بحث:سید علی محمد شیرازی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نویسنده: آقای ظرافتی

تفصیلی

تولد و تحصیل

سید علی محمد شیرازی در سال ۱۲۳۵ در شیراز به دنیا آمد. در کودکی به مکتب شیخ عابد رفت و خواندن و نوشتن و سیاه‏ مشق آموخت. شیخ عابد که از شاگردان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی بود، از همان دوران، علی محمد را با نام رؤسای شیخیه "احسائی و رشتی" آشنا کرد؛ به طوری که چون سید علی محمد در حدود نوزده سالگی به کربلا رفت، در درس سید کاظم رشتی حاضر شد. در مدتی که نزد سید کاظم رشتی شاگردی می‏‌کرد، با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد و از آرای شیخ احمد احسائی آگاهی یافت. به علاوه هنگام اقامت در کربلا، از درس ملاصادق خراسانی که او نیز مذهب شیخی داشت بهره گرفت و چندی نزد وی بعضی از کتب ادبی متداول آن ایام را خواند. در ۱۲۵۷ به شیراز بازگشت و در هر فرصت، مطالعه کتب دینی را فراموش نمی‏‌کرد. خودش می‌‏گوید: همانا کتاب سنابرق، اثر سید جعفر علوی "مشهور به کشفی" را خواندم و باطن آیاتش را مشاهده کردم: "و لقد طالعت سنا برق جعفر العلوی و شاهدت بواطن آیاتها‏‏".

سید علی محمد، گذشته از دلبستگی به اندیشه‏‌های شیخی و باطنی به ریاضت‌‏کشی نیز مایل بود و هنگام اقامت در بوشهر، در هوای گرم تابستان، از سپیده‌‏دم تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر بر بام خانه، رو به خورشید اورادی می‌‏خواند[۱].

ادعای بابیت

پس از درگذشت سید کاظم رشتی، مریدان و شاگردان وی جانشینی برای وی می‌‏جستند که به قول ایشان مصداق "شیعه کامل" یا "رکن رابع" باشد. در این ‏باره، میان چند تن از شاگردان سید کاظم رشتی رقابت افتاد. سید علی محمد نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از جانشینی سید کاظم رشتی فراتر نهاد و خود را "باب" امام زمان(ع) یا "ذکر" او یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد. ادعای سید علی محمد، چون شگفت‏ آورتر از دعاوی سایر رقیبان بود، واکنش بزرگ‏تری یافت و نظر گروهی از شیخیان را به سوی وی جلب کرد. هجده تن از شاگردان سید کاظم رشتی که همگی شیخی مذهب بودند و بعدها سید علی محمد آن‏ها را "حروف حی" نامید پیرامونش را گرفتند. سید علی محمد در آغاز امر، بخش‏هایی از قرآن کریم را با روشی‏ که از مکتب شیخیه آموخته بود، تأویل کرد و آنجا به تصریح نوشت که امام دوازدهم شیعیان او را مأمور کرده است جهانیان را ارشاد کند و خویشتن را "ذکر" نامید. همین که مدتی از دعوت وی سپری شد و گروهی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن به میان آورد و گفت: "منم آن کسی که هزار سال است که منتظر آن هستید". سپس به ادعای نبوت و رسالت برخاست و به گمان خود، احکام اسلام را با آوردن کتاب بیان نسخ کرد. بدین ترتیب، سید علی محمد هرچند زمانی دعاوی خود را به مقامات بالاتری تغییر می‏داد و سخنان پیشین را برای یارانش تأویل می‏کرد و آنان را در پی خود می‏‌کشید[۲].

توبه‌های صوری

پس از بازگشت سید علی محمد به بوشهر"در زمانی که هنوز از ادعای بابیت امام زمان(ع) فراتر نرفته بود" به دستور والی فارس در رمضان ۱۲۶۱ ق دستگیر و به شیراز فرستاده شد. در شیراز او را تنبیه کردند آنگاه نزد امام ‏جمعه آن شهر اظهار توبه و ندامت کرد و به قول یکی از موافقان خود بر فراز منبر در حضور مردم گفت: "لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند! لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند!...". پس از آن شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد. در دورانی که در آن قلعه زندانی بود، با مریدانش ملاقات و مکاتبه داشت و از اینکه می‌‏شنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او می‏‌کوشند به شوق می‌‏افتاد و سخنانی را به عنوان کلمات الهی به مریدان عرضه می‏‌داشت؛ چنانکه کتاب بیان را در همان قلعه نوشت.

دولت محمد شاه قاجار برای آنکه پیوند او را با مریدانش قطع کند، در صفر ۱۲۶۴ وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه و در اواخر سلطنت محمد شاه به تبریز بردند و مجلسی با حضور ناصر الدین‏ میرزا "که در آن وقت ولی‌عهد بود" و چند تن از علما ترتیب دادند. سید علی محمد را در آن مجلس حاضر کردند. سید علی محمد در آنجا آشکارا از مقام مهدویت خود سخن گفت؛ ولی در پاسخ اشکالات و پرسش‏های علمای حاضر فروماند. پس از آشکار شدن عجزسید علی محمد در اثبات ادعای خود، وی را چوب زده تنبیه نمودند. او از دعاوی خویش تبری جست و اظهار پشیمانی کرد و خطاب به ولی‌عهد توبه‏‌نامه رسمی نوشت. صورت توبه‌‏نامه سید علی محمد را یکی از مریدانش در کتاب خود آورده است. بدین‌سان سید علی محمد از دعاوی خود بازگشت؛ ولی توبه او صوری بود، چنانکه قبلا در شیراز نیز بر فراز منبر و برابر مردم نیابت و بابیت خود را انکار کرد؛ اما چیزی نگذشت که ادعاهای بالاتری را به میان آورد و از پیامبری و رسالت خویش سخن گفت[۳].

اعدام

در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او، از سوی مریدان سید علی محمد آشوب‏‌هایی در کشور پدید آمد و آنان چنین می‌‏پنداشتند که یاران مهدی موعودند و به زودی جهان را در تسخیر خود خواهند گرفت و بر شرق و غرب فرمانروایی می‌‏کنند. میان ایشان و نیروی دولتی، جنگ درگرفت و فتنه آنان با پیروزی قوای دولت و کشته شدن ملا محمد علی بارفروشی در جمادی الثانی ۱۲۶۵ پایان گرفت. در زنجان نیز شورشی به سرکردگی ملا محمد علی زنجانی پدید آمد که به شکست بابیان انجامید. در تهران نیز گروهی از بابیان به رهبری علی ترشیزی بر آن شدند تا ناصر الدین شاه و امیر کبیر و امام جمعه تهران را به قتل رسانند؛ اما نقشه آنان کشف شد و ۳۸ تن از سران بابیان دستگیر و هفت تن از آنها کشته شدند. شگفت آنکه مریدان سید علی محمد در جنگ‌‏های قلعه طبرسی و زنجان، از مسلمانی دم می‏زدند و نماز می‏‌گزاردند و از "بابیت" سید علی محمد جانبداری‏ می‌‏کردند. ظاهرا در آن هنگام هنوز ادعای مهدویت و نبوت وی به آنها نرسیده بود؛ ازاین‏رو به اعتراف وقایع ‏نگاران بابی برخی از بابیان به محض این‏ه در "بدشت" از ادعای مهدویت سید علی محمد و تغییر احکام اسلام باخبر شدند، به شدت از او روی گرداندند[۴].

پس از مرگ محمد شاه و بالا گرفتن فتنه بابیه، میرزا تقی خان امیر کبیر ـ صدراعظم ناصر الدین شاه ـ مسامحه در کار سید علی محمد باب را روا ندید و تصمیم گرفت او را در ملأ عام به قتل رساند و از این راه آتش شورش‌‏ها را فرونشاند. برای این کار، از برخی علما فتوا خواست؛ ولی به گفته ادوارد براون: دعاوی مختلف و تلون افکار و نوشته‏‌های بی‌‏مغز و بی‏‌اساس و رفتار جنون‌‏آمیز او علما را بر آن داشت که به علت شبهه جنون بر اعدام وی رأی ندهند. با وجود این برخی از علما که احتمال جنون درباره سید علی محمد را نمی‌‏دادند و او را مردی دروغگو و ریاست ‏طلب می‌‏شمردند، به قتل وی فتوا دادند و سید علی محمد همراه یکی از پیروانش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ در تبریز اعدام و تیرباران شد[۵].

عقاید علی محمد باب

علی محمد باب، از آغاز دعوت خود، عقاید و آرای متناقضی ابراز داشت. آنچه از بیان "مهم‏ترین کتاب او نزد پیروانش" فهمیده می‌‏شود، آن است که وی خود را برتر از همۀ انبیای الهی می‏انگاشته و مظهر نفس پروردگار می‌‏پنداشته است‏ و عقیده داشته که با ظهورش، آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن به پا شده است. به علاوه علی محمد خود را مبشر ظهور بعدی شمرده و او را "من یظهره اللّه" خوانده است و در ایمان پیروانش بدو تأکید فراوان دارد. علی محمد در حقانیت این آرا پافشاری نموده و در برخورد با افرادی که بابی نباشند، خشونت بسیاری را سفارش کرده است؛ چنانکه در الواح بیان دربارۀ وظیفه اولین فرمانروای بابی می‌‏گوید: "چون فرمانروای بابی‏ توانایی یافت، هیچکس ـ جز بابی‏ها ـ را بر روی زمین باقی نگذارد". وی، در بیان فارسی فرمان می‏‌دهد همه کتاب‏‌ها را محو و نابود کنند؛ جز کتبی که درباره آیین وی پدید آمده یا می‏‌آید. همچنین تأکید کرده است پیروانش جز کتاب بیان و آنچه بدان وابسته می‏‌شود نیاموزند. افکار سید علی محمد باب مجموعه‌‏ای از برخی آرای شیخیان و باطنیان "تأویل‏‌گرایان" و صوفیان و کسانی که به علم حروف و اعداد گرایش داشته‏‌اند و پاره‌‏ای از دعاوی شخصی بوده است[۶].

برخی از اعتقادات بابیه عبارت‌اند از: اعتقاد به تجسد خداوند در "هیکل" میرزا حسین علی با تجلی و جلوه خدا در بهاء؛ منسوخ بودن ادیان پیشین و رسالت جدید؛ انکار قیامت؛ اعتقاد به "من یظهره الله"[۷].

آثار علی محمد باب

علی محمد باب، آثاری از خود به جای نهاده که برخی از آنها چاپ شده و پاره‌‏ای دیگر به دلیل کشاکش‏‌های داخلی میان پیروانش هنوز به چاپ نرسیده است. جز آثاری که پیش از این نام بردیم، برخی کتاب‌‏های دیگر او عبارت‏اند از: "پنج شأن"، "دلائل السبعة"، "صحیفه عدلیه"، "تفسیر سوره کوثر"، "تفسیر سوره بقره"، "قیوم الأسماء"، "کتاب الروح".

آثار علی محمد باب غالباً به زبان عربی نوشته شده و سرشار از غلط‌های صرفی و نحوی است. البته وی کوشیده است ـ برای آنکه نشان دهد سخنانش رنگ قرآنی دارد ـ گفتارش را با سجع و وزن همراه سازد و با آنکه یگانه معجزه خود را همین سخنان می‌‏شمارد، تکلف و ابتذال در عباراتش سخت آشکار است[۸].

بابیه

سید علی محمد شیرازی از آنجا که در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم بود ملقب به "باب" گردید و پیروانش "بابیه" نامیده شدند و او بنیانگذار فرقه بابیه شناخته می‌‌شود.

باب در اصطلاح به کسی گفته می‏‌شود که به معصومان(ع) بسیار نزدیک است و در همه کارها یا کاری خاص، نماینده مخصوص آنان شمرده می‌‏شود. در تاریخ ائمه معصومین(ع) فرد مورد اعتماد و رابط‍‌ خاص میان امام و پیروان او را باب می‌گویند. بابیت سمتی بوده در حضور حضرات معصومین که در تاریخ، حالات آن مشخص است که چه کسی از اصحاب فلان امام، حائز این منصب بوده است. بر این اساس، می‌‏توان وکیل یا نماینده امام را "باب" امام نامید؛ چنانکه جمعی از اصحاب امامان(ع) باب آن بزرگواران بوده‏‌اند؛ مانند "رشید هجری" باب سید الشهداء(ع)، "یحیی بن ام الطویل مطعمی" باب حضرت سجاد(ع)، "جابر بن یزید جعفی" باب امام باقر(ع). در عصر غیبت صغری، باب، لقب نواب اربعه آن حضرت بوده که آن چهار تن ابواب آن حضرت بوده و شیعیان در آن عصر، به وسیله آنها به امام خود راه می‌یافتند و مشکلات خود را به حضرتش عرضه می‌کردند، اما در همان عصر، شیادانی بودند که از این لقب "باب" و "بابیت" سوءاستفاده کرده، خود را بدان مشهور ساخته و به فریب عوام الناس می‌پرداختند[۹].

رفته ‏رفته این واژه با سوءاستفاده مدعیان دروغین ـ به ویژه "بابیت" ـ روبه ‏رو شد. ادعاهای نادرست کسانی چون سید علی محمد باب، این واژه را از جایگاه واقعی‏اش دور و متروک ساخت؛ به گونه‏‌ای که امروزه کمتر درباره نمایندگان امام(ع) به کار می‏‌رود و بیشتر برای اشاره به کسانی است که به دروغ، خود را نماینده معصومان معرفی می‌‏کنند[۱۰].




بابیت

سید علی محمد شیرازی

عقاید

  • علی محمد باب، از آغاز دعوت خود، عقاید و آرای متناقضی ابراز داشت. آنچه از بیان "مهم‏ترین کتاب او نزد پیروانش" فهمیده می‌‏شود، آن است که وی خود را برتر از همه انبیای الهی می‏انگاشته و مظهر نفس پروردگار می‌‏پنداشته است‏[۴۰] و عقیده داشته که با ظهورش، آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن به پا شده است[۴۱]. به علاوه علی محمد خود را مبشر ظهور بعدی شمرده و او را "من یظهره اللّه" خوانده است و در ایمان پیروانش بدو تأکید فراوان دارد[۴۲]. علی محمد در حقانیت این آرا پافشاری نموده و در برخورد با افرادی که بابی نباشند، خشونت بسیاری را سفارش کرده است؛ چنان‏که در الواح بیان درباره وظیفه اولین فرمانروای بابی می‌‏گوید: " چون فرمانروای بابی‏ توانایی یافت، هیچکس- جز بابی‏ها- را بر روی زمین باقی نگذارد"[۴۳].
  • وی، در بیان فارسی فرمان می‏‌دهد همه کتاب‏‌ها را محو و نابود کنند؛ جز کتبی که درباره آیین وی پدید آمده یا می‏آید. همچنین تأکید کرده است پیروانش جز کتاب بیان و آنچه بدان وابسته می‏‌شود نیاموزند[۴۴]. افکار سید علی محمد باب مجموعه‌‏ای از برخی آرای شیخیان و باطنیان "تأویل‏‌گرایان" و صوفیان و کسانی که به علم حروف و اعداد گرایش داشته‏‌اند و پاره‌‏ای از دعاوی شخصی بوده است.
  • از آنچه گفته شد می‌توان برخی باورهای بابیه را در موارد زیر خلاصه کرد:
    • اعتقاد به تجسد خداوند در "هیکل" میرزا حسین علی با تجلی و جلوه خدا در بهاء؛
    • منسوخ بودن ادیان پیشین و رسالت جدید؛
    • انکار قیامت؛
    • اعتقاد به "من یظهره الله"[۴۵].

آثار

  • علی محمد باب، آثاری چند از خود به جای نهاده که برخی از آن‏ها چاپ شده و پاره‌‏ای دیگر به دلیل کشاکش‏‌های داخلی میان پیروانش هنوز به چاپ نرسیده است. جز آثاری که پیش از این نام بردیم، برخی کتاب‌‏های دیگر او عبارت‏اند از: "پنج شأن"، "دلائل السبعة"، "صحیفه عدلیه"، "تفسیر سوره کوثر"، "تفسیر سوره بقره"، "قیوم الأسماء"، "کتاب الروح".
  • آثار علی محمد باب غالبا به زبان عربی نوشته شده و سرشار از غلط‌های صرفی و نحوی است. البته وی کوشیده است- برای آنکه نشان دهد سخنانش رنگ قرآنی دارد- گفتارش را با سجع و وزن همراه سازد و با آن‏که یگانه معجزه خود را همین سخنان می‌‏شمارد[۴۶]، تکلف و ابتذال در عباراتش سخت آشکار است[۴۷].

باب در موعودنامه

بابیه در موعودنامه

میرزا علی محمد باب در موعودنامه

  • پیدایش بابیّت و بابیگری در عصر استعمار مربوط‍‌ به سید علی محمد باب است. وی فرزند محمد رضای بزاز شیرازی است و در سال ۱۲۳۵ هجری قمری در شیراز متولد شد. در سن هفده‌سالگی به شغل پدر مشغول گردید و برای تجارت به بندر بوشهر رفت. چون از مسائل مذهبی دم می‌زد، در پناه قیافه محجوب و چهره زیبا و حسن‌خلق و سلوک با مردم، توانست عده‌ای را به خود جلب کند. پس از پنج سال به شیراز برگشت و تجارت را رها ساخت.
  • از آن پس سفری به مکه کرد و از آن‌جا به عراق رفت و دو سه سال در کربلا در سلک شاگردان و مریدان سید کاظم رشتی که از شاگردان شیخ احمد احسایی بود درآمد و مورد توجه استادش -سید- قرار گرفت. او چون در زهد و عبادت و ریاضت، ظاهری فریبنده داشت، پس از مرگ سید کاظم رشتی، مورد توجه مریدان و دیگر شاگردان او واقع شد. در ۲۴ سالگی نخست، دعوی بابیت یعنی در ورود به حضرت مهدی (ع) و سپس دعوی مهدویت کرد. پس از مدتی قدم فراتر گذاشت و کتابی را تدوین کرد و به مناسبت آیات سوره الرحمن، ادعا نمود که خداوند کتاب "بیان" را بر وی نازل نموده است و این آیات اشاره به او دارد که منظور از "انسان" علی محمد باب است و مراد از "بیان" کتابی است که بر او نازل شده. گذشته از تدوین کتاب "بیان"، باب، خود را ملقب به "ذکر" کرد و مدعی شد که مراد از آیه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ و آیه فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ اوست.
  • سید علی محمد باب از عراق به بوشهر بازگشت و در اصفهان، مازندران، تبریز، تهران، آذربایجان و زنجان پیروانی یافت و بالاخره در سال ۱۲۶۶ هجری در تبریز به فتوای علماء و فرمان شاه، وی را اعدام کردند[۵۲][۵۳].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  2. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  3. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  4. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳و ۷۲۲.
  5. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳و ۷۲۲.
  6. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  7. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳-۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  8. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۰۷ - ۱۱۳.
  9. ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۰.
  10. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹- ۱۹۰.
  11. راغب اصفهانی، المفردات، ص ۶۴.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۵، ح ۷؛ و ر. ک: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۸۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۶، ص ۲۷.
  13. سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص ۲۹۷.
  14. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۳۴، ح ۳۳۱۴۶؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۲، ص ۶۶.
  15. ر. ک: ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۴، ص ۳۲۳؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۶؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۶؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۲۵؛ سید بن طاوس، الاقبال، ص ۶۱۰.
  16. ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۲۵۳.
  17. ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۲۳۲.
  18. ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۳۱۱.
  19. ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۳۴۰.
  20. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹، ۱۹۰.
  21. برگرفته از: دانشنامه جهان اسلام، مقاله" باب"، نوشته: مصطفی حسینی طباطبائی.
  22. عبد الحمید اشراق خاوری، تلخیص: تاریخ نبیل زرندی، ص ۶۳- ۶۴.
  23. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۹۷.
  24. فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ج ۱، ص ۱۹۲- ۱۹۳.
  25. فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ج ۴ ص ۳۷۰.
  26. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۴۷۹.
  27. تاریخ نبیل زرندی، ص ۶۷.
  28. عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج ۱ ص ۴۳.
  29. حاجی میرزاجانی کاشانی، نقطة الکاف، ص ۱۳۵.
  30. ن. ک: علی محمد باب، بیان عربی، ص ۳.
  31. تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص ۱۴۱.
  32. احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهائی، ص ۱۳.
  33. ن. ک: فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۱۴.
  34. ن. ک: ابو الفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، ص ۲۰۴- ۲۰۵.
  35. ن. ک: حاجی میرزاجانی کاشانی، نقطة الکاف، ص ۱۶۲.
  36. عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج ۱ ص ۱۶.
  37. عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج ۱، ص ۱۳۰.
  38. محمد باقر نجفی، بهائیان، ص ۲۵۲.
  39. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۹-۱۹۲.
  40. علی محمد باب، بیان عربی، ص ۱.
  41. علی محمد باب، لوح هیکل الدین، ص ۱۸.
  42. بیان عربی، ص ۵- ۶.
  43. علی محمد باب، لوح هیکل الدین، ص ۱۵.
  44. بیان عربی، ص ۱۵.
  45. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۲، ۱۹۳.
  46. بیان عربی، ص ۲۵.
  47. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۰۷ - ۱۱۳.
  48. بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۳۱۷.
  49. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۰.
  50. نشریه موعود، ش ۲۲، ص ۸۰.
  51. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۵۳.
  52. معارف و معاریف، ج ۲.
  53. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۲۲.