نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۰۷ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
مخزومی، مردی از قبیله مخزوم است. در حدیثی از امام صادق (ع) که از اجتماع یاران حضرت مهدی (ع) سخن میگوید، آمده است: وقتی حضرت با یارانش در مکه گرد میآیند، در کوچههای مکه به راه میافتند، تا برای خود محلّ اقامتی پیدا کنند. مردم مکه افراد ناشناسی را در میان خود میبینند و میگویند: تا به امروز آنها را در این شهر ندیدهایم! به ناگاه مرد مخزومی وارد میشود و میگوید: من خوابی دیدهام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم میگویند: بیا بر نزد فلان ثقیفی برویم. چون به پیش او میروند، مرد مخزونی چنین میگوید: ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پایین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آنگاه دور کعبه طواف نمود. در این ابر، ملخهای فراوانی با بالهای سبز بود که تا مدّتی بس دراز، دور خانه خدا طواف میکردند. انگاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمیرسیدند جز اینکه به خاکستر مینشاندند. به هیچ قلعهای نمیرسیدند جز اینکه ویران میکردند. سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تاکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی میگوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی بر شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. مردم مکه از شنیدن این حرف پریشان میشوند و میگویند چیز عجیبی به وجود آمده است.
در بامداد چنین شبی بیعت مبارک انجام میپذیرد و مردم مکه نیز بیعت کرده و به سپاه حق ملحق میشوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقق مییابد[۱][۲].