مقدمه

مذاهب کلامی‌درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر امام (ع) عادل نباشد، یا تسلیم ظلم می‌شود که از رذایل اخلاقی و مخالف با عصمت است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با عصمت مخالفت دارد[۱]. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام (ع) دانسته‌اند[۲]. معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام (ع) شناخته‌اند[۳] از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است[۴].

دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت و پارسایی در باب امامت است[۵]؛ حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانسته‌اند، به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید[۶]، آنچه این سخن را تأیید می‌کند سخن احمد بن حنبل است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد؛ واجب اس[۷].

از نظر اکثر اهل حدیث؛ امام (ع) با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمی‌شود و قیام علیه او روا نیست؛ فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد[۸].

با اینکه ماتریدیه در کلام؛ روشی عقلی دارند؛ ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمی‌شود[۹].

طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومت‌های اموی زندگی می‌کردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند عبداللّه بن عمر از قیام علیه بنی امیه منع می‌کردند[۱۰] و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است[۱۱].

دو استدلال مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر احادیث یاد شده؛ احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. ابن اثیر جزری به نقل از ترمذی و نسایی از پیامبر (ص) روایت کرده که فرمود: "پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده می‌گیرند؛ هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند؛ از من نخواهد بود"[۱۲] در حدیث دیگری از پیامبر (ص) آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کرده‌اند با آنها محشور خواهند شد[۱۳] امام حسین (ع) از پیامبر (ص) روایت کرده که فرمود: "هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده؛ عهد الهی را می‌شکند و بر خلاف سنت پیامبر (ص) عمل می‌کند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری می‌زند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند؛ بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند"[۱۴].

از سوی دیگر؛ همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی‌امیه سکوت نکردند. روشن‌ترین گواه این مطلب قیام امام حسین (ع) علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عده‌ای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمی‌دانستند؛ بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود و یا به این دلیل بود که گمان می‌کردند قیام علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت[۱۵]، ولی امام حسین (ع) بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. امام حسین (ع) با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید؛ مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار؛ احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر؛ پایداری سیره و سنت پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع)[۱۶].

ساحت‌های عدالت

منابع

پانویس

  1. قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.
  2. شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.
  3. المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.
  4. الأباضیه مذهب اسلامی معتدل؛ ص۲۵.
  5. شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.
  6. المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.
  7. اصول السنه؛ ص۸۰.
  8. تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.
  9. شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.
  10. شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.
  11. شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.
  12. جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.
  13. وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.
  14. تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.
  15. مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.
  16. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۱۲.