دعوت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«دعوت» در لغت به معنای «فراخوانی» است، که با در نظر گرفتن اهداف و شرایط، در موارد مختلفی مانند قبول یک قانون یا آیین و نیز عمل بر طبق آنها به کار گرفته می‌شود و می‌تواند جنبه شخصی یا عمومی داشته باشد. دعوت، در اصطلاح دینی، هدایت‌گری و فراخوانی مردم به آیین الهی به منظور رسیدن به سعادت است. دعایت و داعیه، به معنای دعوت است[۱]. رسول خدا(ص) در نامه‌ای به پادشاه روم نوشت: إني أدعوك بدعاية (بداعية) الإسلام[۲]. قرآن، خداوند را نخستین دعوت کننده به نیکی‌ها معرفی کرده و فرموده است: وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ[۳] و از رسول خدا(ص) خواسته تا مردم را به راه‌های الهی دعوت کند: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ[۴] و سرانجام آن حضرت را برای دعوت کردن به سوی خداوند، فرستاد و فرمود: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ... دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ[۵] و در آیه دیگری با تأیید عملکرد آن حضرت، دعوت به سوی خداوند را سبب هدایت به راه راست معرفی کرد: إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۶]. از این رو، هدایت به مفهوم دعوت به کار رفته است. قرآن از مردم نیز خواسته است، تا دعوت کننده به نیکی‌ها باشند: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ[۷][۸].

دعوت، در فرهنگ قرآن مراحل و مراتب مختلفی برای رسیدن به هدف دارد و شامل تبلیغ، آموزش و عمل به تعالیم دین در متن زندگی می‌شود. قرآن از این سه مرتبه چنین خبر داده است: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۹]. تلاوت آیات به معنای رساندن پیام الهی، تزکیه و تعلیم کتاب به معنای تربیت و تعلیم و همچنین تعلیم حکمت ناظر مرحله اجرا و عمل است. برخی حکمت را به معنای سنت گرفته و معتقدند سنت نبوی روش تطبیق و اجرای احکام قرآن در میان افراد و جامعه است. برخی نیز آن را به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود یا انجام دادن درست امور معنا کرده‌اند[۱۰]. پس دعوت بسی فراتر از تبلیغ است و نباید آن را در صرف رساندن پیام به مخاطبان منحصر کرد. ابلاغ و تبلیغ گاهی با واژه دعوت به یک معنا به کار می‌روند، مانند اینکه «دعوة انجیلیه» را به تبلیغ مسیحیت معنا کرده‌اند. آیاتی چند در قرآن کریم نیز از پیامبران و رسول خدا(ص) به مبلغان یاد کرده که در نگاه نخست به نظر می‌رسد با مفهوم دعوت تفاوتی نداشته باشد. اما تبلیغ نوعی اطلاع رسانی و گزارش‌گری است، در حالی که دعوت، در اصطلاح قرآنی فراتر از ابلاغ و تبلیغ است و به نوعی پذیرش اختیاری در آن وجود دارد که مهم‌تر از تبلیغ است.

در مواردی که در قرآن واژه ابلاغ به کار رفته، نشان می‌دهد، دعوت، به لحاظ زمانی بر تبلیغ پیشی دارد و کاربرد تبلیغ، زمانی است که دعوت با نوعی لجاجت و دهن‌کجی مخاطبان روبه‌رو باشد. از این رو، فرمود: وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ[۱۱][۱۲]. به این معنا که وقتی پذیرش پیام با مقاومت روبه‌رو شود، پیامبر جز رساندن پیام وظیفه‌ای ندارد؛ اما وی در برابر پذیرندگان پیام وظیفه تعلیم و کوشش برای اجرای دستورهای دینی در زندگی مردم را دارد[۱۳].[۱۴]

خداوند در چهار آیه از قرآن کریم با فعل امر ادْعُ به رسولش فرمان داده تا مردم را به سوی او فراخواند، اما از آنجا که آیه ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۱۵]، تنها آیه‌ای است که خداوند متعال، روش دعوت مردم به راه خود را که دعوتی است منطقی و حکیمانه نیز به پیامبرش آموخته، آن را آیه "طریق دعوت" نام نهاده‌اند.

سَبِيل راهی را گویند که در آن سهولت و آسانی وجود دارد و جمع آن سُبُل است. در قرآن هرگاه این واژه، به صورت اسم جنس السَّبِيلِ و یا به صورت مضاف به کار رود، مختص به راهحق و خیر است: ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ[۱۶]، سَبِيلِ اللَّهِ[۱۷]، سَبِيلَ الرَّشَادِ[۱۸] و سَبِيلِ رَبِّكَ[۱۹]. تفاوت واژه سبیل و طریق در آن است که سبیل، بیشتر در موارد خیر به کار می‌رود، اما طریق معمولاً این‌گونه نیست، مگر همراه با قرینه‌ای وصفی یا اضافی باشد که آن را خالص برای خیر به کار بَرَد، مانند: يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ[۲۰].

الْحِكْمَة از ریشه حَکَم در لغت به معنی منع کردن، لِگام و محکم کردن چیزی یا کاری است و در اصطلاح، رسیدن به حق به واسطه علم و عقل است. چنانچه حکمت از سوی خداوند باشد به معنی معرفت اشیاء و ایجاد آنها در نهایت محکم کاری و صحت است؛ اما اگر از سوی انسان باشد به معنی شناخت موجودات و انجام کارهای خیر است، همان‌گونه که لقمان را بدان وصف کرده است؛ وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ[۲۱].

الْمَوْعِظَة از ریشه وعظ و در لغت به معنی نهی کردن از کاری همراه با ترساندن از عواقب آن است. نیز به معنی تذکر دادن به کار نیک است به گونه‌ای که قلب را به آن متمایل و نرم سازد؛ خداوند فرموده: يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۲۲].

مجادله و جدال از ریشه جدل و در لغت به معنی پیچاندن یا تاب دادن ریسمان برای محکم کردن آن و در اصطلاح به معنی گفتگوی همراه با نزاع و ستیزه به منظور غلبه بر یکدیگر است. نیز جدال در اصل به معنی کُشتی گرفتن و به زمین زدن حریف است[۲۳].

در این آیه و نیز آیات وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ * وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ[۲۴]، دستورهای مهم اخلاقی از نظر برخورد منطقی و روش بحث و گفتگو و چگونگی کیفر و عفو و نحوه ایستادگی در برابر توطئه‌های مشرکان و یهودیان و به طور کلی با گروه‌های مخالف بیان شده است و میتوان آن را به عنوان یک اصل برای روش برخورد در مقابل مخالفان اسلام پذیرفت و در هر زمان و مکان از آن استفاده نمود[۲۵].

برخورد با مخالفان اسلام، اصول و روش‌های گوناگونی دارد که سه اصل مهم آن در این آیه شریفه بیان شده است:

  1. استفاده از حکمت؛ برای دعوت به سوی پروردگار، باید از وسیله "حکمت" استفاده کرد. حکمت یعنی علم و استدلال که مانع از فساد و انحراف است؛
  2. استفاده از اندرز نیکو؛ دعوت باید به وسیله اندرزهای نیکو باشد؛ یعنی استفاده کردن از عواطف انسان‌ها و توده عظیم مردم به منظور کشاندن آنان به سوی حق. در حقیقت حکمت از بُعد عقلی وجود انسان استفاده می‌کند و موعظه حسنه از بعد عاطفی؛
  3. نیکوترین جدال؛ جدال و مناظره و گفتگو با مخالفان باید با بهترین و نیکوترین روش صورت پذیرد؛ چرا که ذهن مخالفان انباشته از مسائل نادرست است که لازم است به وسیله مناظره و گفتگو این مسائل روشن گردد. به این لحاظ، مناظره وقتی مؤثر میافتد که با روش اَحسن (بهترین روش) صورت گیرد؛ یعنی بر پایه حق، عدالت، درستی و امانت استوار باشد و از هر گونه توهین و تحقیر و خلاف گویی و استکبار و برتری‌جویی به دور باشد.

صاحب کشف الاسرار در تفسیر آیه می‌گوید: یعنی ای محمد، خلق خدا را بر اسلام و دین حق خوان؛ سبیل در اینجا به معنی دین است، چنان که گفت: وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ[۲۶] یعنی غیر دین المؤمنین را پیروی می‌کند؛ یا: قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي[۲۷] یعنی این دین و ملت من است. حکمت در اینجا سنت مصطفی است و موعظه حسنه قرآن است. خداوند در همه جا، کتاب و حکمت را با هم آورده و اینجا موعظه و حکمت را با هم بیان کرده که این موعظه، همان کتاب است. گفته‌اند حکمت، قرآن است و موعظه، آن پندها که در قرآن است از امر و نهی و حلال و حرام و عبرت‌ها که نموده و بیان کرده است. [نیز] در قرآن، حکمت به معنی فهم و علم است، چنان که لقمان را گفت. حکمت به معنی تفسیر قرآن هم آمده است، مانند: وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ[۲۸] یعنی کسی که به او تفسیر قرآن و علمی که در آن است داده شده است.

جدال در قرآن بر دو وجه است، یکی به معنی لجاج و ستیز، مانند این قول او: لَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ[۲۹]؛ دیگر وجه جدال به معنی خصومت (دشمنی) است مانند قول خدای تعالی در سوره رعد: وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ[۳۰]، "یعنی با نبی در مورد خدا مخاصمه می‌کنند"؛ و در سوره نحل گفت: وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۳۱][۳۲]؛ میبدی در بخشی دیگر با نگاهی عرفانی چنین می‌افزاید: اینجا فرمود: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ[۳۳] و جای دیگر گفت: قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ[۳۴].

دعوت به راه خدای تعالی دیگر است و دعوت به خدا، دیگر، آن را واسطه در میان است و این را حق، ترجمان است. آنچه به واسطه گفت، نتیجه آن، طاعت است و ترک مخالفت و آنچه بی واسطه گفت، ثمره آن، تفرید است و ترک تدبیر؛ تفرید، یگانه کردن همت است، هم در ذکر و هم در نظر، تفرید در ذکر، آن است که در یاد وی جز وی نخواهی و در ذکر وی به بیم نباشی و تفرید در نظر، آن است که به هر که نگری او را ببینی و به هیچ کس جز وی سر فرو نیاری. و سرّ این سخن آن است که آنجا که به واسطه سبیل در بیان آورد از نام‌های خود، رَبّ گفت، زیرا که نصیب عامه خلق در آن است و آن معنی تربیت است و آنجا که بی‌واسطه سبیل است، اللَّه گفت از نصیب خلق، تهی و به جلال لم یَزَل، مستغنی[۳۵].[۳۶]

منابع

پانویس

  1. زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۴۰۹. دعایه، امروزه بیشتر به معنای تأثیرگذاری بر افکار عمومی از طریق رسانه‌ها بدون توجه به محتوای پیام است، که به منظور اقناع مخاطبان و بالا بردن آمار آنان به کار گرفته می‌شود (عوینی، الاعلام الدولی، ص۱۱).
  2. ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ج۴، ص۲۱۱؛ بخاری، صحیح، ج۴، ص۴؛ ج۵، ص۱۶۹؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۷۷.
  3. «و خداوند به بهشت فرا می‌خواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره یونس، آیه ۲۵.
  4. «(مردم را) به راه پروردگارت فرا خوان» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  5. «ی پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم * و فراخواننده به خداوند به اذن وی، و چراغی فروزان» سوره احزاب، آیه ۴۵-۴۶.
  6. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  7. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  8. کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۳.
  9. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  10. طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۶-۷. برای حکمت حدود سی معنا بیان شده است. برای اطلاع بیشتر رک: حسینی زاده، روش‌های تربیتی در قرآن، ج۲، ص۹-۱۹.
  11. «و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر تو جز پیام‌رسانی نیست» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  12. فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر تو جز پیام‌رسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه ۲۰؛ همچنین ر.ک: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷؛ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲؛ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ «بر پیامبر جز پیام رسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار می‌دارید و آنچه را نهان می‌کنید می‌داند» سوره مائده، آیه ۹۹؛ أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه ۶۲؛ أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ «پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برای شما خیرخواهی امینم» سوره اعراف، آیه ۶۸؛ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹؛ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ «آنگاه (شعیب) از آنان رو گرداند و گفت: ای قوم من! به راستی پیام‌های پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام؛ اکنون چگونه برای قومی کافر اندوهگین شوم؟» سوره اعراف، آیه ۹۳؛ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «پس اگر (هم) رو بگردانید من آنچه را که برای آن به سوی شما فرستاده شده‌ام به شما رسانده‌ام و خداوند قوم دیگری جز شما را جانشین خواهد کرد و به او هیچ زیانی نمی‌رسانید، بی‌گمان پروردگار من نگاهبان همه چیز است» سوره هود، آیه ۵۷؛ وَإِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ «و اگر ما برخی از چیزهایی را که به آنان وعده می‌دهیم به تو نشان دهیم و یا جان تو را بستانیم؛ بر تو تنها پیام رسانی و بر ما حسابرسی است» سوره رعد، آیه ۴۰.
  13. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: بیانونی، درآمدی بر علم دعوت.
  14. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۷۸.
  15. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  16. «آنگاه راه را بر او هموار ساخته» سوره عبس، آیه ۲۰.
  17. «راه خداوند» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  18. «راه رستگاری» سوره غافر، آیه ۳۸.
  19. «راه پروردگارت» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  20. «به سوی حق و به راهی راست راهنمایی می‌کند» سوره احقاف، آیه ۳۰.
  21. «و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم» سوره لقمان، آیه ۱۲.
  22. «به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  23. مفردات، ص۱۸۹؛ الفروق اللغویه، بند ۱۲۶۱.
  24. «و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است * و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۶-۱۲۷.
  25. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۵۵.
  26. «و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
  27. «بگو: این راه من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  28. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  29. «در حجّ، کشمکش (روا) نیست» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
  30. «و آنان درباره خداوند چالش می‌ورزند» سوره رعد، آیه ۱۳.
  31. «و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  32. کشف الاسرار، ص۱۸۴۸.
  33. «(مردم را) به راه پروردگارت فرا خوان» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  34. «بگو: این راه من است که به سوی خداوند فرا می‌خوانم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  35. کشف الاسرار، ص۱۸۵۲.
  36. سرمدی، محمود، مقاله «آیه دعوت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم