تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

بررسی تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام، به این معناست که سیر پیدایش، رشد و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تا کنون پیگیری شود. این بحث را می‌توان در سه مقوله اصلی، حکومت اسلامی پیامبر اسلام(ص)، نظام خلافت و نظام امامت، بررسی نمود.

حکومت اسلامی پیامبر اکرم(ص)

پیامبر اسلام، در زمان و مکانی به رسالت مبعوث شدند که از منحط‌ترین دوران‌های تاریخ بشر به حساب می‌آید. امیرالمؤمنین علی(ع) این عصر را چنین توصیف می‌فرماید: “خداوند محمد(ص) را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته بودند، بیم دهد و بر آنچه به او نازل می‌شد، امین بود و شما ای گروه عرب در آن دوران پیرو بدترین آیین بوده و در بدترین سرزمین سکونت داشتید. بین سنگ‌های خشن و مارهای گزنده استراحت می‌کردید. از آب‌های تیره و لجن نوشیده و غذاهای خشن می‌خوردید. خون همدیگر را می‌ریختید و از خویشاوندان دوری می‌کردید. بت‌هایی در میان شما علم شده بود و به گناهان تعلق پیدا کرده و بدان‌ها خو گرفته بودید”[۱].

رسالت پیامبر که با دعوت به توحید و نفی شرک و بت‌پرستی آغاز گردید، با مقاومت قدرت‌های سیاسی و اقتصادی آن عصر مواجه شد، این کانون‌های قدرت در اختیار دو جریان نیرومند قرار داشت؛ یکی، رؤسای قبایل که به طور موروثی فرمانروایی را برعهده داشتند. و دیگری ثروتمندان که از راه تجارت و رباخواری به اموال فراوانی رسیده بودند. این دو گروه با اینکه از نظر ساختمان اجتماعی دارای تفاوت بسیار بودند؛ اما از آنجا که منافع آنها به هم گره خورده بود، با پشتیبانی هم، نظام طبقاتی و منحط و ظالمانه‌ای پدید آورده بودند. نظامی آن چنان سخت و متعصب و پای‌بند به سنت‌ها که حتی با شناختی که از صداقت، امانت و زندگی پاک پیامبر، داشتند، با گذشت سیزده سال از آغاز بعثت، تنها جمع اندکی به اسلام گرویده و حاضر شدند به روابط جاهلی و سنت‌های قبیله‌ای گذشته، پشت کنند. ایمان آورندگان نخستین، کمتر از قریش و عمدتاً از میان طبقات پایین و از بردگان و جوانان بودند؛ بنابراین خداوند نیز از پیامبرش می‌خواهد که مراقب افراد ضعیف، که به او ایمان آورده‌اند، باشد و خطاب به او می‌فرماید: “کسانی را که هر صبح و شام پروردگار خود را می‌خوانند و طالب خشنودی او هستند از خود مران، نه چیزی از حساب آنها بر عهده تو و نه چیزی از حساب تو بر عهده ایشان است. اگر آنها را طرد کنی، در زمره ستمکاران خواهی بود”[۲]. در آغاز رسالت، تبلیغ و دعوت به اسلام در مکه به صورت پنهانی و سرّی انجام می‌شد[۳] تا آنکه با نزول آیاتی چون: وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۴] دعوت علنی آغاز گردید و پیامبر گرامی تمامی همت و تلاش خویش را برای هدایت نزدیکان و خویشاوندان به کار بستند[۵]. ولی وابستگی‌های قبیله‌ای و منافع مادی، باعث شد که بسیاری از فامیل‌های نزدیک پیامبر نیز از پذیرش دعوت امتناع کنند[۶].

علنی شدن دعوت، واکنش‌های شدید قریش و فشارهای طاقت فرسایی؛ چون: شکنجه و کشتار یاران، اخراج از شهر، محاصره اقتصادی و انزوای سیاسی را برای پیامبر و یاران وی به همراه داشت. سخت‌گیری‌های قریش نسبت به پیامبر و مسلمانان باعث شد که رسول خدا “مهاجرت” از مکه را مطرح نمایند تا جان و ایمان مسلمانان از دسترس قریش و آزار و اذیت آنان در امان باشد؛ بنابراین دسته‌ای از مسلمانان در سال پنجم بعثت و گروه دیگری پس از آن، به سرپرستی جعفر بن ابی‌طالب، رهسپار کشور حبشه گردیدند. انتخاب حبشه، پیشنهاد رسول خدا(ص) بود. آن حضرت در وصف نجاشی، پادشاه حبشه، فرمود: “در آنجا پادشاهی است که نزد وی بر کسی ستم نمی‌رود و آنجا، سرزمین راستی است”[۷]. در نوبت دوم، مهاجرین بیش از ۸۲ نفر بودند و تلاش نمایندگان قریش نزد نجاشی برای بازگرداندن آنان نتیجه معکوس داد. مسلمانان اجازه یافتند که در سرزمین حبشه آزادانه زندگی کنند و آیین‌های مذهبی خود را به جای آورند[۸]. این حادثه، نشان داد که رسول خدا توانایی خروج از بن‌بست، را داشته و از این طریق توانسته، بحران اوج‌گیری فشار و شدت عمل مشرکین را به نفع مسلمین حل نماید. مضافاً بر اینکه درس آموزی بزرگی برای تاریخ اسلام به شمار می‌رود که مسلمانان نباید خود را پای‌بند خاک و آبی خاص بدانند و اگر محیطی مسلمین را تحمل نمی‌کرد و مانع پیشرفت و حیات اسلامی بود، لازم است که، آن دیار را ترک گفته، سرزمین مناسب و مساعدی را برای اقامت انتخاب نمایند.

هجرت به حبشه آزمونی بود که ثمرات نیک آن، تصمیم هجرت به مدینه را آسان‌تر نمود. در یثرب نیز، دو قبیله بت‌پرست به نام “اوس” و "خزرج" از عرب قحطانی سکونت داشتند که جنگ‌های دائمی و خونینی بین این دو قبیله وجود داشت، آنان دریافتند که در صورت ادامه همین روند، یهودیان ساکن یثرب؛ چون: “بنی‌نظیر” و “بنی‌قریظه” جرأت یافته، بر آنان غالب خواهند شد؛ بنابراین به دنبال هم پیمانانی می‌گشتند تا اینکه خداوند ایشان را هدایت نموده، با رسول خدا و آیین او آشنا شدند و در سال دوازدهم بعثت، حدود دوازده نفر از اهل مدینه در عقبه منی با رسول خدا بیعت کردند؛ سپس در سال سیزدهم بعثت، جمع بیشتری از اهل یثرب، در موسم حج به مکه رفتند و “بیعت دوم عقبه” به وقوع پیوست. زمانی بیعت عقبه دوم، واقع شد که مردم مدینه به اسلام توجه کرده و به پیامبر و آیین او گرایش پیدا نموده و از مبلّغینی؛ چون: مصعب بن عمیر به خوبی استقبال نمودند؛ بنابراین اگرچه محتوای اولین بیعت، اعتقادی، اخلاقی بود؛ اما بیعت دوم، بر مقوله‌های سیاسی اجتماعی تأکید داشت. چنانچه آنان تعهد کردند که پیامبر را در مقابل دشمنان یاری نموده تا پای جان از او حمایت نمایند و از اطاعت وی سرپیچی نکنند، و رسول خدا نیز خود را از آنها دانسته، فرمود: “خون من، خون شما و حرمت من حرمت شماست، من از شمایم و شما از منید، با هر که با شما بجنگد، می‌جنگم و با هر که با شما بسازد می‌سازم”[۹].

بنابراین هجرت به مدینه انجام شد و سرآغاز فصل نوینی در رسالت نبوی و حیات سیاسی اسلام قرار گرفت و استقرار رسول خدا و مهاجرین در مدینه، فرصت پایه‌ریزی حکومت اسلامی را فراهم نمود. مهمترین اقدامات و مراحلی که منجر به تأسیس، تحکیم و پی‌ریزی شالوده‌های حکومت دینی در مدینه گردید عبارت بودند از:[۱۰]

جلب همراهی و پذیرش مردم

پیش از این بیان شد، وقتی رسول خدا(ص) به مدینه هجرت نمودند، برای ایشان اطمینان حاصل شد که واقعاً یاران وفادار و آماده پیکاری، وی را در مصاف با دشمنانش یاری خواهند رساند. در بیعت عقبه دوم، که جمعی از مردان و زنان یثرب متعهد شدند که آن حضرت را تبعیت نموده، با دشمنان وی پیکار نمایند و تا پای جان از پیامبر دفاع کنند[۱۱]، بخش عمده‌ای از این زمینه را فراهم نمود.[۱۲]

برقراری وحدت اجتماعی در مدینه

جامعه نوپای مدینه، با وجود دشمن سرسختی، چون قریش بیش از هر چیز به سازماندهی و انسجام، نیازمند بود؛ بنابراین “نگاه به درون” و برقراری وحدت در جامعه مدینه را، می‌توان خط مشی کلی و استراتژی پیامبر اکرم(ص) در سال‌های نخست هجرت دانست. یکی از اقداماتی که در این مسیر صورت گرفت، پیوند “اخوت” بین مؤمنین مهاجر و انصار بود که در راه حق یکدیگر را یاری دهند و پس از مرگ از یکدیگر ارث ببرند. اینان نود یا صد نفر بودند نیمی از مهاجران و نیمی از انصار، رسول خدا(ص) به آنان فرمود: «تأخوا في الله اخوين اخوين»؛ در راه خدا، دو نفر دو نفر با هم برادری کنید. سپس، دست علی بن ابی‌طالب(ع) را گرفت و فرمود: «هذا أَخِي‏» این برادر من است[۱۳]. حکم توارث ناشی از عقد اخوت با نزول آیه: وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ[۱۴]، بعد از جنگ بدر منسوخ گردید.

اقدام بعدی، تغییر ساختار قبیلگی بود؛ البته هر چند تعرض آشکار و مستقیم به ساخت قبیله صورت نگرفت؛ اما پیمان عمومی مدینه، که در آن مرزهای اعتقادی وسیع‌تری فراروی قبایل قرار گرفت و حقوق اجتماعی تعریف شده در آن، به طور کلی مخالف با حقوق پذیرفته شده میان قبایل بود، زمینه‌ساز تحول اساسی در بافت زندگی قبیلگی گردید؛ همچنین مکانیزم حل اختلافات، متفاوت و متعارض با نظام قبیله‌ای، به خدا و رسول او سپرده شد. اقدام سوم، تنظیم روابط با یهودیان ساکن در مدینه بود. یهودیان مدینه از جایگاهی برخوردار بودند که نقش آنان نباید نادیده گرفته می‌شد؛ چون آنان پیرو دین الهی بوده و از موفقیت اقتصادی خاصی برخوردار بودند و روابط تجاری نزدیکی با قریش داشتند؛ از این رو، در پیمان با یهودیان، آنان بخشی از امت واحده نامیده شدند.

موارد عمده این پیمان عبارتست از:

  1. مسلمانان و یهودیان، مانند یک ملت در مدینه زندگی می‌کنند.
  2. مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.
  3. در موقع پیشامد جنگ، هر کدام از این دو، دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد کرد.
  4. هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی خواهند کرد.
  5. قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید.
  6. چون مدینه شهر مقدسی؛ است از هر دو ناحیه مورد احترام و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود.
  7. در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف رسول خدا خواهد بود.
  8. امضاکنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد[۱۵].

بنابراین، با تدبیر رسول خدا زمینه‌های اختلاف و نزاع از جامعه نوبنیاد مدینه برچیده شد و پایه‌های دولت اسلامی به رهبری رسول خدا(ص) استوار گردید.[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

  1. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام

پانویس

  1. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۲۶.
  2. انعام، آیه ۵۲.
  3. سبحانی، آیت‌الله جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۵۳ - ۲۵۴.
  4. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  5. ابن‌اثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.
  6. ابن‌اثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.
  7. کامل ابن اثیر، ص۸۳؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۲۹.
  8. کامل ابن اثیر، ص۸۷-۸۹.
  9. سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱؛ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۹۰.
  10. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۹.
  11. سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱.
  12. علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۲.
  13. رهنما، زین‌العابدین، پیامبر، ص۵۳۵ – ۵۴۰؛ رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، ص۳۸۲ -۳۸۷.
  14. «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند» سوره احزاب، آیه ۶.
  15. آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۳۴.
  16. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۲.