رباب در معارف و سیره حسینی
مقدمه
رَباب، یکی دیگر از همسران امام حسین (ع) است. پدرش، امرؤ القیس بن عدی، از مسیحیان شام بود که در روزگار خلافت عمر، اسلام آورد و مادرش، هند دختر ربیع بن مسعود است. وی را زنی زیبارو، خردمند، بافضیلت و شاعر، توصیف کردهاند. رَباب، مادر سَکینه و عبدالله است که به همراه فرزندانش در کربلا حضور داشت و به همراه اُسرا به شام رفت. شعر امام حسین (ع) در مدح او و سَکینه، نشاندهنده علاقه فراوان امام (ع) به آنان است. رَباب، پس از شهادت همسرش امام حسین (ع)، یک سال بیشتر زنده نماند و در تمام این مدت، به زیر سایه نرفت و برخی گفتهاند در کنار مزار امام حسین (ع) به سوگ نشست و سپس از غم فراق او از دنیا رفت.
در کتاب الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة) نقل شده: و حسین بن علی (ع) درباره رَباب و سَکینه سروده است: به جانت سوگند، من خانهای را دوست دارم که سَکینه و رَباب، در آن، پذیرایی کنند. من آن دو را دوست دارم و دارایی ام را میدهم و سرزنشگرم را یارای سرزنش نیست هر چند [مرا] سرزنش کنند، مطیع سرزنشگران نخواهم بود در طول زندگی ام، تا آن گاه که خاک، مرا پنهان کند[۱].
و در کتاب الکامل فی التاریخ آمده است: همراه حسین (ع)، همسرش رَباب (دختر امرؤ القیس و مادر دخترش سکینه) بود. او در میان اسیران، به شام برده شد و سپس به مدینه باز گشت و بزرگان قریش از او خواستگاری کردند و او گفت: نمیخواهم پس از پیامبر خدا (ص)، پدرشوهری برگزینم. او پس از [[[شهادت]]] امام (ع)، یک سال زیر هیچ سقفی نرفت تا فرسوده شد و از افسردگی در گذشت. نیز گفته شده که او یک سال بر مزار حسین (ع) رحل اقامت افکند و به مدینه باز گشت و از غصه حسین (ع) در گذشت[۲].[۳]
رباب (س) مادر سکینه و علی اصغر
رباب دختر سوم مردی مسیحی بود که در زمان خلیفه دوم، اسلام آورده بود. او به همسری امام حسین (ع) درآمده بود، ظاهراً تنها همسر امام حسین بود که با کاروان حسینی به کربلا آمد و از نزدیک شاهد آن مناظر دلخراش و تکاندهنده بود. رباب مادر دلسوخته علی اصغر و سکینه است[۴]. او از نزدیک شاهد پرپر شدن شش ماههاش بود که قوم دغاحنجرش را روی دست پدر پاره پاره کردند[۵]. علی اصغر نشان بارز مظلومیت امام حسین (ع) است[۶].
رباب نیز به سهم خود در مقابل تبلیغات شوم و مسمومکننده دستگاه حکومت غاصب ایستاد و اجازه نداد تا با تحریف کربلا خون پاکان روزگارش را به هدر دهند. او در مجلس ابن زیاد سر پاک حسین (ع) را به دامن گذارد و گفت: واحسينا فلا نسيت حسيناً...؛ وای حسینم! هرگز فراموشت نمیکنم... چنان با این مرثیهخوانی خود، آهی از دل داغدیدهاش برکشید که احساسات پاکش حاضران مجلس را متأثر کرد...[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ «وَ فِي الرَّبابِ و سُكَينَةَ يَقولُ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ (ع): لَعَمرُكَ إنَّني لَاُحِبُّ دارا تُضَيِّفُها سُكَينَةُ وَ الرَّبابُ اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالي وَ لَيس لِلائِمي فيها عِتابُ وَ لَستُ لَهُم وَ إن عَتَبوا مُطيعا حَياتي أو يُغَيِّبَنِي التُّرابُ» (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۳۷۱؛ نسب قریش، ص۵۹).
- ↑ «كانَ مَعَ الحُسَينِ (ع) امرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنتُ امرِئِ القَيسِ، وَ هِيَ اُمُّ ابنَتِهِ سُكَينَةَ، وَ حُمِلَت إلَى الشّامِ فيمَن حُمِلَ مِن أهلِهِ، ثُمَّ عادَت إلَى المَدينَةِ فَخَطَبَهَا الأَشرافُ مِن قُرَيشٍ، فَقالَت: ما كُنتُ لِأَتَّخِذَ حَموا بَعدَ رَسولِ اللّه (ص) وَ بَقِيَت بَعدَهُ سَنَةً لَم يُظِلَّها سَقفُ بَيتٍ، حَتّى بُلِيَت وَ ماتَت كَمَدا، وَ قيلَ: إنَّها أقامَت عَلى قَبرِهِ سَنَةً، وَ عادَت إلَى المَدينَةِ فَماتَت أسَفَا عَلَیهِ» (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۷.
- ↑ مرتضی فهیم کرمانی، چهره زن در آئینه اسلام و قرآن، ص۱۸۹؛ ریاحین الشریعه، ج۵، ص۲۵۴.
- ↑ مقتل ابی مخنف، ص۱۴۲.
- ↑ مرحوم سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ص۵۴۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۳۵.
- ↑ خادری، ملیحه، مقاله «زنان در نهضت عاشورا»، فرهنگ عاشورایی ج۹، ص ۴۹.