آیه مباهله در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران معروف به آیۀ مباهله و مربوط به مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با نصارای نجران است و به فضیلت و برتری اهل بیت(ع) به ویژه امام علی(ع) بر دیگر صحابه و نیز امامت بلافصل ایشان دلالت دارد.

معناشناسی

مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرین‎کردن شخص دروغگو و ظالم، ابتهال و تضرّع به درگاه خدا برای دفع بلا از خود یا نزول بلا بر ظالم است و این کار از گذشته بین عرب متداول بوده و می‎گفتند: لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا[۱].[۲] و در اصطلاح به عملی گفته می‌شود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم دینی یک جا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند از او بخواهند باطل را رسوا و مجازات کند[۳]، همان کاری که پیامبر اسلام(ص) در برابر مسیحیان نجران کرد و این کار بیانگر تلاش‎های فراوان رسول اکرم(ص) برای دعوت اهل کتاب به دین اسلام بوده است[۴].[۵]

واقعه مباهله

گروهی از نصرانی‌های نجران برای گفتگو با پیامبر اکرم(ص) درباره نبوت او و اعتقادات خود درباره حضرت مسیح نزد ایشان آمدند. آنان، حضرت مسیح را به دلیل خلقت خارق‌العاده‌اش، فرزند خدا می‌پنداشتند. پیامبر(ص) با یادآوری خلقت خارق‌العاده حضرت آدم(ع) استدلال آنان را ابطال کرد[۶]، اما نصرانی‌ها تسلیم این منطق استوار پیامبر نشدند. خداوند به پیامبر وحی کرد که آنان را به مباهله فرا بخواند[۷]. قرار مباهله گذاشته شد و زمان موعود که فرا رسید، پیامبر(ص) با فاطمه زهرا، علی و حسنین(ع) برای مباهله از مدینه بیرون رفتند. بزرگ نصرانی‌ها با دیدن آنها از همراهان خود خواست که مباهله نکنند و گفت: من چهره‌هایی را می‌بینم که اگر از خداوند بخواهند کوه را از جای برکند، دعایشان مستجاب خواهد شد. آنان درخواست او را پذیرفتند، اما به جای پذیرش آیین اسلام، قرار داد صلحی با پیامبر امضا کردند و رفتند و به پرداخت جزیه رضایت دادند[۸].[۹]

اصل این واقعه قطعی و سندی بر حقانیّت اسلام است. افزون بر منابع پُرشمار شیعه، بیش از شصت منبع اهل سنت ماجرای مباهله را نقل کرده‌اند و همگی مطرح کرده‌اند که اهل بیت پیامبر(ص) همراه او بوده‌اند[۱۰].[۱۱]

آیه مباهله و پیام‌های آن

آیۀ مباهله دو نوع پیام دارد:

  1. پیام عام: این آیه یکی از دلایل قرآنی برای رد نظریۀ کثرت‌گرایی دینی (پلورالیسم) است. همچنین بر انحراف مسیحیت دلالت دارد. مسلمانان می‌توانند با استفاده از این آیه استدلال کنند که تنها شریعت حق از زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) دین اسلام است[۱۲].
  2. پیام خاص: آیۀ مباهله از آیاتی است که به صراحت‌ از برتری اهل بیت پیامبر(ص) بر دیگر مردم، حکایت می‌کند. الفاظی که در آیه به کار رفته‌اند، نزدیکی بسیار فراوان اهل بیت(ع) و به ویژه امام علی(ع) را به پیامبر(ص) نشان می‌دهند. در کلمۀ «انفسنا» با آنکه تعبیر جان‌های ما جمع است، ولی وقتی رسول خدا(ص)، علی(ع) را همراه خود آورد او به منزلۀ جان محمّد(ص) محسوب شده است و جایگاه والای او را نزد خدا و پیامبر و برتری او را بر صحابۀ دیگر نشان می‌دهد. در ادبیات شعری با عنوان جان پیامبر و نفس او و به یکی بودن این دو جان عزیز اشارات فراوان شده است[۱۳]. این یگانگی از دلایلی است که بر خلافت بلافصل امام علی(ع) گواهی می‌دهد؛ زیرا بدیهی است پس از پیامبر(ص)، کسی که همچون خود اوست و جانش با جان او یکی است از دیگران برای جانشینی‌اش سزاوارتر است[۱۴].

آیه مباهله و مصادیق آن

براساس روایات و نظرات مفسران واژۀ ﴿ُ أَبْنَاءَنا در آیه به معنای پسران بوده و مصداق آن امام حسن و امام حسین ((ع)) است و به دلالت این آیه، فرزند دختری هر کس فرزند اوست و لذا پسران حضرت زهرا(س) پسران رسول خدا(ص) به شمار می‎‎آیند. مصداق ﴿نِسَاءَنَا نیز حضرت زهرا(س) است و مراد از ﴿َأَنفُسَنَا طبق نظر برخی دانشمندان اهل تسنن خود پیامبر(ص) نیست؛ چون دعوت‌ کننده غیر از دعوت شونده است و هیچ کس خود را دعوت نمی‎کند طبق نظر شیعه ﴿َأَنفُسَنَا کسی است که به منزلۀ جان پیامبر(ص) و کسی است که حضرت رسول(ص) به او فرمودند: «یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی»[۱۵]؛ «رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی»[۱۶]؛ «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۱۷].[۱۸]

دلالت آیۀ مباهله

آیۀ مباهله و دلالت بر برتری اهل بیت(ع)

براساس آیۀ مباهله می‌‌توان برتری اهل بیت(ع) را اثبات کرد، برخی از این موارد عبارت‌اند از:

  1. روایات: روایات فراوانی در منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است که با صراحت به برتری اهل بیت(ع) اشاره دارند مانند: معاویه پسر ابوسفیان به سعد دستور داده بود: به علی بن ابی طالب(ع) ناسزا بگوید و او امتناع می‎ورزید، روزی معاویه از او پرسید: چه چیز تو را از دشنام به علی باز می‌‎دارد؟ گفت: به خاطر سه ویژگی که پیامبر(ص) دربارۀ علی(ع) فرموده... و یکی از آنها چنین است هنگامی که آیۀ ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ نازل شد رسول خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را احضار نموده، آن‎گاه فرمودند: «بار الها اینانند اهل بیت من»[۱۹].[۲۰]
  2. عدم پذیرش مباهله از سوی مسیحیان نجران: این ماجرا، در بردارندۀ دلیلی محکم بر فضل و برتری اهل بیت(ع) و برهانی روشن بر نبوّت پیامبر(ص) است؛ چراکه هیچ موافق و مخالفی روایت نکرده است که مسیحیان درخواست ایشان برای مباهله را اجابت کرده‎اند.
  3. مقدم شمرده شدن فرزندان و زنان بر «انفس»: پیامبر(ص)، فرزندان و زنان را بر "أنفس" مقدم داشت تا جایگاه و شأن والای آنان را نشان دهد و اعلام کند که آنان بر "انفس" مقدم بوده و باید فدای آنها شد.
  4. شناخته شدن آیۀ مباهله، دلیلی قوی بر فضیلت اهل بیت(ع): محققان اهل‌ سنت، چه معتزلی و چه اشعری، این آیه را دلیلی قوی بر فضیلت اهل بیت(ع) می‎شناسند؛ چنان‌‎که گفته شده: وفیه دلیل لا شیء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء[۲۱].[۲۲]
  5. مورد استدلال قرار گرفتن آیۀ مباهله: واقعۀ مباهله در استدلال‎ها و احتجاج‎های ائمه(ع) بارها بازگو شده و خود حضرت علی(ع) نیز در بیان فضایل خود به آیۀ مباهله استدلال کرده اند[۲۳].[۲۴]

آیه مباهله و دلالت بر افضلیت علی(ع)

آیه مباهله علاوه بر دلالت بر برتری اهل بیت(ع)، به خصوص دلالت بر افضلیت امیرالمؤمنین(ع) هم دارد:

  1. روزی مأمون به امام رضا(ع) گفت: بزرگ‌‎ترین فضیلت علی(ع) در قرآن کدام است؟ امام رضا(ع) فرمودند: فضیلتی که آیۀ مباهله بر آن حکایت دارد. خداوند متعال می‌‌فرماید: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ در پی نزول این آیه، رسول خدا(ص)، حسن، حسین، فاطمه و امیر‎مؤمنان(ع) را فرا‎خواندند. آنها به حکم خداوند متعال در جایگاه فرزندان، زنان و نفس ایشان بودند. مشخص است که هیچ‎یک از بندگان خدای سبحان، برتر و شریف‎تر از رسول خدا(ص) نیست. از همین رو می‎بایست از کسی که به حکم خداوند سبحان، نفس رسول خدا(ص) است، احدی برتر نباشد. مأمون گفت: مگر نه این است که خداوند "أبناء و نساء" را جمع آورده، ولی پیامبر تنها دو پسر و دخترش را فراخوانده است. چرا احتمال نمی‎دهید که "نفس"، خود پیامبر(ص) باشد. بنابراین، آنچه گفتید نمی‎تواند فضیلت امیرمؤمنان(ع) را نشان دهد؟! امام رضا(ع) در پاسخ او فرمودند: ای امیرالمؤمنین! آنچه شما می‌گویید درست نیست؛ چراکه دستور دهنده و دعوت‌ کننده صرفاً به غیر از خود می‌‎تواند دستور دهد و او را به چیزی دعوت کند و درست نیست این عمل را دربارۀ نفس خود انجام دهد. با این توصیف چون رسول خدا(ص)، روز مباهله از میان اصحاب، تنها امیرمؤمنان علی(ع) را با خود همراه کرد، پس وی، همان نفس پیامبر(ص) است که خدای متعال در قرآن از او سخن گفته و شایستگی آن بزرگوار را برای مباهله اثبات کرده است. مأمون گفت: پاسخ قانع کننده‎ای بود[۲۵].
  2. جدا‎ شدن حق از باطل: موضوع مباهله حق را از باطل جدا می‎کند، پس تنها کسی باید در آن شرکت کند که نیک‌‎سیرت، مؤمن به تمام معنا و برترین بندگان خدا باشد.
  3. قرار گرفتن علی(ع) همانند نفس پیامبر(ص): پیامبر(ص) بر اساس آیه: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ او را نفس خود دانسته است؛ زیرا جز پیامبر(ص) و علی(ع) کسی دیگر در آنجا نبود و چون علی را نفس خود قرار داد از این‎رو احدی در فضل و نزدیک بودن به پیامبر(ص) به علی(ع) نمی‎رسد[۲۶].[۲۷] برخی از عالمان اهل‌سنّت هم، از آیه مباهله، همین معنا را فهمیده‌اند. محمد بن طلحه شافعی (متوفای ۶۵۲ق) گفته است: مقصود از ﴿أَنْفُسَنَا علی است و محال است که نفس علی(ع) عین نفس پیامبر باشد. بنابراین، مقصود، برابری نفس وی با نفس پیامبر در صفات کمال است، تنها صفت نبوت که مخصوص پیامبر است، مستثنا خواهد بود[۲۸]. از کلام فخرالدین رازی نیز این مطلب به دست می‌آید؛ زیرا وی در تفسیر آیه، از شیعه دو قول را نقل می‌کند، نخست اینکه آیه بر افضلیت علی(ع) بر پیامبران الهی غیر از پیامبر اسلام دلالت می‌کند، و دوم اینکه تنها بر افضلیت وی بر غیر پیامبران دلالت دارد. رازی دیدگاه اول را نقد کرده، ولی دیدگاه دوم را نقد نکرده است[۲۹].[۳۰]

شواهد روایی

این مطلب که علی(ع) به منزله نفس پیامبر(ص) و همانند اوست در احادیث نبوی نیز وارد شده است. پیامبر(ص) درباره «بنی‌ولیعه” فرمودند: اگر از مخالفت با من دست بر ندارند مردی همانند خود را به جنگ با آنان خواهم فرستاد تا فرمان مرا درباره آنها اجرا کند؛ جنجگویانشان را خواهد کشت و ذریه آنها را اسیر خواهد کرد. ابوذر گفته است مقصود پیامبر(ص) علی(ع) بود[۳۱]. در حدیث دیگری همانند سخن یادشده درباره گروهی از ثقیف نقل شده است. در آن حدیث آمده که پیامبر(ص) دست علی(ع) را گرفت و دو بار فرمود: این همان مرد است[۳۲]. رسول خدا(ص) در روایتی دیگر فرموده است: «علی نفسی»[۳۳]. پیامبر(ص) در روایات متعددی، درباره علی(ع) فرموده است: علی از من است و من از اویم. گوشت و خون او از گوشت و خون من است[۳۴].

این روایات همگی در حقیقت، همان معنایی را بیان کرده‌اند که از آیه مباهله استفاده می‌شود و مفاد همگی، این است که شخصیت علی(ع) با کسی جز پیامبر(ص) قابل مقایسه نیست، اگر چه او فاقد مقام نبوت است و از این جهت مرتبه‌ای فروتر از پیامبر(ص) دارد، اما در دیگر کمالات، همتای پیامبر(ص) است و در نتیجه بر دیگران برتر است[۳۵].

آیۀ مباهله و دلالت بر امامت علی(ع)

براساس آیۀ مباهله امامت امیرالمؤمنین(ع) هم قابل اثبات است به دلیل:

  1. عموم مماثلت (یگانگی): بنابر دلالت آیه، علی(ع) نَفْس پیامبر(ص) است و بنابر مقتضای آیه، مماثلت در همۀ فضایل و اتحاد در حقیقت است، مگر آنجایی که دلیل خاصّی باشد همانند نبوّت و چون پیامبر(ص)، ولی امّت و حاکم جامعۀ اسلامی بودند بنابراین علی(ع) نیز ولی امّت و حاکم جامۀ اسلامی است. خدای متعال او را نفس حضرت محمّد(ص) دانسته است و منظور تساوی و برابر بودن است و شخص برابر با کامل‌‎ترین انسان‎ها و اولی‎ترین آنها به تصرّف در واقع کامل‎ترین و اولی‎ترین به تصرّف است. پس او نیز مانند رسول خدا، کامل‎ترین ولایت در تصرّف را دارد[۳۶].
  2. افضلیت: بنا بر دلالت آیه علی(ع) از همۀ صحابه افضل است و به حکم عقل، امامت باید به دست افضل باشد بنابراین امامت باید به دست حضرت علی(ع) باشد[۳۷].[۳۸]

استدلالی دیگر بر امامت امام علی(ع)

آیه مباهله، به اتفاق فریقین، در شأن خمسه طیبه(ع) نازل شده و منقبتی عظیم برای آنان است. براساس این آیه، با دو بیان می‌توان مقام وصایت حضرت علی(ع) را (مستقل از روایات وارده ذیل این آیه) تبیین نمود:

اول آنکه خداوند در این آیه از امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) به عنوان نفس نبی(ص) یاد کرده؛ چنین شخصیتی، جدای از تصریح آن حضرت بر وصایت امیر مؤمنان حضرت علی(ع)، قطعاً اصلح و شایسته‌ترین فرد بعد از رسول اکرم(ص) برای جانشینی و زعامت امت است.

دوم آنکه سیاق آیه به‌گونه‌ای است که همه پنج تن(ع) در مقابل کفر یکپارچه هستند و در نتیجه، آنچه پیامبر(ص) مردم را بدان دعوت می‌کرد، در این افراد به نحو اتمّ وجود داشت. به همین علت بود که علی‌رغم وجود سایر مسلمین و مؤمنین در میان امت اسلام، تنها خمسه طیبه(ع) در مباهله شرکت داده شدند.

بر این اساس، می‌توان گفت که مقام نفس نبی، بالاترین مرتبه را بعد از پیامبر(ص) در میان مسلمین واجد است و این شخصیت ارجمند، به اتفاق فریقین، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) است. بدیهی است که چنین شخصیتی، علاوه بر نصوص متعدد روایی، عقلاً معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم ربانی است و بعد از نبی(ص) باید جانشین حضرتش در میان امت اسلام باشد[۳۹].

بیان اول برهان

دو آیه قبل از آیه مباهله، به داستان خلقت حضرت عیسی(ع) پرداخته است. فضای آن آیات، استدلالی عقلی برای محاجّه در برابر نصاری است. آنان معتقد بودند که چون عیسی(ع) دارای پدر نبوده، بنابراین فرزند خدا است! خداوند در پاسخ، خلقت ایشان را به خلقت حضرت آدم(ع) تشبیه می‌کند و می‌فرماید: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ[۴۰].

این آیات دو استدلال ارائه کرده که اولی برای مسلمانان و دومی برای نصاری است: استدلال اول مبتنی بر مطالبی است که در نص صریح وحی الهی آمده و برای معتقدان به قرآن دلیل نقلی معتبری است؛ استدلال دوم مشتمل بر استدلالی عقلی است؛ بدین شرح که: اگر حضرت آدم(ع) بدون والدین به دنیا آمده است، پس به دنیا آمدن عیسی(ع) بدون پدر نیز امر محالی نیست. این برهان برای اهل کتاب حجت است.

بنابر توضیحات بالا، استدلال برآمده از این آیه شریفه را می‌توان با دو بیان ارائه کرد؛ هرچند که نتیجه هر دو در اثبات وصایت مولی(ع) به یک کبرای کلی منتهی می‌شود.

توضیح آنکه مقام امامت در فرهنگ قرآن مرتبه‌ای از کمال انسانی است که عبد در مراتب ایمان و یقین به مرتبه‌ای می‌رسد که خداوند از آنان به «عباد مخلَص» یاد می‌کند. در این مقام است که اوّلاً، خداوند ولایت آنان را خود بر عهده می‌گیرد؛ ثانیاً، ایشان صاحب علوم ربانی و آگاه به عوالم غیب می‌گردند و ثالثاً، معصوم به عصمت الهی می‌شوند و در نتیجه، حجت الهی برای هدایت دیگران به عالم غیب می‌گردند.

بنابراین، برای اثبات مقام امامت حاضرین در قضیه مباهله کافی است که بتوانیم علم و عصمت الهی آنان را از آیه شریفه استفاده نماییم. با دو بیان می‌توان این دو امر را از آیه استفاده نمود.

قرآن، که مورد قبول همه مسلمانان است، افراد حاضر در ماجرای مباهله را با خصوصیاتی خاص معرفی فرموده است. از طرف دیگر، در منابع روایی و تاریخی مورد قبول شیعه و اهل سنت، به طور مشخص و صریح گزارش شده که افراد مورد انتخاب پیامبر اکرم(ص) برای شرکت در ماجرای تاریخی مباهله چه کسانی هستند. با این توضیحات و با توجه به اینکه حضرت علی(ع) در این آیه شریفه به عنوان نفس نبی(ص) معرفی گردیده‌اند، می‌توان بر مبنای استدلالی نقلی، جایگاه وصایت ایشان را استنباط نمود.

مباهله در جایی به کار می‌رود که حجت و برهان راهگشا نیست و طرفین برای اثبات حقانیت خود به این روش متمسک می‌گردند. در این روش، هر یک از طرفین برای اثبات درستی و صدق گفتار خود در برابر طرف مقابل، خود و عزیزان خود را به میان می‌آورد. در واقع هرچند محاجه بین شخص رسول خدا(ص) و علمای نصارا واقع گردیده است، ولی تعمیم دادن دعوت به فرزندان و زنان برای این بوده که این احتجاج اطمینان بیشتری فراهم سازد؛ زیرا وقتی کسی زن و فرزند خود را هم در معرض نفرین قرار دهد، طرف مقابل می‌فهمد که او به صدق دعوی خود ایمان کامل دارد. اساساً همه انسان‌ها به گونه‌ای به زن و فرزند خود علاقه و تعلق عاطفی دارند که حاضرند برای حفظ و دفاع از آنان دست به کارهای خطرناک هم بزنند. به همین جهت در آیه شریفه، اول فرزندان، دوم زنان و سپس در مرحله سوم خویشتن را ذکر کرده است؛ زیرا محبت انسان نسبت به فرزندان شدیدتر و بادوام‌تر است. اینکه آیه به طور تفصیلی یک یک موارد را برشمرده، خود دلیل دیگری است بر اینکه پیشنهاد کننده سخت به حقانیت دعوت خود ایمان داشته، به گونه‌ای که با قاطعیت پیشنهاد می‌کند: «ای مسیحیان، بیایید همگی ما و همگی شما یکدیگر را نفرین کنیم؛ تا لعنت الهی بر دروغگویان، شامل همه ما و یا شما نازل شود و نسل دروغگو از روی زمین برچیده شود و اهل باطل به طورکلی ریشه‌کن شوند».

در این واقعه تاریخی بسیار بزرگ و حساس، رسول خدا(ص) افراد خاصی را برای مباهله انتخاب نمودند. این انتخاب، خود حاوی پیام مهمی است؛ زیرا سایر مسلمانان و یا خویشاوندان دیگر رسول اکرم(ص)، مثل همسران و یا اقوام حضرت(ص)، مثل عباس عموی ایشان، به عنوان اعضای مورد نظر در مباهله برگزیده نشدند. این در حالی است که عناوین ﴿أَبْنَاءَنَا و یا ﴿نِسَاءَنَا بر افراد متعدد دیگری غیر از خمسه طیبه(ع) نیز صدق می‌کرد. گزینش و انتخاب چند نفر مشخص، بیانگر علوّ مقام آنان و وحدت مرتبه اخلاص و ایمانشان با رسول اکرم(ص) است. به گونه‌ای که کلام رسول خدا(ص) کلام آنها و دعا یا نفرین آن حضرت(ص)، دعا و نفرین آنان محسوب می‌شود. شاهد بر این مطلب، اولاً سیاق بسیار صمیمی آیه است؛ گویی خداوند به رسول اکرم(ص) امر می‌نماید که نزدیک‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین افراد خانواده خود را به صحنه مباهله بیاورند تا همگان بدانند که ایشان در دعوت خود صادق و مصمم هستند. رسول اکرم(ص) نیز مصادیقی صمیمی‌تر از آن چهار بزرگوار نداشتند تا همراه بیاورند؛ و الا امتثال امر الهی را می‌کردند. ثانیاً، از آنجاکه حب و بغض اولیای الهی مثل توده مردم نیست، بلکه محبت آنان مظهر حب الهی و دشمنی آنان مظهر بغض الهی است، این عمل رسول خدا(ص) بر همگان ثابت کرد که محبوب‌ترین انسان‌ها در نزد پروردگار چه کسانی هستند. ثالثاً، محبت الهی به انسان‌های مختلف، دائرمدار مقام قرب و اخلاص و عبودیت و تقوی، و در یک کلام، ظهور ولایت الهی در آنان است. چون رسول خدا(ص) از روی هوای نفس و احساسات کاری نمی‌کنند و محبوب‌ترین‌ها نزد ایشان، محبوب‌ترین‌ها نزد پروردگارند، بنابراین، انتخاب این پنج شخصیت خاص در امتثال امر الهی، بیانگر همه این مقامات برای آنان است؛ خصوصاً آنکه عبارت ﴿أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ در آیه شریفه، پس از ذکر زنان و فرزندان آمده است. با دقت در این چینش در می‌یابیم که این نشانه شدت شباهت خمسه طیبه(ع) با یکدیگر است؛ هرچند که در روایات، مصداق ﴿أَنْفُسَنَا امیرالمؤمنین(ع) ذکر شده است. گویی خداوند به پیامبر(ص) امر می‌نماید: آنانی را که مثل خودت دوست می‌داری و در شخصیت مثل خودت هستند را به میدان مباهله آور ﴿أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ و پیامبر(ص) در میان اهلشان، خواه زنان و یا مردان، کسی جز آنان را پیدا ننمودند تا در تشخص و اخلاص و تقوی، و در نتیجه عصمت و طهارت، مثل ایشان و به منزله نفس نبی(ص) باشند؛ لذا تنها آنها را به صحنه مباهله آوردند. در فرهنگ قرآن، «اهل» به کسانی اطلاق می‌شود که به لحاظ توحیدی شبیه‌ترین افراد به انبیاء(ع) باشند. چنان که پیامبر(ص) در مورد سلمان چنین تعبیری را به کار بردند[۴۱]. متقابلاً خداوند در مورد فرزند نوح(ع) فرمود: ﴿قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ[۴۲].

نتیجه آنکه، این انتخاب نبوی، که در حقیقت انتخابی الهی بود، بیانگر علوّ مقام همه افراد خمسه طیبه در نزد پروردگار است؛ یعنی آنان نیز نظیر رسول اکرم(ص) معصوم به عصمت الهی‌اند و هر آنچه می‌گویند یا عمل می‌کنند به الهام الهی است[۴۳].

صورت منطقی بیان اول

حد وسط در بیان اول، مقام اسلام و ایمان کامل خمس طیبه(ع) است. صورت منطقی این بیان را به این ترتیب می‌توان بیان کرد:

اولاً، افراد شرکت کننده در مباهله، در عالی‌ترین مرتبه اسلام و ایمان و مانند رسول خدا(ص) بودند.

ثانیاً، هرکس در این دو امر مانند رسول خدا(ص) باشد، در سایر صفات ـ مانند علم و عصمت الهی ـ مانند رسول خدا(ص) است.

نتیجه آنکه: افراد شرکت کننده در مباهله همگی مانند حضرتش معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم غیب بودند. بنا بر تصریح روایات فریقین، افراد شرکت کننده در مباهله فقط منحصر در خمسه طیبه(ع) بودند. بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که سزاوارترین فرد برای جانشینی رسول خدا(ص) حضرت علی(ع) به عنوان نفس نبی اکرم(ص) می‌باشند.

بیان دوم برهان

هرچند ماجرای مباهله در ظاهر نوعی رویارویی بانصاری بود، ولی فرمان خدا و نحوه عملکرد پیامبر(ص) در انتخاب اعضای گروه، بیانگر جایگاه ویژه افراد منتخب از طرف رسول خدا(ص) است. این مباهله در حقیقت مصاف مظهر همه شرک با همه اسلام بود و نه جنگ افراد با کینه‌های شخصی و قبیله‌ای؛ چنان که در جنگ خندق و مصاف امیرالمؤمنین علی(ع) با عمرو بن عبدود، پیامبراکرم(ص) فرمود: «بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ إِلَى‏ الْكُفْرِ كُلِّهِ‏»[۴۴].

به همین جهت، پیامبر(ص) در امتثال امر الهی، مظاهر کامل اسلام و اخلاص را با خود به صحنه مباهله آوردند[۴۵].

بند اول: حکمتی بزرگ در تعارض ظاهری بین دستور خدا و عمل پیامبر(ص)

رسول خدا(ص) به تصریح قرآن معصوم هستند و در نتیجه، فعل و قول و تقریر ایشان مصداق کامل امتثال فرامین الهی است. امکان ندارد که بین فرمان خداوند با عمل رسول او(ص) ظاهراً و باطناً اختلافی وجود داشته باشد. در حالی که فرمان الهی در آیه مباهله به صورت جمع ذکر شده و لازمه امتثال چنین فرمانی، به صحنه آوردن همه کسانی است که مصداق فرمان پروردگار هستند.

خداوند در این آیه می‌فرماید: ﴿تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ. چون مصداق جمع، حداقل با سه نفر شکل می‌گیرد، رسول خدا(ص) می‌بایست سه نفر از هریک از گروه‌های مذکور در آیه را برای مباهله با خود می‌آوردند؛ در حالی که در عمل اکتفا به حسنین(ع) به عنوان مصداق ﴿أَبْنَاءَنَا و حضرت زهرا(س) به عنوان مصداق ﴿نِسَاءَنَا و حضرت علی(ع) به عنوان ﴿أَنْفُسَنَا در مباهله حاضر کردند. در حالی که اگر مراد از ﴿أَبْنَاءَنَا همه فرزندان امت اسلام و یا از اقوام نسبی رسول خدا(ص) می‌بود، رسول خدا(ص) می‌توانستند تعداد فراوانی از اولاد بنی‌هاشم را با خود به مباهله بیاورند؛ به همین ترتیب، ایشان لازم بود تا در امتثال امرالهی، زنان و یا مردان مسلمان دیگر را نیز به میدان آورند. با توجه به آنکه دعا در جمع به استجابت نزدیک‌تر است، کاملاً منطقی بود که رسول خدا(ص) عده بیشتری را برای مباهله حاضر می‌کردند؛ در حالی که هیچ یک از آنان دعوت به حضور در مباهله نشدند و پیامبر(ص) تنها خمسه طیبه‌(ع) را با خود به مباهله آوردند. با توجه به آنکه فعل معصوم کشف از امر الهی می‌نماید، معلوم می‌شود که فرمان الهی در انجام مباهله اختصاص به افراد خاصی داشت که توضیح بیشتر آن را در فرازهای بعد ارائه خواهیم کرد[۴۶].

بند دوم: انحصار مصداق مباهله در خمسه طیبه(ع)

بنابر آنچه گفتیم، عمل پیامبر(ص) در به همراه آوردن تنها اهل کساء(ع)، دلالت بر انحصار مأموربه در آنان دارد. به عبارت دیگر، تنها کسانی مصداق حقیقی آیه مباهله به عنوان ﴿أَبْنَاءَنَا، ﴿نِسَاءَنَا و ﴿أَنْفُسَنَا بودند که دعوت نبی اکرم(ص) به اسلام را به نحو اتمّ و اکمل اجابت نمودند و در مقام اسلام و تسلیم، هم‌رتبه آن حضرت(ص) قرار داشتند؛ به این ترتیب، اشخاص دیگری در آن زمان وجود نداشتند که متعلق امر الهی باشند و آن حضرت به میدان نیاورده باشند. اگر فرد دیگری واجد شرایط مورد نظر بود، قطعاً پیامبر اکرم(ص) در امتثال فرمان الهی، او را با خود می‌آورند و در آن جمع جای می‌دادند. در آن روز همگان آرزوی پیوستن به چنان جمع والامقامی را داشتند؛ زیرا سبب عزت و شرافت آنان نزد مردم می‌گردید[۴۷].

بند سوم: جایگاه اعتقادی اعضای منتخب توسط پیامبر(ص)

با عنایت به اینکه انتخاب شدن برای حضور در چنان جمعی، امری داوطلبانه از سوی مردم و یا انتخاب صرف از ناحیه پیامبر(ص) بر مبنای احساسات و نظایر آن نبوده است، باید گفت که انتخاب پیامبر(ص) از حقیقت و امری واقعی در مورد آن افراد حکایت دارد: آنها در برابر امر الهی تسلیم محض هستند و با پیامبر(ص) در اوصاف توحیدی مشابهت تام دارند. به عبارت دیگر، انتخاب پیامبر(ص)، انکشاف از ایمان و جایگاه و رتبه اعضای گروه می‌نماید و برای همین، شخص دیگری نمی‌توانست بدون دارا بودن شرایط لازم، بین آنان جای گیرد. به همین دلیل، در ماجرای معروف کساء در منزل امّ سلمه، علی‌رغم آنکه او از همسران ارجمند رسول اکرم(ص) بود و با اصرار از ایشان درخواست می‌کرد که در جمع اهل عبا قرار گیرد، ولی پیامبر(ص)، در حالی که گوشه عبا را از دست او می‌کشیدند، به او فرمودند: «تو بر خیری، ولی از اهل کساء نیستی»[۴۸].[۴۹]

صورت منطقی بیان دوم

شالوده این بیان نزدیک به بیان اول است؛ ولی حد وسط در این برهان تعبیر خداوند در آیه از امیر المؤمنین حضرت علی(ع) به نفس نبی است. صورت منطقی برهان با بهره‌گیری از آیه مباهله به صورت قیاسی استثنایی قابل ارائه است؛ به این ترتیب که می‌گوییم:

اولاً، اگر رسول خدا(ص) و مصداق کامل مقام امامت و ولایت بر امت است، هر کس که نفس نبی(ص) باشد، قطعاً امام و ولی امت اسلام خواهد بود.

ثانیاً، حضرت علی(ع) به تصریح پروردگار در آیه مباهله، نفس نبی(ص) است.

نتیجه آنکه: حضرت علی(ع) اول امام امت اسلام بنا بر آیه مباهله خواهند بود[۵۰].

پاسخ به اشکالات

اشکال اول: با توجه به اینکه کلمه ﴿أَنْفُسَنَا جمع است، علی(ع) به تنهایی مقصود نخواهد بود، بلکه مقصود همه خویشاوندان و خدمتگزاران پیامبر است که در نظر عرف به منزله نفس او به شمار می‌روند[۵۱].

پاسخ: اگر به راستی افراد دیگری نیز مصداق ﴿أَنْفُسَنَا بودند، پیامبر برای عمل به فرمان خداوند آنها را نیز برای مباهله با خود همراه می‌ساخت. از سوی دیگر، کاربرد لفظ جمع در یک فرد به انگیزه تکریم و مانند آن در زبان عربی و غیر آن شایع است.

اشکال دوم: مقصود از ﴿أَنْفُسَنَا، خود پیامبر(ص) است؛ زیرا در مفاهمه عرفی گفته می‌شود: خود را به انجام فلان کار دعوت کردم[۵۲] و «نفس فلانی او را به انجام فلان کار برانگیخت” و «با خودم مشورت کردم” و تعابیری از این قبیل که در گفتمان صحیح میان اهل بلاغت یافت می‌شود. بر این اساس، علی(ع) مصداق ﴿أَبْنَاءَنَا خواهد بود؛ زیرا در عرف، عنوان پسر بر داماد نیز اطلاق می‌شود[۵۳].

پاسخ: در پاسخ این اشکال دو نکته در خور توجه است:

  1. این فرض که علی(ع) مصداق ﴿أَبْنَاءَنَا باشد، با روایات شأن نزول منافات دارد، بدین جهت، هیچ یک از مفسران برجسته اهل‌سنت چنین احتمالی را مطرح نکرده‌اند. مضافاً بر اینکه در هیچ روایتی از پیامبر(ص) نقل نشده که وی عنوان «إبنی” را بر علی(ع) اطلاق کرده باشد، ولی این تعبیر درباره حسن و حسین(ع) در روایات بسیاری به کار رفته است.
  2. چنان‌که پیش از این بیان شد، انطباق ﴿أَنْفُسَنَا بر پیامبر(ص) با انطباق آن بر علی(ع) منافات ندارد، چنان‌که در روایات و اقوال مفسران بر هر دو منطبق شده است.

اشکال سوم: اگر علی(ع) مصداق ﴿أَنْفُسَنَا باشد و مفاد آن این باشد که پیامبر باید فردی را که همتای خویش است در مباهله شرکت دهد، باید همین معنا درباره ﴿أَنْفُسَكُمْ نیز صادق باشد و باید در میان نصرانی‌های نجران کسی وجود داشته باشد که مصداق ﴿أَنْفُسَكُمْ باشد[۵۴].

پاسخ: مفاد آیه مباهله جز این نیست که هر یک از دو طرف، شایسته‌ترین افراد خود را از مردان، زنان و فرزندان، برای مباهله فرا بخوانند، مصداق این افراد در میان مسلمانان تنها علی(ع) بود؛ زیرا اگر فرد دیگری نیز مصداق آن بود پیامبر(ص) او را هم برای مباهله با خود می‌برد، و در طرف مقابل، این نصرانی‌های نجران بودند که می‌بایست شایسته‌ترین افراد خود را برای مباهله بیاورند، اما اینکه تعداد آنان چه اندازه و ترکیب آنها از نظر جنسیت و سن چگونه باشد، از آیه مباهله استفاده نمی‌شود. اگر واژگان ﴿أَنْفُسَنَا، ﴿أَبْنَاءَنَا و ﴿نِسَاءَنَا بر تعداد نیز دلالت می‌کرد، نصرانی‌های نجران می‌توانستند به پیامبر اشکال کنند که چرا تنها یک زن برای مباهله آورده است، و اگر در مباهله، جنسیت دخالت داشت می‌توانستند با این بهانه که ما زن و فرزندمان را با خود همراه نداریم تا به پیشنهاد شما عمل کنیم از مباهله شانه خالی کنند، ولی آنان چنین اشکال‌هایی نگرفتند و به دلیل حقانیت طرف مقابل از مباهله امتناع کردند[۵۵].

اشکال چهارم: از آیه مباهله این مطلب به دست می‌آید که پیامبر مأموریت داشت تا مردان، زنان و فرزندان از اهل‌بیت خود را به مباهله دعوت کند، و او از هر یک نمونه‌ای را آورد، از زنان، فاطمه، از مردان، علی و از فرزندان، حسن و حسین را لذا شرکت آنان در مباهله بر افضلیت آنها بر دیگران دلالتی ندارد[۵۶].

پاسخ: با قطع نظر از روایات، خصوصیت اهل‌بیت در آیه مباهله نیامده است و عناوین ﴿أَنْفُسَنَا، ﴿نِسَاءَنَا و ﴿أَبْنَاءَنَا بر همه مردان، زنان و فرزندان مسلمان قابل انطباق است بنابراین، گزینش آنان توسط پیامبر(ص) از میان مسلمانان دلیل روشن بر افضلیت ویژه آنان می‌باشد، و عنوان «هَؤُلَاءِ أَهْلِي‌» در روایات نیز بر این مطلب دلالت می‌کند یعنی این برگزیدگان خواص خاندان من هستند و تنها کسانی‌اند که شایستگی حضور در مباهله را دارند.

اشکال پنجم: کلمه «نفس” همان‌گونه که به معنای ذات یک شخص به کار می‌رود، به معنای خویشاوند و شریک در دین و آیین نیز به کار می‌رود، چنان‌که در آیات: ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ[۵۷] و ﴿تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ[۵۸] مقصود، انسان‌های دیگری است که هم‌نوع و هم‌کیش با انسان می‌باشند، نه افرادی که از نظر منزلت با انسان برابرند. بنابراین شاید از آن جهت که علی(ع) خویشاوند پیامبر و شریک او در دین بوده، کلمه «أنفس” بر او طلاق شده است. در این صورت، آیه بر برابری او با پیامبر در فضایل دلالت نخواهد کرد[۵۹].

پاسخ: کلمه «نفس” در لغت دو معنای اصلی دارد: یکی به معنای روح و دیگری به معنای ذات و حقیقت یک چیز است. وقتی گفته می‌شود: نفس فلانی از بدنش خارج شد، مقصود، معنای اول است و هنگامی که گفته می‌شود: فلانی نفس خود را هلاک کرد، معنای دوم مراد است[۶۰]. واژه نفس در آیاتی که ذکر شد به معنای ذات و هویت انسانی است، ولی با قرینه معلوم است که خود افراد مراد نیستند، بلکه افراد دیگری مرادند، مضافاً بر اینکه خویشاوندی و هم‌آیینی به علی(ع) اختصاص نداشت. بنابراین، اختصاص او در شرکت دادن در مباهله جز به دلیل شخصیت برجسته، ممتاز و تعیینن کننده‌اش نبوده است[۶۱].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.
  2. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۸.
  3. حسن بن عبدالله ابو‎هلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.
  4. سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.
  5. ر.ک: ابراهیمی، زینب، مباهله، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۶۱.
  6. ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بی‌درنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
  7. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  8. الکشاف، ج۱، ص۳۶۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۴۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۰؛ الإختصاص، ص۱۱۲-۱۱۵؛ مطالب السؤول، ص۴۸-۴۹؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۱۸-۲۲۰ و دیگر کتاب‌های تفسیر و تاریخ.
  9. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۲۷.
  10. ر.ک: اهل البیت و آیة المباهلة، ص۲۷ـ ۴.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰.
  12. ر.ک: فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
  13. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
  15. صدوق، الامالی، ص۹۳؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۲۲.
  16. صدوق، الامالی، ص۸۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۴۹.
  17. علل الشرایع، ج۲، ص۱۸۵؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۷؛ تسنیم، ج۱۴ ص۴۶۱.
  18. ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۸۴ ـ ۸۹.
  19. «عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْداً فَقَالَ مَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَسُبَ أَبَا تُرَابٍ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ ثَلَاثاً قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأْنَّ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ لَهُ وَ قَدْ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَ سَمِعْتُهُ یَوْمَ خَیْبَرَ یَقُولُ لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیّاً فَأُتِیَ بِهِ أَرْمَدَ الْعَیْنِ فَبَصَقَ فِی عَیْنَیْهِ وَ دَفَعَ الرَّایَةَ إِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ- ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ﴾ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَیْناً(ع) وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی»؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مناقب الخوارزمی، ص۵۹؛ أحمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۸۵؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ بحرانی، ‎سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۳۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۲.
  20. ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
  21. زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۳۷۰.
  22. ر.ک: مهدی مقامی|مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
  23. کتاب الخصال، ج۲، ص۵۵۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۹، ص۹؛ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۱۴، ص۴۸۳.
  24. ر.ک: مهدی مقامی|مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
  25. «قَالَ الشَّیْخُ المفید فی کتاب الفصول: قَالَ الْمَأْمُونُ یَوْماً لِلرِّضَا(ع) أَخْبِرْنِی بِأَکْبَرِ فَضِیلَةٍ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَدُلُّ عَلَیْهَا الْقُرْآنُ قَالَ: فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) فَضِیلَةٌ فِی الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ﴿فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ﴾ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ(ع) فَکَانَا ابْنَیْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ(س) فَکَانَتْ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فَکَانَ نَفْسَهُ بِحُکْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَی أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا یَکُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ صبِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَی. قَالَ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَ لَیْسَ قَدْ ذَکَرَ اللَّهُ تَعَالَی الْأَبْنَاءَ بِلَفْظِ الْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ابْنَیْهِ خَاصَّةً وَ ذَکَرَ النِّسَاءَ بِلَفْظِ الْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) ابْنَتَهُ وَحْدَهَا فَأَلَّا جَازَ أَنْ یُذْکَرَ الدُّعَاءُ لِمَنْ هُوَ نَفْسُهُ وَ یَکُونَ الْمُرَادُ نَفْسَهُ فِی الْحَقِیقَةِ دُونَ غَیْرِهِ فَلَا یَکُونُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) مَا ذَکَرْتَ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) لَیْسَ یَصِحُّ مَا ذَکَرْتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الدَّاعِیَ إِنَّمَا یَکُونُ دَاعِیاً لِغَیْرِهِ کَمَا أَنَّ الْآمِرَ آمِرٌ لِغَیْرِهِ وَ لَا یَصِحُّ أَنْ یَکُونَ دَاعِیاً لِنَفْسِهِ فِی الْحَقِیقَةِ کَمَا لَا یَکُونُ آمِراً لَهَا فِی الْحَقِیقَةِ وَ إِذَا لَمْ یَدْعُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) رَجُلًا فِی الْمُبَاهَلَةِ إِلَّا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ نَفْسُهُ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ وَ جَعَلَ حُکْمَهُ ذَلِکَ فِی تَنْزِیلِهِ قَالَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ إِذَا وَرَدَ الْجَوَابُ سَقَطَ السُّؤَالُ»؛ سلسله مؤلفات شیخ مفید، الفصول المختارة، ج۲، ص۳۸؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۵۷ ـ ۲۵۸.
  26. {{عربی|و استدل أصحابنا بهذه الآیة علی أن أمیر المؤمنین کان أفضل الصحابة من وجهین: أحدهما - أن موضوع المباهلة لیتمیز المحق من المبطل و ذلک لا یصح أن یفعل إلا بمن هو مأمون الباطن مقطوعاً علی صحة عقیدته أفضل الناس عند الله. و الثانی- أنه(ص): جعله مثل نفسه بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ﴾ لأنه أراد بقوله ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ الحسن و الحسین(ع) بلا خلاف. و بقوله: ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ﴾ فاطمه(س) و بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا﴾ أراد به نفسه، و نفس علی(ع) لأنه لم یحضر غیرهما بلا خلاف، و إذا جعله مثل نفسه، وجب ألا یدانیه أحد فی الفضل، و لا یقاربه؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۸۵.
  27. ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۴.
  28. مطالب السؤول، ص۹۵-۹۶.
  29. التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۱.
  30. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۲۹.
  31. خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۰۸، باب ۲۳، حدیث ۷۲.
  32. ینابیع المودة، ج۱، ص۶۲؛ فضائل اهل‌بیت، ص۹۵.
  33. المناقب، خوارزمی، ص۱۴۸، حدیث ۱۷۳.
  34. خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۰۴-۱۰۷؛ المسند احمد بن حنبل، ج۱۳، احادیث ۱۷۴۴۰، ۱۷۴۴۱، ۱۷۴۷۹، ۱۷۴۸۵؛ ج۱۵، حدیث ۱۹۸۱۳، ینابیع المودة، ج۱، ص۶۳-۶۵.
  35. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۳۰.
  36. نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۷۷.
  37. دلائل الصدق، ج۲، ص۸۶.
  38. ر.ک: مهدی مقامی|مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن، ص۹۴ـ ۹۵.
  39. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۱۵.
  40. «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بی‌درنگ موجود شد * حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۵۹-۶۰.
  41. «قَالَ عَلِیٌّ(ع): قَالَ النَّبِيُّ(ص): سَلْمَانُ‏ مِنَّا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏».
  42. «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است» سوره هود، آیه ۴۶.
  43. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۲۳.
  44. الخصال (ط. جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ ه.ش)، ج۲، ص۵۷۹.
  45. محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش و فرید محسنی|محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۲۹.
  46. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۳۰.
  47. فیاض‌بخش و فرید محسنی|محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۳۰.
  48. «رَوَى مُسْلِمٌ فِي صَحِيحِهِ فِي الْجُزْءِ الْخَامِسِ عَلَى حَدِّ كُرَّاسَيْنِ مِنْ أَوَّلِهِ‏ مِثْلَ ذَلِكَ‏ وَ رَوَوْهُ فِي الْجَمْعِ بَيْنَ الصِّحَاحِ السِّتَّةِ فِي الْجُزْءِ الثَّانِي مِنْ أَجْزَاءٍ أَرْبَعَةٍ مِنْ أَجْزَاءِ سُورَةِ حم مِنْ طُرُقٍ وَ رَوَى الثَّعْلَبِيُّ فِي تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ تَعْيِينَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) مِنْ طُرُقٍ فَمِنْهَا عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)‏ أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ ايتني [ايتِينِي‏] بِزَوْجِكِ وَ ابْنَيْكِ فَأَتَتْ بِهِمْ فَأَلْقَى عَلَيْهِمْ كِسَاءً ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّكَ‏ حَمِيدٌ مَجِيدٌ قَالَتْ فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَاجْتَذَبَهُ وَ قَالَ إِنَّكِ لَعَلَى خَيْرٍ»، (بحارالأنوار (ط. داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ه-.ق.)، ج۲۳، ص۲۵۰).
  49. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۳۱.
  50. محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش و فرید محسنی|محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۳۸ و ۶۳.
  51. شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۷.
  52. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۹.
  53. روح المعانی، ج۳، ص۳۰۱-۳۰۲.
  54. روح المعانی، ج۳، ص۳۰۲.
  55. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۹-۲۴۰.
  56. دلائل الصدق، ج۲، ص۱۳۰، اشکال از فضل بن روزبهان اشعری است.
  57. «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید» سوره بقره، آیه ۸۵.
  58. «و از یکدیگر عیبجویی مکنید» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  59. روح المعانی، ج۳، ص۲۰۳.
  60. لسان العرب، ج۱۴، ص۳۱۹؛ اقرب الموارد، ج۲، ص۱۳۲۹.
  61. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۳۱.