آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ (پرسش)
آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / محمد |
مدخل اصلی | نام امام مهدی |
آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
پاسخ جامع اجمالی
اختلاف در نام بردن اسم امام زمان(ع)
- در مورد حکم نام بردن حضرت مهدی(ع) به نام اصلی، اختلاف وجود دارد[۱]. با توجه به روایات متعارض در این موضوع و قایل شدن محدودیتهایی برای بردن نام امام زمان(ع) که برگرفته از روایاتی در این زمینه است، میتوان در یک طبقه بندی، موضوع را پیگیری کرد. علما در این زمینه به پنج دسته تقسیم شده اند: گروهی از علما با استناد به روایاتی که ناظر به تحریم هستند، بردن نام خاص آن حضرت را ممنوع و حرام دانستهاند؛ عده ای عدم جواز را تا زمان ظهور دانستهاند؛ برخی قائل به جواز هستند منتها جواز را مقید به زمان غیر از تقیه و ترس دانسته و برخی نیز با استناد به روایاتی که در آنها نام آن حضرت به صراحت ذکر شده، قائل به جواز مطلق شدهاند[۲].
ادله روایی نظرات مختلف
- مستند روایی دیدگاههای فوق را در چهار دسته میتوان بیان کرد:
عدم جواز به صورت مطلق
- روایات عدم جواز به صورت مطلق: روایاتی وجود دارد که ما را بر آن میدارد تا به هر علت از ذکر نام صریح امام مهدی(ع) خودداری کنیم: امیر مؤمنان(ع) در پاسخ عمر بن خطاب که پرسیده بود: نام امام زمان(ع) چیست؟ فرمود: «نام او را نمیتوانم ببرم، چون پیامبر(ص) از من پیمان گرفته، و این نام در نزد رسول خدا(ص) به ودیعت گذاشته شده است»[۳] و...[۴].
- بزرگانی همانند شیخ صدوق و علامۀ مجلسی به استناد همین روایات، از بردن نام صریح امام زمان(ع) نهی کردهاند. همچنین با توجه به اینکه تعدادی از این روایات مربوط به پیش از ولادت امام مهدی(ع) است و برخی دیگر مربوط به پس از ولادت و برخی دیگر مربوط به دوران غیبت صغری است و در تمام آنها نهی شده است که نام صریح امام زمان(ع) برده شود، نشان دهندۀ این است که این ممنوعیت مربوط به دوران غیبت صغری نیست[۵].
- روایات دسته اول را میتوان به گروههایی تقسیم کرد:
- نام بردن حضرت با نام مخصوص برابر با کفر است: «صاحب این امر کسی است که جز کافر، نام او را به اسم خودش نبرد»[۶]. برخی از شارحان کافی، درباره این حدیث گفتهاند: شاید مراد از کافر در این روایت، کسی باشد که اوامر الهی را ترک و نواهی او را انجام میدهد؛ نه کسی که منکر پروردگار و یا مشرک به او است. شاید این مختص به زمان تقیه باشد؛ چرا که روایات فراوانی، به نام آن حضرت تصریح کرده است[۷].
- نام بردن ایشان جایز نیست: همانگونه که ولادت ایشان، مخفی است: «او فرزند سرور کنیزان است؛ کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست»[۸]. اگرچه ولادت آن حضرت بر عموم مردم پوشیده بود؛ ولی عدهای از این امر آگاه بودند. بنابراین میتوان احتمال داد، این عدم جواز، برای همۀ مردم نیست[۹].
- نام بردن آن حضرت جایز نیست؛ همانگونه که جسم ایشان دیدنی نیست: امام صادق(ع) در جواب کسی که پرسید: «مهدی از فرزندان کیست؟ فرمود: پنجمین امام از فرزندان امام هفتم که شخص او از دیدگان شما نهان شود و نام بردنش روا نباشد»[۱۰]. در این دسته از روایات نیز به جهت وجود ضمایر مخاطب در «یَغِیبُ عَنْکُمْ و وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ»، ممکن است گفته شود، حرمت تنها متوجه مخاطبان آن حضرت بود و این به دلیل فشارهایی است که از طرف ظالمان بر شیعیان به جهت نام بردن حضرت وارد میکردند[۱۱]. به علاوه روایاتی نیز وجود دارد که میگوید حضرت مهدی(ع) را در دوران غیبت میبینند. بنابراین از این دسته روایات، به خاطر وجود احتمالات، نمیتوان قطع به حرمت را برای همگان استفاده کرد[۱۲].
- نام برنده آن حضرت بین مردم ملعون است: با این مضمون توقیعی از امام عصر(ع) صادر شده است که میفرماید: «لعنت خدا بر کسی که مرا در میان جمعی از مردم نام برد»[۱۳]. در این روایت نیز احتمالاتی وجود دارد: مقصود روایت، دوران غیبت صغرا است؛ یعنی، زمانی که آن حضرت در میان جمعی حضور مییافتند و اگر کسی نام او را افشا میکرد، موجب فاش شدن اسرار میشد و خطری متوجه آن حضرت میگردید وگرنه صرف نام بردن ـ بدون اشاره به وجود ظاهری ایشان ـ مایۀ ضرر و زیانی نخواهد شد. احتمال دیگر اینکه مقصود مخالفان و اهل سنت باشد[۱۴].
عدم جواز تا هنگام ظهور
- روایات عدم جواز تا هنگام ظهور: محمد بن زیاد ازدی از امام موسی بن جعفر(ع) دربارۀ امام غایب(ع) نقل کرده است: «کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست، تا آنگاه که خدای تعالی او را ظاهر ساخته و زمین را از عدل و داد آکنده سازد؛ همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد»[۱۵].[۱۶]
جواز بدون بیم خطر
- روایات جواز بدون بیم خطر: در این دسته از روایات، به علت نام نبردن حضرت اشاره شده است. در این صورت اگر آن علت وجود نداشته باشد، نهی نیز ساقط است. از خود حضرت مهدی(ع) در توقیعی آمده است: «پس به درستی که آنان اگر اسم را بدانند، آن را رایج ساخته و اگر بر مکان آگاهی یابند، آن را نشان خواهند داد»[۱۷]. بنابراین، این دسته از روایات، دایر مدار ترس و تقیه است و با منتفی شدن آن، حرمت نام بردن نیز منتفی خواهد شد[۱۸].
جواز نام بردن
- جواز نام بردن: این دسته، خود دارای چند گونه است:
- گونه اول: یاد کردن اسم حضرت در کتابها: در جایز بودن آن تردید نیست، چراکه از زمان شیخ کلینی تا زمان ما این طور بوده که نام آن حضرت(ع) را در کتابهای خود ذکر کردهاند، بدون اینکه کسی بر آنان اعتراض نماید[۱۹].
- گونه دوم: یاد کردن آن جناب با اشاره و کنایه، مانند اینکه گفته شود: اسم او اسم رسول خدا(ص) است و کنیهاش کنیه آن حضرت. جایز بودن این مورد و گونه اول به غیر حال ترس اختصاص دارد، زیرا حالت ترس، موجب حرام شدن هر جایزی است[۲۰].
- گونه سوم: یاد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوری که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در این صورت نیز جایز است[۲۱].
- گونه چهارم: یاد کردن آن حضرت در مجامع و غیر آنها به طور سری و در دل؛ حق آن است که در این صورت نیز جایز است[۲۲].
- گونه پنجم: یاد کردن نام آن حضرت در مجالسی که ترس و تقیهای در آنها نیست. برخی قائل به حرمت هستند مانند شیخ صدوق و مفید و طبرسی و محقق داماد و علامه مجلسی و محقق نوری[۲۳].
- در ادامۀ تبیین این دسته به روایاتی که در آنها نام آن امام صریحا ذکر شده است میپردازیم:
- روایاتی که قبل از ولادت ایشان، به نام مبارک آن حضرت اشاره کرده است: شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة از حضرت علی(ع)، نقل کرده است: رسول گرامی اسلام(ص)، نام امامان بعد از حضرت علی(ع) را یکی پس از دیگری برای آن حضرت برشمرد، تا اینکه فرمود: «مهدی امتم [در میان ایشان] محمد است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد..».[۲۴].[۲۵]
- برخی روایات شامل سخنانی است که پس از ولادت ایشان، از آن حضرت با نام محمد یاد کردهاند: ابراهیم کوفی، نقل کرده است امام عسکری(ع) گوسفندی سر برید و برای من فرستاد و فرمود: «این بخشی از عقیقه فرزندم محمد است»[۲۶].[۲۷]
- باید توجه داشت شاید هدف و مقصود امامان(ع) از ممنوعیت نام بردم حضرت این بوده که نام این خلیفه و این ذخیرۀ الهی باید با رعایت ادب برده شود و سزاوار است از القاب امام مهدی (علیه اسلام) مانند حجت، قائم، بقیة الله و... استفاده شود، همانگونه که خودشان چنین یاد میکردند: امام حسن عسکری(ع) به ابوهاشم چنین فرمود: «چه خواهید کرد در روزهایی که نه شخص او را میبینید و نه جایز است نامش را ببرید». ابوهاشم گوید: عرض کردم: پس چگونه نام او را یاد کنیم؟ حضرت فرمود: «بگویید: الحجة من آل محمد(ع)»[۲۸].[۲۹]
- نکته پایانی: برخی از بزرگان معاصر، پس از نقل چهار گروه روایات یاد شده، نوشتهاند: ظاهر این است که منع، دایر مدار وجود ملاک تقیه است. بنابراین نام بردن از آن حضرت به این نام در زمان ما هیچگونه منعی ندارد. به علاوه دسته چهارم روایات ـ که دلالت بر جواز میکرد ـ از دستههای دیگر به مراتب، هم از نظر عدد بیشتر و هم از نظر دلالت اقوا است. آنگاه ایشان نتیجه میگیرند: «حرمت تنها در هنگام تقیه بوده و تنها راه جمع بین روایات همین قول است وگرنه باید هر دو دسته روایت را قبول نکنیم و به اصطلاح از اعتبار ساقط بدانیم و یا قائل به تخییر شویم ـ اگر بگوییم روایات ظنی هستند ـ و حاصل هم این میشود که قائل به جواز شویم»[۳۰].
پاسخها ودیدگاههای متفرقه
۱. آیت الله موسوی اصفهانی؛ |
---|
آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی، در کتاب «تکالیف بندگان نسبت به امام زمان» در اینباره گفته است:
«علمای ما - که خدای تعالی رحمتشان کند - در حکم نام بردن مولایمان حضرت مهدی (ع) به نام اصلی، اختلاف کردهاند. بعضی از آنها به طور کلی - جز در حال تقیه - آن را جایز نشمردهاند مانند محدث عاملی در کتاب وسائل[۳۱] و برخی به طور مطلق آن را ممنوع دانستهاند، چنان که ظاهر آنها از دو شیخ اقدم مفید و طبرسی حکایت شده همین نظر است. و بعضی به طور مطلق آن را حرام شمردهاند مگر در دعاهای رسیده از معصومین (ع) و این نظر اسماعیل بن احمد علوی عقیلی طبرسی است که در کتاب کفایه الموحدین بیان کرده است و برخی آن را جایز ولی مکروه دانستهاند، مانند شیخ محقق انصاری. و عدهای حرام بودن را به نام بردن در محافل و مجامع اختصاص دادهاند نه در موارد دیگر مانند: سید محقق میرداماد و دانشمند مدقق نوری و بعضی حرمت را به زمان غیبت صغری اختصاص دادهاند، و من گویندهای بر این قول نمیشناسم ولی از سخن فاضل مجلسی در بحار [۳۲] چنین ظاهر میشود که کسی این قول را داشته است و خدا دانا است. و ممکن است این قول را به نظر اول باز گرداند به جهت شدت تقیه در زمان غیبت صغری، چنان که پوشیده نیست. و به هر حال تحقیق سخن در این باره این که: یاد کردن نام شریف معهود آن حضرت بر چند گونه تصور میشود؛ گونه اول: یاد کردن آن در کتابها، که در جایز بودن آن تردید نیست به حکم اصل، و به جهت این که دلایل منع شامل آن نمیشود، و نیز به جهت آن که خواهیم دید که شیوه پیشینیان صالح و علمای عاملمان - که رضوان خداوند بر همه آنان باد - از زمان شیخ کلینی تا زمان ما این طور بوده که نام آن حضرت (ع) را در کتابهای خود ذکر کردهاند، بدون این که کسی بر آنان اعتراض نماید. گونه دوم: یاد کردن آن جناب با اشاره و کنایه، مانند این که گفته شود: اسم او اسم رسول خدا(ص) است و کنیهاش کنیه آن حضرت میباشد. این نیز جایز است به همان ادلهای که در گونه نخستین گذشت، به اضافه روایات متعددی که از طریق شیعه و سنی از پیغمبر(ص) رسیده که در آنها تصریح فرموده به این که: مهدی از فرزندان من است، نام او نام من و کنیهاش کنیه من میباشد. و باید دانست که جایز بودن در این مورد و گونه اول به غیر حال ترس اختصاص دارد، زیرا که حالت ترس از جمله عناوین عارضی است که مایه حرام شدن هر جایز میباشد چنان که پوشیده نیست. گونه سوم: یاد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوری که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در این صورت نیز جایز است، به جهت این که دلایل جواز - که در گونه هفتم خواهی دید - در این قسمت جریان دارد، اضافه بر ورود آن در بعضی از دعاها و تعقیبات، ولی احوط آن است که ترک گردد، مگر این که در روایت صحیحی رسیده باشد، (خوب دقت کنید). گونه چهارم: یاد کردن آن حضرت در مجامع و غیر آنها به طور سری و در دل، و حق آن است که در این صورت نیز جایز باشد، به جهت این که دلایل منع از این قسمت منصرف است، پس اصل و دلایل جواز بدون معارض باقی میمانند، اضافه بر روایتی که در مستدرک با سندی از حذیفه بن الیمان آمده که رسول خدا(ص) در خبر وصف حضرت مهدی (ع) فرمود: "و او است که به طور آشکارا پیش از قیامش کسی نامش را نبرد مگر کافر به او"[۳۳]. و نیز مؤید این اختصاص یافتن حرمت به آن در مورد اجماعی که محقق داماد آن را نقل کرده که: "بطور علنی و آشکار نامش را برند". و سخنش خواهد آمد. گونه پنجم: یاد کردن این اسم شریف در مواقع ترس، مانند: محافل و مجالس دشمنان دین که تقیه با آنان واجب است، و هیچ اختلافی از هیچ یک از متقدمین و متأخرین در حرمت این قسم نیست، و نیز تمام دلایل تقیه بر آن دلالت دارد، و هم چنین احادیث منع از نام بردن، همگی شامل این قسم میشود. گونه ششم: یاد کردن نام آن حضرت در مجالس که ترس و تقیهای در آنها نیست، و این گونه است که معرکه آرا و جای بحث و گفتگو میباشد. و مختار نزد من، قول به حرمت آن است، موافق با رأی شیخ صدوق و مفید و طبرسی و محقق داماد و علامه مجلسی و محقق نوری بلکه در گفتار محقق داماد اجماع بر آن نقل گردیده، و در سخن بعضی دیگر شهرت این قول حکایت شده، به دلیل اخبار صحیح، معتبر و مستفیض، بلکه از لحاظ معنی در حد تواتر»[۳۴]. |
۲. حجت الاسلام و المسلمین مروجی طبسی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد مروجی طبسی، در کتاب «بامداد بشریت» در اینباره گفته است:
«علامه مجلسی سیزده روایت را از نُه امام معصوم (ع) ذکر کرده است که در آنها معصومین فرمودهاند: "نام امام زمان (ع) برده نشود". امیر مؤمنان (ع) در پاسخ عمر بن خطاب که پرسیده بود: نام امام زمان (ع) چیست؟ فرمود: "نام او را نمیتوانم ببرم، چون پیامبر (ص) از من پیمان گرفته، و این نام در نزد رسول خدا (ص) به ودیعت گذاشته شده است"[۳۵]. امام باقر (ع) به ابوخالد کابلی فرمود: "از من سؤالی کردی که تاکنون اگر به کسی گفته بودم، به تو نیز پاسخ میدادم"[۳۶]. امام صادق (ع) فرمود: "بر شما جایز نیست که نامش را ببرید"[۳۷]. امام کاظم (ع) فرمود: "جایز نیست نامش را ببرید، تا خداوند او را ظاهر گرداند"[۳۸]. امام زمان (ع) نیز فرمود: "از رحمت خدا دور باد، کسی که نام مرا در اجتماع مردم ببرد!"[۳۹]. با در نظر گرفتن روایات یاد شده، باید دید نظر اهل بیت و هدف آنها درباره نبردن نام امام زمان (ع) چیست. آیا سخنان امامان معصوم (ع) اختصاص به زمان خاص و شرایط خاصی دارد؟ بزرگان همانند شیخ صدوق [۴۰] و علامه مجلسی به استناد همین روایات، از بردن نام صریح امام زمان (ع) نهی کردهاند. علامه مجلسی در شرح روایت امام کاظم (ع) فرموده است: "این تحدید (تا خداوند او را ظاهر گرداند) به روشنی دلالت میکند که هرگز این نهی مربوط به دوران غیبت صغری نمیشود که برخی به آن استناد جستهاند"[۴۱]. در برخی از روایات که به روایات ائمه اثنی عشر (ع) معروف هستند، به ویژه روایتی که جابر بن عبدالله انصاری از فاطمه زهرا (س) نقل میکند (معروف به حدیث لوح)[۴۲] نامهای دوازده امام برده شده است، که از جمله آنها نام صریح امام زمان (ع) است. همچنین رسول خدا (ص) پس از بردن نامهای یازده امام، به سلمان فارسی میفرماید: "ثم ابنه محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر اللّه"[۴۳]. و نیز امام حسن عسکری (ع) به نام صریح فرزند خود اشاره میکند[۴۴]. شاید منع امامان معصوم (ع) از بردن نام امام زمان (ع) مربوط به دوران خاصی بود که معصومین (ع) میخواستند با خودداری از بردن نام حضرت مهدی (ع)، پیروان خود را از گزند حوادث محفوظ نگه دارند. شاهدش همان نامهای است که در دوران غیبت صغری، از امام زمان (ع) صادر شده و در آن آمده است: "از رحمت خدا دور باد کسی که نام مرا در میان مردم ببرد"[۴۵]. که ممکن است مراد از کلمه "ناس" اشاره به دشمنان اهل بیت (ع) باشد. اگر این نامه در غیبت کبری صادر شده بود -مانند نامههای امام زمان (ع) به شیخ مفید- بدون شک میگرفتیم اتفاق نظر بر این است که نام صریح حضرت مهدی (ع) برده نشود، اما این نامه در دوران غیبت صغری صادر شده است. اگر از همه این احتمالات بگذریم، آنچه که ما را بر آن میدارد تا به هر علت و جهت شده، از ذکر نام صریح امام مهدی (ع) خودداری کنیم، این است که تعدادی از این روایات مربوط به پیش از ولادت امام مهدی (ع) است و برخی دیگر مربوط به پس از ولادت و برخی دیگر مربوط به دوران غیبت صغری است و در تمام آنها نهی شده است که نام صریح امام زمان (ع) برده شود، که نشان دهنده این است که این ممنوعیت مربوط به دوران غیبت صغری نیست. شاید هدف و مقصود امامان (ع) این بوده که نام این خلیفه و این ذخیره الهی باید با رعایت ادب برده شود و سزاوار است که از القاب امام مهدی (ع) مانند حجت، قائم، بقیة الله و... استفاده شود، همانگونه که خودشان چنین یاد میکردند، چنانکه در حدیثی، امام حسن عسکری (ع) به ابوهاشم چنین فرمود: "چه خواهید کرد در روزهایی که نه شخص او را میبینید و نه جایز است نامش را ببرید". ابوهاشم گوید: عرض کردم: پس چگونه نام او را یاد کنیم؟ حضرت فرمود: "بگویید: الحجة من آل محمد (ع)"[۴۶]»[۴۷]. |
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «درسنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
«وجود روایات متعارض در این موضوع، باعث شده نظرات مختلفی ارائه گردد. گروهی با استناد به روایاتی که ناظر به تحریم میباشند، بردن نام خاص آن حضرت را، ممنوع و حرام دانستهاند. عدهای جواز را مقید به زمان غیر از تقیه و ترس دانسته و برخی نیز با استناد به روایاتی که در آنها نام آن حضرت به صراحت ذکر شده، قائل به جواز شدهاند. بنابراین میتوان مستند روایی دیدگاههای فوق را چنین بیان کرد:
انواع روایات درباره نام بردن حضرت مهدی (ع) به نام خاص (م ح م د) ۱.نام بردن حضرت با نام مخصوص برابر با کفر است: محمد بن یعقوب کلینی در کافی با ذکر سند از امام صادق (ع) نقل کرده است: "صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ لاَ يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ إِلاَّ كَافِرٌ "[۴۸]؛ "صاحب این امر کسی است که جز کافر، نام او را به اسم خودش نبرد". این حدیث را شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة[۴۹] و مسعودی در اثبات الوصیة[۵۰] نقل کردهاند و اگر در منابع بعدی نیز ذکر شده، عمدتا از این منابع است. این روایت صریح در حرمت است؛ اگرچه عدهای آن را حمل بر مبالغه کردهاند. برخی از شارحان کافی، درباره این حدیث گفتهاند: شاید مراد از کافر در این روایت، کسی باشد که اوامر الهی را ترک و نواهی او را انجام میدهد؛ نه کسی که منکر پروردگار و یا مشرک به او است. شاید این مختص به زمان تقیه باشد؛ چرا که روایات فراوانی، به نام آن حضرت تصریح کرده است[۵۱]. برخی دیگر از شارحان، همچنان بر استفاده حرمت، از اینگونه روایات پافشاری کردهاند[۵۲].
روایاتی که قبل از ولادت ایشان، به نام مبارک آن حضرت اشاره کرده است:
گروه دوم شامل سخنانی است که پس از ولادت ایشان، از آن حضرت با نام محمد یاد کردهاند:
با توجه به اینکه از ایشان به عنوان "ام محمد" یاد نشده تا گفته شود لقب ایشان بوده است؛ بنابراین دلیل برای جواز نام بردن نام خاص آن حضرت است. (...)
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین عالی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مسعود عالی، در کتاب «مسأله مهدویت ۱» در اینباره گفته است:
«این یک بحث فقهی است که بردن نام خاص حضرت حرام است یا نه؟ بسیاری از فقها در این بحث وارد شدهاند و نظرات مختلفی ارائه دادهاند:
|
- نام اصلی امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ (پرسش)
- نام امام مهدی به چه معناست؟ (پرسش)
- نامهای امام مهدی چیستند؟ (پرسش)
- آیا در قرآن کریم به امام مهدی اشاره شده است؟ (پرسش)
- چرا نام امام مهدی در قرآن نیامده است؟ (پرسش)
- چرا به امام مهدی شریک القرآن میگوییم؟ آیا این لقب را به ائمه دیگر هم میتوان نسبت داد؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در کتابها و ملل گوناگون چیست؟ (پرسش)
- آیا نام بردن اسم امام مهدی یعنی محمد جایز است؟ (پرسش)
- چرا میگویند به زبان آوردن و گفتن اسم واقعی امام مهدی حرام است؟ (پرسش)
- چرا نام امام مهدی برده نمیشود و به صورت م ح م د نوشته میشود؟ (پرسش)
- علت نهی از ذکر اسم خاص امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در کتب اهل سنت چیست؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در دعاها چیست؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در کلام دانشمندان شیعه چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «سَأَلَ عُمَرُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع)عَنِ الْمَهْدِیِّ قَالَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِیِّ مَا اسْمُهُ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا إِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِمَّا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ فِی عِلْمِهِ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ «صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ لاَ یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ إِلاَّ کَافِرٌ»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۴.
- ↑ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ «ذَلِکَ اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ اَلَّذِی تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ اَلسَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۱۱، ح ۱۲.
- ↑ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «مَنْ سَمَّانِی فِی مَجْمَعٍ مِنَ اَلنَّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ»، مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۳.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ تَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّی یُظْهِرَهُ اَللَّهُ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «... فَإِنَّهُمْ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلاِسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلْمَکَانِ دَلُّوا عَلَیْهِ»، طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۴، ح ۳۳۱.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ «مَهْدِیِّ أُمَّتِی مُحَمَّدٌ اَلَّذِی یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً..»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۳۷.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «مِنْ عَقِیقَةِ اِبْنِی مُحَمَّدٍ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۲، ح ۱۰.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی ابْنِیَ الْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ لِأَنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ نَذْکُرُهُ قَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۴.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۷ باب ۳۳ ذیل ۷ و ۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۳۸۰ ح ۱۴.
- ↑ موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
- ↑ همان، ص ۳۱.
- ↑ همان، ص ۳۱.
- ↑ همان.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
- ↑ همان، ص ۳۲.
- ↑ همان.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۴۲۳.
- ↑ دلائل الامامه، ص ۲۳۷.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۹.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۴.
- ↑ مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸، ح ۱.
- ↑ اثبات الوصیة، ص ۲۸۰.
- ↑ ر.ک: مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ ر.ک: محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۴، صص ۱۸- ۱۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۱، ح ۵؛ کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص ۲۷۸؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۲۶۲؛ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۱۱، ح ۱۲.
- ↑ ر.ک: مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۹، ح ۱.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۲۸۸، ح ۲ و نیز ر.ک: محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۳۳، ح ۲۸۸.
- ↑ کتاب الغیبة، ص ۳۶۴، ح ۳۳۱.
- ↑ وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۰.
- ↑ شیخ صدوق؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۳۷.
- ↑ محمد بن حسن طوسی؛ کتاب الغیبة ص ۱۵۰، ح ۱۱۱.
- ↑ ابن شاذان، الفضایل، ص ۱۵۸.
- ↑ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۵۳، ح ۱۷؛ ر.ک: اعلام الوری، ص ۴۶۵؛ وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۴.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۵۲۷، ح ۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۷.
- ↑ «بیگمان شمار ماهها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمانها و زمین را آفرید دوازده ماه است» سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۹، ح ۱۱۰.
- ↑ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۷۵.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۳۴، ح ۴.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۸۵، ح ۱۶.
- ↑ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۷۵.
- ↑ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۲، ح ۱۰.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ص ۵۱۴.
- ↑ ر.ک: کتاب الغیبة، ص ۲۶۹، ح ۲۳۴.
- ↑ وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۳، ح ۲۱۴۶۷.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۴۱، باب ۴۳، ح ۱۳؛ الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۵۹.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۱، ح ۷.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، قواعد الفقهیة، ج ۱، ص ۵۰۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ عالی، مسعود، مسأله مهدویت ۱، ص۴۱، ۴۴.