عبادت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
نظام عبادی اسلام، یکی از نظامهای منشی و رفتاری است که بر پایه مبانی و جهانبینی اسلامی استوار است و از جهتی به نظام منشی و از جهت دیگر با نظام کنشی رفتاری ارتباط دارد؛ به همین جهت، نظام عبادی در پایان نظام منشی قرار گرفت تا ارتباط با نظامهای اجتماعی نیز پیدا کند.
اهل لغت، واژه عبادت را به معنی خضوع[۱]، تذللّ، اطاعت[۲] و غایت تذلّل به کار بردهاند و عبودیّت که یکی از مشتقات آن است به معنی اظهار فروتنی است. شایان ذکر است که عبادت از جهت معنا رساتر از عبودیت است[۳]. باید توجه داشت که صرف خضوع و تواضع، عبادت به حساب نمیآید و آنچه که اهل لغت گفتهاند در واقع تعریف به معنای اعم است یا بهتر است بگوییم از الزامات آن است و باید سجده ملائکه برای حضرت آدم(ع)[۴] و سجده برادران یوسف در مقابل او را[۵] از نوع عبادت بشماریم؛ حال آنکه کسی این گونه اعمال را عبادت به حساب نمیآورد؛ بلکه اگر خضوع در برابر موجودی همراه موجودی همراه با تقدیس و تنزیه و برحذر بودن آن موجود متعال از نقص و همراه با اعتقاد به الوهیت او باشد، این عبادت است و برای غیر خدا جایز نیست[۶]. از منظر امام و دیگر دانشمندان اسلامی عنوان «عبادت» در آیات و روایات در دو معنای عام و خاص به کار رفته است. مقصود از عبادت در معنای عام، هر کار شایستهای است که به قصد تقرب به خداوند انجام میگیرد؛ از این رو، احسان به دیگران[۷]، خدمت به جامعه مسلمین[۸]، تحصیل علم[۹]، حفظ وحدت جامعه و کار و تلاش[۱۰] میتواند عبادت محسوب شود؛ قابل توجه است که مفید و شایسته بودن عمل و انگیزه خدایی داشتن دو خصوصیت عمل عبادی به حساب میآید[۱۱].
مقصود از عبادت در معنای خاص، اعمالی است که تحقق آنها مشروط به قصد قربت است مثل نماز، روزه، حج، زکات و نماز در میان آنها از بارزترین مصادیق عبادت است[۱۲]. این گروه از اعمال به گونهایاند که قصد قربت در آنها شرط صحت عمل است و بدون قصد قربت، تکلیف از ذمه انسان ساقط نمیگردد[۱۳]. قصد قربت در عبادات اقسام گوناگونی دارد: مثل قصد امتثال امر خداوند متعال، به این معنا که چون خداوند اهل طاعت است امر او را امتثال میکنیم. قصد امتثال امر به معنی شکر نعمتهای الهی نیز آمده است. همچنین قصد امتثال امر به معنی رسیدن به ثواب و دوری از عذاب جهنم نیز به کار رفته است[۱۴]. باید توجه داشت که انجام عبادات با هر کدام از اقسام قصد قربت بدون اشکال بوده و عبادت صحیح است؛ لکن عبادت خالص، عبادتی است که انجام آن به سبب شوق و محبت به خداوند متعال است و این گروه هدفشان از انجام عبادت، رسیدن به لقاء الله است و چون خدا را دوست دارند و قلبهایشان از محبت الهی مالامال لبریز است؛ عبادت میکنند. این عبادت، عبادت آزادگان است؛ زیرا آزادگان در عبادتشان هدفی جز خداوند ندارند و در ضمیرشان جز خداوند نمیگنجد و قلبهایشان از اغیار غافل است و توجهی به بهشت و جهنم ندارند[۱۵]. روایات شریفه اینگونه عبادت را عبادت عاشقانه و پرستش محبّانه نامیدهاند[۱۶]. قابل ذکر است که امام خمینی عبادات را به دو بخش تقسیم میکنند: عبادات تعبدی و عبادات تقربی.
عبادات تعبدی: عباداتی است که قصد عنوان و قصد قربت در آن شرط بوده و انجام عمل به منظور عبادت و ثناء خداوند است؛ مثل نماز که با انجام آن میتوان گفت نمازگذار خداوند را عبادت کرده و در فارسی به این نوع عبادت «پرستش» میگویند.
عبادات تقربی: عباداتی است که قصد عنوان و قصد قربت در آن شرط است؛ مثل پرداخت خمس و زکات که اگر در این گونه از عبادات، قصد عنوان و قصد قربت به جا آورده نشود، تکلیف از او ساقط نمیشود؛ لکن با این وجود اینگونه اعمال را اعمال عبادی نمیگویند؛ زیرا با پرداخت خمس صدق نمیکند که فرد خدا را عبادت کرده است؛ بلکه گفته میشود إنها تقرب إلى الله یعنی با انجام این عمل به خداوند تقرب پیدا کرد[۱۷]. نظام عبادی: نظام در اینگونه موارد، مثل نظام حقوق زن در اسلام، نظام صدرایی، نظام فلسفی، به معنای مجموعه آرای منظم صاحب اندیشه در یک حوزه خاصی است[۱۸]. مقصود از نظام عبادی امام خمینی مجموعه آراء و اندیشههایی است که امام خمینی درباره عبادت دارند. قابل ذکر است مقصود از نظام عبادی در این نوشتار عبادت به معنای خاص است.[۱۹]
ارکان عبادت
عبادت مجموعه به هم پیوستهای است که از اجزاء و ارکانی تشکیل شده است و ارکان عبادت شامل عابد و معبود است. عابد شامل همه موجودات است و معبود خداوند متعال است که همه عالم به عبادت و تسبیح گویی او از نوع عبادت تکوینی و تشریعی مشغولاند. عبادت تشریعی: عبادتی است که گستره آن فقط انسان و اجنه را دربرمیگیرد و شامل همه موجودات نمیشود و عصیان و مخالفت در آن راه دارد. عبادت تکوینی: عبادتی است که گستره عبادت در آن شامل همه موجودات است و میتوان به این معنا همه موجودات را در جهان هستی به عبادت و تسبیح گویی خداوند مشغول دانست. قرآن کریم در آیات متعددی به عبادت تکوینی اشاره میکند و میفرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾[۲۰]، ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۲۱]، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾[۲۲]؛ براساس این آیات، تسبیح برای تمام اجزای عالم اثبات میشود و تمامی موجودات در آسمان و زمین خدای را از آنچه که جاهلان برایش درست میکنند و به او نسبت میدهند، منزه میدارند[۲۳].[۲۴]
دو رکن عبادت: عابد و معبود
در این جا مناسب است برای دریافت دقیق دو رکن عبادت (عابد و معبود) از منظر امام خمینی به بحث «وجود واجب و ممکن» که در فلسفه بدان پرداختهاند، اشاره شود. از نگاه حکمت متعالیه، خداوند متعال واجب بالذات و وجودی مستقل داشته و اینگونه نیست که کسی به او وجود داده باشد؛ بلکه وجودش از خودش است و لکن جمیع عالم به غیر از خداوند ممکن بالذات و فقر و ربط محضاند. خصوصیت ممکن بالذات در این است که مساوی به وجود و عدم است و هیچ کدام از وجود و عدم برای او ضروری نیست[۲۵]. از اینرو، هنگامی ممکن میتواند وجود پیدا کند که موجود واجبی به او وجود را اعطاء نماید. ممکن بالذات همانگونه که در ابتدای پیدایش نیازمند علت است در بقاء نیز نیازمند علت است؛ چراکه وجود او از نوع وجود رابط است و وجود رابط گونهای از وجود است که از خود استقلالی نداشته و حدوث و بقائش وابسته به واجب است و احتیاج ممکن به واجب در ادامه حیات، همانند احتیاج ممکن به واجب در ابتدای پیدایش است[۲۶]. توجه به این نکته ضروری است که ممکنات نمیتوانند مستقلاً یا از طریق ممکن دیگری به وجود بیایند چراکه در این صورت دچار دور یا تسلسل میشوند؛ از این رو، نیازمند خالقنیاند که واجبالوجود باشد و واجبالوجود خداوند متعال است. با توجه به این مطلب آشکار میگردد که هر آنچه در جهان هستی غیر از خداوند متعال است در همه حالات و در تمامی لحظات عمرشان نیازمند خدواند متعالاند و همانگونه که امام در تقریرات فلسفه بیان کردهاند؛ موجودات ممکنه چون صفت امکان را دارند تا ابد نیازمند خداوند میباشند؛ از همینرو، جمیع هستی به زبان حال ندا میدهند که ما در هر زمان و مکانی وابسته به خداوند متعالیم. مثال ممکن در احتیاج به خداوند متعال، مثل شعاع خورشید به خورشید است. همانگونه که شعاع خورشید در پیدایش و بقا نیازمند خورشید است و لحظهای از خود وجودی ندارد، انسانها و جهان هستی و هرآنچه در آن است نیز این گونهاند که در حدوث و بقا نیازمند خداوند متعالاند[۲۷]. بر همین اساس قرآن کریم به فقر وجودی انسانها اشاره کرده و میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۲۸]. بنابراین خداوند متعال بینیاز و غنی است و تمام عالم به غیر از خداوند از جهت پیدایش و تحقق و در مقام ذات و صفات، نیازمند خداوندند[۲۹] و خداوند متعال تنها وجودی است که در او عدم راه ندارد و واجبالوجود صرف میباشد.[۳۰]
انحصار عبادت در خداوند متعال
بر اساس این تحلیل میتوان دریافت عبادت نیز منحصر در او خواهد بود زیرا عبادت شایسته کسی است که خالق جهان هستی است و خالق جز خداوند متعال کسی نیست؛ و این حصر عبادت در خداوند متعال، حصر حقیقی است[۳۱]. بر همین اساس قرآن کریم، غیر از انسان همه عالم را عبد خداوند متعال معرفی نموده و میفرماید: ﴿إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا﴾[۳۲]؛ قابل ذکر است که کلمه عبد درباره انسانی به کار میرود که مملوک و در اختیار کسی دیگر باشد و لکن قرآن کلمه عبد را به صورت گسترده درباره کل جهان هستی به کار برده و غیر از انسان، همه عالم را عبد معرفی میکند. بنابراین اگر این کلمه را از ویژگیهای انسانی تجرید کنیم به معنای موجود با شعوری خواهد بود که ملک غیر باشد و به این اعتبار به همه موجودات با شعور، اطلاق عبد میشود[۳۳]؛ زیرا حقیقت عبد وابستگی تام به مولایش دارد و ماسوی الله نیز تمام وجودشان و لحظه لحظه زندگیشان وابسته به خداوند متعال است.[۳۴]
جایگاه نظام عبادی
جایگاه عبادت به معنای خاص
نظام عبادی در اندیشه امام خمینی از جایگاه والایی برخوردار است و در میان نظام عبادی، نماز و اهتمام به امور باطنی و روحانی، ارزش شایانی دارد به گونهای که امام در آثار مختلفشان یادآور شدهاند که صرف اکتفا به صورت نماز و محروم ماندن از برکات و کمالات باطنیّه آن، از بالاترین مراتب خسران است که پس از خروجِ از عالم دنیا و ورود در محاسبه الهیّه، موجب حسرتهایی است که عقل از ادراک آن عاجز است[۳۵]. همچنین عبادت حقیقی آنگاه حاصل میشود که انسان از نقصان خود مطلع شود و هر اندازه که معرفت نفس عمیقتر حاصل میشود، عبادتها نورانیت بیشتری پیدا کرده و بیشتر مورد توجه حق تعالی خواهد بود[۳۶]. از نگاه امام عبادت داری مراتبی است و بالاترین مراتب عبادت برای سالکی است که در مسیر عبودیت، انیت خود را یکسره تقدیم ذات مقدس کرده و محو در جمال الهی شود[۳۷]. امام خمینی توجه خاصی به این نکته دارند که روح عبادت به حضور است و هیچ عبادتی بدون آن مورد توجه درگاه احدیت قرار نمیگیرد[۳۸].[۳۹]
جایگاه عبادت به معنای عام
باید توجه داشت که در منظومه فکری و اجتماعی امام، عبادت اعم از جایگاه بالایی برخوردار است. بدون تردید، مسلمانی فعالیتهای روزمره بلکه بالاتر در تمامی شئون زندگی بر این باور هر کار شایستهای که به قصد تقرب به خداوند انجام میگیرد به منزله به حساب میآید؛ در این صورت با همت والا و با پشتکار استوار فعالیت و خدمت به جامعه مسلمین خواهد پرداخت. در این نمونههایی از عبادت به معنای اعم که در نزد امام خمینی ارزش دارد اشاره میگردد.
امام خمینی با بیان اهمیت کار و تلاش معتقد است، صیانت آسیبها در گرو اتحاد و اشتغال است و راه رهایی از وابستگی کار است. اینگونه تلاش همراه با نیت صادقانه که در آن خدا را در نظر گونهای از عبادت است[۴۰]. امام خمینی با بیان ارزشمندی شغل پزشکی و پرستاری، به جا آن میپردازد و بر این باور است که این شغل یکی از شغلهای بسیار است که چنانچه پرستاران و پزشکان به وظایف انسانی و شرعی خودش بکنند، عبادتی است که در تراز عبادتهای درجه اول است[۴۱]. امام خمینی در تبیین ماهیت مجلس عبادی، بر این باور است مجلس نمایندگان، معصیت الهی نشود آن مجلس یک مجلس اسلامی، مجلس عبادت خواهد بود[۴۲]. امام خمینی با بیان اهمیت تأثیرگذاری رسانه ملی بر مخاطبین سفارش میکند که رسانه ملی باید از جهت محتوا اسلامی باشد و باید برنامههای تولیدی در صدا و سیما به گونهای باشد که به نشر و ترویج اسلام بپردازند که در این صورت فعالیتهای مسئولین در رسانه ملی عبادت خواهد بود[۴۳].[۴۴]
مبانی نظام عبادی
نظام عبادی دارای مبانی و اصولی است که در این میان، رابطه عبادت با مالکیت و انحصار تمام حمدها در خداوند متعال دارای اهمیت ویژهای است.
رابطه عبادت با مالکیت
چنانچه ملاحظه شد، عبادت در لغت به معنی غایت خضوع و در اصطلاح به معنی اطاعت و بندگی در مقابل خداوند متعال است[۴۵] و به عبارت دیگر عبادت، خضوع لفظی یا عملی، همراه با اعتقاد به الوهیت خداوند متعال است[۴۶]. پیشتر اشاره رفت که از نگاه قرآن کریم گستره عبادت اختصاص به انسان ندارد بلکه شامل تمامی موجودات در عالم هستی است و همه عالم به عبادت خداوند متعال مشغولاند. ﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا﴾[۴۷] همه چیز تسبیح خدا میکند ولی ما نمیتوانیم الفاظ و تسبیحات آنها را دریابیم و ادراک کنیم؛ چراکه هر چیزی برای خود لغت مخصوص برای تسبیح گفتن دارد[۴۸].
همچنین گذشت که قرآن کریم همه عالم را عبد خداوند متعال معرفی میکند و میفرماید: ﴿إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا﴾[۴۹]. بنابراین با توجه به گستره عبادت در همه موجودات و اطلاق عبد به همه موجودات میتوان به تلازم میان مالکیت و عبد پی برد[۵۰]؛ زیرا همان که عبد، تمام اختیاراتش در دست مولا و اربابش بوده و هر آنچه مالکش بخواهد باید اطاعت کند، عبودیت انسانها در مقابل خداوند نیز اینگونه و عبادت و تواضع در مقابل او از آن جهت است که او مالک مطلق است که همه هستی در مرتبه امکان نه وجودی دارند و نه کمالی و تمام وجود کمالات از طرف خداوند متعال به موجودات اعطا میشود[۵۱] و وجودش همه مراحل وابسته به خداوند است. پس وقتی تمام کمالات و همه موجودات فیض الهی باشد مالکیت نیز منحصر در او خواهد بود. مالکیت خداوند نسبت به هستی، مثل مالکیت میان انسانها نیست؛ مالکیت میان انسانها امری اعتباری و موقتی است که بر اثر زیان مالی یا فوت مالک، مالکیتش ساقط میشود. اما مالکیت خداوند در تمام زمانها و در اشیاء است و هیچکس جز خداند متعال مالک حقیقی نیست[۵۲]. همچنین مالکیت حق تعالی به اضافه اشراقیّه[۵۳] و احاطه قیّومیّه است که به هیچ وجه شائبه تباین در ذات و صفاتش با موجودی از موجودات نیست[۵۴]. بنابراین مالکیت حقیقی انحصار در خداوند متعال دارد.[۵۵]
انحصار تمام حمدها در خداوند متعال
دانستیم که مالکیت منحصر در خداوند است و لازمه انحصار مالکیت خداوند متعال این است که عبادت نیز منحصر در او خواهد بود؛ بلکه با تمام حمدها و ستایشها برای اوست؛ زیرا هیچ موجودی به جز خداوند از خود وصف کمالی به صورت استقلالی ندارد تا مورد حمد واقع شود و اگر انسان کسی را ستایش میکند؛ ستایش دیگران یا به سبب انسانیت و تحرک ارادی اوست و یا به سبب صفاتی همانند علم، قدرت، شجاعت و... است. چنانچه ستایش به سبب انسانیت و تحرک ارادی باشد، باید گفت انسانیت و تحرک ارادی شخص اعتباری است و اگر ستایش به سبب صفاتی همانند علم، قدرت، شجاعت و... است باید گفت صفاتی مانند علم و... محدود است و آیا انسان شخصی را به خاطر محدودیت علم و دیگر صفاتش، مدح میکند؟! محدودیت، نقصان است و نمیتوان نقصان را تمجید کرد؛ بلکه اگر انسان، عالمی را تمجید میکند از آن جهت است که صرف علم او را در نظر گرفته و صرفالعلم را تمجید و مدح میکند. از طرفی صرفالعلم در عالم طبیعت امکان ندارد؛ چراکه صرفالعلم جز در حق پیدا نمیشود، پس ستایش از آنِ اوست و انسان خیال میکند که شخص را ستایش کرده است. همچنین به ضرورت عقل، محال است کسی را ستایش نمود؛ چراکه از خود، کمالی ندارد تا به واسطه آن کمال ستایش شود[۵۶]. بنابراین وقتی خداوند متعال، صفات کمالی را حقیقتاً داراست پس ستایش و حمد نیز منحصر در او خواهد بود.[۵۷]
اهداف نظام عبادی
بررسی علت آفرینش انسان در قرآن
قرآن کریم هدف از خلقت انسانها را عبادت معرفی کرده و میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۵۸] حرف «ل» در ﴿لِيَعْبُدُون﴾ به معنای غرض است[۵۹] و بیانگر این معنا است که هدف از خلقت انسان و جن منحصراً عبادت است. باید توجه داشت که غرض هر چه باشد امری است که صاحب غرض به وسیله آن استکمال یافته و حاجتش برآورده میشود؛ در حالی که خدای سبحان هیچ جهت نقص و حاجتی ندارد تا به وسیله آن غرض، نقص خود را جبران نموده و حاجت خود را تأمین کند. بنابراین خدای سبحان در کارهایی که میکند هدفی دارد، اما غرضش ذات خودش است، نه چیزی که خارج از ذاتش باشد، و کاری که خداوند میکند از آن کار سود و غرضی در نظر دارد، ولی نه سودی که عاید خودش گردد؛ اینجاست که میگوییم خدای تعالی انسان را آفرید تا پاداش دهد و معلوم است که ثواب و پاداش عاید انسان میشود، و این انسان است که از آن پاداش منتفع و بهرهمند میگردد، نه خود خدا؛ زیرا خدای عزوجل بینیاز از آن است؛ اما غرضش از ثواب دادن خود ذات متعالش میباشد. انسان را بدین جهت خلق کرد تا پاداش دهد، و بدان جهت پاداش میدهد که الله است. پس پاداش، کمالی است برای فعل خدا، نه برای فاعل فعل که خود خداست. حاصل آنکه، عبادت غرض از خلقت انسان است و کمالی است که عاید انسان میشود[۶۰].[۶۱]
بررسی اهداف نظام عبادی
امام خمینی یادآور میشود که وقتی سالک إلی الله به این حقیقت توجه کرد که بندهای است که قبلاً هیچ نبوده[۶۲] و فنا و نیستی در وجود او جریان دارد و خداوند متعال است که به او هستی داده و او را از نشئه عدم به نشئه وجود راه داده؛ چنین سالکی درمییابد که ذاتش فانی و به صورت غیر مستقل و عنایت الهی است و قابلیت تصرف ندارد مگر باذن الله[۶۳] همچنین سالک باید بداند که او در دار عبادتالله واقع است و به دار جزاءالله خواهد رفت. پس سالک وقتی در دنیاست باید بداند که دار طبیعت، مسجد عبادت حق است و او برای همین مقصد در این نشئه آمده، چنانچه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ و چون دار طبیعت را مسجد عبادت یافت و خود را معتکف در آن دانست، باید به آداب آن قیام و از غیر تذکّر حق صائم شود؛ و از مسجد عبودیت خارج نشود مگر به قدر حاجت؛ و با غیر حق انس نگیرد و دلبستگی به غیر پیدا نکند که اینها خلاف آداب عبادت است[۶۴].
قابل ذکر است که خداوند متعال راز آفرینش هستی را دو چیز معرّفی کرد: عبادت جن و انس که پیشتر اشاره رفت و معرفت انسان به قدرت و علم خداوند. بر همین اساس میفرماید: «خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و زمین را نیز مانند آن، فرمان او در میان آنها نازل میشود تا بدانید که خدا بر هر چیز تواناست و مسلماً علم او به همه چیز احاطه دارد»[۶۵]. این دو آیه، نشان میدهند که هدف از آفرینش (جن و انس) شناخت خداوند متعال در مرحله اول و عبادت خداوند متعال در مرحله ثانی است؛ بنابراین سالک باید خداوند متعال را بشناسد و بداند چگونه و چه کسی را میپرسند[۶۶] از همین روی کلمه عبادت در آیه ﴿مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ به معرفت تفسیر شده است[۶۷]. امام حسین(ع) میفرماید: «ای مردم، به درستی که خداوند، بندگان را جز برای شناخت خود نیافریده است و هنگامی که او را شناختند عبادتش میکنند و زمانی که او را عبادت کردند از پرستش غیر او بینیاز میگردند»[۶۸]. بنابراین، غرض نهایی از خلقت همان حقیقت عبادت است، یعنی این است که بنده از خود و از هر چیز دیگر بریده، به یاد پروردگار خود باشد، و او را ذکر گوید[۶۹]. همچنین قرآن کریم گستره عبادت برای انسان را در همه زمانها و مکانها ثابت میکند و بر این اندیشه استوار است که انسان تا انسان است نیازمند عبادت است و میفرماید: ﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾[۷۰] یقین در آیه به مرگ تفسیر شده و تا زمانی که موت کلی و فنای مطلق دست نداده حقّ عابد است که عبادت کرده و خدا را پرستش کند[۷۱].[۷۲]
ساختار نظام عبادی
بزرگان دین در مبحث ساختار نظام عبادی به تبیین اقسام عبادت (عبادات واجب و مستحب) و دستهبندی عبادات، مثل تقسیم عبادت به تکوینی و تشریعی و به بیان مراتب عبادت پرداختهاند که در این بخش بدان خواهیم پرداخت.
تقسیم عبادت به واجب و مستحب
یکی از تقسیمات در عبادت تقسیم آن به واجب و مستحب است. عبادت واجب عبادتی است که انجام آن لازم و ترک آن عذاب دارد و به عبارتی دیگر هرگاه عمل به گونهای باشد که انجام آن لازم و سرپیچی از آن جایز نباشد؛ این گونه از عبادت را عبادات واجب مینامند[۷۳] و عبادات مستحب به عباداتی گفته میشود که انجامش مطلوب و ثواب داشته و ترک آن عذاب ندارد و به بیانی دیگر عبادت مستحبی گونهای از عبادت است که الزامی در انجام آن وجود ندارد اما اقتضا در انجامش وجود دارد[۷۴]. تقسیمبندی عبادات به واجب و مستحب در همه مصادیق عبادت جریان دارد و نماز یکی از مصادیق عمده عبادت است که آن را به واجب و مستحب تقسیم میکنند. نماز واجب پنج تا است: نماز یومیه، نماز جمعه، نماز قضای پسر بزرگتر برای پدرش، نماز آیات، نماز طواف واجب، نماز میّت و نمازی که مکلف آن را با نذر یا اجیر شدن یا غیر اینها بر خود لازم کند. باید توجه داشت که از نگاه امام خمینی قسم آخری را جزء نمازهای واجب شمردن مسامحه است؛ زیرا واجب وفای به نذر است و عنوان نماز واجب نیست[۷۵] و نماز مستحبی بیشتر از آن است که شمرده شود.[۷۶]
تقسیم عبادت به تکوینی و تشریعی
تقسیم دیگر در عبادات، تقسیم آن به تکوینی و تشریعی است که در مقدمه بدان اشاره شد و گذشت که عبادت تکوینی عبادتی است که گستره عبادت در آن شامل همه موجودات است و همه موجودات مکلف به انجام آن بوده[۷۷] و نافرمانی در آن راه ندارد[۷۸]. عبادت تکوینی در همه عالم جریان دارد و همه موجودات در جهان هستی به عبادت و تسبیح گویی خداوند مشغولاند. قرآن کریم در آیات متعددی اشاره به عبادت تکوینی میکند و میفرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾[۷۹]، ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۸۰]، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾[۸۱] آنچه از این آیات قابل استفاده است؛ این است که قرآن کریم، تسبیح را برای تمام اجزای اثبات میکند و میفهماند که تمام آنچه در آسمانها و زمین است خدای را از آنچه که جاهلان برایش درست میکنند و به او نسبت میدهند منزه میدارند[۸۲]. عبادت تشریعی عبادتی است که گستره آن انسان و جن را در برمیگیرد و شامل همه موجودات نمیشود و عصیان و مخالفت در آن راه دارد و موجودات مکلف در صورت عدم انجام آن عقاب میشوند.[۸۳]
اقسام عبادتکنندگان
تقسیم دیگر در عبادت، مربوط به عبادتکنندگان است که احادیث وارده به تبیین اقسام عبادتکنندگان[۸۴] پرداخته و امام خمینی در کتاب چهل حدیث و آداب الصلاة اقسام آن را ذکر کردهاند. پیش از بیان اقسام عبادتکنندگان این نکته حائز اهمیت است که «نیت صادقه و اراده خالصه» دو عامل بزرگاند که کمال، نقص، صحت و فساد عبادات کاملاً تابع آن است، و هر قدر عبادات از تشریک خالصتر باشند کاملترند و هیچ چیز در عبادات به اهمیت نیت و اخلاص در آن نیست[۸۵]. بنابراین اخلاص در نیت اهمیت فوقالعادهای دارد. اکنون به فراخور این بحث به بیان اقسام عبادتکنندگان از نگاه امام خواهیم پرداخت.
انجام عبادت به قصد جلب رضایت مردم: این قسم از عبادت، مازاد بر نداشتن شرایط کمال از جهت فقهی نیز باطل است؛ زیرا در نیت، قصد قربت لازم است و اینگونه از عبادات که برای جلب رضایت مردم و برای کسب موقعیتهای دنیوی به جا میآورند؛ شرک ظاهر و ریای فقهی است[۸۶] و در انجام عمل اگر غیر از قصد خدایی در کار باشد و انسان نماز را برای ریا و تظاهر بخواند باطل است[۸۷]. انجام عبادت به منظور تحصیل مقاصد دنیوی: این گروه، هدفشان از انجام عبادت رسیدن به درخواستهای دنیوی است؛ گرچه در انجام عمل خداوند را واسطه قرار میدهند؛ مثل خواندن نماز شب برای توسعه روزی، و خواندن نماز اول ماه برای سلامتی از آفات آن ماه، و دادن صدقات برای سلامتی، و دیگر مقصدهای دنیوی. بعضی از فقهاء این مرتبه از اخلاص را شرط صحت عبادات شمردهاند؛ ولی امام خمینی معتقد است که به حسب قواعد فقهیّه این خلاف تحقیق است؛ زیرا هرچند هدف از خواندن نماز شب توسعه روزی است؛ لکن داعی او و قصد اولیه برای خداست و به عبارتی آنچه که مؤثر در انجام فعل است انجام دستور خداست و طلب توسعه در روزی به عنوان جزء اصلی در انجام فعل نیست؛ آری اینگونه از مقاصد ثمرهاش تأکید غرض و شدت اشتیاق است[۸۸]. این نماز هرچند از جهت فقهی صحیح است؛ ولی دارای کمال نیست و بیارزش است و مثل سایر کسبهای مشروعه است، بلکه شاید از آن نیز کمتر باشد[۸۹]؛ زیرا این عبادت، عبادت خالصانه نبوده؛ چراکه نیت صادق و اراده خالصانه ندارد؛ بلکه این عبادت برای تعمیر دنیا و رسیدن به مطلوبات نفسانیه دنیویه است[۹۰].
انجام عبادت به منظور رسیدن به لذتهای بهشتی: این گروه هدفشان از انجام عبادت، رسیدن به لذتهای بهشتی است؛ گرچه در انجام عمل خداوند را واسطه قرار میدهند. روایات شریفه اینگونه عبادت را عبادت اجیران نامیدهاند[۹۱]،؛ چراکه عبادت این گروه، مثل عبادت کارگر است که اگر در مقابل کارش به او مزدی پرداخت نشود کار نمیکند[۹۲]. اینگونه عبادت نیز در نظر اهل الله مثل سایر کسبهاست، با این تفاوت که عمل این کاسب (در صورتی که قیام به امر کند و از مفسدات صوریّه عمل را تخلیص کند) اجرتش بیشتر و بالاتر است[۹۳].
انجام عبادت به قصد خوف از جهنم: این گروه در انجام عمل، خدا را واسطه قرار میدهند؛ ولی هدفشان از انجام عبادت، ترس از عذاب جهنم است و برای رهایی از عذابهای جهنم خدا را عبادت میکنند. روایات شریفه اینگونه عبادت را عبادت عبید نامیدهاند[۹۴]؛ زیرا همانطور که عبد به سبب ترس از عقوبت و مجازات مولایش کار میکند؛ عبادتکنندگان در این قسم نیز به سبب ترس از عذاب عبادت میکنند[۹۵] و این عبادت نیز در نظر اصحاب قلوب قیمتی ندارد و در نظر اهل معرفت فرق نمیکند که انسان عملی را به سبب خوف از حدود و تعزیرات در دنیا، یا خوف از عقاب و عذاب آخرتی و یا برای رسیدن به لذتهای بهشتیان انجام دهد؛ در اینکه هیچیک برای خدا نیست و داعی بر امری است که مطابق قواعد فقهیّه عمل را از بطلان خارج میکند؛ ولی در بازار اهل معرفت این متاع را ارزشی نیست[۹۶].
انجام عبادت به سبب شوق و محبت به خداوند: این گروه هدفشان از انجام عبادت، رسیدن به لقاءالله است و چون خدا را دوست دارند، او را پرستش میکنند و اگر خدا بهشت و جهنمی هم خلق نکرده بود، آنها خدا را پرستش میکردند[۹۷]. روایات شریفه اینگونه عبادت را عبادت عاشاقانه و پرستش محبانه نامیدهاند[۹۸].
این گروه عبادتشان به جهت محبت به خداوند متعال است و قلبهایشان از محبت الهی، مالامال لبریز است. این عبادت، عبادت آزادگان است؛ زیرا در عبادتشان هدفی جز خداوند ندارند و در ضمیرشان جز خداوند نمیگنجد و قلبهایشان از اغیار غافل است و توجهی به بهشت و جهنم ندارند[۹۹]. این قسم بالاترین مرتبه عبادت در میان اقسام عبادتکنندگان است. حضرت امام صادق(ع) از وجود مبارک رسول گرامی(ص) چنین نقل فرموده است: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»[۱۰۰]، اینگونه از عبادت نزد اولیاء(ع) عزم بر اطاعتی است که از مشاهده جمال محبوب، استقلالاً و ذاتاً، و فنای در جناب ربوبیت ذاتاً و صفةً و فعلاَ حاصل شده است[۱۰۱]. بر همین اساس است که حضرت امام خمینی در طلیعه تفسیر نورانی سوره حمد[۱۰۲]، بهترین مردم را کسی میداند که عبادت را معشوق خود بداند و به آن دل ببندد؛ نه اینکه صرفاً عبادت را بفهمد؛ یا تنها برای آن برهان بیاورد[۱۰۳].[۱۰۴]
آداب عبادت
اهل معرفت برای عبادت آدابی ذکر کردهاند که مراعات آن آداب، زمینه عروج و صعود عبادت را به همراه میآورد. آداب عبادت به آداب ظاهری و باطنی تقسیم میشود.
آداب ظاهری عبادت
آداب ظاهری که در فقه بدان پرداخته شده و به دو بخش قابل تقسیم است:
آداب ظاهری واجب
رعایت این قسم در عبادات ضروری و در صورت عدم انجام آن عبادت صحیح نخواهد بود؛ همانند نماز واجب که باید به سمت قبله باشد.
آداب ظاهری مستحب
رعایت آداب ظاهری مستحب در عبادت، اجر بیشتری دارد و در صورت عدم انجام آن، عبادت باطل نمیشود. مثلاً نماز در حرم امامان(ع) مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) برابر دویست هزار نماز است[۱۰۵].[۱۰۶]
آداب باطنی در عبادت
امام خمینی مازاد بر بیان آداب ظاهری به بیان آداب باطنی در عبادت نیز پرداختهاند و یادآور شدهاند که برای نماز غیر از این صورت، معنایی است و غیر از این ظاهر باطنی است و چنانچه ظاهر را آدابی است که مراعات ننمودن آنها یا موجب بطلان نماز و یا نقصان آن است، همچنین باطن نماز نیز دارای آدابی است که با عدم مراعات آنها نماز به کمال نمیرسد. چنانچه با مراعات اینگونه از آداب باطنی، نماز دارای روح ملکوتی خواهد شد. اهتمام به آداب باطنی، شخص مصلّی را نصیبی از سرّ الهی و نماز اهل معرفت و اصحاب قلوب حاصل میکند که آن نور چشم اهل سلوک است[۱۰۷]. امام به این نکته تأکید میکند که باطن عبادت دارای حیات، شعور و صورت برزخیه است و آیات قرآن کریم و احادیث شریفه، بر این مطلب دلالت میکنند. چنانچه در قرآن آمده است: ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا﴾[۱۰۸] و باز در آیهای دیگر میفرماید: ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴾[۱۰۹] این آیات دلالت میکنند که هر کسی اعمال خوب و بد خود را حاضر میبیند و صورت باطنیّه غیبیّه آنها را مشاهده خواهد کرد[۱۱۰]. در وسائلالشیعه از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «کسی که نمازهای واجب را در اول وقت به جا آورده و حدود آنها را حفظ کند، فرشته آن را سپید و پاکیزه به آسمان میبرد. نماز (به نمازگزار) میگوید خدا تو را نگاه دارد همانگونه که مرا نگاه داشتی و مرا به ملکی بزرگ سپردی و کسی که نمازها را بیسبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشته نماز او را سیاه و تاریک به آسمان میبرد در حالی که نماز با صدای بلند به نمازگزار میگوید: همانگونه که مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند و آنچنانکه تو مرا رعایت نکردی خدا نیز تو را رعایت نکند»[۱۱۱]، این حدیث دلالت بر صور غیبیّه ملکوتیّه و حیات عبادت میکند[۱۱۲]. باید توجه داشت که در اندیشه امام خمینی نحوه وجود و حالات صورت باطنی عبادت، وابسته به عبادتکنندگان است؛ چنانچه سالک در مسیر عبادت آداب باطنی را رعایت کند، صورت ملکوتیه عبادت، صورت نیکو خواهد بود و اکتفا نمودن به صورت نماز و محروم ماندن از برکات و کمالات باطنیّه آن از اعلامراتب خسران و زیانکاری است که پس از خروج از این عالم دنیا و ورود در محاسبه الهیّه، موجب حسرتهایی است که عقل از ادراک آن عاجز است[۱۱۳].
آداب باطنی عبادات، مخصوصاً نماز (که امام نماز را در میان عبادات، ثنای حق به جمیع اسماء و صفات میداند)[۱۱۴] وابسته به حضور قلب بوده و عبادت بیحضور قلب، عبادت بیروح و روان است[۱۱۵] و مهمترین ثمره حضور قلب در نماز، شکست سپاه ابلیس و تقویت اراده نفس است[۱۱۶].[۱۱۷]
عوامل حضور قلب در عبادات
از نگاه امام آنچه باعث حضور قلب در عبادات میشود سه امر است: ۱. فراغت وقت و قلب، ۲. فهماندن به قلب اهمیت عبادت را، ۳. توجه به اسرار باطنی نماز.
فراغت وقت
مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانهروزی برای عبادت وقتی را معین کند که در آن وقت خود را فقط موظف به عبادت بداند و اشتغال دیگری را در آن وقت برای خود قرار ندهد. انسان اگر بفهمد که عبادت یکی از امور مهمهای است که از کارهای دیگر اهمیتش بیشتر بلکه طرف نسبت با آنها نیست، البته اوقات آن را حفظ کرده و برای آن وقتی معین میکند[۱۱۸]. پیداست که فراغت قلب مهمتر از فراغت وقت است، بلکه فراغت وقت نیز مقدمهای برای این فراغت است و آن چنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و کارهای دنیایی فارغ کند و توجه قلب را از امور متفرقه و افکار پریشان منصرف نموده و دل را یکسره خالی و خالص برای توجه به عبادت و مناجات با حق تعالی نماید؛ و تا فراغت قلب از این امور حاصل نشود، زمینه برای عبادت حاصل نمیشود و فراغت قلب برای عبادت، کم کم انسان را به اعلی مراتب حضور قلب منتهی میکند[۱۱۹].[۱۲۰]
فهم اهمیت عبادت از سوی قلب
برای شناختن اهمیت عبادت همین بس که خداوند متعال هدف از خلقت انسان را عبادت معرفی کرده و میفرماید ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۱۲۱] بر این اساس هدف از عبادت، کسب مقام بندگی و معرفت به خداوند متعال است[۱۲۲]. کسی که حلقه اتصال با معبودش را گسسته و این ارتباط عاشقانه را قطع کرده در حقیقت خودش را از نور و رحمت الهی دور کرده و در گمراهی و سرگردانی گرفتار شده است. پیداست که فهم و دریافت حقیقت بالا در شناخت اهمیت عبادت مؤثر است. یکی دیگر از روشهای فهم اهمیت عبادت توجه به آثار عبادت است که قرآن کریم دو اثر بارز برای عبادت ذکر میکند: دوری از فساد و فحشا و یاد خدا و میفرماید: ﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾[۱۲۳]. براساس این آیه، نماز انسان را از کارهای بسیار زشت (مثل زنا، لواط، قتل نفس و مانند آن) و نیز از مطلق کارهای ناپسند که مورد قبول وجدان بشری نیست نهی میکند[۱۲۴]. همانطور که طبیعت دارو آن است که درد را از بین میبرد؛ طبیعت نماز نیز به سبب آنکه محتوایش، ذکر خدا اعم از تسبیح (منزه شمردن خداوند از بدیها) و تکبیر (بزرگ شمردن خداوند و ذکر اوصافش) است؛ و در طبیعت نماز، انسان در محضر او قرار داشته و سراپای وجودش او را تعظیم میکند؛ بنابراین، این گونه عملی، انسان را از ضدش که همان فساد و فحشا است دور میکند[۱۲۵]. اثر دیگر نماز یاد خدا است، نماز خدا را به یاد انسان میآورد و انسان را به ساحت قدس خداوندی متوجه میکند، دنیا و ما فیها را از یاد انسان میبرد و او را در باطن ضمیرش با خدا روبرو میکند[۱۲۶]. بنابراین توجه به فلسفه و آثار عبادت، اهمیت عبادت را برای انسان به ارمغان میآورد و سالک با حضور قلب بیشتری نماز میخواند.[۱۲۷]
معرفت به اسرار و حقایق عبادت
یکی دیگر از عوامل حضور قلب در عبادت، فهمیدن اسرار و حقایق عبادت است[۱۲۸]. عبادت دارای اسراری است که امام در کتاب «سر الصلاة» به بعضی از اسرار و رموز نهفته در عبادت پرداختهاند؛ از جمله اسرار حضور قلب این است که عبادت با حضور قلب، زمینه عروج انسان را به همراه دارد که براساس روایات وارده در قرب نوافل[۱۲۹] سالکی که آداب باطن عبادت را رعایت کند به جایی میرسد که خدای سبحان در مجاری ادراکی و تحریکی عبد صالح سالک میشود، به طوری که انسان صالح با زبان حقّ سخن میگوید و با چشم او میبیند[۱۳۰] و به بیانی دیگر در قرب نوافل، صفات بشریت محو شده و صفات الوهیت در انسان ظاهر میشود[۱۳۱]. همچنین از جمله اسرار عبادت این که انسان میتواند به مقامات عالی عرفانی رسیده و قلب سلیم پیدا کند. قلب سلیم، قلبی است که در آن غیر خدا نباشد، و از شک و شرک خالص باشد و اعضاء ظاهره و قوای ملکیّه نیز تسلیم حق شوند[۱۳۲]. در مجموع شناخت این حقایق و معرفت نسبت به اسرار عبادت، زمینه حضور قلب در عبادت را فراهم میکند.[۱۳۳]
اقسام حضور قلب در عبادت
عبادت باید با حضور قلب باشد و حضور قلب در عبادت برای آن مراتبی است که عمده آن دو مرتبه است: حضور قلب اجمالی و حضور قلب تفصیلی.
حضور قلب اجمالی در عبادت
مقصود اینکه سالک در عین اشتغال به عبادت - هر عبادتی باشد چه از باب طهارات مثل وضو و غسل و چه از باب نماز و روزه و حج و دیگر امور - به طریق اجمال آگاه باشد که ثنای معبود میکند، گرچه خود نمیداند که چه ثنایی میکند و چه اسمی از اسماء حق را میخواند، همانند شاعری که قصیدهای در مدح کسی سروده و به کودکی که معنای آن را نمیفهمد، بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است. البته آن طفل که قصیده را میخواند اجمالاً میداند ثنای ممدوح را میکند، گرچه کیفیت آن را نمیداند. ما نیز که طفل ثناخوان حق هستیم و نمیدانیم که این عبادات را چه اسراری است و هریک از این اوضاع الهیه با چه اسمی از اسماء ارتباط دارد و به چه کیفیت ثنای حق است، این قدر باید متوجه باشیم که هریک از آنها ثنائی است از کامل مطلق و معبود و ممدوح علیالاطلاق، که خود ذات مقدس در این اوضاع خود را ثنا فرموده و ما را امر فرموده که در پیشگاه مقدسش این نحو ثنا کنیم[۱۳۴].[۱۳۵]
حضور قلب تفصیلی در عبادت
این مرتبه به صورت کامل برای احدی جز اولیاء الهی ممکن نیست و دارای مراتبی است که بعضی مراتب نازله آن برای عدهای ممکن است. اوّلین مرتبه توجه به معانی الفاظ در مثل نماز و دعا است و مرتبه دیگر آن است که اسرار عبادات را به قدر امکان بفهمد و کیفیت ثنای معبود را در هر یک از اوضاع بداند[۱۳۶].[۱۳۷]
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح، ص۵۰۳.
- ↑ قریشی سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۲۷۹.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۴۲.
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾ «(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.
- ↑ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۲۵۰؛ سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۲۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۳۰.
- ↑ مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص۸۱.
- ↑ كالصلاة، و هي أظهر مصاديقها. امام خمینی، جواهر الأصول، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ سروش، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ص۱۷۶.
- ↑ محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ قوم عبدوه لحبهم له و استغراق قلوبهم في ذكره و اعتقادهم بانه أهل للعبادة و غاية الخشوع له فتلك عبادة الاحرار الذين لا ينظرون الا إليه و لا يعكفون الا عليه و يغفل قلوبهم بالكلية عن الاغيار فضلا عن الجنة و النار و هى أفضل العبادة لخلوصها من جميع الجهات. المازندرانی، صالح، شرح اصول الکافی، ج۸ ص۲۵۱، الحدیث السابع.
- ↑ قال امام صادق(ع): «الْعُبَّادُ ثَلَاثَةٌ:... وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ». مجلسی، بحارالأنوار، ج۶۷، ص۲۳۶.
- ↑ امام خمینی، مناهج الوصول إلی علم الأصول، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر نظام صدرایی، ج۱، ص۶۸.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۹.
- ↑ «آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی میستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی میستاید اما شما ستایش آنان را در نمییابید؛ بیگمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
- ↑ «آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حدید، آیه ۱.
- ↑ «آیا در نیافتهای هر که در آسمانها و زمین است و پرندگان گشادهبال، خداوند را به پاکی میستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست» سوره نور، آیه ۴۱.
- ↑ همدانی، ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۱۴۹.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۲.
- ↑ طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۵۵.
- ↑ ملاصدرا، اسفار، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۴۰.
- ↑ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ ملاصدرا، اسفار، ج۶، ص۳۰۰.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلواة، ص۲۷۶.
- ↑ «جز این نیست که هر که در آسمانها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده میآید» سوره مریم، آیه ۹۳.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ج۱، ص۴۱۵.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلواة، ص۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلواة، ص۲۸۲.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۶.
- ↑ امام خمینی، سر الصلوة، ص۱۵.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۸۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۷۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۰۴.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۶.
- ↑ مصطفوی، التحقیق، ج۸، ص۱۲.
- ↑ سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ «آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی میستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی میستاید اما شما ستایش آنان را در نمییابید؛ بیگمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
- ↑ مدرسی، تفسیر هدایت، ج۶، ص۲۳۳.
- ↑ «جز این نیست که هر که در آسمانها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده میآید» سوره مریم، آیه ۹۳.
- ↑ یاداشتهای استاد مطهری، ج۸، ص۱۷۸.
- ↑ ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۱۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۹۰.
- ↑ هرگاه شیئی هویتش عین نسبت به چیزی باشد آن را در اصطلاح «اضافه اشراقیه» گویی معلول به تمام هویتش منتسب به علت است؛ نه اینکه معلول، چیزی است و یک نسبت با علت دارد؛ یعنی نسبتش به علت غیر از وجودش و حقیقتش نیست، تمام حقیقتش نسبت به علت است؛ لذا حقیقت علیت، اضافه اشراقیه است، برخلاف اضافه مقولیه مضاف یک چیز است و اضافه چیز دیگر. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۸، ص۳۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، ص۲۷۰.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۳۴.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۸.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ قرشی، علی اکبر، احسن الحدیث، ج۱۰، ص۳۸۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۵۸۰.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۱۹.
- ↑ ﴿هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا﴾ «آیا بر آدمی پارهای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟» سوره انسان، آیه ۱.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه بر فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۴۷ اذا فنى عن نفسه ذاتا و صفة و فعلا لا يكون تصرّف و متصرّف و متصرّف فيه الّا من اللّه و للّه و فى اللّه.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۶۴.
- ↑ ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾ «خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود میآید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ج۱۶، ص۶۲۲.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ» خدا بندگان خودش را خلق نکرد، جز برای اینکه او را بشناسند؛ وقتی که او را شناختند، عبادتش خواهند کرد. نورالثقلین، ج۵، ص۱۳۲.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ». صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۹، باب ۹، ح۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۵.
- ↑ «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.
- ↑ امام خمینی، سر الصلادة، ص۸۳.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۲۰.
- ↑ امام خمینی، جواهر الاصول، ج۳، ص۲۸۴: يكون للشيء اقتضاء للإتيان لزوماً، فيكون واجباً.
- ↑ امام خمینی، جواهر الاصول، ج۳، ص۲۸۴: يكون له اقتضاء الإتيان من غير لزوم، فيكون مستحبّاً.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة (ترجمه فارسی)، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۲۲.
- ↑ سبزواری، اسرار الحکم، ص۵۶۹.
- ↑ فیض کاشانی، اصول المعارف، ص۱۴۲.
- ↑ «آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی میستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی میستاید اما شما ستایش آنان را در نمییابید؛ بیگمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
- ↑ «آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حدید، آیه ۱.
- ↑ «آیا در نیافتهای هر که در آسمانها و زمین است و پرندگان گشادهبال، خداوند را به پاکی میستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست» سوره نور، آیه ۴۱.
- ↑ همدانی، ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۱۴۹.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۲۳.
- ↑ قال امام الصادق(ع): «الْعُبَّادُ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَباً لِلثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ» بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۳۶؛ قال امیرالمؤمنین(ع): «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ». نهج البلاغة، قسم الحکم، برقم ۲۳۷.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۲۵.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۲۶.
- ↑ امام خمینی، رساله نجاة العباد، ص۹۸.
- ↑ امام خمینی، کتاب الطهارة (تقریر فاضل لنکرانی)، ص۳۷۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، ص۱۶۴.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۲۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، ص۱۶۴؛ امام صادق(ع): الگو:متن حدیث قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَباً لِلثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ. بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۳۶.
- ↑ اذ حالهم في العبادة مثل حال الاجراء في المعاملة لو لم يكن الاجر لم يعملوا. (صالح المازندرانی، شرح أصول الکافی، ج۲۵۱، الحدیث السابع، ص۲۵۱).
- ↑ امام علی(ع): «الْعُبَّادُ ثَلَاثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ...». بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۳۶.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۲۵.
- ↑ صالح المازندرانی، شرح أصول الکافی، ج۸ ص۲۵۱، الحدیث السابع: اذا لعابد فيها شبيه بالعبد في فعله خوفا من السيد و تحرزا من عقوبته.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۶۶.
- ↑ شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۸۹.
- ↑ قال امام صادق(ع): «الْعُبَّادُ ثَلَاثَةٌ... وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ». بحارالأنوار، ج۶۷، ص۲۳۶.
- ↑ عبادة قوم عبدوه لحبهم له و استغراق قلوبهم في ذكره و اعتقادهم بانه أهل للعبادة و غاية الخشوع له فتلك عبادة الاحرار الذين لا ينظرون الا إليه و لا يعكفون الا عليه و يغفل قلوبهم بالكلية عن الاغيار فضلا عن الجنة و النار و هى أفضل العبادة لخلوصها من جميع الجهات. صالح المازندرانی، شرح أصول الکافی، ج۸، ص۲۵۱، الحدیث السابع.
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۸۳. برجستهترین مردم کسانی هستند که به عبادت «عشق» ورزند و آن را دست به گردن بپذیرند؛ دوست عبادت باشند و با آن معانقه کنند.
- ↑ امام خمینی، سر الصلاة، ص۷۴.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۱۲۸.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص امام خمینی، ص۵۵.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۲۴.
- ↑ امام خمینی، رساله توضیح المسائل، ص۱۴۲.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۲۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳.
- ↑ «روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو مییابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصلهای دور میبود و خداوند شما را از خویش پروا میدهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.
- ↑ «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳.
- ↑ «مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا وَ أَقَامَ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَكُ إِلَى السَّمَاءِ بَيْضَاءَ نَقِيَّةً وَ هِيَ تَهْتِفُ بِهِ تَقُولُ حَفِظَكَ اللَّهُ كَمَا حَفِظْتَنِي وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ كَمَا اسْتَوْدَعْتَنِي مَلَكاً كَرِيماً وَ مَنْ صَلَّاهَا بَعْدَ وَقْتِهَا مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَلَمْ يُقِمْ حُدُودَهَا رَفَعَهَا الْمَلَكُ سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً وَ هِيَ تَهْتِفُ بِهِ ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ كَمَا ضَيَّعْتَنِي وَ لَا رَعَاكَ اللَّهُ كَمَا لَمْ تَرْعَنِي». (وسائل الشیعه، ج۳، ص۹۰).
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۲.
- ↑ قدوسیزاده، حسن، در محضر روح الله، ص۵۵.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۲۸.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۲۷.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۴۶.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۳۰.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ ملاصدرا، شواهد الربوبیه، ص۳۷۳.
- ↑ «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز میدارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگتر است» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
- ↑ قریشی، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج۸، ص۱۴۷.
- ↑ طوسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۷.
- ↑ قریشی، علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج۸، ص۱۴۷.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۳۰.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۳۷.
- ↑ رسول الله(ص): «و ما يتقرّب إليّ عبد من عبادي بشيء أحبّ إليّ ممّا افترضته عليه، و أنّه ليتقرّب إليّ بالنوافل حتّى احبّه، فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به، و بصره الذي يبصر به، و لسانه الذي ينطق به، و يده التي يبطش بها، إن دعاني أجبته و إن سألني أعطيته». هیچ بندهای با وسیلهای که نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب کردم به من نزدیک نشد همانا با او نماز نافله به من نزدیک شد تا آنجا که او را دوست بدارم و چون دوستش دارم گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او شوم که با آن سخن گوید و دست او شوم که با آن ضربه زند اگر مرا بخواند جوابش دهم و اگر از من خواهشی کند به او بدهم. ری شهری، میزان الحکمه، حدیث ۱۶۸۶.
- ↑ جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۱۴.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۷.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۳۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۳۳.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۳۴.
- ↑ بابایی، قاسم، مقاله «نظام عبادی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۳۳.