نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۵۵ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
صدوق در امالی از ابن عباسنقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: چون در شب معراج مرا به آسمان هفتم و از آنجا به سدرة المنتهی و از آنجا به حجابهای نور بردند، پروردگارم ندا کرد که: ای محمد تو بنده من و من پروردگار توام، پس خود را در برابر من کوچک شمار و مرا پرستش کن و بر من توکل نما و به من اعتماد داشته باش، زیرا من دوست دارم که تو بنده، حبیب، رسول و پیغمبر من باشی و برادرت علیجانشین و باب مدینه علم تو باشد. او حجت من و پیشوای بندگان من است که به وسیله او دوستان من از دشمنانم شناخته شوند. به وسیله او حزب شیطان از حزب الله تمیز داده میشود و دین من به وجود او پایدار و حدود آن محفوظ و احکامش جاری میشود. به خاطر تو و او و امامان از اولاد تو، به مرد و زن بندگانم ترحم میکنم و به وسیله قائم شما زمین خود را با تسبیح و تهلیل و تکبیر و تمجید ذات مقدسم، آباد کنم و از وجود دشمنانپاک گردانم و به دوستانم واگذار نمایم. با ظهور او سخنان بیدینان را پست و تعالیم خود را بلند گردانم و شهرها و بندگانم را از علم خود با خبر کنم و گنجها و اندوختهها را آشکار سازم و او را به اسرار و ما فی الضمیر هر کس مطلع گردانم و با نیروی فرشتگانم مدد کنم تا فرمان مرا اجرا کند و دینم را رواج دهد. او ولی به حق و مهدی حقیقی بندگان من است[۱].
جابر بن عبدالله انصاریروایت میکند که رسول خدا فرمود: مهدی از اولاد من است نامش نام من و کنیهاش کنیه من میباشد. صورت و سیرتش از همه کس به من شبیهتر است. غیبتی کند که مردم دچار حیرت گردند و بسیاری از فرقهها گمراه شوند، آنگاه مانند ستاره تابانی از پرده غیبت ظاهر شده، بدر آید و زمین را پر از عدل و داد کند، آنچنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد[۳].
پیامبر اکرم(ص) مکرراً امام مهدی (ع) را به عنوان دوازدهمین وصی و جانشین خود که رسالت اجرای برنامههای دینی و قوانین اسلامی را در سطح جهان بر عهده دارد معرفی کرده و همگان را به آمدنش بشارت داده است. احادیث مهدوی ایشان به دلیل اهمیت موضوع، انعکاس وسیعی در مجامع روایی شیعه و سنی داشته است. بنا به استقصایی که در کتاب "معجم احادیث الامام المهدی (ع)"[۴] انجام گرفته، از حدود چهارصد منبع معتبر نزد شیعیان و اهل تسنن، تعداد ۱۸۶۱ حدیث در رابطه با حضرت مهدی (ع) گردآوری شده است. از این تعداد، ۵۶۳ حدیث به پیامبر اکرم(ص) منسوب است که اکثراً در منابع و مصادر حدیثی اهل سنت وارد شدهاند. بدون شک، اختصاص این حجم وسیع از احادیث به موضوع مهدویت، بیانگر حساسیت فوق العاده این مسأله در صدر اسلام بوده است؛ چراکه علیرغم قدغن بودن نقل حدیث در دوران خلفا و ممانعت شدید حکام اموی و عباسی از نشر روایات، این تعداد از احادیث توانستهاند از زیر تیغ سانسور طولانی مدت عبور کرده، به دست ما برسند. در اینجا به برخی از احادیث نبوی درباره آخرین وصی اشاره میشود: رسول خدا(ص) فرمود: "دنیا برچیده نشود تا این که مردی از خاندان من بر آن صاحب شود که نامش هم نام من است"[۵]؛ نیز آن حضرت فرمود: "قیامت برپا نمیشود تا این که مردی از خاندان من قسطنطنیه و کوه دیلم را فتح کند و اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی میکند تا او آنجا را فتح کند"[۶]؛ در سخن دیگر فرمود: "روز قیامت فرا نمیرسد مگر آن که قائم به حق که از خاندان ماست قیام کند و آن قیام، زمانی خواهد بود که خدای عزوجل او را اجازه فرماید. هرکس پیرو او باشد نجات مییابد و هرکه از فرمانش تخلف ورزد، هلاک میشود. ای بندگان خدا! خدا را در نظر داشته باشید و به نزدش آیید، اگرچه بر روی یخ و برف راه روید؛ زیرا او خلیفه خدای عزوجل و جانشین من است"[۷]؛ ابوذر از رسول خدا(ص) نقل نموده است که فرمود: "امامان بعد از من، دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل حسین هستند و نهمین آنان، قائم آنان است. آگاه باشید که آنان در میان شما همانند کشتی نوح هستند؛ پس هرکس بر آن کشتی متمسک شود، نجات مییابد و هرکه از آن فاصله گیرد، هلاک میشود"[۸]؛ آن حضرت هم چنین فرمود: "پیشوایان پس از من، دوازده نفر از اهل بیت من هستند که علی نخستین آنان است و وسط آنان محمد و آخر آنان نیز محمد است. او مهدی این امت و همان کسی است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز خواهد خواند"[۹]؛ پیامبر اکرم(ص) در کلام دیگری خطاب به مردم فرمودند: "جانشینان و اوصیای من که پس از من حجتهای پروردگار در میان مردم هستند، دوازده نفرند، اول آنها برادرم است و آخرین آنان فرزندم خواهد بود. سؤال شد: یا رسول الله! برادرت کیست؟ ایشان پاسخ فرمود: علی بن أبی طالب. سؤال کردند: فرزندت کدام است؟ فرمود: مهدی، همان کسی که خداوند به وسیله او دنیا را پر از عدل و داد میکند، پس از آن که از ظلم و ستم پر شده باشد. سوگند به آن خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت، اگر از دنیا جز یک روز نماند، خداوند آن روز را چنان بلند میکند که فرزندم مهدی خروج کند و آن گاه عیسی روح الله(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و در پشت سر او نماز خواهد خواند و زمین از نور خداوند روشن خواهد شد و حکومتمهدی بر شرق و غرب عالم گسترش پیدا خواهد کرد"[۱۰]؛ کلمه شرطی "لو" در کلام پیامبر(ص) و مشروط شدن پایان عمر دنیا به ظهورحضرت مهدی (ع) بیانگر ناگزیر بودن و حتمیت این رخداد در آینده تاریخ است.
در حدیثی دیگر، جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند که وقتی خداوند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۱۱] را نازل فرمود، محضر پیامبر(ص) عرض کردم: ای رسول خدا! خدا و رسول خدا را شناختیم، اما ﴿أُولِي الأَمْرِ ﴾ که خداوند اطاعتش را قرین اطاعت شما قرار داده است چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمود:"ای جابر! آنها جانشینان من و پیشوایان مسلمین بعد از من هستند. اولین آنها علی بن ابی طالب است، سپس حسن و حسین، سپس علی بن حسین، سپس محمد بن علی که در تورات به باقر (شکافنده علم) معروف است و تو ای جابر، او را درک میکنی! پس هرگاه او را دیدی، سلام مرا بر او برسان پس از او، جعفر بن محمد الصادق، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی و پس از او، هم نام و هم کنیه من، که او حجت خدا در زمین و باقی مانده حجج خدا در میان بندگانش است و فرزند حسن بن علی است. اوست که خداوند یاد خود را با دستان او بر مشرق و مغرب زمین میگشاید و اوست که از شیعیان و دوستدارانش غائب میشود؛ غیبتی که جز کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد، بر امامتش ثابت نمیماند. سپس من عرض کردم: ای رسول خدا! آیا شیعیانش در غیبتش از او بهرهمند میشوند؟ پیامبر(ص) فرمود: قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد، آنها از نور او روشنی مییابند و از ولایتش بهره میبرند، همان طوری که مردم از خورشید بهرهمند میشوند، گرچه ابر آن را بپوشاند. ای جابر! این از اسرار پنهان الهی و گنجینه دانش اوست. آن را مکتوم دار، مگر از اهلش"[۱۲]؛ در گزارش دیگری که جابر از رسول خدا(ص) نقل کرده است، تک تک امامان(ع) به ویژه حضرت مهدی (ع) با خصوصیات کامل معرفی شدهاند. جابر بن عبدالله انصاری میگوید: از رسول خدا(ص) درباره امامان از فرزندان علی بن ابی طالب(ع) سؤال کردم. ایشان فرمود: حسن و حسین که سرور جوانان اهل بهشتاند؛ سپس علی بن حسین، سرور عابدان زمانش؛ سپس باقر، محمد بن علی که تو ای جابر، او را درک خواهی کرد، پس از جانب من به او سلام برسان سپس صادق، جعفر بن محمد؛ سپس کاظم، موسی بن جعفر؛ سپس رضا، علی بن موسی؛ سپس تقی، محمد بن علی؛ سپس نقی، علی بن محمد؛ سپس زکی، حسن بن علی؛ سپس فرزندش که قیام کننده به حق و هدایت کننده امتم خواهد بود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده باشد. ای جابر! اینان جانشینان و اوصیای من و نیز فرزندان و عترت من هستند؛ هر کس آنها را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده، هر کس آنها را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده و هرکس یکی از آنها را انکار کند، قطعاً مرا انکار کرده است. به وسیله آنهاست که خداوند آسمان را نگه داشته تا بر زمین واقع نشود مگر به اذن او و با آنهاست که خداوند زمین را حفظ کرده تا اهلش را به کام خود نکشد"[۱۳]»[۱۴].
روایات از رسول خدا از حد شماره بیرون است، ولی ما به همین سه روایت بسنده میکنیم.
مجلسی در بحار از شیخ صدوق از کتاب کمال الدین، شیخ صدوق به سند خود از حضرت عبدالعظیم حسنی از امامعلی النقی به نقل از پدران عالیقدرش از امیرالمومنین (ع) روایت کرده که فرمود: قائم ما غیبتی طولانی خواهد داشت، شیعیان را چنان میبینیم که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا گذارند و او را پیدا نکنند. بدانید آنها در غیبت وی در دین خود ثابت بمانند و از طول مدت غیبتش منکرش نشوند، روز قیامت با من خواهند بود. آنگاه فرمود: چون قائم ما ظهور کند بیعت هیچ کس در گردن وی نمیباشد، از این رو، ولادتش پوشیده خواهد ماند و خودش از نظرها پنهان میشود[۱۵].
امام صادق (ع) از پدران خود از امام حسین (ع) روایت کرده که مردی نزد امیرالمومنین (ع) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین ما را از مهدی خودتان مطلع نمائید، فرمود: چون قرنها بر مردم بگذرد و مؤمنین اندک و طرفداران حق از میان رفته باشند، در آن وقت ظهور کند، راوی گفت: یا امیرالمؤمنین، مهدی از چه طایفهای میباشد؟ فرمود: از بنی هاشم و قله شامخ نژاد عرب، هر کس به وی نزدیک شود، او را دریای سرشاری میبیند و هنگامی که ظهور کند، نزدیکانش نسبت به وی بیوفایی میکنند. در آن موقع آنها آلوده شوند. او، کانون پاکی است و کسی است که هنگام هجوم مرگ به مردم، ترسی به خود راه نمیدهد و در موقعی که مؤمنان اطرافش گرد آیند به کسی ظلم نمیکند. به هنگام مبارزه شجاعان از میدان بیرون نمیرود. مردی است آماده کارزار و مغلوبکننده دشمنان، پیروز و شجاع. مخالفان را با شمشیر درو میکند و بر پیکر آنها زخمهای گران وارد میسازد. مردی است نیرومند و شمشیری است از شمشیرهای خدا، بزرگی است بخشنده و با استقامت، فرق او به قله عظمت میساید و بزرگواری همیشگی او بر بهترین اصول استوار است. هیچ فتنهانگیزی تو را از پیروزی او باز ندارد، فتنهجویانی که به هر طرف میروند و اگر سخنی بگویند بدترین گویندهها هستند و اگر ساکت شوند قصد فساد دارند. آنگاه به ذکر اوصاف مهدی پرداخت و فرمود: پناه دادن وی به مردم بیپناه از شما بهتر، عملش از شما افزونتر و جهدش در صله ارحام از همه بیشتر است. خداوند، با بیعت کردن مردم با وی آنها را از اندوه بیرون آورد و مسلمانان را از پراکندگی نجات دهد، اگر بتوانی با او ملاقات کنی به سوی وی بشتاب و هرگاه به او رسیدی از او روی متاب، آه: آنگاه به سینه مبارک خود اشاره نمود که چه قدر مشتاق دیدار اوست[۱۷].
اصبغ بن نباتهنقل کرده است: خدمت امیرمؤمنان(ع) رسیدم و دیدم آن حضرت در حال فکر کردن است و در همان حال، روی زمین با انگشت خط میکشد. عرض کردم: ای امیرمؤمنان! چه شده است شما را در حال فکرکردن میبینم، مدام بر زمین خط میکشی! نکند به آن (خلافت روی زمین) رغبت کردهای؟! امیرمؤمنان(ع) در پاسخ فرمود: "نه به خدا، هرگز روزی نبوده که به خلافت یا دنیا رغبت کنم؛ بلکه به مولودی که فرزند یازدهم من است، فکر میکردم. او همان مهدی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، همانگونه که از جور و ستم پر شده باشد. برای او غیبت و حیرتی است که مردمی در آن زمان گمراه گردند و مردمی دیگر هدایت شوند"[۱۸]؛ امیرمؤمنان(ع) به فرزند بزرگوارش امام حسین(ع) فرمود: "نهمین فرزند تو قیام کننده به حق و آشکار سازنده دین و گستراننده عدالت است، پرسیدم یا امیرمؤمنان(ع)! آیا حتماً چنین خواهد شد؟" پاسخ فرمود: آری! قسم به کسی که حضرت محمد(ص) را به پیامبری برانگیخت و او را بر تمام خلایق برگزید، چنین خواهد شد؛ اما بعد از غیبت و حیرتی که در آن، کسی بر دینش استوار نمیماند، مگر مخلصین و دارندگان روحیقین؛ کسانی که خداوند نسبت به ولایت ما از آنان پیمان گرفته و ایمان را بر صفحه دلشان نگاشته و با روحی از جانب خود تأیید فرموده است"[۱۹][۲۰].
مرحوم مجلسی در بحار از کتاب کمال الدینشیخ صدوق از ابوسعید عقیصاء چنین روایت میکند: زمانی که امام حسن مجتبی (ع) با معاویهصلح کرد مردم نزد وی آمدند، عدهای حضرتش را به دلیلصلح با معاویه سرزنش کردند، حضرت فرمود: وای بر شما! نمیدانید مقصود من چه بود، صلح من با معاویه از آنچه آفتاب بر آن میتابد و غروب میکند برای شیعیانم بهتر است، نمیدانید که من امام شما هستم و اطاعت من بر شما واجب است و به فرموده پیامبر (ص) یکی از دو آقای اهل بهشتم؟ گفتند: چرا میدانیم، فرمود: نمیدانید که چون خضر کشتی را سوراخ کرد و آن کودک را به قتل رسانید و دیوار را استوار کرد[۲۱]، باعث خشمموسی (ع) شد به دلیل این که موسیحکمت آن کار بر او پوشیده بود، ولی نزد خداوند عمل خضر کاری موافق حکمت و صحیح بود؟ نمیدانید (چنین مقدر شده) که هر یک از ما ائمه، سازش با سلطان زمانش را به گردن مینهد، جز قائم ما که عیسیروح الله پشت سر او نماز میگزارد و خداوند ولادت او را از مردم پوشیده میدارد و خود وی از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور کند بیعت هیچ کس در گردن وی نباشد. او فرزند نهمینِ برادرم حسین پسر فاطمه بانوی بانوان است. خداوند در طول غیبتعمر او را طولانی گرداند، آنگاه با قدرت کامله خود به صورت جوانی که کمتر از چهل سال داشته باشد ظاهر میسازد تا همه بدانند که خداوند بر همه چیز توانا است[۲۲].
امام مجتبی(ع) فرمود: "هیچ یک از ما اهل بیت(ع) نیست، مگر آن که بیعتی از طاغوت زمانش را اجباراً بر عهده دارد، جز قائم که عیسی بن مریم، روح الله، پشت سر او نماز خواهد گذارد. خداوند ولادت او را مخفی میدارد و شخص او را از دیدگان، غائب میگرداند تا بیعت هیچ کس را بر گردن نداشته باشد، او نهمین فرزند از نسل برادرم حسین(ع) است"[۲۳].
هنگامی که امام حسن(ع) با معاویه بن ابی سفیانمصالحه کرد، مردم بر ایشان وارد شدند و برخی زبان به ملامت گشودند که "چرا با معاویهصلح کردی؟" حضرت خطاب به آنان فرمود: وای بر شما! شما نمیدانید که من چه کردم! به خدا قسم، برای شیعیانم کاری انجام دادم که از آن چه خورشید بر آن طلوع یا غروب کند، بهتر است. آیا نمیدانید که من امامواجب الاطاعه شما هستم و به نصرسول خدا(ص) یکی از دو سرور جوانان بهشتم؟" گفتند: "بلی. آن حضرت فرمود: آیا نمیدانید که وقتی حضرت خضر(ع) آن کشتی را سوراخ کرد یا آن دیوار را برپا ساخت یا آن نوجوان را کشت، این امور برای حضرت موسی(ع) گران آمد؟ زیرا وجوه و حکمتهای این کار برای حضرت موسی(ع) مخفی بود؛ اما نزد خداوند درست و حکیمانه بود. آیا نمیدانید که هیچ کدام از ما ائمه(ع) نیست، مگر این که بیعتی از طاغوت زمانش را بر گردن دارد، جز قائم(ع) که عیسی بن مریم، روح الله، پشت سرش نماز خواهد خواند. خداوند عزوجل ولادتش را مخفی و وجودش را در غبیت نگه میدارد تا در زمان ظهورش از احدی بر گردن او بیعتی نباشد. خداوند، عمرفرزند نهم از فرزندان برادرم حسین(ع) فرزند سرور زنان عالم را در غیبتش طولانی میکند، سپس با قدرتش او را به صورت جوانی زیر چهل سال، به ظهور میرساند تا بدانند که خداوند بر هر کاری قادر است"[۲۴][۲۵].
در غیبتشیخ طوسی از عبدالله بن شریک حدیث مفصلی نقل شده که مختصر آن این است: امام حسین (ع) از کنار جماعتی از بنی امیه که در مسجدپیامبر (ص) نشسته بودند گذشت رو به آنها کرد و فرمود: بدانید که به خدا قسم! عمردنیا به پایان نمیرسد تا اینکه خداوند مردی از نسل من برانگیزد و هزار نفر از شما را به قتل رساند و با آن هزار نفر هزار دیگر و با آن هزار نفر هزار دیگر! عرض کردم: فدایت شوم اینان اولاد فلان و فلان هستند و به این تعداد که فرمودید نمیرسند. فرمود: در آن زمان از صلب هریک از بنی امیه عدهای بسیار خواهند بود و بزرگ آنها نیز از خودشان است[۲۸].
عبدالرحمن بن سلیط از امام حسین(ع) نقل کرده است که فرمود: "در خاندان ما دوازده مهدی وجود دارد، نخستین ایشان، امیرمؤمنان(ع) است و آخرین آنان، نهمین نفر از فرزندان من است. او همان امامقیام کننده به حق است که خداوندزمین را بعد از آن که بمیرد، به وسیله او زنده میکند و دین حق را بر تمام ادیان به پیروزی میرساند، اگرچه مشرکان آن را ناخوش دارند. برای او غیبتی است که برخی در آن دوران، مرتد میشوند و برخی دیگر در دین ثابت قدم میمانند و به آنها از روی تمسخر گفته میشود: این وعده چه زمانی است، اگر راست میگویید؟ کسی که در دوران غیبتش متحمل آزار و اذیت شود و به دروغگویی متهم گردد، به منزله مجاهدی است که با شمشیرش پیشاپیش رسول خدا(ص) جهاد کرده است"[۲۹][۳۰].
مجلسی در بحار از شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از سعید بن جبیر و او از امام زینالعابدین (ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: قائم ما ولادتش بر مردم پوشیده میماند تا جایی که میگویند هنوز متولد نشده است[۳۱]. اهل سنت معتقدند که مهدیموعود هنوز متولد نشده است، امامزین العابدین (ع) قرنها قبل از آن، به این عقیده خبر داده است.
شیخ مفید در کتاب "مجالس" خود از ابوخالد کابلی چنین روایت کرده است: امامزین العابدین (ع) به من فرمود: ای ابوخالد فتنههایی پدید خواهد آمد که مانند شب ظلمانی تاریک باشد، کسی از آن فتنهها نجات پیدا نمیکند، مگر آنکه خداوند از آنها پیمان گرفته (که در راه حفظ ایمان پیوسته ثابت بمانند). آنها چراغهای هدایت و چشمههای دانش میباشند، پروردگار آنها را از هر فتنه و آشوب تاریک نجات خواهد داد، گویا صاحب الامر را میبینم که بر بالای نجف شما واقع در پشت کوفه با سیصد و اندی مرد بر آمده، در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ و اسرافیل در جلو او قرار دارند. پرچم پیامبر (ص) را به اهتزار درآورده و آهنگ قومی نمیکند جز این که آنها را به دیار عدم بفرستد[۳۲].
شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین خود از ابوالجارود نقل میکند که گفت: امام باقر به من فرمود: ای ابوالجارود، موقعی که اوضاع روزگار دگرگون شود و مردم بگویند: قائم آل محمد مرده یا هلاک شده یا بگویند به فلان بیابان رفته است، آنها که خواستار نابودی او هستند، بگویند: کسی که استخوانش پوسیده چگونه ظهور میکند؟! شما به ظهور وی امیدوار باشید و چون بشنوید که ظهور کرده، به سوی وی بشتابید ولو با خزیدن از روی برف[۳۳].
در همان کتاب از ابراهیم بن عطیه و او از ام هانی ثقفیه روایت میکند که وی گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: ای آقای من، یک آیه از قرآن مجید در دلم خطور کرده که معنای آن مرا ناراحت نموده است، امام فرمود: ام هانی سؤال کن، عرض کردم: آیه﴿فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْكُنَّسِ﴾ است. فرمود: ام هانی چه مسأله خوبی از من پرسیدی. مقصود از این آیه مولودی است که در آخرالزمان خواهد آمد و او مهدی این عترت طاهره است. او را حیرت و غیبتی است که مردمی به وسیله آن گمراه گردند و گروهی هدایت شوند، خوشا به حال تو اگر او را درک کنی و خوشا به حال کسی که او را میبیند[۳۴].
در کتاب غیبت نعمانی از غیبتشیخ مفید از ابوحمزه ثمالینقل میکند که گفت: روزی خدمت امام باقر (ع) بودم، چون مجلس خلوت شد، فرمود: ای ابوحمزه: یکی از اموری که حتماً تحقق مییابد و با قلمقضا نوشته شده است، قیام قائم ماست، هر کس در آنچه میگویم شک کند کافر از دنیا میرود، آنگاه فرمود: پدر و مادرم فدای او که نامش نام من و کنیهاش کنیه من و هفتمین فرزند من است. (او) زمین را پر از عدل کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد، ای ابوحمزه، هر کس او را درک نماید و مانند پیغمبر و علی از وی پیروی کند، بهشت بر او واجب میشود و هر کس تسلیمفرمان وی نشود بهشت بر او حرام گردد و جایگاهش در آتش خواهد بود، چه بد است آتش برای ستمگران، سپس فرمود: بحمدالله آیه شریفه﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ﴾[۳۵] گفته ما را روشن و آفتابی کرده است، چه مقصود ماههای محرم و صفر و ربیع و غیره نیست، زیرا خداوند بعد از آن فرمود: ﴿ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ﴾ در صورتی که یهود و نصاری و مجوس و سایر مردم و ملل دوست و دشمن، همه این ماهها را میشناسند و به نام میشمارند (بنابراین، دانستن آنها دین پایدار نخواهد بود)، بلکه مقصود ما ائمه هستیم که دین خدا به وجود ما پایدار است[۳۶].
در غیبت نعمانی از ابوالجارود نقل میکند که امام باقر فرمود: پیوسته گردنهای خود را به سوی یکی از مردان ما، دراز نموده و میگویید: این همان صاحب الامر است و بعد از چندی میبینید که وفات مییابد تا زمانی که خداوند برای این کار کسی را برانگیزد که ندانید متولد و آفریده شده است یا نه[۳۷].
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و علل الشرایع از سدیر نقل میکند که گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: در زندگانی قائم ما سنتی از یوسف (ع) است، من عرض کردم، مثل اینکه شما از حیرت یا غیبتی خبر میدهید؟ فرمود: از این امت جز خوکصفتان، کسی امثال این کارها را دور نمیداند. برادران یوسف با اینکه اولاد انبیاء بودند، برادرشان یوسف را در معرض خرید و فروش در آوردند و (بعد از آنکه یوسف عزیز مصر شد، برادران وی برای تأمین روزی به مصر آمدند) با وی گفتگو کردند و او را نشناختند تا آنکه یوسف (ع) گفت: من همان یوسفم. با این وصف، چگونه این امت ملعونه منکر میشوند که خدای عزوجل در وقتی از اوقات حجت خود را پنهان بدارد؟ پادشاهمصریوسف را دوست میداشت و فاصله بین او و پدرش یعقوب هیجده روز راه بود اگر اراده خداوند تعلق میگرفت قادر بود که جای یوسف را به وی نشان دهد. چون مژده یوسف به یعقوب (ع) رسید، از راه بیابان به اتفاق پسرانش مسافت میان کنعان و مصر را نُه روز طی کرد. بنابراین، چگونه امت باور نمیکند که حجت خدا مانند یوسف در بازارها و اماکن آنها آمد و رفت کند و در عین حال، او را نشناسند، تا زمانی که خداوندفرمان دهد که خود را بشناساند، چنانکه به یوسف و برادرش فرمان داد. در وقتی که به برادرانش گفت: آیا میدانید موقعی که جاهل بودید با یوسف و برادرش چه کردید؟ گفتند: آیا تو یوسفی؟ گفت: آری، من یوسفم این (بن یامین) هم برادرم میباشد[۳۸].
در کتاب علل الشرایع از علی بن جعفر و او از برادرش امام کاظم (ع) روایت کرده که فرمود: هنگامی که پنجمین امام از اولاد هفتمین امامپنهان شود، برای حفظ دیانت خود به خدا پناه برید، مبادا کسی دین را از کف شما برباید، ای فرزند! صاحب الامر ناگزیر از غیبتی است که بعضی از معتقدان به وی از اعتقاد خود برمیگردند. غیبت او امتحانی است که خداوندبندگان خود را بدان وسیله امتحان میکند و اگر پدران و نیاکان شما دینی صحیحتر از این سراغ میداشتند از آن پیروی میکردند. علی بن جعفر میگوید: عرض کردم: آقا، پنجمین امام از اولاد هفتمین امام کیست؟ فرمود: فرزندم. عقول شما از درکحقیقت این مطلب، کوچک و سینههایتان از تحمل آن تنگ است، ولی اگر زنده باشید، او را خواهید دید[۴۱]. مقصود از فرزندعلی بن جعفر است که برادر کوچک امام کاظم است و حضرت از روی شفقت به وی میگوید: "یا بنی" ای فرزند.
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از محمد بن زیاد ازدیروایت میکند که گفت: از حضرت موسی بن جعفر (ع) تفسیرآیه﴿وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً﴾ را پرسیدم فرمود: نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمتباطنامام غایب است، عرض کردم: در میان شما ائمه کسی است که غایب شود؟ فرمود: آری. او کسی است که شخصاً از دیدهگان غایب میشود، ولی یادش از دلها نمیرود، او دوازدهمین ما ائمه است. خداوند هر مشکلی را برای او آسان میکند و هر گردنکشی را به وسیله او سرکوب مینماید، گنجها و معادن زمین را برایش ظاهر میگرداند و هر چیز دوری را برای او نزدیک میکند، ستمگران بیدین را نابود میسازد و شیاطین متمرد را به هلاکت میرساند، او فرزند سرور کنیزان است، ولادتش بر مردم پوشیده میماند و برای شما جایز نیست که او را به نام یاد کنید تا زمانی که خداوند او را ظاهر میگرداند و به وسیله او زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد[۴۲].
یونس بن عبدالرحمن میگوید: خدمت امام کاظم رسیدم و عرض کردم: آقا آن کسی که قیام به حق میکند شما هستید؟ فرمود: من برای ترویج حققیام کردهام، ولی آن قائمی که زمین را از وجود دشمنانپاک میگرداند و پر از عدل و داد میکند، فرزند پنجم من است، او به دلیل حفظ جانش غیبتی میکند که مدت آن طولانی است، به طوری که مردم بسیاری مرتد میشوند و عده دیگر ثابت میمانند. آنگاه فرمود: خوش به حال آن دسته از شیعیان ما که در غیبتقائم ما چنگ به دوستی ما زده و بر محبت ما ثابت میمانند و از دشمنان ما بیزاری میجویند. آنها از ما و ما از آنها هستیم، آنها به ما اماماندل بستهاند و ما نیز آنها را شیعیان خود میدانیم و از آنها خشنود میباشیم. خوشا به حال آنها، به خدا قسم آنها در روز قیامت در درجه ما خواهند بود[۴۳].
علی بن جعفر میگوید از امام کاظم پرسیدم تفسیرآیه﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا﴾ چیست؟ فرمود: یعنی هرگاه امام خود را از دست بدهید و او را نبینید چه خواهید کرد؟[۴۴].
شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع و عیون اخبارالرضا از حسن بن فصال و او از پدرش و او از حضرت رضا (ع) نقل میکند که فرمود: گویا شیعه را در موقع از دست دادن سومین امام از فرزندانم میبینم که از هر سو او را جستجو کنند، نیابند. عرض کردم: یا بن رسول الله برای چه؟ فرمود: برای اینکه امام آنها غایب میشود، گفتم: چرا غایب میشود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیرقیام میکند، بیعت هیچ کسی گردن او نباشد[۴۵].
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و عیون اخبارالرضا از دعبل خزاعیروایت میکند که گفت: چون قصیده خود را که با این بیت شروع میشود: "مدارسُ آياتٍ خَلَتْ من تلاوةٍ *** و منزلُ وَحيٍ مُقفِرُ العَرَصاتِ"[۴۶] برای حضرت رضا (ع) خواندم موقعی که به این شعر رسیدم: "خروجُ إمامٍ لا مَحالة خارجٌ *** يقومُ علَى اسْم اللّٰه والبَرَكاتِ / يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ"[۴۷]امام به شدت گریه کرد، آنگاه رو به من کرده و فرمود: ای خزاعی! روح القدس با زبان تو این دو بیت را خواند، میدانی این امام کیست و کی قیام میکند؟ عرض کردم: آقا، نه، اینقدر شنیدهام که امامی از شما قیام میکند و زمین را از لوث فسادپاک میگرداند و آن را پر از عدل خواهد کرد، چنانکه پر از ظلم شده باشد، سپس فرمود: ای دعبل! امام بعد از من پسرم محمد است و بعد از او علی پسر او و بعد از او پسرش حسن و بعد از حسن پسرش، حجت قائمامام است که (اهل ایمان) در زمان غیبتش انتظار او را میکشند و بعد از ظهورش از وی فرمانبرداری میکنند. اگر عمردنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانی میگرداند تا او بیاید و جهان را پر از عدل کند، چنانکه پر از ظلم شده باشد. اما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ نمیتوان وقت آن را تعیین نمود، چه پدرم (موسی بن جعفر) از پدرش و آن حضرت از پدرانش از علی (ع) روایت کردهاند که از پیغمبر (ص) سؤال شد، قائم که از نسل شماست کی ظهور خواهد کرد؟ فرمود: آمدن وی مانند آمدن روز رستاخیز است که جز خدا وقت آن را نمیداند[۴۸]. این مطلب در آسمانها و زمین گران آمده و بهطور ناگهان به سوی شما میآید: ﴿لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً﴾[۴۹]
از محمد بن ابی یعقوب بلخی نقل شده که گفت: از حضرت امام رضا (ع) شنیدم که میفرمود: به زودی مردم مبتلا به امتحانسختی خواهند شد؛ به این معنا که به وسیله طفلی که در شکم مادر و شیرخوار میباشد امتحان شوند که کار به آنجا رسد که میگویند او ناپدید شده و مرده است و دیگر امامی نیست، درحالی که، پیغمبرخدا بارها (مانند مدتی که در غار حرا بسر میبرد و سه سال در شعب ابی طالب بود و سه روز در غار ثورپنهان بود و از غار تا مدینه از نظر مردممکه ناپدید شده بود) ناپدید میشد، آگاه باشید که من هم به زودی وفات میکنم[۵۰]. حضرت از مرگ خود که به زودی اتفاق میافتد خبر داد تا پس از وقوع آن و صدق گفتار حضرتش، آنچه درباره مهدیموعود فرموده نیز تصدیق شود.
از حضرت عبدالعظیم حسنینقل شده که گفت: به امام جواد عرض کردم: من امیدوارم قائم آل محمد (ص) که میآید تا زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد، شما باشید، فرمود: ای ابوالقاسم! هر یک از ما ائمه برای پیشرفتفرمان خداقیام کردهایم و راهنمای دین الهی میباشیم، ولی آن قائم که خداوند به وسیله او زمین را از دست کفار و منکران گرفته و پر از عدل و داد میکند، من نیستم، او کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده خواهد ماند و خودش غایب میشود، افشای نامش حرام است، او در نام و کنیه همنام پیغمبر خداست، اوست که زمین برایش هموار میگردد و هر امر دشواری برایش آسان میشود و ۳۱۳ نفر از یارانش به تعداد نفرات لشکراسلام در جنگ بدر، از نقاط دور زمین در اطرافش گرد آیند. چنانکه خداوند در این آیه شریفه میفرماید: ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ چون این عده نزد وی اجتماع کنند، کار او بالا گیرد و بعد از آنکه پیمانوفاداری میان او و یارانش که ده هزار مرد هستند، منعقد شد به فرمان الهی قیام میکنند و چندان از دشمنانخدا به قتل رساند که خداوندخشنود شود. عرض کردم: آقا چگونه بدانیم خداوندخشنود شده است؟ فرمود: خداوند رحمتی به دل وی میفرستد و او میداند که دیگر خداوند از کشتن آن همه دشمنان دینخشنود شده است[۵۲].
شخصی به نام "صقربن ابی دلف" میگوید: از امام جواد (ع) شنیدم که میفرمود: امام بعد از من پسرم علی است، امر او امر من است و گفته او گفته من و پیروی او پیروی از من است. امام بعد از او، فرزندش حسن است، امر او امر پدرش و گفته او گفته پدرش و طاعت وی طاعت پدرش میباشد سپس حضرت سکوت کرد. من عرض کردم یا بن رسول الله بعد از فرزند شما حسن، امام کیست؟ حضرت سخت گریست آنگاه فرمود: امام بعد از حسن فرزندش قائم به حق و منتظَر است، عرض کردم: چرا او را قائم میگویند؟ فرمود: زیرا بعد از آنکه مردم او را فراموش کردند و غالب معتقدان به امامتش منحرف شدند، قیام خواهد کرد. گفتم: چرا او را منتظَر گویند؟ فرمود: زیرا او غیبتی طولانی خواهد داشت و علاقهمندانش در انتظار او بسر برند و آنها که تردید دارند، منکرش شوند و دشمنان وجود او را به مسخره گیرند و آنها که وقت ظهورش را تعیین میکنند دروغگو باشند و کسانی که در آمدنش شتاب دارند به هلاکت افتند و آنان که تسلیم تقدیر الهی هستند از آن ورطه نجات یابند[۵۳].
شیخ صدوق درکتاب عیون اخبارالرضا و کمال الدین از ابوهاشم جعفرینقل کرده که گفت: از امام هادی (ع) شنیدم که میفرمود: جانشین من فرزندم حسن است، ولی با جانشین او چگونه خواهید بود؟ من عرض کردم: فدایت شوم، مگر چه میشود؟ فرمود: شما او نمیبینید و بردن نام او برای شما جایز نیست، عرض کردم: پس چگونه او را نام ببریم؟ بگویید: حجت آل محمد (ص).
از علی بن عبدالغفار نقل شده که چون حضرت امام جواد (ع) از دنیا رفت، شیعیان نامهای به حضرت هادی (ع) نوشته و از امام بعد از امام جواد پرسیده بودند، حضرت در جواب فرمود: مادام که من زندهام امام شما هستم و چون از دنیا بروم جانشین من (امام عسکری) برای شما میآید، ولی چه خواهید کرد با جانشینِ جانشینِ من (یعنی امام عصر (ع) که غایب بوده و شما به او دسترسی ندارید)[۵۴].
↑این کتاب که از نظر احصای روایات و آیات تفسیری و تأویلی مربوط به امام مهدی (ع)، جامعترین موسوعه مهدوی محسوب میشود، که به همت مؤسسه آل البیت (ع) ابتدا در پنج جلد و سپس در سال ۱۴۲۸ ق پس از بازنگری در مجموعه هشت جلدی منتشر شده است.
↑ یعنی «مدارسی که در آن آیات خدا خوانده میشد، از آهنگ تلاوت خالی شده و محل وحی خدا، همچون بیابان هموار شده است».
↑ یعنی «ظهور امامی که ناچار میبایست بیاید حتمی است، او به نام خدا و برکات او قیام میکند تا در میان ما هر حقی را از باطل تمیز دهد و پاداش هر نعمت و کیفر هر نقمتی را عطا نماید».