نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Amini(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۰ توسط Amini(بحث | مشارکتها)
چه دیدگاههایی درباره ملاقات امام مهدی وجود دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«از آنجا که در روایات، پنهانزیستی آن امام بزرگوار، رازی از رازهای خداوند سبحانه و تعالی دانسته شده و درباره چگونگی غیبت، دیدگاههای متفاوتی ذکر شده، درباره ملاقات با آن حضرت در عصر غیبت، نگاههای مختلفی ارائه شده است. دانشوران شیعه، عمر آن حضرت را به چهار دوره متفاوت تقسیم کردهاند.
" يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ "؛ مردم را میبیند و مردم او را نمیبینند.
" لَا يُرَى جِسْمُه"؛ جسم او دیده نمیشود[۳].
" أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى"؛ مردمان را میبینم و تو دیده نمیشوی[۴].
چنین روایاتی، باعث شده است ابن ابی زینب نعمانی- در جایگاه نخستین کسی که به طور شایستهروایات مربوط به حضرت مهدی(ع) را گردآوری و بررسی کرده است- در فصلی از کتاب خود، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این نکته مهم، اینگونه اشاره کرده است: "... برای شیعیان، جست وجوی امام و کشفصاحبغیبت و در پی نام و محلّ سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است؛ چه رسد بر آنکه بخواهند آشکارا او را ببینند[۵].
با وجود آنکه این دیدگاه، از روایات پیشین قابل استفاده است، و نیز به روایاتی که امام را بسان خورشید پس ابر معرفی کرده، نزدیکتر است، کسی به روشنی قائل به آن نشده و ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دلیل آنکه:
برخی روایات، امکان ملاقات را منتفی ندانسته، دیدن بدون شناخت را ممکن دانستهاند.
شکی نیست در دوران غیبت صغرا که بخشی از دوران غیبت آن حضرت است، برخی شیعیان- به ویژه نایبان خاص- آن حضرت را ملاقات کردهاند؛ بنابراین شکی نیست که روایتهای یاد شده، تخصیص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.
درباره امکان ملاقات، برخی اندیشوران شیعه نیز چنین نوشتهاند:
سید مرتضی مینویسد: "همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد"[۶].
شیخ طوسی نیز مینویسد: "ما با جزم و یقین نمیدانیم که آن محبوب دلها از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود"[۷].
سید بن طاووس نیز در این باره خطاب به فرزند خود نوشته است: "امام، اکنون از جمیع شیعیانغایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند"[۸].
امکان ملاقات بدون شناخت: در این دیدگاه - بر خلاف دیدگاه نخست- امکان ملاقات، مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با فلسفه غیبت در تعارض میداند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد میشود که در آن، سخن از دیده شدن حضرت به میان آمده است؛ امّا تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمیگیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق با ذکر سند از سدیر نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: "در قائم، سنّتی از یوسف است ..."
چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی کند؛ همانگونه که به یوسفاذن داد"[۹]. سخن دیگر در تأیید این دیدگاه از نایب خاصحضرت مهدی(ع) محمد بن عثماننقل شده است که میگوید: "به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم، او را میبینند؛ ولی نمیشناسند"[۱۰]. از این روایات، استفاده میشود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمیشود.
منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است.
این نکته، قابل تأمل است. حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ به هر حال میتوان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن حضرت، از نگاه عموم مردمپنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت.
وقوع ملاقات همراه شناخت و عدم پذیرش ادعا: در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار این است اینکه ملاقاتکننده، حق ندارد مشاهده خود را برای دیگران نقل نماید؛ به بیان دیگر، ادعای ملاقات نماید.
اینجا مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشتهاند: "این خبر، ضعیف و غیر آن خبر، واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا میشود. هرچند از هر یک آنها پیدا نشود؛ بلکه از جملهای از آنها که دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن "شیخ طوسی" عمل نکرده به آن، در همان کتاب[۱۳]. که در محل خود به صورت مفصل پاسخ داده شده است.
توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند.
اینکه گفته شده است: "راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است"، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسینقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط میشود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را مورد نظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد.
اینکه گفتهاند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگوار که پس از شیخ صدوق، به نقلتوقیع پرداختهاند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکردهاند.
ممکن است گفته شود منظور توقیع، مشاهده همراه با ادعای سفارت یا وکالت از جانب حضرت مهدی(ع) و رساندن پیام به آن حضرت و گرفتن پاسخ از ایشان است. این احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدی(ع) در توقیع شریف است.
اینجا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفتهاند در صورت ملاقات، فرد ملاقات کننده پرده از رازدیدار خود برنخواهد داشت و این، همان تکذیب ادعای ملاقات است:
سید مرتضی، بدون آنکه قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، مینویسد: "ما قطع نداریم دست کسی به امام نمیرسد و بشر نمیتواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم است که راهی بر قطع به آن نیست[۱۴]. آنگاه مینویسد: "... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست. و هریک از شیعیان حال خودش را میداند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران"[۱۵].
شیخ طوسی نیز آن مضمون را اینگونه بیان کرده است: ما با جزم و یقین نمیدانیم آن حضرت از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد[۱۶]. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن میداند؛ امّا درباره ادعای وقوع ملاقات، به نظر میرسد، آن را منتفی میداند.
سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در این باره نوشته است: "اگر امام اکنون از جمیع شیعیانغایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند ...."[۱۷]سخنسید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهد است؛ چه اینکه پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهایی است که در دست است.
محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم شیخ طبرسی که گفته است: "ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمیرسد"، اظهار شگفتی کرده، نوشته است: "مرحوم شیخ طبرسی چرا چنین گفته است؟ در حالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ادعای ملاقات را ذکر کرده بود".
محقق اربلی آنگاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم شیخ طبرسی، اینگونه بیان کرده است: به طور حتم، او به این نکته نظر داشته است که افرادی که احیانا به دیدار نایل میشوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست میزنند، دروغگویند[۱۸].
وقوع ملاقات و پذیرش ادعا: گروهی از دانشمندانشیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقاتهای فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری یافته است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت(ع) در غیبت کبرا به حکایتهایی که در این باره در دست است، استناد کردهاند. ایشان بر این باورند که در کتابهای بسیاری، داستانهای گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی(ع) به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمیتوان انکار کرد. مهمترین دلیل ایشان، این است که چگونه ممکن است این همه ادعای ملاقات دروغ باشد؟
باید توجه داشت ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهمتر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند سبحانه و تعالی و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر(ص) و امامان(ع) با آن بزرگواران دیدار میکردند؛ اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقاتها نمیبردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع میشدند[۱۹].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«بهمعنای دیدن و شرف حضور یافتن به خدمت امام زمان (ع) است. البته رؤیت، ملاقات، فیض حضور، شهود و مشاهده باهم تفاوتهایی دارد. رؤیت، دیدن است، بدون شناخت حضرت (چه بعدا متوجّه این امر باشد یا نباشد). ملاقات، دیدن با شناخت است. فیض حضور یعنی دیدن حضرت و شناخت ایشان، همراه با سؤال و جواب (این مرحله از همه مراحل بالاتر و ارزندهتر است). شهود یعنی آگاهی به وجود حضرت از راه سیروسلوک، بدینمعنی که اهل معرفت، با شناخت و درکی که از حقایق عالم دارند، پی به حقیقت وجود حضرت میبرند و ایشان را میشناسند و گاهی ممکن است مدعی شوند که با مکاشفه، با حضرت ارتباط برقرار کردهاند، البته قسمی از ملاقات و دیدار متصوّر است و آن هم دیدار در خواب است. و اما مشاهده را به معنای دیدن با حواس همراه با حضور و شناخت دانستهاند که گاهی امکان دارد با گفتوگو و سؤال همراه باشد[۲۰].
در توقیعامام زمان (ع) به آخرین نائب خود-علی بن محمد سمری-آمده است که: "هرکس در دوران غیبت کبری، ادّعای دیدن امام زمان نماید، دروغگو و تهمتزننده است". از طرف دیگر حکایات متواتری با سندهای معتبر، در آنها بیان شده که عدّهای از اشخاص و علمای مورد وثوق و اعتماد، به خدمت حضرت مشرّف شده و او را دیدهاند. علامه مجلسی در دو جای "بحار الانوار" برای از بین بردن این تعارض تلاش کرده است[۲۱] و علمای متأخّر نیز در رفع تعارض از او استفاده کردهاند. پاسخ این است: چنانکه بعضی بزرگان هم فرمودهاند، ممکن است مراد از اینکه مدّعی مشاهده، کذّاب و مفتری خوانده شده است، کسانی باشند که ادّعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطه بین امام و مردم معرفی نمایند، و همین حکایات و وقوع تشرّف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرینه و دلیل است بر اینکه در این توقیع، نفی مطلق مشاهده و شرفیابی مراد نیست، بلکه مقصود، نفی ادعایی است که دلیل بر تعیین شخص خاصی، به نیابت باشد. و ممکن است مراد از توقیع مذکور، نفی ادّعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباطی باشد... اجمالا با این توقیع، در آنهمه حکایات و وقایع مشهور و متواتر نمیتوان خدشه نمود، و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حکایات است. بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم کذب و بطلان ادّعای کسانی که در غیبت کبری، ادّعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را مینمایند، معلوم است[۲۲].
و اما برخی تشرّفات: حضرت مهدی (ع) در شهر سامرا با "اسماعیل هرقلی" دیدار میکند و بیماری او را شفا میبخشد و به او خبر میدهد که به زودی خلیفهستمکارعباسی، به او مبلغ بزرگی خواهد داد و به او هشدار میدهد که نپذیرد. حضرت، در نجف اشرف، مرد مسلول و گرفتاری را به دیدار خویش مفتخر میسازد، اندکی از قهوه او مینوشد و به وسیله بقیه آن، بیماری سخت او را برطرف میسازد و به او خبر میدهد که به آرزوی خویش در مورد آن دختر دلخواه خواهد رسید و میرسد. حضرت در بحرین، "محمد بن عیسی" را به دیدار خود مفتخر میسازد و راز انار و نقشه شوم وزیر بداندیش را برملا ساخته و همه را نجات میدهد و جایگاه آن قالب را نیز به آن مرد شایسته خبر میدهد. حضرت در راه کربلا، کنار چادرهای آن عشیره یاغی و غارتگر که راه را بر روی زائران بسته بودند، میرود و هراس بر دل آنان میافکند، به گونهای که وحشتزده و ترسان، منطقه را ترک میکنند و راه را بدینوسیله برای زائران امام حسین (ع) باز میکند. حضرت در شهر حلّه، به "حاج علی" از ضرری که در تجارت برده است و به کسی نگفته سخن میگوید و به او نوید میدهد که اوضاع اقتصادی و تجارتش بهبود مییابد. باز هم در حلّه در خانه آیت الله قزوینی حاضر میشود و خبر میدهد که دیروز از سلیمانیه خارج شده و از اوضاع و احوال آنجا و فتحسلیمانیه خبر میدهد و غایب میگردد و آنگاه پس از ده روز، این خبر به حکام "حلّه" میرسد. و بالاخره حضرت، در مجالس و محافل شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) که برای زنده نگهداشتن نام و راه و رسم اماماننور (ع) برپا میشود، حاضر میگردد[۲۳]. کسانی که در دوران غیبت طولانی آن حضرت به دیدارش مفتخر شدهاند، بسیارند. برشمردن نام و نشان همه آنان ممکن نیست. علامه مجلسی در کتاب خود[۲۴]، نام گروهی را که در غیبت کبری به دیدار حضرت نایل آمدهاند، برشمرده است. مرحوم نوری نیز در کتاب خود[۲۵]، داستان یکصد تن از آنان را که بدین افتخار نایل شدهاند، آورده و آنگاه از این یکصد داستان،٥٨ سرگذشت دیدار را برگزیده و در کتاب دیگرش که "جنّة المأوی" نام دارد، آورده است.
علاوه بر اینها، دانشمندان پیشین و معاصر نیز کتابهای جداگانهای پیرامون داستان کسانی که به دیدار آن حضرت مفتخر شدهاند، به رشته تحریر در آوردهاند. از جمله آنهاست: تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی، سید هاشم بحرانی -تذکرة الطالب فیمن رأی الامام المهدی الغائب، میثمی عراقی -دار السّلام فیمن فاز بسلام الامام، مرحوم نوری -بدائع الکلام فیمن اجتمع بالامام، سیدجمال الدین محمد طباطبایی- البهجة فیمن فاز بلقاء الحجّة، میرزا محمّد نقی الماسی اصفهانی، العبقری الحسان، علی اکبر نهاوندی»[۲۶].
در این نامه به صراحت حضرت هرگونه دیداری میان خود و افراد دیگر را نفی میکند. اکنون باید دید با وجود این همه حکایات متقن که از دیدارهای متعدد میان حضرت و سایر مردم رخ داده است چگونه میتوان این سخن حضرت را معنی کرد. علما برای این سؤال جوابهای مختلفی فرمودهاند، از جمله میتوان این موارد را یاد آور شد:
مشاهدهای که حضرت در این نامه میفرمایند، مطلق مشاهده نیست بلکه آن مشاهدهای است که میان نواب و حضرت واقع میشده است و الف و لام که بر کلمه مشاهده در این نامه آمده است، از نظر ادبیاتعربی، الف و لام عهد است یعنی اشاره به نوع خاصی از مشاهده میکند که میان گوینده و مخاطب شناخته شده است و چون حضرت در این نامه در ابتدا میفرماید: اکنون دیگر غیبت به طور کامل واقع شده و حتی واسطه ای مانند نواب چهارگانه بین مردم و حضرت نخواهد بود، و به زودی کسانی خواهند آمد که چنین ادعایی را میکنند، پس از آن حضرت با جملهای مشاهده را نفی میکند. از این سیاق جمله میتوان فهمید که "مشاهده" در این نامه اشاره به مشاهدهای خاص دارد.
توجیه دیگری که برای این تعارض میتوان گفت این است که منظور از نفی مشاهده، نفی مشاهده اختیاری است، زیرا در زمان غیبت صغری، نواب چهارگانهحضرت میتوانستند به گونهای با حضرت ارتباط برقرار کنند و با رد و بدل کردن نامه جواب پرسشهای خویش و سایرین را بگیرند، اما در زمان غیبت کبری چنین ارتباطی امکانپذیر نخواهد بود و فقط زمانی دیدار حاصل میشود که آن جناب صلاح بداند و اراده فرماید.
جواب دیگری این که در نامهحضرت اشاره شده است که هرگاه کسی "ادعا" ی مشاهده کردن بنماید. باید تکذیب شود و این امر ربطی به امکان وقوع مشاهده ندارد، زیرا ممکن است شخصی حضرت را ببیند ولی ادعای چنین مشاهدهای را در جایی نکند.
در روایات بسیاری ائمه(ع) علت غیبت را ترس از کشته شدن یا مسموم شدن و خالی شدن زمین از حجت الله بیان کردهاند، علتهای دیگری چون عدم بیعت با طاغوتهای زمان نیز ذکر شده است که در جای خود بیان شده است؛ پس زمانی که علت غیبت و عدم دسترسی منتفی باشد، طبعاً برطرف شدن غیبت، لااقل برای مقطعی از زمان نیز ممکن خواهد بود و دیدار برای کسانی که چنین خوفی از سوی آنان نمیرود امکانپذیر است. در نامهای که حضرت مهدی(ع) به شیخ مفید نوشتند خود چنین بیان میکنند: اگر شیعیان ما به خوبی به عهد خود وفا مینمودند و با هم یکدل بودند، سعادتدیدار ما از آنان ستانده نمیشد. در جای دیگر حضرت به ابن مهزیار فرمودند: مردم به واسطه این دچار غیبت امام شدند که به دنیاطلبی روی آوردند و بر ناتوانانتکبر نموده و صله رحم را قطع نمودند و گناهان را مرتکب شدند[۲۸].
علاوه بر این توضیحات، روایاتی نیز هست که دلالت صریح بر مشاهده حضرت در زمان غیبت دارد. از جمله روایتی که میفرماید همیشه در دوران غیبت کبری سی نفر همراه حضرت هستند. ابدال و اوتاد، گروهی هستند که در غیبت کبریحضرت مهدی(ع) را میبینند و در کنار حضرت هستند[۲۹]. حجر الأسود که به دست قرامطه ربوده شد و پس از سالها آن را باز پس فرستادند به دست حضرت مهدی(ع) در جای خود نصب شد و مردم ایشان را میدیدند و حتی برخی میدانستند که او همان صاحب الامر(ع) است[۳۰].
امام صادق(ع) میفرماید: به درستی که برای صاحب الامر(ع) دو غیبت خواهد بود، که یکی از آن غیبتها طولانی خواهد شد... کسی در آن غیبت از جایگاهحضرت با خبر نخواهد بود، حتی فرزندان او، اما خدمتگذاران او و کسانی که امور ایشان را بر عهده دارند از مکان ایشان با خبر هستند. در روایت دیگری فرمودهاند در آن روزگار جز شیعیان خاص و دوستان ویژه حضرت، کسی از محل ایشان با خبر نیست[۳۱]. اکنون با توجه به این توضیحات میتوان گفت که مشاهده حضرت در زمان غیبت امکانپذیر است و نفی مشاهده مربوط به کسانی است که ادعای نیابت یا باب ارتباط با حضرت را دارند. برای آگاهی از حکایات بسیار شیرین و روحنواز کسانی که در غیبت کبریخدمت آن سرور عالمیان رسیدهاند میتوان به کتاب شریفنجم الثاقب، باب هفتم رجوع نموده. البته کتابهایی که در این موضوع تدوین شده است بسیار است[۳۲].
↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳
↑شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقلکنندگان بر مضمون روایت است
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقلکنندگان بر مضمون روایت است