَ مِثْلُ الْعَدْلِ»[۳۶۱]، هیچ چیز همانند عدالت، حکومت‌ها را حفظ نمی‌کند. امام خمینی همواره به مسئولان توصیه مینمود که کوشش کنید برای خود پایگاه ملی درست کنید. در این صورت همین پایگاه ملی، حافظ شما خواهد بود[۳۶۲]. امام خمینی راه ایجاد چنین پایگاهی را خدمت به مردم و اجرای عدالت در جامعه میداند و به عنوان مثال به عملکرد کلانتری‌ها استناد می‌کند که باید به گونه‌ای باشد که مردم زمانی که وارد کلانتری میشوند، احساس کنند که به منزل خودشان وارد شده‌اند یا به جایی رفته‌اند که عدالت در آن حکمفرماست و خبری از ظلم و اجحاف نیست[۳۶۳]. امام خمینی حکومت‌های مردمی را شکست‌ناپذیر توصیف کرده و معتقد بود اگر یک ملت، پشتیبان حکومتی باشند، آن حکومت از بین نخواهد رفت و دلیل اینکه رژیم سابق از بین رفت، برای اینکه حامی و پشتیبان نداشت[۳۶۴]. امام خمینی از جمله دلایل عدم حمایت حکومت پهلوی توسط مردم را اعمال ظلم و ستم‌های بی‌حساب و زیر پا گذاشتن حقوق مردم توسط شخص شاه قلمداد می‌کند[۳۶۵].
  5. توسعه معرفت الهی: گسترش عدالت و عدالت‌پروری در طول تاریخ هرچند هدف والا و مقدس مردان الهی و بزرگ بوده است اما هدف نهایی نیست؛ بلکه مقدمه‌ای برای رسیدن به هدف بالاتر و مقصد نهایی، یعنی انسان‌سازی و هدایت جامعه به سوی کمال حقیقی خویش است. امام خمینی تأسیس حکومت و ایجاد عدالت اجتماعی توسط پیامبر (ص) و سایر انبیاء را مقدمه‌ای جهت نیل به یک مقصد اعلاء می‌داند و معتقد است تمام زحمت‌هایی که ایشان کشیاند، به خاطر معرفی ذات مقدس حق و توسعه معرفت است[۳۶۶]. فلسفه جنگ‌ها و صلح‌ها این است و عدالت اجتماعی غایتش همین است[۳۶۷].
  6. مهار و اصلاح جامعه: بی‌تردید در سایه اجرای عدالت، همه کاستی‌ها و نقص‌هایی که ناشی از ظلم ستمکاران و عملکرد ناصحیح افراد فاسد بوده، جبران خواهد شد. برپایی و استقرار عدالت در بین اقشار مختلف مردم در تمامی عرصه‌های زندگی، راه را بر افراط‌ها و تفریط‌ها مسدود نموده و همگان را در مسیر اصلیِ هدایت یعنی راه میانه و اعتدال پیش خواهد برد.

آثار عدالت اجتماعی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای

  1. عدالت وسیله پیشرفت اسلام: منطق و عدالت دو وسیله توسعه، پیشرفت و نفوذ اسلام است. این دو وسیله می‌تواند بر همه ادیان عالم پیروز شود؛ همه دل‌ها را جذب کند و منطقه‌ای پوشانی مقابل را شکست دهد. منطق قوی و استدلال محکم و دلایل متقن که اسلام از آن برخوردار است و عدالت به معنای حقیقی کلمه و به صورت مطلق تنها در دین مقدس اسلام تبلور دارد[۳۷۱]. در قطعاتی از تاریخ که حاکمیت اسلام، حاکمیت حقیقی بوده است همانند دوران امیرالمؤمنین (ع)، همان مقدار از عدالت اسلامی که اجرا شده دل‌ها را به خود جذب کرده است. چه بسیار از نویسندگان و دانشمندان غیر مسلمان، درباره امیرالمؤمنین (ع) کتاب نوشته‌اند و راجع به عدالت آن حضرت سخن گفته‌اند؛ آنها به عدالت، علی (ع) را شناخته‌اند و به او دل باخته‌اند. اگر جامعه‌ای که براساس اسلام به وجود می‌آید، در میان خود، عدالت اجتماعی و عدالت حقوقی و عدالت قضایی و عدالت اجرایی داشته باشد، عدالت به معنای مطلق کلمه در میان مردم اجرا شود، این عدالت در جامعه، عاملی برای جذب دل‌های ملت‌ها و مردم در همه جای دنیا به اسلام است. چرا که انسان‌ها از بی‌عدالتی رنج می‌برند[۳۷۲].
  2. تخلق به اخلاق حسنه: پیامبر اسلام (ص) فلسفه بعثت خود را حاکمیت اخلاق بیان فرموده‌اند. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند وقتی عدالت اجتماعی در جامعه محقق و مقررات الهی مستقر شد، مرحله بعد آن است که مردم در این نظام، به آسودگی، بی دغدغه و با برخورداری از عدل زندگی کنند، و برای تخلق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پیدا کنند. حاکمیت اخلاق حسنه و مطابق با ارزش‌های الهی همان حیات طیبه خواهد بود. در چنین جامعه‌ای است که آرامش حقیقی حکمفرما می‌شود[۳۷۳].
  3. امنیت اقتصادی: از دیگر ثمرات عدالت می‌توان به امنیت اقتصادی اشاره کرد. اگر عدالت نباشد دزدها و چپاولگران از بی‌عدالتی سود می‌برند. کسی که می‌خواهد سرمایهگذاری کند و طبق قانون سود ببرد، از عدالت خوشش می‌آید؛ عدالت پشتوانه و پشتیبان اوست هرچند که برخی گمان کنند وقتی راجع به عدالت بحث می‌شود امنیت اقتصادی از بین می‌رود در حالی که حقیقت عکس آن است[۳۷۴]. آیت‌الله خامنه‌ای در بیانی دیگر دارند که اگر در جامعه‌ای عدالت باشد، یعنی قانون، عادلانه؛ قضاوت، عادلانه؛ اجرا، عادلانه و نظر به آحاد ملت، نظر عادلانه باشد، تلاش اجتماعی و اقدام سازنده اقتصادی هم در آن جامعه بهتر خواهد شد و ثروت هم بیشتر به آن جامعه رو خواهد آورد[۳۷۵]. در نگاه آیت‌الله خامنه‌ای بین امنیت و عدالت اقتصادی رابطه دوسویه است. اگر امنیت نباشد، فعالیت اقتصادی نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، عدالت اجتماعی هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، دانش و پیشرفت علمی هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، همه رشته‌های یک مملکت به‌تدریج از هم گسسته خواهد شد. لذا امنیت، پایه و اساس است[۳۷۶].
  4. قوام و استواری جامعه اسلامی: آیت‌الله خامنه‌ای بر اساس روایت وارده قوام جامعه اسلامی را به عدل و قسط پیوند زده، معتقدند جامعه اسلامی زمانی می‌تواند به عنوان شاهد، مبشر، هدایتگر، الگو و نمونه، برای ملت‌های عالم مطرح شود که در آن عدالت اجرا شود؛ چرا که اسلام بدون عدل، ممکن نیست. ولو همه ارزش‌های مادی و ظاهری و دنیایی هم فراهم شود، اگر عدالت نباشد، در حقیقت هیچ کاری انجام نشده است. اجرای عدالت برجسته‌ترین مسأله در زندگی حکومتی امیر المؤمنین (ع) بود. پیامبر اسلام (ص) می‌دانستند امیرالمؤمنین (ع) در چه جهتی فکر می‌کنند و حرکت خواهند کرد. آن حضرت دستپرورده و شاگرد پیغمبرند؛ مطیع و عمل کننده به فرمان و درس پیغمبرند. پیغمبر با منصوب کردن امیرالمؤمنین (ع)، در حقیقت عدل را در جامعه اسلامی اهمیت بخشیدند و آن حضرت در طول حکومت ظاهری که داشتند، بیشترین اهتمامشان بر استقرار عدل در جامعه بود. آن حضرت، عدالت را مایه حیات اسلام و در حقیقت روح مسلمانی و جامعه اسلامی می‌دانستند[۳۷۷].
  5. عدالت پیام انقلاب اسلامی: از نگاه آیت‌الله خامنه‌ایی، پیام انقلاب، "عدالت" است چرا که در دنیا هرجا ندای عدالتخواهی بلند شده است، این انقلاب آنجا را با خود و از خود و متناسب با خود یافته است و با حق‌جویان و عدالت‌خواهان عالم، همراهی کرده است. بسیاری از عدالت‌خواهان، آزادی‌خواهان و مبارزان با ظلم و تبعیض در شرق و غرب اعلام می‌کنند "ما از انقلاب شما این درس را آموختیم" و حقیقت همین است، پیام عدالت‌خواهی، پیام بزرگ و مهم انقلاب برای امت اسلامی و دیگر جوامع است. پیام ملت ایران "احیای هویت اسلامی، بازگشت به اسلام، بیداری مسلمانان و بازگشت به نهضت اسلامی" است[۳۷۸].
  6. الگو شدن ملت ایران: امروز پرچمدار عدالت‌طلبی در میان ملل مستضعف، حق طلب و عدالت جو؛ ملت بزرگ ایران است. همه ملل مستضعف دنیا چشم امیدشان و الگوی مبارزه شان ملت ایران است عزتی که ملت ایران به دست آورده است همه از ثمره عدالتخواهی است، چرا که دنیا امروز تشنه عدالت است. آیت‌الله خامنه‌ای ملت‌ها را عدالت‌دوست و تشنه عدالت می‌دانند و معتقدند اگر ملت‌ها ببیند ملتی پرچم عدالت را در دست گرفته است و در مقابل قلدرها و زورگوهای عالم و در راه عدل، فداکاری و ایستادگی می‌کند، دلگرم و امیدوار می‌شوند. بعد از پیروزی انقلاب ملت ایران برای ملل به پاخواسته الگو و محور شده است، ملتها دائم به ملت ایران نگاه می‌کنند[۳۷۹]. آیت‌الله خامنه‌ای تهاجم سنگین کشورهای سلطه جو با ابزارهای تبلیغاتی پیشرفته علیه نظام و اهداف اسلامی و علیه اصل اسلام و ملت ایران را به خاطر الگو شدن این ملت دانسته و تأکید دارند که ما باید خیلی هوشیارانه حرکت کنیم. در دنیایی که بر پایه ظلم می‌چرخد، اگر ما بتوانیم علم عدالت را در این جا برافراشته نگهداریم دل‌های ملت‌ها -حتی ملتهای غیر مسلمان- مجذوب خواهد شد؛ چون همه تشنه عدالت‌اند. امروز دنیا تشنه عدالت است[۳۸۰]. استکبار جهانی ایستادگی ملت ما را دانستند. این است که ابرقدرتها عصبانی‌اند. ملت‌های ضعیف هم به این ملت نگاه می‌کنند و از او می‌آموزند. ایستادگی شما، دنیایی را وادار کرد که در مقابل ظلم و جور و زورگویی استکبار بایستند. تنها علاج در مقابل ظلم و تعدی و تجاوز و نامردمی استکبار، فقط ایستادگی و پایداری روی همان معیارها و میزان‌هایی که غدیر، سمبل و رمز واقعی آن است؛ یعنی عدالت؛ تلاش برای خدا؛ ارزش دادن به تقوا و جهاد فی سبیل الله. ایستادگی بر روی این معیارهاست که خواهد توانست این راه را در مقابل ملت ایران، بازتر و هموارتر کند و ملت ایران را پرچمدار مبارزه با بی‌عدالتی جهانی سازد[۳۸۱].
  7. رشد و تعالی انسان: در محیط قسط و عدل است که انسان‌ها می‌توانند رشد کنند، به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست آورند. قسط و عدل، یک مقدمه واجب برای کمال نهایی انسان است. چطور می‌شود به این قضیه بی‌اعتنایی کرد؟[۳۸۲]
  8. حاکمیت توحید: از نشانه‌ها یا ارکان توحید، نبودن ظلم و نبودن بی‌عدالتی است. استقرار عدالت، پیام و کار بزرگ پیغمبران الهی بوده است. انسان‌های والا در طول تاریخ در این راه تلاش نموده‌اند و بشریت را روز به روز به سمت فهمیدن این حقیقت که عدالت، سرآمد همه خواسته‌های انسانی است، دعوت کرده‌اند. حاکمیت توحید حاکمیت ارزش‌های الهی است. توحید و عدالت رابطه دو سویه دارند. استقرار عدالت، حاکمیت توحید و حاکمیت توحید استقرار عدالت اجتماعی را به همراه دارد[۳۸۳].
  9. پایانی بر مصائب بشریت: ولیامر مسلمن جهان، ظلم عظیم مسلط بر عالم، سلطه‌های ناحق، زورگویی به ملت‌ها در سطح جهان، ریختن خون‌های به ناحق، پایمالکردن شریف‌ترین و عزیزترین ارزش‌های انسانی، دروغها و تزویرهایی که سردمداران استکبار جهانی هر روز تحویل بشریت می‌دهند، استثمار، و همه مصائب انسانی را نشانه عدم وجود امید به آینده در بشریت می‌دانند. ایشان معتقدند ناامیدی به طور طبیعی مأیوس می‌کند؛ لذاست که نسل جوان در کشورهای غربی، به سوی پوچی کشانده می‌شوند. نسل جوانی که به سنت‌ها خونگرفته است و خود را پایبند سنت‌ها نکرده است، وقتی که این نابسامانی محیط زندگی بشریت را می‌بیند، ناامید می‌شود؛ بسیاری از دختران و پسران در کشورهای غربی، به سمت بیهودگی و بیاعتنایی به مظاهر زندگی و پوچی و غرقهشدن در شهوات آنی کشیده می‌شوند؛ این بر اثر یأس است؛ بسیاری از دانشمندان و نویسندگان و سخنگویان بشریت به این حالت دچار می‌شوند؛ اما آن ملتی که به آینده امید دارد، می‌داند که روزگار ظلم و ستم و زورگویی و تجاوز و طغیان و استکبار، با همه حجم عظیمی که امروز در جهان به وجود آورده است، روزی تمام می‌شود و دورانی خواهد رسید که قدرت قاهره حق، همه قله‌های فساد و ظلم را از بین خواهد برد و چشم انداز زندگی بشر را با نور عدالت منور خواهد کرد[۳۸۴].
  10. اعتماد به عدالت: مهاجرین به حبشه را پیغمبر اکرم (ص) خودش به حبشه فرستاد. یعنی آنها را در پناه یک پادشاه کافر، به خاطر عدل قرار داد. به تعبیر دیگر، مردم را از خانه و زندگی و محیط زیستشان به خاطر ظلمی که به آنها می‌شد، دور کرد. این هم یک نقطه است. یعنی استقرار عدل، تبعیت از عدل، ترویج عدل، تلاش و مجاهدت برای عدل، بزرگداشت عدالت هرجا که باشد -ولو در بلاد غیر مسلم- و تقبیح ظلم در هر نقطه‌ای از دنیا که باشد. این هم یکی از خصوصیات اسلامی است و شما می‌بینید زندگی اسلامی و حیات مبارک پیغمبر (ص) و تاریخ اسلامی در بهترین ازمنه و سالم‌ترین دوران‌هایش، حاکی از عدلپروری و عدالتجویی است[۳۸۵].
  11. اصل راهبردی پیشرفت اسلام: اسلام دو وسیله دارد که با کمک این دو وسیله می‌تواند بر همه ادیان عالم پیروز شود؛ همه دلها را جذب کند و همه منطقه‌ای پوشالی مقابل خود را شکست دهد؛ یکی، عبارت است از منطق قوی و استدلال محکم و دلایل متقن که اسلام از آن برخوردار است. دیگری، عبارت از عدالت به معنای حقیقی کلمه و به صورت مطلق است. این، دو ابزار برای پیشرفت اسلام است[۳۸۶].
  12. امنیت برای همه زیر سایه عدالت: جریان تاریخ در آوردن خلخال از زن یهودی که در ذمه حاکمیت امام علی (ع) زندگی می‌کرد نمونه بسیار زیبا و آموزنده در عین حال الگوی مثال زدنی از رعایت عدالت اجتماعی بر اساس بینش حضرت امیرالمؤمنین است. چنانکه خلیفه بزرگ‌ترین حکومت زمان به جهت ظلمی که در حق زن یهودی ساکن سرزمین اسلام شده است، می‌فرماید: اگر به خاطر این تعدی مسلمانی از غصه بمیرد حق دارد. این ثمره و نتیجه اجرای عدالت اجتماعی است. عدالتی که برای همه هست حتی برای اقلیت‌های دینی. این، حکومت و ولایت اسلامی است[۳۸۷].
  13. حیات طیبه: نظام اسلامی به وعده قرآن کریم، مردم را به سمت حیات طیبه حرکت می‌دهد. آیه قرآن می‌فرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۸۸]. حیات طیبه یعنی یک ملت آن وقتی زندگی گوارا دارد که احساس کند دنیا و آخرت او بر طبق مصلحت او به پیش می‌رود و به سمت هدف‌های او حرکت می‌کند؛ این زندگی گواراست؛ فقط "دنیا" نیست، فقط هم "آخرت" نیست. آن ملت‌هایی که به زندگی دنیا چسبیده‌اند و موفق شده‌اند که زندگی دنیوی را به مراتب پیشرفته‌ای از کمال برسانند، لزوماً زندگی گوارا ندارند. زندگی گوارا وقتی است که رفاه مادی با عدالت، معنویت و اخلاق همراه شود. این را فقط ادیان الهی می‌توانند برای بشر تأمین کنند. از طرف دیگر، حیات طیبه و زندگی گوارا فقط آخرت هم نیست. اسلام نمی‌گوید من می‌خواهم زندگی اخروی بعد از مرگ مردم را آباد کنم و کاری با دنیای آنها ندارم، این منطق اسلام نیست. در منطق اسلام زندگی جامعه اسلامی باید از مواهب الهی سرشار شود و بشر با بهره‌مندی‌های مادی در زندگی خود، راه معنویت را گم نکند و درست حرکت کند. اگر آن زندگی به وجود آمد، آن وقت در جامعه ظلم و بی‌عدالتی و تبعیض ریشه‌کن می‌شود؛ تجاوز به حقوق انسان‌ها ریشه‌کن می‌شود؛ جنگ‌ها و برادرکشی‌ها از بین می‌رود؛ ناامنی‌ها در زندگی بشر به صفر می‌رسد. انبیاء الهی و بزرگان برگزیده خداوند در تاریخ بشر، برای تحقق عدالت جان دادند[۳۸۹][۳۹۰].

موانع تحقق عدالت اجتماعی

  • هر چند با به کار بردن راهکارها و شیوه‌هایی که برای تحقق عدالت اجتماعی ذکر شد، میتوان عدالت را تا حد بسیار زیادی در جامعه بر پا نمود، اما از بررسی آسیب‌ها و موانع پیش‌روی این مقوله مهم نباید غفلت کرد. بی‌تردید شروع و به ثمر رساندن رسالت عظیم عدالت اجتماعی، دارای موانع و مشکلاتی است که در طول تاریخ همواره جوامع بشری را تهدید کرده و مانع استقرار کامل آن بین مردم شده است. در ادامه به برخی از این موانع اشاره می‌شود:
  1. وجود حاکمان مستبد و ظالم: به همان اندازه که یک حاکم عادل، کشورش را به سمت عدالت سوق می‌دهد؛ در مقابل، حاکم ظالم و فاسد نیز باعث گسترش فساد و انواع ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌ها در جامعه شده و آن را به تباهی می‌کشاند. پیامبر (ص) فرمود: "اولین کسی که وارد آتش جهنم می‌گردد، فرمانروای استیلاگری است که عدالت نمی‌ورزد"[۳۹۱].دلیل اصلی عدم تحقق عدالت اجتماعی در طول این تاریخ، وجود حاکمان ظالم در رأس امور بوده است. امام خمینی در این باره علاوه بر رژیم اخیر پهلوی، اغلب سلاطین تاریخ را افرادی فاسد توصیف می‌کند و معتقد است حتی پادشاهانی که بین مردم معروف به "جنت مکان" هستند، آنها هم در واقع "دوزخ مکان" بودند و همان‌ها بودند که خودشان را به خاطر منافع دنیوی کور کردند[۳۹۲] و همان پادشاهی نیز که معروف به "انوشیروان عادل"[۳۹۳] است، وقتی ظلم‌هایش در تاریخ بازگو می‌شود، روی تاریخ را سیاه می‌کند[۳۹۴].
  2. فرهنگ استعماری: یکی دیگر از موانع بسیار مهم در باب تحقق عدالت در جامعه، حاکمیت فرهنگ استعماری و بیگانه است. وجود چنین فرهنگی به خصوص در میان جوانان، مانع رشد و شکوفایی استعدادها شده و راه را برای کج‌روی و انحراف آنها هموار می‌سازد. قبلاً گفتیم عدالت فردی مقدمه و سرمنشأ عدالت اجتماعی است و برای دستیابی به عدالت در سطحی وسیع‌تر، به افرادی مهذّب و عدالت‌خواه نیاز است. فرهنگ استعماری از این جهت که افراد را به سوی هرزگی و بی‌بندوباری سوق داده و نیروی ایمان و معنویت را در آنها به شدت تضعیف می‌سازد، به همین نحو یکی از ارکان مهم عدالت اجتماعی یعنی "عدالت فردی" را متزلزل کرده و از این طریق روند تحقق آرمان‌های یک جامعه عدالت‌خواه را با مشکل مواجه می‌سازد. امام خمینی از رواج روزافزون فرهنگ اجنبی استعماری، به "ام الأمراض" تعبیر می‌کند و از طبقات تحصیل کرده و روحانیون می‌خواهد که قشرهای جوان را با ماهیت حکومت اسلامی که حکومت عدل و انصاف است، آشنا سازند تا بساط حکومت‌های ظالمانه استعماری خود به خود برچیده شود[۳۹۵]. امام خمینی دانشگاه‌ها و مراکز تعلیم و تربیتی که توسط بیگانگان اداره می‌شود، را استعماری قلمداد کرده و بر این باور است که آنها فرزندان ما را به طرز صحیح تربیت نمی‌کنند؛ یعنی اولاً سطح تعلیم آنها یک حدّ معین دارد که اجازه صعود از این حد معین را نمی‌دهند و ثانیاً موانع متعددی را بر سر رشد علمی‌شان ایجاد می‌کنند و اگر در این راه موفق نشدند، آنها را غربزده و عمّال خود بار می‌آورند[۳۹۶].
  3. اختلاف طبقاتی: بدیهی است در جامعه‌ای که گروهی اندک، در ناز و نعمت غرق شده و انواع امکانات مادی و رفاهی برایشان مهیا باشد؛ و در مقابل، اکثریت مردم در فقر و فلاکت به سر برده و از تأمین ابتدایی‌ترین نیازهای خود ناتوان باشند، چنین جامعه‌ای هرگز روی عدالت را به خود نخواهید دید. امام خمینی وجود اختلاف طبقاتی در کشور را مخالف عدالت اجتماعی برمی‌شمرد و چنین پدیده شومی را در تعارض با منطق اسلامی و انسانی می‌دانست[۳۹۷]. البته این اختلاف طبقاتی مختص به جامعه ایران نیست؛ بلکه در کل جهان توسط سیاست اقتصادی جهانخواران ایجاد شده و فقر و تنگدستی را برای اکثریت مردم دنیا از جمله کشور ایران به ارمغان آورده است. بنابراین یکی از اقدامات برای رفع اختلاف طبقاتی در داخل کشور، مبارزه با سیاست‌های اقتصادی ناعادلانه‌ای است که از خارج بر ما تحمیل می‌شود. امام خمینی، مقابله جدی با فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادی شرق و غرب و مبارزه با سیاست‌های اقتصادی و اشتراکی در جامعه را از وظایف بسیار مهم علما و فقها و روحانیت دانسته و در عین حال معتقد است که پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامه‌های اقتصادی آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایه‌داری غرب و اشتراک شرق، بدون حاکمیت همه جانبه اسلام میسر نیست[۳۹۸].
  4. جهل و بی‌سوادی: اساس و بنیان ظلم و استعمار و استبداد، بر جهل بنا شده است و بزرگ‌ترین عامل پیدایش بی‌عدالتی‌ها، حکومت‌های خودکامه با افراد سودجویی هستند که برای رسیدن به منافع خود به جهل مردم دامن می‌زنند. امام خمینی ریشه تمام گرفتاری‌ها را در طول تاریخ، بهره‌برداری از جهالت مردم عنوان می‌کند و معتقد است مستکبران همواره جهالت مردم را آلت دست قرار داده و بر خلاف مصالح ملت‌ها عمل کرده‌اند. از منظر امام خمینی تنها علم جهت‌دار است که در کنار تربیت دینی و الهی می‌تواند ملت را با حقوق خود آشنا ساخته و از انواع تعدّی‌ها و بی‌عدالتی‌ها نجات دهد[۳۹۹]. تبلیغات غلط و بازگو نکردن واقعیات به مردم نیز شکل دیگری از نگه داشتن مردم در جهل است. تبلیغات پرطمطراق و آمیخته با دروغ، ابزار مناسبی در دست دشمنان و برخی سودجویان داخلی است تا مردم را در خواب غفلت نگه داشته و فریاد حق‌طلبی و عدالت‌خواهی را در آنان خاموش سازند. امام خمینی موضوع تبلیغات را مسأله‌ای پر اهمیت و حساس میداند و معتقد است که دنیای امروز با تبلیغات حرکت می‌کند و به اندازه‌ای که دشمنان ما از حربه تبلیغات بهره می‌گیرند، از طریق دیگری استفاده نمی‌کنند[۴۰۰]. امام خمینی به جنبه مثبت تبلیغات نیز عنایت ویژه‌ای داشتند و تبلیغات را یکی از راه‌های مؤثر در جهت افشاگری ظلم و ستم و نیز بیدارسازی و قیام مردم برای احقاق حقوق از دست رفته خود میداند که باید توسط مطبوعات دنبال شود[۴۰۱]. پنهان‌کاری و یا انعکاس وارونه یا ابهام‌گونه وقایع موجود در جامعه نیز باعث می‌شود مردم درک درستی از حقوق و مطالبات خود نداشته باشند و همین امر راه را بر بسیاری از حق‌کشی‌ها، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها هموار میسازد. امام خمینی در این راستا به اهل قلم به‌خصوص به یک نویسندگان روزنامه‌ها توصیه می‌کند که سعی کنید وقتی انقلاب ملت ما یک انقلاب اسلامی است، روزنامه شما نیز آینه‌ای باشد که این انقلاب را بازگو کند. بنابراین تمام تلاش شما باید متوجه تنویر افکار از راه بیان کردن واقعیات اسلام و انقلاب ملت ایران باشد[۴۰۲][۴۰۳].

موانع و آسیب‌های تحقق عدالت اجتماعی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای

  • عدالت به حسب ظاهر مفهومی ساده دارد. همه از عدالت صحبت می‌کنند اما در مصداق و در عمل رسیدن به عدالت بسیار دشوار است؛ چنانکه امیر المؤمنین در توصیف حق می‌فرمایند: «الْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ»[۴۰۴]. عدل هم عیناً همان حق است. به یک معنا، حق همان عدل و عدل همان حق است؛ وصف عدالت آسان است؛ اما در عمل، رسیدن به عدالت مشکل است؛ حتی شناختن موارد عدالت و مصادیق عدالت هم گاهی خیلی مشکل است؛ کجا عدالت است، کجا بی‌عدالتی است[۴۰۵].
  • موانع و آسیب‌های داخلی
  1. ارائه مفهوم غلط از حقیقت اسلام: آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص برداشت جاهلانه از مفهوم عدالت می‌فرمایند: "اگر فهم چیستی عدالت، تشخیص مصادیق و تصمیم‌گیری در اختیار کسانی باشد که عالم به مبانی دینی و ارزش‌های اسلامی نباشند، فهم عدالت با مشکل مواجه می‌شود. بی‌تردید اگر فهم عدالت غلط باشد اجرای عدالت و نتیجه اجرای عدالت عکس قضیه اتفاق خواهد افتاد". آیت‌الله خامنه‌ای تأکید دارند که هر کس از هر گوشه‌ای پیدا می‌شود، راجع به مفاهیم عالی و مذهبی و اسلامی که فهم، ادراک، تشخیص آنها احتیاج به مایه‌های علمی در منابع دین دارد بنا می‌کند به اظهار نظر کردن و از خود عدالت را معنا می‌کند. معلوم هم نیست مستندشان کجاست، کدام اسلام؟! موضوع در جامعه اسلامی تلخ است. انسان‌هایی بدون داشتن صلاحیت‌های لازم وارد در یک مقوله‌ای بشوند و اظهار نظرهایی بکنند که آن اظهار نظرها اگر فرض کنیم که هیچ شائبه غرض و مرضی نباشد، تازه می‌شود جاهلانه. از صدر اسلام تا عصر حاضر برداشت‌ها و تفسیرهای مختلفی از اسلام ارائه شده است. عده‌ای اسلام را در امور فردی و اعتقادات شخصی منحصر می‌کنند و عده‌ای دیگر از اسلام چهره‌ای خشونت‌طلب ارائه می‌دهند. تلاش استکبار جهانی معرفی اسلام با چهره‌ای ارتجاعی و متحجر و یا تندرو و خشونت‌طلب است؛ بنابراین جداسازی اسلام از مبارزه با ظلم و ستم در اشکال مختلف آن جزء برنامه آنهاست؛ چنانکه آیت‌الله خامنه‌ای می‌فرمایند اسلامی که در آن، تلاش برای عدالت و مبارزه با ظلم نباشد، چطور می‌تواند اسلام باشد و بشریت به سمت آن حرکت کند؟ این نوع برداشت از اسلام مقبول دنیای استکبار وعدم رغبت مسلمانان و مستضعفان جهان می‌باشد[۴۰۶].
  2. عدم استقلال قوه قضایی: آیت‌الله خامنه‌ای، عدم استقلال قوه قضائیه را موجب بدبینی جامعه به حاکمیت دانسته و معتقدند روال کلی بایستی بر این باشد که استقلال قوه قضائیه به معنای حقیقی کلمه حفظ شود. اگر این استقلال محقق شد، یعنی معلوم گردید که نفوذ و وجهه و دست داشتن در دستگاه‌ها، هیچ گونه تأثیری بر حکم کسی نمی‌گذارد، مردم خوشحال و امیدوار می‌شوند و مثل بچه‌ای که به دامن مادرش پناه می‌برد، به دامان قوه قضاییه پناه می‌برند.
  3. عدم اعتماد به قوه قضاییه: نظر به اینکه قوه قضائیه، مأمن و ملجاء مردم برای دادرسی و دادخواهی است؛ بنابراین تخلف در این قوه و تخلف قاضی خطای مضاعف دارد؛ چرا که علاوه بر اینکه قاضی خودش می‌لغزد دیگران هم به دنبال او می‌لغزند. بنابراین، قوه قضائیه باید در بین آحاد مردم از نظر عملکرد قابل اعتماد و مورد وثوق باشد[۴۰۷].
  4. فرصتطلبان و سوء استفاده‌کنندگان: فرصتطلبان و سوء استفادهکنندگان از اموال عمومی کسانی هستند که در مقابل تحقق عدالت اجتماعی دست به اعتراض می‌زنند. بی تردید این افراد کسانی هستند که امکانات و ثروت لازم جهت مقابله با مجریان عدالت را به کار خواهند بست و برای کارگزاران و مجریان عدالت مسأله‌سازی خواهند کرد[۴۰۸].
  5. ضعف جهت‌گیری در عدالت: اگر جهت‌گیری عدالت اجتماعی در کشور ضعیف شود، هر کاری در کشور انجام گیرد، به زیان طبقات ضعیف و عامه مردم و به سود یک عده معدود زرنگ‌ها، گردن کلفت هاو قانوندان‌های قانونشکن که راه‌های قانون را بلدند و قانونشکنی را هم می‌دانند تمام خواهدشد؛ بنابراین لازم است جهت‌گیری عدالت دقیق و مبتنی بر موازین ارزش‌های اسلامی باشد[۴۰۹].
  6. شعاری کردن عدالت: از معضلات مهم سیاسیون کشور، برخورد سیاسی با مقولات و مفاهیم ارزشی بهخصوص تحقق عدالت اجتماعی است که متأسفانه عامه مردم به جهت حسنظنی که به نظام و سیاسیون دارند به شعارها و وعده‌های داده شده اعتماد می‌کنند؛ در حالی که عدالت اجتماعی با شعار، وعده وعید محقق نمی‌شود بلکه نیازمند تلاش و همت سترگ است[۴۱۰].
  7. رشد و توسعه نامتوازن: در دوران سازندگی و رشد و توسعه کشور به جهت اینکه پول در جامعه زیاد است و امکانات نظام برای توسعه کشور بسیج می‌شود، بی‌ملاحظه‌ها، بی قانون ترها، بی‌خداها، کسانی که دلشان به هزاران شهیدی که در راه برپایی این نظام مقدس ریخته شده است، نمی‌تپد در چنین شرایطی سوء استفاده می‌کنند. اما کسانی که بار نظام اسلامی بر دوش آنهاست، سرشان بی کلاه می‌ماند؛ یعنی اکثریت کشور، که طبقه مستضعفین، پابرهنه‌ها، کسانی که بار تورم بر روی دوش آنهاست و گرانی‌ها بر آنها فشار می‌آورد؛ یعنی طبقه کارمند، کارگر، کسبه ضعیف، قضات پاکدامن، فشارها روی اینهاست؛ اینها عقب می‌مانند. این خلاف عدالت است و در چنین شرایطی اگر نسبت به امور، نظارت قاطع و دقیقی اعمال نشود، عدالت محقق نخواهد شد و رشد و توسعه در راستای ظلم به آحاد جامعه خواهد شد[۴۱۱].
  8. فقدان معنویت: آیت‌الله خامنه‌ای، گسترش فسادهای اخلاقی و اعتیاد و بی بندوباری و ویرانی بنیان خانواده و نیز رشد استثمار و افزایش فاصله میان ملت‌های فقیر و غنی و دوری روزافزون از عدالت اجتماعی و بیاعتنایی به کرامت انسان و تولید سلاح‌های مرگبار و افزایش کشتارهای دسته جمعی را نتیجه حذف معنویت و ارزش‌های الهی انسانی در زندگی جوامع بشری می‌دانند که توسط قدرت‌های مستکبر در عصر معاصر بر این جوامع تحمیل شده است. ایشان معتقدند اگر عدالت از معنویت جدا شود و معنویت همراه عدالت نباشد عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوی عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد مثل نظام‌های کمونیستی که شعارشان عدالت بود اما در عمل بین شعار و واقعیت بیرونی شکاف عمیقی وجود داشت. کسانی که علم مبارزه با بی‌عدالتی را برداشته‌اند، باید برای خدا و اجر الهی دنبال عدالت باشند؛ در این صورت می‌توان با دشمنان عدالت مواجهه و مقابله کرد. البته معنویت هم بدون گرایش به عدالت، یک‌بعدی است. بعضی‌ها اهل معنایند، اما هیچ نگاهی به عدالت ندارند؛ این نمی‌شود. اسلام، معنویت بدون نگاه به مسائل اجتماعی و سرنوشت انسان‌ها ندارد؛ «مَنْ أَصْبَحَ وَ لَمْ يَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[۴۱۲]. آدم معنوی‌ای که با ظلم می‌سازد، با طاغوت می‌سازد، با نظام ظالمانه و سلطه می‌سازد، این چطور معنویتی است؟ بنابراین معنویت و عدالت در هم تنیده است[۴۱۳].
  9. ایجاد تقابل بین مفهوم عدالت و عقلانیت: اگر بخواهیم عدالت به معنای حقیقی خودش در جامعه تحقق پیدا کند، لازم است تا دو مفهوم عقلانیت و معنویت بهشدت در هم تنیده شود. اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی که دنبالش هستیم، محقق نخواهد شد. اگر محقق شود اصلاً عدالت مطلوب نخواهد بود. اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت به کار گرفته نشود، انسان به گمراهی و اشتباه دچار می‌شود؛ خیال می‌کند چیزهایی عدالت است، در حالی که نیست؛ و چیزهایی را هم که عدالت است، گاهی نمی‌بیند. بنابراین عقلانیت و محاسبه، یکی از شرایط لازم رسیدن به عدالت است[۴۱۴]. از طرف دیگر، اگر معنویت از عدالت جدا شود به ریاکاری، دروغ، انحراف، ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد[۴۱۵].
  10. اغراض شخصی و هوی و هوس: آیت‌الله خامنه‌ای، افتادن حاکمیت جامعه اسلامی در دست افراد غیر مهذب را از آسیب‌های مهم عدالت می‌دانند که باعث می‌شود عدالت دستخوش هوی و هوس شود. بنابراین شخص یا دستگاهی که اداره امور مردم را به عهده می‌گیرد، باید مظهر قدرت و عدالت و رحمت و حکمت الهی باشد. این خصوصیت، فارق بین جامعه اسلامی و همه جوامع دیگری است که به شکل‌های دیگر اداره می‌شوند. جهالت‌ها، شهوات نفسانی، هوی و هوس و سلایق شخصیِ متکی به نفع و سود شخصی یا گروهی، این حق را ندارند که زندگی و مسیر امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند. لذا در جامعه و نظام اسلامی، عدالت و علم و دین و رحمت باید حاکم باشد؛ خودخواهی نباید حاکم بشود، هوی و هوس - از هر کس و در رفتار و گفتار هر شخص و شخصیتی - نباید حکومت کند[۴۱۶].
  11. اغراض سیاسی: چنانچه در فهم چیستی عدالت، تشخیص مصادیق و تصمیم‌گیری و قانونگذاری و اجرای عدالت، اغراض شخصی و هوی و هوس و جهل و نادانی حاکم شود، عدالت آسیب می‌بیند؛ اما اگر اغراض سیاسی در میان باشد آسیب وارده به عدالت به مراتب بیشتر می‌شود. لذا ایشان در باب کسانی که درباره مفاهیم دینی مثل عدالت اظهار نظر می‌کنند و مفاهیم عالی و ارزشی اسلام را بر اساس تمایلات و اغراض سیاسی تبیین می‌کنند، خطری مهم برای تحقق عدالت می‌دانند و می‌فرمایند اگر شائبه اغراض سیاسی و جناحی و سودجویانه و اغراض خائنانه در تبیین مفاهیم ارزشی باشد بسیار حادثه و پدیده زشتی است که که متأسفانه در جامعه ما وجود دارد[۴۱۷].
  12. حاکمیت طاغوت، مستکبر و آلوده: در فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، تحقق عدالت اجتماعی بر مبنای ارزشهای اسلامی ارتباط ناگسستنی با نوع حاکمیت دارد. اگر حاکمیت در دستان حاکمان عادل باشد، پاکیزه‌ترین و زیباترین پدیده بشری رخ خواهد داد، اما اگر حاکمیت در اختیار حاکمان آلوده و مستکبر قرار گیرد، تحقق عدالت امکانپذیر نخواهد بود. حاکمان طاغوت و آلوده تمام همتشان، ایجاد فساد در زمین است ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَالله لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ[۴۱۸]. بنابراین حاکمیت طاغوت فساد و تباهی است[۴۱۹].
  13. سرپیچی از قوانین الهی: بر اساس آموزه‌های اسلامی و فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای اگر به قوانین اسلام عمل شود، بی‌عدالتی‌ها، تبعیض‌ها، بیصفایی و فقر میان انسان‌ها از بین می‌رود، علم، تحقیق و استعدادهای ذهنی بشر پرورش می‌یابد. از طرفی عوارضی که گریبان دنیای امروز را گرفته است و روش‌های غلطی که بر مردم تحمیل می‌شود از قبل روش‌های غیر اسلامی و غیر دینی و غیر الهی، آن دردها بر مردم تحمیل نخواهد شد. حیرت، سرگشتگی، خودخواهی، فرد پرستی، خودپرستی‌هایی که امروز بر دنیا حاکم است، اینها ناشی از روش‌های غیر الهی است، از رها کردن راه خدا است که با حاکمیت الهی اصلاح می‌شود.
  14. تبلیغات اغواکننده: واقعیت امروز دنیا این است که تبلیغات اغواکننده یکی از موانع جدی در راه فهم و تحقق عدالت محسوب می‌شود و تا زمانیکه چنین قدرت تبلیغاتی وجود دارد، نظم ظالمانه حکمفرماست. امور دستگاه‌های تبلیغاتی مراکز استکباری دنیا و روشنفکران وابسته به آنها، آنچنان در سطح عالم تبلیغ می‌کنند که هیچ حرکتی در مقابل نظم ظالمانه کنونی ممکن نیست. با فکر انقلاب و آرمان‌گرایی مبارزه می‌کنند، می‌خواهند ملت‌ها را متقاعد کنند که به همین وضعیت کنونی ظالمانه دنیا بسازند، در مقابل آن هیچ عکسالعملی نشان ندهند. قبول وضع موجود در حقیقت ادامه حیات استکبار جهانی و ستمگران عالم است.
  15. قوانین غلط: تصویب قوانین غلط در مواقع بسیاری زمینه‌ساز شکاف‌های اجتماعی و ایجاد فاصله طبقاتی می‌شود. در تفکر سیاسی و اجتماعی آیت‌الله خامنه‌ای این شکاف اجتماعی از موانع جدی تحقق عدالت است. لازم است نمایندگان مجلس از تصویب قوانینی که زمینه ایجاد بیعدالتی و ظهور شکاف‌های اجتماعی را در جامعه فراهم می‌نماید خودداری نمایند و با تصویب قانون ناصواب شکاف بین فقیر و غنی را عمیق‌تر نکنند. نمایندگان مجلس باید دنبال این باشند که فاصله را کم و این شکاف را پُر کنند.
  16. غفلت: حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای به عنوان واعظ و معلم اخلاق جامعه اسلامی ضمن بیان این مطلب که وظیفه مهم أنبیاء غفلت‌زدایی از جامعه است می‌فرماید وظیفه انبیاء الهی ایجاد جامعه‌ای الهی، جامعه‌ای با دل انسانی، جامعه‌ای با احساسات و عواطف صحیح و سالم، جامعه‌ای که در آن کسی به کسی و آن جامعه به جوامع دیگر ظلم نکند، هرکاری با احساس اینکه خدا می‌بیند و خدا مؤاخذه می‌کند، با این احساس انجام بگیرد؛ جامعه‌ای که مردم آن جامعه دچار غفلت نباشند، غرق در مادّیت نباشند، غرق در خودخواهی و خودپرستی نباشند. کار برای خدا، کار برای رسیدن به آستان لقاء ربوبیت. در چنین جامعه‌ای این انسان کامل است. این جامعه کامل است. انبیاء مبعوث شده‌اند تا چنین جامعه‌ای محقق شود. آن وقت اگر جامعه‌ای که انسان‌هایش و مردمش درست فکر و عمل می‌کنند، دارای رحم و مروت‌اند، دارای احساس مسئولیت در پیش خدای بزرگ‌اند، دارای احساس معنویت‌اند، غرق در مادیات نیستند، وقتی این جامعه قدرت پیدا کند و به ثروت برسد، پیشرفت و رفاه مادی پیدا بکند، آن وقت پول، قدرت، پیشرفت و رفاه مادی، برای بشریت خیر می‌آورد؛ همچنانی که در صدر اسلام، اسلام آمد و چراغ علم را در دنیا روشن کرد. چراغ معنویت را در دنیا روشن کرد. عدالت اجتماعی را در سطح عظیمی از دنیا مستقر کرد، انسان‌ها را در سطح دنیا تربیت کرد، به همان اندازه‌ای که جوامع فاتح صدر اسلام از معنویات اسلام برخوردار بودند، به همان میزان نیز از مواهب دنیوی استفاده می‌کردند. این همه به جهت توجه به خداوند بود غفلت از خداوند ظلم و ستم و تعدی را به وجود می‌آورد.
  17. نادیده گرفتن جایگاه آرمانی عدالت: در فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، در نظام اسلامی تشکیل حکومت هدف و آرمان نیست بلکه حکومت وسیله‌ای برای تحقق آرمانهاست. بنابراین اگر حکومت در جهت تحقق آرمان‌ها، پیش نرفت و منحرف شد حکومت ارزشی ندارد سمت‌گیری و شعارهای حاکمیت باید بر اساس متن قرآن و احکام اسلام باشد تا عدالت اجتماعی به وجود بیاید تا نظم متکی بر قانون و مقررات الهی همه جا مستقر بشود[۴۲۰]. آیت‌الله خامنه‌ایدر توصیه دلسوزانه به جوانان و بهخصوص دانشجویان تأکید دارند که آرمانگرایی جوانان و چالش مسئولان با واقعیت‌ها جریان معتدل و مطلوبی را پیش خواهد آورد. بنابراین نباید جوانان همانند مسئولان گرفتار مصلحت‌گرایی شوند. اگر جوانان هم دنبال مصلحت‌گرایی رفتند و گرایش مصلحت‌اندیشانه یعنی صددرصد با واقعیت‌ها وارد محیط فکری و روحی دانشجو و جوان شد، آن وقت بعضی آرمان‌ها از ریشه قطع و گم خواهد شد؛ بنابراین نباید جوانان و دانشجویان آرمان‌گرایی را رها کنند؛ توقع از آنها این است که پایه‌های معرفتی خود را در سه زمینه علم، عدالت‌خواهی و آزاداندیشی بالا برده و با کار تئوریک می‌توانند در زمینه جنبش تولید علم یا در زمینه عدالتخواهی حرکت‌های تأثیرگذاری انجام دهند[۴۲۱]. از آسیب‌های دیگر تحقق عدالت اجتماعی در جامعه موضوع فقدان قانون عادلانه، فقدان مجری عادل و عدم اجرای عدالت است. چرا که عدالت اجتماعی بر سه پایه استوار است. پایه اول: قوانین عادلانه است که به نظر معتقدان به اسلام این قوانین عادلانه فقط قوانین اسلام است؛ زیرا اسلام قوانین خود را از وحی خدا می‌گیرد و خدا که دانای همه اسرار و رموز عالم است، قوانین جامعه اسلامی را منطبق با قوانین فطرت و طبیعت جهان قرار می‌دهد و اگر قوانین الهی اجرا بشود عدل به معنای واقعی در جامعه مستقر خواهد شد. پایه دوم: نیروی اجراکننده این قوانین است. اگر قوانین عادلانه باشد اما نیروی اجراکننده عادل نداشته باشد از عدل اجتماعی خبری نخواهد بود. بهترین قوانین اگر مجریان شایسته‌ای نداشته باشد همیشه معطل خواهند ماند. همچنانی که قرن‌هایی گذشت و قوانین اسلام در جامعه‌هایی که مسلمان‌ها در آن زندگی می‌کردند اجرا نشد. به همین جهت است که از نظر اسلام مجری قوانین، یعنی آن مقامی که در رأس قوه اجرایی قرار می‌گیرد باید انسانی عادل باشد، با تقوا و مراقبت کامل بر قوانین و اجرای آن نظارت کند. در این دو پایه تقریباً بحثی میان صاحب‌نظران نیست. یعنی همه طرفداران عدل اجتماعی می‌پذیرند که برای اجرای عدالت احتیاج به قوانین عادلانه و به مجریان پرهیزگار و با تقوا هست. اما نکته بسیار مهم در مورد پایه سوم اجرای عدالت است و آن مردم‌اند. اگر بخواهیم در جامعه عدالت به معنای واقعی اجرا بشود، باید مردم در صحنه اجتماع حضور کامل داشته باشند، حقوق خود را بفهمند و اجرای عدالت را که تأمین عادلانه آن حقوق است، بخواهند. به همین جهت اسلام بر روی فهم و درک مردم تکیه می‌کند[۴۲۲].
  18. تقلید از فرهنگ غرب: در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای دنباله‌روی فرهنگ غربی در همه عرصه‌های حکومتی و اجتماعی مذموم و مترود است. ایشان بارها تأکید کرده‌اند که لازم است از یافته‌های علمی غرب استفاده کرد اما نباید مقلد بیچون و چرای آنها بود. بر همین اساس در خصوص مباحث اقتصادی نیز نظرشان بر این است که علاج این است که ما خودمان را از دنبالهروی فرهنگ غربی در زمینه مسایل اقتصاد کاملا خلاص کنیم، نجات ببخشیم. عدالت اجتماعی منبعث از فرهنگ غرب با ماهیت عدالت اجتماعی مبتنی بر آموزه‌های اسلام همسنخ و همراه نیست و این دو تفاوت ماهوی دارند[۴۲۳].
  19. تکبُعدی‌نگری به توسعه اقتصادی: اگر رونق اقتصادی باشد، پیشرفت صنعتی و اقتصادی باشد اما عدالت اجتماعی نباشد، تازه مثل کشورهای صنعتی خواهیم شد که توسعه نامتوازن شکل گرفته و از عدالت اجتماعی خبری نیست. ایشان می‌فرمایند ما رونق اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی را می‌خواهیم. البته نمی‌گوییم عدالت اجتماعی باشد، رونق اقتصادی نباشد، عدل اجتماعی همراه با پیشرفت اقتصادی، این دو تا با هم که باشد جامعه شکوفا خواهد شد. نمی‌شود که ما عدالت اجتماعی را رعایت نکنیم، مسئولین که متولی امور اقتصادی جامعه هستند، ضمن اینکه نسبت به سرمایهگذاری صاحبان سرمایه برنامهریزی می‌کنند تا طبق قانون حرکت اقتصادی داشته باشند در عینحال باید نسبت به تحقق عدالت توجه داشته باشند تا کسانی از روش‌های غیرقانونی، استفاده از راه‌های تقلب و خدعه و مکر، سوء استفاده از ثروت‌های عمومی، نسبت به افزایش سرمایه اقدام نکنند؛ اینها ممنوع است، باید جلوگیری شود تا فاصله بین غنی و فقیر کم شود[۴۲۴]. بنابراین توسعه اقتصاد و تولید در کشور باید عدالت محور باشد. نباید صرفاً پیرو مدل توسعه غرب باشیم. اینکه توسعه بر اساس اقتصاد غربی طرفداران زیادی دارد دلیل بر پذیرش بیچون و چرا نیست. متأسفانه برخی صرفاً به رشد تولیدات و ثروت توجه می‌کنند اما توجهی به عدالت ندارند. نظام اسلامی به رشد و توسعه در کنار عدالت اجتماعی توجه دارد. عدالت اجتماعی در همه امور باید دیده شود؛ در کاهش حجم دولت، در مسأله خصوصیسازی، در نگاه کلی به مسائل اقتصادی، در تقسیم منابع میان بخش خصوصی و بخش تعاونی و بخش دولتی[۴۲۵].
  20. فقدان برنامه اجرایی: نهضت مشروطه برای تحقق عدالت آغاز شد اما فقدان برنامه مناسب این نهضت را با ناکامی مواجه کرد. آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی‌های متعددی ضمن اشاره به جریان عدالتخواهی در نهضت مشروطیت دو عیب را دلیل ناکامی نهضت بیان می‌کنند؛ یکی اینکه طرح مشخصی نداشتند. عدالت می‌خواستند اما آن وقتی که بنا بود یک طرحی برود و تثبیت بشود و امضاء بشود، برنامه مدون آماده‌ای نداشتند؛ دوم اینکه سر چیزهای کماهمیت باهم اختلاف می‌کردند[۴۲۶].
  21. بخشی‌نگری: از اصول مهم توسعه و رشد متوازن در کشورها همراهی همه بخش‌های جامعه در رسیدن به اهداف است. بخشینگری در تحقق عدالت امکان تحقق آن را به حداقل می‌رساند. بنابراین اجرای عدالت صرفاً وظیفه قوه قضائیه نیست بلکه همه دستاندرکاران حکومت اسلامی به سهم خود در اقامه عدل موظف هستند؛ منتها ضامنش قوه قضائیه است. باید از شخص رهبری تا آحاد مردم و مابین همه مسئولان حکومتی عدالت را هدف اصلی و غیرقابل اغماض دانست[۴۲۷].
  22. فرهنگ تجملاتی: آیت‌الله خامنه‌ای به مثابه یک کارشناس خبره امور فرهنگی، نقش فرهنگ در رفتارهای فردی و اجتماعی را مورد توجه قرار می‌دهند و شکل گرفتن فرهنگ و فضای تجملاتی و تجمل‌گرایی و عادتکردن به تجمل در بین مردم را خطر جدی برای کارگزاران و آحاد جامعه می‌دانند و اعلام می‌دارند تجمل‌گرایی و گرایش به اشرافیگری در زندگی، ضررها و خطرهای زیادی دارد. بنابراین با این فرهنگ هیچ وقت عدالت اجتماعی تأمین نخواهد شد و در نتیجه هیچ وقت روحیه برادری و الفت، انس و همدلی پیش نخواهد آمد[۴۲۸].
  23. ثروت‌اندوزی و رفاه‌طلبی: آیت‌الله خامنه‌ای به سیره مولی و مقتدای خویش همیشه با نگاه تیزبینشان ضمن رصد زندگی مسئولان به موضوع رفاه‌طلبی و زندگی مرفه برخی از کارگزاران نظام توجه دارند. روند کار نباید به سمت تنعم روزافزون مسئولان و تظاهر به این معنا باشد؛ این غلط است. آیت‌الله خامنه‌ای نوع انعکاس مسافرتها، کارها، زندگی‌ها و جلسات کارگزاران برای مردم را مهم می‌دانند به گونه‌ای که موجب دلسرد شدن مردم نسبت به نظام می‌شود و به طور عمیق روی آنها اثر می‌گذارد. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند در نظام اسلامی، مراکز قدرت و کسانیکه دستگاه‌های مختلف و مدیریت‌ها و امضاها را در اختیار دارند، باید به جمع ثروت شخصی برای خود، به عنوان یک گناه نگاه کنند. اگر این طور شد، آنگاه دست‌ها و دامن‌ها پاک خواهد ماند؛ و الّا اگر مسئولی که مناقصه‌های بزرگ تجاری و اقتصادی در اختیار اوست؛ و یا پروژه مهم و پرخرج زیر امضای اوست برای منافع شخصی خود و نزدیکانش به جمع‌آوری ثروت که متعلق به کشور و مردم است اقدام کند، همان چیزی اتفاق خواهد افتاد که در کشورهای دچار سیستم‌های ظالمانه اتفاق میافتد؛ یعنی ثروت در یک نقطه متمرکز خواهد شد و جمع کثیری دچار محرومیت و فقر خواهند گردید. این تبعیض است؛ این مسأله‌ای است که اسلام حقیقی با آن مبارزه می‌کند ما هم که مدعی اسلام هستیم، باید با آن مبارزه کنیم[۴۲۹]. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند در جامعه کسانی هستند که حرفشان، اقدامشان، عملشان، نوشته‌هایشان روی مردم اثر می‌گذارد. این نوع افراد باید مراقب باشند چرا که خطر خسته شدن از مبارزه، خطر راحت‌طلبی، خطر میل به سازش، چسبیدن به منافع اینها را در مسیر مبارزه علیه ظلم و بیعدالتی تهدید می‌نماید. ایشان ضمن هشدار به خواص جامعه تأکید می‌کنند اگر خواص میل به سازش، راحت‌طلبی، زندگی مرفه و خوشگذرانی پیدا کنند و از حضور در میدان‌های خطر خسته شوند، آن وقت خطر تهدید می‌کند. لذاست که شما می‌بینید امیرالمؤمنین (ع) در دوران خلافت کوتاه خود، بیشترین خطابش، بیشترین ملامتش، بیشترین توصیه‌اش و بیشترین تذکرش، به کسانی است که به آنها مسئولیت داده بود تا بخش‌های مختلفی را در آن کشور بزرگی که در اختیار آن حضرت بود، اداره کنند. آیت‌الله خامنه‌ای اشاره می‌کنند که شیوه حضرت امام هم چینین بود. مکرراً به مسئولان کشور، به شاگردان خودش تذکر می‌داد که مبادا به چرب و شیرین زندگی راحت، خودشان را عادت بدهند و از مجاهدت در راه خدا باز بمانند[۴۳۰]. علمای اسلامی به جهت نفوذ کلامی که دارند از اثربخشی زیادی در جامعه بهره می‌برند و بهخاطر همین نفوذ در جامعه بود که توانستند بزرگ‌ترین انقلاب ظلمستیز را در عصر حاضر شکل دهند و شعار تحقق عدالت در جامعه و جهان را طرح کنند. آیت‌الله خامنه‌ای در جمع علماء، ضمن تذکر و موعظه به قشر معزز روحانیت اعلام می‌دارند سخن علما زمانی در جامعه نافذ خواهد بود که عملاً به زخارف دنیا بیاعتنا باشند و آن حرصی که بر دل‌های دنیاداران و دنیامداران حاکم است بر او حاکم نیست. روحانیت در سایه پارسایی بود که این حیثیت و آبرو را پیدا کرد. بنابراین باید پارسایی و بیاعتنایی به دنیا و به زخارف دنیا حفظ شود. چرا که سادهزیستی و دوری از تجملات دنیوی، رمز علاقمندی و عشق ملت به روحانیت است[۴۳۱].
  1. تحمیل جنگ توسط استکبار جهانی: استکبار و استعمار جهانی با تحمیل جنگ به انقلاب اسلامی ملت ایران تلاش کردند تا نگذارند ملت ایران به بازسازی و زندهکردن زمینه‌های عمرانی کشور بپردازد؛ چرا که اگر ملت ما به کمک مسئولان و گردانندگان و مدیران دلسوز کشور بتواند ایرانی آباد و آزاد بسازد و آحاد جامعه را کاملاً مرفه و برخوردار از عدالت اجتماعی و سایر ارزشهای اسلامی کند و در زیر چتر شریعت مقدسه اسلام نگهدارد، در آن صورت انقلاب بزرگ و شکوهمند ما به خودی خود و بدون آنکه کسی تلاش کند، به همه کشورهای اسلامی صادر خواهد شد و الگوی دیگران قرار خواهد گرفت[۴۳۲].
  2. صف‌آرایی مستکبران: از موانع مهم در تحقق عدالت توسط حاکمیت نظام اسلامی، صف‌آرایی مستکبران و ظالمان در مقابل نظام اسلامی است. انقلاب اسلامی ملت ایران در عصر تسلط ظلم، کفر و الحاد بر سرتاسر عالم؛ در عصری که عدالت خلاف قانون و ظلم، قانون و مقررات بین المللی شده است، به حاکمیت رسید. اینکه ابر قدرت‌ها زورگویی می‌کنند و می‌خواهند نظام جدیدی را بر دنیا حاکم کنند همان سلطه ظلم است. برای هر آنچه در دنیا ظلم، حقکشی و تبعیض می‌شود، اسم‌های قانونی مثل "حقوق بشر"، "دفاع از ارزش‌های انسانی" و از این قبیل می‌گذارند. بدترین نوع سیطره ظلم این است که ظلم به اسم عدل و ناحق به اسم حق، بر دنیا مسلط شود[۴۳۳].

بایسته‌های عدالت اجتماعی

1. قانون: اینکه چه امری مردم را به پیروی از عدالت وا می‌دارد و کاستی‌های ناشی از اعمال و رویه‌های ناعادلانه را جبران می‌کند، بحثی با اهمیت است. اگر اعتقادی به روش‌های خشونت‌آمیز نداشته و خواهان حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی باشیم، شاید روش‌هایی مانند تربیت صحیح، آموزش‌های سالم و امثال اینها گزینه‌های خوبی به نظر رسند. در این صورت، قانون، نقشی کلیدی خواهد داشت. پذیرش قانون و اطاعت از آن، از سنین کودکی، عنصر مؤثری برایت تربیت فرزندان و جهت‌گیری آنان در راستای احقاق حقوق و جلوگیری از تجاوز در آنان خواهد بود. ضمن آن‌که قانون نه تنها برای تعلیم کودکان و دیگر افراد جامعه مفید است، بلکه اداره عادلانه امور جامعه نیز در گرو آن است. در این راستا، قانون باید دارای ویژگی‌هایی باشد که هدف فوق را تأمین کند. با پذیرش اهمیت قانون در زندگی اجتماعی، پرداختن به لوازم و مشخصات قوانین عادلانه و صحیح، ضروری خواهد بود. دراین باره می‌توان به موارد زیر پرداخت: چگونگی قانون، واضع قانون، ضمانت اجرای قانون، فلسفه لزوم قانون و امثال آن، که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.
2.اجرا و تنفیذ: ایجاد روابط عادلانه در اجتماع، تنها با وضع قوانین عادلانه امکان‌پذیر نیست؛ بلکه آن قوانین بایستی به مرحله اجرا درآید. از این رو در کنار قانون خوب، حسن اجرای مجریان نیز از موجبات عدالت محسوب می‌شود[۴۴۵]. عدالت اجتماعی به معنای رعایت مساوات در جعل قانون و در اجرای آن است. اجرا و تحقق عملی عدالت اجتماعی، وظیفه دولت‌ها است؛ به این معنا که دولت در عمل میان افراد، تبعیض و تمایز قائل نشود[۴۴۶]. حکومت، ابزاری لازم و ضروری برای اجرای عدالت اجتماعی است. الگوی موفق و عملی در این باره امیرمؤمنان است. در واقع علی (ع) الگویی است که در مدت کوتاه زمام‌داری خود توانست بذر عدالت را در جامعه اسلامی بکارد. در سیره امام علی (ع)، ارزش حکومت با مقیاس عدالت معین می‌شود. امیرمؤمنان به دست گرفتن رهبری جامعه را تنها به عنوان وسیله‌ای برای اجرای عدالت و احقاق حقوق و خدمت به اجتماع مقدس می‌شمرد. او خطاب به ابن‌عباس نیز همین مطلب را یادآور می‌شود که حکومت بر مردم اگر وسیله احقاق حق و اجرای عدالت نباشد، نزد من از کهنه کفشی کم ارزش‌تر است. از آنجا که تحقق عدالت و احقاق حقوق مردم، وظیفه اصلی حکومت عنوان شده و حق نیز طرفینی است، در رابطه مردم و حکومت نیز بایستی چنین رابطه‌ای حاکم باشد. یعنی مردم نسبت به حکومت همان اندازه حق داشته باشند که حکومت نسبت به مردم حق دارد. هم مردم بر حکومت حق دارند و هم حکومت بر مردم حق دارد. صلاح و شایستگی مردم به صالح بودن حکومت و صلاح حکومت‌ها به استواری و استقامت مردم وابسته است. عدالت زمانی تحقق می‌یابد که مردم به حقوق حکومت وفادار باشند و حکومت نیز حقوق مردم را ادا کند. در سیره علی (ع)، حق به هیچ وجه باطل نمی‌شود؛ حتی اگر از زمان آن گذشته باشد و عدالت، که همان ادای حقوق است، از عام‌ترین قوانین اجتماع می‌باشد که بیشترین ظرفیت و گنجایش را در میان قوانین اجتماعی داشته و نفع همه جامعه در آن گنجانده شده است؛ به گونه‌ای که اگر رضایت فردی با عدالت تأمین نشود، با چیز دیگری نیز تأمین نخواهد شد. با توجه به آموزه‌های نهج‌البلاغه، عدالت نوعی معیار و مقیاس است. عدالت یک مرز است که اگر شکسته شود، حدی برای رفتار بشر نمی‌توان تصور کرد و طبیعت و شهوت سیری‌ناپذیر انسان به رضایت دست نخواهد یافت. امام علی (ع) خطاب به مردم می‌گوید: گمان نکنید که اگر سخن حقی به من گفته شود، برای من سنگین و ناگوار است؛ زیرا کسی که شنیدن حق بر او سخت آید، عمل به حق و عدالت بر او سنگین‌تر خواهد بود. گرفتار نشدن در دام سیاست‌بازی، کسب سیادت و شهرت، ترجیح عدالت بر مصلحت، برتری دادن عدالت و عدم تبعیض برای تأمین رضایت دوستان و اطرافیان، درس‌های دیگری است که از سیره علوی می‌توان آموخت[۴۴۷].
3. آگاهی مردم به حقوق خویش: یکی از ضروریات عدالت اجتماعی، آگاهی مردم به حقوق خویش است. در بحث تربیت، به آماده ساختن مردم برای احقاق حقوقشان اشاره شد. پس از این مرحله، مردم باید تعلیمات خود را در عرصه اجتماع به نمایش گذارند. جامعه ما هنگامی جامعه اسلامی خواهد بود که خانواده‌ای حاضر نشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند، مگر آنکه قبلاً مطمئن شده باشد خانواده‌های فقرا دارای لباس نو هستند. مردم با میل و رغبت امکانات خود را در جهت رفاه محرومان به کار اندازند و در جامعه، درد هر فرد تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه مسلمانان باشد[۴۴۸]. اجرای قانون نیز مستلزم بیداری شعور عامه مردم به حفظ حقوقشان و عدم تجاوز از آن است[۴۴۹].

گستره عدالت اجتماعی

عدالت اقتصادی

عدالت سیاسی

عدالت فرهنگی

عدالت قضایی

عدالت اداری

عدالت اجتماعی از منظر امام خمینی

معنا و مفهوم عدالت

  1. عدالت به مفهوم زیر بار ظلم نرفتن و ظلم نکردن است.
  2. عدالت همانند نور است و ظلمت ظالم را کنار می‌زند.
  3. عدالت زمانی در جامعه برقرار است که قوی و ضعیف یکسان در برابر قانون قرار گیرند.
  4. آرمان حکومت در اسلام، تحقق عدالت است.
  5. تحقق عدالت در همه عرصه‌ها، رکن محوری و غایت نظام جمهوری اسلامی است.

دیدگاه عمومی اسلام درباره عدالت اجتماعی

  1. اسلام تأکیدها و احکام فراوانی برای تحقق عدالت در جامعه دارد.
  2. باید مواظب اختلاف طبقاتی در جامعه بود.
  3. عدم تحقق عدالت اجتماعی و وجود شکاف طبقاتی عامل تهدیدکننده انقلاب و نظام است.
  4. جامعه زمانی اصلاح می‌شود که عدالت اجتماعی تحقق یافته باشد.
  5. انبیا و اولیای الهی برای تحقق عدالت در جامعه خود را فدا کردند.
  6. رژیم توحیدی انبیا بر مبنای توجه به عدالت در کنار معنویات است.
  7. اصلاح جامعه در گسترش عدالت و رفع ظلم است.
  8. اسلام جامع‌ترین احکام را برای تحقق عدالت دارد.

عدالت از دیدگاه معصومان (ع)

  1. پیامبر اسلام (ص) است و امام علی (ع) مظهر عدالت، رحمت و عطوفت هستند.
  2. عدالت نبوی و علوی می‌بایست در شؤونات کشور ما تحقق پیدا کند.
  3. زنده نگه داشتن عید غدیر خم، به خاطر زنده نگه داشتن عدالت است.
  4. غزوات پیامبر (ص) در راستای تحقق عدالت بوده است.
  5. هدف غایی حکومت امام علی (ع) بسط و گسترش عدالت بود.
  6. پیامبر (ص) و امام علی (ع) عزم راسخ در مبارزه با ستمگران و سرمایه‌سالاران در جهت تحقق عدالت اجتماعی داشتند.
  7. در برخورد با دشمن هم می‌بایست عدالت را رعایت کرد.
  8. در حکومت اسلامی جان و مال و ناموس اقلیت‌های مذهبی هم در پناه عدالت علوی در امان است.

عدالت در بینش قرآنی

  1. باید تشنه عدالت بود؛ یعنی همیشه و همه‌جا به دنبال عدالت رفت.
  2. انبیا وظیفه داشتند تا انسان را از زیر بار شیطان بزرگ، یعنی نفس رهایی بخشیده و مستضعفان را از چنگال شیطان کوچک که همان ستمگران و جباران هستند، رهایی بخشند.
  3. عدالت‌خواهی، سختی و هزینه و تاوان دارد، باید برای ایجاد عدالت، سختی‌ها را تحمل کرد.
  4. پیامبر اسلام (ص)، هم مأمور ارتقای معنویات بود و هم اجرای عدالت در جامعه.
  5. اجرای قسط و عدالت به جامعه فرصت می‌دهد تا استعدادهای مردم در ابعاد مختلف شکوفا گردد.
  6. پیامبر اسلام (ص) مصدر بسط عدالت‌محوری است.
  7. حکومت اسلامی می‌بایست در راه تحقق معنویت و عدالت توأمان گام بردارد.

عدالت و رعایت حقوق انسان‌ها

  1. رعایت حقوق بشر از طریق توجه به امور معنوی و افراد متّکی بر معنویات امکان‌پذیر است.
  2. اسلام بر رعایت حقوق زنان تأکید دارد.
  3. اسلام برای این آمده است تا مدافع حقوق مستضعفان باشد.
  4. اسلام، انسانی عدالت‌خواه و عدالت‌پرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه می‌سازد.
  5. تاریخ پر افتخار اسلام که مبدأ عدالت و آزادی و رشد فردی و اجتماعی و سیاسی است نشان می‌دهد که می‌توان حقوق انسان‌ها را در حدّ اعلا پاس داشت.
  6. غربی‌ها که بیشتر حقوق مردم را پایمال می‌نمایند، بیشتر از حقوق بشر صحبت می‌کنند.
  7. مسأله غرب، وضعیت حقوق بشر در ایران نیست؛ ترس از اسلام و جمهوری اسلامی است.
  8. تشکیلات اسلام بر مبنای عدالت و رعایت حقوق انسان‌هاست.

عدالت و ظلم‌ستیزی

  1. تمام انبیای الهی در مقابل ظلم ایستادگی کرده‌اند.
  2. مسلمانان می‌بایست با تبعیت از مشی انبیا در مقابل ظالمان قیام کنند.
  3. دفاع از مظلوم و طرد ظالم، ملاک و اساس در جمهوری اسلامی ایران است.
  4. جمهوری اسلامی در صدد تحقق عدالت اسلامی است.
  5. دشمن از مشی ظلم‌ستیزانه و عدالت‌محورانه جمهوری اسلامی در هراس و اضطراب است.
  6. دشمن تلاش دارد تا نگذارد جمهوری اسلامی ایران به اهداف خود در مبارزه با ظلم و بسط عدالت برسد.
  7. در جمهوری اسلامی ایران باید از ظلم و ستم در هر سطحی جلوگیری شود.

عدالت و مبارزه با انحصارگرایی

  1. در زمان طاغوت، حکومت و اموال عمومی به صورت انحصاری در دست افراد خاصی بود.
  2. انحصارگرایی در آن دوران سبب ناامیدی مردم از حکومت شده بود.
  3. ثمره حکومت‌های انحصارطلب قبلی، فساد گسترده در ایران بود.
  4. در جمهوری اسلامی، انحصار وجود ندارد و با انحصارگرایی باید مقابله کرد.
  5. توزیع ثروت و درآمدها براساس عدالت اسلامی، وضع مردم را بهبود می‌بخشد.
  6. رعایت حال عامه مردم بر رعایت حال خواص جامعه ارجحیت دارد.

عدالت، دنیاگرایی و تجمّل‌پرستی

  1. دنیا به خودی خود مذموم نیست، دنیاگرایی و حبّ دنیا مذموم است.
  2. دنیاگرایی و تجمّل‌پرستی در دنیای امروز سبب انحطاط اخلاقی بشر شده است.
  3. انحطاط اخلاقی در جهان سبب شده است تا ندای حق‌طلبی جمهوری اسلامی غریب بماند.
  4. دنیاگرایی و تجملات مانع بزرگی در راه ایجاد عدالت اجتماعی در جامعه است.
  5. کسانی که به دنیا آلوده و دلبسته‌اند، نه می‌توانند عدالت اجتماعی را برپا دارند و نه می‌توانند آن را تحمل کنند.
  6. برای ایجاد عدالت اجتماعی باید با اشرافی‌گری، تجملات و دنیاگرایی مبارزه مستمر کرد.
  7. مسؤولان می‌بایست بیش از مردم از اشرافی‌گری و تجمّل‌گرایی پرهیز کنند، تا این آفت‌ها فرهنگ نشود.

انصاف و عدالت

  1. نظام اسلامی بر پایه عدل و انصاف است.
  2. رعایت عدل و انصاف به معنای بی‌قانونی نیست.
  3. در مورد مسؤولان نظام جمهوری اسلامی، مردم باید با رعایت عدل و انصاف قضاوت کنند.
  4. جمهوری اسلامی، حکومتی متکی بر عدل و انصاف است.
  5. تمام اقشار ملت باید انصاف را نصب‌العین خودشان قرار دهند.
  6. رفتار در حقّ همدیگر باید بر پایه انصاف و برادری باشد.
  7. انصاف در این است که همگان به فکر اقشار محروم باشند.
  8. معیار عدل و انصاف از موازین اسلامی است، نه حقوق من در آوردی غرب.
  9. حقوق بشر غربی در اصل مخالف عدل و انصاف است.

عدالت و همدردی با محرومان

  1. انبیا از طبقه مستضعفان بوده‌اند.
  2. دشمنان با تبلیغات غلط سعی دارند تا انبیای الهی را طرفدار مستکبران نشان دهند.
  3. اسلام برای حمایت از طبقه مستضعف جامعه آمده است.
  4. تعلیمات اسلام برای این است که مستکبری در زمین نباشد تا نتوانند مستضعفان را استعمار و استثمار کنند.
  5. جمهوری اسلامی، حکومت محرومان و مستضعفان است.
  6. خدمت به مستضعفان، عبادت بزرگ است.
  7. باید مواظب بود که فاصله طبقاتی در نظام اسلامی به وجود نیاید.

توازنِ درآمد در جامعه

  1. مسؤولان در نظام جمهوری اسلامی باید خود طعم فقر را چشیده باشند.
  2. تمام برنامه‌ریزی‌ها در نظام اسلامی برای رسیدن به توازن درآمدی در جامعه باید باشد.
  3. در جامعه اسلامی نباید فاصله طبقاتی عمیق وجود داشته باشد.
  4. اسلام موافق تعدیل در امور اقتصادی است.
  5. حکومت اسلامی با وضع قوانین، توزیع صحیح درآمدهای عمومی، ایجاد فرصت‌های برابر تحصیلی و اشتغال، عدالت اجتماعی را در جامعه پیگیری می‌کند.
  6. مسؤولان حکومت اسلامی از طبقه محروم و متوسط جامعه باید باشند تا در جهت توازن اجتماعی و رفع محرومیت‌ها عمل کنند.

عدالت و رابطه آن با حق و حقوق

  1. مهم‌ترین رکن در عدالت، حق است که منشأ حقوق افراد در جامعه می‌باشد.
  2. شخصیت‌ها را با حق باید سنجید و نه حق را با شخصیت‌ها.
  3. تعیین سرنوشت از حقوق مسلّم و اولیه ملت‌ها و ملت ایران است.
  4. انحراف از مسیر حق و حقیقت سبب شکست است.
  5. اول حقی که بشر دارد این است که آزاد باشند و تحت استعمار و استثمار کسی نباشند.
  6. قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ ملتی و هیچ شخصی حق مداخله در امور کشور اسلامی را ندارد.
  7. برای رسیدن به حق باید در تمام شؤون اسلامی بود.
  8. روحیه حق‌طلبانه ملت ایران همواره پیروز است.
  9. کناره‌گیری از حق و عدالت، سبب شکست است.
  10. جمهوری اسلامی نماد و سمبل حکومت حق در دنیای ظلمانی است.
  11. حق و ظلم با هم ناسازگار هستند، چون حق از جنس عدالت است.

عدالت و برابری

  1. همه انسان‌ها در پیشگاه خداوند یکسان‌اند.
  2. اسلام دین وحدت، برادری و برابری است.
  3. ملاک برتری در اسلام فقط تقواست.
  4. در اسلام برتری نژادی مطرح نیست.
  5. جمهوری اسلامی در راستای برادری و برابری گام بر می‌دارد.
  6. در جمهوری اسلامی اقوام کشور محترم و از حقوق برابر برخوردار هستند.
  7. رمز شکست استکبار، تحقق روحیه برادری و برابری در جهان اسلام است.

عدالت و قانون

  1. قوانین اسلامی غنی‌ترین قوانین است.
  2. عدالت با رعایت قانون، تأمین می‌شود.
  3. ظلم و ناهنجاری و بی‌عدالتی به خاطر قانون‌شکنی است.
  4. در اسلام قانون حکومت می‌کند. پیغمبر اکرم (ص) هم تابع قانون بود، تابعِ قانون الهی، نمی‌توانست تخلّف بکند.
  5. دولت اسلامی دولتی است که تابع قانون است.
  6. همه باید تابع قانون باشند، حتی اگر قانون به ضرر آنها باشد.
  7. قانون مایه عدالت اجتماعی است و تابع قانون بودن، کمک به برقراری عدالت است.

عدالت و شایسته‌سالاری

  1. گزینش برای انتخاب افراد شایسته لازم است.
  2. شایسته‌سالاری، از ارکان مهم اجرای عدالت در جامعه است.
  3. انسان‌های شایسته هم براساس عدالت انتخاب می‌شوند و هم خود مجری عدالت در جامعه هستند.
  4. فرایند گزینش باید بر حسب قوانین و مقررات باشد، نه تفسیرهای شخصی و جناحی.
  5. در دادن پُست‌ها و مناصب به افراد باید دقیق و آگاهانه عمل کرد.
  6. دادن پست و مسؤولیت به افراد بدون در نظر گرفتن شایستگی آنها و صرفاً براساس دوستی و رفاقت، عمل شیطانی است.
  7. افراد شایسته نوعاً افراد مکتبی و دلسوز هستند و در اولویت اول باید مسؤولیت‌ها به افراد مکتبی، متخصص و کاردان سپرده شود.
  8. کسانی که بدون صلاحیت و شایستگی، مسؤولیت‌هایی را بگیرند، مرتکب گناه عظیم و کبیره مُهلک شده‌اند.
  9. هم مردم و هم دولتمردان و دانشگاهیان باید در انتخاب افراد، ملاک را صلاحیت و شایستگی و مکتبی بودن قرار دهند و از گرایش‌های رفاقتی و باند بازی و ملاحظات غیرخدایی دوری کنند.

عدالت و پیشرفت

  1. اسلام موافق توسعه و پیشرفت است. اما با محتوا و مفهوم و تعریف خود، نه آنچه در غرب مطرح است.
  2. رژیم شاهنشاهی فقط درباره توسعه و عدالت اجتماعی حرف می‌زد، بدون اینکه عملی در کار باشد.
  3. در الگوی اسلامی پیشرفت الزاماتی وجود دارد که اخلاق، معنویت و عدالت از جمله این الزامات است.
  4. در پیشرفت و توسعه نبایستی از الگوی غربی که توأم با فساد، خیانت و نادیده‌گرفتن معنویت و عدالت است، کپی‌برداری و تقلید کرد.

عدالت و معنویت

  1. ایمان به خدا مبدأ پیشرفت و ترقی است.
  2. اسلام مادیات را طوری تعدیل می‌کند که به الهیات و معنویات منجر می‌شود.
  3. نظام اسلامی باید بر پایه عدالت و معنویت باشد.
  4. معنویت و عدالت در نظام اسلامی کارایی دارند؛ چرا که نظام اسلامی بر پایه نفی ظلم و ستم و تحقق عدالت است.
  5. در جامعه‌ای می‌توان عدالت را برقرار کرد که در آن معنویت پیاده شده باشد.
  6. عدالت و معنویت ارتباط اساسی و ریشه‌ای دارند. عدالت بدون معنویت کامل و ممکن نیست.
  7. معنویت، عدالت را در خدمت انسان‌ها، به‌ویژه محرومان قرار می‌دهد و از طغیان انسان‌ها جلوگیری می‌کند.

تحقق عدالت فردی به منظور تحقق عدالت اجتماعی

  1. عدالت فردی حالت نفسانی است که انسان را بر ملازمت تقوا وادار می‌کند.
  2. عدالت اجتماعی زمانی در جامعه تحقق می‌یابد که افراد عدالت فردی را رعایت کنند.
  3. عدالت فردی از فرد آغاز می‌شود و تا رفتار او در جامعه گسترش می‌یابد.
  4. تمام گرفتاری‌های ملت‌ها، از نبودن تزکیه در سران آنهاست.

نقش حکومت در تحقق عدالت

  1. از آنجایی که همه موجودات از خدا هستند، لذا باید با عدل الهی با آنها رفتار کرد.
  2. فلسفه حکومت اسلامی در جامعه، اجرای عدالت است.
  3. اسلام می‌خواهد حکومت جهانی بر مبنای عدل برپا کند.
  4. مبنای حکومت در اسلام بر مبنای عدل است.
  5. حکومت عدل اسلامی فرا جناحی است.
  6. هدف از ایجاد جمهوری اسلامی، تحقق حکومت عدل اسلامی، شبیه حکومت‌های صدر اسلام است.
  7. حکومت عدل اسلامی، زمینه‌ساز تحقق احکام اسلامی است.
  8. علت دشمنی استکبار با نظام جمهوری اسلامی در عدالت‌خواهی این نظام است.

نقش دولت دینی در برقراری عدالت

  1. تا دولت صالح نباشد، مملکت اصلاح و عدالت برقرار نمی‌شود.
  2. برنامه دولت اسلامی این است که همه بشر به سعادت برسند.
  3. دولت اسلامی دولت خود مردم و برگرفته از آنهاست.
  4. مشروعیت دولت دینی در قبال تعهد به اسلام و مبانی آن است.
  5. در نظام اسلامی رأی مردم تا زمانی معتبر است که در تعارض با مبانی اسلام نباشد.
  6. نظام جمهوری اسلامی حامی دولت عدالت‌محور است.
  7. دولت به تنهایی نمی‌تواند عدالت را بگستراند.
  8. رعایت عدالت از سوی اعضای دولت، زمینه‌ساز گسترش عدالت در جامعه است.

نقش حکومت مهدوی در تجسّم عینی و تحقق کامل عدالت

  1. امام زمان (ع) کامل‌ترین حکومت را تشکیل می‌دهند.
  2. رسالت بزرگ امام زمان (ع) در تحقق عدالت است.
  3. منتظران واقعی آن حضرت باید بیش از همه در راه تحق عدالت تلاش کنند.
  4. عدالت کامل اسلامی در زمان حکومت مهدوی تحقق می‌یابد.
  5. امام زمان (ع) وظیفه دارد که رسالت انبیای الهی را در زمینه تحقق عدالت به سرانجام برساند.
  6. انقلاب اسلامی پیش‌زمینه ظهور است.
  7. اهداف کامل انقلاب اسلامی با ظهور محقق می‌شود.
  8. از جمله انحرافات در زمینه انتظار، بی‌تفاوتی نسبت به جامعه و فقط منتظر آمدن مُصلح بودن است.

آسیب‌شناسی اجرای عدالت در جمهوری اسلامی

  1. نباید به صرف انقلابی بودن اعمال خودسرانه انجام داد.
  2. هرکس در هر پست و مقامی برای اقامه عدالت در جامعه، باید به وظایف خود بخوبی عمل کند.
  3. اگر در مسیر تحقق عدالت دچار اشتباه شویم، نظام جمهوری اسلامی شکست می‌خورد.
  4. شکست جمهوری اسلامی، شکست اسلام است.
  5. دشمن منتظر است تا با بزرگ‌نمایی نقاط ضعف نظام از جمهوری اسلامی انتقام بگیرد.
  6. دشمنان عاجز از شناخت قدرت اسلام در بر پایی عدالت هستند.
  7. نباید کاری کرد که به دست خودمان به اسلام ضربه بزنیم.
  8. در راه تحقق نظام عدالت‌محور باید پذیرای مشکلات و هزینه‌های آن بود.
  9. جمهوری اسلامی در دنیا به جرم عدالت‌خواهی از سوی دشمنان مورد هجمه قرار گرفته است.

مبانی عدالت اجتماعی

عدالت اجتماعی در دستگاه معرفتی مقام معظم رهبری بر مبانی دینی و عقلانی شکل گرفته است. این مبانی بر اساس خلقت نظام هستی قابل تأمل است. خلقت کائنات بر مبنای عدل بوده است و احکام دینی بر محوریت عدل ابلاغ شده است. بی‌تردید عدالت حاکم بر جهان با تفکر دینی و عقلانی قابل دفاع است. ایشان از دین، اخلاق، عقلانیت، بعثت پیامبران و... به عنوان مبانی عدالت اجتماعی یاد کرده‌اند. قرآن کریم در آیات متعددی به موضوع حق در عالم هستی پرداخته است که در اینجا به برخی از آیات اشاره می‌شود ﴿مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ[۴۵۳] و در آیه دیگر ﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ[۴۵۴]. و باز در دو آیه دیگر ﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ، ﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ[۴۵۵]، ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ[۴۵۶]. رهبر فرزانه انقلاب به استناد آیات مذکور در بیان مفهوم حق می‌فرمایند: «حق یعنی آن قرار حقیقی عالم وجود. همان که خدا آن چنان آفریده است که باید باشد. همان که محصول حکمت الهی است و باید چنان باشد و چنان سیر کند که مطابق واقع و حکمت الهی باشد. از این رو، حکایتِ حق، مطابق با واقع و قرار الهی صدق، و مخالف با واقع و قرار الهی کذب است که در بین گناهان فردی یک انسان، هیچ گناهی به عظمت آن نیست. در تعریف عدالت بیان شده است که قرار گرفتن هر چیزی سر جای خود، بنابراین می‌توان گفت مبنای عدالت، حق است و برای همین مطابقت نعل به نعل است که حق و عدل با استعمال می‌شود هرجا که حق باشد عدالت آنجاست و هرجا عدالت باشد حق متبلور شده است. انفکاک حق از عدل امکان ندارد»[۴۵۷].

مطابق روایت معصوم(ع) «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ‌» قیام و قوام خلقت عالم هستی بر مبنای عدالت است. عدالت در بنیان عالم و آفرینش، نقش اساسی دارد؛ سنت آفرینش، عدل است چون مبنای خلقت بر پایه عدل است. ضرورتاً نظام اجتماعی جامعه بشری نیز باید مبتنی بر عدالت باشد هر نظام اجتماعی اگر به دنبال این سنت طبیعی و قانون الهی آفرینش حرکت کرد، ماندگار و موفق و کامیاب است[۴۵۸]. رهبر انقلاب به عنوان فردی دین‌شناس معتقدند: «در تمام آثار دینی، هدف و غایت برای حرکت جامعه اسلامی، تشکیل جامعه عادله است. راجع به امام زمان این همه اثر هست و در اغلب اینها گفته می‌شود که آن بزرگوار تشریف بیاورند تا این که جهان را پر از عدل کنند. بیش از آنچه که گفته شده «پر از دین حق کنند» گفته شده «پر از عدالت کنند». یعنی آنچه که در درجه اول مطرح است، «عدالت» است که باید انجام گیرد»[۴۵۹]. رهبر معظم انقلاب بر این باور است که عدالت اجتماعی، به مقدار زیادی وابسته به اخلاق می‌دانند هر چند بخش عمده آن مربوط به مقرارات و قوانین جامعه است؛ ولی مقرارت بدون اینکه افراد از اخلاق الهی و اسلامی برخوردار باشند چندان کارساز نیست؛ چراکه در بسیاری موارد ممکن است قوانین و مقررات لازم برای احقاق حق و اجرای عدالت نباشد؛ در چنین شرایطی اخلاق می‌تواند امکان تحقق عدالت را فراهم آورد. مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند امروز در جامعه ما هستند کسانی که درآمدهای زیادی دارند حال یا تخصص آنها تخصص مورد نیازی است، یا افراد کمی آن تخصص را دارند. به هر دلیل، در آمدهای زیادی دارند. آیا این همه درآمد باید صرف خودشان شود؟ این اخلاق مادی و شیطانی است. به تعبیر درست‌تر، اخلاق حیوانی است؛ چراکه حیوان هر چه دارد برای خودش می‌خواهد. اخلاق انسانی و به خصوص اخلاق والای اسلامی، این طور حکم نمی‌کند. اقتضای اخلاق الهی حکم می‌کند به اندازه نیاز و ضرورت استفاده کنید؛ سپس به فکر دیگران باشید. در اخلاق اسلامی انسان مکلف به توجه برای همسایه، خویشاوند است. اگر امکان مالی دارد به فکر ساخت فضاهای آموزشی، رسیدگی به عقب افتاده‌ها و معلولین جسمی و ذهنی باشند. بنابراین لحاظ مبنای اخلاقی یک فریضه است[۴۶۰].

رهبر معظم نظام اسلامی، تمامی ظلم‌ها و ستم‌هایی که در سطح دنیا توسط مستکبران در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، معیشتی واقع می‌شود را ریشه در فقدان اخلاق در جامعه می‌دانند. ایشان معتقدند اگر در ریشه و پایه همه آنها دقت شود، یک عنصر سوء اخلاق وجود دارد. تربیت‌ها و اخلاق‌های غلط است که امروز ملت‌هایی را در دنیا دچار مصیبت‌های بزرگ کرده است. ایشان در بررسی علت خوی استکباری رژیم آمریکا بیان می‌کنند همه اینها ریشه در اخلاق فاسد، ریاکاری و دروغ‌گویی دارد. خوی استکباری که امروز رژیم ایالات متحده آمریکا دارد، در بن و بنیاد، یک مسأله اخلاقی است و ریشه اخلاقی دارد. استکبار هم یک امر اخلاقی است؛ یک اخلاق فاسد است. اگر بر مبنای اخلاق رفتار کنند با ملت‌های دنیا این طور عمل نمی‌کردند[۴۶۱]. از مبانی عدالت اجتماعی می‌توان به بعث انبیاء الهی برای تأمین عدالت در جامعه بشری اشاره کرد. قرآن کریم در آیه ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۴۶۲] فلسفه قیام انبیاء را برپایی قسط که همان عدالت اجتماعی است بیان فرموده است[۴۶۳]. مقام معظم ولایت در تبیین بعثت پیامبر اسلام می‌فرماید: «مسأله بعثت، یک حقیقتِ طبیعیِ این عالم و یک حالت قطعی و حتمی برای بشریت است. آن عدل و حقی که با بعثت خاتم الانبیاء(ص) در عالم مطرح شد، برای این نبود که جمعی از مردم در برهه‌ای از زمان، آن را قبول بکنند و بخش عظیمی از تاریخ بشر و انسان‌ها آن را نپذیرند؛ بلکه مطرح شد تا عالم و انسان را طبق پیشنهاد خود بسازد و بشریت و همه وجود را از این راه به کمال برساند و این خواهد شد؛ اگر نشود نقض غرض خواهد بود»[۴۶۴]. رهبر معظم انقلاب ضمن انتقاد از کسانی که رعایت مقررات را بی‌عدالتی می‌دانند تأکید دارند که عدالت، عدم تبعیض و ارزش‌گذاری بر اساس حق یک اصل است و این اصول از اصول بنیادی جامعه اسلامی می‌باشد[۴۶۵].[۴۶۶]

اصول راهبردی عدالت اجتماعی

چگونگی تحقق عدالت اجتماعی از دغدغه‌های مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده و هست. نظر به اینکه ایشان در طول دوران عمر با برکت‌شان در مناسب مهم اجرایی بوده‌اند؛ بنابراین توانسته‌اند بهتر از هر اندیشمند و فیلسوف سیاسی، راهبردها و راه‌کارهای تحقق عدالت اجتماعی را شناسایی نمایند. برخی از راهبردهای عدالت اجتماعی به شرح ذیل است.

ضرورت حضور ولی عادل

اجرای عدالت اجتماعی در جامعه کاری بسیار دشوار و سخت و طاقت فرسا است. اگر جامعه‌ای بخواهد عدالت حقیقی را پیاده کند، لازم است مفهوم درست و مطابق با ارزش‌های الهی از عدالت داشته باشد. اجرای عدالت نیازمند خیزش و قیام همگانی برای تحقق آن است و هر خیزش بزرگ نیازمند رهبری شایسته است. رهبر عدالت‌خواهی که خود متصف به عدالت باشد، باید در همه ابعاد وجودی عادل باشد؛ فرد عادل می‌تواند پرچم عدالت را با تمامی وجود بلند کند. با دست‌های آلوده نمی‌توان شیشه را پاک کرد؛ بنابراین حاکم جامعه لزوماً باید عادل باشد. بر همین اساس است که در مکتب تشیع این قدر به عدالت امام و رهبر جامعه توجه شده است. آن کسی که ولایت جامعه را از طرف خداوند عهده‌دار می‌شود، باید نمونه ضعیف و پرتو و سایه‌ای از آن ولایت الهی را تحقق ببخشد و نشان بدهد که خصوصیات ولایت الهی، قدرت، حکمت، عدالت، رحمت و امثال آن در وجودش متبلور است. آن شخص که اداره امور مردم را به عهده می‌گیرد، باید مظهر قدرت و عدالت و رحمت و حکمت الهی باشد. این خصوصیت، فارق بین جامعه اسلامی و همه جوامع دیگری است که به شکل‌های دیگر اداره می‌شوند. جهالت‌ها، شهوات نفسانی، هوی و هوس و سلایق شخصی متکی به نفع و سود شخصی یا گروهی، این حق را ندارند که حیات اجتماع را دستخوش هوای نفس قرار دهند؛ لذا در جامعه و نظام اسلامی، عدالت و علم و دین و رحمت باید حاکم باشد؛ خودخواهی نباید حاکم بشود[۴۶۷].[۴۶۸]

ضرورت تشکیل حکومت

در فلسفه سیاسی مقام معظم رهبری، تشکیل حکومت هدف نیست؛ بلکه تشکیل حکومت وسیله‌ای است برای رسیدن به هدف متعالی که همانا حاکمت دین است و از اهداف مهم دین تحقق عدالت اجتماعی است. ایشان معتقدند بدون قدرت امکان ندارد عدالت اجتماعی محقق شود. عدالت اجتماعی با نصیحت، توصیه، التماس و خواهش اجرا نمی‌شود. مگر می‌شود عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و ظلم و ستم در جامعه و جهان را بدون قدرت انجام داد[۴۶۹].[۴۷۰]

فراگیر کردن گفتمان عدالت

از ویژگی‌های منحصر به فرد انقلاب اسلامی ملت ایران در عصر حاضر می‌توان به طرح گفتمان عدالت به عنوان یک اصل اعتقادی و اساسی یاد کرد. بی‌تردید فراگیر شدن و گسترش گفتمان عدالت در بین ملل مختلف مدیون دغدغه‌های فکری و عملی رهبر انقلاب اسلامی بوده و هست. ایشان طی نشست‌های متعددی در پی تبیین گفتمان عدالت بوده‌اند و برای شکل‌گیری گفتمان عدالت نسبت به فرهنگ‌سازی آن تلاش کرده‌اند. بر همین اساس ایشان در اهمیت گفتمان عدالت معتقدند که انقلاب و جمهوری اسلامی منهای گفتمان عدالت یعنی اینکه انقلاب هیچ حرفی برای گفتن ندارد؛ بنابراین اگر می‌خواهیم انقلاب و نظام زنده بماند باید این گفتمان را همه‌گیر کنیم به گونه‌ای که هر جریانی، شخصی، حزبی و جناحی در جمهوری اسلامی به قدرت رسید ناگزیر تسلیم گفتمان عدالت شود و برای تحقق عدالت تلاش کند و پرچم عدالت را بر دست گیرد[۴۷۱]. رهبر فرزانه انقلاب به عنوان یک ایدئولگ و راهبر در صحنه‌های مهم و تأثیرگذار اجتماعی ظاهر می‌شوند. ایشان گفتمان عدالت را یک گفتمان اساسی می‌دانند چراکه جمهوری اسلامی بدون گفتمان عدالت، هیچ حرفی برای گفتن نخواهد داشت. بر همین اساس باید گفتمان عدالت را که با ماهیت جمهوری اسلامی و مکتب شیعه اجین است، همه‌گیر کنیم به گونه‌ای که هر جریانی، شخصی، حزبی و جناحی اگر به قدرت رسید ناگزیر تسلیم گفتمان عدالت شود و برای تحقق آن تلاش کند، مجبور شود پرچم عدالت را به دست بگیرد[۴۷۲].[۴۷۳]

مطالبه عدالت اجتماعی از مسئولین

رهبر انقلاب معتقدند باید مردم نسبت به مسأله عدالت اجتماعی و طلب عدالت، مجدانه و منطقی با مسئولین صحبت کنند و از دولت‌ها و نمایندگان مجلس تحقق عدالت را مطالبه نمایند. کسی که شعار تحقق عدالت اجتماعی می‌دهد باید موظف و مسئول شود و از او مطالبه نمایند تا نسبت به عملیاتی کردن شعار مکلف شود. ایشان تأکید دارند کسانی که عدالت اجتماعی را در درجه پنجم قرار داده و عناوین دیگری را مقدم بر عدالت می‌دارد، چنین کسانی بیشترین نیاز جامعه را نادیده می‌گیرند و این امر موجب عدم توجه جدی به تحقق عدالت اجتماعی می‌شود[۴۷۴].[۴۷۵]

فرهنگ‌سازی

عدالت اجتماعی در اندیشه مقام معظم رهبری، یک امر اجتماعی محض و مربوط به حکومت سیاست و شیوه فرمانروایی در جامعه است که جز به ایجاد فرهنگ صحیح در اذهان یکایک مردم، تأمین شدنی نیست. ایشان بر این باورند که اصولاً همه موفقیت‌ها در صحنه‌های گوناگون اجتماعی با فرهنگ‌سازی می‌تواند محقق شود. معظم له ضمن تأیید این مطلب که در دوران طاغوت، فرهنگ اسلامی و چیزهایی از پیکره جامعه اسلامی گرفته شده است که برای برگرداندن آن فرهنگ اصیل، چنان‌که در روایت وارد شده است «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي». معتقدند اگر می‌خواهید آن بخش‌هایی از زندگی‌مان را که تحت تأثیر ظلم‌ها، استبدادها، انحراف‌ها، کج‌فهمی‌ها، کج‌روی‌ها و دخالت‌های بیگانه و امثال اینها ضایع و فاسد شده است، اصلاح کنید؛ نظر به اینکه این امر کار عظیم و بسیار بزرگی است؛ ارزش دارد وزارت ارشاد جز اصلاح فرهنگ عمومی، هیچ کار دیگری نکند. بنابراین اگر وزارت ارشاد تنها برای رشد فرهنگ عمومی همت بگمارد و برنامه‌ریزی نماید، کار سترگی انجام داده است که نتایج آن در همه سطوح و ابعاد جامعه محسوس و ملموس خواهد شد و برکت این حرکت در زندگی فردی و اجتماعی بسیار عظیم و قابل ملاحظه خواهد بود[۴۷۶]. رهبر فرزانه انقلاب در بیان دیگری ضمن اشاره به سخت بودن رعایت عدالت برای آحاد جامعه تأکید دارند اگر رعایت عدالت به صورت یک فرهنگ اجتماعی در آید و مردم معنای عدالت را بفهمند در چنین صورتی اجرای عدالت قابل تحمل خواهد بود[۴۷۷].[۴۷۸]

اصول کاربردی تحقق عدالت اجتماعی

نظام فکری مقام معظم رهبری علاوه بر اصول راهبردی عدالت، در بردارنده اصول کاربردی نیز هست که به شرح ذیل بیان می‌گردند.

جایگاه قوه قضائیه در تحقق عدالت اجتماعی

‌مقام معظم ولایت، شان قوه قضائیه را اصلاح و مبارزه با ظلم و ناحق می‌دانند و این شأن به حقیقت نمی‌رسد، مگر با قوه‌ای که همه انسان‌های آن پاک و مؤمن با رئیسی مجتهد و عادل و قضاتی شجاع، با وجدان و عدالت پیشه باشد؛ آن‌گونه که در کلام و حکایت حقوق آحاد جامعه تضییع نشود[۴۷۹]. رهبر معظم انقلاب، نسبت به سلامت دستگاه قضا، تأکید فراوان دارند. نظر ایشان بر این است که اگر دستگاه قضا سالم باشد، دستگاه‌های دیگر قاعدتاً و بالتبع سالم خواهند گردید چراکه اگر فاسد بودند سر و کارشان با دستگاه قضایی خواهد بود؛ بنابراین دستگاه قضایی سالم، دولت و مردم را سالم می‌کند تحول دستگاه قضا به سمت سلامتی، تحول دستگاه‌های دیگر را در پی خواهد داشت. البته عکس قضیه هم ثابت است. اگر دستگاه قضا فاسد شد دستگاه‌های دیگر نیز به فساد کشیده می‌شوند[۴۸۰]. ایشان معتقدند دستگاه قضایی معیار سلامتی یک کشور است. به عبارتی اگر قوه قضائیه سالم باشد می‌توان نتیجه گرفت وضع عمومی جامعه و کشور از جهت برخورداری از عدالت و دوری از تبعیض، ستم، اجحاف، تجاوز و این همه غصه‌های بزرگ بشری، سالم است. سپس با طرح تمثیلی گویا بیان می‌کنند اگر فرض کنیم که کسی از یک کشور هیچ خبر نداشته باشد، به دستگاه قضایی آن کشور برود و تفحصی کند، ببیند که در آنجا قضاتی عادل و قاطع، سیستم و سازمانی منسجم و کارآمد، قوانینی حساب شده و عادلانه وجود دارد، و مشاهده کند که همه به وظیفه قانونی آشنا و خوب عمل می‌کنند، قاعدتاً باید نتیجه بگیرد که وضع این کشور خوب است[۴۸۱]. قوه قضائیه، به معنای حقیقی کلمه، باید ملجأ و پناهگاهی باشد برای کسانی که در جامعه به آنها ظلم می‌شود. با ظلم هر کسی، در هر حدی و در هر مرتبه‌ای، برخورد کنید. آن ظالم هر که باشد، در هر رتبه‌ای از رتب و هر درجه‌ای از درجات قرار داشته باشد، باید با او برخورد شود. با ظالم باید برخورد شود. این جمله قاطع و راهگشای رهبر معظم انقلاب بارها در سخنرانی‌ها بیان شده است.

ایشان معتقدند: قضای اسلامی قضایی است که امیرالمؤمنین(ع)، نسبت به حسان بن ثابت اعمال کرد. «حسان» با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع کرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: «او جزو دوستان شما و جزو گروه شماست. در دفاع از شما شعر گفته و جزو مجموعه شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتکب کار خلافی هم شده از وی صرف نظر کنید!» امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «من حد الهی را تعطیل نمی‌کنم!» و حد را بر او جاری کرد. یک عده آدم‌های بدجنس که همیشه در هر جامعه‌ای هستند و مترصدند ببینند زخم‌خوردگان حکومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه کسانی هستند تا به سراغ آنها بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حکومت اسلامی مخالف کنند، در آن عهد هم بودند که «حسان» را دوره کردند و گفتند: «دیدی علی بن ابی طالب چگونه با تو، که این همه خدمت کرده بودی و این همه زحمت کشیده بودی، ناسپاسی کرد!» داغش کردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا کرد علیه دستگاه علوی حرف زدن و شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب، از این‌گونه افراد داشتیم که «با دستگاه اسلامی» بودند، اما بر «دستگاه اسلامی» شدند. چرا؟ برای خاطر عدالت! این، افتخار ماست که کسی به خاطر عدالت ما، با ما بد شود. امير المؤمنين قتل في محراب عبادته لشدة عدله. افتخار است اگر بتوانیم به این حالت دست پیدا کنیم. ننگ و سرافکندگی آن جایی است که خدای ناخواسته کسی با ما به خاطر بی‌عدالتی‌مان بد شود. این است که انسان از خفت آن، در دنیا و آخرت نمی‌تواند نجات پیدا کند. اما ای که با ما بد شوند که «چرا حد جاری کردید؟ چرا ناشایسته را از کار خود برکنار کردید؟ چرا به شایسته، طبق شایستگی او اهمیت دادید؟ چرا تخلف را از هر کسی، حتی از نزدیکان و اکابر خود ندیده نگرفتید؟» این بد شدن، مایه افتخار است. اگر وضعیت دستگاه قضایی اسلامی چنین شد این می‌شود آن دستگاه قضایی که نور امید را در دل‌ها روشن خواهد کرد. وقتی دیدند که این دستگاه قضایی رفیق و دوست و قوم و خویش و نزدیک و دور نمی‌شناسد؛ حق و باطل را می‌شناسد؛ حق را بلند می‌کند و باطل را سرکوب می‌سازد، هر کسی امید پیدا می‌کند. این، آن کمال مطلوب قوه قضائیه است. رهبر فرزانه انقلاب، قوه قضائیه جامعه اسلامی را دارای دو وظیفه مهم می‌دانند اول اجرای حدود الهی و دوم استقرار عدالت. بدیهی است استقرار عدالتی که قوه قضاییه می‌کند از طریق قضاست[۴۸۲]. رهبر معظم انقلاب معتقدند در نظام اسلامی باید متخلف، گناهکار و متخطی احساس نگرانی کنند و بدانند که پنجه عدالت، دیر یا زود گریبان او را خواهد چسبید. سرپنجه عدالت باید قوی باشد. دستگاه قضایی، نیروی انتظامی در چارچوبی که قانون برای او معین کرده است، باید قوی باشد. قوت و اقتدار و سرپنجه پولادین با مردم ضعیف بد است؛ دست خشن، هنگام چیدن گلبرگ مضر است؛ اما هنگام جابه‌جا کردن صخره‌ها لازم است. بگذارید آدم‌هایی که متخلفند، احساس ناامنی کنند مجریان عدالت از چه می‌ترسند؟[۴۸۳].[۴۸۴]

وظیفه‌مندی دولت نسبت به عدالت اجتماعی

رهبری جامعه اسلامی با اتکای به روایات فراوان موجود در منابع اسلامی، در تقابل کامل با دیدگاه اشرافی‌گری و سرمایه‌اندوزی به دنبال دفاع از محرومان و مستضعفان می‌باشند و فقرزداییو تسکین آلام طبقات ضعیف جامعه را از وظایف مهم دولت اسلامی می‌دانند. ایشان در این باره خطاب به مسئولین دولتی تأکید دارند که در برنامه‌ریزی‌ها مسأله برطرف کردن فقر و محرومیت از کشور را در درجه اول قرار دهند چراکه یکی از اصول تحقق عدالت، دفاع از مظلومان و مستضعفان است. البته همه مفهوم عدالت این نیست که ما فقر و محرومیت را برطرف کنیم، گرچه حقاً و انصافاً بخش مهمی از آن است.[۴۸۵]

لزوم تبیین شاخص‌ها و معیارهای عدالت

رهبر انقلاب با مداقه بر این نکته مهم که هر عرصه از عرصه‌های حیات جمعی اقتضائات خاص خود را دارد و برای تحقق عدالت در آن عرصه شاخص‌ها و معیارهای ویژه آن عرصه باید تعریف شود، تأکید می‌کنند که تعریف عدالت و نظریه‌پردازی و مفهوم‌سازی‌های مرسوم برای تحقق عدالت کفایت نمی‌کند کند و لازم است در ساحت‌های مختلف جامعه از اقتصاد و قانون‌گذاری و نظام قضا گرفته تا نظام آموزشی و بهداشت شاخص‌ها و معیارهای عدالت تفکیک شده تعیین شود تا در برنامه‌ریزی عدالت‌محور و انجام فعالیت‌های اجرایی برای تحقق عدالت در آن حوزه‌ها معیاری برای داوری وجود داشته باشد و بتوان تشخیص داد که آیا این فعالیت‌ها منتهی به استقرار شده است یا خیر. ایشان در تبیین موضوع با طرح سؤالی می‌فرمایند: عدالت چه جور تأمین می‌شود؟ یعنی واقعاً یک مقیاس لازم است، معیاری لازم است برای اینکه ببینیم عدالت در بخش‌های فرهنگی، بخش‌های آموزشی و پرورشی یا آموزش عالی، معیار عدالت چیست؟ چگونه عدالت تأمین می‌شود این باید مشخص شود تا بتوانیم آن معیار را در برنامه‌ریزی‌ها داخل کنیم در مقام عمل و در مقام اجرا به آن عدالت مورد نظر برسیم».[۴۸۶]

عدم وجود قانون بازدارنده برای مبارزه با بی‌عدالتی

مقام معظم رهبری از راه‌های تحقق عدالت اجتماعی را داشتن قوانین مناسب و بازدارنده در جامعه می‌دانند و تأکید دارند که قوه قضاییه به همراه مجلس شورای اسلامی نسبت به تهیه و تنظیم قوانین مورد نیاز برای مبارزه با بی‌عدالتی به خصوص در عرصه فساد اقتصادی دست به دست هم دهند. ایشان کمبود قانون را از مواردی می‌دانند که موجب شده در مقابه با ثروت‌های باد آورده جدیت و کار اساسی صورت پذیرد[۴۸۷].[۴۸۸]

اطلاع‌رسانی مناسب و آموزش افکار عمومی

رهبر انقلاب اسلامی در خصوص اهمیت اطلاع رسانی خطاب به مسئولین می‌فرمایند با مردم حرف بزنید و کارهای مثبت و اقدامات و تصمیمات خوبی را که انجام می‌گیرد، با آنها در میان بگذارید. مثلاً بگویید برای افراد فلان دستگاه، فلان کارت را صادر کرده‌ایم که بعد از این، وقتی به عنوان مأمور دولت و یا دادستانی به سراغ مردم می‌آیند، این شبهه وجود نداشته باشد که از جای دیگر آمده‌اند. مردم باید توجیه بشوند، باید آموزش قضایی عمومی به آنها داده بشود و باید عدالت‌خواهی و اطمینان به انس با عدالت در جامعه مطرح شود[۴۸۹]. رهبر فرزانه انقلاب در دیدار مسئولان قضایی ضمن تأکید بر اقدامات و تصمیمات خوب قوه قضائیه، از مسئولین می‌خواهند نسبت به اطلاع رسانی و آموزش افکار عمومی جامعه در خصوص چگونگی پیگیری حقوق خویش اقدام مقتضی داشته باشند. ایشان معتقدند اطلاع رسانی موجب عدالت‌خواهی و اطمینان به انس با عدالت در جامعه خواهد شد[۴۹۰].[۴۹۱]

قاطعیت در مبارزه با بی‌عدالتی

رهبر معظم انقلاب، ضمن تأکید بر اینکه ضربه عدالت باید قاطع ولی در عین حال دقیق و ظریف باشد؛ اما در عین حال معتقدند متهم کردن بی‌گناهان، یا معامله یکسان میان خیانت و اشتباه، یا یکسان گرفتن گناهان کوچک با گناهان بزرگ جایز نیست. بنابراین نباید مدیران درستکار و صالح و خدمتگزار که بی‌گمان، اکثریت کارگزاران در قوای سه گانه کشور را تشکیل می‌دهند مورد سوء ظن و در معرض اهانت قرار گیرند و یا احساس ناامنی کنند. بلکه سزاوار و نیکو است که تشویق صالحان و خدمتگزاران در کنار مقابله با فساد و مفسد، وظیفه‌ای مهم شناخته شود[۴۹۲].[۴۹۳]

استفاده از هنر

از راه‌کارهای بسیار تأثیرگذار در فرهنگ‌سازی عمومی استفاده از هنر دینی است. رهبر معظم انقلاب هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی می‌کنند؛ ولو هیچ اسمی از دین و هیچ آیه‌ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنر نیاورید. مثلاً لزومی ندارد که در محاورات سینمایی یا در تئاتر، نام و یا شکلی که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینی باشد؛ بلکه می‌توان در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهای نمایشی آورد[۴۹۴].[۴۹۵]

توجه ویژه به ضعفا

توجه به ضعفا از ویژگی‌های اخلاقی مقام معظم رهبری محسوب می‌شود این ویژگی سبب می‌شود ایشان به دستگاه قضایی نظام تأکید نمایند در مقابل ترازوی عدل همه را یکسان ببینند؛ اما ضعفا به جهت اینکه دستشان به ترازودار عدالت نمی‌رسد و زبان گویا ندارند تا بتوانند حق خود را به درستی مطالبه نمایند، رعایت شوند چراکه بین اینان و متخلف قانون‌دان که به پیچ و خم‌های قانون آشنایی دارد فاصله زیادی هست متخلف قانون‌دان می‌فهمد از کجا وارد شود و کجا تندروی و کجا کندروی کند؛ کجا بخندد و کجا اخم کند. فرق است بین آن کس که توانایی دارد وکیل زبردستی را به استخدام در آورد تا برایش همه جاده‌ها را صاف کند، و کسی که چنین توانایی را ندارد. بی‌تردید اینها یکسان نیستند[۴۹۶].[۴۹۷]

پاکدستی اشخاص تأثیرگذار

الگوسازی به صورت عملی در جامعه از بهترین و کارسازترین شیوه‌های تربیتی در جامعه است، به خصوص اگر الگو افرادی باشند که در جامعه دارای جایگاه و شأن اجتماعی باشند. بی‌تردید علما، اندیشمندان، نخبگان، بازیگران، بازیکنان، شخصیت‌های سیاسی و هر کسی که در بین ملت اثربخشی دارد رفتار ساده و زهدگونه آنها میان آحاد جامعه اثرگذار است؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی به تأسی از مولا و مقتدایش که زندگی ساده و زاهدانه داشته و دارند همواره از کارگزاران نظام خواسته‌اند که به سیره امیرالمؤمنین(ع) ساده زیستی را سرلوحه معیشت خود قرار دهند، هر چند زهد علی(ع)، برای ما نه قابل عمل است و نه قابل درک. اما پرتوی از آن عدالت و زهد را، می‌توان عملی کرد. بنابراین رنگ ما باید همان رنگ باشد؛ ولو کم‌رنگ، روش ما باید همان روش باشد؛ ولو رقیق. آنچه مهم است اینکه نباید در جهت عکس او حرکت کنیم. ضرورت دارد مسئولین این معنا را عملاً به مردم یاد بدهند[۴۹۸].[۴۹۹]

برنامه‌ریزی برای پیشگیری از جرم

رهبر انقلاب، پیشگیری از جرم را اجرای عدالت می‌دانند چنان‌که در آیه شریفه قصاص وارد شده است. ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۵۰۰]. اگر قصاص کردید، قتل واقع نمی‌شود. اگر اجرای عدالت به شکل دقیق انجام گرفت، ظلم در جامعه اتفاق نمی‌افتد. اگر مجرم کما هو حقه تعقیب شد و مر حق و عدل درباره او جاری شد، کسی به جرم گرایش پیدا نمی‌کند. بنابراین این موضوع یک امر قهری است. نتیجه پیشگیری از جرم، گسترش عدالت را به دنبال دارد[۵۰۱].[۵۰۲]

ناامن کردن فضای جامعه برای متخلف

رهبر عدالت‌خواه نظام معتقدند که فضای جامعه باید از طرف همه دستگاه‌ها اعم از قوه قضائیه، نیروی انتظامی، مجلس و دولت برای متخلف نا امن شود. باید متخلف، گناهکار و متخطی در جامعه احساس نگرانی کند به طوری که احساس کند دیر یا زود پنجه عدالت گریبان آنها را خواهد گرفت. بنابراین باید سرپنجه عدالت قوی و مقتدر باشد. قوه قضائیه و نیروی انتظامی در چارچوبی که قانون برای او معین کرده است باید قوی باشد. ایشان در جریان مبارزه با مفاسد اقتصادی با قاطعیت مسئولین را خطاب قرار داده می‌فرمایند بگذارید آدم‌هایی که متخلف‌اند، احساس ناامنی کنند. از چه می‌ترسید؟ می‌گویند قانون نداریم. بنده به مجلس شورای اسلامی عرض می‌کنم؛ تا نسبت به تصویب قوانینی که مورد نیاز قوه قضائیه و نیروی انتظامی برای مبارزه با ثروت‌های بادآورده می‌باشند، اقدام نمایند[۵۰۳].[۵۰۴]

منابع

پانویس

  1. زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای
  2. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان در مصلای تهران، ۳۰/۷/۱۳۸۱.
  3. زارع قراملکی|محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای
  4. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۴۹-۱۵۳.
  5. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 51- ۵۲.
  6. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۵۶.
  7. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  8. ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ۴/۲۴۶؛ راغب، مفردات، ۵۵۱؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۱.
  9. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰.
  10. فیومی، المصباح المنیر، ۳۹۶.
  11. فراهیدی، کتاب العین، ۲/۳۹.
  12. راغب، مفردات، ۵۵۱–۵۵۲.
  13. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۱۰۷.
  14. نراقی، جامع السعادات، ۱/۸۵–۸۶.
  15. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۹۴۱؛ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۴۶۱.
  16. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  17. فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۷.
  18. دهخدا، لغتنامه، ۳/۳۸۹۵ و ۱۲/۱۸۳۶۳؛ فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۷.
  19. دهخدا، لغتنامه، ۱۱/۱۵۴۹۵–۱۵۴۹۶.
  20. فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۸.
  21. دهخدا، لغتنامه، ۲/۳۰۵۵–۳۰۵۶.
  22. فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۸.
  23. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  24. جمشیدی، نظریه عدالت، ۴۶–۴۷.
  25. جمشیدی، نظریه عدالت، ۴۸–۶۶.
  26. جمشیدی و زنگنه، آسیب‌شناسی عدالت، ۵۶.
  27. رالز، نظریه عدالت، ۱۱۰–۱۱۱.
  28. واعظی، عدالت اجتماعی، ۱۹۳.
  29. حاتمی‌نژاد و راستی، عدالت اجتماعی، ۴۹.
  30. جمال‌زاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۶؛ حقیقت، اصول عدالت سیاسی، ۳۷۴.
  31. واعظی، عدالت اجتماعی، ۱۹۳.
  32. جمال‌زاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۱۱.
  33. جمشیدی و زنگنه، آسیب‌شناسی عدالت، ۳۶.
  34. امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۵۳؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴–۳۵۷.
  35. امام خمینی، حدیث جنود، ۱۵۲.
  36. امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۱.
  37. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۵.
  38. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵.
  39. امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۷۰.
  40. امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۲۵.
  41. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۳.
  42. جوادی آملی، بنیان مرصوص، ۹۵–۹۶.
  43. جوادی آملی، بنیان مرصوص، ۸۰.
  44. جوادی آملی، بنیان مرصوص، ۹۴–۹۵.
  45. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
  46. امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۰۹.
  47. امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۷/۱۱۵.
  48. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  49. لطیفی، مبانی عدالت اجتماعی، ۸۴.
  50. «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت» سوره الرحمن، آیه ۷.
  51. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۱۰۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۷۹.
  52. جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ۱۹۹ و ۲۱۳.
  53. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  54. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شما، هیچ چالشی میان ما و شما نیست، خداوند میان ما را جمع می‌گرداند و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره شوری، آیه ۱۵.
  55. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  56. «پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.
  57. «و ستمگرتر از آن کس که آیات پروردگارش را فرایاد او آورند اما از آنها روی گرداند و کارهایی را که کرده است به فراموشی سپارد کیست؟ ما بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوش‌هاشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم)؛ و اگر آنها را به راهیابی فرا خوانی در آن صورت (نیز) هرگز، هیچگاه رهیاب نخواهند شد. و پروردگار توست که آمرزنده دارای بخشایش است؛ اگر آنان را برای کارهایی که کرده‌اند فرو می‌گرفت عذابشان را پیش می‌افکند امّا آنان موعدی دارند که هرگز در برابر آن پناهگاهی نخواهند یافت. و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعدی نهادیم» سوره کهف، آیه ۵۷-۵۹.
  58. نهج البلاغه، ح۴۲۹، ۶۰۳.
  59. آمدی، تصنیف غرر، ۹۹.
  60. نهج البلاغه، خ۹۳، ۱۲۹.
  61. ابن‌هشام، السیرة النبویه(ص)، ۱/۵۰۱–۵۰۳.
  62. جرداق، الإمام علی صوت العدالة الإنسانیه، ۱۲۹–۱۳۰.
  63. نهج البلاغه، خ۳، ۲۴؛ خ۱۵، ۳۲؛ خ۳۷، ۵۹ و ن۴۶، ۴۴۶.
  64. نهج البلاغه، ن۷۰، ۴۹۳.
  65. نهج البلاغه، ح۴۲۹، ۶۰۳.
  66. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۶۱.
  67. آمدی، تصنیف غرر، ۴۴۶.
  68. مطهری، مجموعه آثار، ۴/۸۱۹.
  69. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  70. جمال‌زاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۸.
  71. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۲–۴۳.
  72. اخوان کاظمی، عدالت در اندیشه‌های سیاسی اسلام، ۹۷.
  73. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۹.
  74. جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ۴۷.
  75. ابن‌ادریس، السرائر، ۲/۴۹۱؛ نجفی، جواهر، ۲۳/۲۹۴؛ امام خمینی، البیع، ۱/۵۳۴–۵۳۶ و ۵۹۸–۵۹۹.
  76. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۶–۵۸؛ علیدوست، عدالت به مثابه یک سند، ۱۵۶–۱۵۸.
  77. امام خمینی، البیع، ۲/۵۴۲–۵۴۳.
  78. امام خمینی، البیع، ۱/۵۳۴–۵۳۶.
  79. داوری اردکانی، مقام سیاست نزد فارابی، ۱/۷۶.
  80. فارابی، فصول منتزعه، ۷۱–۷۲.
  81. ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۵۴–۵۵.
  82. ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۴۸۸–۴۸۹.
  83. ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۵۱.
  84. ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۵۰–۵۲.
  85. جمال‌زاده، عدالت سیاسی و اجتماعی، ۱۰.
  86. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  87. فتاحی زفرقندی، آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، ۱۶.
  88. لطیفی، مبانی عدالت اجتماعی، ۸۳.
  89. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۹–۳۸۰.
  90. طباطبایی، المیزان، ۱۲/۳۳۰.
  91. اسراء، ۷۰؛ نساء، ۱.
  92. بیهقی، السنن الکبری، ۶/۵۶۷؛ علیخانی، علی‌اکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی(ع)، ۵۲–۵۶.
  93. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۲/۱۱۱؛ محمدی ری‌شهری، موسوعة الامام علی(ع)، ۴/۱۹۴–۲۰۰.
  94. جهانیان، مفهوم، مبانی فلسفی و حقوقی، و اصول عدالت، ۹۶.
  95. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.
  96. اخترشهر، الزامات عدالت و آزادی در اندیشه امام خمینی، ۱۷۹؛ ایران‌نژاد و دیگران، عدالت اجتماعی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۱۲۵–۱۲۸.
  97. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵–۴۰۷.
  98. امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۷۱.
  99. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰–۵۱۱.
  100. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۳ و ۱۷/۱۴۰.
  101. امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۲۵ و ۱۵/۱۰۹.
  102. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.
  103. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱.
  104. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱.
  105. امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۵.
  106. امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۱۰.
  107. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  108. ارسطو، سیاست، ۱۱–۱۲ و ۳۵–۳۷.
  109. مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ۲۹۲–۲۹۴.
  110. آرون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی، ۱۶۹–۱۷۵.
  111. انعام، ۱۶۵؛ زخرف، ۳۲.
  112. روم، ۲۲؛ حجرات، ۱۳؛ نساء، ۳۲.
  113. نهج البلاغه، ح۳۲۰، ۵۷۸.
  114. کلینی، کافی، ۳/۵۶۸.
  115. بقره، ۲۵۴ و ۲۶۷؛ معارج، ۲۴.
  116. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۶.
  117. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۷.
  118. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰؛ ۴/۱۴۵ و ۷/۵۳۱.
  119. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰ و ۲۱/۴۴۴.
  120. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۲.
  121. امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۳۵.
  122. امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۸–۱۵۹، ۴۰۹ و ۲۱/۱۵۹.
  123. امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۲۳.
  124. امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۸، ۲۶۶ و ۱۵/۱۰۹.
  125. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۶۸.
  126. امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۵؛ ۷/۳۳۵ و ۱۱/۱۳۰.
  127. امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۷/۵۲۸.
  128. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۱۴.
  129. امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸–۵۱۹.
  130. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۱.
  131. امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۳ و ۸/۴۰۰.
  132. امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۲۳.
  133. امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳–۴۵۴.
  134. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰–۳۴۲.
  135. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  136. انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۱۱.
  137. مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۱۱۷.
  138. غروی، مبانی حقوق در اسلام، ۳۲۴.
  139. قاضی‌زاده، اندیشه‌های فقهی ـ سیاسی امام خمینی، ۴۲۳.
  140. شجاعی‌زند، مصادر دینی آزادی و عدالت، ۱/۱۲۸.
  141. شجاعی‌زند، مصادر دینی آزادی و عدالت، ۱/۲۲۱.
  142. انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۱۰.
  143. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۲ و ۴/۱۱۴.
  144. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶–۲۸۷.
  145. نهج البلاغه، ن۳۱، ۴۲۳.
  146. امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۵۹.
  147. جمشیدی، اندیشه سیاسی، ۱۹۰.
  148. انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۲۱.
  149. شجاعی‌زند، مصادر دینی آزادی و عدالت، ۱/۱۱۶.
  150. امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۱۵.
  151. انصاری و نظری، نسبت عدالت با آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۲۵.
  152. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۶۸.
  153. امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۵.
  154. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۷۴.
  155. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۲۳۳.
  156. امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۵۵.
  157. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  158. آشوری، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، ۲۰۷.
  159. صدر، اقتصادنا، ۶۵۹–۶۶۳.
  160. ماوردی، أدب الدنیا و الدین، ۱۱۶.
  161. امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۴–۶۲۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۸۸.
  162. امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۴.
  163. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۰.
  164. سبحانی و رضوی، استخراج اصول حاکم بر ایده عدالت در آرای امام خمینی، ۹۱.
  165. امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸–۵۱۹ و ۸/۲۸۶–۲۸۹.
  166. امام خمینی، صحیفه، ۹/۷۲ و ۱۱/۲۹۲–۲۹۳.
  167. امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۵۰؛ ۹/۴۹۰ و ۲۰/۳۴۱.
  168. امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۰۹؛ ۴/۵۱۲ و ۹/۴۵۷–۴۵۸.
  169. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  170. نجفی و فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی، ۲۴۰–۲۴۱.
  171. نجفی و فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی، ۲۴۸.
  172. نجفی و فقیه حقانی، تاریخ معاصر ایران، ۱۵۸–۱۶۰.
  173. علیخانی، بهروز، نگاهی به زمینه‌های اجتماعی ـ روانی شکست حکومت مشروطه، ۴۸–۴۹.
  174. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۱۰۲–۱۰۴.
  175. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۹.
  176. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۸.
  177. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۰۵ و ۴/۴۲۳.
  178. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۲۱ و ۴۲۷.
  179. امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۲ و ۶/۳۳.
  180. امام خمینی، صحیفه، ۴/۳.
  181. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  182. امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۲۵.
  183. رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ۲/۴۸–۶۳.
  184. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۷ و ۴۰۴.
  185. امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۶۷.
  186. امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۷۹–۱۸۰.
  187. امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۱۸–۵۲۰.
  188. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۴۶–۴۴۷.
  189. امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۶۷.
  190. قطبی، سیاه و سفید سرزمین من، ۱۵۱.
  191. قطبی، سیاه و سفید سرزمین من، ۱۵۱–۱۵۲.
  192. ایران‌نژاد و دیگران، عدالت اجتماعی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۱۳۲.
  193. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.
  194. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۰.
  195. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۲.
  196. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۶.
  197. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۷۲.
  198. امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۲۱ و ۱۹/۱۵۹.
  199. امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۶.
  200. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۲.
  201. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  202. اعراف، ۱۲۸؛ قصص، ۵؛ نور، ۵۵.
  203. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۳۵.
  204. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ۲/۶۴۶–۶۴۷؛ طبرسی، ۷/۲۳۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۲/۳۶۲.
  205. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ۱/۳۲۰؛ طوسی، الغیبة، ۴۵۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۲/۱۲۲–۱۲۳.
  206. حکیمی، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، ۲۴.
  207. مجلسی، بحارالانوار، ۵۲/۳۶۲.
  208. لمبتون، نظریه دولت در ایران، ۶۹–۷۰؛ اخوان کاظمی، عدالت در اندیشه‌های سیاسی اسلام، ۳۳۷.
  209. کرامر، علویان سوریه، ۱۷.
  210. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰ و ۱۷/۳۰۶–۳۰۷.
  211. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰.
  212. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
  213. امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۷۴.
  214. امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲؛ ۱۶/۱۳۱ و ۲۱/۳۲۷.
  215. امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۵ و ۱۸/۴۷۱–۴۷۲.
  216. امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳.
  217. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۷.
  218. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.
  219. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷.
  220. فاضل قانع، حمید، مقاله «عدالت اجتماعی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۲۲۶ – ۲۳۷.
  221. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۳، ص۲۴۲.
  222. «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید» سوره بقره، آیه ۲۹.
  223. در آیه ۳۰ سوره روم نیز به این مطلب اشاره شده است: «چهره خود را به سوی این دین ثابت نگه‌دار. این دین مبنایی محکم و خلل‌ناپذیر دارد و آن فطرت و سرشتی است که خداوند مردم را بر آن سرشت آفریده. قانون آفرینش تغییرناپذیر است».
  224. «خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.
  225. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶۶.
  226. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  227. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  228. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۳، ص۲۴۴.
  229. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۳، ص۲۵۲.
  230. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  231. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۳، ص۲۵۴.
  232. البته تکلیف شرایطی دارد که عبارت از امکان و قدرت است. ر. ک: مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۲، ص۲۳۹.
  233. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۲، ص۲۳۹.
  234. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۳، ص 243- ۲۴۴.
  235. به نظر می‌رسد مراد از حق در اینجا، حقوق موضوعه است که قانون معین می‌نماید و یا حقوقی است که با فعالیت انسان‌ها به فعلیت می‌رسند؛ و الا حقوق طبیعی ثابت و غیرقابل تغییر است.
  236. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵.
  237. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  238. امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۶.
  239. امام خمینی، البیع، ج۲، ص۴۷۲.
  240. صحیفه امام، ج۱، ص۱۶۲.
  241. صحیفه امام، ج۵، ص 71- ۷۲.
  242. صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۶۲.
  243. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، "عدالت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی
  244. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۷، ص۳۰۹.
  245. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۰۰-۲۰۲.
  246. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۵۰.
  247. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  248. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۸، ص 157- ۱۵۸.
  249. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۳۲.
  250. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  251. صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
  252. صحیفه امام، ج۵، ص۱۱.
  253. نهج الفصاحه، ص۴۸۴، ح۳۱۴۹.
  254. صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.
  255. صحیفه امام، ج۱۱، ص۵۶.
  256. نهج الفصاحه، ص۳۶۹، ح۱۰۷۱.
  257. صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۱۷.
  258. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، "عدالت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی
  259. «و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم» سوره حجر، آیه ۸۵.
  260. «و اوست آن کس که آسمان‌ها و زمین را به درستی آفرید» سوره انعام، آیه ۷۳.
  261. «خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.
  262. «و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم» سوره حجر، آیه ۸۵.
  263. «ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره دخان، آیه ۳۹.
  264. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار رئیس، مسئولان و قضات «قوه قضائیه»، ۷/۴/۱۳۷۴.
  265. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان قوه قضائیه، خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از قضات، ۷/۴/۱۳۸۰.
  266. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار «هیأت دولت» در آغاز کار دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، ۳/۶/۱۳۷۲.
  267. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارکنان «وزارت آموزش و پرورش»، «سازمان بهزیستی» و «سازمان تأمین اجتماعی»، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  268. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارکنان «وزارت آموزش و پرورش»، «سازمان بهزیستی» و «سازمان تأمین اجتماعی»، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  269. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  270. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران، در روز «عید مبعث»، ۲۹/۹/۱۳۷۴.
  271. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در با قاریان چهل کشور جهان و جمعی از روشن ضمیران، در سالروز بعثت رسول اکرم (ص)، ۴/۱۲/۱۳۶۸.
  272. زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای
  273. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص 79- ۸۱.
  274. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۰۳.
  275. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص 132- ۱۳۳.
  276. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص309- ۳۱۰.
  277. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۶۸.
  278. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  279. «آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
  280. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  281. «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
  282. «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند» سوره زخرف، آیه ۳۲.
  283. برای مطالعه بیشتر از مباحث «برابری» در آثار استاد مطهری ر. ک: «ریشه عدالت»، پگاه حوزه، ۱۳۸۲، شماره ۹۳.
  284. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  285. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  286. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۲۲۶.
  287. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۲۸-۲۸۶.
  288. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۷۰-۲۷۱.
  289. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۶۹-۲۷۵.
  290. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۶۰.
  291. ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص۳۶۸.
  292. مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص۲۶۷.
  293. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۵۸.
  294. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۸ و ۶۹.
  295. شهید مطهری بحث خود را براساس همین دوگانگی‌ها و خروج از تعادل مطرح می‌سازد و برای نمونه افراد را در مقابل احتیاجات ثابت و متغیر دو دسته می‌داند که دسته‌ای از آنها (جامدها) معتقدند هیچ چیز تغیر نمی‌کند؛ اما دسته دیگر که جاهل‌ها هستند، همه چیز را متغیر می‌دانند که از جمله آنها اخلاق و عدالت است. وی با این چارچوب جریان‌های معاصر ایران همچون مشروطیت و جریان فقهی اخباری و اصولی و معتزله و اشاعره را نیز تحلیل می‌کند. ر. ک: مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۰۲.
  296. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱ ۲.
  297. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۵.
  298. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  299. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۱۰.
  300. نراقی، جامع السعادات، ص۶۴.
  301. صحیفه امام، ج۸، ص 283 - ۲۸۴.
  302. «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریسته‌ای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمی‌کنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان مانده‌ایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست * و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه 246 - ۲۴۷.
  303. «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
  304. ابن الأثیر، اسد الغابة، ج۲، ص۲۳۸.
  305. مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۱۲۴.
  306. صحیفه امام، ج۹، ص134 - ۱۳۵.
  307. صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۴۸.
  308. امام خمینی، ولایت فقیه، ص48- ۴۹.
  309. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰
  310. «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ می‌گفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بی‌گمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان می‌دارند که بر تو آشکار نمی‌کنند، می‌گویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمی‌شدیم، بگو: اگر در خانه‌هایتان (نیز) می‌بودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاه‌های خویش بیرون می‌آمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دل‌هایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴
  311. «و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.
  312. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  313. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  314. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  315. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۷۱.
  316. صحیفه امام، ج۹، ص۴۲۵.
  317. صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۷۷.
  318. صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۷۸.
  319. صحیفه امام، ج۴، ص 406- ۴۰۷.
  320. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۵۳.
  321. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۱ - ۷۳.
  322. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  323. صحیفه امام، ج۲۰، ص۵۵.
  324. صحیفه امام، ج۴، ص۳۹۵.
  325. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  326. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۶.
  327. صحیفه امام، ج۸، ص۵.
  328. صحیفه امام، ج۹، ص۲۱۳.
  329. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، "عدالت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی
  330. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت عید سعید غدیر، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
  331. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت عید سعید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  332. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار دانشجویان در ماه مبارک رمضان، ۱۰/۸/۱۳۸۳.
  333. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار دانشجویان در ماه مبارک رمضان، ۱۰/۸/۱۳۸۳.
  334. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویی، ۴/۱۲/۱۳۷۷.
  335. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار وزیر و مسئولان «وزارت ارشاد» و اعضای «شوراهای فرهنگ عمومی کشور»، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
  336. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد مسعود مولای متقیان علی (ع)، ۵/۹/۱۳۷۵.
  337. زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای
  338. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار رئیس، مسئولان و قضات «قوه قضائیه»، ۷/۴/۱۳۷۴.
  339. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  340. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۵/۴/۱۳۷۰.
  341. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  342. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  343. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  344. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۲۰/۶/۱۳۶۸.
  345. فرمان هشت مادهای به سران قوا، ۱۰/۲/۱۳۸۰.
  346. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، ۱/۵/۱۳۸۰.
  347. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  348. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران و قشرهای مختلف مردم، در روز ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱.
  349. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  350. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  351. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  352. زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای
  353. آمدی، غرر الحکم، ج۱، ص۶۴، ح۱۶۸۱.
  354. نهج الفصاحه، ص۷۹، ح۲۸۹.
  355. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۱۰۷.
  356. صحیفه امام، ج۸، ص۲۴۷.
  357. صحیفه امام، ج۸، ص۲۴۷.
  358. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴۲.
  359. صحیفه امام، ج۸ ص۲۳۴.
  360. صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۶.
  361. آمدی، غرر الحکم، ج۲، ص۷۴۳، ح۱۲۲.
  362. صحیفه امام، ج۷، ص۵۱۱.
  363. صحیفه امام، ج۷، ص۵۱۲.
  364. صحیفه امام، ج۸، ص۳۷۲.
  365. صحیفه امام، ج۴، ص۲۶۵.
  366. صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۰۹.
  367. صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۱۵.
  368. صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۶۲.
  369. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، "عدالت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی
  370. شریف رضی، نهج البلاغه ق ۲۱۶.
  371. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینی مشهد مقدس رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶.
  372. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینی مشهد مقدسی، رضوی ۱/۱/۱۳۷۶.
  373. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلا ایران به مناسبت عید سعید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  374. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی کشور و خانواده‌های شهدای هفتم تیر، ۷/۴/۱۳۷۷.
  375. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران و قشرهای مختلف مردم، در روز ولادت حضرت امیر المؤمنین (ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱.
  376. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا (ع) در مشهد مقدس، ۶/۱/۱۳۷۹.
  377. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید غدیر خم، ۳۰/۳/۱۳۷۱.
  378. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی در مرقد مطهر، ۱۴/۳/۱۳۷۴.
  379. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید غدیر خم، ۳۰/۳/۱۳۷۱.
  380. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار رئیس، معاونان و کارکنان قوه قضائیه، در آستانه سالروز هفتم تیر، ۵/۴/۱۳۸۱.
  381. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید غدیر خم، ۳۰/۳/۱۳۷۱.
  382. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  383. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در جشن بزرگ منتظران ظهور همزمان با هفته ی بسیج و روز ولادت حضرت مهدی (ع)، ۳/۹/۱۳۷۸.
  384. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم در سالروز میلاد حضرت مهدی (ع)، ۳۰/۱۱/۱۳۷۰.
  385. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث، ۱۰/۱۰/۱۳۷۳.
  386. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینی مشهد مقدس رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶.
  387. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت عید سعید غدیر، ۱۶/۱/۱۳۷۸.
  388. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
  389. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در صحن جامع رضوی مشهد مقدس، ۲/۱/۱۳۸۳.
  390. زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای
  391. مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۴.
  392. اشاره به شاه عباس اول صفوی.
  393. انوشیروان عادل از شاهان سلسله سامانی (جلوس ۵۳۱ م) در آغاز سلطنت خود، تمام برادران و اولاد ذکور آنان را به قتل رساند.
  394. صحیفه امام، ج۱۰، ص 117- ۱۱۸.
  395. صحیفه امام، ج۲، ص۳۴۶.
  396. صحیفه امام، ج۵، ص۲۶۳.
  397. صحیفه امام، ج۸، ص۴۷۰.
  398. صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۴۰.
  399. صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۵۲.
  400. صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۴۳.
  401. صحیفه امام، ج۴، ص۵۹.
  402. صحیفه امام، ج۶، ص۳۹.
  403. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، "عدالت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی
  404. نهج البلاغه، خطبه ۳۰۹.
  405. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
  406. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از پاسداران، در سالروز میلاد امام حسین (ع) و روز پاسدار، ۱۰/۱۲/۱۳۶۸.
  407. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  408. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینی مشهد مقدس رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶.
  409. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  410. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  411. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی کشور و خانواده‌های شهدای هفتم تیر ۷/۴/۱۳۷۷.
  412. اصول کافی، ج۲، ص۱۶۳، کتاب الایمان و الکفر، باب الاهتمام بامور المسلمین، ح۱.
  413. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای هیات دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
  414. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای هیات دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
  415. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
  416. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت عید سعید غدیر، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
  417. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
  418. «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
  419. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۷/۱۲/۱۳۸۰.
  420. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران به مناسبت روز بعثت، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  421. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار تشکل‌ها و نخبگان دانشجویی، ۱۵/۸/۱۳۸۲.
  422. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران و قشرهای مختلف مردم، در روز ولادت حضرت امیر المؤمنین (ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱.
  423. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پرسش و پاسخ در دیدار با سردبیران و نویسندگان نشریات دانشجویی کشور.
  424. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگران و معلمان، ۱۴/۲/۱۳۷۹.
  425. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت، ۴/۶/۱۳۸۳.
  426. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان دانشگاه صنعتی اصفهان، ۲۳/۱۲/۱۳۸۷.
  427. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۲۰/۶/۱۳۶۸.
  428. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۴/۱۰/۱۳۷۸.
  429. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۵/۶/۱۳۸۲.
  430. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ عزاداران در صحن مطهر امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۷۹.
  431. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ نقاط مختلف کشور، در آستانه ماه مبارک رمضان، ۲۲/۱۲/۱۳۶۹.
  432. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم بیعت جمع کثیری از اقشار مختلف مردم جهرم و بخش‌های تابعه، کاشان، فریمان، سرخس، احمد آباد، نکا، بوشهر، بندر دیلم و خواهران بندر گناوه، ۱۸/۴/۱۳۶۸.
  433. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار روحانیون و وعاظ، در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.
  434. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۳/۸/۱۳۸۲.
  435. حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با میهمانان داخلی و خارجی دهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، ۱۲/۳/۱۳۷۸.
  436. زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای
  437. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  438. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  439. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  440. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۹.
  441. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  442. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.
  443. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۹.
  444. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص431- ۴۳۲.
  445. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۲۶.
  446. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.
  447. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص452- ۴۵۳.
  448. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۶۰-۶۱.
  449. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  450. صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۱۵.
  451. صحیفه امام، ج۲، ص۲۸۲.
  452. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، "عدالت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی
  453. «و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم» سوره حجر، آیه ۸۵.
  454. «خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.
  455. «خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است» سوره روم، آیه ۸.
  456. «ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم» سوره دخان، آیه ۳۹.
  457. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار رئیس مسئولان و قضات «قوه قضائیه»، ۷/۴/۱۳۷۴.
  458. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار مسئولان قوه قضائیه، خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از قضات، ۷/۴/۱۳۸۰.
  459. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار «هیأت دولت» در آغاز کار دوره دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»، ۳/۶/۱۳۷۲.
  460. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارکنان «وزارت آموزش و پرورش»، «سازمان بهزیستی» و «سازمان تأمین اجتماعی»، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  461. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارکنان «وزارت آموزش و پرورش»، «سازمان بهزیستی» و «سازمان تأمین اجتماعی»، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  462. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  463. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بیانات در دیدار کارگزاران در روز عید مبعث»، ۲۹/۹/۱۳۷۴.
  464. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در با قاریان چهل کشور جهان و جمعی از روشن ضمیران، در سالروز بعثت رسول اکرم(ص)، ۴/۱۲/۱۳۶۸.
  465. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، به مناسبت روز نیروی هوایی، ۱۹/۱۱/۱۳۶۹.
  466. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۰۷.
  467. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت عید سعید غدیر، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
  468. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۰.
  469. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت عید سعید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  470. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۱.
  471. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار دانشجویان در ماه مبارک رمضان، ۱۰/۸/۱۳۸۳.
  472. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار دانشجویان در ماه مبارک رمضان، ۱۰/۸/۱۳۸۳.
  473. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۲.
  474. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویی، ۴/۱۲/۱۳۷۷.
  475. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۳.
  476. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار وزیر و مسئولان «وزارت ارشاد» و اعضای «شوراهای فرهنگ عمومی کشور»، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
  477. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد مسعود مولای متقیان علی(ع)، ۵/۹/۱۳۷۵.
  478. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۳.
  479. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار رئیس، مسئولان و قضات «قوه قضائیه»، ۷/۴/۱۳۷۴.
  480. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  481. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۵/۴/۱۳۷۰.
  482. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  483. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  484. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۴.
  485. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۷.
  486. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۷.
  487. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  488. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۸.
  489. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۲۰/۶/۱۳۶۸.
  490. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۲۰/۶/۱۳۶۸.
  491. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۸۷.
  492. فرمان هشت ماده‌یی به سران قوا، ۱۰/۲/۱۳۸۰.
  493. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۹.
  494. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، ۱/۵/۱۳۸۰.
  495. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۱۹.
  496. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  497. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۲۰.
  498. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار کارگزاران و قشرهای مختلف مردم، در روز ولادت حضرت امیرالمؤمنین(ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱.
  499. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۲۰.
  500. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  501. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی، ۲۳/۱۰/۱۳۷۱.
  502. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۲۱.
  503. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  504. زارع قراملکی، محمد، مقاله «عدالت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۲۱.