آیات الاحکام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آیات الاحکام به آیاتی از قرآن کریم گفته می‌شود که در آنها، حکم فقهی، تشریع و بیان شده است. بیان احکام در کتب آسمانی پیشین نیز سابقه دارد و قرآن اصلی‌ترین منبع استنباط احکام است. اعتقاد به تحریف ناپذیری قرآن، اعتقاد به فهم آن، حجیت ظواهر و جریان اجتهاد با استفاده از آیات قرآن، مهمترین مبانی استدلال به قرآن است. بررسی واژگان مفرد، تحلیل ادبی آیه و دقت در فهم ظهورات و توجه به فهم عرفی از روش‌های استناد به آیات الاحکام است.

مقدمه

«آیات» جمع «آیه» است که در معانی نشانه[۱] و مجموعه حروف و کلمات[۲] به کار رفته است. احکام نیز جمع حکم[۳] به معنای منع کردن[۴]، قضاوت کردن[۵] و علم[۶] آمده است. در علوم قرآنی و عرف اسلامی، آیه به قسمتی معین و مشخص از هر سوره قرآن گفته می‌شود[۷] و حکم شرعی به معنای قانونی است که خداوند تعالی برای تنظیم حیات مادی و معنوی انسان، صادر کرده است[۸].

در منابع پیشین تعریفی برای اصطلاح آیات الاحکام یافت نمی‌شود؛ اما برخی منابع معاصر، آن را به آیاتی که فقیه می‌تواند از آنها حکم شرعی، وضعی یا تکلیفی استنباط کند، تعریف کرده‌اند[۹].[۱۰]

پیشینه

بیان احکام در کتاب‌های ادیان پیشین نیز سابقه‌ای طولانی دارد؛ چنان که در تورات آیات متعددی درباره احکام مرتبط با تعیین واجبات و محرمات[۱۱] و احکام معاملات[۱۲] مسائل مالی[۱۳] و احکام مجازات[۱۴] آمده است.

در قرآن کریم نیز احکام عبادی[۱۵]، اقتصادی[۱۶]، نظامی[۱۷] و کیفری[۱۸] آمده است؛ البته تفصیل احکام و جزئیات و فروع آن را پیامبراکرم(ص) و امامان(ع) بیان کرده‌اند و در کتاب‌های حدیثی جمع‌آوری شده است. تنها در منابع شیعه بیش از چهل هزار روایت موجود است و شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه بیش از ۳۰ هزار روایت را که بخش اصلی آن در بیان احکام شرعی است ذکر کرده است[۱۹] و شمار زیادی از آنها در شرح و توضیح آیات الاحکام است[۲۰].

روایات نقل شده از اهل بیت(ع)[۲۱] و صحابه و تابعان[۲۲] در زمینه آیات الاحکام، در پیدایش و پیشرفت بحث از آیات الاحکام تأثیرگذار بوده است. عالمان شیعه از قرن دوم، بر نگارش در این زمینه همت گماشته‌اند. نخستین کتاب را در این موضوع که گاه از آن به فقه القرآن نیز تعبیر می‌شود، ابوالنضر محمد بن سائب بن بشر کلبی از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نوشته است[۲۳]. همچنین احکام القرآن تألیف ابوالمنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی[۲۴] (م ۲۰۶ق)، تفسیر آیات الاحکام تألیف دیلمی طالقانی قزوینی[۲۵] (م ۳۳۴ یا ۳۳۵ق)، تفسیر آیات الاحکام تألیف ابی الحسن عباد بن عباس[۲۶] در سده‌های سوم و چهارم تألیف شده‌اند. در سده‌های بعدی نیز این تألیفات با گستره بیشتری ادامه داشت.

مهم‌ترین کتاب‌های نوشته شده در این زمینه عبارت‌اند از: فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام تألیف قطب راوندی (م ۵۷۳)، کنز العرفان تألیف فاضل مقداد سیوری (م۸۲۶)، زبدة البیان فی براهین أحکام القرآن تألیف محقق اردبیلی (م۹۹۳)؛ مسالک الافهام إلی آیات الاحکام تألیف جواد کاظمی (م سده ۱۱). از عالمان اهل سنت نیز آثار مختلفی دراین‌باره گزارش شده است، مانند احکام القرآن احمد بن علی جصاص، احکام القرآن ابن‌العربی، الجامع لاحکام القرآن قرطبی[۲۷] که تفسیری با گرایش فقهی است اما محدود به مباحث فقهی نیست. در دوران معاصر نیز آثار فراوانی دراین باره نگارش شده است[۲۸]. تنظیم و تفسیر آیات الاحکام به شیوه‌های گوناگونی صورت گرفته که شیوه رایج بر اساس ابواب فقهی است[۲۹]. کتاب‌های نگاشته شده منحصر در موارد یادشده نیستند؛ زیرا بسیاری از اندیشمندان در کتاب‌های تفسیری و فقهی خود به بررسی آیات الاحکام پرداخته‌اند[۳۰]. امام خمینی کتاب مستقلی در موضوع آیات الاحکام تألیف نکرده است؛ اما بیش از معاصران خود، به آیات الاحکام توجه کرده و ضمن پژوهش‌های اصولی و فقهی خود به صورت مفصل از این آیات در زمینه‌های مختلف مثل استنباط احکام فرعی تکلیفی[۳۱] و احکام وضعی[۳۲]، استنباط مباحث اصولی[۳۳] و قواعد فقهی مانند نفی حرج[۳۴]، نفی ضرر[۳۵] و حرمت کمک به گناه[۳۶] استفاده کرده است؛ چنان که مباحث مرتبط با آیات الاحکام از کتاب‌های استدلالی و فتوایی و همچنین از تقریرات دروس ایشان، جمع‌آوری و به صورت کتابی مستقل با عنوان آیات الاحکام فی تراث الامام الخمینی تدوین و منتشر شده است[۳۷].

اهمیت آیات الاحکام

قرآن کریم از اصلی‌ترین دلایل معتبر در استنباط احکام فقهی است و احکام شرعی متعددی در آن بیان شده است[۳۸]. به همین دلیل فقها در پژوهش‌های اجتهادی خود همواره به قرآن توجه کرده‌اند؛ همچنین قرآن در مقام ارزش‌گذاری و صحت روایات و شروط ذکرشده در عقدها، مرجعیت دارد و هر کدام از روایات که موافق قرآن باشد، مورد قبول و هر کدام مخالف آن بود کنار گذاشته، می‌شود[۳۹] چنان که در مقام تعارض میان دو روایت، موافقت با اطلاق یا عموم قرآن، از مرجحات به شمار می‌رود[۴۰]. از این رو یکی از شروط استنباط احکام شرعی و استناد به روایات، آشنایی با آیات الاحکام و مفاد آنها دانسته شده است[۴۱]. در نظر امام خمینی شناخت آیات الاحکام، از مقدمات اجتهاد است و فقیه باید به اندازه امکان از کاربرد لغوی و عرفی مفردات موجود در این آیات شناخت پیدا کند[۴۲]. همچنین فقیه باید از قرائن معینه و صارفه موجود در آیات الاحکام یا درباره آنها اطلاع داشته باشد؛ از این رو نیازمند معرفت شأن نزول آیات است؛ زیرا احتمال دارد قرائنی در شأن نزول باشد که آیه را از معنای ظاهری‌اش منصرف کند؛ همچنین برخی آیات مرجع فهم آیات دیگر می‌شوند[۴۳]. بر اساس روایتی از امام رضا(ع) هرکس بتواند متشابهات قرآن را به محکمات قرآن بازگرداند، به صراط مستقیم هدایت شده است[۴۴].

شمار آیات الاحکام: در روایات، حجم آیات الاحکام نسبت به مجموع آیات، یک چهارم یا یک سوم قرآن یا بیشتر از آن بیان شده است[۴۵]. به باور برخی حجم گفته شده ناظر به عدد ریاضی نیست، بلکه ناظر به معنا[۴۶] و گونه‌های مختلف آیات الاحکام است یا اینکه ناظر به آیاتی است که احکام شرعی از آنها استفاده می‌شود؛ اما بر دیگران پنهان است و تنها معصومان(ع) قادر به این کارند[۴۷]. فقها در تعداد آیات الاحکام اختلاف نظر دارند. بر مبنای نظر مشهور تعداد آنها حدود پانصد آیه است[۴۸]. در مقابل برخی تعداد این آیات را کمتر از این رقم[۴۹] و برخی بیشتر[۵۰] دانسته‌اند.

امام خمینی در مباحث اصولی و فقهی خود در مجموع، ۱۰۱ آیه از ۳۴ سوره را مطرح و محتوای آنها را بررسی کرده است[۵۱]. ایشان برخی از این آیات را چند بار در باب‌های متعدد با توجه به تطبیق‌های مختلف آن ذکر کرده[۵۲] و گاه در مباحث اصولی خود مطرح کرده است[۵۳]. برای نمونه ایشان در مباحث مربوط به معاملات از آیه وَابْتَلُوا الْيَتَامَى[۵۴] در هجده صفحه بحث کرده است[۵۵]؛ در حالی‌که در برخی منابع در سه صفحه[۵۶] و در برخی دیگر در کمتر از یک صفحه[۵۷] و در جایی دیگر بیشتر از دو صفحه[۵۸]، مطرح نشده است[۵۹].

مبانی استدلال به آیات الاحکام

همه مذاهب اسلامی هم‌نظر هستند که قرآن کریم از طرف خدای تعالی و به طور صحیح به دست مسلمانان رسیده است[۶۰]؛ از این رو در اصل مشروعیت استدلال به قرآن، اختلاف نظری میان فقها وجود ندارد[۶۱]؛ اما امکان استدلال به آیات قرآن، وابسته به مبانی و اصول ذیل است:

  1. اعتقاد به تحریف نشدن قرآن: علمای امامیه قائل به تحریف ناپذیری قرآن‌اند[۶۲] و متن قرآن را اجماعاً متواتر می‌دانند[۶۳]. امام خمینی نیز به طور قاطع تحریف قرآن را مردود می‌داند و تحریف ناپذیری را نظر محققان شیعه و سنی می‌خواند[۶۴]. ایشان ادعای تحریف قرآن را به سبب توجه و تلاش مسلمانان در جمع‌آوری قرآن و حفظا و نگهداری آن و ضعیف بودن روایات تحریف یا ناظر به تأویل و تفسیربودن آنها، مردود می‌شمرد و معتقد است اگر به فرض تحریفی رخ داده، در آیاتی است که مربوط به قصد و غرض‌های سیاسی است؛ از این رو به استناد و استفاده از آیات الاحکام در استنباط فقهی، آسیبی نمی‌رساند[۶۵].
  2. امکان فهم قرآن: برخی از علمای اخباری قائل شده‌اند فهم قرآن برای عموم مردم امکان ندارد، بلکه فهم آن به پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) که مخاطبان اصلی قرآن‌اند، اختصاص دارد[۶۶]. امام خمینی همانند دیگر علمای اصولی[۶۷]، فهم ظواهر قرآن را برای غیرمعصومان امکان‌پذیر دانسته است و مراد از اختصاص فهم به اهل بیت(ع) را که در برخی روایات آمده[۶۸]. فهم مراتب بالای قرآنی و باطنی آن دانسته که مخصوص معصومان(ع) است[۶۹].
  3. حجیت ظواهر کتاب: مشهور علمای اصولی شیعه، ظواهر قرآن را حجت دانسته‌اند[۷۰]. در این میان دو شبهه مطرح شده است: نخست شبهه اختصاص حجیت ظواهر به مشافهان و مخاطبان (افرادی که زمان نزول زنده و مقصود سخن بوده‌اند) که میرزای قمی این نظر را برگزیده است[۷۱]؛ دوم شبهه اختصاص حجیت ظواهر به خطابات شفاهی قرآن که با يَا أَيُّهَا النَّاسُ و يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمده، به افراد موجود در آن زمان[۷۲]. علمای اصول به صورت مفصل به این دو شبهه پاسخ داده‌اند[۷۳]. امام خمینی ضمن پاسخ به دیدگاه‌های یادشده، قائل به حجیت ظواهر آیات قرآن، از جمله آیات الاحکام است و روش شارع را دراین باره همانند روش دیگر عقلا در رساندن مقصود خود می‌داند؛ زیرا اگر شارع روش دیگری غیر از روش عقلا می‌داشت، باید آن را اعلام می‌کرد و به دوره‌های بعد می‌رسید[۷۴].
  4. جریان اجتهاد در قرآن: یکی از شاخصه‌های بارز مکتب امامیه، بازبودن باب اجتهاد در تمامی عرصه‌های فقهی است[۷۵]. در روش اجتهاد در مباحث قرآنی و چگونگی استنباط از آیات الاحکام از قواعد و روش عام اصول فقه استفاده می‌شود، مانند استدلال به اطلاق، عموم یا مفهوم آیات. امام خمینی بر اساس مبنای خود در هر یک از این مباحث در اصول فقه، از این آیات استفاده کرده است[۷۶].
  5. پیوستگی کتاب و سنت: امام خمینی مانند دیگر علمای شیعه[۷۷] قائل است آیات الاحکام از سنت بی‌نیاز نیستند. بر اساس این دیدگاه روایات می‌توانند در موارد تبیین و تفسیر، تفصیل، تقیید، تخصیص، حکومت و ورود بر مفاد آیات، نقش خود را نشان دهند[۷۸].

البته از ویژگی‌های سنت این است که دلالت آن منحصر در بیان لفظی نیست، بلکه شامل بیان قولی و فعلی و تقریری نیز می‌شود؛ اما دلیل قرآنی منحصر در دلیل لفظی است؛ ولی دارای خصوصیات دیگری است که عبارت‌اند از: وجود آیات متشابه و وقوع نسخ در برخی از احکام آن، مجمل یا کلی بودن بسیاری از بیانات قرآنی که نیاز به دلیل مبیِّن یا دلیل مفصِّل دارد که علمای اصول به بحث از این ضوابط پرداخته‌اند[۷۹].[۸۰]

روش استناد به آیات الاحکام

روش امام خمینی در استفاده از آیات الاحکام ویژگی‌هایی دارد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

۱. بررسی واژگانی مفردات: بررسی واژگانی مفردات قرآنی، نکته‌های فنی دقیقی را به دنبال دارد که از جمله آنها توجه خاص به تحلیل کلمه است و این نوع توجه زمینه‌ساز فهم جمله در آیات قرآنی است؛ برای نمونه درباره واژه «تعاون» امام خمینی ذیل آیه وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى[۸۱] به بررسی دقیق ماده و هیئت واژه تعاون می‌پردازد و می‌نویسد ماده «عون» به لحاظ لغت و عرف، ظهور در معنای کمک‌رسانی بر امری دارد و «مُعین» به شخص کمک کننده گفته می‌شود و این زمانی صادق است که فردی اقدام به کاری کرده و شخص دیگری او را در این امر کمک کند؛ بنابراین معنای آیه این می‌شود که افراد یاور و مددکار یکدیگر در خوبی و تقوا باشند و همیار و مددکار یکدیگر در گناه و دشمنی نباشند. ایشان لازمه صدق باب تفاعل در واژه تعاون را مانند واژگان تکاذب و تراحم و تضامن، دلالت بر کار دو نفر در یک امر دانسته است؛ اما نه به گونه‌ای که آن دو در انجام آن شریک باشند؛ از این رو ایشان دلالت آیه بر حرمت «معاونت بر اثم» را پذیرفته و آن را شامل «اعانه بر اثم» نیز می‌داند[۸۲]. امام خمینی در بررسی واژه‌های «ضرر، ضرار و مضاره» ضمن ارائه بحث واژگانی و عرفی دقیق، نخست به ذکر شش آیه از قرآن پرداخته است که در آنها، این واژه‌ها ذکر شده‌اند[۸۳]. سپس برخلاف برخی از علما[۸۴] تأکید کرده است این واژه‌ها نه در عرف و نه در لغت، در معنای هتک حرمت و لطمه به آبرو و ناموس به کار نرفته‌اند[۸۵]. ایشان همچنین میان «ضرر» که در مقابل نفع است و از نظر عرف به معنای نقص در اموال و انفس است و در لغت به معنای تنگنا و شدت و مکروه است[۸۶] و میان «ضرار» فرق گذاشته است. به باور ایشان «ضِرار» به معنای باب مفاعله یا مجازات یکدیگر بر ضرر به کار نرفته است، بلکه به معنای در تنگنا قراردادن و رساندن امر ناخوشایند و حرجی به دیگران است نه مضاره که طرفینی است. در احادیث نیز این واژه همین‌گونه به کار رفته است[۸۷]. همچنین بیشتر کاربردهای واژه‌های «ضرر، ضر، اِضرار» در ضرر بر مال و نفس است، به خلاف «ضِرار» که غالباً به معنای فشار و رساندن سختی و مکروه به کار می‌رود. ایشان در ادامه اشاره می‌کند که بیشتر کاربرد این واژه در قرآن کریم در همین معناست، نه در معنای ضرر مالی و جانی؛ سپس به توضیح یکایک آیات ذکرشده می‌پردازد و تنها در آیه مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ[۸۸] می‌پذیرد که واژه «مضار» به معنای اضرار است[۸۹]. ایشان در ادامه به نقل و نقد سخنان واژه‌شناسان در معنای «ضرار» و از باب مفاعله بودن آن می‌پردازد[۹۰]؛ همچنین در مباحثی مانند قمار و عقد، به صورت مفصل به بررسی واژگانی مفردات گفته شده در آیات می‌پردازد[۹۱].

۲. تحلیل ادبی آیه: امام خمینی در برخی از موارد برای بررسی اجزای آیات قرآنی به تحلیل عرفی و عقلایی آن می‌پردازند، مانند واژه «حتی» در آیه وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ[۹۲]. ایشان نخست احتمالات گوناگون در معنای این واژه را مطرح می‌کند: احتمال اول: امر به امتحان کردن حتی در زمان بلوغ، یعنی یتیم‌ها را حتی زمانی که به سن ازدواج و بلوغ هم برسند، بیازمایید. لازمه احتمال یادشده این است که «رشد» تمام موضوع است؛ یعنی در صورت رشد عقلی، مال یتیم در اختیار خودش قرار می‌گیرد، خواه پس از بلوغش باشد یا پیش از آن[۹۳]. احتمال دوم: «حتی» برای غایت است؛ یعنی تا ابتدای زمان بلوغ به طوری که غایت خارج از مغیا باشد؛ از این رو امتحان از زمانی که احتمال رشد در آن داده می‌شود، آغاز می‌شود و با پایان دوره یتیمی پایان می‌پذیرد. در نتیجه زمان پیش از بلوغ، محل امتحان برای رشد است و در صورت اثبات رشد در آن زمان، اموالش در اختیار وی قرار می‌گیرد و به صرف بلوغ هم، همین حکم جاری است و هر یک از این دو عامل، در تحقق استقلال او کافی است[۹۴]. احتمال سوم: «حتی» برای غایت است و مراد از آیه، لزوم ادامه یافتن امتحان تا زمان بلوغ است و زمانی که به بلوغ رسید اگر دارای رشد باشد، اموالش به او داده می‌شود و اگر دارای رشد نباشد، داده نمی‌شود. در این صورت تحقق مجموع بلوغ و رشد، با هم معیارند و کودک مدتی پیش از بلوغ امتحان می‌شود و با احراز رشد به محض بلوغ، اموالش در اختیار او قرار می‌گیرد[۹۵]. احتمال چهارم: «حتی» حرف ابتدا برای تعلیل است و «إذا» شرطیه و جمله بعد در آیه، جزای آن است. در این صورت آیه به این معناست که امتحان یتیمان واجب است تا اینکه زمان بلوغ و رشد، اموالشان به آنها برگردانده شود. بر این اساس نیز معنای آیه، مطابق با احتمال سوم می‌شود[۹۶]. امام خمینی از میان احتمالات یادشده احتمال سوم را با بیانی متفاوت از دیگران[۹۷] ترجیح می‌دهد؛ زیرا به نظر ایشان متناسب با ظهور واژه «حتی» در مفهوم غایت، این است که امتحان از زمان احتمال رشد تا پس از بلوغ و زمان ازدواج ادامه یابد و جمله فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا[۹۸] متفرع بر این امتحان پس از بلوغ است که در صورت آشکار شدن رشد، اموالشان به آنان بازگردانده می‌شود؛ از این رو رشد در زمان بلوغ، موضوع حکم است و هر یک از بلوغ و رشد، جزو موضوع‌اند[۹۹]. همچنین امام خمینی در بحث از آیه إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ[۱۰۰] استثنای منقطع را از چند جهت بررسی می‌کند:

  1. استثنا علیت را می‌رساند و فهم عرفی از مستثنی‌منه در آیه لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ[۱۰۱]، این است که باطل بودن تحصیل مال از راه نامشروع، علت حرمت تصرف در آن است. ایشان در ادامه به سبب قراینی مانند مقابله مستثنی و مستثنی منه و صحت نداشتن استثنای برخی از مصادیق باطل از حکم حرمت اکل، به سبب قبیح بودن چنین استثنایی، نتیجه می‌گیرد که تجارت از روی رضایت عرفاً از مصادیق «حق» است نه باطل، و از مستثنی استفاده می‌شود که استثنای «تجارت از روی رضایت» تنها به سبب حق بودن آن است؛ پس همان طور که علت حرمت خوردن برخی از اموال، باطل بودن آن است، علت جواز تصرف نیز باید باطل نبودن آن باشد که عرفاً مساوی با حق است[۱۰۲].
  2. استثنا به خودی خود حصر را نمی‌رساند؛ بلکه حصر به سبب معلومات ذهنی عقلا از آیه به دست می‌آید؛ به این بیان که تمامی اتفاقات یا داخل در حق‌اند یا داخل در باطل، و معامله انجام شده از یکی از این دو حالت خارج نیست[۱۰۳].
  3. ورود استثنای منقلع در گفتگوها و کلمات افراد بلیغ، بیهوده و بدون نکته ادبی نیست. چه بسا هدف از ذکر استثنای منقطع، داخل شدن مستثنی در مستثنی منه و از قبیل حقایق ادعایی باشد؛ به این بیان که در این مورد، در حقیقت مستثنی، منقطع از مستثنی منه است؛ ولی در ظاهر و ادعا متصل است. در برخی از موارد، استفاده از استثنای منقطع برای رساندن نهایت مبالغه است، مانند مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ[۱۰۴] و در برخی دیگر تنها به جهت تأکید حکم در مستثنی منه است. در آیه تجارت نیز هدف از ذکر استثنای منقطع، تأکید حکم در مستثنی منه است؛ هرچند خود مستثنی نیز مقصود است[۱۰۵].
  4. امام خمینی برای اثبات اینکه استثنای منقطع به متصل باز نمی‌گردد، به آیات ۲۵ تا ۲۶ سوره واقعه و برخی اشعارعرب استناد کرده است[۱۰۶]. ایشان همچنین این نظر را که استثنای منقطع به متصل بازگشت کرده و مراد از آیه تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ[۱۰۷] این است که مؤمنان اموال همدیگر را به هیچ وجه تصرف نکنند، مگر اینکه تجارت از روی رضایت باشد زیرا در غیر این صورت شرعاً باطل است[۱۰۸]. امری مردود دانسته است؛ چون این برداشت از آیه، به باور ایشان غیرمتعارف و سخیف است[۱۰۹].

٣. دقت در فهم ظهورات: امام خمینی در استخراج و برداشت از ظهور آیات در نهایت دقت سعی کرده است از تمامی مواردی که دخیل در تعیین دلالت آیات‌اند، استفاده کند؛ مثلاً با بهره‌برداری از حکم عقل و قاعده تناسب حکم و موضوع، نھی موجود در آیه وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ[۱۱۰] را به الزام یعنی «حرمت» تفسیر کرده است، ایشان تناسب حکم و موضوع را قرینه عرفی‌ای بر این دانسته که متعلق نهی که اثم و عدوان است، تناسب با حرمت دارد و عقل نیز که قرینه لبی است، بر لزوم دلالت دارد. علاوه بر آن، عطف «عدوان» که به معنای ظلم است بر «اثم»، مشخص می‌کند که نهی موجود برای الزام و حرمت است نه برای تنزیه و کراهت[۱۱۱]؛ از این رو ایشان با توجه به تناسب حکم و موضوع بر استدلال محقق ایروانی که با تفسیر آیه به آیه و تمسک به سیاق، نهی را تحریمی ندانسته، اشکال کرده و آن را نپذیرفته است[۱۱۲]. همچنین امام خمینی در بحث از آیه ششم سوره نساء وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ[۱۱۳] با بررسی واژه «بلوغ النکاح» آن را کنایه از بلوغ دانسته و با توجه به کلمه «حتی» و صدق یتیمی در اوایل بلوغ، امتحان را تا زمان تحقق «رشد» لازم دانسته است[۱۱۴]. ایشان در ادامه به بررسی «ایناس الرشد»[۱۱۵] و «وجوب الدفع»[۱۱۶]، و مراد از «یتامی»[۱۱۷]و «بلوغ»[۱۱۸] در آیه پرداخته است.

۴. توجه به فهم عرفی: امام خمینی در بررسی آیات تأکید می‌کند صرف دقت و تحلیل عقلی موجب می‌شود که برداشت فقیه از آیات قرآن، برخلاف مقصود شارع باشد، همچنان که جمود بر معانی ذکر شده در کتاب‌های ادبی نیز موجب می‌شود که تمام معنای مقصود از آیه به دست نیاید؛ به همین سبب یکی از مهارت‌های فقیه، رجوع به فهم عرفی از نصوص است که امام خمینی در موارد متعددی به آن اشاره کرده است:

  1. امام خمینی بر دیدگاه محقق نجفی که «إذا» در آیه وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ را ظرفیه شرطیه دانسته، اشکال کرده است که معیار در فهم ظاهر آیه، عرف عام است، نه صرف قواعد ادبی، و با توجه به دیگر بندهای آیه، شرطیه بودن جزا خلاف فهم عرفی و عقلایی است و موجب تأویل در آیه است؛ از این رو به باور ایشان کاربرد «اذا» در معنای غیر شرطیه اولویت دارد[۱۱۹].
  2. برخی از اصولیان در اثبات حجیت خبر واحد، به آیه «نفر»[۱۲۰] استناد کرده‌اند[۱۲۱]. امام خمینی ضمن بررسی محتوای آیه، در استناد به آیه اشکال کرده و وجوه مختلفی را در رد آن بیان کرده است. به باور ایشان محتوای آیه این است که آسان نبودن هجرت عمومی برای مؤمنان، دلیل بر جواز بسته شدن باب تفقه و تعلم دین که امری الزامی است، نمی‌گردد؛ از این رو باید از هر قومی، عده‌ای به دنبال تفقه در دین بروند و قوم خود را انذار کنند تا در دل آنها ترس ایجاد شود و بر اثر آن به امر دینشان اهمیت دهند. واضح است که با این بیان از محتوای آیه، وجوب قبول از طرف شنونده یا وجوب عمل به قول انذارکننده برداشت نمی‌شود؛ بنابراین آیه دلالتی بر حجیت سخن خبردهنده و فتوادهنده نمی‌کند. ایشان تفسیر خود از آیه یادشده را مستند به فهم عرفی و خالی از پیچیدگی دانسته است؛ اما دیگران مقدمات طولانی و پیچیده‌ای را در استدلال خود آورده‌اند و ایشان همه آنها را به دور از فهم و ذوق عرفی برشمرده است[۱۲۲].
  3. امام خمینی معتقد است ظاهر آیه نبأ إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا[۱۲۳] رد عمل به سخن فاسق است. ایشان در این مورد از مدلولی غیر از مدلول لفظ استفاده می‌کند. به باور ایشان با قطع نظر از این آیه، بنای عقلا بر قبول سخن شخص ثقه یا غیر فاسق است؛ اما در این واقعه مردم از فسق ولیدبن عقبه خبر نداشته‌اند و خداوند با این آیه، آنان را خبردار کرد؛ در نتیجه آیه در صدد تأسیس حجیت خبر واحد نیست، بلکه در صدد امضا و تأیید بنای عقلاست[۱۲۴].
  4. امام خمینی بر این باور است که به سبب فهم عرفی و وجود مناسبت میان حکم و موضوع، نفی هرگونه حکم ضرری، از آیه نفی حرج مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ[۱۲۵] برداشت می‌شود؛ در حالی که اگر جمود بر ظاهر آیه بود و عرف در نظر گرفته نمی‌شد، این تعمیم به دست نمی‌آمد[۱۲۶].
  5. امام خمینی در تفسیر مِمَّا تَرَكَ در آیه لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ[۱۲۷]، مراد از آن را با توجه به فهم عرفی در باب ارث، انتقال به ورثه دانسته است، خواه ملک باشد یا حق. ایشان وجوهی را که برخی از علما[۱۲۸] برای منتقل نشدن حقوق به وارث ذکر کرده‌اند، مخالف با فهم عرفی از آیه دانسته است[۱۲۹].

۵. استفاده از دیگر آیات: امام خمینی در تفسیر برخی از آیات از آیه‌های دیگر نیز استفاده کرده است[۱۳۰]؛ مثلاً در بیان مراد از آیه وَابْتَلُوا الْيَتَامَى[۱۳۱] از سیاق آیه قبل آن وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ[۱۳۲]، استفاده کرده و وجوب برگرداندن مال به شخص بالغ رشید را معلول استقلال او در امور و از بین رفتن محجوریت و سقوط ولایت ولی او دانسته است؛ بنابراین وجوب برگرداندن مال یتیم، از باب وجوب برگرداندن مال دیگران و حلال نبودن تصرف در آن است[۱۳۳]؛ البته در مواردی ایشان تذکر داده است که تفسیر آیه به آیه در جایی صحیح است که تناسب حکم موضوع و حکم عقل برخلاف آن نباشد[۱۳۴].

۶. بهره بردن از روایات تفسیری: مراجعه به روایات تفسیری برای فهم دقیق مقصود از آیه، و بیان رابطه میان روایت نقل شده و نص قرآنی، از دیگر خصوصیات امام خمینی در فهم آیات قرآنی در پرتو سنت است؛ برای مثال ایشان در بخش دوم از بحث از تفسیر آیه نفر[۱۳۵]، به بررسی محتوای آیه در پرتو روایات پرداخته و روایات موجود در این زمینه را به چند دسته تقسیم کرده است؛ برخی از آنها بر لزوم هجرت به جهت شناخت و طلب امام معصوم(ع) دلالت می‌کنند[۱۳۶]؛ پاره‌ای نیزحکمت حج را نقل اخبار ائمه(ع) و نشر آن در تمامی سرزمین‌ها دانسته‌اند[۱۳۷]. روایات دیگری نیز در این باب وجود دارند که بر لزوم هجرت به سوی پیامبر اکرم(ص) برای یادگیری از آن حضرت دلالت می‌کنند[۱۳۸]. ایشان در پایان نتیجه می‌گیرد هیچ‌کدام از این روایات، دلالتی بر حجیت خبر خبردهنده و فتوادهنده ندارند[۱۳۹]. همچنین ایشان در تفسیر «میسر» که در قرآن از آن نکوهش شده[۱۴۰]. به چند دسته از روایات[۱۴۱] استناد کرده و به بررسی آنها پرداخته است. ایشان در پایان با استناد به روایتی از امام رضا(ع)[۱۴۲] «میسر» را مطلق قمار می‌داند و این روایت را شاهد جمع میان مجموعه روایات قرار می‌دهد و دیگر روایات را حمل بر بیان مصادیق قمار می‌کند[۱۴۳].

۷. توجه به اسباب نزول: امام خمینی گاه با بهره‌برداری از اسباب نزول و قراین لفظی، معانی متفاوتی را برای آیات، بیان کرده است؛ مثلاً به باور ایشان آیه نبأ[۱۴۴] دلالت بر رد مطلق خبر فاسق نمی‌کند. دلیل ایشان نیز سبب نزول آیه و تعلیل موجود - آسیب نرساندن از روی نادانی - در آیه است؛ زیرا آنچه از این دو برداشت می‌شود، اعتماد نکردن به خبر فردی مانند ولید بن عقبه در امور مهمی چون کفر قبیله بنی‌المصطلق است، به ویژه در مواردی که خبرآورنده فاسق باشد؛ زیرا اعتماد به خبر وی، موجب آماده‌سازی نیروها و جنگ با افراد مرتد می‌شد؛ البته در مثل این موارد مهم و حیاتی، باید به قدر لازم تحقیق شود و حتی اعتماد به سخن دو نفر عادل نیز برخلاف سیره عقلاست[۱۴۵].

۸. توجه به آرای فقهی اهل سنت: در نظر امام خمینی آگاهی بر آرای فقهی اهل سنت، به ویژه آرایی که در زمان ائمه(ع) مطرح بوده، از مقدمات اجتهاد است و اطلاع از آن بر هر مجتهدی لازم است[۱۴۶]. ایشان در بررسی استفاده از آیه وَابْتَلُوا الْيَتَامَى[۱۴۷] برای اعتبار بلوغ و صحیح نبودن معاملات کودک حتی با اذن ولی او، نظر ابوحنیفه را در حکم ممیز مطرح کرده است. ابوحنیفه معتقد است آیه گفته شده بر نفوذ معاملات امتحانی کودک، زمانی که با اذن ولی همراه باشد، دلالت دارد. دلیل وی اطلاق عبارت وَابْتَلُوا الْيَتَامَى است؛ زیرا مقتضای آن جواز امتحان کودک از طریق معاملات است و لازمه آن نیز صحت و نفوذ معاملات او است[۱۴۸]. سپس امام خمینی اشکال شافعی بر ابوحنیفه را ذکر کرده و آن را وارد ندانسته است و در ادامه در رد نظر وی پاسخ می‌دهد که مطلق بودن آیه، مقتضی صحت و نفوذ معامله نیست؛ زیرا آیه از این جهت اطلاقی ندارد و تنها از جهت امتحان مطلق است و لازمه امتحان، صحیح بودن معامله نیست، بلکه آنچه در امتحان دخالت دارد و کاشف از رشد یتیم است، انجام خود معامله است و صحت معامله در آن دخیل نیست[۱۴۹].

۹. دقت و طرح مباحث جدید: تلاش امام خمینی بر آن بوده است که بیشترین استفاده‌های دلالتی را از متن آیات انجام دهد؛ حتی دلالت‌هایی را که در نگاه نخست واضح‌اند و هیچ‌گونه احتمال نقضی در مورد آن وجود ندارد، بررسی می‌کند و از آن نکته‌هایی را برداشت می‌کند؛ البته این روش ایشان مختص به آیات قرآن نیست و در روایات نیز همین‌گونه عمل کرده است؛ مانند بررسی عناوینی که در موضوع خطاب الهی در آیاتی مثل يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا[۱۵۰] و مَنْ آمَنَ[۱۵۱] ذکر شده است. ایشان مقصود این آیات را عنوان مؤمن و طبیعت آن دانسته است و حکایت این عناوین، از حالات عارضی بر مؤمن مثل علم و فراموشی و قدرت و عجز را معقول نشمرده است؛ زیرا لفظی که برای معنایی وضع شده، معقول نیست که از چیز دیگری، بدون قرینه بر آن، حکایت کند؛ پس تنها بر طبیعت مؤمن بدون افزوده‌های خارجی و عقلی دلالت می‌کند و شامل هر مؤمنی و در هر عصری می‌شود؛ البته بدیهی است که حجت بر مؤمنان، پس از علم به تکلیف، تمام می‌شود[۱۵۲]. ایشان با این استدلال توانسته است از نظریه خطابات قانونی دفاع و با این نظریه، اشکال‌های متعدد اصولی را حل کند[۱۵۳].[۱۵۴]

منابع

پانویس

  1. صاحب بن عباد، اسماعیل، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۷۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۲۷۵؛ ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۶۸.
  2. ابن‌اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، ج۱، ص۸۷-۸۸.
  3. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۱.
  4. ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۹۱.
  5. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۱۴۵.
  6. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۰۱.
  7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۰۲؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴؛ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  8. بروجردی، سیدحسین، الحاشیة علی کفایة الاصول، ج۲، ص۳۷۰؛ هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه، ج۳، ص۳۴۹.
  9. ذهبی، محمدحسین، التفسیر والمفسرون، ج۲، ص۴۳۲؛ هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۳۷.
  10. غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱ ص ۳۷۴.
  11. خروج، ب ۲۰، ص۱۳ - ۱۷ و ب۲۱، ص۹؛ تثنیه، ب۲۲، ص۵.
  12. لاویان، ب ۱۴ ص۲۵.
  13. اعداد، ب۱۸، ص۸-۲۹.
  14. تثنیه، ب۲۲، ص۲۳ -۲۵؛ لاویان، ب۲۱، ص۹، اعداد، ب ۳۳، ص۳۵.
  15. وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳؛ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳؛ أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «آمیزش با زنانتان در شب روزه‌داری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی می‌ورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (می‌توانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشته است باز جویید، و تا سپیدی سپیده‌دم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (می‌توانید) بخورید و بیاشامید؛ سپس روزه را تا شب به پایان رسانید و در حالی که در مسجدها اعتکاف کرده‌اید از آنان کام مجویید، اینها حدود خداوند است، به آنها نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیاتش را برای مردم روشن می‌گرداند باشد که آنان پرهیزگاری ورزند» سوره بقره، آیه ۱۸۷؛ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
  16. إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «اگر صدقات را آشکار کنید خوب کاری است (اما) اگر پنهان دارید و به تنگدستان بدهید، برایتان بهتر است و (خداوند) از برخی گناهان شما چشم می‌پوشد؛ و خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره بقره، آیه ۲۷۱؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱؛ وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  17. كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶؛ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲-۵.
  18. الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲؛ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴؛ إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳؛ وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  19. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۱، ص۴۵.
  20. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۴۳-۴۸۴.
  21. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۳۱-۳۶.
  22. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۱، ص۱۲۴.
  23. ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، ص۴۱؛ ابن‌عدی، عبدالله، الکامل، ج۶، ص۱۲۰؛ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۹، ص۲۸۲، ش۶۷۵۴؛ ج۹، ص۴۵۹، ش۷۰۷۴.
  24. ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، ص۴۱.
  25. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۱۰.
  26. آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۴، ص۲۳۴.
  27. ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، ص۴۱.
  28. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۸۹-۵۰۶.
  29. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه، ج۱،‌ص۱۵۵.
  30. غفوری، خالد، مدخل عام لدراسة فقه القرآن المقارن، ص۲۳۷.
  31. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲۵؛ همو، کتاب الطهاره، ج۲، ص۱۲۸.
  32. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۳۳.
  33. امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲.
  34. امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۱، ص۴۰۹؛ ج۲، ص۷۴-۷۵ و ۱۰۲.
  35. امام خمینی، بدائع الدرر، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۲۰-۵۲۶.
  36. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۶-۲۰۲.
  37. غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱ ص ۳۷۴.
  38. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۳، ص۵۴.
  39. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۹؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۱۰.
  40. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۸؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۱۸؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۴۵۹ – ۴۶۰.
  41. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج۲، ص۶۵؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۳، ص۶۳-۶۴؛ حائری اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه، ص۴۰۴.
  42. امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۲.
  43. امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۲ - ۱۳؛ همو، تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۷۳.
  44. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۱، ص۲۹۰.
  45. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۲۷-۶۲۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۱۴.
  46. فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۵.
  47. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۹-۵۰.
  48. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۸، ص۱۰۰؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۳، ص۴۲۳؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۳، ص۶۳-۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۰، ص۳۸۹؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۲۷؛ فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۱۰، ص۲۵- ۲۶؛ هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۷.
  49. فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۵.
  50. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۵۴.
  51. امام خمینی، آیات الاحکام، قبسات من تراث الإمام الخمینی، ص۷۵۹ – ۷۶۸.
  52. امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۱، ص۴۰۹؛ ج۲، ص۷۵، ۱۰۲ و ۱۲۴؛ همو، کتاب البیع، ج۴، ص۴۲۳.
  53. امام خمینی، الاستصحاب، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ همو، مناهج الوصول، ج۲، ص۳۴۳- ۳۴۶؛ همو، انوار الهدایه، ج۲، ص۴۴۷ -۴۴۸.
  54. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه ۶.
  55. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۸-۲۵.
  56. خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۳، ص۷۳-۷۵.
  57. خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخویی (ج۳۰)، المستند فی شرح العروة الوثقی، الاجاره، ص۲۱.
  58. خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الإمام الخویی (ج۳۶)، التنقیح فی شرح المکاسب، ج۳۶، ص۲۹۹-۳۰۰.
  59. غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱ ص ۳۷۶.
  60. فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۲؛ معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، ص۶۱.
  61. حکیم طباطبایی، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۹۷.
  62. صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ص۸۴؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۸؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۳، ص۴۵۳؛ بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸-۱۹ و ۲۵-۲۹.
  63. خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۲۳.
  64. امام خمینی، انوار الهدایه، ج۱، ص۲۴۳.
  65. امام خمینی، انوار الهدایه، ج۱، ص۲۴۳- ۲۴۸؛ همو، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۱۷- ۴۱۸.
  66. استرآبادی، ملامحمدامین، الفوائد المدنیه، ص۱۷۸ - ۱۷۹، ۲۲۰ و ۴۸۲.
  67. انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۸ - ۵۹؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۲۸۱.
  68. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۸۵.
  69. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۱۳۵ – ۱۳۷.
  70. مفید، محمد بن محمد، التذکرة باصول الفقه، ص۲۹؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۲۸۱ – ۲۸۵.
  71. امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۴۱- ۲۴۲.
  72. عاملی، حسن بن زین‌الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۱۰۸ – ۱۰۹.
  73. انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۶- ۶۴؛ آخوند خراسانی، کفایة الأصول، ص۲۸۲ – ۲۸۵.
  74. امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۱.
  75. عراقی کزازی، آقاضیاءالدین، الاجتهاد والتقلید، ص۱۵؛ امام خمینی، الطهاره، ج۱، ص۳۶۱، ۴۵۹؛ همو، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۶- ۱۷۷؛ حیدری، ۲۳.
  76. امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۲، ص۱۲۴- ۱۳۰، همو، کتاب البیع، ج۲، ص۶۹۵-۷۰۳.
  77. سید مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعه، ج۱، ص۲۷۹؛ حکیم طباطبایی، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۲۳۹ – ۲۴۰.
  78. امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۲۴۷.
  79. سید مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعه، ج۱، ص۴۶۰؛ طوسی، محمد بن حسن، العده، ج۲، ص۵۴۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، نهایة الوصول، ج۵، ص۵۲- ۵۷؛ تنکابنی، محمد، ایضاح الفرائد، ج۲، ص۲۸۸؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۱۷ -۴۱۸؛ حکیم طباطبایی، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۹۹ – ۱۰۰.
  80. غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱ ص ۳۷۷.
  81. «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.
  82. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۷- ۱۹۸.
  83. وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ... «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است.».. سوره بقره، آیه ۲۳۱؛ وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ... «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است.».. سوره بقره، آیه ۲۳۳؛ ... وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «... و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲؛ ... فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ «... و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲؛ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷؛ أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ... «آنان را در همانجا که خود به اندازه توانگریتان جای دارید، جا دهید و به آنها زیان مرسانید برای آنکه (زندگی را) برایشان تنگ گیرید.».. سوره طلاق، آیه ۶.
  84. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۳۸۱؛ خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الاصول، ج۱، ص۶۰۵- ۶۰۶.
  85. امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۲.
  86. امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۱.
  87. امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳-۶۴.
  88. «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهاده‌اند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذارده‌اند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که می‌کنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهاده‌اید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذارده‌اید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که می‌کنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث می‌برند بی‌فرزند و بی‌پدر و بی‌مادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
  89. امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳ و ۶۵ -۶۹.
  90. امام خمینی، بدائع الدرر، ص۷۰ – ۷۳.
  91. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۸- ۱۶؛ همو، کتاب البیع، ج۱، ص۱۰۲- ۱۱۹.
  92. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  93. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۹ – ۱۰.
  94. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۰-۱۱.
  95. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱- ۱۲.
  96. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲.
  97. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۵-۱۶؛ نایینی، میرزا محمد حسین، منیة الطالب فی شرح المکاسب، ج۱، ص۳۵۳- ۳۵۴.
  98. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  99. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲- ۱۳.
  100. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  101. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  102. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۵.
  103. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۶- ۱۱۸.
  104. «این، نه آدمیزاد که جز فرشته‌ای ارجمند نیست» سوره یوسف، آیه ۳۱.
  105. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۶- ۱۱۷.
  106. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۸.
  107. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  108. یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، حاشیة المکاسب، ج۱، ص۱۲۷؛ نایینی، میرزا محمد حسین، منیة الطالب فی شرح المکاسب، ج۱، ص۴۱۲-۴۱۳.
  109. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۱۸.
  110. «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.
  111. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۴- ۲۰۲.
  112. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۷.
  113. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید» سوره نساء، آیه ۶.
  114. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۹-۱۷.
  115. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۳- ۱۹.
  116. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۹- ۲۲.
  117. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۲۲- ۲۳.
  118. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۲۳.
  119. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۴.
  120. وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  121. محقق حلی، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص۲۰۸.
  122. امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۳۰۶- ۳۱۰؛ همو، الاجتهاد و التقلید، ص۹۰ – ۹۵.
  123. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید» سوره حجرات، آیه ۶.
  124. امام خمینی، الاستصحاب، ص۱۵۰-۱۵۱.
  125. «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد» سوره حج، آیه ۷۸.
  126. امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۳۶۹؛ همو، بدائع الدرر، ص۱۴۰.
  127. «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای می‌نهند، بهره‌ای معیّن است» سوره نساء، آیه ۷.
  128. آخوند خراسانی، حاشیة المکاسب، ص۲۵۳؛ ایروانی، علی، حاشیة المکاسب، ج۲، ص۷۲.
  129. امام خمینی، کتاب البیع، ج۵، ص۳۷۶-۳۷۷.
  130. امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳.
  131. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه ۶.
  132. «و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید» سوره نساء، آیه ۵.
  133. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۲۰.
  134. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۹۷.
  135. وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  136. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۷۸- ۳۸۰.
  137. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۹۶.
  138. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۹۷.
  139. امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۳۰۶- ۳۱۰؛ همو، الاجتهاد و التقلید، ص۹۰ – ۹۵.
  140. يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید * شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۰-۹۱.
  141. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۶۵و ۱۶۷.
  142. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۶۷.
  143. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۰- ۱۵.
  144. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
  145. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۰۲ - ۶۰۴؛ همو، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶.
  146. امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۷؛ همو، تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۷۴.
  147. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه ۶.
  148. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۹، ص۴۹۷.
  149. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۶-۱۷.
  150. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ «ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰۴؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  151. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ «بی‌گمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آورده‌اند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته می‌کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۶۲؛ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷؛ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ «بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز می‌دارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ می‌خواهید و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره آل عمران، آیه ۹۹.
  152. امام خمینی، الخلل فی الصلاة، ص۳۱–۳۲.
  153. امام خمینی، مناهج الوصول، ج۱، ص۳۴۱؛ همو، انوارالهدایه، ج۲، ص۲۱۳- ۲۱۸.
  154. غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱ ص ۳۸۰.