انابه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

واژه‌شناسی

انابه مصدر باب افعال از ریشه «ن ـ و ـ ب» است. این ماده گاهی با «إلی» و گاهی با «عن» به‌کار می‌رود. در صورت نخست ثلاثی مجرد [۱] و باب افعال [۲] آن هر دو در لغت به معنای بازگشت چیزی به صورت مکرر است. به زنبور عسل نیز چون پیوسته به کندویش باز می‌گردد نُوب می‌گویند و نیز حادثه را که شأن آن پی در پی بودن است نائبه می‌نامند.[۳] در صورت دوم ثلاثی مجرد آن به معنای جانشین شدن و باب افعال آن به معنای جانشین کردن است. [۴] برخی گفته‌اند: اصل در لغت نوب، فرود آمدن در جایگاهی با اختیار و قصد است که از مصادیق آن جانشین کسی شدن و بازگشت به مکانی از روی قصد است و انابه را برای تعدیه و عبارت از آن دانسته‌اند که شخصی، دیگری یا خودش را در مقامی فرود آورد.[۵] بعضی نیز احتمال داده‌اند انابه معتلّ‌یایی از «ناب» به معنای انقطاع باشد.[۶] «ناب» به معنای دندان نیش نیز آمده است [۷] که با آن چیزی را قطع می‌کنند. براساس معنای لغوی اگر انابه از نوب باشد انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به اوست و اگر از ناب باشد، به معنای انقطاع کامل به سوی خدای سبحان است. [۸]

اهل سلوک از انابه با تعابیری گوناگون یاد کرده‌اند؛ مانند: بازگشت از غفلت به ذکر و از وحشت به انس، ترک اصرار بر گناهان و ملازمت استغفار، فرار از خلق به سوی حق، اشتغال به خدمتحق، اخلاص داشتن، بازگشت به حق با صفای نیت و صدق عقیده، اجابت راستین و....[۹] این گروه انابه را منزل چهارم از ۱۰۰ منزل سلوک به سوی خدا دانسته [۱۰] و برای آن مراتبی یاد کرده‌اند؛ مانند انابه از سیئات به حسنات، از غیر خدا به خدا و از خدا به خدا [۱۱] و نیز انابه از روی اصلاح چنان‌که بر پایه عذر، از روی وفا چنان‌که بر پایه عهد و از روی حال چنان‌که بر پایه اجابت باشد [۱۲] یا انابه نفس، قلب و روح.انابه نفس آن است که عبد آن را به خدمت وادارد و انابه قلب آن است که او را از غیر حق تهی سازد و انابه روح دوام ذکر است تا غیر او را یاد نکرده و جز به او نگراید.[۱۳]

انابه نزد اهل کلام خارج کردن قلب از تیرگی‌های شبهات است.[۱۴].[۱۵]

انابه در قرآن کریم

مشتقات نوب در قرآن ۱۸ بار و تنها از باب افعال به‌کار رفته است که ۱۱ بار آن به صورت فعلی أَنِيبُوا، يُنِيبُ، أَنَابُوا، أَنَابَ، أُنِيبُ، أَنَبْنَا و ۷ بار آن به صورت اسمی مُنِيبٍ، مُنِيبِينَ، مُنِيبًا است.[۱۶].[۱۷]

حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه

از آیات وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ[۱۸]، الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۹] برمی‌آید که ایمان و آرامش قلب با یاد خدا، همان انابه است و آن نوعی آمادگی از جانب بنده است که هدایت الهی را در پی دارد.[۲۰]

در توضیح انابه و بیان حقیقت آن، گفته‌های گوناگونی ارائه شده است؛ برخی گفته‌اند: انابه بازگشت به سوی خدا و بازگشت به فطرت توحیدی است؛ یعنی هر زمان که عاملی انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد، باید به سوی آن باز گردد: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۱]، مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۲۲].[۲۳] تکیه روی مُنِيبِينَ إِلَيْهِ در آیه وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ[۲۴] با توجه به مفهوم لغوی انابه، برای اشاره به این معناست که پایه و اساس در فطرت انسان توحید و خداپرستی، و شرک امر عارضی است، که وقتی شخص از آن قطع امید می‌کند خواه ناخواه به سوی ایمان و توحید باز می‌گردد.[۲۵]

برخی انابه را متضمن ۴ امر محبت خدا، خضوع برای او، اقبال به او و اعراض از غیر او دانسته و گفته‌اند: اگر این ۴ خصلت در کسی جمع نشود، وی مستحق اسم منیب نیست. به عقیده ایشان در لفظ انابه معنای اسراع و رجوع و تقدم نهفته است، بنابراین، منیب کسی است که به سوی خشنودی خدا بشتابد و همواره به او بازگشته و به سوی آنچه خدا دوست دارد پیشی گیرد.[۲۶] براساس آنچه گذشت بین انابه و توبه تفاوت وجود دارد که موارد استعمال انابه در قرآن و سنت آن را تأیید می‌کند.

انابه رجوع به خدا از همه چیز غیر از خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل است تا اینکه شخص دائما در فکر خدا و ذکر او و اطاعتش باشد، بنابراین، انابه غایت درجات توبه و برترین مراتب آن است؛ زیرا توبه، بازگشت از گناه است؛ ولی انابه افزون بر آن بازگشت از مباحات نیز هست و آن از مقامات والاست.[۲۷]

در تفاوت توبه و انابه نظرات گوناگون دیگری نیز ارائه شده است؛ از جمله:

  1. توبه پشیمانی از فعل و انابه ترک گناهان و شاهد آن قول امام سجاد (ع) است: « اَللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ اَلنَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ اَلنَّادِمِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ اَلتَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ اَلْمُنِيبِينَ» = خدایا، اگر پشیمانی توبه است پس من پشیمان‌ترین پشیمانان هستم و اگر ترک معصیتانابه است پس من اولین انابه کنندگان.[۲۸]
  2. توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.
  3. توبه رهبت (ترس و بیم) است و انابه رغبت (اشتیاق).
  4. انابه مقامی پس از مقام توبه است.
  5. توبه بازگشت از معصیت به اطاعت و انابه بازگشت از غفلت به ذکر و فکر است.
  6. اگر سبب بازگشت، ترس از عقوبت باشد، توبه و اگر رغبت در ثواب باشد انابه است.
  7. انابه بازگشت بنده است به خدای خویش با دل و همت؛ ولی توبه بازگشت بنده است از معصیت به اطاعت[۲۹].
  8. توبه و استغفار و انابه همه توجه به خداست؛ اما استغفار توجهی است که پس از توبه است و انابه توجهی است که پس از استغفاردست می‌دهد.[۳۰]

البته بسیاری از مفسران [۳۱] و لغویان [۳۲] انابه را هم‌معنای توبه دانسته‌اند. برخی آن را بازگشت به سوی خدا با توبه [۳۳] و خالص کردن عمل[۳۴] و برخی اقبال به سوی خدا و توبه و بازگشت به اطاعت الهی دانسته‌اند.[۳۵] برخی دیگر آن را فرود آوردن نفس و قرار دادن آن در منزلی از منازل سلوک دانسته و آن را به معنای آمادگی عملی و خارجی برای توبه و سلوک به سوی خدا به حساب آورده‌اند، به همین جهت انابه با حرف «إلی» به‌کار می‌رود تا بر سیر و رسیدن به غایت دلالت کند.[۳۶].[۳۷]

اهمیت و آثار انابه

در آیات و روایات به انابه اهمیت خاصی داده شده است. خدای متعالی بندگان خود و در رأس آنان پیامبران را به انابه فرا خوانده است: وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ[۳۸] و نیز فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۳۹]، مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۴۰]؛ وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۴۱].[۴۲]

در قرآن کریم به انابه پیامبر اسلام (ص) وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۴۳]، ابراهیم (ع) قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ[۴۴]، إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ[۴۵]، شعیب (ع) قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۴۶]، داوود (ع) قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۴۷] و سلیمان (ع) وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ[۴۸] اشاره شده است.

در روایتی نبوی از سعادت انسان آن دانسته شده که خدا انابه را روزیش سازد.[۴۹] از آثار مهم و گوناگون انابه نیز می‌توان به اهمیت آن پی برد، چنان که گفته شده بر اثر انابه قلبی، قلب انسان کامل باطن بیت‌الحرام می‌شود.[۵۰]

آثار انابه که در قرآن ذکر شده دو دسته است:

  1. دسته‌ای که اثر انابه به تنهایی دانسته شده:
    1. هدایت الهی؛ خداوندانابه کنندگان را به سوی خود هدایت می‌کند: وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ[۵۱]، وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ[۵۲]
    2. تذکر؛ تنها کسی که به سوی خدا انابه می‌کند از آیات الهی متذکر می‌شود: هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ[۵۳] در آیات دیگری آسمان و زمین و آیات موجود در آن دو موجب بصیرت و تذکر برای شخص منیب دانسته شده است: أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ[۵۴]، وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ[۵۵]، تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ[۵۶]، أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ[۵۷] وقوف بر دلایل توحید الهی در عقل انسان مرتکز است؛ ولی شرک و اشتغال به عبادت غیر خدا مانع تجلی این انوار می‌شود و هنگامی که انسان از این امور اعراض کرده، به سوی خدا انابه می‌کند، پرده کنار رفته و توحید آشکار می‌گردد.[۵۸] برخی پروای از خصوص خداوند را نیز از دسته نخست آثار انابه برشمرده‌اند: مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ[۵۹].[۶۰]
  2. دسته‌ای که اثر انابه همراه با وصفی دیگر شمرده شده است:
    1. بشارت؛ به کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کرده و به سوی خدا انابه کنند، بشارت داده می‌شود: وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ[۶۱]
    2. وارد بهشت شدن؛ بهشت پاداش کسانی است که خدا ترس بوده و با قلبی منیب به لقای الهی بروند: وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ[۶۲]، هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ[۶۳]، مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ[۶۴] کسی که عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، می‌تواند با قلبی به دیدار پروردگار برود که انابه و رجوع به خدا بر اثر تکرار در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.[۶۵] برخی قلب منیب را از نظر مصداق همان قلب سلیم در آیه إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۶۶] دانسته‌اند؛ زیرا کسی که از شرک سالم باشد غیر خدا را ترک کرده و به سوی خدا انابه می‌کند، چنان‌که اگر کسی به سوی خدا انابه کند، از شرک پاک شده و سلیم می‌گردد.[۶۷]
    3. نجات از عذاب؛ انابه به سوی خدا و تسلیم شدن در برابر او موجب نجات از عذاب الهی است: وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ[۶۸].[۶۹].

اقسام و شرایط انابه

انابه دو گونه است:

  1. انابه برای ربوبیت خدا که مؤمن و کافر در آن مشترک‌اند؛ زیرا هر انسانی در هنگام سختی و اضطرار به سوی خدا انابه می‌کند: وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ[۷۰]، حتی مشرکان و کافران نیز هنگامی که از همه جا ناامید می‌شوند به سوی خدا باز می‌گردند: وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ[۷۱]، لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[۷۲]
  2. انابه اولیای خدا برای الوهیت او که انابه عبودیت و محبت است.[۷۳] انابه نخست اضطراری و ناپایدار و انابه دوم اختیاری و پایدار است. برخی انابه اول را انابه ظاهری دروغین و انابه دوم را انابه حقیقی راستین دانسته و گفته‌اند: در انابه اول، شخص هنگام تنگدستی و سختی به پروردگارش پناه می‌برد؛ زیرا از روی فطرت می‌داند دارای خالقی است که او را روزی داده و یاری می‌کند؛ ولی زمانی که به مطلوبش رسید از خدا باز می‌گردد: وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ[۷۴]، هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۷۵]، فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۷۶] در آیه‌ای نیز به هر دو گروه اهل انابه اشاره شده است: وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ[۷۷].[۷۸]

برخی گفته‌اند:انابه به سه امر محقق می‌شود:

  1. انابه در باطن و با قلب به‌گونه‌ای که دائما متوجه خدا بوده و با افکار و عزائمش،تقرب به او را طلب کند. مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ[۷۹]
  2. انابه در گفتار به‌گونه‌ای که دائما مشغول ذکر خدا و ذکر نعمت‌ها و مقربان الهی باشد هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ[۸۰]
  3. انابه در اعمال ظاهری به‌گونه‌ای که بر طاعات و عبادات و اعمال پسندیده مواظبت کند.[۸۱] برخی از مقدم شدن توکل بر انابه در آیه عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۸۲] استفاده کرده‌اند که شرط انابه،توکل است؛ زیرا لازم است ابتدا اعتماد محقق شود و سپس بنده به خدا توجه کرده و در مقام سیر به سوی او برآید.[۸۳].[۸۴]

منابع

پانویس

  1. مقاییس‌اللغه، ج ۵، ص۳۶۷؛ مفردات، ص۸۲۷، «نوب».
  2. قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸، «نوب».
  3. مفردات، ص۸۲۷؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۳۱۹؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸، «نوب».
  4. اقرب‌الموارد، ج۵، ص۵۰۸؛ القاموس‌المحیط، ج۱، ص۲۳۳؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۳۱۹، «نوب».
  5. التحقیق، ج ۱۲، ص۲۶۹، «نوب».
  6. تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۳۴۵؛ روض‌الجنان، ج ۱۵، ص۲۶۰؛ تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص۱۶۸.
  7. لسان‌العرب، ج۱۴، ص۳۴۵، «نیب»؛ القاموس‌المحیط، ج ۱، ص۲۳۳، «الناب».
  8. فطرت در قرآن، ص۱۶۸.
  9. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  10. منازل السائرین، ص۱۶.
  11. فرهنگ نوربخش، ج۲، ص۱۱۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴.
  12. منازل‌السائرین، ص۱۷؛ التوبه‌والانابه، ص۳۸۰ـ۳۸۱؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۴.
  13. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴.
  14. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴؛ التعریفات، ص۵۵.
  15. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 424-425.
  16. توبه در قرآن و سنت، ص۴۲ ـ ۴۴؛ نثر طوبی، ج ۲، ص۵۰۴؛ المعجم الاحصائی، ج ۱، ص۵۶۱؛ ج ۳، ص۱۴۹۵.
  17. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 425.
  18. «و کافران می‌گویند: چرا بر او از سوی پروردگارش نشانه‌ای فرو فرستاده نمی‌شود؟! بگو: بی‌گمان خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و آن کس را که (به سوی او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد» سوره رعد، آیه ۲۷.
  19. «همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌های ایشان با یاد خداوند آرام می‌گیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
  20. المیزان، ج ۱۱، ص۳۵۳.
  21. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  22. «با بازگشتن به سوی او ؛ و از او پروا کنید و نماز را بپا دارید و از مشرکان نباشید،» سوره روم، آیه ۳۱.
  23. نمونه، ج ۱۶، ص۴۱۹ ـ ۴۲۰.
  24. «و چون گزندی به مردم رسد پروردگارشان را با بازگشت به سوی او، می‌خوانند سپس چون از خویش بخشایشی به آنان بچشاند ناگاه دسته‌ای از آنان به پروردگارشان شرک می‌ورزند» سوره روم، آیه ۳۳.
  25. نمونه، ج ۱۶، ص۴۳۳.
  26. التوبة و الانابه، ص۳۷۹.
  27. جامع السعادات، ج ۳، ص۹۰.
  28. الفروق اللغویه، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.
  29. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۳؛ التوبة فی ضوء القرآن، ص۷۵ ـ ۷۸.
  30. المکاسب، ص۳۳۶؛ توبه در قرآن و سنت، ص۴۲.
  31. جامع‌البیان، مج۸،ج۱۳،ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ روض‌الجنان، ج ۱۶، ص۳۰۴؛ المنیر، ج ۲۴، ص۳۵، ۳۹.
  32. لسان‌العرب، ج۴،ص۳۱۹؛ تاج‌العروس، ج۲،ص۴۵۵، «نوب»، القاموس‌المحیط، ج ۱، ص۲۳۳، «ناب».
  33. مجمع البحرین، ج ۴، ص۳۸۶.
  34. مفردات، ص۸۲۷، «نوب»؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸؛ نثر طوبی، ج ۲، ص۵۰۴.
  35. لسان‌العرب، ج۴، ص۳۱۹؛ الصحاح، ج۱، ص۲۲۹.
  36. التحقیق، ج ۱۲، ص۲۷۰، «نوب».
  37. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 426.
  38. «و پیش از آنکه عذاب به شما دررسد و دیگر یاری نیابید به سوی پروردگارتان باز گردید و در برابر (فرمان) او گردن نهید» سوره زمر، آیه 54.
  39. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  40. «با بازگشتن به سوی او ؛ و از او پروا کنید و نماز را بپا دارید و از مشرکان نباشید،» سوره روم، آیه ۳۱.
  41. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.
  42. موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱.
  43. «و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من، بر او توکّل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره شوری، آیه ۱۰.
  44. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  45. «ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.
  46. «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.
  47. «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  48. «و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۳۴.
  49. المستدرک، ج ۴، ص۲۶۸.
  50. شرح منظومه، ص۳۵۵.
  51. سوره رعد، آیه 27.
  52. سوره شوری، آیه ۱۳.
  53. «اوست که آیات خویش را به شما می‌نمایاند و از آسمان برای شما روزی فرو می‌فرستد و جز آن کس که (به سوی خداوند) باز می‌گردد پند نمی‌گیرد» سوره غافر، آیه ۱۳.
  54. «آیا در آسمان بر فراز سرشان ننگریسته‌اند که چگونه آن را ساختیم و آراستیم و هیچ رخنه‌ای ندارد؟» سوره ق، آیه ۶.
  55. «و زمین را گستردیم و در آن کوهسارهایی گماردیم و در آن از هر گونه زیبا گیاهی رویاندیم» سوره ق، آیه ۷.
  56. «برای دیده‌ور کردن و یادکرد هر بنده اهل بازگشت» سوره ق، آیه ۸.
  57. «آیا به آسمان و زمین پیش رو و پشت سرشان نگاه نکرده‌اند؟ اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می‌بریم یا پاره‌هایی از آسمان را بر سرشان فرو می‌افکنیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای هر بنده‌ای که (به سوی خداوند) بازگشته است» سوره سبأ، آیه ۹.
  58. التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص۴۲.
  59. سوره روم، آیه 31.
  60. تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص۱۷۰.
  61. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
  62. «و بهشت را برای پرهیزگاران نزدیک می‌آورند چنان‌که دور نباشد» سوره ق، آیه ۳۱.
  63. «این چیزی است که به هر توبه‌کار خویشتنداری از شما وعده می‌دادند» سوره ق، آیه ۳۲.
  64. «همان که از (خداوند) بخشنده در نهان می‌هراسد و دلی بازگردنده (به درگاه ما) می‌آورد» سوره ق، آیه ۳۳.
  65. مجمع‌البیان، ج۹، ص۲۲۴؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۵۵؛ توبه در قرآن و سنت، ص۴۳.
  66. «که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.
  67. التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص۱۷۹.
  68. «و پیش از آنکه عذاب به شما دررسد و دیگر یاری نیابید به سوی پروردگارتان باز گردید و در برابر (فرمان) او گردن نهید» سوره زمر، آیه ۵۴.
  69. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 427-428.
  70. «و چون گزندی به مردم رسد پروردگارشان را با بازگشت به سوی او، می‌خوانند سپس چون از خویش بخشایشی به آنان بچشاند ناگاه دسته‌ای از آنان به پروردگارشان شرک می‌ورزند» سوره روم، آیه ۳۳.
  71. «و چون گزندی به مردم رسد پروردگارشان را با بازگشت به سوی او، می‌خوانند سپس چون از خویش بخشایشی به آنان بچشاند ناگاه دسته‌ای از آنان به پروردگارشان شرک می‌ورزند» سوره روم، آیه ۳۳.
  72. «تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره روم، آیه ۳۴.
  73. التوبة و الانابه، ص۳۷۹.
  74. «و چون آدمی را بلایی رسد پروردگارش را با بازگشت به سوی او می‌خواند سپس چون (خداوند) نعمتی از خویش بدو بخشد آنچه را پیش‌تر از درگاه او فرا می‌خواند، از یاد می‌برد و برای خداوند همانندهایی برمی‌سازد تا (دیگران را هم) از راه او گمراه گرداند؛ بگو: چند روزی» سوره زمر، آیه ۸.
  75. «اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲.
  76. «و چون رهاییشان دهد ناگاه به ناحقّ بر زمین، ستم می‌ورزند، ای مردم! ستم شما به زیان خودتان است، (چند روزی) بهره زندگانی این جهان را می‌برید سپس به سوی ما باز می‌گردید و شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گردانیم» سوره یونس، آیه ۲۳.
  77. «و چون موجی سایه‌بان‌آسا آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشته‌اند می‌خوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانه‌رو هستند و نشانه‌های ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمی‌کند» سوره لقمان، آیه ۳۲.
  78. موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص۲۵۴ ـ ۲۵۵.
  79. «همان که از (خداوند) بخشنده در نهان می‌هراسد و دلی بازگردنده (به درگاه ما) می‌آورد» سوره ق، آیه 33.
  80. «اوست که آیات خویش را به شما می‌نمایاند و از آسمان برای شما روزی فرو می‌فرستد و جز آن کس که (به سوی خداوند) باز می‌گردد پند نمی‌گیرد» سوره غافر، آیه ۱۳.
  81. اوصاف‌الاشراف،ص۳۷؛ جامع‌السعادات،ج۳، ص۹۰؛ شرح منظومه، ص۳۵۵.
  82. «بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.
  83. التحقیق، ج ۱۲، ص۲۷۰، «نوب».
  84. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 428-429.