عقل نظری در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عقل نظری است. "عقل نظری" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عقل نظری (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

تفاوت غایی

تفاوت جوهری

  • گروه دیگری معتقدند مبدأ ادراک در وجود انسان، همان عقل نظری است؛ خواه هدف از ادراک خود دانستن باشد یا عمل کردن؛ بنابراین، ادراک وظیفه عقل نظری است و عقل عملی هیچ دخالتی در ادراک ندارد. وظیفه عقل عملی اجرای فرامین عقل نظری و تحریک قوة غضب و شهوت برای اجرای آن احکام است[۳]. بنابراین عقل نظری و عقل عملی از نظر جوهر متفاوت‌اند.
  • طرفدارن این نظریه برای تحول و تکامل عقل نظری و عقل عملی مراحلی را برشمرده‌اند. این مراحل را از کلام شهید ثانی نام می‌بریم:
  • اولین مرحله عقل نظری که دورترین مرحله آن از نقطه کمال عقل محسوب می‌شود، عقل هیولایی است. به این معنی که انسان فقط از استعداد ادراک برخوردار است.
  • مرحله دوم اینکه انسان مسائل ضروری را بالفعل درک کند و برای درک مسائل نظری آماده شود. این مرحله عقل بالملكه نامیده می‌شود؛ زیرا در این مرحله، استعداد انتقال به معقولات نظری در انسان راسخ شده، به صورت ملکه در می‌آید. انسان هنگامی که به این مرحله برسد، صلاحیت تکلیف پیدا می‌کند.
  • مرحله سوم این است که انسان مسائل نظری را درک کرده و هر وقت بخواهد با یک التفات آنها را در نظر می‌آورد، بدون اینکه به کسب جدید نیاز باشد؛ این مرحله، عقل بالفعل نامیده می‌شود.
  • مرحله چهارم که مرحله کمال عقل نظری است، این است که معقولات نظری را مشاهده می‌کند. این مرحله را عقل مستفاد می‌نامند، زیرا این كمال تنها از راه ارتباط با عقل فعال که خارج از وجود انسان است به دست می‌آید.
  • بنابراین عقل هیولایی و عقل بالملكه، در حقیقت، استعداد و آمادگی کمال‌اند. عقل مستفاد از نظر تحقق بر عقل بالفعل مقدم است؛ چون بدون مشاهده مكرر، قدرت استحضار به دست نمی‌آید، پس عقل بالفعل هر چند در بقا متأخر از عقل مستفاد است و پس از زوال مشاهده حدوث بر او مقدم است و هم از این رو برخی آن را در مرحله چهارم و پس از مستفاد قرار داده‌اند[۴].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محمدرضا مظفر، المنطق، ج۳۴۳.
  2. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۷۱.
  3. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۵۷؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۷۴.
  4. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۷۱-۱۷۲.