اجتهاد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از مجتهدان)

"اجتهاد" به‌معنای سخت‌کوشی و نهايت تلاش در جهت دستيابی به اهداف است که در اصطلاح، کوشش روشمندانه‌ای است در جهت یافتن حکم شرعی از منابع معتبر فقهی. اجتهاد از زمان پیامبر اکرم (ص) وجود داشته و تا زمان حال ادامه دارد و وجود آن به دلیل پاسخ‌گویی اسلام به نیازهای انسان در همه عصرهاست چراکه انجام تکالیف، جز با معرفت و شناخت ممکن نیست و یگانه راه شناخت و معرفت تکالیف اجتهاد و فقاهت است. از منابع اجتهاد، قرآن کریم؛ سنت؛ اجماع و عقل را می‌توان نام برد.

معناشناسی

این واژه در لغت به‌معنای سخت‌کوشی[۱] و به معنای نهايت تلاش در جهت دستيابی به اهداف است[۲] و در اصطلاح از ۲ زاویه به آن نگریسته می‌شود:

  1. اجتهاد به‌معنای عام، بین فقیهان شیعه و اهل سنت که برای آن تعاریف مختلفی شده است؛ برخی آن را به‌کارگیری نهایت کوشش برای تحصیل ظن به حکم شرعی[۳] یا تحصیل حجت بر حکم شرعی یا تعیین وظیفه عملی دانسته‌اند[۴]. برخی دیگر اجتهاد را تلاشی علمی و روش‌مند جهت استنباط و استخراج حجت بر وظایف شرعی مربوط به موضوعات و پدیده‌های فرعی، از اصول و قواعد و منابع شرعی و عقلی می‌دانند[۵].
  2. اجتهاد به‌معنای خاص که تنها در میان فقیهان اهل سنت مطرح است. این اصطلاح مرادف با رأی و عبارت از نوعی تشریع و جعل قانون از سوی فقیه در موارد فقدان نص و مصداق روشن آن قیاس است[۶].[۷]

در مجموع اجتهاد در اصطلاح، کوشش روشمندانه‌ای است در جهت یافتن حکم شرعی از منابع معتبر فقهی[۸]. به کسی که دارای ملکه اجتهاد است «مجتهد» گفته می‌شود[۹].

پیشینه

در زمان پیامبر (ص) نیز راهنمایی و بیان حقایق شرعی، توسط افرادی ذی‌صلاح و مجتهد انجام می‌شد[۱۰]. اهل سنت معتقدند، باب اجتهاد تا زمان مفتیان اربعه، ادامه داشت و بعد ممنوع شد[۱۱]؛ اما بنابر اعتقاد شیعه، اجتهاد در ادوار متعدد از زمان ائمه برقرار بود؛ چنانکه امام صادق (ع) و امام باقر (ع) مسائل شرعی را از کتاب امیرالمؤمنین علی (ع) استنباط می‌کردند و همواره این روش را به شاگردان خود می‌آموختند[۱۲]. اجتهاد شیعی به مفهوم امروزی آن تا حدود قرن پنجم مرسوم نبود و با محتوای جدید، از زمان شیخ طوسی و شیخ مفید معمول گردید[۱۳].[۱۴]

اجتهاد در قرآن

واژه اجتهاد در قرآن نیامده؛ ولی می‌توان واژه قرآنی "تفقه" را قریب به آن دانست؛ زیرا فقه در لغت به‌معنای فهم[۱۵] یا فهم دقیق[۱۶] است و در اصطلاح، به‌معنای فهم دین و شرع به‌کار می‌رود. فقه اکبر[۱۷] و تفقّه همان فهم دقیق معارف دینی است، اعم از اصول و فروع[۱۸] و سنن یا آنچه به قرآن و علوم قرآن مربوط باشد[۱۹]؛ ولی امروزه فقه را خصوص علم به احکام عملی براساس ادله تفصیلی می‌دانند[۲۰].[۲۱]

اهمیت اجتهاد

اسلام مکتبی جامع و منطبق با سرشت آدمی است که در همه عصرها قدرت پاسخ‌گویی به نیازهای انسان را دارد. آموزه‌های اسلامی در ۳ بُعد عقاید، اخلاق و احکام خلاصه می‌شود. این تعالیم هر کدام در حوزه خود نیازهای انسان را تأمین و هدایت او را تضمین می‌کنند. فقه و احکام آن در مقام عمل متکفّل شناخت راه صحیح از سقیم و تبیین کننده عمل خوب از بد، براساس مصالح و مفاسد است.

انجام تکالیف، جز با معرفت و شناخت ممکن نیست و یگانه راه شناخت و معرفت تکالیف ـ‌ با‌توجه به صعوبت احتیاط در همه امور ـ اجتهاد و فقاهت است. اگر احکام شرعی در همه موضوعات، روشن بود، هر مکلّفی می‌توانست حکم را به سادگی شناسایی کند و عمل خویش را بر آن منطبق سازد و نیازی به کاوش و تحقیق نداشت؛ ولی عواملی گوناگون از‌ جمله فاصله زمانی ما با زمان تشریع و نقش علوم گوناگون دیگر، سبب ابهام در شناخت احکام شده است و همین امر سبب پیدایش و گسترش علم فقه شده تا با استنباط و اجتهاد، احکام و وظایف مکلّفان مشخّص شود و آنان بتوانند اعمال خود را در عبادات، معاملات، سیاسات و امور کیفری بر شریعت منطبق سازند و چون این کار، امری نظری و نیازمند صرف وقت برای تعلّم است و اگر همه افراد به تحصیل ملکه اجتهاد و فقاهت بپردازند، نظام معیشتی جامعه مختل می‌شود، تنها گروهی به آن اقدام می‌کنند و دیگران به آنان مراجعه و احکام را از آنان فرامی‌گیرند[۲۲].

تاریخ اجتهاد

تاریخ اجتهاد را به ۳‌ عصر می‌توان تقسیم کرد: عصر تشریع، عصر‌ حضور امامان (ع) و عصر غیبت.

  1. اجتهاد در عصر تشریع: مقصود از عصر‌ تشریع، زمان حیات پیغمبر (ص) و هنگام دریافت وحی است. در این عصر، احکام الهی به‌ وسیله قرآن و سنّت بیان شده است. آیه‌ وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۲۳] بر جواز و وجود اجتهاد در این عصر دلالت دارد[۲۴].
  2. اجتهاد در عصر حضور امامان (ع): عصمت امامان (ع) تبعیت از سنّت آنان را واجب می‌کند و براساس این اعتقاد، فقه شیعه پویا و غنی است. در این عصر، چنان‌که در برخی از روایات نیز آمده، شیعیان با تشویق امامان (ع) به اجتهاد صحیح روی آوردند[۲۵].
  3. اجتهاد در عصر غیبت: در حدیثی، امام‌ زمان (ع) مرجع دست‌یابی اهل دین به احکام، در عصر غیبت را فقیهان می‌داند[۲۶]. با توجّه به این بیان، رهبری فکری و مرجعیت دینی در عصر غیبت از امامان (ع) به فقیهان جامع شرایط سپرده شده است[۲۷].

مقدمات اجتهاد

اجتهاد در عصر حضور، بر استفاده حکم از کلام پیامبر (ص) و امامان (ع) اطلاق می‌شد؛ ازاین‌رو بر فراگیری علوم پیش‌نیاز متوقف نبود؛ ولی در عصر غیبت، بر شناخت مجموعه‌ای از علوم، مانند: صرف، نحو، لغت، منطق، رجال، اصول و آشنایی با کتاب و سنّت و محاورات عرفی و‌... موقوف است. در مقدار لازم هر یک از این علوم پیش‌نیاز بحث است[۲۸]؛ ولی در حقیقت اجتهاد، که همان ردّ فرع به اصل است، تفاوتی میان عصر حضور و عصر غیبت نیست[۲۹].[۳۰]

منابع اجتهاد

  1. قرآن کریم: از مهم‌ترین منابع استنباط که به‌سبب صدور قطعی آن از ناحیه خدا و اعجاز جاوید آن در میان منابع ویژگی خاصی دارد، قرآن کریم است. تحدّی قرآن[۳۱]، اهمّیت مسلمانان به حفظ آیات قرآن، وجود نویسندگان وحی که آیات را بدون فزونی و کاستی می‌نوشتند و اهمّیت تلاوت قرآن میان مسلمانان، همه بر غیرقابل تردید بودن قرآن مهر تأیید می‌زند و آن را حجّتی قطعی حتّی برای آیندگان تا دامنه قیامت قرار می‌دهد[۳۲]. نصوص قرآن، حجتی قطعی است؛ زیرا احتمال خلاف در آن وجود ندارد. ظواهر آن نیز برای همه حجّت است و به مخاطب یا زمانی خاص اختصاص ندارد.
  2. سنّت "قول، فعل یا تقریر معصوم (ع): دلیل اعتبار سنّت نبوی آیاتی است که در آن به تبعیت از رسول‌ الله (ص) امر شده يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۳۳] و نیز اجماعی که همه مسلمانان بر عمل به سنّت نبوی (ص) دارند[۳۴]. درباره سنّت اهل‌ بیت (ع) بحث است که آیا مانند سنّت رسول‌ الله (ص) حجّت است یا نه. امامیه معتقدند سنّت بر حسب اصطلاح، توسعه داشته فعل، قول و تقریر امامان (ع) را شامل می‌شود. بر این مطلب به آیاتی نیز استدلال می‌کنند؛ از‌ جمله، آیه تطهیر[۳۵].
  3. اجماع: امامیه، حجّیت اجماع را تبعی و آن را به اعتبار کاشف بودن آن از رأی معصوم، حجّت می‌دانند و اهل سنت، اجماع را حجّتی مستقل می‌شمرند[۳۶].
  4. عقل: بعضی گفته‌اند: مدرکات عقل نظری دو قسم است: یکی آنچه عقل، در ادراک آن استقلال دارد، مانند ادراک حُسن و قُبح برخی از اشیا و دیگری مدرکاتی که عقل در ادراک آن استقلال ندارد. مقصود ما از عقل، عقل نظری است که پس از انضمام بیان شارع به حکم ثابت عقلی یا شرعی و ملازمه میان آن دو حاصل می‌شود[۳۷].[۳۸]

اجتهاد و خاتمیت

به‌دلیل آنکه اجتهاد مفهومی نسبی و متکامل است و در هر عصر و زمانی بینش و درک مخصوصی ایجاب می‌کند که البته این نسبیّت از دو چیز ناشی می‌شود: قابلیت و استعداد پایان‌ناپذیر منابع اسلامی برای کشف و تحقیق و تکامل طبیعی علوم و افکار بشری؛ لذا می‌توان آن را یکی از دلایل خاتمیت دانست[۳۹]. علمای امّت در عصر خاتمیّت که عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، کلیّات را با شرایط و مقتضیّات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط نمایند[۴۰].[۴۱]

منابع

پانویس

  1. التحقیق، ج‌۲، ص‌۱۲۸، «جهد».
  2. المصباح‌المنير؛ مفردات‌ راغب.
  3. موسوعة الفقه، ج‌۳، ص‌۵؛ المنار، ج‌۵، ص‌۲۰۴؛ الاحکام، آمدی، ج‌۴، ص‌۱۶۲.
  4. مصباح الاصول، ج‌۳، ص‌۴۳۴.
  5. آشنایی با علوم اسلامی، ج‌۳، ص‌۱۸؛ مجموعه آثار، ج‌۳، ص‌۱۹۶، «ختم نبوت».
  6. الاصول العامه، ص‌۳۸۵.
  7. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجتهاد»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۲۰-۱۴۷.
  8. التنقیح فی شرح العروة الوثقی، رسالة الاجتهاد والتقلید، ص۲۴-۲۰.
  9. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۲، صفحه ۲۶۵ -۲۶۸.
  10. الفقیه و المتفقه، ج۱، ص۸-۲. راجع به اجتهاد در زمان رسول الله (ص) ر. ک: حدیث معاذ از مسند احمد، ج۵، ص۲۳۰.
  11. المبادی العامة للفقه الجعفری، ج۱، ص۳۴۰.
  12. اصول کافی، ج۱، ص۴۲؛ تاریخ حصر الاجتهاد، ص۴۰.
  13. الذریعه، ج۲، ص۷۹۲؛ الاصول العامه للفقه المقارن، ص۶۰۱؛ معارج الاصول، الباب التاسع، ص۱۷۹.
  14. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص۲۰.
  15. ترتیب العین، ص‌۶۳۴‌؛ النهایه، ج‌۳، ص‌۴۶۵.
  16. التحریروالتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۱‌.
  17. الفرقان، ج‌۱۰‌ـ‌۱۱، ص‌۳۴۰.
  18. المیزان، ج‌۹، ص‌۴۰۴؛ التحریروالتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۲‌.
  19. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۲۶.
  20. الفصول‌الغرویه، ص۲؛ مصباح‌الاصول، ج۳، ص‌۴۳۶؛ مفردات، ص‌۶۴۲‌.
  21. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجتهاد»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۲۰-۱۴۷.
  22. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجتهاد»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۲۰-۱۴۷.
  23. و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه۱۲۲.
  24. روح‌المعانی، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۷۰.
  25. وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۶۱‌ـ‌۶۲.
  26. وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۱۴۰.
  27. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجتهاد»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۲۰-۱۴۷.
  28. نهایة الافکار، ق ۲، ج‌۴، ص‌۲۲۷؛ مصباح الاصول، ج‌۳، ص‌۴۴۳‌ـ‌۴۴۴؛ الاجتهاد والتقلید، امام خمینی، ص‌۱۰‌ـ‌۱۷.
  29. الاجتهاد والتقلید، امام خمینی، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲.
  30. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجتهاد»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۲۰-۱۴۷.
  31. سوره اسراء، آیه۸۸؛ سوره هود، آیه ۱۳- ۱۴؛ سوره یونس، آیه۳۸.
  32. المیزان، ج‌۱، ص‌۵۷؛ احسن الحدیث، ج‌۱، ص‌۷۲ و ج‌۲، ص‌۳۸۶؛ علم‌اصول‌الفقه، ص۳۴‌ـ‌۳۵؛ الاصول‌العامه، ص‌۱۰۰‌ـ‌۱۰۱.
  33. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
  34. علم اصول الفقه، ص‌۳۷‌ـ‌۳۸.
  35. سوره احزاب، آیه۳۳.
  36. معالم الاصول، ص‌۱۷۴‌ـ‌۱۷۵؛ فرائد الاصول، ص‌۱۲۷؛ المستصفی، ج‌۱، ص‌۱۷۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء (مقدمه)، ق ۱، ص‌۱۳۴‌ـ‌۱۶۱.
  37. اصول الفقه، مظفر، ج‌۳‌ـ‌۴، ص‌۱۲۱ و ۱۲۷.
  38. یوسفی مقدم، محمد صادق، مقاله «اجتهاد»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۲۰-۱۴۷.
  39. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۰۲.
  40. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۵.
  41. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۵۹.