آیا علم غیب در شب قدر نازل میشود؟ (پرسش)
4ـ شب قدر شیعیان استدلال میکنند شب قدر که خدا در آن، قرآن را بر نبی خویش نازل می کند، باید منبع علم امامان ایشان نیز باشد. از آنجا که لیلة القدر هر سال روی میدهد و از آنجا که «هر امری» در آن شب نازل میشود،74 باید پس از پیامبر کسانی باشند که این علم را دریافت کنند.75 [امام] جعفر صادق[ علیه السلام ] گفته است: «در شب قدر خدا آنچه را خواهد شد مینویسد و سپس فرو میفرستد».76 راوى از امام پرسيد: «برای که فرو میفرستد؟». [امام پاسخ داد:] «برای آنکه در برابر تو است؛ ابله!».77 کلینی احادیثی را جمعآوری کرده است که برهانی نسبتاً متفاوت و پیچیدهتر برای استمرار لیلة القدر ارائه میکنند. گفته شده است که هر چند نزول قرآن کامل بوده است، اما فقط به طور کلی کامل بوده است. در شب قدر، جزئیات بیشتری که برای هدایت ضروری است، نازل میشود. این برهان به ویژه از آن روی جالب است که در کل به عنوان اثبات استمرار علم امامان به کار میرود؛ این همان نکتهای است که احادیث واقعاً به آن میپردازند؛ نه فقط پرسش در باب شب قدر.78 استدلال یکی از این نوع احادیث را که امام هشتم از [امام] جعفر صادق [ علیهماالسلام ] روایت کرده است، میتوان به نحو زیر به اختصار بیان کرد. نمیتوان انکار کرد که مردم خود را با پرسشهایی روبه رو مییابند که برایشان نه در قرآن ـ از آنجا که قرآن فقط به آن معنا دلیل است که حاوی قوانين كلى شرع [جمل الحدود] است ـ و نه در سنت و نه در میان مجموعة مقررات پذیرفته شده پاسخی یافت نمیشود؛ اما علم خدا اجازه نمیدهد که آفریدگان او با پرسشهایی ـ اعم از دینی یا غیردینی ـ روبه رو شوند که برایشان پاسخی وجود ندارد. بنابراین، «تبیین و تفسیر» این امور را باید از مرجع، یعنی امام عصر خواست. به بیان دیگر، قرآن دارای سخن نیست تا بتواند امر و نهی کند؛ پس اگر باید حجتی بر روی زمین برای آفریدگان خدا باشد، باید در میان موجودات ناطق باشد که به درستی مفسران و متولیان قرآن هستند؛ یعنی امامان. به علاوه، تفسیری که امامان ارائه میکنند، بر خلاف تبیین آنهایی که قوای ذهنی خود را بر متن اعمال میکنند، عاری از اختلاف است؛ زیرا علم ایشان بخشی از علم مطلق خداست که به عنوان امری ضروری برای هدایت بشر به ایشان عطا شده است ـ احادیث کافی دربارة شب قدر، بسیار بر پرهیز از اختلاف تأکید می کنند ـ . این علم حیاتی چگونه به امامان ابلاغ میشود؟ یقیناً از آن روی به ایشان عطا میشود که ایشان هر روز مخاطب (محدث) جبرئیل و دیگر فرشتگان هستند؛ زیرا خدا هرگاه ضروری بداند، علم را بر امامان مکشوف میسازد؛ اما هر سال در شب قدر نیز ـ هنگامی که اوامر خدا برای دوازده ماه آینده از ملکوت فروفرستاده میشود ـ عطا میگردد.79 در حدیثی دیگر، موضوع ظریف ارتباط لیلة القدر با قرآن با ابوجعفر ـ در این جا مراد ابوجعفر دوم، امام نهم[ علیه السلام ] است ـ فقط پس از آنکه قول داده بود پرسشگر را مورد غضب قرار ندهد، مطرح گردید. آن مرد جرأت کرد و پرسید: آیا در مورد لیلة القدر و نزول فرشتگان و روح بر اوصیا فکر میکنید که ... ممکن است ایشان اخباری را برای امامان بیاورند که پیامبر نمیدانست؟ زیرا من میدانم که آن گاه که پیامبر وفات کرد امری نبود که او بداند و علی نیز از آن آگاه نباشد [و بنابراین، هر علمی که علی پس از آن کسب کرده باشد، باید افزون بر علم پیامبر بوده باشد]. امام نمیتوانست آزردگی خود را از گستاخی نهفته در این پرسش پنهان سازد؛ اما [چون] خود را مکلف به پاسخگویی کرده بود، [این گونه] پاسخ داد: « رسول خدا آنگاه که در شب معراج عروج کرد بار دیگر به زمین بازگردانده نشد تا این که خدا علم گذشته و آینده را به او عطا کرد. اما بخش بزرگی از این علم ماهیت کلی (جمل) داشت و در شب قدر برای او شرح داده تبیین شد. علم علی نیز، مانند پیامبر، کلی بود و این علم نیز در شبهای قدر توضیح داده خواهد شد ـ مراد آن است که در طول زندگی امامان توضیح داده خواهد شد ـ .» آن مرد ادامه داد: «آیا علم کلی شامل توضیح نمیشد؟». امام پاسخ داد: «یقیناً»؛ سپس ادامه داد: « اما در شب قدر خدا به نبی و اوصیای او امر کرد که این کار یا آن کار را کنند. به آنها گفته شد در مورد اموری که از آن آگاهند چه کار کنند ... [بنابراین، آن چیزی که در شب قدر نازل میشود] امری است دربارة آنچه از قبل میدانند و تسهيل «یسر» آن.» پرسشهای بیشتری مطرح گردید؛ اما امام هرچه تحت فشار قرار گرفت، فقط تأیید کرد که به رسول و امامان علمی برابر داده شده است و شب قدر موقعیتی است که در آن «حکمی» نازل میشود که بر اساس آن وصی، دربارة بندگان خدا داوری خواهد کرد.80 این پاسخ ابوجعفر بود که هم به حفظ علم کامل رسول و امامان و هم ضرورت علم فزاینده توفیق یافت. حجت دیگری که سنت شیعی برای استمرار لیلة القدر در امامان مطرح می کند، تاریخ پیوستة آن قبل از اسلام است؛ یک بار دیگر میبینیم که سنت، به عقب ـ به زمان انبیای پیشین ـ باز میگردد تا ادعاهای خود را تأیید کند. امام نهم [ علیه السلام ] گفته است: « مطلقاً ضروری است که از روز نخستی که شب قدر آفریده شد تا پایان جهان، حجتی برای تمام کسانی که در زمین ساکن اند باشد تا این [علمی که در این موقعیت عطا میشود] در آن شب بر آن بندگانی فرود آید که خدا دوستشان دارد. خدا روح و فرشتگان را در شب قدر با امر بر آدم فروفرستاد و آدم بدون به جای گذاشتن وصی وفات نکرد؛ و خدا «امر» را در شب قدر به تمام انبیایی که پس از آدم آمدند عطا کرد و آن را در هر وصی بعدی قرار داد».81 اما ظاهراً پذیرش سهم امام از نهاد لیلة القدر حتی برای برخی از شیعیان دشوار است؛ زیرا به طرزی خطرناک به ادعای نبوت نزدیک میشود. این امر را لعن شدید کسانی که مایل به رد آن هستند نشان میدهد. هر کسی انکار کند که لیلة القدر در امامان و فقط در ایشان استمرار دارد، بنابر فرمودة امام پنجم[ علیه السلام ] «منکر» است.82 نقل شده است در حالی که )عبدالله) بن عباس ـ پسرعمو و صحابی علی[ علیه السلام ] ـ اصرار میکرد که این امر با محمد[ صلی الله علیه وآله وسلم ] به پایان رسیده است، بال فرشته به او خورد و او را کور کرد.83 در شب قدر، از غروب آفتاب تا طلوع سپیده، امام از اموری ـ مانند: مرگها و تولدهایی که روی خواهد داد، روزیِ هر یک از مخلوقات خدا چه خواهد بود، چه کسی مطیع و چه کسی یاغی خواهد بود، چه کسی به حج خواهد رفت، آیا زمین بى حاصل و بى ثمر خواهد بود یا بارور و... ـ مطلع خواهد شد.84 در این شب خدا چنین اموری را مقدّر میسازد و فرشتگان آنچه را در بارة این امور نوشته شده به امام وقت میرسانند.85 یا بنا بر حدیث دیگری، موضوعاتی نظیر رزق و طول عمر در نوزدهم ماه رمضان )ماهی که لیلة القدر در آن واقع است) مقدر میشوند؛ اما رویدادها فقط در خود آن شب به طور نهایی مقدر میگردند؛ «اگر برای این نبود، امام [از آنچه باید در آن سال روی میداد] هیچ نمیدانست».86 در اینجا تفاوت مهمی میان انکشافات لیلة القدر و مصادیق دیگر علم مستمر وجود دارد؛ علمی که شب و روز [به امام] مى رسد، علم به رویدادهاست، در حالیکه پدیدار میشوند؛ اما در شب قدر به امام علم به شرایط و رویدادهای آینده عطا میشود. این امر، مسألهای را مطرح میسازد ـ که در ادعای کلی توانایی امامان به آگاهی قبلی مستتر است؛ اما موضوع لیلة القدر آن را بیشتر کانون توجه میسازد ـ و آن اینکه اگر امام آینده را با یقین میداند، علم او چه تفاوتی با علم کامل خود خدا دارد؟ همچنین چگونه میتوانیم از این نتیجه بگریزیم که علم پیشینی امام از افعال خدا، قدرت و ارادة خدا را محدود ساخته است؟ در اینجا به پرسشهایی میرسیم که به [علم] كلام مربوط میشوند و بهتر است در همان بحث كلامى مطرح شوند (ن.ک: فصل 7).87 در اینجا فقط باید به سطح بالایی که نظریة شیعی بر علم ظاهراً بدون قید امامان قائل است اشاره کنیم. http://www.emamat.ir/home/%D9%81%D8%B5%D9%84%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87/item/1813-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B4%D8%A8-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D8%AF.html