خانه‌داری حضرت فاطمه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حضرت فاطمه است. "خانه‌داری حضرت فاطمه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

خانه علی و فاطمه(س) تنها خانه‌ای بود که دو همسر معصوم و پاک و پیراسته از ارتکاب گناه و آلودگی را که برخوردار از فضایل اخلاقی و کمال انسانی بودند، در خود جای داده بود.

علی(ع) نمونه مرد کامل و فاطمه الگوی زن کامل در اسلام به‌شمار می‌آمد. این دو بزرگوار در سایه وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) به کمال رسیدند و آنها را با دانش و سایر فضیلت‌ها تغذیه کرد، گوش‌های شنوای آن‌دو از کودکی با آوای قرآن که رسول خدا(ص) شب و روز و هر لحظه برایشان تلاوت می‌کرد، مأنوس بود آن دو آگاهی بر غیب داشتند و دانش و معارف اسلامی را از سرچشمه اصلی و زلال آن دریافت می‌کردند، اسلام را در وجود شخص رسول خدا(ص) متبلور می‌دیدند، بنابراین، چگونه خانواده آنان، برجسته‌ترین الگو و نمونه خانواده مسلمان به‌شمار نیاید؟

خانه علی و فاطمه، برترین نمونه صفا و صمیمیت و اخلاص و مهر و محبّت بود، آن‌دو در زندگی، با مهر و عطوفت در اداره امور خانه و انجام کارهای آن با یکدیگر همکاری داشتند.

فاطمه(س) می‌فرماید: زمانی‌که رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهای مربوط به مردان معاف داشت، خدا می‌داند چه اندازه خوشحال شدم[۱]. زهرای مرضیّه(س) تربیت یافته مکتب وحی بود و به خوبی می‌دانست خانه و دژ استوار زن در اسلام از موقعیت فوق‌العاده مهمّی برخوردار است و اگر از انجام امور آن شانه تهی کند و به عرصه‌های دیگر بپردازد، در انجام وظائف خود در مورد تربیت فرزندان به نحوی بایسته، عاجز و درمانده خواهد شد. از این‌رو، با تقسیم کاری که رسول خدا(ص) انجام داد، چهره زهرا از شادی شکفت و دلشاد و مسرور گشت.

دخت رسول اکرم(ص) برای خوشبخت کردن خانواده خویش توش و توان خود را به‌کار می‌گرفت، انجام مسئولیت‌ها و وظائف خانه را با تمام دشواری‌ها و مشکلاتی که داشت، به دوش دیگران نمی‌افکند، به گونه‌ای که امیر مؤمنان(ع) دلش به حال او سوخت و ضمن ستودن کارهای او به مردی از قبیله سعد فرمود: آیا درباره خود و فاطمه برایت سخن نگویم؟ زهرا(س) در خانه من حضور داشت وی از همه خاندان رسول خدا(ص) نزد آن حضرت محبوب‌تر بود، فاطمه به اندازه‌ای مشک آب بر دوش کشید که جای بند آن بر سینه‌اش مانده بود و آن‌قدر دستاس گردانید که دستانش تاول زد و متورّم شد و به‌قدری خانه را جاروب زد که لباس‌هایش پر از گرد و غبار شد، و آن‌قدر آتش زیر دیگ برافروخت که لباس‌هایش از دود تیره شد، و در این خصوص آسیب فراوانی دید، به او گفتم: خدمت پدر بزرگوارت برو و از او بخواه خدمتکاری در اختیارت قرار دهد تا سختی انجام این امور را از دوش تو بردارد، وی نزد رسول خدا(ص) رهسپار شد، ملاحظه کرد عدّه‌ای با حضرت مشغول سخن گفتن‌اند، شرم کرد و به خانه بازگشت.

علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) پی برد که فاطمه برای انجام کاری نزدش آمده بود، امام فرمود: پیامبر اکرم(ص) صبح زود روز بعد به خانه ما آمد که هنوز در بستر بودیم و فرمود: سلام علیکم من پاسخ دادم: و علیک السلام ای رسول خدا! بفرمایید داخل، به مجرد اینکه رسول خدا(ص) نزد ما نشست فرمود: فاطمه جان! دیروز نزد من چکار داشتی؟ امام(ع) فرمود: ترسیدم اگر زهرا به پدر پاسخ ندهد، حضرت به‌پا خاسته و برود.

بدین‌سان علی(ع) رسول خدا(ص) را در جریان کار فاطمه قرار داد: عرضه داشتم: ای رسول خدا(ص) من ماجرا را به عرض شما می‌رسانم، فاطمه به اندازه‌ای مشک آب بر دوش کشید که جای بند آن سینه‌اش را آزرده و آن‌قدر آسیا گردانده که دستانش تاول زده و متورّم شده است، و به قدری خانه را جاروب زده که لباسش پر از گرد و غبار گشته، و در اثر آتش برافروختن زیر دیگ، رنگ لباس‌هایش از دود، تیره شده، من به او پیشنهاد کردم: خوب است نزد پدر بزرگوارت بروی و از او بخواهی خدمتکاری در اختیار تو قرار دهد تا از آسیب‌هایی که بر تو وارد می‌شود، بکاهد، رسول خدا(ص) در پاسخ فرمود: آیا دوست دارید چیزی که به مراتب از خادم بهتر است به شما بیاموزم؟ هنگام خواب، سی و سه بار سبحان الله و سی سه بار الحمد للّه و سی و چهار بار الله اکبر بگویید.

در روایت دیگری آمده است: وقتی زهرا(س) وضعیت خود را به عرض پدر رسانید و کنیزکی از حضرت خواست، رسول خدا(ص) به گریه افتاد و فرمود: فاطمه جان! سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث گرداند، چهارصد تن انسان گرسنه و بدون لباس در مسجد به‌سر می‌برند، اگر از خدای خویش بیم نداشتم آن چه را درخواست کردی به تو می‌دادم، فاطمه جان! من نمی‌خواهم اجر و ثواب تو نصیب یک کنیزک شود، ولی از آن بیم دارم که علی بن ابی طالب فردای قیامت در پیشگاه خدا وقتی حق خویش را از تو مطالبه می‌کند، با تو به احتجاج برخیزد و سپس ذکر تسبیح را به او آموخت.

امیر مؤمنان(ع) به فاطمه(س) فرمود: فاطمه جان! تو به قصد خواسته‌ای دنیایی خدمت پیامبر رفتی، ولی خداوند اجر و پاداش آخرت را به ما ارزانی داشت[۲].

روزی رسول خدا(ص) بر علی(ع) وارد شد، ملاحظه کرد او و فاطمه با دستاس سنگی آرد تهیه می‌کنند، پیامبر به آنان فرمود: کدام یک خسته شده‌اید؟ علی(ع) عرضه داشت: فاطمه خسته‌تر است. رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: دخترم به‌پا خیز. فاطمه به‌پا خاست و پیامبر جای او نشست و در گرداندن آسیا و آرد کردن گندم با علی(ع) همکاری نمود[۳]. از جابر بن عبد الله انصاری روایت شده گفت: رسول خدا(ص) دید فاطمه ردایی از جلّ‌های شتر پوشیده و با دستان خود آسیا می‌گرداند و فرزندانش را شیر می‌دهد، از دیدن این منظره اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود: دخترم! تلخ کامی‌های دنیا را برای دست‌یابی به شیرینی آخرت، بگذران. فاطمه در پاسخ پدر عرض کرد: خدا را بر نعمت و کرامت‌هایش شکر و سپاس می‌گویم و خداوند این آیه شریف را نازل فرمود: ﴿وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى[۴][۵]‌.

از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: امیر مؤمنان(ع) همواره برای خانه هیزم تهیه می‌کرد و آب بر دوش می‌کشید و خانه را جاروب می‌کرد و فاطمه(س) آرد تهیه می‌کرد و خمیر می‌نمود و نان می‌پخت[۶].

از انس منقول است که گفت: روزی بلال در گفتن اذان نماز صبح تأخیر داشت، رسول خدا(ص) به او فرمود: «مَا حَبَسَكَ‌»؛ چه چیز سبب تأخیر تو شد عرض کرد: گذارم به فاطمه(س) افتاد دیدم دستاس می‌گرداند و کودکش گریه می‌کند، به او عرض کردم: اگر اجازه بفرمایی من دستاس را بگردانم و شما کودک را آرام کنید و یا بر عکس. فاطمه(س) فرمود: بلال! من بهتر از تو می‌توانم کودک را آرام کنم. و همین‌کار سبب تأخیر من شد. حضرت فرمود: تو بر فاطمه ترحم کردی، خداوند تو را مورد ترحّم قرار دهد[۷].

اسماء بنت عمیس از فاطمه دخت رسول خدا(ص) روایت کرده که روزی پیامبر اکرم(ص) بر من وارد شد و فرمود: فرزندانم حسن و حسین کجایند؟ فاطمه عرضه داشت: در منزل چیزی برای خوردن نداشتیم و علی گفت: من آن‌دو را نزد فلان شخص می‌برم. رسول خدا(ص) در پی کودکان رفت دید در کنار چشمه‌ای مشغول بازی‌اند و مقداری خرما مقابل آنهاست، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: علی جان! قبل از شدت گرما قصد نداری فرزندانم را به خانه برگردانی؟ عرض کرد: ای رسول خدا! در منزل چیزی برای خوردن نداشتیم، اگر شما لحظه‌ای جلوس فرمایید من مقداری خرما برای فاطمه تهیه می‌کنم. حضرت مقداری خرما که جمع‌آوری کرد آنها را در گوشه پیراهن خود ریخت و به خانه بازگشت[۸].

از عمران بن حصین نقل شده گفت: خدمت رسول خدا(ص) نشسته بودم که فاطمه وارد شد و برابر حضرت ایستاد، پیامبر نگاهی به فاطمه کرد دید از شدّت گرسنگی و بی‌رمقی رنگ چهره مبارکش به زردی‌گراییده است، دو بار فرمود: فاطمه جان نزدیکم بیا. فاطمه نزدیک شد و برابر پدر ایستاد، پیامبر اکرم دست مبارک خویش را مکان گردنبند فاطمه بر سینه‌اش نهاد و انگشتان خود را فاصله داد و عرضه داشت: ای خدایی که گرسنگان را سیر و مردم را از هلاکت نجات می‌بخشی، هیچ‌گاه فاطمه‌ام را گرسنه مگذار[۹].

آری، دنیا در نگاه فاطمه دخت نبیّ اکرم، دست و پنجه افکندن با سختی و دشواری و رنج و گرسنگی و خستگی توانفرساست. ولی همه این امور، آمیخته با شیرینی صبر و بردباری و بخشش و ایثار زهرا بود و در ازای آن به نعمت‌های بی‌پایان الهی دست می‌یافت، بهره روزی که صبر پیشگان پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌کنند.

با کنکاشی در زندگی حضرت زهرا(س) به روشنی درمی‌یابیم که زندگی آن مخدّره حتی پس از در اختیار داشتن دارایی فراوان و گشایشی که به ویژه پس از پیروزی بر یهودیان بنی نضیر و خیبر و مالکیّت فدک برای او حاصل شد، نسبت به قبل هیچ‌گونه تغییری نکرد، با اینکه درآمد فراوان فدک به روایتی بالغ بر بیست و چهار هزار دینار و به نقلی سالانه هفتاد هزار دینار بوده است[۱۰].

زهرا(س)، نه خانه‌اش را مرمّت کرد و نه کاخی بنا نهاد و نه لباس حریر و ابریشم و دیبا پوشید و نه در پی دست‌یابی به اشیاء گرانبها برای خود برآمد، بلکه همه آنها را میان فقرا و مستمندان و در راه دعوت مردم به پرستش خدا و گسترش دین اسلام هزینه می‌کرد... همسرش علی(ع) نیز چنین بود، وی یکصد حلقه چشمه و قنات در ینبع حفر کرد و به آب رساند[۱۱] و سپس همه آنها را وقف بر حاجیان کرد و زکات اموال آن بزرگوار سالیانه به چهل هزار دینار، بالغ می‌گردید[۱۲] و تنها همین مبالغ برای تأمین زندگی همه خاندان بنی هاشم کافی بود، اگر نگوییم جمعیت انبوهی از دیگر مردم را نیز بسنده بود؛ زیرا در آن زمان برای خرید یک خدمتکار زن سی درهم و برای خرید و تهیه لوازم بسیاری از زندگی، یک درهم کافی بود.[۱۳].

خوش‌رفتاری‌

فاطمه زهرا(س) در خانه بزرگترین شخصیت اسلامی که بی‌تردید جایگاهی پس از پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) داشت، زندگی کرد، مردی که تمام توجهش پرچمداری اسلام و دفاع از این آیین مقدس بود.

آن روز که سپاهیان اسلام همواره در آماده‌باش کامل قرار داشتند، اوضاع و شرایط سیاسی، فوق‌العاده حسّاس و مهم بود؛ زیرا هر سال جنگ‌های خانمان‌براندازی با دشمنان به وقوع می‌پیوست و امام علی(ع) در بیشتر آن‌ نبردها شرکت داشت. زهرا اطهر نیز با فراهم آوردن فضای لازم و گرم و مهر و محبّت مطلوب در خانواده مشترک خویش، در پاداش جهاد و مبارزه علی نیز تشریک مساعی داشت زیرا آن‌گونه که در روایت آمده، جهاد زن، در خوب شوهرداری کردن است[۱۴].

صدّیقه طاهره(س) همسر خویش را در کارها تشویق می‌فرمود و شجاعت و دلاوری و جانفشانی‌اش را می‌ستود و در نبردهایی که امام در پیش داشت، او را تقویت می‌کرد، زخم‌هایش را مرهم می‌نهاد و درد و رنج‌های او را آرامش می‌بخشید و خستگی را از تنش بیرون می‌کرد تا آنجا که علی(ع) فرمود: هرگاه به زهرا می‌نگریستم، با این نگاه غم و اندوه از وجودم رخت برمی‌بست[۱۵].

فاطمه(س) بر انجام وظائف و مسئولیت‌های زندگی زناشویی، فوق‌العاده توجّه داشت و هیچ‌گاه بدون اجازه شوهر از خانه بیرون نرفت، یک‌بار نیز او را خشمگین نساخت و در خانه شوهر دروغ نگفت و به او خیانت نورزید و از فرمانش سر برنتافت و امام علی نیز متقابلا همین احترام و محبّت را نسبت به او قائل بود و از مقام و منزلت بلند زهرا(س) آگاه بود، تا آنجا که فرمود: به خدا سوگند! از آن زمان که زهرا به خانه‌ام آمد تا دنیا را وداع گفت هیچ‌گاه او را به خشم نیاورده و به رنج نیفکندم، او نیز هرگز مرا خشمگین نساخت و از فرمانم سرپیچی نکرد[۱۶].

امام علی(ع) در آخرین لحظات عمر شریف حضرت زهرا(س) آن‌گاه که خواست به او وصیّت کند، امام(ع) همه آن موارد را به یاد آورد، به علی(ع)‌ وصیّت کرد: پسر عمو! از آن زمان که با من زندگی کرده‌ای آیا به تو دروغ گفته و یا خیانت ورزیده و یا از فرمانت سر برتافته‌ام؟ علی(ع) فرمود: زهرا جان! از گفتن چنین سخنانی به خدا پناه می‌برم، تو به عظمت خدا آگاه‌تر، و نیکوکارتر و تقواپیشه‌تر و بزرگوارتر از آن بودی که چنین سخنانی درباره‌ات گفته شود، تو بیش از همه از خدا بیم داشتی، به خدا سوگند! یک بار دیگر مصیبت جانکاه رسول خدا(ص) برایم تکرار شد، رحلت و از دست دادن تو، فوق العاده برایم سنگین است، همه از خداییم و به سوی خدا بازمی‌گردیم[۱۷].

از ابو سعید خدری نقل شده گفت: علی بن ابی طالب(ع) روزی گرسنه بود نزد فاطمه آمد و بدو فرمود: فاطمه جان! چیزی در خانه داری تا رفع گرسنگی کنم؟ عرض کرد: خیر، سوگند به آن کسی که پدرم را به پیامبری و تو را به وصایت و جانشینی وی کرامت بخشید امروز چیزی برای خوردن در اختیار ندارم و از دو روز پیش خوراکی نداشتیم مگر همان مقداری که شما را بر خود و فرزندانم حسن و حسین ترجیح دادم.

علی(ع) فرمود: فاطمه جان! چرا مرا در جریان قرار ندادی برایتان چیزی تهیه کنم؟ حضرت زهرا(س) عرضه داشت: ای ابو الحسن! من از خدای خود شرم دارم تو را بر تهیه چیزی که قادر بر آن نیستی مجبور کنم[۱۸]. این زن و مرد نمونه اسلام، بدین‌گونه گذران زندگی کردند، آنان وظایف خود را انجام دادند و برجسته‌ترین الگوی اخلاق اسلامی را ارائه دادند، چرا این‌گونه نباشد؟ در صورتی که رسول خدا(ص) در شب عروسی آن دو، به علی(ع) فرمود: علی جان! همسرت، بهترین همسر است و به فاطمه(س) فرمود: فاطمه جان! شوهرت بهترین شوهر است[۱۹] و فرمود: «لَوْ لَا عَلِيٌ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْؤٌ»[۲۰].[۲۱].

خانه‌داری

روزی رسول خدا وارد خانه علی(ع) و فاطمه(س) شد و دید هر دو با آسیاب دستی گندم آرد می‌کنند. پیامبر فرمود: کدامتان کمک می‌خواهید؟ علی(ع) عرض کرد: یا رسول‌الله! فاطمه کمک می‌خواهد؛ زیرا او خسته است. پیامبر در جای زهرا(س) نشست و به علی(ع) در آسیاب کردن گندم کمک کرد[۲۲].

امام صادق(ع) تقسیم وظایف علی(ع) و زهرا(س) را در کارهای خانه چنین بیان می‌کند: فراهم نمودن هیزم و سوخت خانه، آوردن آب و جارو کردن خانه بر عهده علی(ع) بود و آسیاب کردن و خمیر کردن و پختن نان با زهرا(س)[۲۳].

زهری می‌گوید: فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص)، آن قدر با آسیاب کار کرد که دستش تاول زد؛ از این رو قطعه‌ای پوست را به دسته آسیاب بسته بود و آن را با دست می‌گرفت و آسیاب می‌کرد[۲۴]. امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر وارد خانه فاطمه(س) شد و دید او جامه‌ای از پشم شتر پوشیده و با دست‌های خود آسیاب را می‌گرداند و به فرزندش شیر می‌دهد. اشک از دیدگان مبارک پیامبر جاری شد و فرمود: دخترم! امروز تلخی‌های دنیا را برای رسیدن به شیرینی‌های آخرت، بچش. فاطمه(س) عرض کرد: یا رسول‌الله! حمد می‌کنم خدا را بر نعمت‌های او و شکر می‌کنم خدا را بر کرامت‌های او[۲۵].

سلمان می‌گوید: روزی وارد خانه فاطمه(س) شدم. دیدم با آسیابی که در مقابلش بود جو آسیاب می‌کرد. دسته آسیاب خون‌آلود بود. حسین(ع) در گوشه دیگر اتاق بی‌قراری می‌کرد. من به فاطمه(س) عرض کردم: ای دختر پیامبر خدا! دست‌های شما به سبب آسیاب کردن، مجروح شده؛ در حالی که فضه حاضر و بیکار است. فاطمه(س) فرمود: پدرم پیامبر فرمود: کار منزل یک روز بر عهده من باشد و یک روز بر عهده فضه. نوبت فضه دیروز بود و امروز نوبت من است. من گفتم: من بنده آزاد شده شما هستم؛ اجازه دهید من آسیاب کنم یا این که حسین(ع) را آرام کنم. فرمود: من برای آرام کردن حسین(ع) سزاوارترم؛ تو جو آسیاب کن. وقتی قسمتی از جو را آسیاب کردم، اذان و اقامه برای نماز گفته شد. من برای ادای نماز به مسجد رفتم. پس از تمام شدن نماز، ماجرا را برای امیرالمؤمنین(ع) شرح دادم. آن حضرت با حالت حزن از مسجد خارج شد و بعد از چند لحظه، خندان بازگشت. پیامبر سبب خنده وی را جویا شد. علی(ع) عرض کرد: من نزد فاطمه(س) رفتم، وی را دیدم که خوابیده بود. حسین(ع) نیز روی سینه‌اش به خواب رفته بود. آسیاب نیز خودبه‌خود کار می‌کرد. پیامبر لبخند زد و فرمود: علی(ع)! آیا نمی‌دانی که خداوند فرشته‌های زیادی در زمین دارد که تا قیامت به آل محمد خدمت می‌کنند[۲۶]؟

گاهی که علی(ع) به جهاد می‌رفت، همه کارها به دوش فاطمه(س) بود. علی(ع) به مردی از بنی سعد فرمود: بگذار قصه‌ای درباره خودم و فاطمه(س) برایت بگویم. فاطمه(س)، همسر من، در میان خانواده رسول خدا(ص) از محبوب‌ترین افراد بود. او به قدری مشک آب به دوش کشید که اثر بند مشک در بازویش باقی ماند و چندان دستاس کرد که دست‌هایش پینه زد و آن قدر زیر دیگ آتش روشن کرد که حرارت آتش رنگ لباس‎هایش را از بین برد[۲۷]. زندگی علی(ع) و زهرا(س) برای همه، به‌ویژه افرادی که گرفتار غرور شده‌اند و کار کردن را دور از شأن خود می‌دانند، سرمشقی عالی است.[۲۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۱.
  2. بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۵.
  3. بحار الانوار، ج۴۳، ص۵۰.
  4. «و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی» سوره ضحی، آیه ۵.
  5. بحار الانوار، ج۳، ص۸۶.
  6. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۵۱.
  7. ذخائر العقبی، ص۶۱.
  8. ذخائر العقبی، ص۱۶۱.
  9. نظم درر السمطین، ص۱۹۱.
  10. سفینة البحار، ج۷، ص۴۵.
  11. مناقب، ج۲، ص۱۲۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۲.
  12. کشف المحجة، ص۱۳۳؛ انساب الأشراف، ج۲، ص۱۱۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۴۳، اسد الغابه، ج۴، ص۲۳.
  13. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۱۲۰.
  14. وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۱۱.
  15. مناقب خوارزمی، ص۳۵۳.
  16. مناقب خوارزمی، ص۳۵۳.
  17. روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.
  18. بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۹.
  19. بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۱۷ و ۱۳۲.
  20. «اگر علی وجود نداشت کسی لایق همسری فاطمه نبود» کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.
  21. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۱۲۶.
  22. مجموعه ورام، ج۲، ص۴۸۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۰.
  23. مجموعه ورام، ج۲، ص۱۶۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴.
  24. مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۸۹.
  25. مقتل الحسین، ص۱۰۵؛ عوالم، ج۱۱، ص۲۶۶.
  26. الخرائج و الجرائح، ص۳۹۰؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸.
  27. علل الشرایع، ص۳۶۶.
  28. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم ص ۱۰۳.