بحث:منشأ انتظار چیست؟ (پرسش)
نویسنده: آقای ظرافتی
پاسخ تفصیلی
منشأ انتظار
ندای فطرت و طبیعت ذات بشر
- چشمداشت آمدن یک مصلح آسمانی و امید به آیندهای روشن و استقرار صلح و عدل، امری فطری و طبیعی است که با ذات و وجود آدمی سر وکار داشته و با آفرینش هر انسانی همراه است و زمان و مکان نمیشناسد و به هیچ قوم و ملّتی اختصاص ندارد. بر این اساس همه افراد ـ طبق فطرت ذاتی خود ـ تمایل دارند روزی فرارسد که جهان بشریت در پرتو ظهور رهبری از نابسامانیها نجات یابد. بر این اساس میتوان ادعا کرد هر فرد علاقهمند به سرنوشت بشریت و طالب تکامل معنوی و رشد و بالندگی، خواهان و آرزومند قیام یک منجی جهانی و مصلح کل است و در انتظار ظهور چنین شخصی لحظهشماری میکند. بنابراین، انتظار، عقیدهای است که خداوند در نهاد و درون انسان قرار داده و فراگیر بودن آن در بین همۀ اقوام و ملتها و دایمی بودن آن در وجود انسان، دلیلی بر فطری بودن انتظار است[۱].
ظلمستیزی و نجات مستضعفان
- باورداران به رسولان الهی، عموما افراد تهیدست و تحت ستم جامعه بودهاند که از اطاعت سردمداران کفر و باطل سرپیچی کرده و در طریق حق و ظلم ستیزی گام نهاده بودند. این امر باعث واکنش شدید جبهۀ باطل و درگیری و نزاع همیشگی آنان با گروه حقّ و خداپرست شده است. البته به علّت وجود توان و امکانات بیشتر، گاهی غلبه و سلطۀ ظاهری با باطلگرایان بوده و فشارها و سختگیریهای فراوانی از سوی آنان اعمال میشده است. سفیران الهی نیز که رهبری صالحان، مستضعفان و ستمدیدگان را عهدهدار بودهاند، همواره با اَشراف، فرعونیان و ستمکاران (گروه باطل) نزاع و درگیری داشتهاند. آنان با ابلاغ پیام الهی و بشارت ظهور منجی، پیروان خود را به استقامت و صبر و بردباری و انتظار فرج دعوت میکردند و ریشههای اعتقاد به آمدن نجاتدهندۀ الهی را در دل و جان یکتاپرستان و مؤمنان میکاشتند، قرآن به صراحت، به این مطلب اشاره کرده، میفرماید: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۲]. معنای روشن آیه شریفه این است: بندگان شایسته خدا بر سراسر جهان، حکومت عادلانه و انسانی خویش را برقرار خواهند ساخت. این وعدۀ قطعی خدا بر مؤمنان است که آنان تمامی زمین و زمان را به ارث خواهند برد[۳].
شکست و ناکامی حکومتها و نظامهای سیاسی
- مشکلات دائمی جهان (جنگها، ستیزشها، نابرابریها، ناامنیها، بیدادگریها و...)؛ نیازها و خواستههای ضروری بشر (در زمینه رشد اقتصادی، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادی و معنوی و...)؛ ایدهها و آرمانهای همیشگی بشر (صلح، عدالت، امنیت، آرامش، تعالی روحی و معنوی و...)؛ تجارب گذشته انسانها (در ضعف و ناتوانی دولتها و حکومتها و فراوانی مشکلات) و...، باعث خواست آگاهانه و طلب عاشقانۀ ظهور منجی و مصلح الهی از سوی بیشتر انسانهاست. در واقع همۀ حکومتها، گروهها، اندیشهها و مکاتب، تمامی ترفندها و برنامههای خود را برای رفع کاستیهای جامعۀ بشری به کار میگیرند؛ ولی به دلایل مختلف موفّق به این کار نمیشوند. روشن است عامل بسیاری از مشکلات و نابسامانیهای جوامع، خود حکومتها و مکاتب و گروهها هستند که بیشتر در صدد تأمین منافع مادی خود بودهاند؛ نه برطرف ساختن کاستیها و موانع رشد و شکوفایی انسانها [۴].
فلسفه تاریخ و معناداری آن
- براساس فلسفۀ نظری تاریخ ظهور منجی موعود، فرجام متعالی و شکوهمند آیندۀ جهان و سرمنزل متعالی و متکامل تاریخ بشری است. بر این اساس روند طولانی مدت تاریخ، دارای هدف، غایت و معنای مشخصی است و آن تحقّق جامعۀ موعود الهی و رسیدن بشر به اوج سعادت و کمال مادی و معنوی است. این معناداری تاریخ، در فکر و ذهن بشر سایه انداخته و او را متوجّه فرجام متعالی تاریخ ساخته است. البته هدفی که قرآن برای کاروان بشری ترسیم میکند، عبادت و عبودیت و در نتیجه رسیدن به قرب الهی است و منظور از آن، معنای وسیع و گستردهای است که شامل کلیۀ شئون زندگی انسان در روی زمین میگردد: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾[۵]. این ایده در دورانی از تاریخ، به کمال و تمام تحقّق خواهد یافت و آن عصر ظهور مهدی موعود است. پس معناداری تاریخ و کشف غایت و هدف آن، میتواند منشأ توجّه انسانها به ظهور مصلح بزرگ باشد[۶].
قانون سیر تکاملی جامعهها
- یکی از دلایل منطقی منشأ انتظار، قانون سیر تکاملی جامعههاست. از آن روز که انسان خود را شناخته، هیچگاه زندگی یکنواختی نداشته است؛ بدین جهت پیشرفتها و تحوّلات فراوانی در نوع مسکن، تغذیه، وسیلۀ نقلیه، پوشش و علم و دانش او صورت گرفته است. عجیب اینکه به هیچیک از اینها قانع نیست و برای وصول به سطحی بالاتر و برتر، تلاش و کوشش میکند. عشق به تکامل در درون جان آدمی، شعلهای جاودانه و خاموش ناشدنی است و همچنان انسان را به سوی جامعهای پیش میبرد که تکاملهای اخلاقی، در کنار تکاملهای مادی قرار گیرد. یکی از بارقههای امید مردم برای رسیدن به آیندهای روشن و دنیایی پر از صلح و صفا و برادری و برابری ـ آن هم با ظهور منجی موعود ـ در پرتو قانون تکاملی جامعهها روشن میشود[۷].
قانون کنش و واکنشهای تاریخی
- آزمونهای تاریخی به ما نشان میدهد همواره تحولها و انقلابهای وسیع، عکس العمل مستقیم فشارهای قبلی بوده است و شاید هیچ انقلاب گستردهای در جهان رخ نداده، مگر اینکه پیش از آن، فشار شدیدی در جهت مخالف وجود داشته است. براساس این قانون میتوان ثابت کرد وضع کنونی جهان، آبستن انقلابی بزرگ و جهانی است. فشار جنگها، مظالم، بیدادگریها، تبعیضها و بیعدالتیها، توأم با ناکامی و سرخوردگی انسانها، از قوانین فعلی برای از بین بردن یا کاستن این فشارها، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت. در نهایت این خواستهای واپسزدۀ انسانی، در پرتو آگاهی روزافزون ملّتها، چنان عقدۀ اجتماعی تشکیل میدهد که از نهانگاه ضمیر باطن جامعه، با یک جهش برقآسا، خود را ظاهر ساخته و سازمان نظام کنونی جوامع انسانی را به هم میریزد و طرح نوینی ایجاد میکند. این طرح و برنامه انقلابی و گسترده، همان قیام و ظهور مهدی موعود است که در واکنشی قاطعانه و کوبنده در برابر همۀ تبعیضها، ستمگریها، حقّکشی و فسادگریها است[۸].
قانون انتظار عمومی
- در نهاد انسانها، همواره عشق به نیکی، زیبایی و آگاهی نهفته است. باور به ظهور مصلح جهانی، جزئی از این عشق و زیباخواهی است. در واقع ظهور امام مهدی (ع)، بروز کامل این فضایل و خوبیهاست و این مطلوب و خواست همۀ انسانهای بصیر و پاکسرشت و نقطۀ اوج این علاقه و عشقورزی است. چگونه ممکن است عشق به تکامل همهجانبه در درون جان انسان باشد و چنان انتظاری نداشته باشد؟ مگر تحقق رشد و کمال نهایی جامعۀ انسانی بدون آن امکانپذیر است؟! احساسات و دستگاههای وجودی انسان، نمیتواند هماهنگ با مجموعۀ عالم هستی نباشد؛ زیرا همۀ جهان هستی یک واحد به هم پیوسته است و وجود او نمیتواند از بقیۀ جهان، جدا باشد. از این به همپیوستگی به خوبی میتوانیم نتیجه بگیریم اگر انسانها انتظار مصلح بزرگ را میکشند که جهان را آکنده از صلح و عدالت و نیکی میکند؛ دلیل بر آن است که چنان نقطۀ اوجی در تکامل جامعۀ انسانی امکانپذیر و عملی است که عشق و انتظار آن در درون جان ماست. عمومیت این اعتقاد در همۀ مذاهب، نشانۀ دیگری بر اصالت و واقعیت آن است[۹].
اتفاق ادیان و مصلحان بشری
- تمام ادیان آسمانی به پیروان خود، عصر درخشان و سعادت عمومی، آیندۀ مشعشع و صلح جهانی و دوران پرخیر و برکت را نوید دادهاند که در آن، نگرانیها، دلهرهها و هراسها مرتفع شود و به یمن ظهور شخصی بزرگ و مردی خدایی ـ که به تأییدات الهی مؤیّد است ـ در روی زمین منطقه و شهر و دهستان و دهی باقی نماند؛ مگر آنکه در آن بانگ دلنواز توحید بلند شود و روشنایی یکتاپرستی، تاریکی شرک را زایل سازد و علم و عدل و راستی و امانت، چهرۀ جهان آرای خود را بنمایانند و همه جا را منوّر سازند. این موعود عزیز برحسب استوارترین و صحیحترین مصادر اسلامی، خلیفۀ دوازدهم حضرت محمد(ص) و دوازدهمین رهبر و امام بعد از آن حضرت است. پس میتوان گفت: تقریبا همۀ کسانی که در این زمینه مطالعه دارند، متفقاند تمام اقوام جهان، در انتظار یک رهبر بزرگ انقلابی به سر میبرند که هرکدام او را به نامی مینامند؛ ولی همگی در اوصاف کلی و اصول برنامههای انقلابی او اتفاق دارند[۱۰].
ابتنای بر قرآن و حدیث
- اصل مهدویت، مبتنی بر آیات متعددی از قرآن است که دلالت بر پیروزی و فلاح و غلبۀ سپاه خدا دارند. این آیات علاوه بر آنکه بر استقرار دین خدا در سراسر زمین و آیندۀ درخشان عالم دلالت دارند، برحسب معتبرترین مدارک و تفاسیر و احادیث، به تحوّل بیسابقه و بینظیر و انقلابی که به رهبری و قیام حضرت مهدی انجام خواهد گرفت، تفسیر شده است. آیاتی مانند: ﴿فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۱۱]؛ ﴿إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ﴾[۱۲]؛ ﴿وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ﴾[۱۳]؛ ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾[۱۴]؛ ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ﴾[۱۵].
- علاوه بر آیات قرآن، مهدویت و تمامی فروع و جزئیات آن، مبتنی بر احادیث معتبر و متواتر است؛ زیرا کتابهای حدیث و صحاح و مسانید و اصول سنت و شیعه در این زمینه، از حد احصا و شمارش خارج است. بر این اساس نیز اصل مهدویت مورد اتفاق مسلمانان و اجماع شیعه و سنّی است[۱۶].
کمالطلبی انسان
- ریشۀ دیگر انتظار در ساخت و بافت انسانِ افزون طلب نهفته است. آدمی دلی دارد که با شهادت این عالم تأمین نمیشود، دل آدمی بزرگتر از محدودۀ این زندگی است. و همین دل بزرگ، گرایش به غیب دارد و همین گرایش به غیب انتظار را میآورد که در واقع ربط ایمان و غیب و انتظار است. این تلقی از انسان، او را به غیب، به روز دیگر، به الله و به وحی و به حجت گره میزند و تفسیر جدید و عمیقی از انتظار ارائه میکند، که حتی در متن رفاه و عدل و در متن سامان و فراغت، آدمی را بیقرار و منتظر میسازد و در متن نظام نوین جهانی و با دستیابی هر فردی به سیستمهای پیشرفته، باز او را به غربت، به دیوار و حتی به التهاب و دلهره گره میزند. چون میداند از این همه رفاه و عیش و راحت باید جدا شود که تحول نعمتها و تحول حالتها را میشناسد و محول الحول و الاحوال را میبیند. همین معنا، اساس گرایش انسان مقتدر و دانشمند و مسلط را به مذهب توضیح میدهد. چون بر فرض حیرتزدایی علم و اشتغال قدرت و صنعت، آدمی با این امکانات زودتر به محدودهها میرسد و دیوارها را تجربه میکند و احساس غربت و تنهایی فریادش را بلند مینماید[۱۷].
پانویس
- ↑ ر.ک: الهینژاد، حسین،ویژگیهای منتظران و جامعه منتظر، ص ۲۵۶-۲۵۷؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۶-۲۲.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ ر.ک: الهینژاد، حسین،ویژگیهای منتظران و جامعه منتظر، ص ۲۵۶-۲۵۷؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۶-۲۲.
- ↑ ر.ک: صفائی حائری، علی، تو میآیی، ص ۱۴ -۱۸؛ کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۶-۲۲.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۶-۲۲.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۶-۲۲.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۶-۲۲.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص ۱۵- ۳۵ و ص ۹۷.
- ↑ ر.ک: صافی گلپایگانی، لطفالله، امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۱۳۵- ۱۴۴.
- ↑ «بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ «که آنان یاری شدهاند» سوره صافات، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه ۷.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص۱۶-۲۲.
- ↑ ر.ک: صفائی حائری، علی، تو میآیی، ص ۱۴ -۱۸.