احمد بن اسحاق قمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۵۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

احمد بن اسحاق قمی از افراد مورد اعتماد امام عسکری(ع) و وکلای حضرت مهدی(ع) او بزرگ شیعیان قم و از اصحاب امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع) بود[۱]. او، زمان امام عسکری(ع) به دیدن حضرت صاحب الزّمان(ع) شرف‌یاب شد او از وکلای حضرت عسکری(ع) و حضرت مهدی(ع) بود[۲].

مقدمه

  • در خاندان امامت از شأن و مرتبه والایی نیز برخوردار بود. احمد بن اسحاق گوید: بر امام عسکری(ع) وارد شدم و خواستم از جانشین پس از وی پرسش کنم؛ او آغاز سخن کرد و فرمود: "ای احمد بن اسحاق! خدای سبحانه و تعالی از زمان حضرت آدم(ع) زمین را خالی از حجّت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز از حجّت خالی نخواهد گذاشت. به واسطه او بلا را از اهل زمین دفع می‏‌کند و باران می‏‌فرستد و برکات‏ زمین را بیرون می‌‏آورد. پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟. حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت، در حالی که بر شانه‏‌اش کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می‌‏درخشید. پس فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای سبحانه و تعالی و حجّت‌‏های او گرامی نبودی، این فرزندم را به تو نمی‌‏نمودم. او هم نام و هم کنیه رسول خدا(ص) است، کسی است که زمین را پر از عدل‏ وداد می‌‏کند؛ همچنان‏که پر از ظلم و جور شده باشد. ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امّت، مثل خضر و ذوالقرنین است، او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ‏کس در آن نجات نمی‌‏یابد، مگر کسی که خدای سبحانه و تعالی او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفّق سازد. پرسیدم: ای مولای من! آیا نشانه‌‏ای هست که قلبم بدان آرام گیرد؟. آن کودک به زبان عربی فصیح به سخن درآمد و فرمود: من بقیت اللّه در زمین خدا هستم و منتقم از دشمنان اویم، ای احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جستجوی نشانه مکن[۳] شاد و خرّم بیرون آمدم و فردای آن روز نزد امام عسکری(ع) بازگشتم و گفتم: ای فرزند رسول خدا! شادی من به واسطه منّتی که بر من نهادید، بسیار است. بفرمایید آن سنّتی که از خضر و ذو القرنین دارد چیست؟. فرمود:ای احمد! غیبت طولانی. گفتم: ای فرزند رسول خدا! آیا غیبت او به طول خواهد انجامید؟ فرمود: به خدا سوگند! چنین است. تا به اندازه‌‏ای که بیشتر معتقدان به او بازگردند و باقی نماند، مگر کسی که خدای سبحانه و تعالی عهد و پیمان ولایت ما را از او گرفته و ایمان را در دلش نگاشته و با روحی از جانب خود مؤید کرده باشد. ای احمد بن اسحاق! این امری از امر الهی و رازی از رازهای خداوند و غیبی از غیب پروردگار است. آنچه به تو دادم، بگیر و پنهان کن و از سپاسگزاران باش، تا فردا با ما در علّیین باشی[۴]
  • احمد بن اسحاق در یکی از سفرها چون به شهر حلوان رسید، بیمار شد و آن‏جا وفات یافت. همراهانش او را در کفنی که حضرت امام حسن عسکری(ع) یا حسین بن روح - بنا به اختلاف روایات- برایش فرستاده بودند، کفن کرده و همان‏جا به خاک سپردند[۵].

احمد بن اسحاق قمی در موعودنامه

  • اسم او "احمد بن اسحاق بن عبد الله بن سعد بن مالک احوص اشعری قمی" و کنیه‌اش "ابو علی" است. از شخصیت‌های معتبر و معتمد و موثق شیعه قم و رابط‍‌ میان مردم قم و حضرات ائمه (ع) و از امام جواد و امام هادی (ع) حدیث نقل نموده و از خاصان امام عسکری (ع) بوده و حضرت ولی عصر (ع) را ملاقات کرده است. او مردی جلیل القدر و عظیم الشأن بوده که توسط "حسین بن روح" -نایب خاص امام عصر (ع)- جهت رفتن به حج، از حضرت اجازه گرفت و حضرت در اجازه‌ای که به وی داد از مرگش نیز خبر داد و در بازگشت از حج، در منزل حلوان بدرود حیات گفت[۶].
  • اشعریان، خاندانی عرب‌تبار از مردم قم بودند که به تشیع معروف بودند. از میان آن‌ها رجال و دانشمندان شیعی فراوانی برخاسته‌اند. این خاندان اصلا از اعراب قحطانی یمن بودند و چون جدّ اعلای ایشان به نام ادریه، هنگام زادن، سر پرمو داشت به "اشعر" -یعنی پرمو- شهرت یافت و این نام در فرزندان او ماند. نخستین کسی از اشعریان که به آیین اسلام درآمد، مالک بن عامر بود که در مدینه به حضور پیغمبر (ص) رسید و در اسلام، پایگاهی بلند یافت. از حضرت رسول (ص) روایاتی در مدح نیکان آن‌ها آمده است؛ از جمله: "خداوند، اشعریان را از خرد و کلان بیامرزد".
  • شمار محدثان اشعری چندان زیاد بوده که تعداد آنان را بیش از صد تن دانسته‌اند و بسیاری از ایشان، با حضرات ائمه (ع) در تماس بوده و بی‌واسطه از آن‌ها حدیث نقل می‌کرده‌اند؛ چنان که دوازده تن از فرزندان سعد بن عبد الله اشعری، در شمار راویان حدیث از امام صادق (ع) بوده‌اند[۷].
  • احمد بن اسحاق می‌گوید: به محضر امام حسن عسکری (ع) مشرف شدم، می‌خواستم که از ایشان سؤال کنم که جانشین پس از آن امام همام (ع) کیست‌؟ بدون این‌که سؤال خود را مطرح کنم، حضرت (ع) خود فرمودند: ای احمد بن اسحاق! خداوند از زمان خلقت آدم (ع) تاکنون، زمین را از حجت خالی نگذاشته و تا قیامت نیز چنین خواهد بود تا به واسطه او بلا از اهل زمین دور مانده و باران نازل شود و زمین برکات خود را خارج کند. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام و خلیفه بعد از شما کیست‌؟ آن‌گاه امام حسن عسکری (ع) از جا برخاستند و وارد اطاقی شدند و در حالی که پسربچه‌ای را که سه سال بیشتر نداشت در آغوش داشتند، خارج شدند. در حالی که چهره آن طفل چون ماه شب چهارده می‌درخشید، فرمودند: ای احمد بن اسحاق! اگر نبود کرامتی که در نزد خدا و حجج الهی داشتی، فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم. او همنام و هم‌کنیه رسول الله (ص) است و زمین را آن‌گاه که از ظلم و جور انباشته شده باشد، پر از عدل و داد می‌کند. ای احمد بن اسحاق! او در این امت مانند حضرت خضر (ع) و ذی القرنین می‌باشد. خداوند او را از دیده‌ها غایب می‌کند و هیچ‌کس غیر از آن‌ها که بر عقیده به امامت ثابتند و برای تعجیل در فرجش دعا می‌کنند، از مهلکه غیبت او رهایی نمی‌یابند. عرض کردم: مولا جان! آیا علامتی هست که قلبم به آن اطمینان پیدا کند؟ در این هنگام آن پسربچه به زبان عربی فصیح گفت: من بقیة الله در زمین هستم و انتقام‌گیرنده از دشمنان خدا، پس بعد از این‌که به عینه مشاهده کردی، علامتی را جستجو مکن! آن روز خوشحال و شاد از محضر امام (ع) خارج شدم. فردا دوباره به حضور امام (ع) شرفیاب شدم و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا (ص) بسیار از آن‌چه به من ارزانی فرمودید، مسرور شدم. اما آن سنّت جاریه‌ای که فرمودید از خضر (ع) و ذی القرنین در ایشان موجود است، چیست‌؟ فرمودند: غیبت طولانی اوست. عرض کردم: مگر غیبت او باید طولانی شود؟ فرمودند: آری، قسم به خدا آن‌قدر طولانی که اکثر آن‌هایی که قائل به وجود او خواهند بود، از عقیده خود بازخواهند گشت و جز آن‌هایی که خداوند از آن‌ها به ولایت ما پیمان گرفته است و ایمان را در قلب‌شان تثبیت نموده است و آن‌ها را به روحی از ناحیه خویش تأیید فرموده، کسی در این اعتقاد باقی نمی‌ماند. ای احمد بن اسحاق! این امری است از امر خدا و سرّی است از اسرار خدا و غیبی است از غیب خدا. آن‌چه را که به تو دادم بگیر و پنهان دار و از شاکرین باش و فردای قیامت در اعلی علیین در کنار ما باش![۸][۹].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر. ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص ۹۱، رقم ۲۲۵؛ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ۳۷۳، رقم ۵۵۲۶
  2. ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ش ۱۶.
  3. "أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِهِ‏ وَ الْمُنْتَقِمُ‏ مِنْ‏ أَعْدَائِهِ‏ فَلَا تَطْلُبْ‏ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ‏ يَا أَحْمَدَ بْنَ‏ إِسْحَاق‏"
  4. " إِي‏ وَ رَبِّي‏ حَتَّى‏ يَرْجِعَ‏ عَنْ‏ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ الْقَائِلِينَ‏ بِهِ وَ لَا يَبْقَى إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَهْدَهُ لِوَلَايَتِنَا وَ كَتَبَ فِي قَلْبِهِ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ‏ فَخُذْ ما آتَيْتُكَ‏ وَ اكْتُمْهُ‏ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ‏ تَكُنْ مَعَنَا غَداً فِي عِلِّيِّينَ‏"؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۴، باب ۳۸، ح ۱
  5. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۷ -۳۹.
  6. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۸۶.
  7. معارف و معاریف، ج ۲، ص ۲۴۷.
  8. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳ و ۲۴
  9. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۵.