عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت در کلام اسلامی
مدخل اصلیعصمت عملی
تعداد پاسخ۳ پاسخ

عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد حسن قدردان قراملکی

حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی در مقاله «کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت» در این‌باره گفته‌‌اند:

«مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم پیامبران در کدامیک از اعمال خود به استعانت خداوند معصوم هستند. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است:

عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب

تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند.

مرحوم شیخ مفید همچون دیگر متکلمان امامیه به عصمت امام از گناهان صغیره و کبیره پس از تصدی منصب امامت تصریح کرده و می‌‌گوید: پیامبران و امامان - پس از پیامبران - در حال نبوت و امامت خود از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند[۱]. دیدگاه مرحوم مفید درباره عصمت پیامبران پیش از تصدی منصب نبوت، با توجه به کلمات به ظاهر متعارض ایشان در این خصوص چندان روشن نیست به طوری که برخی محققان معاصر معتقدند وی در این خصوص دیدگاه راسخی ندارد[۲]. وی در مواردی در عصمت پیامبران پیش از تصدی منصب توقف نموده[۳] و در مواضعی نیز تنها به عصمت پیامبران از گناهان صغیره تاکید کرده و میان گناهان صغیره ای که فاعل آن در اثر انجامش خوار شده و غیر آن تفکیک قائل شده و بر این اساس عصمت پیامبران از گناهان صغیره نوع اول را لازم دانسته است به خلاف نوع دوم[۴]، از جمع بندی نظریات مرحوم ابوالصلاح حلبی در این خصوص نیز به دست می‌‌آید که ایشان نیز قائل به عصمت پیامبران پیش و پس از تصدی منصب نبوت بوده است[۵]. در اندیشه شیخ طوسی، پیامبران و امامان از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند. عبارت‌های او حاکی از آن است که ایشان میان عصمت قبل از تصدی منصب یا پس از آن تفاوتی قائل نشده است[۶].[۷]

عصمت از کفر

از آنجا که کفر به خدای متعال به نص قرآن کریم به عنوان ظلمی بزرگ تلقی شده و ظلم نیز در شمار گناهان کبیره است، متکلمان اسلامی به بحث از عصمت انبیا از کفر به صورت مستقل و ویژه پرداخته‌اند. امامیه و اکثریت فرق کلامی به عصمت پیامبر از کفر از دوران پیش از نبوت معتقد هستند که ادله این مدعا را می‌‌توان در دو بخش عقلی و نقلی تقریر کرد.

دلیل عقلی

ماهیت نبوت و نیل انسان به مقام رسالت متقوّم به دو عنصر استعداد و استحقاق و تفضل و لطف الهی است. لازمه دخالت و مشارکت عنصر اختیار و استعداد این است که پیامبر پیش از نبوت و انتخاب آن به این مقام از سوی خداوند، می‌بایست در نفس خویش استعداد و آمادگی لازم را ایجاد کرده باشد تا به دریافت وحی آسمانی مفتخر گردد.

تبیین تقریر فوق بنا به دیدگاه فلاسفه و کسانی که وحی را به قوه عاقله یا ملکه نفسانی تفسیر می‌کنند، روشن است؛ چراکه کسب قوه عاقله و اتصال به عالم عقول و همچنین اکتساب ملکه نفسانی در گرو تهذیب و تعالی نفس است که حسب فرض تحقق آن در کافر و نفس وی مفقود بلکه محال است.

اما بنا به تقریر تفضلی انگاران وحی، آنان هرچند وحی و نبوت را تفضل و لطف محض الهی می‌دانند، لکن معتقدند چنین لطفی تنها شامل انسان‌هایی می‌شود که لیاقت و قابلیت آن را دارند. نکته قابل توجه اینکه دلیل عقلی فوق تنها بر ناسازگاری نبوت و کفر مقارن و همزمان دلالت می‌کند، اما اگر کافری بتواند از کفر خود برگشته و به تعالی و تهذیب خویش بپردازد به گونه‌ای که دارای ملکه نفسانی یا قوه عاقله خاص نبوت گردد، عقل به ناسازگاری فوق رأی نمی‌دهد، اما اینکه آیا چنین پیغمبری وجود داشته یا نه؟ پاسخ آن را باید از ادله نقلی دریافت کرد؛ اما اینکه پیامبر هنگام بعثت نباید کفر داشته باشد، بطلان آن از تصورش روشن می‌شود، علاوه آنکه ادله عقلی و نقلی در قلمرو عصمت از گناه و تلقی وحی، فساد آن را واضح می‌کند.

دلیل نقلی

قرآن مجید درباره اشتراط عدم اعتقاد کفر و شرک برای پیامبر، آیه خاص و صریحی ندارد که به نظر می‌رسد علت آن عدم وقوع آن باشد به این معنی که خداوند هر پیغمبری را که برگزیده است، از معصیت اعتقادی (کفر و شرک) پیراسته بوده است و به تعبیری سابقه خداپرستی داشته است. با این حال، بعضی آیات به صورت غیر صریح به اشتراط شرط خداپرستی از اول عمر در نبوت دلالت می‌کند؛ مانند آیه ﴿للاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۸].

آیه فوق در پاسخ حضرت ابراهیم مبنی بر امکان نیل فرزندان وی به مقام امامت و نبوت نازل شده است. روشن است که درخواست حضرت ابراهیم محدود به فرزندانی می‌‌شد که در زمان حال مصون از گناه بودند، هر چند که قبلاً مرتکب معصیت شده باشند، به دیگر سخن، حضرت ابراهیم از خداوند اعطای مقام نبوت و امامت را به فرزندانی که در زمان حال، مرتکب معصیت میشوند، درخواست نمی‌کند، بلکه استدعای وی مقید به پیراستگان از گناه در زمان حال است. لکن خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم منصب نبوت و امامت را بالاتر از آن وصف می‌کند که گناهکاران زمان گذشته و پیراستگان زمان حال را شامل گردد، بلکه مقام فوق متعلق به معصومان به قید اطلاق است.

اما اینکه آیه فوق بر عدم شمول عهد و نبوت به فلاسفان دلالت می‌کند و اثبات این که کفر و شرک ظلم است، نیازمند دلیل مستقلی است، در پاسخ آن باید گفت اولاً طریق اولویت آن را اثبات می‌کند؛ چراکه اعتقاد کفر و شرک برتر از ظلم‌های عادی است و ثانیاً خود قرآن شرک و کفر را ظلم بزرگ قلمداد کرده است: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۹]؛ ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۰].

دو آیه فوق صغری و آیه پیشین کبرای قیاس شکل اول ذیل می‌شود: «کفر و شرک ظلم است. عهد و نبوت به ظالم نمی‌رسد. پس کافر و مشرک نمی‌توانند به مقام نبوت نایل آیند«. اما اینکه مشرک بالفعل (حقیقی) یا اعم از آن و گذشته، از نبوت محروم است؟ گفته شد که به حسب درخواست حضرت ابراهیم و نزول آیه روشن می‌شود که مقصود از مشرک معنای عام آن بوده است»[۱۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

1. محمد حسین فاریاب؛
حجت الاسلام و المسلمین فاریاب در «عصمت امام» در این‌باره گفته‌‌ است:

«عصمت از اشتباه و خطا در مرحله عمل به دین، پیش یا پس از تصدی منصب

اشتباه در عمل به دین می‌تواند دو گونه باشد:

  1. اشتباهی که به یک عمل قبیح در عالم نینجامد: مانند اشتباه در ادای واجبات، از قبیل نماز یا خواب ماندن در وقت نماز[۱۲].
  2. اشتباهی که به یک عمل قبیح در جهان بینجامد: مانند اینکه کسی بدون علم یا اختیار، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد عملی را می‌توان گناه نامید که مرتکب آن مکلف باشد و از روی علم و عمد آن را انجام داده باشد و در غیر این صورت نمی‌توان او را گناهکار نامید. با این توضیح روشن می‌شود که اساساً «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از «گناه سهوی» به ذهن می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا قتل ـ در متن واقع قبیح باشد و شخص بدون علم به موضوع یا حکم و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. از این‌رو، باید اصطلاح گناه سهوی را با همان اشتباه در مرحله عمل به دین تطبیق کنیم؛ آن اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد. حال وقتی می‌گوییم امام از گناه سهوی معصوم است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و اختیار نیز از او صادر نمی‌شود[۱۳].

تا پیش از مرحوم صدوق، متکلمان امامیه اشاره یا تصریحی به عصمت پیامبران از چنین گناهانی نداشته‌اند. مرحوم صدوق با ارائه این معیار که پیامبر و به تبع آن امام در غیر تبلیغ دین، معصوم نیستند عملا به ضرورت نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی البته در قالب نظریه سهو النبی ملتزم شده است[۱۴].

این در حالی است که مرحوم شیخ مفید به صراحت امام را از چنین گناهانی معصوم می‌داند[۱۵]. البته می‌توان همین نظریه را در صورتی که صدور آن گناهان موجب رویگردانی مردم از امام شود به مرحوم سید مرتضی نیز نسبت داد. در میان شاگردان مرحوم سید ـ یعنی حلبی، کراجکی و شیخ طوسی ـ تنها شیخ طوسی به صراحت نظریه عصمت امام از این گناهان را مطرح می‌کند[۱۶] و این نظریه پس از وی نیز تا به امروز نظریه غالب شیعه امامیه به شمار می‌آید.

اما در مورد عصمت از اشتباه در ادای واجبات باید گفت این مسأله قبل از آنکه در منابع کلامی شیعه مطرح شود در کتاب‌های روایی محدثان امامیه با عنوان معروف «سهو النبی» که بیانگر اشتباه پیامبر خاتم(ص) در نماز و نیز قضا شدن نماز آن حضرت است، در قرون چهارم و پنجم به چشم می‌خورد. با این حال بازتابی از این روایات در کلمات اصحاب ائمه در این باره در دست نیست. هر چند می‌توان احتمال قوی داد که محدثان امامیه، به ضرورت معصوم بودن امام از اشتباه در ادای واجبات باور نداشتند. طرح این مسأله در منابع کلامی را باید در نزاع میان شیخ صدوق و شیخ مفید جستجو نمود.

عصمت از سهو

مرحوم صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۱۷] و نیز خواب ماندن از نماز[۱۸] را نفی می‌کند. اما پس از او مرحوم شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۱۹] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم می‌داند. هر چند ایشان امکان عقلی قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را می‌پذیرد[۲۰]. بر این اساس اگر اشتباه در ادای واجبات را موجب رویگردانی مردم از پیامبر یا امام بدانیم، می‌توانیم مرحوم سیدمرتضی را نیز با استادش شیخ مفید هم عقیده بدانیم[۲۱].

اگر چه نظریه‌ای از مرحوم حلبی و کراجکی در این باره نیافتیم، اما مرحوم شیخ طوسی را باید از جمله معتقدان به ضرورت عصمت پیامبران و امامان از اشتباه در نماز دانست؛ هر چند وی خواب ماندن از نماز را امری ممکن می‌داند[۲۲]. بدین‌سان باید مدعی شد در اواخر قرن پنجم هجری، عموما نظریه سهو النبی(ص)، نظریه‌ای مردود بوده است[۲۳].

متکلمان متأخر و معاصر غالباً قائل به ضرورت عصمت امام از اشتباه در ادای واجبات و به عبارت دیگر معصوم از سهو می‌دانند. با این حال به واسطه صحت اسناد روایاتی که متضمن سهو پیامبر خاتم(ص) در نماز هستند، بر این باورند که مراد از سهو در اینجا، اسهاء است یعنی خدای متعال گاهی به دلایلی پیامبرش را در سهو می‌اندازد تا مردم به واسطه عدم افتادن او در اشتباه، عدم فراموشی و.. مقامی والاتر از جایگاهش را به او نسبت نداده و او را عبادت نکنند.

عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات

مسأله عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی هر چند با برخی روایت‌ها قابل استنباط است اما در منابع کلامی امامیه تا زمان مرحوم شیخ مفید مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی متکلمان متأخر، فراهم آورد. به اعتقاد ایشان پیامبران از ترک غیر عمدی مستحبات، معصوم نیستند و لذا ممکن است به طور سهوی، برخی مستحبات از آنان فوت گردد؛ این در حالی است که وی، پیامبر خاتم(ص) و امامان اهل بیت(ع) را حتی از ترک سهوی مستحبات نیز معصوم می‌داند هر چند بر این باور است که چنین عصمتی عقلا برای آن حضرات ضرورت ندارد و لذا از منظر وی امکان ترک مستحب برای متصدی منصب نبوت و امامت وجود دارد[۲۴].

پس از او مرحوم شیخ طوسی نیز با برگزیدن همین نظریه در توجیه ظاهر آیات بیانگر صدور گناه و ظلم از برخی پیامبران(ع)، مقصود از گناه و ظلم را ترک اولی دانسته است»[۲۵].
2. رحمت‌الله احمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین احمدی در «پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی» در این‌باره گفته‌‌ است:

«عصمت از نسیان

فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا (ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۲۶] می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمی‌شود و برای حصول این غرض راهی غیر از رصد کردن به‌وسیله ملائکه ذکر نکرده و جمله ﴿ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ این دلالت را تأیید می‌کند. یکی از مراحل مصونیت، حفظ وحی از خطا و نسیان است با بی‌کم‌وکاست و کاست به دست مردم برسد.

در آیه ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ[۲۷] منظور اطاعت بی‌قید و شرط است و این خود دلیل است بر اینکه رسول به هیچ‌چیزی که مخالف با حکم خداوند باشد، امر و نهی نمی‌کند وگرنه این تناقض از ناحیه خداوند متعال است.

از طرفی خداوند وجوب اطاعت از رسول را در کنار وجوب از اطاعت خودش بیان کرده است و عطف کردن دو جمله در کنار هم بدون قید، این معنا را می‌رساند که حکم آنها یکی است؛ یعنی همان‌گونه که اطاعت از خداوند در تمام اوامر و نواهی‌اش واجب است، اطاعت از انبیا نیز واجب است و این دال بر عصمت ایشان است.

عصمت در تبلیغ، مورد اتفاق همه است و لازمه آن عصمت انبیا (ع) در دریافت و حفظ وحی است.

آیاتی که عصمت پیامبران در گرفتن و حفظ وحی و تبلیغ آن می‌دارند: ﴿لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۲۸]، ﴿قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى[۲۹]. بر اساس این آیات پیامبر در آنچه که مربوط به تبلیغ وحی و احکام الهی است، دچار خطا و نسیان و سهو نمی‌شود؛ زیرا خداوند متعال از تمام جهات از آن حراست می‌کند. تا به دست مردم برسد»[۳۰].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. مفید،محمد بن محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۹؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۰۴
  2. فرمانیان، مهدی، مقاله عصمت امام، ص۱۹
  3. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقادات، ص۱۳۰
  4. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵ و ۶۲
  5. حلبی، ابوالصلاح، کافی فی الفقه، ص۱۰۴
  6. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۸، ص۴۳۰-۴۲۹؛ همو، المبسوط، تحقیق: محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰؛ همو، تمهیدالاصول، تصحیح: عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  7. فاریاب، محمدحسین، عصمت امام، ص۳۸۰-۲۷۹.
  8. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  9. «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  10. «کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  11. قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.
  12. البته ممکن است کسی بگوید با خواب ماندن در وقت نماز نیز از آنجا که فعل واجبی ترک شده است، امر قبیحی واقع می‌شود. از این‌رو، نمی‌توان میان این قسم و قسمی که انسان سهواً مرتکب حرام می‌شود، تفاوتی قایل شد. در پاسخ با اذعان به وجود این احتمال ـ یعنی وقوع قبیح در پی خواب ماندن در وقت نماز ـ باید گفت تقسیم‌بندی یاد شده بیشتر بر اساس تفکیک میان دو فرض یادشده در کلمات متکلمان و به جهت توضیح اصطلاح «گناه سهوی» در کلمات آنهاست؛ زیرا متکلمانی که از این اصطلاح استفاده کرده‌اند از سویی به عصمت امام از گناه سهوی معتقدند و از سوی دیگر خواب ماندن از نماز را در حق امام روا دانسته‌اند.
  13. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۸ ـ ۳۹.
  14. شاهد بر این سخن روایاتی است که مرحوم صدوق آنها را نقل نموده و ملتزم به صحت آنها شده است. این روایات متضمن جواز سهو و نیز وقوع آن توسط نبی و امام است. به عنوان نمونه: ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}ج، ج۲، ص۲۰۳. علاوه بر اینکه وی در جایی پس از نقل روایتی که متضمن اشتباه پیامبر خاتم(ص) است، منکر سهو النبی را غالی و از مفوضه دانسته و آنها را لعن نموده است. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
  15. مرحوم صدوق در رد نظریه سهو النبی و الامام رساله‌ای با عنوان رسالة فی عدم سهو النبی(ص) نوشته است. همچنین ر.ک: مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۵-۱۰۴؛ همو، المسائل العشر فی الغیبة، ص۶۱.
  16. ر.ک: طوسی محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶؛ همو، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمدجواد انصاری، ج۲، ص۵۶۸-۵۶۶ و ج۱، ص۴۸.
  17. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
  18. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
  19. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
  20. مفید، محمد بن محمدبن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.
  21. سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۲۲.
  22. طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۶، ح۲۶؛ همو، الاستبصار، ج۱، ص۳۶۹، ح۱۶ و ص۳۷۰، ح۴؛ همان، ج۲، ص۳۴۶، ح۵ و ص۳۵۲، ح۴۹ و ص۳۴۹، ح۳۷.
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.
  24. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.
  25. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۷۰.
  26. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.
  27. از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه۵۹.
  28. در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه۴۲.
  29. بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود؛ سوره یونس، آیه۱۵.
  30. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۲۳۴-۲۳۵.