نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۳ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
حق یکی از موضوعهای اصلی نهج البلاغه است. تعالیم وحیانی آدمی را به شناخت حق و گرایش به آن سفارش کردهاند. در سایه شناخت صحیح حق، آدمیان بهسوی گرایش پیدا میکنند و با رویکرد حقگرایانه میتوانند به سمت و سوی زندگانی طیب و پاکیزه گام بردارند. از واژه حق و مشتقات آن بیش از سیصد مرتبه در نهج البلاغه سخن به میان آمده است. نهج البلاغه ابعاد مختلفی از موضع حق را در نظر آورده است که از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: وصفحق، حقوق دوجانبه والی و مردم، اطاعت از والی بهشرط تطابق با حق، وصفامت نامقدس (امتی که حق در آن پایمال است)، زمامداران حق آسیبشناسی حق و انحراف از آن، حقوق الهی، حقوق متقابل[۱].
حق در معنای لغوی بر استواری یک چیز و درستی آن دلالت دارد. همچنین اصل حق را بهمعنای مطابقت و موافقت میدانند. اما در مفهوم اصطلاحی، حق امر مطابق با واقع است که در مقابل امر باطل قرار دارد. بر اساس این تعریف، حق مفهومی بسیار گسترده است که میتوان آن را در تمام عرصههای زندگی جستوجو کرد[۲].
امام علی (ع) در وصفحق میفرماید: حق گستردهترین چیزها در توصیف و گفتار و محدودترین چیزها در کردار است[۳]. از اینرو حق گرچه امری آشکار است، اما پذیرش حق در دایره عدل و انصاف، میدانی تنگ و باریک را تشکیل میدهد. انسانها آنگاه که منافعشان در خطر میافتد، نمیتوانند از روی انصاف، حق را بپذیرند. مردم وقتی در صدد تعریف و توصیف زبانی برای حق برآیند زمینه آن بسیار گسترده است، چون بر زبان راندن ساده است، ولی هر گاه حاکم بر حق و عادلی میان آنان حاضر شود و عمل کردن به حق را از آنان بخواهد، عرصه بر آنها تنگ میشود، زیرا در عمل زیر بار حق رفتن و به عدالترفتار کردن، کاری دشوار و لازمه آن ترک بعضی از خواستههای دل و امور مطلوب است[۴].
امام (ع) خود پذیرای حق و سخن حق است، چنانکه در مقامخلیفهمسلمینمردم را از سخن گفتن بهگونهای که با جباران سخن میگویند، برحذر میدارد و آنها را از چاپلوسی و تملق نهی میکند و میفرماید: مپندارید که گفتن حق بر من گران میآید[۵]. امام در بیان ارزش حق میفرماید: حق سنگین است، ولی گوارا؛ و باطل آسان است، ولی بیماریزا چون وبا[۶][۷].
از دیدگاه امام (ع) حق گرچه سنگین و سخت است، اما به اعتبار راحتی صاحب آن در جهانآخرت، امری گواراست و باطل گرچه ممکن است گام فرد باطلگرا را در دنیا شیرین کند، اما تحملسختی آن در جهانآخرت بسیار دشوار است. اهمیت حقگرایی از این دیدگاه مشخص میشود[۸].
حق و حقگرایی بدون شناخت صحیح میسّر نیست. امام به لزومشناخت حق و پایداری بر آن تأکید میورزد و راه شناخت حق را بیان میدارد. از منظر امام علی (ع) دین الهی تنها با نشانههای حق شناخته میشود، نه به مردان. امام خطاب به یکی از یاران خود میفرماید: حق نیکوترین سخن است و کسیکه آن را آشکارا بیان کند، مجاهد است[۹].
بنابراین هنگامیکه حارث به حوط به امام عرض کرد: "آیا میپنداری که من اصحاب جمل را گمراه میبینم"، فرمود: حارث تو کوتاهبینانه نگریستی نه عمیق و زیرکانه و سرگردان ماندی. تو حق را نشناختهای تا بدانی اهل حق چه کساناند و نه باطل را تا بدانی پیروان آن کدام مردمان[۱۰][۱۱].
امام (ع) در آسیب شناسی حق به موضوع فتنهها و عواملی که گاه چهره حق را میپوشاند، اشاره میکند. باید به این نکته توجه داشت که نقطه مقابل حق، یعی باطل، همواره از موضع فتنه و نیرنگ بهدنبال آن است که خود را در پوششی از حقپنهان سازد. از اینرو امام (ع) فرمود: اگر باطل با حق نمیآمیخت بر جویندگان حقپنهان نمیماند و اگر حق به باطل پوشیده نمیشد، زبان معاندان از طعن بریده میشد. ولی همواره پارهای از حق و پارهای از باطل در هم میآمیزند. در چنین حالی، شیطان بر دوستان مستولی میشود[۱۲][۱۳].
نهج البلاغهحق را همیشه قرین و همراه با وظیفه و تکلیف میبیند. این امر منشأ پیدایش حقوق است. از منظر امیرمؤمنان (ع) حق به سود هیچ کس به جریان نمیافتد، مگر اینکه تکلیفی بر عهدهاش گذاشته شود. در مقابل تکلیفی بر عهده کسی گذاشته نمیشود، مگر آنکه حقی به سود او به جریان افتد. امام میفرماید: هیچ حقّی یکطرفه نیست: برای هرکس که سودی آورَد، مسئولیّتی نیز آفریند و هرکس را زیانی رسانَد، سودی هم بخشد. اگر تصوّر شود برای کسی حق یکسویه بدون مسئولیّت باشد، این ویژه خداست –نه آفریدگان- که آمیزه قدرت و عدالت است و حوادث روزگار و تلخ و شیرین زندگی، همه عدل و خیر است[۱۴].
بنابراین در نهج البلاغه همواره نسبت به حقوق دوسویه سفارش شده است، چنان که خطاب به مردم فرمود: "من بر شما حقی دارم و شما نیز بر من حقوقی دارید." یا در فرازی دیگر از حقوق متقابل پدر و فرزند سخن به میان آورده است»[۱۵].