پیش‌گویی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نمونه‌هایی از خبرهای غیبی ائمه (ع)

از ائمه اطهار (ع)، موارد بسیار زیادی از اخبار غیبی در کتب روایی آمده است که به عنوان مثال از هر یک نمونه‌ای نقل می‌شود:

امیرالمؤمنین (ع)

حضرت علی (ع) به یکی از اصحاب به نام عمرو بن حَمِق خزاعی فرمود: "بعد از من کشته می‌شوی و سرت را از شهری به شهر دیگر می‌برند. سر تو نخستین سری است در اسلام که از جایی به جای دیگر برده می‌شود. در زمان خلافت معاویه، عمرو بن حمق خزاعی مورد تعقیب قرار گرفت و او به طائفه خود بنی‌خزاعه پناه برد؛ ولی آنها او را تحویل مأموران دادند و به دست آنان به قتل رسید و سرش را از عراق نزد معاویه در شام بردند"[۱].

امام حسن مجتبی (ع)

حضرت جریان مسموم شدن خود به وسیله همسرش "جعده" را خبر داد و به امام حسین (ع) فرمود: "سی هزار نفر از کسانی که ادّعا دارند از امّت اسلام‌اند، برای کشتن تو اسارت خاندانت با هم همدست می‌شوند"[۲].

امام حسین (ع)

خذیفه گوید: از امام حسین (ع) شنیدم که می‌فرمود: "به خدا سوگند! بنی‌امیّه بر قتل من اجتماع خواهند کرد و عمر بن سعد فرمانده سپاهشان خواهد بود. این مطلب را در زمان حیات رسول خدا (ص) فرمود. من عرض کردم: یا ابن رسول الله! آیا پیغمبر (ص) این موضوع را به شما خبر داده است؟ فرمود: نه! پس خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدم و سخنان امام حسین را به عرض رساندم. فرمود: علم من علم حسین و علم حسین علم من است"[۳]. حضرت به عمر بن سعد فرمود: "بعد از من از گندم عراق زیاد نخواهی خورد و چنین شد؛ زیرا هنوز به ری عزیمت نکرده بود که به وسیله مختار کشته شد"[۴].

امام سجّاد (ع)

حجاج بن یوسف به عبدالملک بن مروان نوشت که اجازه بده علی بن الحسین را به قتل برسانم. عبدالملک او را نهی کرد، چند روز بعد از سوی امام نامه‌ای دریافت کرد که نوشته بود: "از نامه‌ای که درباره حفظ خون بنی‌هاشم به حجّاج نوشته بودی اطلاع یافتم... عبدالملک وقتی تاریخ نامه را ملاحظه کرد، دید با تاریخ نامه‌ای که برای حجّاج نوشته است مطابقت دارد؛ به همین دلیل به صدق گفتار علی بن الحسین اطمینان پیدا کرد"[۵].

امام باقر (ع)

حضرت به برادر خویش - زید بن علی - فرمود: "مبادا کسانی که یقین ندارند تو را تحریک کنند؛ زیرا آنان چیزی از عذاب خدا را نمی‌توانند از تو دور سازند، شتاب مکن که پروردگار به شتاب بندگان نمی‌شتابد و بر خدا پیشی مگیر که مشکلات و بلا تو را ناتوان خواهند ساخت و در هم خواهند شکست، تو را ای برادر به خدا میسپارم که تو همان به دار آویخته در کناسه کوفه هستی"[۶].

امام صادق (ع)

بنی‌هاشم تصمیم گرفتند محمّد بن عبدالله را به خلافت برگزینند، به همین منظور جلسه‌ای تشکیل دادند و از امام صادق (ع) نیز تقاضا کردند حضور یابند. حضرت دعوتشان را پذیرفت. پس از تشکیل جلسه، عبدالله از امام خواست تا با محمّد بیعت کند. امام صادق در پاسخ فرمود: "خلافت به تو و فرزندانت محمد و ابراهیم هرگز نخواهد رسید، بلکه نخست این شخص خلافت خواهد کرد (اشاره به سفّاح) و سپس این شخص (اشاره به منصور) آن‌گاه به فرزندان عبّاس منتقل خواهد شد و کار به جایی میرسد که حتّی کودکان خلافت خواهند کرد و زنان مورد مشورت قرار خواهند گرفت و فرزندان تو محمّد و ابراهیم کشته خواهند شد"[۷].

امام موسی کاظم (ع)

هنگامی که حسین صاحب "فخ" میخواست خروج کند، حضرت به او فرمود: "کشته می‌شوی، حسین خروج کرد و کشته شد"[۸].

امام رضا (ع)

به نقل از "حسن بشّار" حضرت رضا (ع) فرمود: "عبدالله، محمّد را به قتل می‌رساند. پرسیدم: عبدالله پسر هارون برادرش را می‌کشد؟ فرمود: آری!؟ عبدالله که در خراسان است، محمّد فرزند زبیده را در بغداد به قتل خواهد رساند"[۹].

امام محمد تقی (ع)

عمران بن محمّد اشعری می‌گوید: "خدمت حضرت جواد مشرّف شدم... عرض کردم: ام الحسن سلام رسانید و تقاضا کرد یکی از لباس‌هایت را به او عطا کنی تا کفنش قرار دهد. فرمود: "بی‌نیاز شد". من خارج شدم؛ ولی غرض حضرت را نفهمیدم تا خبر رسید که ام‌ّالحسن سیزده روز قبل از دنیا رفته است[۱۰].

امام علی النقی (ع)

خیران می‌گوید: "در مدینه خدمت امام هادی (ع) مشرف شدم. فرمود: از واثق چه خبر داری؟ گفتم: ده روز پیش که از نزدش آمدم سالم بود. فرمود: امّا اهل مدینه می‌گویند مرده است. از جعفر چه خبر داری؟ عرض کرد: به بدترین حال در زندان بود. فرمود: به حکومت رسید. ابن‌زیاد چه می‌کرد؟ گفتم: مردم با او بودند و کارها به دست او بود. فرمود: اما برایش شوم بود، سپس سکوت کرد. آن‌گاه فرمود: مقدرات الهی باید انجام گیرد. واثق مرد و جعفر خلیفه شد و ابن‌زیاد را کشت. عرض کردم: کی؟ فرمود: شش روز بعد از خروج تو"[۱۱].

امام حسن عسکری (ع)

ابوهاشم جعفری از یاران حضرت می‌گوید: "نامه‌ای خدمت امام نوشتم و از رنج و سختی و زنجیر زندان شکایت کردم، امام در پاسخ نوشت: امروز ظهر نمازت را در منزل خودت اقامه خواهی کرد، سپس هنگام ظهر آزاد شدم و نماز ظهرم را در منزل خواندم"[۱۲].

امام زمان مهدی موعود (ع)

محمد بن علی بن شاذان نیشابوری می‌گوید: "مبلغ چهارصد و هشتاد درهم سهم امام (ع) پیش من جمع شده بود، لکن دوست نداشتم از پانصد درهم بیست درهم کم بگذارم، لذا بیست درهم از مال خودم به آن اضافه کردم و به وسیله "اسدی" خدمت امام زمان فرستادم و راجع به اضافه کردن بیست درهم خودم چیزی ننوشتم. بعداً جواب رسید که پانصد درهم که بیست در همش از خودت بود به ما رسید"[۱۳].

اینها به عنوان نمونه نقل شد و با مراجعه به کتب تاریخ و حدیث و مناقب می‌توان صدها نمونه از این قبیل را یافت[۱۴].

منابع

پانویس

  1. شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۹۰.
  2. اثبات الهداة، ج۵، ص۱۴۷.
  3. اثبات الهداة، ج۵، ص۲۱۰.
  4. اثبات الهداة، ج۵، ص۲۷۰.
  5. اثبات الهداة، ج۵، ص۲۳۵.
  6. اثبات الهداة، ج۵، ص۲۶۶.
  7. مقاتل الطالبیین، ص۱۷۲.
  8. اثبات الهداة، ج۶، ص۲۹۸
  9. مقاتل الطالبیین، ص۲۹۸.
  10. اثبات الهداة، ج۶، ص۱۸۶.
  11. اثبات الهداة، ج۶، ص۲۱۳.
  12. اثبات الهداة، ج۶، ص۲۸۶.
  13. اثبات الهداة، ج۶، ص۲۸۴.
  14. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۷۴-۷۸.