ایران به‌معنای «سرزمین آریایی‌ها» و به کشوری اشاره دارد که در غرب آسیا، بین دریای خزر در شمال و خلیج فارس در جنوب قرار دارد. امروزه کشور ایران از شمال با جمهوری آذربایجان و ارمنستان و ترکمنستان، در شرق با افغانستان و پاکستان و در غرب با ترکیه و عراق مرز زمینی دارد. نام رسمی این کشور در عصر حاضر، «جمهوری اسلامی ایران» است. زبان رسمی آن فارسی و اکثریت جمعیتش مسلمان هستند. مذهب رسمی ایران کنونی شیعه دوازده‌امامی است. ایران دارای تمدنی کهن و قلمروی پهناور، پیش از اسلام و حتی پیش از میلاد مسیح است. ایران، در طول تاریخ محل سکونت قومیت و فرهنگ‌های گوناگونی بوده و هست. حکومت‌های بسیاری در این کشور حکمرانی می‌‌کرده و در سال ۱۳۵۷ش با پیروزی «انقلاب اسلامی» به رهبری امام خمینی، تحول عمیق و گسترده‌ای از جهات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در ایران پدید آمد.

مقدمه

ایران به معنای سرزمین آریایی‌هاست که نخست به ارن، اران، ایریا، ایرون و سپس به ایران تبدیل شده است[۱]. در شاهنامه و منابع تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام نیز ایران، ایران‌زمین و ایرانشهر یا شهر ایران فراوان به کار رفته است[۲]. به پیشنهاد سعید نفیسی از محققان و نویسندگان معاصر در سال ۱۳۱۳ نام ایران رسمیت یافت و رژیم پهلوی در اطلاعیه‌ای در سال ۱۹۳۵م/ ۱۳۱۳ش به دولت‌های خارجی اعلام کرد که از آن پس باید در مکاتبات رسمی به نام ایران در اشاره به این کشور استفاده شود[۳].

ایران براساس برخی منابع با ۱۶۵۴۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت، هجدهمین کشور جهان از نظر وسعت است که از سمت شرق به افغانستان و پاکستان و از سمت شمال شرقی به ترکمنستان و از شمال به دریای خزر و از سمت شمال غربی به آذربایجان و ارمنستان و از طرف غرب به ترکیه و عراق و از جنوب به دریای عمان و خلیج فارس محدود است[۴]. ایران دارای آب و هوای مختلف، پستی و بلندی‌های زیاد، دریا و دریاچه‌های متعدد، جنگل و بیابان‌های وسیع است[۵].

در ایران اقوام مختلف فارس، ترک، کرد، لر، بلوچ، ترکمن و عرب زندگی می‌کنند. زبان رسمی ایرانی‌ها فارسی است؛ ولی زبان‌ها و گویش‌های مهم ترکی، عربی، کردی، گیلکی، لری و بلوچی نیز رایج است[۶]. ایران از کشورهای بزرگ اسلامی است که مذهب رسمی آن شیعه است و بزرگ‌ترین جمعیت شیعی جهان را دربر دارد[۷]. بر پایه سرشماری سال ۱۳۹۵ ایران ۷۹ میلیون تن جمعیت داشته که بیش از ۹۹ درصد آن مسلمان و ۹۱ درصد شیعه‌اند (مرکز آمار ایران)[۸].

پیشینه

ایران با تمدنی کهن، قرن‌ها پیش از اسلام و حتی پیش از میلاد مسیح به عنوان یک کشور، قلمرو بسیار وسیعی را شامل می‌شده است[۹]. پیش از اسلام مردم ایران زرتشتی بوده‌اند[۱۰].

با ظهور اسلام و ورود آن در دهه دوم هجری به ایران، دین بیشتر مردم اسلام شد و در دوره خلافت بنی‌امیه و سپس دوره طولانی خلافت بنی‌عباس، سرزمین ایران بخشی از قلمرو سرزمین اسلامی به شمار می‌رفت[۱۱]. اسلام با جلوگیری از نفوذ و توسعه مسیحیت در ایران این کشور را از تاریکی قرون وسطایی که رهاورد مسیحیت کلیسایی بود، نجات داد[۱۲]. ایرانیان که صاحب تمدنی بزرگ بودند با نیروی عشق و ایمان توانستند در صحنه علم و فرهنگ کارهای بزرگی در راه خدمت به اسلام انجام دهند[۱۳].

در سال ۹۰۷ ق با روی کار آمدن صفویه و تکیه کردن بر مذهب تشیع، ایران به عنوان یک کشور اسلامی مستقل و مقتدر هویت جدیدی پیدا کرد[۱۴].

پس از فروپاشی صفویه سلسله قاجار در سال ۱۲۰۳ق / ۱۱۶۷ش به قدرت رسید که در دوره نسبتاً طولانی حکومت آنان ایران در معرض هجوم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت‌های استکباری قرار گرفت[۱۵]. بخش‌های وسیعی از ایران جدا شد و قدرت‌های استعمارگر به ویژه دولت‌های روس و انگلیس برای تسلط بر کشور به تکاپو افتادند[۱۶].

در اسفند ۱۲۹۹ با کودتا رضاخان میرپنج به قدرت رسید و از سال ۱۳۰۴ به عنوان شاه، سلطنت استعدادی خود را آغاز کرد و پس از پایان جنگ جهانی دوم و در شهریور ۱۳۲۰ و برکناری رضا شاه، محمدرضا پسر ۲۲ ساله او بر تخت سلطنت نشست[۱۷].

رژیم پهلوی پس از تحکیم پایه‌های حکومت خود و درپیش‌گرفتن سیاست‌های ضد ارزشی و سرکوب‌گرانه در برابر اسلام و روحانیت، هویت ایران را در معرض خطر قرار داد[۱۸]. با سرنگونی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران گام‌های بسیار مؤثری برای بازسازی هویت ملی ایران برداشته شد[۱۹].[۲۰]

ورود دین اسلام به ایران

ورود اسلام به ایران و گرایش ایرانیان به آن، یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخی برای ملت ایران است. سلطه نظامی اسلام بر ایران با نبرد قادسیه و ورود سپاهیان مسلمان عرب به تیسفون ـ پایتخت ساسانی ـ در سال ۱۴ ه‍ . ق آغاز شد. این سلطه نظامی، با شتاب خیره کننده‌ای پیش رفت و تقریباً بخش اعظم ایران تا سال ۲۹ ه ق از راه صلح و جنگ، به تصرف مسلمانان درآمد. سلطه نظامی مسلمانان با مرگ یزدگرد سوم ـ واپسین پادشاه ساسانی ـ در سال ۳۱ ه‍.ق عملاً کامل شد.

برخلاف روند رو به رشد سلطه نظامی اسلام در ایران، حاکمیت عقیدتی و گرایش اقوام ایرانی به اسلام، روندی آرام، استوار و ریشه‌دار داشت. ایرانیان، پس از آشنایی تدریجی با عقاید و احکام اسلامی و پی بردن به حقانیت اسلام، به این آیین روی آوردند.

ایرانیان سابقه تمدنی ۱۴۰۰ ساله داشتند و آثار ارزشمندی از تمدن خویش را به جهانیان ارائه کردند. آنها حکومت‌های بزرگی چون هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان را تجربه کردند. این حکومت‌ها در ابتدا سیاست‌هایی عدالت‌گرایانه و مدارا جویانه داشتند؛ ولی به تدریج، عدالت و دین‌خواهی به صورت وسیله‌ای برای پیشبرد مقاصد آنها در آمد. زیاده‌خواهی پادشاهان و کج‌اندیشی موبدان سبب شد که از دین و عدالت جز نامی نماند.

پذیرش اسلام توسط مردم ایران، به جاذبه‌های اسلام و دافعه‌های نظام ساسانی بستگی داشت. مهم‌ترین دافعه‌های عصر ساسانی که زمینه را برای پذیرش اسلام و سقوط دولت ساسانی فراهم کرد، به شرح ذیل است:

  1. وجود نظام استبدادی و نفوذ بیش از حد موبدان زرتشتی و اجحاف آنان بر مردم؛
  2. ضعف و فساد در همه بخش‌های حکومت، به ویژه در مراکز مذهبی و دینی؛
  3. فاصله مرگ بار طبقاتی و انحصاری بودن قدرت، ثروت و دیگر امتیازات برای طبقه ممتاز؛
  4. پیوند خوردن منافع اشراف، فئودال‌ها و هیأت حاکمه با منافع روحانیان زرتشتی و استثمار مردم؛
  5. قتل نخبگان و اندیشمندان و توجه نکردن به استعدادهای خلاق مردم؛
  6. نبود نظام فکری و اعتقادی قومی و فقدان تسلط بر روح مردم.

جاذبه‌های اسلام در پذیرفتن آن توسط ایرانیان بدین شرح است:

  1. ایرانیان با تجاربی که از دین و حکومت داشتند به حقانیت اسلام و حکومت حق پی بردند و با آگاهی به آن گرویدند؛
  2. عدالت اجتماعی اسلام و حاکمیت فرهنگ قرآنی در بین مسلمانان نیز از جاذبه‌های اسلام بود. قرآن در احوال اقوام پراکنده عرب، چنان تحولی پدید آورد که در فاصله‌ای کوتاه، نه تنها خود را از انزوا و گمنامی بیرون آوردند، بلکه به صادرکنندگان عالی‌ترین سطح فرهنگ بشری یعنی اسلام تبدیل شدند[۲۱]؛
  3. جهان بینی غنی اسلام که انسان در آن از مقام والایی برخوردار بود؛
  4. زندگی عملی مسلمانان و ساده زیستی آنان، سبب جذب ایرانیان به اسلام شد.

زندگی مسلمانان در مدائن و نیز افرادی چون عمار یاسر در کوفه و حضرت علی(ع) در دوران خلافتش در کوفه سبب آشنایی مردم ایران با مسلمانان راستین و فراگرفتن روح اسلام از آنان شد.

مردم ایران - که به طور طبیعی مردمی باهوش و دارای سابقه فرهنگ و تمدن بودند - بیش از هر ملت دیگر به اسلام و خاندان رسالت شیفتگی نشان دادند؛ یعنی ایرانیان، روح و معنای اسلام را در خاندان رسالت یافتند؛ چون تنها این خاندان بودند که پاسخ‌گوی پرسش‌ها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند[۲۲].[۲۳]

ایران در دوره معاصر

ایران به خاطر شرایط جغرافیایی و سیاسی و نیز منابع غنی زیستی، همواره مورد طمع قدرتمندان و چپاولگران بوده است[۲۴]. اقدامات اکتشافی غربیان در ایران نیز برای این بود که به طور حساب‌شده به چپاول منابع و ذخایر ایران اقدام کنند. آنان سعی می‌کردند ایران همیشه نیازمند و وابسته باشد تا دست گدایی پیش آنان دراز کند و منتظر باشد همه چیز از خارج برایش فراهم شود.

رژیم پهلوی که با کمک انگلیس و با زور سلاح روی کار آمده بود[۲۵]، همه آزادی‌ها را از میان برد و هیچ‌کس در ایران آزاد نبود و انتخابات آزاد هم اصلاً وجود نداشت[۲۶]. سلسله پهلوی اعم از رضا و محمدرضا پهلوی به دست بیگانگان بر ایران تحمیل شدند[۲۷] و حمایت این قدرت‌های بیگانه از محمدرضا پهلوی تأمین منافع خودشان بوده است[۲۸].

با پیروزی انقلاب اسلامی، تحول عمیق و گسترده‌ای از جهات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در ایران پدید آمد[۲۹]. اتکا به مردم در همه حرکت‌ها[۳۰]، ارائه الگوی مردم‌سالاری دینی[۳۱]، قطع دست بیگانگان، نهادینه‌سازی استقلال و آزادی اسلامی، ایجاد اعتماد به نفس، جسارت در مسائل علمی، پرورش استعدادها و ترویج روحیه خودآگاهی، احیای منزلت زن، وحدت میان فرقه‌های اسلامی، ایجاد انقلاب علمی، تربیت انسان‌های صالح، تنها بخشی از برکات و دستاوردهای انقلاب اسلامی برای ایران بوده است[۳۲].[۳۳]

ایران در آخرالزمان

در روایات زیادی از عجم به خوبی یاد شده است، و در روایتی آمده است که سیصد و سیزده نفر یاران حضرت قائم (ع) همگی از عجم هستند[۳۴]. البته عجم معنایی عام دارد که ایرانیان و نژاد غیر عرب را شامل می‌شود، اما در احادیثی که یاران حضرت مهدی (ع) را تک تک یاد کرده‌اند و شهرهای محل سکونت آنان را ذکر کرده‌اند، می‌توان شهرهای مختلف ایران را دید که از آن جمله می‌توان به ری، خراسان، طالقان، فارس، اهواز، شوشتر، اصفهان، بروجرد، نهاوند، شیروان، همدان، آمل، جرجان، دامغان، سرخس، ساوه، قزوین، ابهر، اردبیل، مراغه، خوی، سلماس، آبادان، کازرون و قم اشاره کرد[۳۵]. سید حسنی، خراسانی و شعیب بن صالح سه نفر هستند که قبل از ظهور حضرت از ایران قیام می‌کنند و با یاران خود علیه ظلم و ستم به پا می‌خیزند و قیام آنان به قیام حضرت مهدی (ع) منتهی می‌شود و هر سه به لشکر حضرت ملحق خواهند شد[۳۶].[۳۷]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۱۷۳ ـ ۳۱۷۵.
  2. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵؛ خالقی مطلق، جلال، ایران درگذشت روزگاران، ج۱، ص۵۳ ـ ۵۵.
  3. گرانتوسکی،ا۔ آ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ص۱۸؛ نفیسی؛ مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵ ، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵.
  4. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۱۷۵؛ بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، ج۱، ص۱۹؛ مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵.
  5. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۵ - ۳۲۶؛ جعفری، ص۱ ـ ۳.
  6. مقصودی، مجتبی، قومیت‌ها و نقش آنان در تحولات سیاسی سلطنت محمدرضا پهلوی، ص۴۵.
  7. گلی زواره، غلامرضا، سرزمین اسلام، شناخت کشورهای اسلامی و نواحی مسلمان‌نشین جهان، ص۱۹۰؛ مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۲۷.
  8. یغمایی، ابوالفضل، مقاله «ایران»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۵۱۱۱.
  9. زرین‌کوب، روزبه، ایران: تاریخ ایران در دوره باستان، ج۱۰، ص۵۲۲ ـ ۵۳۰.
  10. ولی، وهاب و میترا بصیری، ادیان جهان باستان، ج۳، ص۶۱؛ گئوویدن، گرن، دین‌های ایران، ص۲۴۹ – ۴۳۸.
  11. افتخارزاده، محمود، اسلام و ایران (مذهب و ملیت ایرانی)، ص۱۰۸ ـ ۱۳۳؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، ایران، تاریخ ایران در عصر اسلامی، ج۱۰، ص۵۳۰ ـ ۵۴۰.
  12. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۱۷۰ – ۱۸۱ و ۳۳۰.
  13. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۳۲۹ و ۳۸۴.
  14. زرین‌کوب، عبدالحسین، ایران، تاریخ ایران در عصر اسلامی، ج۱۰، ۵۴۰ - ۵۴۱.
  15. فلاح زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص۵۵ – ۵۶.
  16. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۳۳۴ – ۳۳۶.
  17. ازغندی، علی‌رضا، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ص۲۳۰؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، ایران، تاریخ ایران در عصر اسلامی، ج۱۰، ص۵۴۳.
  18. کمالی اردکانی، علی‌اکبر، امام خمینی و بازسازی هویت ملی در ایران، ص۴۸؛ فلاح زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص۱۶۲ ـ ۱۶۵.
  19. کمالی اردکانی، علی‌اکبر، امام خمینی و بازسازی هویت ملی در ایران، ص۴۹ ـ ۵۶.
  20. یغمایی، ابوالفضل، مقاله «ایران»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۵۱۱.
  21. ناصر پوربیرار، پلی برگشته، ص۴۱.
  22. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۱۳.
  23. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص۲۷ - ۴۱.
  24. مقاله استعمار و استثمار.
  25. امام خمینی، سیدروح‌اللّه، صحیفه امام، ج۳، ص۲۹۸ ـ ۲۹۹.
  26. امام خمینی، سیدروح‌اللّه، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۹، ۴۰۱؛ ج۹، ص۸۲.
  27. امام خمینی، سیدروح‌اللّه، صحیفه امام، ج۴، ص۴۲۹.
  28. امام خمینی، سیدروح‌اللّه، صحیفه امام، ج۴، ص۵۱۹.
  29. مقاله انقلاب اسلامی ایران.
  30. هاشمی رفسنجانی، اکبر، ناگفته‌های انقلاب، ص۱۸۸.
  31. فاضل میبدی، محمد تقی، مردم‌سالاری از نگاه امام خمینی، ج۱، ص۲۵۲ ـ ۲۶۳؛ ملک زاده، محمد، مردم‌سالاری دینی از نگاه امام خمینی، ج۱، ص۳۲۱ ـ ۳۳۴.
  32. شفیعی، احمد، انقلاب اسلامی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی، ص۲۲ ـ ۲۳؛ فارسی، جلال الدین، فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، ص۳۹۲.
  33. یغمایی، ابوالفضل، مقاله «ایران»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۵۱۴.
  34. ر.ک: یاران حضرت مهدی (ع).
  35. ملاحم، ص ۱۴۶.
  36. ر.ک: سید حسنی، خراسانی، شعیب بن صالح، طالقان، یاران امام زمان (ع).
  37. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۲۹.