ابراهیم فرزند پیامبر خاتم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از ابراهیم پسر رسول خدا)
ابراهیم فرزند پیامبر خاتم
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملابراهیم بن محمد بن عبدالله
جنسیتمرد
از قبیلهقریش
پدرپیامبر خاتم
مادرماریه قبطیه
خواهرحضرت فاطمه زهرا
تاریخ تولد۸ هجری
محل تولدمدینه
درگذشت۱۰ هجری
محل آرامگاهبقیع
از اصحابپیامبر خاتم

ابراهیم فرزند رسول اکرم (ص) در ذی‌الحجه سال هشتم هجری در مدینه از ماریه قبطیه به دنیا آمد. رسول اکرم (ص) به حدی از تولد فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: «شب گذشته خدا به من فرزندی عطا کرد و من او را به نام پدرم، ابراهیم خلیل، ابراهیم نامیدم»، اما ابراهیم در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول سال دهم هجری بعد از حدود شانزده ماه زندگی از دنیا رفت و موجب اندوه شدید پیامبر (ص) گردید.

مقدمه

پیامبر اکرم (ص) دارای هفت فرزند بود که به جز ابراهیم، سایر فرزندان وی از حضرت خدیجه بودند و ابراهیم که در ذی‌الحجه سال هشتم هجری در مدینه به دنیا آمد[۱] و در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول سال دهم هجری از دنیا رفت[۲]. مادر ابراهیم، ماریه قبطیه نام دارد.

ابراهیم تنها برادر ناتنی حضرت زهرا (س) و تنها فرزند رسول خدا (ص) بود که از مادری به جز خدیجه (س) به دنیا آمد. درباره وجود ابراهیم و نام او اختلافی نیست؛ زیرا در مدینه متولد شد و در آن زمان، نظر همه متوجه جزئیات زندگی پیامبر (ص) بود. مادر ابراهیم، ماریه قبطیه بود که در ذی‌حجه سال هشتم هجرت او را به دنیا آورد[۳]. ماریه، دختر شمعون، را پادشاه مصر به پیامبر (ص) هدیه کرد[۴]. ابراهیم در سال دهم هجرت، در یک سال و ده‌ماهگی، از دنیا رفت. گفته شده که پیامبر (ص) در غم از دست دادن او بسیار محزون شد[۵] و او را در بقیع دفن کرد[۶].[۷]

مادر ابراهیم

«ماریه قبطیه» دختر شمعون و همسر گرامی رسول خدا (ص) در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی مصر ـ به دنیا آمد[۸]. در سال هفتم هجری در پی دعوت حاکم مصر به اسلام، توسط او به عنوان هدیه برای پیامبر فرستاده شد. پس از مسلمان شدن، پیامبر با ایشان ازدواج کرد، حاصل این ازدواج به دنیا آمدن ابراهیم بود.

آزار و اذیت‌های برخی از زنان پیامبر (ص) به ویژه عایشه، موجب شد پیامبر (ص) ماریه را در بخش بالای مدینه، در نخلستان کوچکی (که از اموال خودشان در غزوه بنی‌نضیر بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت حجاب کرد[۹]. ماریه، بانویی پاک[۱۰]، دیندار، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا (ص) بود[۱۱].

پس از وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) از زندگی و احوال ماریه، خبر چندانی به ما نرسیده است و سرانجام در محرم ۱۶ هجری و زمان خلافت عمر، وفات یافت[۱۲][۱۳]

تولد ابراهیم

ماریه، ابراهیم را به دنیا آورد، در حالی که پیامبر (ص) قبل از این، به جز از خدیجه (س) از دیگر همسرانش فرزندی نداشت[۱۴]. محل تولد ابراهیم همان العالیه بوده است که امروزه به آنجا «مشربه ام ابراهیم» گفته می‌شود. قابله ابراهیم «سَلمی» (کنیز و آزاد کرده رسول اکرمهمسر ابورافع بود[۱۵]. هنگامی که ابورافع خبر تولد ابراهیم را به پیامبر (ص) می‌داد، پیامبر (ص) بسیار خوشحال شد و غلامی را برای مژدگانی به او عطا فرمود[۱۶].

در همین حال، جبرئیل امین نزد پیامبر (ص) آمد و فرمود: «سلام بر تو باد ای ابا ابراهیم! همانا خداوند از ماریه، فرزندی به تو بخشید و تو را امر کرد که او را ابراهیم بنامی. پس خداوند در او برای تو برکت نهاده و وی را روشنی چشم تو در دنیا و آخرت قرار داد»[۱۷]. رسول اکرم (ص) به حدی از تولد فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: «شب گذشته خدا به من فرزندی عطا کرد و من او را به نام پدرم، ابراهیم خلیل، ابراهیم نامیدم»[۱۸]. همچنین فرمود: «این پسر، مادرش را از بردگی آزاد کرد».

وقتی ابراهیم متولد شد، چون مسلمانان علاقه حضرت را به ماریه می‌دانستند، اصرار داشتند که ابراهیم را یکی از زنان انصار شیر دهد تا ماریه در خدمت رسول اکرم (ص) باشد؛ زنان انصار در مورد اینکه کدام یک او را شیر دهند، به رقابت پرداختند[۱۹] تا آنکه ام برده، دختر منذر بن زید، از طایفه بنی نجار[۲۰] و همسر براء بن اوس، خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و این تقاضا را مطرح کرد[۲۱]. پیامبر (ص) نیز پذیرفت و ابراهیم را به وی سپرد و یک قطعه نخلستان هم به آن زن اختصاص داد. پیامبر (ص) در روز هفتم ولادت ابراهیم، گوسفندی قربانی کرد (عقیقه)[۲۲] و گوشت آن را بین مردم تقسیم فرمود و موی ابراهیم را چیده، دفن فرمودند[۲۳]. این عمل رسول خدا (ص)، منشأ استحباب این کارها زمان ولادت فرزند است.

ابراهیم در نزد پدر و مادر رضاعی خود در قبیله بنی‌نجار بود و پیامبر (ص) گاهی به آنجا می‌رفت و گاهی خواب قیلوله خود را آنجا انجام می‌داد و ابراهیم را پیش ایشان می‌آوردند.

از انس بن مالک نقل است که هیچ‌کس را مهربان‌تر از پیامبر (ص) نسبت به زن و فرزند ندیده‌ام؛ ابراهیم در منطقه بالای مدینه در خانواده‌ای دوران شیرخوارگی را می‌گذراند و پیامبر (ص) به نزد آنها می‌رفت و ما نیز همراه آن حضرت می‌‌رفتیم. آن خانواده آهنگر بودند و گاهی خانه پر از دود بود؛ پیامبر (ص) کودک را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید[۲۴][۲۵]

تولد ابراهیم برای برخی از زنان پیامبر خوش‌آیند نبود. چنان که زهری از عروه و او از عایشه نقل کرده که روزی رسول خدا (ص) ابراهیم را همراه خود نزد عایشه برد و به او فرمود: «شباهتش را به من بنگر». عایشه گفت: بیشتر شبیه مادرش است. حضرت فرمود: مگر سفیدی او را نمی‌بینی؟ عایشه پاسخ داد: کسی که دوران بارداری‌اش کوتاه باشد، سفید و چاق می‌شود[۲۶].

ابراهیم، فدای حسین (ع)

ابراهیم بیشتر از شانزده ماه و هشت روز یا هجده ماه زنده نبود و اگر تاریخ تولد و وفات وی که در سابق ذکر شد، درست باشد، عمر وی حدوداً پانزده ماه بود که پیامبر (ص) او را فدای حسین بن علی (ع) نمود[۲۷].

ابن عباس روایت می‌کند که خدمت پیامبر اسلام (ص) بودم، حسین بر زانوی راست حضرت و ابراهیم بر زانوی چپ نشسته بود؛ رسول خدا (ص) گاهی حسین را بوسه می‌زد و گاهی فرزندش ابراهیم را می‌بویید و می‌بوسید. در این هنگام حالت نزول وحی به رسول اکرم (ص) دست داد و پس از آنکه به حال خود بازگشت، فرمود: «جبرئیل از طرف پروردگارم نزد من آمد و پیغام آورد که خدایت سلام می‌رساند و می‌فرماید: این دو را برای تو نمی‌گذارم، یکی را فدای دیگری نما». سپس نظری به ابراهیم افکند و گریان شد و نگاهی به حسین نمود و گریه‌اش شدت گرفت. سپس فرمود: «اگر ابراهیم بمیرد فقط من محزون می‌شوم، اما حسین، مادرش فاطمه است و پدرش علی بن ابی‌طالب، آنکه خونش از خون من و گوشتش از گوشت من است؛ اگر حسین بمیرد، فاطمه محزون می‌گردد، علی غمناک می‌شود و من افسرده می‌گردم؛ نه! من اندوه خودم را به حزن و اندوه علی و زهرا ترجیح می‌دهم؛ ای جبرئیل! ابراهیم را فدای حسین نمودم».

ابن عباس می‌گوید: بعد از سه روز ابراهیم از دنیا رفت؛ از آن روز به بعد هر گاه پیامبر اکرم (ص) حسین (ع) را می‌دید او را می‌بوسید و به سینه می‌چسبانید و می‌فرمود: «قربان آنکه فرزندم ابراهیم را فدایش نمودم»[۲۸][۲۹]

وفات ابراهیم

در ربیع الاول سال دهم هجری، ابراهیم، فرزند رسول خدا (ص)، وفات یافت[۳۰]. پیامبر اکرم (ص) به نخلستان آمد و دید فرزندش در دامن مادر در حال جان دادن است؛ پیامبر (ص) ابراهیم را در دامن خود نهاد و فرمود: «ای ابراهیم! در مقابل خواسته خدا ما نمی‌توانیم کاری انجام دهیم»، این را گفت و قطرات اشک بر چهره مبارکش جاری گردید، سپس فرمود: «ای ابراهیم! اگر نبود امر و اراده پروردگار که هر کسی باید بمیرد، بیش از این بر تو اندوهناک می‌شدیم». سپس فرمود: «و اینک برای تو بسیار محزون و افسرده‌ایم، دل می‌سوزد و اشک می‌ریزد، اما چیزی نمی‌گوییم که باعث غضب خدا شود». در این هنگام پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) فرمود: «برخیز و پسرم را برای خاکسپاری آماده نما».

علی (ع) برخاست و ابراهیم را غسل داد و او را حنوط و کفن کرد. سپس رسول خدا پیش آمد تا کنار قبر او رسید. مردم گفتند: رسول خدا به خاطر شدت غم و اندوه، فراموش کرده که بر جنازه پسرش نماز بخواند! آن حضرت برخاست و فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و آنچه را که گفتید، به اطلاع من رسانید. شما گمان می‌کنید من به خاطر غم و اندوه زیاد، نماز خواندن بر جنازه پسرم را فراموش کرده‌ام! اما بدانید که چنین نیست. بلکه خداوند متعال پنج وعده نماز را بر شما واجب گردانیده است و برای اموات شما در ازای هر وعده نماز، یک تکبیر قرار داده و به من دستور داده است نماز نخوانم جز بر جنازه کسی که نماز خوانده باشد».

پس رسول اکرم (ص) فرمود: «ای علی! داخل قبر شو و پسرم را در قبر بگذار». علی (ع) وارد قبر شد و ابراهیم را در قبر گذاشت. مردم گفتند: گویی سزاوار نیست کسی وارد قبر فرزندش شود، چنان که رسول خدا (ص) وارد قبر فرزندش نشد. آن حضرت فرمود: «ای مردم! بر شما حرام نیست که وارد قبر فرزندان خود شوید، اما تضمین نمی‌کنم که اگر یکی از شما وارد قبر شد و کفن را از صورت فرزندش کنار زد، شیطان او را وسوسه نکند و او را به ناله و فریاد وادار نکند تا اجر و ثوابش را از بین نبرد»[۳۱]. سپس در حالی که در کنار قبر فرزندش نشسته بود، او را در قبر نهاد. پس از هموار کردن قبر، بر آن آب پاشیدند و نشانه‌ای روی قبر قرار دادند و این اولین قبری بود که بر آن آب پاشیده شد[۳۲].

آن‌گاه رسول خدا (ص) در قبر ابراهیم نقصی مشاهده فرمود آن را با دست خود اصلاح کرد و فرمود: «اگر یکی از شما کاری را انجام می‌دهد، باید آن را به صورت کامل انجام دهد». سپس فرمود: «ای ابراهیم! به سلف صالح خود، عثمان بن مظعون ملحق شو»[۳۳]؛ زیرا نخستین کسی که در قبرستان بقیع دفن شد، عثمان بن مظعون بود و پس از او ابراهیم، فرزند رسول خدا در آنجا دفن شد[۳۴].

شیخ طوسی در کتاب خود از عایشه روایت کرده است: هنگامی که ابراهیم از دنیا رفت، پیامبر (ص) گریه کرد تا حدی که اشک‌هایش بر گونه‌هایش جاری شد. به آن حضرت گفتند: آیا ما را از گریه نهی می‌کنی و خودت گریه می‌کنی؟ پیامبر (ص) فرمود: «این، گریه نیست، بلکه این رحمت است و کسی که بر دیگری رحم نمی‌کند، مورد رحمت واقع نمی‌شود»[۳۵][۳۶]

خورشیدگرفتگی در ایام وفات

در ایام وفات ابراهیم، خورشید گرفت و مردم به همدیگر می‌گفتند: خورشید برای مرگ ابراهیم تاریک شد! پیامبر اکرم (ص) با شنیدن این سخنان، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم! خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند که به امر او حرکت می‌کنند و به خاطر مرگ یا زندگی کسی تاریک نمی‌شوند. پس هرگاه کسوف یا خسوف پیش آمد، نماز آیات بخوانید». سپس از منبر پایین آمد و همراه مردم نماز آیات را به جای آورد[۳۷][۳۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. یعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ طبری، ج۲، ص۹۵.
  2. التنبیه و الإشراف، مسعودی، ص۲۳۸.
  3. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۴.
  4. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۲.
  5. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷.
  6. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۶.
  7. محرمی، غلام حسن، مقاله «برادران و خواهران فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۱۵.
  8. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.
  11. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
  13. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۶؛ محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۹۸-۹۹.
  14. قرب الاسناد، حمیری، ص۹.
  15. تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.
  16. بلاذری، ج۲، ص۱۱۹؛ نوری، ج۵، ص۱۹۱.
  17. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۳۰- ۳۳۲؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.
  18. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.
  19. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.
  20. یعقوبی، ج۲، ص۸۷، بلاذری، ج۲، ص۸۶.
  21. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.
  22. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.
  23. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.
  24. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۱، ص۱۲۵.
  25. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۷.
  26. محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۹۸-۹۹.
  27. التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸.
  28. مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۴- ۲۳۵.
  29. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۹.
  30. التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹.
  31. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹.
  32. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶، ص۷۰۷؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳.
  33. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۶۲- ۲۶۳.
  34. تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۶۱.
  35. الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۸۸.
  36. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۹؛ محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۹۸-۹۹.
  37. المحاسن، برقی، ج۲، ص۲۹-۳۱؛ فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹- ۴۶۰.
  38. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۱.