بجیله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

قبیله بجلیه از قبایل عرب و دارای شاخه‌های متعدد بودند که در نواحی مرتفع و کوهستانی یمن و حجاز زندگی می‌‌کردند. انان در ایام جاهلیت بت می‌‌پرستیدند و با ظهور اسلام مسلمان شدند و در فتوحات اسلامی و در جنگ قادسیه، فتح شوشتر و در جنگ‌های دوران خلافت امیرالمؤمنین (ع) و در واقعه عاشورا نقش فعال و پررنگی داشتند. برخی از افراد این قبیله از کارگزاران حکومت علوی بودند و در گسترش تشیع فعالیت زیادی انجام دادند. نافع بن هلال، زهیر بن قین بجلی، صفوان بن یحیی و... نمونه‌هایی از شخصیت‌های بارز و ممتاز قبیله بجلی هستند.

نسب قبیله

سلسله‌ نسب‌ بجيله‌ به‌ درستى‌ معلوم‌ نيست‌، برخی ایشان را اصالتاً عدنانی خوانده[۱]، بسیاری نیز آنها را قحطانى گفته‌اند[۲]. در وجه تسمیه این قبیله به بجیله، این نام را مأخوذ از نام‌ بجيله‌، دختر صعب‌ بن‌ سعد عشيره‌ دانسته‌اند[۳].

این قبیله نیز همچون دیگر قبایل عرب به شاخه‌های متعدد منشعب گردیده که از مهمترین آنان می‌‌توان به اسامی قسر بن عبقر، أحمس بن غوث و فتیان بن زید بن غوث و.... اشاره کرد[۴].[۵]

مواطن بجیله در جاهلیت

این قبیله پس از اقامتی کوتاه در تهامه، به کوه‌های سراة وسطى ـ که بین نجد و تهامه قرار داشت ـ کوچ کرده در آنجا ساکن شدند[۶]؛ اما بر اساس نقل برخی دیگر، آنان بر سلسله جبال سراوات که از یمن و حجاز تا تباله از جمله حلیه، أسالم و حقال امتداد داشت، ساکن شدند[۷]. آنان همچنان در این منازل بودند تا اینکه در جریان نزاع میان طایفه‌ای، بسیاری از آنان کشته شدند و این قبیله از هم پاشید. پس بالاجبار منازل خود را ترک گفته در پناه قبایل دیگر قرار گرفتند[۸].[۹]

با فراگیر شدن اسلام و با آغاز فتوح اسلامی، اکثر آنان جز معدودى از آنان که در مساکن نخستين خود باقى ماندند، بقیه، پراکنده شده بیشتر آنها در شهرهاى عراق و عده کمى هم در شام ساکن شدند[۱۰].[۱۱]

تاریخ بجیله در دوران جاهلیت

یکی از مهم‌ترین نبردهایی که این قبیله در آن شرکت داشت، واقعه جبله میان ایرانیان و اعراب در عام الفیل بود[۱۲]. در زمان شاپور دوم بجلیان به خاک عراق حمله بردند، اما با حمله متقابل شاپور، شکست خورده، با دادن تلفات بسیار سنگین عقب نشستند[۱۳]. بَجيله پيوسته با همسايگان خود در چالش بودند[۱۴] از سویی وجود بت «ذوالخَلَصه» معبود مشترک ازدیان (به ویژه دوس)، خثعم و بجیله، خود عاملی برای استحکام دوستی بین این دو قبیله با تیره‌هایی از ازدیان شده بود[۱۵]. نزاع با قبایل همسایه و نیز اختلافات درون قبیله‌ای طوایف مختلف آن با یکدیگر موجب پراکندگی آنان گردید[۱۶] تا اینکه جرير بن عبدالله بَجَلىّ توانست در زمان خلافت عمر بن خطاب این ملت متفرق را مجدداً متحد کرده، وحدت و یکپارچگی قبیله را بدان بازگرداند[۱۷].[۱۸]

ادیان بجیله در جاهلیت

بجلیان نیز همچون اغلب اعراب پیش از اسلام، بت می‌‌پرستیدند. آنان بتی به نام‌ ذوالخلصه‌ داشتند[۱۹]، تا اینکه پس از ظهور اسلام جریر بن عبدالله بجلی و جماعتی از قومش به دستور رسول خدا (ص) بدان مکان رفته ضمن کشتن بسیاری از مردم، بت ذو الخلصه را در هم شکستند و خانه‌ای را هم که در آن این بت نگهداری می‌‌شد به آتش کشیدند[۲۰].[۲۱].[۲۲]

اسلام بجلیه

در سال دهم هجری جَریر بن عبدالله بَجَلی همراه ۱۵۰ نفر از قبیله خود به مدینه آمد و همگی اسلام آوردند و با پیامبر بیعت کردند. رسول خدا (ص) به جریر فرمود: بت ذوالخَلَصَه در چه حال است؟ گفت: همچنان به حال خود باقی است و خداوند متعال ما را از شر او راحت خواهد ساخت. سپس رسول‌الله (ص) جریر را مأمور ویرانی آن بت کرد. وی نیز به همراهی دویست نفر از قومش آن بت را ویران ساخت و به مدینه بازگشت[۲۳]. همچنین رسول‌الله (ص) جریر را به نزد دو نفر از اذواء یمن به نام‌های ذوالکلاع و ذوعمرو فرستاد و آن دو را به اسلام دعوت کرد. آنان مسلمان شدند و جریر تا هنگام رحلت رسول خدا (ص) نزد آن دو بود[۲۴]. همچنین قیس بن عزره احمسی همراه ۲۵۰ نفر از شاخه احمس به حضور رسول‌الله (ص) آمدند و اسلام آوردند و رسول‌الله (ص) به بلال دستور داد به نمایندگان بَجیله جایزه بپردازد[۲۵][۲۶]

بجیله و اهل رده

بعد از رحلت پیامبر (ص) و با شورش برخی قبایل علیه حکومت مدینه، بسیاری از اعراب منطقه یمن راه ارتداد پیمودند که از جمله آنان برخی از مردم قبیله بجیله بودند. ابوبکر، با فرا خواندن جریر بن عبدالله بجلی، او را بار دیگر نزد قوم خود بجیله فرستاد تا آنان را که پس از پذیرش اسلام بر ایمان خود ثابت ماندند، علیه کسانی که راه ارتداد پیموده بودند، بسیج نماید. او به نزد قبیله خثعم رفت اما جز اندکی، کسی در برابر او مقاومت نکرد پس او با کشتن آنها مأموریت خود را به انجام رسانید[۲۷].[۲۸]

بجلیان و فتوحات اسلامی

در جریان فتوحات اسلامی و در ایام خلافت عمر بن خطاب، زمانی که یک سال از شکست مسلمانان در نبرد جسر می‌‌گذشت و آنان رغبتی به انجام فتوحات در عراق و نبرد با قوای ساسانی نداشتند، جریر بن عبدالله بجلی و قبیله‌اش جهت امر فتوحات از سراة نزد عمر رفتند. وی شرط حضور خود و قبیله‌اش در فتوحات را بازگرداندن شاخه‌های پراکنده آن از میان دیگر قبایل قرار داد و عمر نیز با شرط او موافقت کرد و از قبایل مختلف خواست تا بجلیان حاضر در قبایل خود را نزد او بفرستند[۲۹]. با جمع شدن بجلیان، عمر ریاست آنان را به جریر سپرد و از آنها خواست تا جهت امر فتوحات به عراق بروند. اما آنان نپذیرفتند و خواستند برای فتوحات به شام بروند. عمر ناچار با این امتیاز که یک چهارم خمس اموالی که از مناطق فتح شده عراق از آن این قبیله باشد[۳۰] آنها را روانه عراق کرد[۳۱].

عمر پس از جمع شدن نیروها و تجهیز آنان، رایت فرماندهى به جریر بن عبدالله بجلى سپرد و از او خواست تا با قبیله خود به کمک مثنی بن حارثه بشتابد[۳۲]. عمر همچنین یزید بن اسد بجلی را همراه سپاهی از مسلمین به شام فرستاد. او پس از انجام مأموریت خود در همان بلاد ساکن شد. وی همان شخصیتی است که به هنگام محاصره عثمان از سوی معترضین، از سوی معاویه به یاری عثمان فرستاد شد. لکن او بعد از قتل عثمان به مدینه رسید. وی در زمان خلافت علی (ع) جانب معاویه را گرفت و در جنگ علیه علی (ع) و یارانش در صفین شرکت کرد[۳۳]. به علاوه این که عزرة بن قیس احمسی یا عروة بن قیس هم از کسانی بود که همراه با خالد بن ولید در فتوح شام حضور داشت[۳۴].[۳۵]

بجیله و حضور در شهرهای اسلامی

با آغاز فتوحات اسلامی و پس از فتح حیره، شهرهای اسلامى تازه تأسیس آن ـ کوفه و بصره ـ، شاهد مهاجرت تعداد زیادى از قبایل عرب بود[۳۶]. بجلیان در کوفه بخش قابل توجهی از جمعیت شهر را به خود اختصاص داده بودند[۳۷]، پس از جنگ جمل در سال ۳۶ هجری علی (ع) با تغییر این نظام، ازد، بجیله، خثعم و انصار را در یک گروه قرار داد[۳۸].

آنان در بازار کوفه نیز حضوری فعال داشتند به نحوی که چهار سوق بجیله در کنار بازاریان قبایل خنیس و همدان یکی از مهمترین چهارسوق‌های بازار کوفه به شمار می‌‌رفت[۳۹].[۴۰]

بجیله در دوران خلافت امیرالمؤمنین (ع)

کشته شدن عثمان در ذی‌الحجه سال سی و پنج هجری، بیعت عمومی مردم با علی (ع) را به عنوان خلیفه مسلمین به همراه داشت. با برپایی جنگ جمل در سال ۳۶ هجری علیه خلیفه به حق مسلمین، کوفیان که هفت گروه از قبایل ازد، بجیله و خثعم نیز در میانشان بودند[۴۱]، به کمک سپاه علی (ع) شتافتند.

این‌ قبیله‌ در صفین‌ نیز حضور یافت؛ بسیاری از افراد این قبیله در این جنگ جانب حضرت علی (ع) را گرفتند و جز اندکی، همگی در سپاه آن حضرت حضور داشتند[۴۲]، هر چند گروهی از آنان در جنگ صفین با سپاه شام همراه بودند[۴۳].

ابن اثیر در نقل بیان کار خوارج پس از نهروان از خروج فردی به نام اشهب یا اشعث بن بشر از بُجَلیه خبر داده و آورده است وی با یکصد و هشتاد تن از مردان رزم آور، علیه علی (ع) خروج کرد و در جنگی که روی داد، اشهب و یارانش همگی کشته شدند[۴۴].[۴۵]

بجیله و کارگزاری حکومت امیرالمؤمنین (ع)

بجلیان علاوه بر یاری امام علی (ع) در صحنه‌های نبرد، یاری‌گر ایشان در عرصه‌های سیاسی و کارگزاری نیز بودند. رفاعة بن شداد بجلی عهده‌دار منصب قضاوت اهواز در ایام حکومت امام علی (ع) بود[۴۶]. از دیگر چهره‌های ممتاز بجیله عبدالله بن شبیل احمسی است که جانشین قیس بن سعد بن عباده در امارت آذربایجان بود[۴۷].[۴۸]

بجلیان و نقش آنان در قیام امام حسین (ع)

پس از مرگ معاویه و عدم بیعت امام حسین (ع) با یزید، سران شیعه از جمله رفاعة بن شداد بجلی در منزل سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و با ارسال نامه به سوی آن حضرت ایشان را به کوفه دعوت کردند[۴۹] و پس از ورود سیدالشهداء (ع) به کربلا و آغاز نهضت عاشورا جمعی از آنان از جمله زهیر بن قین بجلی از فرماندهان و یاران نزدیک امام حسین (ع)[۵۰] و پسر عمویش سلیمان بن مضارب بجلی[۵۱] و نافع بن هلال بجلی[۵۲] در کنار آن حضرت جنگیدند تا اینکه به شهادت رسیدند. در آن سوی میدان نیز برخی از جنگاوران این قوم حضور داشتند که عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی از قاتلان مسلم بن عوسجه[۵۳] و از غارت برندگان لباس‌ها و کالای ورس[۵۴] امام حسین (ع)،[۵۵] حجار بن ابجر بجلی از اشراف کوفه[۵۶] و از جمله دعوت‌کنندگان امام حسین (ع) به کوفه[۵۷] عزرة بن قیس احمسی[۵۸] از دعوت کنندگان امام حسین (ع) به کوفه[۵۹] و از سران و فرماندهان سپاه عمر بن سعد در کربلا [۶۰] و عبدالله بن ابی حصین ازدی بجلی،[۶۱] از جمله این افرادند[۶۲].

قبیله بجیله و حضور در قیام‌های شیعی عراق

پس از واقعه تلخ عاشورا و با آغاز نهضت‌های ضد اموی کوفیان علیه خاندان سفاک اموی، بسیاری از مردم بجیله به این قیام‌ها پیوستند که باز هم چهره ممتاز این قوم رفاعة بن شداد بجلی است. او در کنار سلیمان بن صرد از سران توابین بود[۶۳]. وی در قیام مختار حضور داشت[۶۴] اما هنگامی که احساس کرد مختار افکاری دارد که آنها را پنهان می‌کند، از مختار جدا شد و در صف مخالفان او قرار گرفت[۶۵] اما هنگامی که صدای «یا لثارات عثمان» را از مخالفان مختار شنید غضبناک شد و به سپاه مختار پیوست. تا اینکه سرانجام در سال ۶۶ هجری در سپاه مختار کشته شد[۶۶].

علاوه بر رفاعه بسیاری از مردم بجیله در سپاه مختار حضور داشتند چندان که بجیله یکی از قبایلی بود که در کنار قبایل کنده، ازد، نخع، خثعم، قیس، رباب، اسد، تمیم، همدان و مذحج ترکیب قیبله‌ای سپاه مختار را در نبردهایش تشکیل می‌‌داد.[۶۷]

از جمله این بجلی‌ها احمر بن شمیط بجلی از فرماندهان شجاع مختار بود که در اکثر وقایع او علیه بنی امیه و عبیدالله بن زیاد حضور داشت. مختار او را به فرماندهی سپاه خود به جنگ مصعب بن زبیر فرستاد. تا اینکه در جنگ مذار در سال ۶۷ هجری در نبرد با زبیریان کشته شد[۶۸].[۶۹]

نقش قبیله بجیله در تشیع و گسترش آن

علاوه بر حضور بجلیان در جنگ‌ها و نیز کمک در امر حکومت‌داری آن حضرت در کسوت کارگزاری در دوران حکومت علی (ع)، آنان حمایت خود را از امام حسن (ع) دریغ نورزیدند چندان که برخی از منابع برخی از آنان را در شمار یاران امام حسن (ع) قرار داده‌اند. [۷۰] ضمن این که گروهی از آنان نیز از اصحاب اباعبدالله الحسین (ع) و از شهدای در رکابش قرار گرفتند. حضور در وقایع مرتبط به شیعه پس از قیام عاشورا نیز حاکی از نقش فعال آنان در عرصه تشیع دارد و این نقش همچنان ادامه یافت تا این که در زمان امام پنجم و ششم، بسیاری از آنان در شمار شاگردان و یاران آن دو امام و امامان بعدی درآمدند. به طوری که نجاشی، در رجالش بیش از پنجاه نفر را نام می‌برد، که نسبت بجلی دارند[۷۱].[۷۲]

منابع

پانویس

  1. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۱، ص۲۷۹، ذیل «جریر بن عبداللّه»؛ ابن دُرَیْد، الاشتقاق، ص۱۰۱.
  2. قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۰۱؛ هشام بن محمدبن سائب کلبى، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۷۵.
  3. سمعانی، الانساب، ج۲، ص۹۱؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۹؛ هشام بن محمدبن سائب کلبى، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۷۵.
  4. هشام بن محمدبن سائب کلبى، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۴۴-۳۵۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸۸-۳۸۹.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۶.
  6. همدانى، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۵ ـ ۲۳۳ و ياقوت حموى، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۵ ذيل کلمه سراة.
  7. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.
  8. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.
  9. إحسان النص، مقاله «[قبیلة] بجیلة»، الموسوعة العربیه.
  10. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳ ذيل کلمه بجيله.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  12. ابوعبيد، معجم مااستعجم، ج ۱، ص۶۲؛ نولدکه‌، تاريخ‌ ايرانيان‌ و عرب‌ها در زمان‌ ساسانيان‌، ص۳۷۳.
  13. رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد.
  14. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۸۷.
  15. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۳۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲.
  16. ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۰.
  17. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۸۷
  18. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۶.
  19. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۵۸؛ ابن هشام، السیرة ا لنبویة، ج۱، ص۸۸ -۸۹.
  20. ابن کلبی، الاصنام، ص۱۳۱-۱۳۲. و با اختلاف اندک ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲.
  21. إحسان النص، مقاله «[قبیلة] بجیلة»، الموسوعة العربیه.
  22. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  23. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۳۴۷.
  24. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۶۵.
  25. شهاب‌الدین احمد نویری، نهایة الأرب، ترجمه محمود مهدوی، جلد سوم، ص۹۹.
  26. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۸۶-۸۷.
  27. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۵.
  28. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  29. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۱.
  30. منابع تاریخی اشاره دارد که یک چهارم سپاه اسلام را در جنگ قادسیه، نیروهای قبیله بجیله تشکیل می‌دادند. هنگام توزیع غنایم، شرط یک چهارمی که این قبیله نهاده بود مشکل‌ساز شد و در حالی که سپاهیان بجلی توقع یک چهارم خمس غنایم را داشتند، سعد بن ابی وقاص (فرمانده جنگ قادسیه) این شرط را محدود به جنگ قادسیه دانست. پس از دخالت عمر برای حل این اختلاف، سپاهیان بجلی به سهم مساوی با دیگر سپاهیان رضایت دادند. با این حال شرط مذکور همواره مایه افتخار بجیله بوده است.
  31. بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۴۹.
  32. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶۳.
  33. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۶، ص۵۰۷.
  34. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۳۹.
  35. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  36. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۲
  37. لویی ماسینیون، خطط الکوفه و شرح خریطها، ص۱۹-‌۲۱.
  38. لویی ماسینیون، خطط الکوفه و شرح خریطها، ص۲۱-‌۲۲/ شبکه جامع کتاب گیسوم]
  39. لویی ماسینیون، خطط الکوفه و شرح خریطها، ص۳۳.
  40. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  41. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۴۴.
  42. نصربن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۶۰،۲۰۵،۲۲۸ـ۲۲۹.
  43. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۵۰۰، ۵۶۱، ۵۶۲؛ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۴۴- ۱۴۶، ۱۷۲.
  44. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۳-۳۷۴.
  45. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  46. قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۲۷.
  47. یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۲۰۳.
  48. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  49. دینوری، الامامه و سیاسة، ج۲، ص۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ۱۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۲.
  50. ر. ک. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۴۱ و خوارزمی، مقتل الحسین (ع)، ج۲، ص۲۰.
  51. محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص۱۶۹.
  52. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۴۱-۴۴۲ و ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۷۱-۷۲.
  53. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۳۵-۴۳۶؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۶۷-۶۸.
  54. ورس دانه‌های رنگی زرد است که از آن برای رنگ‌آمیزی لباس و غیره استفاده می‌کردند.
  55. بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.
  56. دینوری، اخبار الطوال، ص۲۱۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۴۲۲.
  57. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۴۰.
  58. طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۱؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۸۶.
  59. دینوری، اخبار الطوال، ص۲۲۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۸.
  60. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۷.
  61. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۱۲.
  62. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  63. بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۴.
  64. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۶۴.
  65. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۹۱.
  66. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۶۱۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۵.
  67. دینوری، اخبار الطوال، ص۳۰۰-۳۰۵.
  68. زرکلی، الاعلام، ج۱، ص۲۷۶.
  69. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  70. شیخ طوسی، رجال، ص۹۴.
  71. نجاشی، رجال، ص۷۱، ۱۱۹،۲۱۵،۴۱۲، ۴۱۳، ۴۴۶، ۲۳۸، ۳۰۲.
  72. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.