کوفه شهری مشهور در عراق است. این شهر پیشتر در قلمرو حکومت ساسانیان بود و در زمان خلیفۀ دوم در سال ۱۷ هجری به تصرف مسلمانان درآمد و با آغاز خلافت امام علی(ع) به پایتختی خلافت اسلامی برگزیده شد. این شهر در سده‌های نخست اسلام نقشی بسیار پر رنگ و اساسی در حوادث ایام ایفا نمود. از جمله وقایع مهم و تأثیرگذار به وقوع پیوسته در این شهر می‌‌توان به حوادث ایام خلافت امیرالمؤمنین(ع) و سپس شهادت ایشان، قیام مسلم بن عقیل، قیام خونین کربلا و قیام‌هایی نظیر توابین و مختار و نیز قیام و شهادت زید بن علی اشاره کرد.

کوفه
تصویر قدیمی از مسجد کوفه

مقدمه

کوفه شهری است مشهور در سرزمین بابل و در سواد عراق[۱] در وجه تسمیه کوفه اقوال متعددی مطرح است: برخی کوفه را به معنای جایی که در آن ریگ و شن باشد، دانسته[۲] و بعضی هم، آمیختگی شن با ریگ را در این شهر، دلیل نامگذاری‌اش به این نام عنوان کرده‌اند[۳]، ضمن اینکه برخی از بزرگان نیز، نام کوفه را برگرفته از اسم تپه کوچکی در وسط آن شهر به نام«کوفان»[۴] یا برگرفته از واژه «کوفان» به معنای «بلا و شر» دانسته‌اند[۵].

این شهر پیشتر در قلمرو حکومت ساسانیان بود و در زمان خلیفۀ دوم در سال ۱۷ هجری به تصرف مسلمانان درآمد و ابتدا نقشۀ مسجد جامع طرّاحی شد و گسترش شهر بر محور آن انجام گرفت و محلّ استقرار نیروهای رزمنده و قبایل عرب مسلمان گشت و عظمت یافت و با آغاز خلافت امام علی(ع) به پایتختی خلافت اسلامی برگزیده شد. این شهر در سده‌های نخست اسلام نقشی بسیار پر رنگ و اساسی در حوادث ایام ایفا نمود و موقعیت ممتاز اجتماعی اش، آن را پیوسته کانون توجه هیأت حاکمه و اقشار مختلف مردم زمانه قرار داد. از جمله وقایع مهم و تأثیر گذار به وقوع پیوسته در این شهر می‌‌توان به حوادث ایام خلافت امیرالمؤمنین(ع) و سپس ترور ایشان در مسجد جامع این شهر، قیام مسلم بن عقیل، قیام خونین کربلا و قیام‌هایی نظیر توابین و مختار که پس از آن در خونخواهی از شهدای این واقعه هولناک انجام گرفت و نیز قیام و شهادت زید بن علی اشاره کرد.

در احادیث، کوفه شهری با فضیلت به حساب آمده و مسجد کوفه در این شهر، یکی از ارجمندترین مساجد است. امام صادق (ع) دربارۀ آن سرزمین فرموده است: "خاکی است که دوستدار ماست، ما هم آن را دوست داریم"[۶]. گذشته از حوادث و رخدادهای سیاسی بیشمار این شهر، کوفه یکی از قطب‌های علمی جهان اسلام محسوب می‌‌شد. وجود تعداد زیادی از نوابغ علم و شعر و زبان و ادب در این شهر در سده‌های نخست اسلامی که در کتب تراجم مفصل به نام و آثارشان پرداخته شده است، شاهدی بر این مدعاست، تا اینکه موقعیت ممتاز علمی و سیاسی این دو شهر با تأسیس بغداد به حاشیه رفت و رفته رفته با از دست دادن جایگاه علمی و سیاسی خود، بسیاری از ابنیه هایش ویرانه شد و شهر به دهکده‌ای کوچک تبدیل شد. چندان که از عظمت سابق این شهر در حال حاضر، تنها مسجد بزرگش باقی مانده که گواهی بر شکوه و عظمت آن و سرمایه‌ای معنوی و نماد این شهر قرار گرفته است.

امروزه کوفه در کنار رود فرات در فاصله ۸ کیلومتری شهر نجف و ۱۰۶ کیلومتری بغداد و ۶۰ کیلومتری جنوب شهر کربلا قرار دارد[۷].

کوفه در عصر ظهور

در روایات کوفه مقر حکومت حضرت مهدی (ع) معرفی شده است و حضرت پس از ظهور از مکه به مدینه آمده و در آنجا همراه با ده‌ها هزار نفر از همراهان به سوی کوفه رهسپار می‌شوند. حضرت در کوفه به‌گونه‌ای راه‌ها و خیابان‌ها، شهرها و مساجد را توسعه می‌دهد که خانه‌های کوفه به رود کربلا ـ فرات ـ متصل می‌شود و مسجد باشکوهی در پشت کوفه ساخته می‌شود که هزار در دارد. پیامبر (ص) فرمودند: عصای موسی (ع)، انگشتر سلیمان (ع)، و محل‌ جوشیدن آب در طوفان نوح (ع) و محل‌ تجمع پیامبران (ع) در مسجد کوفه بوده است[۸].[۹]

حاکمان کوفه

بنای شهر

فضیلت و مناقب

کوفه سرزمینی مقدس است که با ورود امیر مؤمنان(ع) و برگزیده‌شدنش به مرکزیت خلافت، قداستی دوچندان یافت هر چند رفتار ناشایست مردم کوفه در برابر اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) نام و خاطره‌ای زشت و تلخ از آنان برجای گذاشته است، اما از قداست این سرزمین نکاسته است. در فضیلت کوفه روایاتی بسیار از رسول اکرم(ص) و امامان نقل شده است که اینک به گزیده‌ای از آنها می‌نگریم؛ ابن عباس گفت‌وگویی میان رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع) نقل کرده است که بر ارزش و شرافت کوفه تصریح دارد. پیامبر فرمود: «ای علی، خداوند محبت و دوستی ما اهل بیت را بر آسمان و زمین عرضه کرد. نخست آسمان هفتم اجابت کرد و از این‌رو به عرش و کرسی زینت یافت. سپس آسمان چهارم اجابت کرد و به بیت معمور مزین شد. آن‌گاه آسمان دنیا اجابت کرد که به ستارگان آراسته گردید. پس از آن سرزمین حجاز بود که به بیت الله الحرام شرافت یافت. سپس شام بود که به بیت المقدس مفتخر شد. سپس سرزمین پاکی که به قبر من شرافت یافته است. آن‌گاه زمین کوفان (کوفه) اجابت کرد که به قبر تو، ای علی شرافت یافته است». علی(ع) گفت: «آیا من در کوفان عراق دفن خواهم شد؟» پیغمبر فرمود: «آری تو را در پشت کوفه به خاک می‌سپارند»[۱۰].

علامه مجلسی به سند خود از انس بن مالک روایتی نزدیک به همین مضمون نقل می‌کند که نام شهر قم نیز در آن آمده است. انس می‌گوید: روزی نزد پیغمبر نشسته بودم که علی بن ابی‌طالب(ع) سر رسید. پیغمبر فرمود: «ای ابا الحسن، به سوی من بیا». سپس با او معانقه کرد و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: «‌ای علی، خداوند - عزوجل - ولایت تو را به آسمان‌ها عرضه کرد؛ آسمان هفتم پیشی گرفت و از این‌رو به عرش مزین شد. آن‌گاه آسمان چهارم پیشی گرفت و به بیت معمور زینت یافت. سپس آسمان دنیا بود که به ستارگان آراسته گردید. پس از آن ولایت تو را به زمین‌ها عرضه کرد که مکه [بر دیگر سرزمین‌ها پیشی گرفت و به کعبه مزین شد. آن‌گاه مدینه بود و به من زینت یافت. سپس کوفه بود و به تو آراسته شد. سپس قم بود و به عرب زینت یافت و دری از درهای بهشت به سوی این شهر گشوده شد[۱۱].

در مدح کوفه، علامه مجلسی روایت می‌کند که امیر مؤمنان(ع) فرمود: «کوفه شهر ما و جای ما و آرامگاه شیعیان ما است». و از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: «کوفه سرزمینی است که ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم»[۱۲]. در حدیثی دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند ولایت ما اهل بیت را بر مردم شهرها عرضه کرد. کسی آن را نپذیرفت مگر مردم کوفه»[۱۳]. علامه مجلسی حدیثی دیگر را از عبدالله بن ولید چنین روایت می‌کند: روزی نزد امام صادق(ع) رفتیم و به آن حضرت سلام گفتیم و در پیشگاهش نشستیم؛ فرمود: «شما کیستید؟» عرض کردیم: «از مردم کوفه». فرمود: «آگاه باشید که هیچ شهری از شهرها نیست که مردمش بیش از مردم کوفه به ما دوستی ورزند، به ویژه این گروه شیعه. خداوند شما را به امری راه نموده است که مردم [دیگر جاها] از آن ناآگاهند. شما به ما مهر ورزیدید و دیگر مردم دشمنی کردند. شما ما را تصدیق کردید و مردم ما را تکذیب کردند. شما از ما پیروی کردید و مردم نافرمانی کردند. خداوند زندگی شما را زندگی ما، و مرگ شما را مرگ ما قرار داده است[۱۴].

در حدیث زیر، امام صادق(ع) کوفه را حرم امیرمؤمنان علی(ع) و قم را حرم دیگر امامان خوانده است. آن حضرت خطاب به گروهی از مردم ری می‌فرماید: برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای پیغمبر حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین(ع) حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن شهر قم است و...[۱۵].[۱۶]

ترکیب جمعیتی کوفه

از آن رو که کوفه در آغاز برای استقرار رزمندگان مسلمان مأمور فتوحات در قلمرو ایران ساسانی تأسیس شد، شمار بسیاری از قبیله‌های گوناگون عرب شمالی و جنوبی با تنوعی گسترده در کوفه ساکن شدند. اگرچه مهاجرت عرب‌های رزمنده، که از دوران خلیفه دوم آغاز شد، به کوفه منحصر نبود و بصره و شام و مصر را نیز دربر می‌گرفت، هیچ یک از آن بلاد دارای تنوع جمعیتی و قبیله‌ای کوفه نبودند و تقریباً دارای ترکیبی یکدست بودند.

ترکیب قبایل

نخستین تقسیم‌بندی مردم کوفه به دو گروه کلی نزاری (عرب شمالی) و یمنی بود که برای اسکان آنان در کوفه به دستور سعد بن ابی‌وقاص قرعه کشیدند. سوی شرق مسجد، که مرغوب‌تر بود، به نام یمنی‌ها در آمد و در سوی غرب آن نزاری‌ها ساکن شدند. بنا به قولی، نخستین ساکنان کوفه هشت هزار نزاری و دوازده هزار یمنی بودند. سپس سعد بن ابی‌وقاص رزمندگان قادسیه و پیش از آن را در ده گروه جای داد و آنان را در محله‌هایی میان گذرگاه‌ها و خیابان‌های اصلی و فرعی پیرامون مسجد ساکن ساخت. این رزمندگان، اعم از نزاری و یمنی، از این قبیله‌ها بودند: سُلَیم، ثقیف، هَمْدان، تَیْم، تَغْلب، بنی‌اسد، نَخَع، کِنْده، اَزْد، تمیم، مُحارب، اسد، عامر، بجاله، بجیله، جَدیله و جُهَیْنه[۱۷]. پس از مدتی شمار نفوس برخی قبیله‌های گروه‌های ده‌گانه -به سبب هم‌پیمان شدن با برخی دیگر- از دیگران بیش‌تر شد و در پرداخت حقوق قبیله‌ها، که به میزان جمعیت آنها بسته بود، مشکلاتی پدید آمد. سعد بن ابی‌وقاص موضوع را به عمر نوشت و عمر دستور داد سازمانی نو پی‌ریزد. سعد در اجرای این دستور گروهی از نسابان و صاحب‌نظران عرب را مأمور کرد که قبیله‌های مختلف ساکن کوفه را برحسب قرابت در هفت گروه سازمان دهند[۱۸]. این تجدید سازمان آشکارا به دوران پیش از اسلام یا طرح سنتی عربی بازمی‌گشت که در آن قبایل یا طرایف هر قبیله، اتحادیه‌های سیاسی به شکل ائتلافی سست و بی‌هدف بنا می‌کردند[۱۹]. بدین‌سان، هفت گروه و وابستگان آنها به این شرح سازمان یافتند:

  1. کنانه و هم‌پیمانان آنان، حبشی‌ها و جدیله، که از تیره بنی عَمرو بن قیس عیلان بودند[۲۰]؛
  2. قبیله‌های قضاعه، بجیله، خثعم، کِنْده، حضرموت و ازد که همگی یمنی بودند و دو رئیس مشهور آنان، جریر بن عبدالله بجلی (از بجیله) و اشعث بن قیس (از کِنْده)، افرادی صاحب‌نفوذ بودند؛
  3. قبیله‌های مذحج، حِمْیَر، هَمْدان، و هم‌پیمانان آنان که همه یمنی بودند؛
  4. قبیله‌های اسد، غطفان، محارب، نمر، ضبیعه و تغلب؛
  5. قبیله‌های تمیم، رباب و هوازن؛
  6. قبیله‌های ایاد، عک، عبدالقیس، اهل الهجر و حمراء[۲۱]؛
  7. قبیله طی و یکی از قبایل مقتدر یمنی که طبری ذکری دقیق از آنان به میان نمی‌آورد[۲۲].

بدین‌سان، کوفه به هفت قبیله یا هفت بخش نظامی تقسیم می‌شد که محل تجمع و بسیج نیروهای نظامی و رسیدگی به حقوق و غنیمت‌های جنگی بود. این گروه‌بندی قبیله‌ای، نوزده سال برپا بود تا زمانی که حضرت علی(ع) در سال ۳۶ ق به. به کوفه آمد و تغییراتی در آن داد. در این نوزده سال، ساخت قدرت در هر یک از این هفت گروه به گونه‌ای شگفت در آمده بود؛ برخی طایفه‌ها موقعیت سلطه‌گرانه‌ای بر دیگر اجزای گروه به دست آورده بودند. شمار افراد برخی قبایل به سبب پیوستن افراد بسیاری از دیگر قبایل، رو به فزونی نهاده و از این رو، برابری قدرت در گروه‌ها به هم خورده بود. بدین رو، حضرت علی(ع) در حالی که گروه‌ها را در همان هفت گروه نگاه داشت، تغییراتی ژرف در ترکیب و صورت خارجی آنها، از گذر ترکیب و جابه جایی قبیله، پدید آورد[۲۳]. بنا به تحلیلی، حضرت علی(ع) قبایل ساکن در کوفه را به صورت زیر سازمان داد:

  1. همدان و حمیر (یمنی
  2. مذحج، اشعر و طی (یمنی)؛
  3. کنده، حضرموت، قضاعه و مهره (یمنی)؛
  4. ازد، بجیله، خثعم و انصار (یمنی)؛
  5. همه شعبه‌های گوناگون نزاری، اعم از قیس، مجلس، ذوبیه و عبدالقیس از بحرین؛
  6. بکر، تغلب و همه شعبه‌های ربیعه (نزاری)؛
  7. قریش، کنانه، اسد، تمیم، ضبه و رباب (نزاری)،

در این گروه‌بندی نام طوایفی مانند اشعر، مهره و ضبه به چشم می‌آید که در گروه‌بندی سعد بن ابی‌وقاص نبوده است. این قبایل از نظر شمار، در زمان سعد (۱۷ ق.) درخور توجه نبوده‌اند. با این حال، در سال ۳۶ ق. به اندازه‌ای افزایش یافته بودند که به هویت فردی نیازمند شدند[۲۴]. همچنین در سازماندهی سعد، سه گروه یمنی و چهار گروه نزاری وجود داشتند؛ در حالی که در سازمانی که حضرت علی(ع) پی‌ریخت، شمار گروه‌های یمنی به چهار افزایش یافت و نزاری‌ها به سه گروه کاهش یافتند. به نظر می‌رسد که آن حضرت این دو شعبه از عرب را برحسب شمارشان سازمان داده بود[۲۵]. علی(ع) در دوران خلافت خود بر آن بود که نظام شصت قبیله ساکن در کوفه را در هم بکوبد و تفکر آنان را از قید و بند خون و نژاد و قومیت آزاد کند که به شهادت رسید[۲۶].

صحابه ساکن کوفه

در میان ساکنان کوفه شماری چشم‌گیر از اصحاب پیغمبر اکرم(ص) به چشم می‌خوردند که برخی از سرشناسان بودند. از آغاز پیروزی‌های مسلمانان در قلمرو ایران ساسانی، گروهی از اصحاب به عراق آمدند و سپس با اعزام سعد بن ابی‌وقاص از سوی خلیفه دوم بسیاری از صحابه به عراق پای نهادند و با بنای شهر کوفه در سال ۱۷ ق. در آن ساکن شدند. سال بعد نیز هشتاد تن دیگر به کوفه آمدند[۲۷]. در سال ۳۶ ق. چهارصد نفر از مهاجر و انصار در رکاب امیر مؤمنان(ع) به کوفه آمدند که هفتاد نفر از آنان از اصحاب بدر بودند[۲۸]. در جنگ صفین ۲۸۰۰ تن از اصحاب پیغمبر، که بیشتر مقیم کوفه بودند در سپاه امیرمؤمنان(ع) حضور داشتند[۲۹]. ابونعیم اصفهانی روایتی از عبدالرحمان بن ابی‌لیلی نقل کرده است که نشانه حضور بسیاری از برگزیدگان صحابه در کوفه است. به گفته او، حضرت علی(ع) روزی در رُحبه، مردم را سوگند داد که هر کس از پیغمبر شنیده است که فرموده: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» برخیزد و گواهی دهد. دوازده نفر از مجاهدان جنگ بدر برخاستند و بر فرموده رسول خدا(ص) گواهی دادند[۳۰].

از صحابه مشهور ساکن در کوفه، که برخی از آنان دارای سهمی در حوادث تاریخ‌ساز بوده‌اند، می‌توان از اینان نام برد: عمار یاسر، سهل بن حنیف، قرظة بن کعب، ابوقتادة بن ربعی، براء بن عازب، زید بن ارقم، نعمان بن مقرن، مغیرة بن شعبه، ولید بن عقبه، عبدالله بن مسعود، سلمان بن ربیعه، ابوموسی اشعری، حذیفة بن یمان، عدی بن حاتم طائی، جریر بن عبدالله بجلی، اشعث بن قیس، هاشم بن عتبة بن ابی‌وقاص، جبیر بن مطعم، عمرو بن حمق خزاعی، سلیمان بن صرد، خزیمة بن ثابت، قیس بن سعد بن عباده، نعمان بن بشیر، مسیب بن نجبه و عامر بن واثله[۳۱].

تابعین ساکن کوفه

همچنین شخصیت‌هایی نام‌دار از تابعان نیز مقیم کوفه بوده‌اند. به عنوان نمونه، از طبقه اول تابعان می‌توان از ابوعبدالرحمان عبدالله بن حبیب سلمی، ربیع بن خثیم، شریح بن هانی، ابو عائشه مسروق بن اجدع، ابوامیه کوفی، ابووائل اسدی کوفی و ابوعبدالله کوفی، ابویحیی کوفی و ربعی بن خراش نام برد.

مشهورترین تابعان طبقه دوم ساکن در کوفه عبارت بودند از: ابواسماء تیمی کوفی، ابراهیم بن یزید نخعی، سعید بن جبیر و شعبی. همچنین، ابواسحاق سبیعی، حبیب بن ابی‌ثابت اسدی، عبدالملک بن عمیر، ابوعتاب کوفی، اعمش، ابواسحاق شیبانی، ابوالهذیل کوفی و ابوحنیفه نعمان بن ثابت از افراد مشهور طبقه سوم تابعان کوفه بوده‌اند که البته برخی از آنان به روزگار پس از امیرمؤمنان(ع) تعلق دارند.

گذشته از عرب‌ها، بخشی چشم‌گیر از ساکنان کوفه را از همان آغاز ایرانیان مسلمان تشکیل می‌داده‌اند که جایگاهی همسان یکدیگر نداشته‌اند. با گذشت زمان، همه ایرانیان مسلمان ساکن کوفه را «موالی» خواندند. موالی، برخلاف تعالیم اسلام، از حقوق برابر با عرب‌ها برخوردار نبودند. در حقیقت، مولی همیشه از عرب پایین‌تر بود. کارهایی را به مولی وامی‌گذاردند که مستلزم امانت و اعتماد بود. مولی می‌توانست تحصیل علم و ادب کند، ولی هیچ‌گاه به مقام مهمی نمی‌رسید[۳۲]. نخستین تبعیض درباره موالی را عمر بن خطاب رواداشت. او عطای موالی را کمتر از عرب معین کرد و حتی سپاه حمراء و اسواران را، که از جنگ با مسلمانان کناره گرفته و بی‌آن‌که شکست بخورند، اسلام آورده بودند، با اسیرانی که به هر علت مسلمان می‌شدند، برابر می‌دانست و کم‌تر از عرب می‌شمرد[۳۳].

عثمان نیز به شیوه عمر رفتار کرد تا سرانجام حضرت علی(ع) به خلافت رسید. موالی تنها در دوران خلافت آن حضرت بود که با عرب برابر شدند. حضرت علی(ع) مردم را در عطا یکسان می‌شمرد و کسی را بر دیگری برتری نمی‌داد. بدین‌سان، عطای موالی به اندازه عرب رسید که همین باعث رنجش عرب شد. برخی مردمان عرب بدین کار خرده گرفتند. امیرمؤمنان(ع) در پاسخ، چوبی از زمین برداشت و میان دو انگشت گرفت و فرمود: «همه قرآن را خواندم و برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق به اندازه این چوب برتری نیافتم»[۳۴].

ثقفی روایت می‌کند که روزی امیر مؤمنان(ع) در مسجد کوفه خطبه می‌خواند. اشعث بن قیس وارد شد و صفوف مردم را شکافت و جلو آمد و گفت: «ای امیرمؤمنان، این حمراءها به دلیل نزدیکی به شما بر ما چیره گشته‌اند!» حضرت خشمگین شد و فرمود: «سوگند به خدای که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از پیغمبر خدا(ص) شنیدم که فرمود: به خدا سوگند، آنان سرانجام شما را برای دین بزنند؛ چونان که شما در آغاز برای اسلام آنان را زدید». به روایت دیگر، علی(ع) به موالی بیش از عرب لطف و محبت می‌کرد و عمر آنان را سخت از نظر دور می‌داشت[۳۵]. شمار بسیاری از ایرانیان مسلمان در کوفه بودند، ولی به سبب حاکمیت کلی عرب بر جهان اسلام، آنان از نظر سیاسی و اجتماعی در حاشیه بودند و در معادلات و تحولات سیاسی دارای تأثیری درخور نبودند. تنها مختار بود که برای غلبه بر عرب به موالی روی آورد. او می‌خواست عرب را به علت خیانت به امیرمؤمنان(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کیفر دهد، هر چند همین روی آوردن به موالی از علت‌های مهم تزلزل کار مختار و سرانجام شکست و قتل وی شد.[۳۶]

منابع

پانویس

  1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۰.
  2. مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص۱۱۶.
  3. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۱.
  4. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۱ به نقل از ابن کلبی.
  5. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۰-۴۹۱. در باب این وجه تسمیه اقوال دیگری نیز مطرح شده است. جهت مطالعه ر.ک: بکری، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۱۴۱-۱۱۴۲؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۰-۴۹۱.
  6. «تُرْبَةٌ تُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهَا»؛ سفینة البحار، ج ۲ ص ۴۹۹.
  7. بلادی، عاتق بن غیث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۲۶۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۲؛ فرهنگ غدیر، ص۵۱۵؛ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص۱۱۰.
  8. تهذیب، ج۳، ص۳۵۲.
  9. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۵۹۷-۵۹۴.
  10. ابو اسحاق ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، بخش تعلیقات، ص۸۴۴.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۱۲.
  12. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۱۰.
  13. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۰۹.
  14. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۲۲.
  15. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۱۶.
  16. رجبی، محمد حسین، مقاله «کوفه»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۳۷۳.
  17. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج ۳، ص۱۴۹؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۰.
  18. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۱.
  19. محمد جعفری، سیدحسین، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۲۸.
  20. کنانه قبیله‌ای مکی بود و قریش یکی از شعبه‌های آن به شمار می‌رفت. جدیله نیز شعبه‌ای از قیس‌عیلان از حجاز بود و روابطی نیز با کنانه داشت. هر دو گروه به اعتبار و حیثیت (اهل العالیه) مشهور بودند. (ر.ک: تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۳۰)
  21. اهل الهجر از قبیله عبدالقیس بودند که به بحرین مهاجرت کرده بودند و به این نام شهرت یافتند. حمراء نام گروهی از ایرانیان است که درباره آنان سخن خواهیم گفت.
  22. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۵۲. طبری شش گروه را نام می‌برد و به هفتمی اشاره نکرده است. گروه هفتم را از کتاب تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۳۰ نقل کرده‌ایم.
  23. محمد جعفری، سیدحسین، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۳۰.
  24. محمد جعفری، سیدحسین، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۳۱، به نقل از: لویی ماسینیون، خطط الکوفه.
  25. محمد جعفری، سیدحسین، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۳۱.
  26. ثقفی، ابو اسحاق، الغارات، ج۱، ص۱۹.
  27. احمد بن أبی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰۳.
  28. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۷.
  29. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۱.
  30. ابونعیم اصفهانی، اخبار اصبهان، ج۲، ص۱۲۸.
  31. ر.ک: براقی، سید حسین، تاریخ الکوفه، ص۳۷۷ - ۳۹۰.
  32. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۴، ص۶۸۹.
  33. ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۱۱.
  34. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.
  35. ر.ک: ثقفی، ابو اسحاق، الغارات، ج۲، ص۴۹۸.
  36. رجبی، محمد حسین، مقاله «کوفه»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۳۸۲.