رسالت به معنای مأموریت و فرستادگی از جمله عالی‏‌ترین مقام‌های الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام الهی را از طریق وحی دریافت کرده و به انسان‌ها برساند و یا کاری را از طرف خداوند انجام دهند و به دارندگان چنین مقامی رسول گفته می‌‌شود. عصمت، معجزه و علم خدادادی از جملۀ ویژگی‌های ایشان است و خداوند با فرستادن رسولان حجت را بر انسان‌ها تمام کرده است.

معناشناسی رسالت

قرآن دربارۀ مسائل مربوط به پیامبری و پیامبران کلماتی را به کار برده است مانند واژه‌های «نبوت»، «رسالت»، «بعثت» و «وحی» که در اینجا به واژۀ رسالت پرداخته می‌‌شود.

رسالت، اسم مصدر[۱] از ریشۀ "ر س ل" و به معنای پیام، کتاب[۲]، پیغمبری[۳]، مأموریت و فرستادگی[۴] و جمع آن، رسائل[۵] و رسالات[۶] است و در تمام کار‎بست‎‌ها و مشتقات آن به معنای برانگیختن[۷]و فرستادن چیزی است؛ بدین‎‌سان که حامل پیغامی باشد[۸].

«رسول» از مادۀ «رسل» به معنای (برانگیختن و کشیدن)[۹] بر وزن فَعول و به ‌معنای مفعول است؛ بنابراین «رسول» بر انسان یا هر موجود دیگری اطلاق می‌شود که برای انجام کاری یا رساندن پیامی فرستاده می‌شود. این واژه در حالت‌های مفرد و جمع و مذکر و مؤنث به یک شکل به کار می‌رود[۱۰] برخی دانشوران اضافه کرده‌اند رسول، کسی را گویند که خبرهای فرستندۀ خود را پیروی هم می‌کند[۱۱].[۱۲] کاربرد لغوی رسول، معنایی فراگیر دارد و شامل کسانی که از جنس بشر نیستند (از ملائکه‌اند) یا اینکه با جهان غیب و وحی، ارتباط ندارند نیز می‌شود[۱۳].

رسالت، در اصطلاح قرآنی تحمل یک نوع مأموریت از جانب کسی است، خواه به صورت ابلاغ پیامی از او به دیگران، یا تحقق بخشیدن به کاری در خارج[۱۴] باشد و در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است[۱۵]. در معنای اصطلاحی رسالت، نه تنها پیام‌آوری، بلکه تعلیم، تربیت و مدیریت نیز وجود دارد[۱۶].

رسول نیز در اصطلاح قرآنی با یک استثنا در همه‌جا بر مأموران الهی که وظیفه‌شان رساندنِ پیام و یا انجام کاری ازطرف خداوند است، اطلاق شده است و آن یک استثنا دربارۀ فرستاده‌ای است که پادشاه مصر نزد حضرت یوسف (ع) در زندان فرستاد:  وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ [۱۷].

فرستادگان الهی تنها از میان انسان‌ها نیستند و فرشتگان و جنیان نیز در این کاربرد از معنای رسول جای دارند:  إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ [۱۸]. در این آیه منظور از «رسول کریم» جبرئیل، پیام‌رسان وحی است و از برخی آیات برمی‌آید که در میان جنیان نیز رسولانی از جانب خدا بوده‌اند:  يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ [۱۹].

اما در بیشتر آیات قرآن که واژۀ «رسول» به کار برده شده است، به پیامبران الهی اشاره دارد:  وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ [۲۰]. بنابراین کاربردهای واژۀ رسول در قرآن با معنای لغوی آن تناسب دارد و در همان معنا به کار رفته است[۲۱] و در اصطلاح دینی، مأمور تبلیغ احکام[۲۲]و معارف الهی است[۲۳].

فرستاده، در متون دینی، گاهی رسول نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیدۀ برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود از او به رسول و چنانچه رسول با قیدِ "از جانب خدا" لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود[۲۴] و او جز خواستۀ خدا و اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد[۲۵].[۲۶]

تفاوت نبوت و رسالت در قرآن

قرآن کریم برای اشاره به پیامبران الهی از دو واژۀ «رسول» و «نبی» استفاده می‌کند و حتی برخی از ایشان را با هر دو وصف می‌خواند، اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند؟ نظریات مختلفی دربارۀ آن بیان شده است. به طور کلی می‌توان این نظریات را تحت دو عنوان تغایر و تساوی تقسیم‌بندی نمود[۲۷]:

تساوی

در این نظریه دو دیدگاه وجود دارد:

  1. برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند و استدلال به آیۀ  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ [۲۸]، برای اثبات تفاوت میان آن دو صحیح نیست؛ زیرا تغایر لفظ همیشه حاکی از تفاوت مدلول نیست. قرآن در آیات مختلف پیامبر اسلام (ص) و دیگر پیامبران (ع) را با عبارات جداگانه یاد می‌کند؛ اما با استناد به این مطلب نمی‌توان گفت پیامبر اسلام از انبیای الهی نیست[۲۹]. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند؛ اما اگر هم در قرآن عناوین مختلفی برای پیامبران دیده می‌‌شود شاید ناظر به شئون متفاوت آنان باشد.
  2. برخی نیز معتقدند تساوی این دو واژه در مصداقشان است؛ ولی در مفهوم، متفاوتند. نبی و رسول (رسولی که از جانب خدا مبعوث گردد) هر یک بر شخص واحدی اطلاق می‌‌شوند و غالباً میان این دو، مگر در موارد اندک تساوی حاکم است؛ ولی توصیف اشخاص به نبوت به خاطر واقعیت خبرگیری و ارتباطشان با عالم بالا، خواه از طریق رؤیا، و خواه از طرق دیگر و توصیف آنان به رسالت، به خاطر مسئولیت ابلاغ پیام وحی و یا انجام عملی است و در تمام موارد قرآن، لفظ نبی و رسول (رسولی که در ارتباط با وحی تشریعی است نه رسول لغوی) در همین معنا به کار رفته است. ازاین جهت پیوسته کلمۀ «وحی» با واژۀ نبی و نبیّین همراه بوده است:  إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا [۳۰] و علت عدول از کلمۀ «نبی» به «رسول» در آیۀ:  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ [۳۱]، جملۀ  وَمَا أَرْسَلْنَا  است که اگر به جای آن کلمۀ وما أوحینا من قبلک به کار می‌‌برد، حتماً به جای رسول، کلمۀ نبی را استعمال می‌‌کرد و همچنین در مواردی که شخصِ طرف وحی را بر انجام کاری و تبلیغ سخنی مأمور می‌‌سازد از کلمۀ رسول بهره می‌‌گیرد نه از کلمۀ نبی و این خود گواه بر این است که رسول و نبی ناظر به دو گروه و دو صنف از پیامبران نیست، بلکه از نظر قرآن، گروه واحدی است دارای دو حیثیت که از جهتی «نبی» و از جهت دیگر «رسول» نامیده می‌‌شوند. مثلاً می‌‌فرماید:  يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ [۳۲] و نیز می‌‌فرماید:  قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا [۳۳]. چنانکه ملاحظه می‌‌شود در هر دو آیه، کلمۀ رسول به کار برده است، چیزی که هست در آیۀ نخست، وظیفۀ او ابلاغ پیام و در آیۀ دوم انجام کاری است و گواه روشن دیگر بر این مدعا این است که آنجا که خدا وظیفۀ پیامبران الهی را تحدید و تعیین می‌‌کند و می‌‌گوید شما جز ابلاغ سخن و پیام، تکلیف دیگری ندارید در همۀ موارد کلمۀ «رسول» به کار می‌‌برد و لفظ ابلاغ را با لفظ رسول همراه می‌‌سازد از جمله:  فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ [۳۴]؛  فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ [۳۵]؛  إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا [۳۶]؛  يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ [۳۷].

این آیات و آیات دیگر که در آنها لفظ نبی و رسول آمده است بر این حقیقت دلالت دارند که ملاک اتّصاف به نبوت و اطلاق لفظ نبی همان ارتباط پیامبران با جهان غیب است و ملاک به کار بردن لفظ رسول و توصیف آنان به این وصف، همان عهده دار بودن آنان نسبت به ابلاغ دستورات الهی است و اگر در مواردی که ضابطه ایجاب کرد لفظ نبی به کار رود ولی این ضابطه رعایت نگردد، به خاطر نکته ای است که این عدول را ایجاب کرده است. و گرنه این دو واژه دارای دو مفهوم هستند و یکی (نبوت) مقدم بر دیگری (رسالت) است و از این جا روشن می‌‌شود که هرگز نمی‌توان این دو لفظ را از نظر مفهوم مترادف خواند بلکه دو مفهوم مختلف دارند؛ امّا از نظر مصداق و مقام انطباق، غالباً میان آن دو تساوی است، یعنی هر نبی و پیامبر (که به او از عالم بالا وحی می‌‌شد) رسول بوده، یعنی وظیفه ای را بر عهده داشته است که پیامی را برساند و یا عملی را انجام دهد همچنان که هر رسولی (رسالت انسان از جانب خدانبی و طرف وحی است، ولی از طرف اول یک حکم غالبی است یعنی اکثریت قریب به اتفاق انبیا که طرف وحی بوده‌اند، رسالتی را بر عهده داشته‌اند، اگر چه در موارد اندکی نبوت او مخصوص خود او بوده و از خود او تجاوز نمی‌کرده است چنانکه در برخی از روایات وارد شده است که نبوت برخی از پیامبران بنی اسرائیل از خود تجاوز نکرده و نسبت به دیگران مأموریتی نداشته اند[۳۸] و این نسبت سنجی میان نبی و انسانِ رسولی است که از جانب خدا مأموریت ابلاغ پیام و یا انجام کاری داشته باشد؛ ولی با صرف نظر از این نکته، گاهی قرآن کلمۀ رسول را دربارۀ فرشته به کار می‌‌برد و می‌‌فرماید:  إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا [۳۹] و گاهی در مورد فردی به کار می‌‌برد که از جانب بشر معمولی، مأموریتی را بر عهده داشته باشد. چنانکه می‎فرماید:  فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ [۴۰].

با توجه به دو نوع استعمال واژه رسول، هرگز نمی‌توان گفت میان «نبی» و رسول، تساوی حاکم است بلکه قطعاً، رسول به اعتبار اینکه مصادیق بیشتری نسبت به نبی دارد مفهوم گسترده تری نیز دارد. و در حقیقت آن سخن معروف که می‌‌گویند: میان نبی و رسول از نسبت‌های چهارگانه، عموم و خصوص مطلق است صحیح به نظر می‌‌رسد؛ زیرا هر نبی و پیامبری (منهای پیامبری که اختصاص به خود داشته است) رسول است، در حالی که برخی از رسولان مانند فرشتگان و افراد عادی که از جانب افراد دیگر اعزام می‌‌شوند رسولند، ولی نبی نیستند[۴۱].

تغایر

بیشتر اندیشمندان مسلمان، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «رسول» اخص و مصداقی از نبی است. به این معنا که هر رسولی نبی است، ولی هر نبی‌ای رسول نیست. گفته شده شیعیان بر این نظر اتفاق دارند و نیز این فرق‌گذاری را بیشتر اهل سنت نیز قبول دارند[۴۲]. برخی از مفسران نیز بر این باورند که عبارت «مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ»[۴۳] گویای تغایر بین این دو واژه است[۴۴]؛ زیرا قرآن کریم کلام خداوند حکیم است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف حکمت است. پس بنابر ظاهر آیه این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «نبی» و «رسول» دو واژۀ هم‌معنا نیستند[۴۵] و بین آنها در وجوهی تمایز است که عبارت‌اند از:

  1. اتمام حجت برای مردم: به گفتۀ برخی رسول برتر از نبی است زیرا نبی مأمور رساندن خبر غیب الهی به مردم است و امور لازم را برای سامان بخشیدن به زندگی دنیوی و اخروی مردم، شامل اصول و فروع دین به مردم ابلاغ می‌کند؛ اما رسول علاوه بر مقام نبوت، دارای یک رسالت ویژه، یعنی اتمام حجت است:  رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ [۴۶]؛  لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى [۴۷]. تنها با آمدن رسول حجت بر مردم تمام می‌شود و خداوند حکم نهایی را دربارۀ هلاکت قوم یا ابقای ایشان و برخورداری‌شان از نعمت صادر می‌کند:  وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ [۴۸]. از این آیات و برخی آیات دیگر[۴۹] برمی‌آید که رسول، علاوه بر پیام‌آوری، خصیصۀ اتمام حجت را نیز داراست[۵۰]. بنابراین نبوت و رسالت دو مقام جداگانه‌اند که هریک از آن ‌دو خصوصیاتی دارد. به همین دلیل است که قرآن کریم برخی پیامبران الهی را در یک آیه با هر دو واژه وصف می‌کند[۵۱] و این بدان معناست که آن پیامبر دارای هر دو منصب رسالت و نبوت بوده است و از آنجا که رسول، اخص مصداقی از نبی است، در آیۀ ۵۲ سورۀ حج، قبل از نبی آمده است:  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ [۵۲] و اشکالی بر آن وارد نیست[۵۳].
  2. تبلیغ وحی: رسول کسی است که نه‌تنها ازطرف خداوند به او وحی می‌شود، بلکه مأمور به تبلیغ احکام و معارف الهی به مردم نیز هست؛ اما نبی اگرچه وحی را دریافت می‌کند، ولی ممکن است مأمور به تبلیغ آن نباشد[۵۴] گرچه در میان اندیشمندان مسلمان، این وجه تمایز از دیگر وجوه مشهورتر است، شواهدی بر نادرستی آن دلالت دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
    1. نبی که از ریشة نبأ و به ‌معنای خبردهنده است، مستلزم مأمور به تبلیغ بودن تمام انبیای الهی است؛
    2. ظاهر بسیاری از آیات قرآن[۵۵] که در آنها واژۀ نبی (به‌صورت مفرد یا جمع) آمده است، گویای آن است که انبیا نیز پیام آوران الهی بوده‌اند؛ چون این آیات از ارسال آنان به‌سوی مردم سخن می‌گویند[۵۶]؛ مثلاً می‌فرماید:  وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ [۵۷]. آزمودن مردم به سختی و رنج در صورتی حکیمانه است که احکام الهی به گوش مردم رسیده باشد و این فقط از طریق فرستادن نبی ممکن است. به همین جهت، آیۀ دیگری از برانگیختن انبیا سخن می‌گوید:  كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ [۵۸]. طبق مفاد این آیه، هر نبی‌ای نویدآور و بیم‌دهنده است و نوید و بیم دادن مستلزم مأموریت داشتن برای رساندن پیام الهی است[۵۹].
    3. در آیۀ  يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ [۶۰] پیروی از نبی مطرح شده که مؤید مرسل بودن نبی است.
    4. نافرمانی‌های مردم در مقابل انبیاء به جهت تبلیغ که به قتل آنان می‌‌انجامید مانند آیۀ  وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ [۶۱]، دلیل دیگری بر ارسال نبی است[۶۲].
    5. خداوند در قرآن می‌‌فرماید تمام پیامبران، دشمنانی از انس و جن داشتند:  وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا [۶۳] و روشن است که این دشمنی معلول تبلیغ آنها است. اگر پیامبری دست به تبلیغ آیین خود نزند، کسی با او دشمنی نخواهد کرد و از این که همگی دشمنانی داشته‌اند معلوم می‌‌شود که همگی مبلغ و گوینده احکام الهی بوده اند[۶۴].
  3. داشتن کتاب، شریعت و معجزه: برخی گفته‌اند رسول با داشتن معجزه و کتاب و شریعت از نبی متمایز می‌شود؛ زیرا نبی بدون آنکه معجزه و کتاب داشته باشد، تنها مردم را به شریعت رسول پیش از خود فرا می‌خواند[۶۵]. برای اثبات این نظریه ممکن است به این آیه استدلال شود:  لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ [۶۶]. اما این آیه مؤید خوبی برای این ادعا نیست و این فرق‌گذاری از چند جهت اشکال دارد:
    1. از آیۀ بالا نمی‌توان به صورت قطعی نتیجه گرفت که همۀ رسولان کتاب داشته‌اند؛ زیرا آیه می‌فرماید: «با رسولان کتاب فروفرستادیم» و این با نزول کتاب برای برخی از آنها نیز سازگار است؛ چنان‌که قرآن کریم خطاب به بنی‌اسرائیل می‌فرماید:  وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا [۶۷]، حال آنکه فقط برخی از بنی‌اسرائیل پادشاه بودند و گذشته از این هرگز نمی‌توان گفت: همۀ رسولان، دارای کتاب بودند و اثبات این مسئله کار دشواری است این فرق‌گذاری با روایات نیز ناسازگار است. برای نمونه، طبق روایت ابوذر از حضرت محمد (ص) تعداد پیامبران ۱۲۴ هزار بوده است که ۳۱۳ نفر آنان رسول بوده‌اند و در مجموع ۱۰۴ کتاب آسمانی فرود آمده است؛ طبق این روایت، همۀ رسولان الهی کتاب نداشته‌اند. باتوجه به این روایات که آمار کتاب‌های آسمانی را کمتر از آمار رسولان الهی می‌‌داند، چگونه می‌‌توان گفت رسول کسی است که همراه او کتابی باشد[۶۸]؟
    2. به تصریح قرآن کریم انبیا نیز دارای کتاب بوده‌اند:  كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ [۶۹].
    3. قرآن کریم پیامبرانی را که کتاب و شریعت مستقل نداشته‌اند نیز «رسول» خوانده است از جمله حضرت اسماعیل (ع):  كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا [۷۰] و حضرت لوط (ع)[۷۱] نیز صاحب شریعت نبود و شریعت حضرت ابراهیم (ع) را تبلیغ می‌کرد؛ اما در قرآن با وصف «رسول» آمده:  إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ [۷۲].
    4. از آیات و روایات برمی‌آید که تنها پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند. نقل شده: از امام صادق (ع) دربارۀ آیۀ الگو:متن قرآ«[۷۳] پرسیده شد. حضرت فرمودند: «نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (ص)». پرسیده شد: چگونه ایشان اولوالعزم شده‌اند؟ فرمودند: «بدین جهت که نوح با کتاب و شریعت برانگیخته شد و هر پیامبری که پس از او آمد، کتاب و شریعت و راه نوح را پی گرفت، تااینکه ابراهیم (ع) با صحیفه‌ها و عزم بر ترک کتاب نوح آمد و هر پیامبری پس از او به کتاب و شریعت و راه وی بود، تا اینکه موسی (ع) با تورات و عزم بر ترک صحیفه‌ها آمد و هر پیامبری پس از وی به تورات و شریعت و راه او بود، تا اینکه مسیح (ع) با انجیل و عزم بر ترک شریعت و راه موسی (ع) آمد و پیامبران بعد از او به شریعت و راه او بودند، تا اینکه حضرت محمد (ص) با قرآن و شریعت و راه جدید آمد و حلال او تا روز قیامت حلال، و حرام او تا روز قیامت حرام است. اینان پیامبران اولوالعزم هستند»[۷۴]. با توجه به روایت مذکور می‌توان از قرآن کریم نیز استفاده کرد که فقط پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند:  شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى [۷۵]. این آیۀ شریفه گویای آن است که شرایع تنها در انحصار پنج تن از پیامبران، یعنی پیامبران معروف به اولوالعزم، بوده است؛[۷۶] زیرا آیه درصدد منت نهادن و بیان نعمت خداوند بر امت اسلامی است؛ ازآن ‌رو که اسلام شامل تمام شرایع الهی است. بنابراین اگر غیر از پیامبر اسلام و چهار پیامبر دیگری که در این آیه نامشان آمده است، پیامبر دیگری صاحب شریعت بود، می‌بایست نامش در آیه می‌آمد.
    5. بنابر قرآن کریم برخی انبیای الهی نیز که رسول و صاحب شریعت نبوده‌اند، معجزاتی داشته‌اند برای مثال: حضرت صالح برای قوم ثمود شتری از دل کوه بیرون آورد و به آنان فرمود:  نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا [۷۷].[۷۸]
  4. رؤیت فرشته: برخی گفته اند: رسول یک اطلاق عام دارد یعنی کسی که با خدا از طریق وحی تشریعی[۷۹] ارتباط دارد و مأمور به تبلیغ است و حجت بر بشر به‌واسطۀ آنها تمام شده و این نوع اطلاق همۀ فرستادگان از جانب خداوند را برای هدایت بشر شامل است و از این جهت فرقی بین نبی و رسول نیست اما در اطلاق خاص که به گروهی از پیامبران اختصاص دارد بین نبی و رسول تفاوت هست. به این معنی که طبق روایات[۸۰] گروهی از پیامبران اینگونه بوده‌اند که فرشتۀ وحی را علاوه بر اینکه در عالم رویا مشاهده می‌‌کردند و صدا و سخن او را می‌‌شنیدند در عالم بیداری هم او را مشاهده می‌‌کردند و بااو صحبت می‌‌کردند. این عده از انبیاء با این خصوصیت رسول نامیده شدند در نتیجه تفاوت رسول با نبی در اختلاف طبقات و ویژگی آنهاست[۸۱].

علائم اثبات رسالت

حکمت خداوند اقتضا می‌کند پیامبرانی را از میان انسان‌ها برگزیند تا احکام و معارف الهی را از طریق وحی دریافت کنند و به مردم برسانند. حال با توجه به نامحسوس بودن وحی برای مردم عادی و گواه‌طلبی انسان، پیغمبران و رسولانی که خداوند برای بندگانش فرستاده است باید با دلایل و براهین آشکاری همراه باشند که درستی ادعای آنان را تأیید کند تا بر این تاکید شود که آنها از رسولان و فرستادگان خداوند هستند تا حجت بر مردم تمام شود و آنان هیچ عذری در نپذیرفتن و اطاعت نکردن از آنها نداشته باشند؛ زیرا به گواهی تاریخ، برخی افراد به‌دروغ مدعی نبوت و سفارت از طرف خداوند شده‌اند تا از این طریق، به جاه و مقام و یاری خداوند و تأیید او برسند. این پیامبران دروغین توانسته‌اند گروهی از ساده‌دلان را فریفته، آنان را پیرو خود کنند گرچه گاهی می‌توان با استفاده از برخی قراین به کذب مدعیان دروغین نبوت پی ‌برد[۸۲]، ممکن است کسانی هم باشند که به‌دروغ ادعای نبوت کنند، ولی نتوان با قراین به دروغ آنان پی برد. بنابراین به ‌مقتضای حکمت الهی باید یک یا چند راه عمومی برای شناخت پیامبران راستین وجود داشته باشد تا در بعثت انبیا نقض غرض رخ ندهد[۸۳]، برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  1. هماهنگی در اصول: از جمله دلایل نبوت یکی بودن اصول دعوت رسول با اصول دعوت دیگر پیامبران است و از جملۀ این اصول دعوت به آیین توحید است که در منطق پیامبران جلوه‌های فراوانی دارد از جمله:
    1. پرستش خدا: تمام پیامبران برای گسترش کلمۀ توحید برانگیخته شده و قرآن به این حقیقت اشاره کرده است:  وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ [۸۴]؛  وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ [۸۵]. دعوت به خدای یگانه یکی از جلوه‌های توحید در آیین همۀ پیامبران است، از برخی آیات استفاده می‌‌شود گرایش به خدای یگانه آیین فطری است و شرک وگرایش به کثرت در آلهه، انحراف از فطرت است، قرآن پس از آنکه یادآور می‌‌شود که آیین توحید، آیین فطرت است، گروهی را که از آن جدا شده‌اند توبیخ نموده و می‌‌فرماید:  وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ [۸۶].
    2. دعوت به دین اسلام: جلوۀ دیگر از دعوت پیامبران به وحدت و یگانگی، مبعوث شدن همگی به تبلیغ یک آیین و دعوت به یک دین به نام اسلام است و اگر هم تفاوتی هست، تفاوت در شریعت‌ها و به اصطلاح آبشخورها است و گرنه فیض جاری در مجاری وحی به سوی بندگان، از نظر و اقعیت یکی است. چنان که می‌‌فرماید:  إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ [۸۷].
    3. دعوت به ایمان به پیامبران دیگر: یکی دیگر از مظاهر وحدت در دعوت‌های انبیا این بود که هر یک از آنان مردم را به ایمان به پیامبران دیگر دعوت نموده‌اند و باید همۀ امت‌ها به استواری تمام شرایع ایمان بیاورند. چنان که می‌‌فرماید:  لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [۸۸].[۸۹]
  2. معجزه: معجزه کاری خارق‌العاده است که با عنایت ویژۀ خداوند، به ‌دست مدعی نبوت، برای اثبات صدق مدعای خویش انجام می‌گیرد و همراه با تحدی (به مبارزه‌طلبیدن)[۹۰] و مطابق با مدعای مدعی نبوت است[۹۱]. مردم از کسانی که ادعای پیامبری می‌کردند، نشانه‌ای خدایی می‌خواستند و در مواقعی که این درخواست آنان برخاسته از حس حقیقت‌جویی بود، انبیا به اذن خداوند نشانه‌ای الهی می‌آوردند. از امام صادق (ع) پرسیده شد: «به چه علت خداوند به پیامبران و شما (امامان) معجزه داده است؟» فرمودند: «تا دلیلی بر راستی مدعای (رسالت الهی) آورندۀ آن باشد. معجزه نشانۀ خداست و خدا آن را به کسی جز پیامبران و حجت‌های خود نمی‌بخشد، تا راستیِ راست‌گو و دروغِ دروغ‌گو آشکار شود»[۹۲].[۹۳] برخی معجزات پیامبران خاص که در قرآن کریم هم به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:
    1. معجزات حضرت موسی (ع):  وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى أَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى [۹۴].
    2. معجزات پیامبر اسلام (ص): از جمله معجزۀ بزرگ پیامبر (ص) قرآن کریم است، در حالی که ایشان درس ناخوانده بوده و قادر به خواندن و نوشتن نبود. خدا می‌‌فرماید:  قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا [۹۵].[۹۶]
    3. معجزات حضرت عیسی (ع):  وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ [۹۷].[۹۸]
    4. معجزۀ حضرت صالح (ع): حضرت صالح (ع) ‌ به درخواست مردم ماده ‌شتری از دل کوه درآورد تا حقانیت دعوتش را اثبات کند:  وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً [۹۹].[۱۰۰]
  3. بشارت پیامبر پیشین: هرگاه نبوت فردی با دلایل قطعی ثابت شد و او نشانه‌ها و ویژگی‌های پیامبر بعد از خود را به گونه ای روشن بیان کرد، آنگاه خصوصیات وارد در کلام او به نحو روشن بر فردی منطبق گردید، در این صورت می‌‌توان نبی بعدی را از طریق کلام صریح پیامبر پیشین شناخت. کلام صریح پیامبر قبل بر پیامبر بعد از خود و معرفی شخص او و یا بیان نشانه‌ها و ویژگی‌های او امری است که طبع رسالت و هدف نبوت آن را اقتضا می‌‌کند تا اینکه راه برای گرایش انسان‌های حقیقت جو به رسولان الهی از هر جهت هموار گردد و در نتیجه هدف بعثت تأمین شود چنانکه در تاریخ امامان معصوم (ع) این نکته به روشنی دیده می‌‌شود که امام قبل، امام پس از خود را گاهی به صورت خاص وگاهی با بیان نشانه‌های او، معرفی نموده است، قطعاً این روش مورد توجه پیامبران نیز بوده است چنانکه در خصوص پیامبر اسلام برخی آیات قرآنی به صراحت این مطلب را تأیید می‌‌کند، هر چند به خاطر تحریف حقایق تاریخی این مطلب در مورد همه پیامبران در دسترس نیست. مسلمانان مدعی آن هستند که حضرت مسیح پیامبر پس از خود را به عنوان فردی به نام «احمد» تعیین کرده است و قرآن این حقیقت را یادآور شده است:  وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ [۱۰۱].[۱۰۲]

نسبت بین رسالت با امامت

روایات بر این امر تأکید دارند که امامت مقامی فراتر از نبوت و رسالت است[۱۰۳]. معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۱۰۴]. رسالت جنبه ظاهر و هدایت ظاهری را رهبری می‌‌کند که امام علاوه بر این، هدایت باطنی را هم به عهده دارد. امامت مقام ولایت کلّیه و مطلقه الهی و مرتبه خاصی از قرب الهی است و رسالت این گونه نیست. قرآن همچنین بعد از یادکرد از چند پیامبر الهی، می‌فرماید:  وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ [۱۰۵]؛ دربارۀ برخی پیامبران الهی نیز آمده است:  وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ [۱۰۶]. از مجموع این آیات استفاده می‌شود بعضی پیامبران از جمله حضرت ابراهیم (ع) دارای مقام امامت نیز بوده‌اند[۱۰۷] و خداوند مقام امامت را در اواخر عمر ابراهیم (ع) و پس از سال‌ها نبوت و رسالت و بعد از قبولی‌اش در یک امتحان بزرگ به او عنایت فرمود[۱۰۸]، از این رو گفته شده" نبوّت حاصل نمی‌شود مگر پس از عبودیّت خداوند و رسالت ممکن نیست مگر بعد از نبوّت و رسیدن به مقام خلّت ممکن نیست مگر پس از نیل به مقام رسالت و مقام امامت به کسی داده نمی‌شود، مگر اینکه به مقام خلّت (خلیل اللهی) رسیده باشد»[۱۰۹]. در قرآن مجید، امام بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌:  وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ [۱۱۰].
  2. کتاب آسمانی:  وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً [۱۱۱].

مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. امام حق:  وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۱۱۲]؛
  2. امام باطل:  فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ [۱۱۳] و  وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۱۱۴].

اما امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است:  وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۱۱۵] یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران (ع)، عنایت می‌شود[۱۱۶].

ویژگی‌های رسالت و امامت

برخی از ویژگی‌های رسالت و امامت عبارت‌اند از:

  1. عصمت: مراد از عصمت، ملکه‌ای نفسانی و قوه‌ای روحانی است که خدا به برخی افراد می‌دهد و همین مانع از لغزش آنان به سمت گناه و خطا می‌شود و همچنین موهبتی الهی به بندگانی است که خدا می‌داند هرگز به ‌اختیار گناه نمی‌کنند:  اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ [۱۱۷] و شیعیان همۀ پیامبران را از ابتدای تولد تا پایان عمر از همۀ گناهان معصوم می‌دانند[۱۱۸]. عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی و در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان[۱۱۹] مستند به دلیل عقلی است؛ زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد[۱۲۰].[۱۲۱] افزون بر ادلۀ عقلی، آیات قرآن نیز بر عصمت پیامبران در امر وحی دلالت دارند؛ مانند آیاتی که مردم را به پیروی مطلق از پیامبر فرامی‌خوانند:  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ [۱۲۲] و آیاتی که پیامبران را از عمل به اوامر غیرالهی نهی می‌کنند:  مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ [۱۲۳]. با برهان عقلی تنها می‌توان ضرورت عصمت پیامبران را در امور وحیانی ثابت کرد؛ ولی آیات و روایات گواهی می‌دهند پیامبران در عمل به اوامر الهی نیز معصوم‌اند؛ مانند آیاتی که پیامبران را «مُخلَص» معرفی می‌کنند:  وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا [۱۲۴]. قرآن تصریح می‌‌کند خداوند با عنایتی که به برخی از بندگان «مخلَص» دارد، آنها را از کارهای زشت دور می‌کند و وجودشان را از انحرافات و پلیدی‌ها مصون می‌دارد[۱۲۵].
  2. نصب از سوی خدا: آیۀ تبلیغ:  يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ [۱۲۶]. امامت را هم‌سنگ رسالت پیامبر (ص) و آیۀ اکمال:  الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا [۱۲۷] آن را کامل‌کنندۀ دین معرفی می‌کند. این دو آیه و برخی آیات دیگر بر لزوم نصب امام ازسوی خدا دلالت دارند[۱۲۸].
  3. علم خدادادی: در قرآن کریم آیات متعددی هست که بر علم خدادادی امام دلالت دارد از جمله:  وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۱۲۹]. روایاتی از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده که می‌گوید مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، امام علی (ع) است. ازجمله: از امام باقر (ع) سؤال شد: «مقصود از آیۀ  قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ  چیست؟» فرمودند: «مقصود خداوند، ما اهل‌بیت هستیم و علی نخستین و برترین و بهترین ما پس از پیامبر است»[۱۳۰]. در این روایت امام باقر (ع)، امامان را مصداق مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب می‌داند و حضرت علی (ع) را اولین و بهترین ایشان معرفی می‌کند[۱۳۱].
  4. هم‌زبانی با قوم خویش: بنابر آیات بسیاری از قرآن کریم، هر پیامبری که در میان امت خویش برانگیخته می‌شده به زبان همان قوم سخن می‌گفته است؛ حتی پیامبرانی که دارای رسالت عمومی و جهانی‌اند به زبان همان قومی سخن می‌گفته‌اند که از میان آنان برخاسته و در بین آنان می‌زیسته‌اند. مانند آیۀ:  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ [۱۳۲].[۱۳۳]
  5. اخلاص و پرهیز از درخواست پاداش: یکی دیگر از ویژگی‌های مشترک انبیا آن است که رسالت الهی‌شان را تنها برای رضای خدا انجام می‌دادند و در برابر زحمات طاقت‌فرسایشان، هیچ‌گونه مزد و پاداشی از مردم نمی‌خواستند. خداوند در آیات فراوانی از قول پیامبران نقل می‌کند که با صراحت به مخاطبانشان می‌گفتند:  وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ [۱۳۴]؛  وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ [۱۳۵].[۱۳۶]
  6. نترسیدن از غیرخدا: پیامبران الهی جز از خداوند نمی‌ترسیده‌اند و این از ویژگی‌های مشترک آنان بوده است:  الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا [۱۳۷] و علت اینکه پیامبران در سخت‌ترین موقعیت‌ها از هیچ قدرتی هراس به دل راه نمی‌دادند، این بود که از قدرت الهی آگاه بودند و می‌دانستند که هیچ قدرتی جز به اذن الهی عمل نمی‌کند و توکل ایشان بر خداوند بوده است[۱۳۸].[۱۳۹]

جایگاه رسالت و امامت در قرآن

رسالت و امامت، عالی‏‌ترین مقامات الهی هستند که در قرآن کریم از آنها یاد شده و بر عظمت و اهمیت آنها تأکید شده است و با استناد به آیات صریح قرآنی از جمله:  الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا [۱۴۰]؛  يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ [۱۴۱]؛ و روایاتی[۱۴۲] که در شأن نزول این آیات آمده می‌‌توان فهمید ولایت امیرالمؤمنین (ع) باعث تکمیل رسالت نبوی است و دین بدون پذیرش ولایت ۱۲ امام معصوم، دینی ناقص بوده و مورد رضای خداوند نیست[۱۴۳]. بنابراین امامت، لازمۀ رسالت است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا طبق فرمایش قرآن بدون امامت، مقصود اصلی ارسال رسولان الهی و انزال کتب آسمانی که همان برقراری جامعۀ عدل الهی است، محقق نمی‌شود:  لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ [۱۴۴]. در این آیه نیز مصداق کتاب و میزان، قرآن و علی (ع) و اولاد پاکش هستند که در طول زمان گذشته تا به امروز بوده و حجت الهی بر تمام اهل زمین تمام شده است؛ بنابراین طبق آیۀ کریمۀ  وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ [۱۴۵] و حدیث ثقلین: «من پس از خود، در میان شما دو یادگار گرانبها برجای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) چنانچه به این دو، دست آویختید و از آنها پیروی کردید، پس از من هیچ‌گاه گمراه نخواهید شد»[۱۴۶]، راز اصلی انحطاط و شکست جامعۀ مسلمانان امروز و دیروز جدا شدن آنان از خط امامت الهی و پشت کردن به کتاب خدا و امامت معصوم است؛ اما امید است مسلمین با رشد روزافزون و آگاهی و عبرت‌آموزی از درس‌های تلخ تاریخ گذشته، بار دیگر به خانۀ رسول خدا برگردند و با ندامت از تقصیر گذشته خود، در حق امامت الهی، درهای عزت و سعادت دنیا و آخرت را بر روی خود بگشایند که به همین مطلب در سورۀ نساء اشاره شده است:  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا [۱۴۷]. اگر دربارۀ این آیه تأمل شود، روشن می‌شود آنچه با صدر و ذیل آیه و نیز با آیات قبل و بعد آن مناسبت دارد، این است که مراد از ظلم به نفس، ستمی است که در نتیجۀ سرپیچی از اطاعت رسول خدا در مورد امامت الهی حضرت علی (ع) و معصومان از اولاد ایشان تحقق یافت که فقط با بازگشت به اطاعت رسول خدا و پیروی از امامت الهی، جبران خواهد شد[۱۴۸].

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع رسالت

پانویس

  1. ثلاثی مزید باب افعال؛ انصاری، محمد بن مکرم بن احمد، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳ (ذیل واژۀ رسل)؛ دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴ (ذیل واژۀ رسالت).
  2. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.
  3. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  4. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد عمر بن تمیم ابو عبدالرحمن، العین، ج ۷، ص ۲۴۱ (ذیل واژۀ رسل).
  6. خاتمی، احمد، فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.
  7. التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸(ذیل واژۀ رسل).
  8. التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.
  9. احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۹۲.
  10. الرسول: الرسالة...وقوله «إِنّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ لم یقل رُسُل رب العالمین لانّ فُعولا وفعیلا یستوی فیه المذکر والمؤنث والواحد والجمع مثل عَدو وصَدیق؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۷۰۹.
  11. محمد ‌بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۱۴.
  12. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۳.
  13. ر. ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (ع)»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.
  14. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۸.
  15. جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.
  16. شرح باب حادی عشر، ص ۱۳۹.
  17. «و پادشاه گفت: او را پیش من آورید! چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد» سوره یوسف، آیه ۵۰.
  18. «که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است» سوره حاقه، آیه ۴۰.
  19. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  20. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  21. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۴ ـ ۴۹.
  22. التعریفات، ص ۱۴۸ (ذیل واژۀ رسول).
  23. شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.
  24. التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱ـ۱۳۲.
  25. التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷ـ ۱۱۹ (ذیل واژۀ رسل).
  26. ر. ک: رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.
  27. ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  28. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
  29. همدانی، قاضی عبدالجبار‌بن‌احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۷.
  30. «ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
  31. «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
  32. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  33. «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.
  34. «و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.
  35. «پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
  36. «جز پیام‌رسانی از سوی خداوند و رساندن رسالت‌های او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
  37. «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم» سوره صف، آیه ۶.
  38. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، باب طبقات الأنبیاء والرسل والأئمّة، ص ۱۷۴. البته یک چنین افراد را نبی و پیامبر خواندن یک نوع توسعه در اطلاق است والاّ نبوتی که از خود إنسان تجاوز نکند، چه معنی می‌‌تواند داشته باشد جز این که بگوییم این فرد نبی به معنی خبرگیر است نه گزارش گر.
  39. «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.
  40. «چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد» سوره یوسف، آیه ۵۰.
  41. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۲۴.
  42. واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول؛ محمدبن‌محمدبن‌نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.
  43. سورۀ حج، آیۀ ۵۲.
  44. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴.
  45. روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از قول امام صادق (ع) می‌خوانیم: «اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک»؛ اصول الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  46. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  47. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  48. «و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۴۷.
  49. مانند: سورۀ مائده، آیۀ۱۹؛ سورۀ یس، آیات۶۰ـ۶۱ و سورۀ اسراء، آیۀ ۱۵.
  50. ر. ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۹ـ ۱۴۲، ۲۱۶.
  51. مانند: سورۀ اعراف، آیۀ۱۵۸؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۴ و سورۀ حج، آیۀ۵۲.
  52. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.
  53. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و رهنما‌شناسی، ص ۵۵ ـ ۵۶.
  54. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۳۱؛ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۴، ص۹۰؛ علم الیقین، ج۱، ص۳۶۶.
  55. مانند: سوره احزاب، آیه ۴۵؛ سوره حج، آیه ۵۲ و سوره زخرف، آیه ۶.
  56. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱.
  57. «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
  58. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  59. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۱ ـ ۵۳.
  60. «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
  61. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  62. ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  63. «و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.
  64. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۳۱۲.
  65. زمخشری، محمود‌بن‌‌عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۶۴؛ رازی، فخرالدین محمدبن‌عمر، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲۳، ص۴۹.
  66. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.
  67. «و شما را پادشاه کرد» سوره مائده، آیه ۲۰.
  68. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.
  69. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  70. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  71. تورات حضرت لوط (ع) را برادرزادۀ حضرت ابراهیم (ع) می‌خواند؛ پیدایش، باب ۱۴، ش ۱۲؛ برخی مفسران احتمال داده‌اند که وی خواهرزادۀ ابراهیم (ع) بوده است؛ طبرسی، ابوعلی فضل‌‌بن‌حسن، ‌ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۲، ص۳۲۹.
  72. «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.
  73. «بنابراين شكيبا باش همان‏گونه كه پيامبران اولوا العزم شكيبايى ورزيدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  74. «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «(فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُواالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(؟ فَقَالَ: نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ (ص). قُلْتُ:کیفَ صَارُوا أُولِی الْعَزْمِ؟ قَالَ: لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِکتَابٍ وَ شَرِیعَةٍ وَ کلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ أَخَذَ بِکتَابِ نُوحٍ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ إِبْرَاهِیمُ (ع) بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک کتَابِ نُوحٍ لَا کفْراً بِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِیمَ (ع) أَخَذَ بِشَرِیعَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّی جَاءَ مُوسَی بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک الصُّحُفِ وَ کلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ مُوسَی (ع) أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ الْمَسِیحُ (ع) بِالْإِنْجِیلِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک شَرِیعَةِ مُوسَی وَ مِنْهَاجِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ الْمَسِیحِ أَخَذَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ مُحَمَّدٌ (ص) فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ؟ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَی‏ یوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ فَهَؤُلَاءِأُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ (ع)»؛ بحار الانوار، ج۱۱، باب۱، ص۵۶، حدیث ۵۵.
  75. «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم» سوره شوری، آیه ۱۳.
  76. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۹.
  77. «پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.
  78. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۵۲ ـ ۵۵.
  79. انسان‌های عادی از طریق حس و تجربه و یا تفکر و استدلال به نتایجی می‌‌رسند ولی هرگاه انسانی از ابزار شناختی بهره گرفت که مربوط به این دو نوع معرفت نیست، بلکه یک نوع آگاهی سوم باشد که از عالم بالا بر نفس او فرود آید و هدف آن، هدایت اجتماع بشری به سوی کمال باشد در این صورت به چنین آگاهی «وحی تشریعی» گفته می‌‌شود در حقیقت، وحی تشریعی از نظر ماهیت وحقیقت با برخی از اقسام پیشین، تفاوت ومباینت ندارد، چیزی که هست در وحی تشریعی مسئله هدایت انسان‌ها به سوی مبدأ و معاد، به عنوان قید لازم اخذ گردیده است؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶.
  80. عن زرارة قال: سألت أبا جعفر عن قول االله عز وجل: (وکان رسولا نبیا) ما الرسول وما النبی؟ قال: النبی الذی یری فی منامه ویسمع الصوت ولایعاین الملک والرسول الذی یسمع الصوت ویری فی المنام ویعاین الملک»... ؛ اصول کافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  81. ر. ک: ربانی گلپایگانی، استاد علی، درسگفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت»، جلسۀ ۳۰.
  82. مانند: الف) وجود تناقض قطعی در آنچه او به‌عنوان وحی آورده است؛ ب) مخالفت قطعی مدعیاتش با عقل، مانند جسم شمردن خدا و نیکو دانستن ظلم؛ ج) انجام کاری برخلاف تمام شرایع الهی، مانند دزدی و بی‌عفتی؛ د) تکذیب پیامبر دیگر یا تردید درباره آن؛ ه‍) درخواست مزد مادی برای رسالت خود؛ مصباح یزدی، محمدتقی، اصول عقاید (۲)؛ راهنماشناسی، ص۱۹۱ـ۱۹۲.
  83. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۴۵ـ۱۴۶.
  84. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  85. «و از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس، آیا به جای (خداوند) بخشنده خدایانی را قرار داده‌ایم که پرستیده شوند؟» سوره زخرف، آیه ۴۵.
  86. «و از مشرکان نباشید، از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند» سوره روم، آیه ۳۱ ـ ۳۲
  87. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  88. «میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرمانبردار اوييم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  89. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  90. جوهری گوید: تحدیّت فلاناً، اذا باریته فی فعل ونازعته الغلبة؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۳۱۰.
  91. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۷۰.
  92. «عن ابی بصیر، قال: «قلت لأبی عبد الله (ع): لأی علّة أعطی الله عزوجل انبیاءَه ورسله وأعطاکم المعجزة؟ فقال: لیکون دلیلاً علی صدق من أتی به، والمعجزة علامة لله لا یعطیها الاّ أنبیائه ورسله وحججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب»؛ فخرالدین محمد‌بن‌عمر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۲۲ـ۲۳.
  93. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۸۶.
  94. «و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟ گفت: چوبدست من است كه بر آن تكيه مى‏ كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏ ريزم و مرا بدان نيازهايى ديگر است. فرمود: آن را بیفکن، ای موسی! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (چوبدست) ماری شد که می‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم و دست خويش (از گريبان به) زير بازو بر تا بى‏هيچ بيمارى درخشان برآيد به نشانه اى ديگر تا به تو برخی از نشانه های بزرگ خویش را نشان دهیم» سوره طه، آیه ۱۷ ـ ۲۳
  95. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹
  96. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما‌شناسی، ص ۲۵۷.
  97. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  98. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۲۱۳.
  99. «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است» سوره اعراف، آیه ۷۳.
  100. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۲۱۰.
  101. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.
  102. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنما‌شناسی، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۹؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.
  103. برای نمونه، امام رضا (ع) فرمودند: «انَّ الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل (ع) بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة»؛ حسینی بحرانی، هاشم‌بن‌سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷، ح۵؛ اهل سنت، امامت را در این آیه به مقام نبوت تفسیر کرده‌اند، اما شواهد حاکی از نادرستی این تفسیر است.
  104. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص ۵۶ ـ ۵۸.
  105. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  106. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  107. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲.
  108. با توجه این نکته که حضرت ابراهیم (ع) این مقام را برای فرزندان خود نیز خواسته است، فهمیده می‌شود که حضرت اسماعیل و اسحاق (ع) به دنیا آمده بوده‌اند و حضرت ابراهیم (ع) هم در سنین پیری فرزنددار شده بود؛ زیرا قرآن از قول آن حضرت می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَق»؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۹؛ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۰، ۲۸۰.
  109. ر. ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی - تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (ع)»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.
  110. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  111. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.
  112. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند
  113. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  114. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  115. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  116. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص، ۵۶ ـ ۵۸.
  117. «خدا بهتر مى ‏داند رسالتش را كجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  118. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷.
  119. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.
  120. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶.
  121. رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.
  122. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  123. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  124. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  125. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۲۹۶ ـ ۲۹۹.
  126. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  127. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  128. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۰۷ ـ ۶۱۰.
  129. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس است» سوره رعد، آیه ۴۳.
  130. «قال: قلت لابی جعفر (ع): قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ. قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّ (ص)»؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۵۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵ـ۶، ص۳۰۱.
  131. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.
  132. «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  133. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۸.
  134. «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
  135. «و تو از آنان برای این (رسالت خویش) پاداشی نمی‌خواهی؛ این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.
  136. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۹.
  137. «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  138. ر. ک: سورۀ آل‌عمران، ۱۵۹؛ سورۀ نساء، آیۀ ۸۱؛ سورۀ نحل، آیۀ ۷۹؛ سورۀ هود، آیات ۵۶، ۸۸.
  139. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۲۴.
  140. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  141. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  142. .حسکانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌کند: ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول الله (ص): الله اکبر علی اکمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ «پیامبر اسلام (ص) مردم را [به بیعت با علی (ع) به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یکدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة  الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي  نازل شد. پس پیامبر (ص) فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ عبیدالله‌بن‌عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵؛ جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۳۷۹؛ روایت دیگر، نقل شده: «پیامبر اکرم (ص) در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبر (ص) فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد:  الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا . در این هنگام پیامبر تکبیر گفت و مردم دریافتند که بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبر (ص) فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی (ع) پس از من است». آن‌گاه ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی (ع) است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذکر فرمود»؛ هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج۱۰، باب ۵۸، ح۴.
  143. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنماشناسی، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۹.
  144. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  145. «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
  146. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۳، ح۸.
  147. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  148. ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۲۰-۲۷.