شأن امام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از شؤون امام)

مقدمه

با توجه به آنچه تاریخ گزارش داده است، اغلب امامان (ع) شرایط به دست گرفتن حکومت را نیافتند. با وجود این، چنان نبود که ایشان در خانه نشسته، کنج عزلت برگزینند. امام به عنوان پیشوای حقیقی جامعه نسبت به حفظ دین، پاسداری از خون مسلمانان و نیز پایداری نظام اجتماعی مسلمانان نیز وظایفی دارد که مهم‌ترین آنها حفظ مذهب حق، یعنی مذهب تشیع است. در این بخش، به بررسی این شئون می‌پردازیم:

حفظ مذهب

اگرچه در پی کودتایی تلخ، امامان معصوم (ع) از رهبری جامعه اسلامی کنار نهاده شدند، این امر مانع از رهبری مذهب برحق شیعه به وسیله ایشان نشد؛ چه، هنوز بودند شیعیانی که باوری راستین به امامان منصوب از جانب خداوند متعال داشته، با جان و دل پیرو ایشان بودند. اینان در آن روزگار گروهی اندک بودند که گرچه نتوانستند به دستور پیامبر مبنی بر جانشینی امام علی (ع) جامه عمل بپوشانند، دست‌کم عقیده خود را مبنی بر آنکه خلافت و جانشینی، تنها شایسته آن حضرت است، ابراز، و بر آن تأکید کردند. آنان همان شیعیان علی (ع) هستند که از رستگاران روز قیامت به شمار آمده‌اند[۱].[۲]

بی‌گمان، آن‌گاه که امام (ع) از مسئولیت رهبری کل جامعه اسلامی بازداشته می‌شود، چنین نیست که نسبت به رهبری مذهب تشیع وظیفه‌ای بر عهده نداشته باشد؛ بلکه سیره امامان (ع) نشان از احساس وظیفه ایشان نسبت به حفظ و تداوم مذهب تشیع دارد. حفظ و تداوم مذهب، از راه‌های مختلف به وسیله ایشان انجام شده است که برای مثال می‌توان به چند نمونه اشاره کرد:

نخست: تقیه

دوم: دفاع در برابر شبهات ضد شیعی

سوم: جلوگیری از انحراف شیعیان

تفویض شئون نبوت به امام

امامان (ع) دارای صفات کمالی خاص مانند عصمت، علم غیب، الهام و حجت الهی، انتصاب به مقام امامت توسط پیامبر و خداوند می‌‌باشند. برخی از مستشکلان تفویض چنین صفاتی توسط پیامبر (ص) به امامان را ناقض اصل خاتمیت توصیف نموده و از این راهکار به انکار صفات فوق دست یازیدند. برخی می‌‌گویند:این عین تناقض است که رسول خاتم به کسی یا کسانی حقوقی را ببخشد که ناقض خاتمیت باشد[۳].

اشکال اساسی این اشکال تعریف خاص آن از معنا و مفهوم خاتمیت است که در این اشکال متشکل خاتمیت را عام و به تعبیری غلیظ - مقابل رقیق - تفسیر نموده و هر نوع صفت کمالی مشابه به غیر پیامبر و یا موجود در پیامبر را با پیامبری مساوی انگاشته و تعمیم آن صفت به غیر پیامبر را با اصل خاتمیت متناقض می‌ خواند. در حالی که - چنان که در صفات پیشین گذشت - معنا و مفهوم خاتمیت نه انحصار صفا عصمت، الهام و علم غیب و حجیت به پیامبر و عدم بسط و تعمیم آن به امام بلکه معنای آن خاتمیت ظهور پیامبر جدید و شریعت جدید است،. معتقدان به اصل امامت هرگز مدعی شریعت و پیامبر جدید نیستند، نهایت آنان امامان خویش را منصوب آخرین پیامبران می‌ دانند که شئون مختلف مانند حجیت و عصمت کلام و رفتارشان، جانشینی در عرصه‌های تفسیر دین و دنیا از طرف پیامبر (ص) و خداوند به امامان شیعه تفویض شده است.

این معنا از خاتمیت و عدم تنافی آن با اصول نبوت و خاتمیت دقیقاً در کلام نبوی آمده است، آنجا که امام علی (ع) درباره رؤیت فرشته وحی و شنیدن صدای وی و نیز شنیدن ضجه شیطان به پیامبر (ص) مطالبی فرمود، حضرت به علی (ع) فرمود:«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ»[۴].

در این حدیث پیامبر (ص) اصل صفت الهام و مواجهه با فرشته وحی و شنیدن پیام نفی نمی‌کند، بلکه بنفی نمی‌‌کند، بلکه ضمن پذیرش آن تنها صفت نبوت را از حضرت علی (ع) سلب می‌‌کند. در روایات دیگر پیامبر (ص) صفات مختلف کمالی مانند عصمت، حجیت و واجب الاطاعة را به حضرت علی (ع) تفویض می‌‌کند که تفویض آن در پاسخ شبهات پیشین گذشت. به دیگر سخن بر معنا و مفهوم خاتمیت قطعاً پیامبر اسلام (ص) از همه بشر (...) عالم‌تر است و اگر تفویض صفات و شئون مزبور حضرت علی (ع) با خاتمیت منافات داشت، هرگز چنین نمی‌‌کرد. مگر اینکه کسی مدعی باشد - العیاذبالله - به پیامبر (ص) درس خاتمیت یاد بدهد یا بر عدم عصمت وی در این مسئله اعتقاد داشته باشد که چنین کسی نخست باید مدعای خود را به صورت شفاف بیان کند تا پاسخ لازم داده شود[۵].

رابطه شأن امامت با نصب الهی

با توجه به جایگاه و حقیقت مقام و منصب امامت و شئون و مسؤولیت‌ها و صفاتی نظیر علم خدادادی و مصونیت از هرگناه و خطا و عیبی و اینکه هر آنچه در هدایت لازم است باید به امام اعطا شود، قطعاً چنین امام و هادی الهی لازم است منصوب از جانب خداوند تعالی باشد. ما نمی‌توانیم یک فرد معمولی را - هرچند فی الجمله از دیگران برتر باشد - امام و هادی خود قرار دهیم بلکه پیشوای امت و رهبر جامعه اسلامی به عنوان خلیفه رسول الله با ویژگی‌های فرابشری را فقط باید خداوند نصب کند.

توجه به مقام و منصب امامت مستلزم نصب الهی است و این ملازمه را امام رضا (ع) تبیین کرده‌اند: «هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ».

امام رضا (ع) در موهوبی بودن و اکتسابی نبودن جایگاه و منصب امامت به وضوح و روشنی بیان می‌‌فرماید: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفِعْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ»[۶].[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلِيٍّ (ع): يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۶. همچنین، ر. ک: شیخ طوسی، الامالی، ص۵۵۱.
  2. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۹۰.
  3. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص ۱۳۵.
  4. «تو آنچه را می‌‏شنوم می‏‌شنوی، و آنچه را می‏‌بينم می‏‌بينی، جز اينكه پيامبر نيستی‏» نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  5. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۰ - ۲۱۲.
  6. عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۱۹.
  7. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹