محکم و متشابه در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

محکم و متشابه یکی از مهم‌ترین و بحث‌انگیزترین مباحث علوم قرآنی است. خداوند متعال در آیه هفتم سوره آل عمران[۱] به صراحت اعلام کرده است که قرآن کریم در کنار آیات محکم، که اساس این کتاب الهی را تشکیل می‌دهد، بر آیاتی دیگر مشتمل است که متشابهات نامیده می‌شود. از این آیه استفاده می‌شود که آیات متشابه به گونه‌ای هستند که فتنه‌انگیزان می‌توانند با بهره‌گیری نادرست از تأویل آنها، عده‌ای را گمراه سازند. به عقیده برخی مفسران، همه فرقه‌های گمراه در میان مسلمانان، با تمسک به این آیات بر عقاید باطل خود لباس حق پوشانده‌اند. دانشمندان مسلمان، به ویژه تفسیر‌ پژوهان، از دیرباز پرسش‌هایی را در باره محکم و متشابه مطرح کرده و پاسخ آنها را از راه‌های مختلف پی‌ گرفته‌اند. مسائلی همچون ویژگی‌های آیات متشابه، حکمت ورود آیات متشابه در قرآن و چگونگی دست‌یابی به معنای حقیقی آیات متشابه از مهم‌ترین مسائلی است که دانشمندان علوم قرآنی به آن توجه کرده‌اند.

مقدمه

محكم و متشابه از چندین منظر از موضوعات علوم قرآن است. از آن منظر كه خود قرآن این موضوع را به صراحت اعلام كرده است، از مباحث علومٌ فی القرآن به شمار می‌آید. از سویی دیگر دانش محكم و متشابه از مقدمات ضروری برای تفسیر قرآن است، به طوری كه می‌توان گفت موضوع محكم و متشابه نخستین كلید برای راه یافتن به دنیای تفسیر قرآن است. این امر با توجه به گره‌خوردن موضوع تأویل به محكم و متشابه در آیه هفتم سوره آل عمران اهمیتی دو چندان می‌یابد. بنا بر این، محكم و متشابه از جمله علومٌ لِلقرآن نیز محسوب می‌شود. همان طور كه در درس نخست گفتیم، تمامی موضوعاتی كه در دو قسم بیان شده از علوم قرآنی قرار دارند، مشمول قسم علومٌ حولَ القرآن نیز خواهند بود. دانشمندان اسلامی به صورت مستقل و به عنوان فصلی مهم از فصول كتب علوم قرآن و همچنین در كتب تفسیر، مباحث گسترده‌ای را در محكم و متشابه و موضوع همزاد آن‌ها، یعنی تأویل قرآن، مطرح كرده‌اند. در اینجا چشم‌اندازی از دانش محكم و متشابه را ارائه خواهیم کرد؛ نخست، به بیان تعاریف محكم و متشابه از دیدگاه دانشمندان علوم قرآن و تفسیر خواهیم پرداخت. آن‌گاه، به روال چشم‌اندازهای گذشته، به صورت مختصر جایگاه این شاخه از علوم قرآنی در قرآن و روایات را بررسی و سپس گوشه‌هایی از كوشش‌های متقدِّمان، متأخران و معاصران را در این‌ باره گزارش خواهیم کرد[۲].

معناشناسی

محکم اسم مفعول از باب إفعال و از ریشه "حَکَمَ" است. ابن فارس در معجم مقاییس اللغه می‌نویسد: "حکم یک اصل دارد و آن منع است. حاکم را نیز از آن جهت حاکم گویند که از ظلم منع می‌کند. به آهنی هم که در لگام اسب است، "حَکَمَة" گفته می‌شود؛ چون حیوان را از سرپیچی باز می‌دارد. حِِکمت را نیز از آن جهت حکمت نامیده‌اند که مانع جهل است" [۳] و نیز انسان را از بدی‌ها باز می‌دارد. کلام را نیز وقتی محکم گویند که خودش، بدون نیاز به غیر، گویا باشد [۴].

متشابه از ریشه شبه، به معنای مثل و مانند است[۵] وقتی دو چیز به هم شبیه باشند، می‌گویند: "تشابه ‌الشیئان". به اموری متشابه می‌گویند که متماثل و نظیر یکدیگرند. همچنین به امور مشکل هم متشابه گفته می‌شود[۶] البته این معنا خود به معنای اول باز می‌گردد؛ زیرا به جهت تماثل و مشابهتی که بین دو چیز وجود دارد در آنها التباس و اشتباه به وجود می‌آید و تمیز حق از باطل مشکل می‌شود. از این رو فیروزآبادی در قاموس می‌گوید: " تَشَابَهَا: اَشْبَهَ کُلٌّ مِنْهُمَا الْآخَرَ حَتَّی الْتَبَسا‏‏‏‏‏"[۷].[۸]

محکم و متشابه در اصطلاح علوم قرآنی

منظور از محکم و متشابه در اینجا آن اصطلاحی است که در آیۀ هفتم آل عمران به کار رفته است. یاد کرد این نکته نیز خالی از لطف نیست که اصطلاح متشابه در علوم قرآنی، همیشه در مقابل محکم به کار نمی‌رود، بلکه گاه مراد از آن متشابه لفظی در قرآن است که عبارت از تکرار واژه یا مطلبی در آیات همگون است؛ برخی از پژوهشگران کتاب‌های مستقلی در این زمینه نگاشته‌اند؛ نظیر البرهان فی متشابه القرآن از کرمانی[۹].

محکم و متشابه دو اصطلاح قرآنی است که خداوند آیات قرآن را بدان متصف کرده است. دانشمندان اسلامی در باره معنی محکم و متشابه در قرآن اقوال متفاوتی ارائه کرده‌اند که بعضی از این اقوال گاه متضاد و متناقض می‌نُماید[۱۰]. زرکشی در البرهان و سیوطی در الإتقان، نزدیک به بیست قول در تعریف محکم و متشابه آورده‌اند. در اینجا، نخست مهم‌ترین این اقوال را ذکر و آن‌گاه قول منتخب را بررسی خواهیم کرد[۱۱].

مهم‌ترین اقوال در تعریف محکم و متشابه

اگرچه در باره محکم و متشابه نزدیک به بیست قول گزارش شده است، اما با توجه به کم‌‌اهمیت بودن برخی نظریات و نیز قابلیّت ادغام برخی اقوال در یکدیگر، می‌توان مهم‌ترین این نظریات را به شرح زیر گزارش کرد:

آیات متشابه

  1. آیات متشابه آیاتی هستند که امر آن بر یهود مشتبه شده است و آن عبارت از رمزهایی است که در آغاز برخی از سوره‌های قرآن قرار گرفته است؛ مانند: الف ـ لام ـ میم، الف ـ لام ـ را، حا ـ میم، و امثال آن، که یهود آنها را با حساب جمل محاسبه می‌کردند تا از این راه مدت عمر و بقای امت اسلام را محاسبه کنند.
  2. متشابه آیات منسوخ است که تنها باید به آنها ایمان داشت، ولی عمل نکرد و محکمات همان آیات ناسخ هستند که هم باید به آنها ایمان داشت و هم عمل کرد.
  3. متشابه آیاتی هستند که نسبت به معنای خود ابهام دارند، که در اصطلاح آن را مُجمَل می‌‌خوانند و محکم را که در مقابل آن است، مُبیَّن گویند.

آیات محکم

  1. محکم آن است که مراد آن با تفسیر یا تأویل معلوم می‌شود و متشابه آن است که خداوند علم آن را به خودش اختصاص داده است؛ مانند: زمان رستاخیز، خروج یأجوج و مأجوج و دجّال و حروف مقطعه. از نظر قرطبی این بهترین وجه در تعریف محکم و متشابه است [۱۲].
  2. مراد از محکمات، آیات فقهی و مراد از متشابهات آیات دیگر قرآن است.
  3. آیات محکم آیاتی است که تنها یک معنا داشته باشد و آیات متشابه آیاتی است که بر چندین معنای گوناگون حمل شود.
  4. محکم آیاتی است که با عقل قابل‌ درک است و متشابه آیاتی است که با عقل قابل‌ درک نباشد؛ مانند: شمار نمازها و اختصاص روزه به ماه رمضان.
  5. محکمات آیاتی است که ظاهرش منظور باشد و متشابهات آیاتی است که ظاهر آنها منظور نباشد و به تأویل نیاز داشته باشد [۱۳].
  6. آیات محکم آیاتی است که از نظر لفظ و معنا شبهه‌ای بر آنها عارض نگردد[۱۴] و متشابهات آیاتی است که تفسیر آنها به دلیل وجود تشابهات لفظی یا معنوی مشکل باشد[۱۵][۱۶].

تحلیل معنای اصطلاحی محکم و متشابه

برخی از اقوال یاد‌شده تنها دلیلشان اخبار آحادی است که به طور عمده از طریق برخی از صحابه و تابعان رسیده است[۱۷]؛ مانند: قول‌های اول تا چهارم (۴، ۳، ۲ و ۱)؛ این اقوال با توجه به آنچه که سیاق آیه هفتم سوره آل‌ عمران اقتضا دارد، جامع نیستند و احتمالاً در اخبار و آثار هم به عنوان مصادیقی از آیات محکم یا متشابه مطرح شده‌اند؛ چنان‌که در حدیثی از امام باقر (ع) آمده است که آیات منسوخ از متشابهات و آیات ناسخ از محکمات است [۱۸].

به طور کلی آنچه را که مفسران، با استفاده از سیاق آیه هفتم سوره آل‌ عمران، در تعریف محکم و متشابه بیان کرده‌اند می‌توان در دو دیدگاه عمده به شرح زیر خلاصه کرد:

  1. اِحکام و تشابه، وصفی برای الفاظ: می‌توان گفت که بیش‌تر مفسرانی که به تفسیر اجتهادی قرآن گرایش دارند و تفسیر را در تفسیر روایی منحصر نمی‌دانند، به این دیدگاه گرایش دارند. اصولیان نیز در مباحث الفاظ اصول فقه چنین دیدگاهی دارند. فخر رازی در تفسیر کبیر این دیدگاه را به خوبی تبیین کرده و آن را دیدگاه بیش‌تر محققان دانسته است. او چنین می‌گوید: لفظی که برای معنایی وضع شده است یا در آن، احتمال معنای دیگری هم می‌رود و یا خیر. اگر در آن معنای دیگری محتمل نباشد، به آن نص می‌گویند. اما در صورتی که در آن احتمال معنای دیگری هم وجود داشته باشد، دو حالت پیش می‌آید، یا یکی از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان دارد که در این صورت، لفظ را نسبت به معنای راجح، ظاهر؛ و نسبت به معنای مرجوح، مؤوّل می‌نامند. یا اینکه هیچ کدام از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان ندارد، که در این صورت، لفظ را نسبت به هر یک از آن معانی، مجمل می‌گویند. بنا بر این، لفظ نسبت به معنا یا نص یا ظاهر یا مجمل و یا مؤوّل است. بنا بر این، نص و ظاهر محکم؛ و مجمل و مؤوّل متشابه هستند[۱۹].میرزای قمی، از اصولیان برجسته شیعه، نیز اِحکام و تشابه را در کیفیت دلالت لفظ بر معنا می‌داند و محکمات را اعم از نصوص و ظواهر قرآن دانسته و آنچه را که دلالتش بر معنا قطعی یا ظاهر نباشد، متشابه دانسته است [۲۰]. برخی از قرآن‌پژوهان معاصر، مانند صبحی‌ صالح، نیز بر همین عقیده‌اند. صبحی صالح می‌گوید:گرچه آرای گوناگونی در تعریف محکم و متشابه بیان شده است، اما در نهایت همه این آرا به این امر بر می‌گردد که محکم آن چیزی است که به وضوح بر معنایش دلالت می‌کند و در آن هیچ خفایی وجود ندارد و متشابه آن است که دلالت راجحی بر معنایش ندارد. بنا بر این، محکم شامل نص و ظاهر و متشابه شامل الفاظ مجمل، مؤوّل و مشکل است [۲۱].
  2. اِحکام و تشابه، وصفی برای معانی:این دیدگاه بیش از آن‌که به الفاظ، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای پذیرش معانی مختلف بنگرد به معانی، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای ایجاد شبهه و فتنه‌انگیزی در بین مردم می‌اندیشد. بنا بر این، مطابق این دیدگاه، هر آیه‌ای که الفاظش در دلالت بر معنا دچار مشکل باشد و در دلالت آن نوعی ابهام یا اجمال باشد، آیه متشابه نخواهد بود. همچنین محکم و متشابه به الفاظ اختصاص نخواهد داشت، بلکه شامل ترکیب‌ها و نسبت‌های موجود در جمله‌ها نیز خواهد شد؛ به عنوان مثال در عبارت جاءَ رَبُّك‏ هیچ اجمال و ابهامی در معنای جاءَ‏ و رَبُّك‏ وجود ندارد، بلکه نسبت دادنِ "آمدن" به پروردگار است که دارای تشابه است. * از میان مفسران گرچه می‌توان افرادی را یافت که به این دیدگاه نزدیک‌اند، اما باید گفت که هیچ کدام مانند علامه سید محمد حسین طباطبایی به صراحت و وضوح به تبیین این نظریه و آثار و نتایج آن نپرداخته‌اند. ایشان در این باره چنین می‌نویسند:آیات محکم بیانگر یک مدلول و معنا است و در آن معنا به قدری صراحت و إتقان دارد که هیچ عارف به کلامی در آن شک نمی‌‌کند و به اشتباه نمی‌افتد. این آیات در بر دارنده اصول مسلم قرآن است؛ اصول مسلّمی از قبیل وجود صانع و یگانگی او، بعثت انبیا و تشریع احکام و معاد. آیات متشابه آیاتی است که بین چند معنا مشتبه است و باصراحت می‌‌دانیم که تنها یکی از آن معانی مراد است، اما خواننده در این که کدام یک از آن معانی، مقصود است، شک و تردید می‌‌کند. اما می‌‌دانیم که آن معنای واحدی که مقصود خدای تعالی است، با اصول مسلّم قرآن بیگانه نیست. بنا بر این، معنای آیات متشابه به وسیله آیات دسته قبل روشن می‌گردد و نیز روشن می‌شود که قرآن، خود مفسر خویش است و بعضی از آیاتش اصل و مرجع بعضی دیگر است[۲۲].

ایشان در ردِّ این نظریه که اِحکام و تشابه وصف الفاظ و دلالت لفظی است، چنین می‌گویند: "آیه شریف[۲۳]، آیات محکم را مرجعی برای بیانگری آیات متشابه دانسته است و معلوم است که غرابت لفظ و امثال آن با مراجعه به آیات محکم از بین نمی‌‌رود و روشنی دلالت محکمات با غرابت الفاظ متشابه ارتباطی ندارد، بلکه برای گره‌گشایی این گونه الفاظ، مرجع دیگری هست، که باید به آنجا مراجعه شود و آن همان علم لغت است و نیز آیه مورد بحث یکی از نشانه‌های متشابهات را این دانسته که اگر کسی آن را پیروی کند، فقط به منظور فتنه‌انگیزی پیروی کرده است و جز این هیچ انگیره دیگری نمی‌‌تواند داشته باشد و نیز می‌‌دانیم که پیروی عام بدون مراجعه به خاص و پیروی مطلق بدون مراجعه به مقیّد و همچنین پیروی لفظ غریب بدون مراجعه به کتاب‌های لغت، عملی است که با طریقه اهل هر زبان مخالف است و قریحه هیچ اهل زبانی اجازه چنین کاری را نمی‌‌دهد و اگر کسی چنین کند، همه اهل زبان او را تخطئه می‌‌کنند. پس او نمی‌‌تواند منشأ فتنه در بین آنان بشود؛ زیرا اهل لسان با او همکاری نخواهند کرد. پس از همین جا می‌‌فهمیم که منظور از متشابه، الفاظ غریب و امثال آن، مانند مجمل و مشکل و مؤوّل، نیست[۲۴].

علامه طباطبایی پس از گزارش شانزده قول در تعریف محکم و متشابه و بیان اشکالات تک‌تک آنها، با استناد به سیاق آیه هفتم سوره آل‌ عمران چنین نتیجه می‌گیرد: آنچه از آیه شریف به روشنی ظاهر می‌‌شود، خلاف همه اقوالی است که در تعریف محکم و متشابه گفته‌اند؛ چون آیه در معنای متشابه این ظهور را دارد که متشابه، آن آیه‌ای است که اولاً دلالت بر معنا داشته باشد و ثانیاً معنایی که می‌‌رساند محل شک و تردید باشد، نه لفظ آیه، تا از راه قواعد و طرق معمول نزد اهل زبان تردیدی که از ناحیه لفظ ایجاد شده است، برطرف شود؛ مثلاً اگر لفظ عام است به مخصص آن ارجاع دهد، یا اگر مطلق است به مقیدش برگرداند و یا به نحوی دیگر لفظ را روشن و بدون تردید سازد، بلکه همان طور که گفتیم آیه مورد بحث آن آیه‌ای را متشابه می‌داند که معنایش مردّد و با آیات دیگر ناسازگار باشد. آیاتی که محکم و بدون تردید است، معنای آیات متشابه را بیان می‌‌کند و معلوم است که هیچ آیه‌ای چنین وضعی ندارد، مگر وقتی که برای فهم مردم عامی و ساده معنایی مألوف و مأنوس داشته باشد، معنایی که این‌گونه ذهن‌های ساده فوراً تصدیقش کند و یا تأویلی که برایش ارائه می‌دهند، در نظر مردمِ کم‌اطلاع و ضعیف‌ الإدراک به ذهن نزدیک‌‌تر باشد.

پیروی آیات متشابه منشأ بدعت‌ها و انحراف‌های بعد از رسول خدا (ص) و مبدأ فتنه‌ها و محنت‌ها بوده است. یک فرقه به خاطر تمسک به آیات متشابه بر این باور بودند که خدای تعالی جسم دارد، دسته دیگر به جبر و گروهی به تفویض‌گراییدند. جمعی نیز معتقد بودند که انبیاء معصوم نیستند و از آنان نیز گناه سر می‌‌زند. طایفه‌ای به منظور منزه داشتن خدا او را فاقد صفت دانستند و دسته‌ای دیگر معتقد بودند صفات خداوند در قرآن همانند صفات انسان است و گروه‌هایی دیگر به انحراف‌هایی دیگر مبتلا گشتند، که همه اینها بدان دلیل بود که هیچ کدام از این گروه‌ها آیات متشابه را به آیات محکم برنگرداندند، تا این محکمات بر آیات متشابه حاکم باشد.

همچنین در باره احکام دین، طایفه‌ای بر این باور بودند که هدف از تشریع احکام، ایجاد راهی برای وصال بندگان به خدا است، پس اگر برای رسیدن به خدا راهی نزدیک‌تر پیدا شود، هر راهی که باشد، باید آن راه را پیمود؛ چرا که مقصود، تنها و تنها، وصول به حق است. دسته‌ای دیگر معتقدند که به طور کلی تکلیف به واجبات و ترک محرمات، برای رسیدن به کمال است و معنا ندارد که این تکالیف با رسیدن انسان به حق و کمال، باز هم بر ذمّه او باقی بماند. با اینکه ما می‌‌دانیم در عهد رسول خدا (ص)احکام، فرائض، حدود و سایر سیاست‌های اسلامی به اعتبار خود باقی بود و هیچ یک از مسلمانان، به این بهانه که به حق واصل شده یا به کمال رسیده است، از آن مستثنا نبوده است[۲۵].

از نویسندگان معاصر که بر دیدگاه علامه طباطبایی است و به تبیین آن پرداخته، محمد هادی معرفت است. او در بیان محکم و متشابه چنین می‌گوید:اِحکام به معنای استوار بودن گفتار یا کرداری است که راه خلل و شبهه در آن بسته باشد، در مقابلِ آن، متشابه قرار دارد؛ چنانچه گفتار یا کرداری، بر اثر احتمالاتی چند، شبهه برانگیز باشد و مقصود پنهان گردد، آن را متشابه گویند. برخی آیات، بر اثر وجوه محتمل، ظاهری شبهه‌انگیز به خود یافته، دست‌خوش کج اندیشان قرار گرفته‌‌اند تا با تأویل آنها مایه فتنه گردند و مردم ساده‌لوح را از راه به در برند. بنا بر این، وجه تسمیه این آیات به متشابه آن است که مایه شبهه و گاه دست‌آویزی برای فتنه‌ جویان گردیده است[۲۶]. نویسنده مذکور، بر خلاف دیدگاه اول، هر گونه ابهام و اجمال را مساوی با تشابه نمی‌داند، بلکه رابطه بین تشابه و ابهام را از نوع عموم و خصوص من وجه می‌داند [۲۷].

ناگفته نماند که برخی از اصولیان اهل سنت نیز در تعریف محکم، از دیدگاه مشهور در اصول، که محکم را اعم از نص و ظاهر می‌داند، فاصله گرفته و آن را اخص از نص دانسته‌اند. آنان در تعریف محکم گفته‌اند:محکم، در اصطلاح، به لفظ یا عبارتی از قرآن گفته می‌‌‏شود که بر مقصود اصلی خداوند دلالت داشته و دلالت آن به قدری واضح باشد که احتمال تأویل و نسخ در آن راه نداشته باشد؛ مانند: اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ‏[۲۸][۲۹]. تفاوت محکم با نصّ آن است که در نصّ، احتمال آن که آن متن در عهد رسول خدا (ص) نسخ شده باشد، وجود دارد، اما این احتمال در باره محکم منتفی است[۳۰].

مواردی که این گروه از اصولیان آنها را ذیل عنوان آیات محکم معرفی کرده‌اند، تقریباً همان چیزی است که در نظریه علامه طباطبایی از آن با نام اصول مسلم قرآن یاد شده است. بنا بر این، مهم‌ترین آیات محکم از دیدگاه این اصولیان به شرح زیر است:

  1. آیاتی که بر اصول و قواعد اساسی دین دلالت داشته باشد، به نحوی که در گذر زمان، دست‏خوش دگرگونی نگردد؛ مانند: ایمان به خدا، فرشتگان، کتب آسمانی، روز قیامت و..... [۳۱]
  2. آیاتی که دال بر اصول و قواعد کلی اخلاق و فضایل انسانی و با فطرت مطابق باشد و عقل به حُسن آنها حکم کند؛ مانند: وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ[۳۲]، إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى[۳۳]، إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا[۳۴]، وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا‏[۳۵].
  3. آیاتی که بر قبح و زشتی رذایل اخلاقی، چون ظلم، خیانت و غیره دلالت دارد؛ مانند: وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا[۳۶] و يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ[۳۷]
  4. آیاتی که از گذشته یا آینده خبر می‌‏دهد؛ مانند: اخبار اُمت‌ها و پیامبران گذشته، اخبار مربوط به امور آینده، اخبار اهل بهشت و جهنم و...[۳۸]
  5. آیاتی که سبک تعبیر آنها از دوام و پایداری حکم آنها حکایت کند؛ مانند: وَلا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا[۳۹] که لفظ أَبَدًا در این آیه، راه را بر هر گونه تأویل یا نسخ می‌‏بندد[۴۰].[۴۱]

جایگاه بحث محکم و متشابه در قرآن

در دو آیه از قرآن، وصف اِحکام و در دو آیه وصف تشابه برای قرآن آمده است؛ در آیه نخست از سوره هود تمام قرآن به عنوان کتاب آسمانی متصف به صفت محکم شده است: الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[۴۲] و در سوره زمر تمام کتاب متصف به صفت متشابه شده است: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ‏[۴۳]

این در حالی است که در سوره آل‌ عمران به صراحت آمده است که برخی از آیات قرآن محکم و برخی دیگر متشابه است: هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۴۴].

تمامی مفسران و دانشمندان علوم قرآن بر این امر اتفاق نظر دارند که اِحکام و تشابهی که در سوره‌های هود و زمر در وصف کل قرآن آمده است، با اِحکام و تشابهی که در سوره آل‌ عمران در وصف آیات قرآن آمده است، متفاوت‌اند[۴۵]. در آیه هفتم آل عمران کلمه محکمات در مقابل متشابهات قرار گرفته است، بنا بر این مطابق این آیه آن دسته از آیات که محکم است، متشابه نیست و آن دسته که متشابه است، محکم نیست.

مراد از اِحکام در سوره هود، إتقان و استحکام نظم قرآن است و مراد از تشابه در سوره زمر، همانندی اجزای قرآن در حُسن سیاق و نظم است[۴۶]. سیوطی نیز می‌گوید: "منظور از اِحکام، إتقان و عدم راه‌یابی نقص و اختلاف در قرآن است و مراد از تشابه، همانندی همه آیات قرآن در حق و صدق و إعجاز است"[۴۷].

برخی از مفسران گفته‌اند که مراد از اِحکام در سوره هود "ارتباط و به هم پیوستگی آیات قرآن" است[۴۸] و مراد از تشابه، تصدیق بعضی از آیات نسبت به بعضی دیگر است[۴۹]. علامه طباطبایی در باره معنای اِحکام در سوره هود نظر دیگری دارد؛ او در این باره می‌گوید: "از آنجایی که به دنبال جمله أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ فرموده است: ثُمَّ فُصِّلَتْ، لذا می‌فهمیم که مراد از اِحکام، حالی از حالات تمامی آیات کتاب است؛ یعنی اینکه قرآن کریم قبل از نزول، امری واحد بوده و هنوز دست‌خوش تجزّی و تبعّض نشده بود و در آن هنگام آیاتش متعدد نبود"[۵۰]. اما وی در باره معنای تشابه در سوره زمر، همان دیدگاهی را دارد که سایر مفسران دارند؛ او چنین می‌گوید: "منظور از تشابه، به عنوان وصف مجموع قرآن، آن است که آیات این کتاب، اعم از محکم و متشابه، از این نظر که اسلوبی بی نظیر دارند و همه آنها در بیان حقایق، حکمت‌ها و هدایت به سوی حق صریح بوده و اسلوبی متقن دارند، متشابه و نظیر هم هستند"[۵۱]. علامه طباطبایی در باره معنای تشابه در سوره آل عمران چنین می‌نویسد: "منظور از تشابه در آیه هفتم سوره آل عمران این است که آیات متشابه طوری است که مقصود آن برای شنونده روشن نیست و چنان نیست که شنونده به مجرد شنیدن آن، مراد آن را درک کند؛ بلکه در این که منظور، فلان معنا است یا آن معنای دیگر، تردید می‌‌کند و تردیدش تا زمان رجوع به آیات محکم برطرف نمی‌شود و معنای آیات متشابه تنها با کمک آیات محکم مشخص می‌شود"[۵۲].

خلاصه آن‌که تشابه در قرآن در دو معنا به کار رفته است: گاه تنها به معنای تماثل و همانندی است که تشابه در آیه‌های اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ‏[۵۳] و وَهُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۵۴] و وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۵۵]. به این معنا است. گاه نیز به معنای امری غامض است که باعث اشتباه و التباس می‌شود. تشابه در آیه قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ[۵۶] و آیه هفتم آل عمران نیز به این معنا است. اِحکام در همه جا به معنای إتقان است. اما در سوره هود، در مقابل تفصیل و در سوره آل عمران، در مقابل تشابه به کار رفته است که با توجه به اختلاف موجود در باره واژه متشابه، با توجه به قاعده " تُعرَفُ الأشیاءَ بأضدادِها‏‏ ‏‏‏‏‏" در معنای آنها نیز تفاوت ایجاد می‌شود. از این رو اِحکام در سوره آل عمران به معنای صراحت در مدلول است، به طوری که می‌تواند مرجع رفع التباس و اشتباهی شود که ممکن است در مورد متشابهات پیش آید.

دو اختلاف عمده در میان مفسران، از نظر دستور زبان عربی در آیه هفتم آل عمران وجود دارد:

  1. اختلاف اول به مرجع ضمیر غایب در وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ مربوط است؛ اگر مرجع این ضمیر واژه "کتاب" باشد، در این صورت معنای آن، چنین خواهد شد که تأویل تمامی قرآن را کسی غیر از خداراسخان در علم] نمی‌داند. اما اگر مرجع این ضمیر "ما تشابه منه" باشد، در این صورت معنا چنین خواهد شد که تأویل آیات متشابه را کسی جز خداراسخان در علم] نمی‌داند.
  2. اختلاف دوم به عاطفه یا استینافیه بودن واو در وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مربوط است؛ در صورت استیناف بودن، تأویل قرآن یا آیات متشابه را تنها خداوند می‌داند و در صورت عاطفه بودن، راسخان در علم نیز از تأویل قرآن آگاه هستند.

بحث دیگری که در مورد این آیه مطرح شده است محکم یا متشابه بودن خود آیه هفتم سوره آل‌ عمران است. برخی گفته‌اند که خود این آیه نیز جزء متشابهات است؛ چون در باره واجب بودن یا واجب نبودن وقف بر "الله" در وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ و نیز عاطفه یا استیناف بودن "واو" در وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِاختلاف نظر وجود دارد[۵۹]. متشابه دانستن این آیه با توجه به این تصور صورت گرفته است که هر آیه‌ای که محتمل چند معنا باشد، متشابه است، که البته ما این وجه را در تعریف متشابه مردود می‌دانیم؛ زیرا در این صورت هیچ آیه‌ای از قرآن محکم نخواهد بود. این در حالی است که این آیه به صراحت بیان می‌کند که برخی از آیات قرآن محکم و برخی دیگر متشابه است.

و محکمات مرجعی برای رفع تشابه از آیات متشابه هستند. تا کنون هیچ کس در مدلول این آیه تردید نکرده است. از این رو علامه طباطبایی می‌گوید: "حتی اگر فرض کنیم که تمامی آیات قرآن متشابه است، آیه مورد بحث، به طور قطع آیه‌ای‌ محکم است که حتی ساده‌ترین فهم‌ها هم آن را می‌فهمد و اگر فرض کنیم که این آیه از آیات متشابه است، آن وقت تمامی آیات قرآن متشابه می‌شود و دیگر تقسیم آیات به دو قسم، محکم و متشابه معنا نخواهد داشت؛ بنا بر این، لزومی نداشت که خداوند بفرماید: هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ چرا که جمله هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ دردی را دوا نخواهد کرد، برای این که مطابق فرض ما این آیه خود متشابه است[۶۰].[۶۱]

تلاش‌های متقدّمان در زمینه محکم و متشابه

تلاش‌های پیشینیان در باره محکم و متشابه را می‌توان در سه گروه از تحقیقات خلاصه کرد:

  1. ثبت روایات تفسیری به دست آمده از پیامبر (ص)، اهل بیت (ع)، صحابه و تابعین؛
  2. قرار دادن بحث محکم و متشابه به عنوان فصل یا فصولی در ضمن کتب علوم قرآن؛
  3. تألیف کتب مستقل.

حاصل تلاش پیشینیان در گروه نخست از تحقیقات را می‌توان در کتب تفسیر مأثور شیعه و اهل سنت، مانند: تفسیر عیاشی، تفسیر قمی، تفسیر فرات کوفی، تفسیر ابن ابی‌حاتم، تفسیر طبری، تفسیر ابن‌کثیر و تفسیر الدُّر المنثور یافت.

در گروه دوم کتاب‌هایی همچون البرهان فی علوم القرآن از بدر الدین زرکشی و الإتقان فی علوم القرآن از جلال الدین سیوطی قرار دارد.

در گروه سوم، از قرن دوم هجری به بعد تألیفاتی مستقل در باره محکم و متشابه به رشته تحریر درآمده است، که در اینجا به گزارش مهم‌ترین آنها می‌پردازیم: در قرن دوم مقاتل بن‌ سلیمان کتاب الآیات المتشابهات؛ و حمزة بن‌ حبیب زیات کوفی کتاب متشابه القرآن را نوشته‌اند. در قرون سوم و چهارم، محمد بن‌ مستنیرِ نحوی، معروف به قطرب، کتاب الرد علی الملحدین فی متشابه القرآن؛ و جعفر بن حرب، از رهبران معتزله، کتاب متشابه القرآن؛ و احمد بن حنبل کتاب بیان ما ضلت به الزنادقه فی متشابه القرآن؛ و سعد بن عبدالله اشعری قمی کتابٌ فی محکم القرآن و متشابهه؛ و حسن بن‌ موسی نوبختی کتاب التنزیه و ذکر متشابهات القرآن را نوشته‌اند. در قرون پنجم و ششم تحقیقات زیر مشاهده می‌شود: متشابه القرآن از قاضی عبد الجبار، از رهبران معتزله، حقایق التأویل فی متشابه التنزیل[۶۲] از شریف رضی، تفسیر الآیات المتشابه از سید مرتضی، تأویل المتشابهات فی الأخبار و الآیات از عبد القاهر بن طاهر بن محمد بغدادی، درّة التنزیل و غُرّة التأویل فی بیان الآیات المتشابهات از ابو عبدالله محمد بن عبدالله، معروف به خطیب اسکافی، حل متشابهات القرآن منسوب به راغب اصفهانی، متشابه القرآن و مختلفه از محمد بن‌ علی بن‌ شهر آشوب، مجالس فی المتشابه من الآیات القرآنیه از عبد الرحمن بن‌ علی بن‌ محمد جوزی.

در قرون هفتم و هشتم نیز مهم‌ترین تحقیقات دانشمندان بدین شرح است:

  1. متشابهات القرآن از ابو البقاء العکبری؛
  2. هدایة المرتاب و غایة الحفاظ فی متشابه الکتاب از علی بن محمد سخاوی؛
  3. تتمة البیان لما اشکل من متشابه القرآن از ابو ‌شامه؛
  4. رسالة الآیات البینات فی تفسیر بعض آیات المتشابهات القرآن الکریم از ابن النقیب؛
  5. ردّ معانی الآیات المتشابهات إلی معانی الآیات المحکمات از محیی الدین بن‌ عربی؛
  6. ملاک التأویل القاطع لذوی الالحاد والتعطیل فی توجیه المتشابه من آی التنزیل از احمد بن‌ ابراهیم غرناطی؛
  7. الاکلیل فی المتشابه والتأویل از تقی الدین أحمد بن‌ عبد الحلیم بن تیمیه حرّانی؛
  8. کشف المعنی فی متشابه المثانی از محمد بن‌ ابراهیم بن ‌سعدالله حمی شافعی، معروف به ابن جماعه؛
  9. تبیین المتشابه من کتاب الله المکرم و حدیث نبیه المعظم از محمد بن‌ احمد، مشهور به ابن لبّان یا ازالة الشبهات عن الآیات والأحادیث المتشابهات (مخطوط) [۶۳].[۶۴]

تلاش‌های متأخران و معاصران در زمینه محکم و متشابه

در میان متأخران، تحقیقات جدیدِ قابل توجهی به چشم نمی‌خورد. با این حال کتاب‌هایی نظیر متشابهات القرآن از ملاصدرای شیرازی، الآیات المتشابهات از مرعی بن‌ یوسف بن‌ احمد مقدسی حنبلی، الآیات المحکمات فی دفع الشبهات از محمد حسین بن‌ علی شهرستانی، اضواء علی المتشابهات القرآن از خلیل یاسین عاملی به دست ما رسیده است. اما در میان معاصران دیدگاه‌های علامه طباطبایی در باره محکم و متشابه، نقطه عطفی در این زمینه محسوب می‌شود. ایشان ضمن بیان و ردّ نظریات مختلف در باره محکم و متشابه، نظریه جدیدی را مطرح کرده است.

مسائل بحث‌ برانگیز

با همه پژوهش‌هایی که متقدمان، متأخران و معاصران در باره محکم و متشابه انجام داده‌اند، هنوز در باره برخی زوایای این موضوع پرسش‌های جدی و اساسی وجود دارد که مهم‌ترین این مسائل عبارت‌اند از:

  1. حکمت وجود متشابهات در قرآن؛ که دیدگاه‌های پیشینیان با معاصران در باره این بحث به طور کامل متفاوت است.
  2. نسبی بودن محکم و متشابه؛ که در صورت نسبی بودن، این سؤال مطرح می‌شود که آیا ممکن است برای کسی آیات قرآن متشابه باشد و برای دیگری نباشد؟
  3. مراد از تأویل قرآن چیست و مصداق عالمان به تأویل چه کسانی هستند؟
  4. آیا آیات متشابه قابل تفسیر هستند یا خیر؟ در صورت مثبت بودن جواب، تفسیر آنها با ارجاع به محکمات یا به بیان پیامبر و اهل بیت (ع) چگونه صورت می‌گیرد؟[۶۵].

حکمت وجود متشابهات در قرآن

تصریح قرآن به وجود آیات متشابه از سویی و قابلیت داشتن این دسته از آیات برای استفاده سوء افراد منحرف و بیماردل برای ایجاد فتنه در بین مردم از سوی دیگر، اشکالاتی را پیش روی مفسران قرآن قرار داده است که برخی از این اشکالات به شرح زیر است:

با اینکه ادعا می‌‌شود قرآن قول فصل است؛ یعنی، کلامی است که حق و باطل را از یکدیگر جدا می‌‌سازد، وجود متشابهات در آن، خود عاملی برای آمیختگی حق و باطل است. از این رو، مذاهبِ حق و باطل همگی برای اثبات حقانیت خود به آیات قرآن تمسک می‌جویند. اگر همه آیات قرآن روشن و واضح بود و این متشابهات را نداشت، منحرفان و پیروان مذاهب باطل نمی‌‌توانستند در زیر نقاب قرآن از موجودیت خود دفاع کنند. این مسئله به صورت‌های دیگری نیز مطرح شده است؛ برای نمونه گفته شده است: با اینکه قرآن نور و روشنایی و سخن حق و آشکار است و برای هدایت عموم مردم آمده است، چرا برخی از آیات آن به گونه‌ای متشابه و پیچیده است که موجب استفاده نادرست فتنه‌انگیزها می‌‌شود؟ همچنین گفته شده است: قرآن به مقتضای حکمت نازل شده است و مقتضای حکمت این است که کلام به گونه‌ای القا شود که مراد واقعی از ظاهر آن به دست آید؛ بنا بر این، تشابه بر خلاف حکمت است؛ چرا که تشابه موجب التباس و اشتباه و در نتیجه گمراهی مخاطبان است و این امر از نظر عقلی قبیح است. حال چگونه می‌‌توان وجود متشابهات را که زمینه‌ساز این گمراهی هستند، مطابق حکمت دانست؟ از سوی دیگر مطابق سخن قرآن، آیات متشابه دستاویزی برای اهل باطل در گمراه کردن مردم است، پس آیا جایز است متکلم حکیم به گونه‌ای سخن گوید که اهل باطل به آن تمسک کنند؟

در گذشته، بیش‌تر مفسِّران و دانشمندان علوم قرآنی، با این پیش‌فرض که محکم بودن تمام قرآن امکان‌پذیر بوده است و گویی خداوند از روی عمد خواسته تا همه قرآن محکم نباشد، پرسش‌هایی مانند پرسش‌های بالا را مطرح کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده‌اند که حکمت یا حکمت‌هایی تشابه، شماری از آیات را به وجود آورده است. موارد زیر برخی از وجوهی است که در کتب تفسیر و علوم قرآنی در توجیه وجود متشابهات در قرآن ذکر شده است. لازم به ذکر است که اگرچه برخی از این وجوه، به تعبیر علامه طباطبایی، بسیار سخیف به نظر می‌‌آید، اما بیان آن برای آشنایی با سیر اندیشه اندیشمندان این حوزه، خالی از لطف نخواهد بود[۶۶].

دیدگاه‌های مختلف پیرامون حکمت وجود متشابهات در قرآن

  1. وجود متشابهات در قرآن، باعث می‌‌شود که مسلمانان در به دست آوردن حق و جستجوی آن رنج بیش‌تری برده و در نتیجه اجر بیش‌تری به دست آورند.
  2. اگر همه قرآن صریح و روشن بود، تنها بر مذهب حق قابل انطباق بود و این صراحت موجب می‌‌شد تا صاحبان سایر مذاهب، به دلیل تعصبی که نسبت به مذهب خود دارند، از قرآن متنفر شده و به آن توجه نکنند. اما وقتی قرآن مشتمل بر محکم و متشابه باشد، باعث می‌‌شود که همه ارباب مذاهب، به طمع اینکه آن آیات را دلیلی بر تأیید مذهب خود بگیرند، در قرآن نظر افکنند و در آن غور و بررسی کنند. اما در این میان با تفسیر متشابهات به وسیله محکمات به بطلان مذهب خود پی برده و به مذهب حق روی آورند.
  3. وقتی قرآن مشتمل بر آیات محکم و متشابه باشد، همگان به بهره‌گیری از نیروی عقل خود برای فهم آن مجبور می‌شوند و بدین وسیله به تدریج از ظلمت تقلید در می‌آیند و به نور تفکر و استدلال می‌رسند. اما اگر همه قرآن محکم بود، کسی به استفاده از قوه عقل نیازی نداشت و در نتیجه افراد در جهل و تقلید باقی می‌‌ماندند.
  4. قرآن با داشتن آیات متشابه، باعث شده است که مسلمانان از راه‌های مختلفی به تأویل قرآن دست یابند و به همین منظور در فنون مختلف علمی از قبیل علم لغت، صرف، نحو و اصول فقه متخصص شوند[۶۷].
  5. وجود متشابهات در قرآن، نیاز شدید مردم به پیشوایان الهی و پیامبر (ص) و اوصیای او را روشن می‌‌کند و سبب می‌شود که مردم به حکم نیاز علمی به سراغ آنها بروند و رهبری آنها را در عمل به رسمیت بشناسند و بدین ترتیب از علوم دیگر و راهنمایی‌های مختلف آنان نیز استفاده کنند.
  6. مسئله آزمایش افراد و شناخته شدن فتنه‌انگیزان از مؤمنان راستین نیز فلسفه دیگری برای وجود متشابهات در قرآن است[۶۸]
  7. قرآن، مشتمل بر دعوت همه طوایف، ‌از خواص و عوام است. از آنجا که طبایع عوام اغلب از درک حقیقت عاجز است، به طوری که اگر فردی از عوام، در ابتدای امر توصیفی از موجودی را که فاقد جسمانیت، مکان و جهت است، بشنود، آن موجود را انکار می‌کند و گرفتار تعطیل می‌‌شود؛ از این رو، بهتر آن است که عوام مردم با الفاظی مورد خطاب قرار گیرند که با برخی از مفاهیم وهمی و خیالی‌‌شان سازگار باشد، اما در کنار این آیات، آیات محکم، آشکارا بر آنچه حقیقت است، دلالت داشته باشد[۶۹].[۷۰]

دیدگاه علامه‌ طباطبایی در باره حکمت وجود متشابهات در قرآن

علامه طباطبایی، با وجود اینکه برخی از وجوه بالا را سست توصیف کرده است، اما اشتمال قرآن بر متشابهات را امری اجتناب‌ناپذیر می‌داند. بیان علامه طباطبایی در ضرورت اشتمال قرآن بر محکم و متشابه را می‌‌توان در چند گزاره به ترتیب زیر خلاصه کرد:

  1. فهم عامه بشر بیش‌تر با محسوسات سر و کار دارد، لذا نمی‌‌تواند مافوق محسوسات را به آسانی درک کند و مرغ فکر خود را تا بام طبیعت پرواز دهد.
  2. هر معنایی که به انسان القا شود، تنها و تنها از راه معلومات ذهنی او صورت می‌گیرد. حال اگر معلومات ذهنی او همه از جنس محسوسات باشد و ذهن او تنها با محسوسات مأنوس باشد، ما نیز باید مسائل معنوی خود را تنها از راه محسوسات به او القا کنیم. البته این القا نیز تنها به مقدار کشش فکری فرد در محسوسات امکان‌پذیر است. برای نمونه لذّت نکاح را برای کودکی که کشش فکری‌اش به این امر محسوس نرسیده است، به شیرینی عسل یا حلوا مثال می‌زنیم.
  3. هدایت دینی به یک یا دو طایفه اختصاص ندارد و باید تمامی مردم و همه طبقات از آن برخوردار شوند.
  4. وجود متشابهات، باعث می‌شود که بیانات قرآن کریم جنبه مَثل به خود بگیرد؛ به این معنا که، قرآن کریم معانی معروف و شناخته‌شده ذهن مردم را گرفته و معارفی را که برای آنان شناخته‌شده نیست، در قالب آن معانی در ‌‌آورده است تا آن معارف را بفهمند؛ همان‌گونه که مردم اجناس خود را با سنگ، کیلو و مثقال می‌‌سنجند با اینکه همه می‌دانند که هیچ مناسبتی بین انگور و آهن نیست، چرا که انگور نه شکل آهن و نه حجم آن را دارد، ولی همین‌که از نظر سنگینی مناسبتی بین آن دو هست، آن را با آهن می‌‌سنجند. پس می‌‌توان گفت که بیانات قرآن، مثل‌هایی برای معارف حق الهی است و خدای تعالی برای اینکه آن معارف را بیان کند، آنها را تا سطح افکار عامه مردم تنزُّل داده است و چاره‌ای هم جز این نیست، چون عامه مردم جز حسّیّات را درک نمی‌‌کنند. پس، باید این معانی را در قالب حسّیات و جسمانیات به آنها فهماند[۷۱].
  5. این جریان در تمامی معارف و ابحاث غیرمادی و غایب از حس هست و تنها به معارف قرآن اختصاص ندارد. معارف سایر کتب آسمانی، البته آن معارف عالی که دستخوش تحریف نشده است و همچنین مباحث الهی که در فلسفه عنوان می‌‌شود، نیز همین طور است[۷۲].
  6. چیزی که باقی می‌ماند آن است که در این‌گونه موارد، گوینده علاوه بر این، باید مطالبی را که در گفتارش مبهم و دقیقه است با ایراد داستان‌های متعدد و مثل‌های بسیار و متنوع روشن سازد[۷۳].

بنا بر این، تا اینجا روشن شد که قرآن کریم هم مانند هر کلام دیگر باید مشتمل بر آیات متشابه باشد. همچنین باید تشابهی را که به حکم ضرورت در یک آیه هست، در دیگر آیات محکم برطرف کند[۷۴].

نتیجه آن‌که فرض بسیاری از وجوهِ بیان‌شده و بلکه اصل طرح موضوع حکمت وجود متشابهات در قرآن، از آن روست که گویی محکم و متشابه تنها به قرآن اختصاص داشته و خداوند از روی عمد و برای اَغراضی خاص آیات متشابه را در میان آیات محکم تعبیه کرده است، در حالی که محکم و متشابه امری فراگیر در همه زبان‌ها و بلکه از ویژگی‌های زبان است و امری نیست که تنها به قرآن اختصاص داشته باشد. از این رو، ائمه اطهار (ع) تأکید کرده‌اند که کلام آنها نیز حاوی محکم و متشابه است.

کاربرد واژه‌ها و ترکیب‌ها در همه زبان‌ها، به ویژه در زبان متونی که در صدد بیان حقایق متعالی است، به گونه‌ای است که در بسیاری از موارد، وقتی واژه یا ترکیبی جدا از کل متن و مقاصد اصلی گوینده در نظر گرفته می‌‌شود، تاب تحمل بیش از یک معنا را دارد، ولی با توجه به کل متن و گزاره‌های روشن و اصول مسلم حاکم بر متن نمی‌‌توان برخی از آن معانی را به پدیدآورنده متن نسبت داد. بنا بر‌‌ این، قرآن هم از این موضوع فراگیر در زبان مستثنی نیست. شاهد این سخن که محکم و متشابه در هر کلامی امری عادی است و تنها به قرآن اختصاص ندارد، آن‌ است که قرآن، در سوره آل عمران، که یک سوره مدنی است، به تذکر این نکته پرداخته است، در حالی که هنگام نزول این سوره بیش از پانزده سال از آغاز نزول قرآن می‌گذشت. این امر نشان می‌‌دهد که این تذکر نیز یک امر ارشادی است و اگر هم تذکری داده نمی‌‌شد، توجیهی برای تمسک به متشابهات، بدون توجه به محکمات، وجود نداشت[۷۵].

نسبی بودن محکم و متشابه

یکی از پرسش‌های مهم در بحث محکم و متشابه این است که آیا اِحکام و تشابه در قرآن امری نسبی است یا مطلق؟ این سؤال را می‌‌توان با توجه به معنای نسبیّت، به صورت چند سؤال فرعی نیز مطرح ساخت. اگر نسبیّت را با توجه به افراد بسنجیم، این سؤال پیش می‌آید که آیا ممکن است آیه‌ای برای فردی متشابه و برای فردی دیگر محکم باشد؟ همچنین آیا ممکن است همه آیات قرآن برای کسی متشابه باشد؟ اما اگر نسبیّت را با توجه به جهات موضوعی بسنجیم، سؤال این خواهد بود که آیا ممکن است آیه‌ای نسبت به جهتی محکم و نسبت به جهتی دیگر متشابه باشد؟ در این صورت آیا ممکن است آیاتی از قرآن از هر جهت متشابه باشند؟

ظاهر آیه هفتم سوره آل عمران[۷۶] این است که برخی از آیات قرآن محکم‌اند و از آنها به ام الکتاب تعبیر شده است. در برابر آنها آیاتی نیز متشابه هستند. مطابق ظاهر این آیه، اِحکام و تشابه صفت آیات است و افراد در پدید آوردن آن دخالتی ندارند؛ بنا بر این، امکان ندارد که همه چیز وابسته به افراد باشد به طوری که آنچه در نظر برخی محکم است در نظر برخی دیگر متشابه باشد و بالعکس؛ چرا که در این صورت در ام الکتاب قرآن تغییر پیش می‌آید، در حالی که ظاهر آیه آن است که در قرآن آیاتی ثابت با عنوان ام الکتاب وجود دارد که می‌‌تواند روشنگر راه هر کسی باشد که به دو راهی تردید در متشابهات رسیده است. بنا بر این، اگر نسبیّتی هم وجود دارد، تنها در طرف متشابهات است؛ به این معنا که محکم و متشابه باید ملاک یا ملاک‌های کاملاً مشخصی داشته باشند که بر اساس آن، آیات ذاتاً در دسته محکمات یا متشابهات قرار گیرند، آن گاه متشابهات با ارجاع به محکمات به آیاتِ محکم تبدیل شوند و تا زمانی که کسی نتوانسته معنای درست آنها را در یابد، جزء متشابهات باقی بمانند. از این رو، بهتر است به جای نسبیّت محکم و متشابه، تعبیر ذاتی و عَرَضی را به کار ببریم؛ یعنی آیات قرآن، به طور ذاتی، یا محکم هستند و یا متشابه، و این اِحکام و تشابه به افراد وابسته نیست. اما این امکان وجود دارد که آیات متشابه در پرتو محکمات به آیاتی محکم تبدیل شوند که در این صورت آیه‌ای که به طور ذاتی متشابه بوده است، از نظر عَرَضی محکم خواهد شد. علامه طباطبایی در این باره می‌‌گوید: معنای مراد از آیات متشابه پس از ارجاع به آیات محکم معین شده و به آیات محکم تبدیل می‌‌شوند. بنا بر این، آیات محکم به خودی خود محکم‌اند و آیات متشابه به واسطه آیات محکم، محکم می‌‌شوند[۷۷].

از این سخن استفاده می‌‌شود که آیاتی از قرآن فی‌‌نفسه محکم‌اند و آیاتی دیگر فی‌‌نفسه متشابه‌اند و در اصلِ اِحکام و تشابه نسبیّتی در کار نیست. اما این نکته که در برخی از اخبار اهل بیت (ع) آمده است که متشابه آن است که بر جاهلش متشابه است[۷۸]، بدان معنا نیست که جاهل صفت تشابه را برای برخی آیات به وجود می‌‌آورد، بلکه تشابه از خصوصیات معانی برخی آیات است، اما این خصوصیت تا زمانی که علم به محکمی که رفع تشابه کند پیدا نشده است، همچنان برای افراد باقی می‌‌ماند. ناگفته نماند برخی معتقدند که آیات متشابه با ارجاع به محکمات نه تنها محکم نمی‌شود، بلکه ظهور هم پیدا نمی‌‌کند[۷۹].

اما نسبیّت اِحکام و تشابه در رابطه با جهات، امری پذیرفتنی است؛ چرا که یک آیه می‌‌تواند مدلول‌های متفاوتی داشته باشد که برخی از آنها صفت اِحکام و برخی صفت تشابه داشته باشند. راغب اصفهانی در مفردات گفته است که آیات محکم و متشابه به طور کلی به سه دسته تقسیم می‌‌شود:

  1. آیاتی که به طور مطلق محکم‌اند؛
  2. آیاتی که به طور مطلق متشابه‌اند؛
  3. آیاتی که از جهتی محکم و از جهت دیگر متشابه‌اند[۸۰].

علامه طباطبایی نیز می‌‌گوید: اِحکام و تشابه اوصافی هستند که نسبت به جهات، مختلف هستند؛ به این معنا که ممکن است آیه‌ای از جهتی محکم و از جهتی دیگر متشابه باشد. پس، از آن جهت که محکم است، می‌‌تواند به رفع تشابه آیه‌ای دیگر بپردازد؛ و از آن جهت که متشابه است، برای رفع تشابه و تعیین معنای مرادش به آیه محکم دیگری نیازمند است[۸۱].

اما راغب اصفهانی بر خلاف علامه طباطبایی می‌گوید: در قرآن نمونه‌ای نداریم که از هر جهت متشابه باشد، ولی مانعی ندارد که آیه‌ای از هر جهت محکم باشد[۸۲].

شاید دلیل سخن علامه طباطبایی این باشد که کلامی که از هر جهت متشابه باشد و هیچ گونه معنای قطعی نداشته باشد، از متکلِّم حکیم صادر نمی‌شود[۸۳].

تفسیر متشابهات

تأویل قرآن

آیات محکمات

آیات محکمات، آیاتی است که از نظر لفظ و عبارت تک معنی است، یعنی یک معنی و مفهوم بیشتر از عبارات آن نمی‌توان استفاده کرد[۸۴].[۸۵]

آیات متشابه

آیات متشابه، یعنی آیاتی که [در آنها] حقیقتی به یک صورت کلّی بیان شده است. که این حقیقت به صورت کلّی را به شکل‌های مختلف می‌شود توضیح و تفسیر کرد[۸۶].[۸۷]

منابع

پانویس

  1. هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه۷.
  2. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۵۶.
  3. معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، بیروت، دار الاسلامیه، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۲، ص ۹۱.
  4. ر.ک: لسان العرب، ابن منظور، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۱۲، ص ۱۴۱.
  5. ر.ک: لسان العرب، ابن منظور، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۱۳، ص ۵۰۳.
  6. ر.ک: لسان العرب، ابن منظور، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۱۳، ص ۵۰۳.
  7. القاموس المحیط، مجد ‌الدین فیروزآبادی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۴، ص ۲۸۵.
  8. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۵۷.
  9. ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ص ۲۲۴.
  10. مانند قولی که حروف مقطعۀ قرآن را آیات محکم و بقیۀ آیات را متشابه می‌داند و قول دیگر در مقابل آن حروف مقطعه را آیات متشابه و بقیۀ قرآن را از محکمات می‌داند. رک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۳۳ ـ ۳۲.
  11. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۵۸.
  12. الجامع الأحکام القرآن، محمد بن احمد الانصاری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ج ۴، ص ۸.
  13. ر.ک: تفسیر الطبری، طبری، دار هجر، قاهره، ۲۰۰۱ م، ج ۵، ص ۲۰۱ ـ ۱۹۲؛ البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، ج ‌۲، ص ۸۱ ـ ۷۹؛ الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج ۲، ص ۴ ـ ۳؛ الجامع الأَحکام القرآن، قرطبی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ج ۴ و ۳، ص ۸؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۴۰ ـ ۳۲.
  14. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، تهران، دفتر نشر کتاب، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۱۲۸.
  15. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، تهران، دفتر نشر کتاب، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۲۵۴.
  16. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۵۹.
  17. جهت اطلاع از روایات فریقین و اسناد آنها ر.ک: طبری، پیشین، ج ۵، ص ۲۲۶ ـ ۱۹۲؛ تفسیر نور الثقلین، عبد‌ علی بن جمعة الحویزی، قم، مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۱۲.
  18. الکافی، کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ﻫ. ش، ج ۲، ص ۲۸؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، قم، مؤسسۀ آل ‌البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۲۷، ص ۱۸۲.
  19. ر.ک: التفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب، فخر رازی، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۵ م، ج ۴، ص ۱۸۲.
  20. ر.ک: قوانین الأصول، میرزای قمی، چاپ سنگی، ص ۱۶۷ ـ ‌۱۶۳ (بحث در بارۀ کتاب).
  21. مباحثٌ فی علوم القرآن، صبحی صالح، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۴ م، ص ۲۸۲.
  22. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۱ ـ ۲۲.
  23. هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه۷.
  24. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱.
  25. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۴۱ ـ ۴۲.
  26. ر.ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسۀ فرهنگی التمهید، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ ش، ص ۲۷۳ـ ۲۷۱.
  27. ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۰۹ ﻫ، ج ۳، ص ۱۲ ـ ۹.
  28. خداوند برای هر کس از بندگانش که (خود) بخواهد روزی را فراخ یا تنگ می‌دارد. بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره عنکبوت، آیه۶۲.
  29. اصول السرخسی، محمد بن احمد سرخسی، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۵۱ م، ج ۱، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۵.
  30. المناهج الأصولیه فی الإجتهاد بالرأی فی التشریع الإسلامی، فتحی درینی، دمشق، الشرکة المتحدة للتوزیع، ۱۴۰۵ م، ص ۶۱.
  31. در این مورد آیات فراوانی وجود دارد که برای نمونه می‏توان به آیات ۷ سورۀ حدید و ۱۷۷ سورۀ بقره اشاره کرد.
  32. به پیمان وفا کنید؛ سوره اسراء، آیه۳۴.
  33. به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد؛ سوره نحل، آیه۹۰.
  34. خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه۵۸.
  35. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند»؛ سوره احقاف، آیه۱۵.
  36. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی»؛ سوره اسراء، آیه۲۳.
  37. ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید؛ سوره انفال، آیه۲۷.
  38. برای نمونه می‌توان به آیات ۲۳ سوره آل عمران و ۷۶، ۷۷، ۷۸، ۸۵، ۸۶ و ۸۷ سورۀ انعام اشاره کرد.
  39. وهرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید؛ سوره احزاب، آیه۵۳.
  40. المناهج الأصولیه فی الإجتهاد بالرأی فی التشریع الإسلامی، فتحی درینی، دمشق، الشرکة المتحدة للتوزیع، ۱۴۰۵ م، ص ۶۱.
  41. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۵۹ - ۱۶۴.
  42. الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛ سوره هود، آیه۱.
  43. «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر که را گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت»؛ سوره زمر، آیه۲۳.
  44. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد»؛ سوره آل عمران، آیه۷.
  45. مناهل العرفان فی علوم القرآن، زرقانی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، ۱۹۹۱ م، ج ۲، ص ۱۶۷.
  46. فتح الباری، ابن حجر، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا، ج ۸، ص ۱۵۹ ـ ۱۵۸.
  47. الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۲، ص۳.
  48. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۷ ﻫ. ش، چاپ سی‌ام، ج ۲، ص ۴۳۴.
  49. الجامع الأحکام القرآن، محمد بن احمد الانصاری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ج ۴، ص ۸.
  50. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۰.
  51. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۱.
  52. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۱.
  53. خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر که را گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت؛ سوره زمر، آیه۲۳.
  54. و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانه‌هایی بر هم نشسته بیرون می‌آوریم و از شکوفه خرما، خوشه‌هایی دسترس و باغستان‌هایی از انگور (بیرون می‌آوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید می‌آوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بی‌گمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانه‌هایی است؛ سوره انعام، آیه۹۹.
  55. و به کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید ده که بوستان‌هایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است. هرگاه میوه‌ای از آن بوستان‌ها روزی آنان گردد، می‌گویند این همان است که از پیش روزی ما شده بود و همانند آن برای آنان آورده می‌شود و آنها در آن همسرانی پاکیزه دارند و در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه۲۵.
  56. گفتند: به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما چگونگی آن را روشن گرداند، که این گاو بر ما بازشناخته نیست و ما اگر خداوند بخواهد رهیاب خواهیم بود؛ سوره بقره، آیه ۷۰.
  57. البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، ص۷۹.
  58. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳۲.
  59. البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، ص۸۳.
  60. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۱.
  61. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۶۴ - ۱۶۶.
  62. این کتاب از سوی محمود فاضل یزدی مطلق، به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۶ ﻫ. ش به همت مؤسسۀ چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی منتشر شده است.
  63. علوم قرآن و فهرست منابع، سید عبد الوهاب طالقانی، قم، دار القرآن الکریم، ۱۳۶۱ ﻫ. ش، ص ۳۹۱.
  64. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۶۸ - ۱۷۰.
  65. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۷۰.
  66. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۷۴ - ۱۷۵.
  67. التفسیر الکبیر، فخر رازی، لبنان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۴۲ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۱۴۲.
  68. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۷ ﻫ.ش، چاپ سی‌ام، ج ۲، ص ۴۳۷.
  69. التفسیر الکبیر، فخر رازی، لبنان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۴۲ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۱۴۲.
  70. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۷۶ - ۱۷۷.
  71. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۰.
  72. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۱، ص ۲۳.
  73. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۳.
  74. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۳.
  75. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۷۶ - ۱۷۷.
  76. هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ؛ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه۷.
  77. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۲۱.
  78. ر.ک: تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الإسلامیه، بی‌تا، ج ۱، ص ۱۶۲؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۶۶، ص ۱۹۳؛ همان، ج ۸۹، ص ۳۸۲؛ میزان الحکمه، محمد محمدی ری‌شهری، قم، دار الحدیث، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۳، ح ۲۵۳۴.
  79. ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی، محمد باقر ملکی میانجی، ترجمۀ علی‌نقی خدایاری، قم، نشر خرم، ۱۳۷۷ ﻫ.ش، ص ۸۴.
  80. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۲۵۴.
  81. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۴.
  82. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۴.
  83. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۷۷ - ۱۷۹.
  84. حماسه حسینی، جلد اول، ص۱۸۵.
  85. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۸.
  86. امامت و رهبری، ص۱۳۴؛ حماسه حسینی، جلد اول، ص۱۸۶؛ آشنایی با قرآن، جلد سوم، ص۱۳۴.
  87. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۸.