قواعد فقهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

قواعد فقهی، قواعدی کلی هستند که مجموعه‌ای از مسائل شرعی همانند، از ابواب مختلف فقهی در آنها مندرج است.

خاستگاه قواعد فقهی قرآن و روایات است. کتاب «القواعد و الفوائد» شهید اول، جامع‌ترین و کهن‌ترین کتاب در این موضوع است. این کتاب که در نوع خود نخستین کتاب در حوزه قواعد فقهی شیعی به شمار می‌رود، نوشتار مختصری در ضوابط کلی اصولی است که احکام شرعی از آنها استنباط می‌شود و علمای شیعی پیش از ایشان همانند آن را ارائه نکرده‌اند.

یکی از قواعد فقهی قرآنی، قاعده اتلاف است. یعنی هر فرد، اگر مال دیگری یا منافع آن را تلف کند، مکلف به پرداخت مثل یا قیمت آن است. در این میان تفاوتی بین عالم یا جاهل نیست. بنابراین چه عالم و چه جاهل باشد، مکلف به پرداخت خسارت مثلی یا قیمی بهایی آن است[۱]. قاعده اتلاف، مورد اتفاق علمای شیعی بلکه از مسلمات فقهی میان تمام فرقه‌ها و مذاهب اسلامی است و حتی عده‌ای آن را از ضروریات دین اسلام دانسته‌اند[۲].

خداوند می‌فرماید: فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ[۳]. آیه مزبور، به هر فردی که مورد تجاوز و تعدی قرار گیرد، این حق را می‌دهد تا به همان مقدار مقابله کند. این حکم هرچند که در سیاق تعدی و تجاوز در جنگ است ولی نسبت به امور مالی و سایر حقوق نیز، تعمیم دارد و شکی نیست که اتلاف مال دیگری بدون اذن و رضایت، تعدی به وی است. بنابراین آیه شامل آن نیز می‌شود[۴]. همچنین خداوند می‌فرماید: وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ[۵].

معاقبه به معنای جزا دادن به جهت ارتکاب گناه است و شامل اموال و جان‌ها می‌شود. در این هنگام مفاد تجویز عقوبت، مماثل و همانند ضمانت است. اگرچه در تعمیم عقوبت نسبت به اموال، زمینه تأمل و اشکال وجود دارد[۶].

آیه دیگری که بر قاعده اتلاف دلالت می‌کند، آیه وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا[۷] می‌باشد. عموم آیه مزبور، اتلاف اموال و منافع را شامل می‌شود و روشن است مقصود از کیفر دادن، اتلاف اموال و منافع دیگری نیست، بلکه به معنای تقاص از اموال دیگری است که مثل یا به اندازه قیمت مال تلف میشده باشد[۸]. البته قاعده تقاص، از همین آیه استخراج و استنباط شده است. براساس این قاعده، شخص می‌تواند از مال دیگری به همان اندازه که اتلاف کرده بردارد. قاعده احسان، از دیگر قواعد فقهی قرآنی است. معنای آن سلب مسئولیت از مکلف نسبت به کاری است که به قصد احسان به دیگری انجام دهد و در واقع نیز احسان باشد[۹]. برای نمونه، اگر ولی یا قیّم صغیر کودک به قصد خدمت به وی، تصرفی در اموالش انجام دهد، مانند این که کالای تجاری وی را، به جهت انتفاع و سود بیش‌تر با کشتی حمل نماید و کالای تجاری در دریا غرق و از میان برود و یا در خشکی به سرقت رود، ولیّ یا قیّم صغیر، نسبت به کالایی که از میان رفته، ضمانتی ندارد؛ زیرا قصد وی احسان بوده و کوشیده تا شرایط حمل و نقل کالا را نیز به گونه متعارف با حفظ امانت انجام دهد. همچنین اگر فردی، جانوری را به جهت حفظ از سرما و یا درنده و امثال آن، به درون اصطبل خود داخل کند و از روی اتفاق، آن حیوان به سبب ریزش سقف تلف شود، شخص ضامن نیست،؛ چراکه وی قصد احسان داشته و رخدادی موجب تلف شدن جانور شده که احتمال آن بسیار ضعیف بوده است[۱۰]. به هر حال، اگرچه در اتلاف مال دیگری، مسئله ضمان مطرح است، چنان که در قاعده اتلاف گفته شد، ولی اگر این اتلاف به سبب احسانی صورت گرفته باشد، شخص نیکوکار ضامن تلف نیست.

نفی ضمان بر اساس قاعده احسان را می‌توان از آیاتی چون آیه لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۱] به دست آورد. احسان به معنای نیکی به دیگری با سخن یا عمل است و این کار، گاهی اوقات با رساندن سود و نفع مالی یا اعتباری و در مواردی نیز، با دفع ضرر و زیان مالی یا اعتباری از دیگری انجام می‌گیرد. الْمُحْسِنِينَ به سبب آنکه با «الف و لام» آمده، دلالت بر عموم دارد و کلمه سبیل در آیه، به معنای مشقت و حرج است و مقصود آن است که هر حکم حرجی نسبت به محسنان و نیکوکاران نفی شده است[۱۲]. از سوی دیگر سبیل که نکره است و در سیاق نفی قرار گرفته، بر عمومیت و فراگیری آن دلالت می‌نماید و جمله مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ به دلیل تعلیق حکم بر وصف احسان، تعلیل را میرساند. بنابراین، رفع حرج به این است که بگوییم این افراد محسن و نیکوکارند و از احسان کننده هرگونه مشقت برداشته شده است[۱۳]. به هر حال، در آیه به صورت کبرای کلی، هر گونه جعل حکم حرجی و آثار مترتب بر آن مانند عقاب، نفی شده است که ضمانت نسبت به اموال، یکی از مصادیق آن است[۱۴]. اگر چه آیه شریفه، درباره افرادی است که به دلیل ناتوانی جسمی و مالی نمی‌توانستند در غزوه تبوک شرکت کنند اما از آن می‌‌توانیم قاعده‌ای عام استفاده کنیم؛ زیرا اولاً: جمله مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ درصدد بیان تعلیل و قانونی کلی است و ثانیاً: مورد آیه، در عدم تعمیم تأثیر ندارد[۱۵].

قاعده عدم ضمان امین: مقصود از این قاعده، آن است که اگر شخصی مال دیگری را به امانت در اختیار داشته باشد و آن مال بدون هیچ افراط و تفریطی از سوی امین، تلف شود، امین نسبت به آن مال ضامن نخواهد بود و حکم قاعده اتلاف نسبت به او جاری نمی‌شود[۱۶]. در حقیقت، این قاعده کلیت قاعده اتلاف را تخصیص می‌زند و دایره آن را محدود به غیر مورد امین می‌کند، چنان که قاعده احسان نیز، این گونه بود و دایره قاعده اتلاف را، نسبت به محسنان و نیکوکاران محدود کرده بود. امین به کسی گفته می‌شود که مال دیگری، به اذن مالک و یا اذن الهی نزد او است و آن مال بدون خیانت و یا افراط و تفریطی از جانب او تلف شود، چنین شخصی ضامن نخواهد بود. از نظر اسلام فرق نمی‌کند که این امانت در عقد اجاره یا عاریه، مضاربه و یا رهن و مانند آن باشد. بنابراین مستاجر و رهن کننده و مانند آن در صورتی که افراط و تعدی و تفریط نکرده باشند، نسبت به تلف مال، ضامن نخواهند بود.

دلیل بر این قاعده، آیه لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۷] است. فقیهان گفته‌اند کلمه سَبِيلٍ نکره در سیاق نفی است و افاده عموم می‌کند، یعنی بر اهل احسان هیچ گونه تسلطی وجود ندارد و از آن جایی که ضمانت، نوعی سلطه بر فرد است بنابراین چنین سلطه‌ای یعنی ضمانتی بر اهل احسان نخواهد بود. در نتیجه به عموم آیه، هرگونه ضمان نفی می‌شود. در حقیقت هر کسی نسبت به اتلاف مال دیگری به هر دلیلی ضامن است مگر آنکه اهل احسان باشد و شخص امین، اهل احسان است. بنابراین بر امین، به عنوان احسان کننده، ضمانتی در صورت تلف مالی بی‌هیچ افراط و تفریطی نیست،؛ چراکه اگر امن و محسن ضامن باشند، ضمانت مشقتی بر ایشان خواهد بود، این در حالی است که خداوند هرگونه مشقتی را از اهل احسان برداشته است.

از دیگر قواعد فقهی، قاعده لزوم است که در معاملات مورد استناد قرار می‌گیرد. مقصود از لزوم، این است که برای طرفین معامله، بدون رضایت دیگری فسخ معامله و عقد جایز نیست[۱۸]. در قاعده اصل لزوم، به سه آیه استدلال شده است:

  1. أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۱۹]. این آیه دلالت بر وجوب تکلیفی وفای به عقد دلالت دارد. مراد از عقد نیز، همه عهدها و پیمان‌ها است. بنابراین، اگر عقدی بر تملیک مال به دیگری دلالت می‌کند، مقتضای آیه وجوب عمل به این مقتضا است. بنابراین پس از عقد، تصرف در آن مال بدون رضایت طرف دیگر جایز نیست، چون مال در ملکیت دیگری درآمده است و فسخ یک طرفه جایز نیست و تصرف در مال حرام خواهد بود. یعنی از حکم تکلیفی وجوب وفا به عقد در مییابیم که فسخ یک طرفه عقد بدون رضایت دیگری جایز نیست.
  2. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ[۲۰] می‌‌توان دریافت که هرگونه تصرف به شکل باطل از نظر خداوند حرام است و تصرف مال دیگری بدون اجازه مالک از نظر عرفی نیز، نادرست است. در نتیجه اگر بعد از تملیک، با فسخ یک طرفه بخواهد در مال تصرف کند، مشمول لَا تَأْكُلُوا خواهد بود و همین نیز معنای لزوم است. به هر حال ملاک حلیت تصرف در مال دیگری، تنها رضایت طرفین است و حتی اگر یک طرف، معامله را فسخ کند و دیگری فسخ نکند و رضایت ندهد، تصرف در مال توسط کسی که فسخ کرده، حلال نخواهد بود. در نتیجه حکم تکلیفی به عدم جواز تصرف از سوی عاقد تملیک کننده، با لزوم عقد ملازمه دارد.
  3. بر قاعده فوق، آیه دیگری نیز، دلالت دارد که می‌فرماید: وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا[۲۱]؛ چراکه مقصود از حلیت بیع به حکم اطلاق، حلال بودن تصرفاتی است که مترتب بربیع و خرید و فروش باشد[۲۲].

از دیگر قواعد فقهی که در قرآن بیان شده، قاعده اقرار است. اقرار در لغت به معنای اعتراف[۲۳] و اثبات چیزی[۲۴] است. مقصود این است که اقرار عقلا در صورتی که به ضرر آنان باشد، کاشف از وجود و ثبوت چیز مورد اقرار است[۲۵]. البته اقرار نسبت به دیگران هیچ تأثیری ندارد ولی نسبت به خود اقرارکننده پذیرفته می‌شود.

نخستین دلیل بر این قاعده آیه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ[۲۶]. طبرسی در مجمع البیان می‌نویسد: شهادت انسان به ضرر خود، اقرار به نفع طرف مقابل و به ضرر خود است[۲۷]. در آیه شریفه، گواهی با دو ویژگی قصد قربت و عدم ملاحظه نفع شخصی و قومی، از مصادیق قیام به عدالت به شمار آمده و بیانگر نافذ بودن آن است. قاعده "اقرار العقلاء على انفسهم جايز" از این آیه گرفته شده است. از این رو محقق اردبیلی می‌نویسد که آیه در اقرار ظهور دارد[۲۸].

دلیل دوم بر این قاعده، آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ...[۲۹] است. در این آیه واگذاری املای سند دین به مدیون، به ظاهر از نفوذ اقرار وی علیه خودش حکایت دارد؛ زیرا شخص املاکننده به زبان خود به آنچه بر عهده او است، اقرار می‌کند. از این رو طبرسی می‌نویسد: مدیون می‌بایست به زبان خود اقرار کند تا آنچه بر ذمه و عهده او است معلوم و نوشته شود[۳۰].

البته به آیات دیگری چون شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۳۱]، فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ[۳۲] نیز استدلال شده است که البته به گفته محقق اردبیلی دلالت روشنی بر قاعده اقرار ندارد.

قاعده حمل بر صحت، به معنای حمل فعل مسلمان در جهت خوب و صحیح آن و یا حمل فعل دیگران بر تمامیت اجزا و شرایط آن بر پایه آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ[۳۳]، قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۳۴] و نیز قاعده زعیم غارم، به معنای متعهد شدن به پرداخت مالی است که در ذمه شخصی برای دیگری ثابت شده است و کفالت، به معنای تعهد و التزام در مقابل صاحب حق برای احضار فردی که بر وی حق پیدا کرده بر اساس آیات وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۳۵]، قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ[۳۶] و نیز قاعده قرعه، به معنای این که سهام با شرایط خاص بر پایه آیه ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۳۷] تعیین شود و قاعده لاضرر، یعنی عدم وجود حکم ضرری در قوانین اسلام بر پایه آیاتی چون وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۳۸]، أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى[۳۹]، از دیگر قواعد فقهی قرآن است که در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان کاربرد بسیاری دارد و آگاهی و اطلاع از آنها می‌تواند در بهبود زندگی اجتماعی و جریان عدالت در جامعه، بسیار تأثیرگذار باشد.

البته قواعد دیگری چون قاعده رهن مقبوض وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ[۴۰]؛

قاعده نفی سبیل الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۴۱]؛

قاعده نفی گرایش به ظالم و همکاری با آنان وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ[۴۲]؛

قاعده نفی عسر و حرج وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ[۴۳]؛

قاعده علیت اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ[۴۴]؛

قاعده عدم تزکیه حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۵]؛

قاعده حجیت بینه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۴۶]، ِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ[۴۷]، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۴۸]؛

قاعده ابطال اعمال عبادی يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ[۴۹]؛

قاعده اسقاط حق أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِمَا كَسَبُوا وَيَعْفُ عَن كَثِيرٍ وَيَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِنَا مَا لَهُم مِّن مَّحِيصٍ فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ [۵۰]؛

قاعده اشتراک وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ[۵۱]، وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا[۵۲]؛

قاعده اعانت بر اثم و گناه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۵۳]؛

قاعده الجُب قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ[۵۴]، لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ[۵۵]، وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ[۵۶]، وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ[۵۷]. و چند قاعده دیگر فقهی، در قرآن آمده است که بیان آنها، در این مختصر امکان‌پذیر نیست.[۵۸]

منابع

پانویس

  1. القواعد الفقهیة، ج۲، ص۱۹۴.
  2. القواعد الفقهیه، ج۲، ص۲۵؛ الموسوعة الفقهیة المیسره، ج۱، ص۲۰۹.
  3. «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  4. السرائر، ج۲، ص۴۸۰.
  5. «و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۶.
  6. القواعد الفقهیة، ج۲، ص۱۹۴.
  7. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  8. القواعد الفقهیة، ج۲، ص۴۹۱.
  9. القواعد الفقهیة، ج۴، ص۴۱.
  10. القواعد الفقهیة، ج۴، ص۱۱.
  11. «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
  12. المیزان، ج۹، ص۲۶۳.
  13. العناوین الفقهیه، ج۲، ص۷۴۳.
  14. المیزان، ج۹، ص۲۶۳.
  15. القواعد الفقهیه، ج۴، ص۱.
  16. مکارم شیرازی، ج۲، ص۹۴۲.
  17. «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
  18. القواعد الفقهیه، ج۵، ص۵۹۱.
  19. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
  20. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  21. «در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  22. مکاسب، ص۵۱۲؛ الکشاف، ج۲، ص۳۳۴.
  23. العین، ج۳، ص۷۵۴۱.
  24. مفردات، ص۲۲۶.
  25. القواعد الفقهیه، ج۳، ص۳۵.
  26. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  27. مجمع البیان، ج۳ و ۴، ص۹۱.
  28. زبدة البیان، ص۲۹۵.
  29. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند.».. سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  30. مجمع البیان، ج۱ و ۲، ص۲۸۶.
  31. «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  32. «آری، گناه خود را می‌پذیرند پس لعنت بر دوزخیان باد!» سوره ملک، آیه ۱۱.
  33. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه 1.
  34. «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه 38.
  35. «و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.
  36. «(یعقوب) گفت: هرگز او را با شما نمی‌فرستم تا در پیشگاه خداوند به من پیمانی سپارید که او را نزد من باز می‌آورید- مگر آنکه (همه) گرفتار شوید - پس چون بدو پیمان سپردند گفت: خداوند بر آنچه می‌گوییم گواه است» سوره یوسف، آیه ۶۶.
  37. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه 44.
  38. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  39. «آنان را در همانجا که خود به اندازه توانگریتان جای دارید، جا دهید و به آنها زیان مرسانید برای آنکه (زندگی را) برایشان تنگ گیرید و اگر باردارند به آنان نفقه دهید تا هنگامی که بزایند و اگر برای شما (به نوزاد) شیر دهند مزدشان را بپردازید و میان خویش به شایستگی رایزنی کنید و اگر (در توافق) دشواری دارید دیگری او را شیر دهد» سوره طلاق، آیه ۶.
  40. «و اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید» سوره بقره، آیه ۲۸۳.
  41. «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  42. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  43. «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.
  44. «خداوند همان است که آسمان‌ها را بی‌ستون‌هایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی می‌کند، آیات را آشکار می‌دارد باشد که شما به لقای پروردگارتان، یقین کنید» سوره رعد، آیه ۲.
  45. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  46. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  47. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
  48. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  49. «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
  50. «یا آنها را برای کارهایی که (کشتی نشستگان) انجام داده‌اند نابود می‌کند و از بسیاری (گناهان نیز) درمی‌گذرد. و (چنین می‌کند) تا آنان که در نشانه‌های ما چالش می‌ورزند بدانند که آنان را گریزگاهی نیست. پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است. و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری می‌گزینند و چون به خشم آیند درمی‌گذرند. و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند. و آنان که چون بدیشان ستم رسد داد (خود) می‌ستانند. و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد. انجام داده‌اند نابود می‌کند و از بسیاری (گناهان نیز) درمی‌گذرد» سوره شوری، آیه ۳۴-۴۰.
  51. «و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی می‌نگارید، (برخی از) آن را آشکار می‌دارید و بسیاری (دیگر) را پنهان می‌کنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگی‌شان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.
  52. «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.
  53. «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
  54. «به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشته‌هایشان بخشوده می‌گردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است» سوره انفال، آیه ۳۸.
  55. «تا خداوند از بدترین کار آنان که کرده‌اند درگذرد و پاداش آنان را برابر با بهترین کاری که انجام می‌داده‌اند بدهد» سوره زمر، آیه ۳۵.
  56. «و چون خداوند را به یکتایی یاد کنند دل‌های آنان که به رستخیز ایمان ندارند می‌رمد و چون جز او را (که به پرستش گرفته‌اند) نام برند ناگهان شاد می‌شوند» سوره زمر، آیه ۴۵.
  57. «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.
  58. صفوی، سید صدرالدین، مقاله «قواعد فقهی در قرآن»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۰۰۵ - ۱۰۰۸.