آزادی عقیده در کلام اسلامی
مقدمه
عقیده از نظر خاستگاه، گونههای مختلفی دارد، زیرا ممکن است نتیجه اندیشه و برهان باشد یا نتیجه وهم و خیال و یا بازتاب عادتها و غیر آن. عقیده از نظر مطابقت با واقع نیز به درست و نادرست تقسیم میشود، زیرا چه بسا از امری خرافی و از تلقینها و اوهام رایج زمانه برخاسته باشد یا کاملاً جنبه تقلیدی، احساسی یا عاطفی داشته باشد. حتی ممکن است ضدّ ارزش هم باشد؛ یعنی انسان به اموری معتقد شود که جنبه ارزشی ندارند و در مقابل عقیده به کرامتها و ارزشهای الهی قداست دارد و بر مبنای استدلال و برهان است[۱].
بنابراین، عقیده مطلق، آزاد نیست، بلکه حد و مرز قرار دادن برای آزادی عقیده امری لازم و ضروری است، زیرا عقیدهای که انسان انتخاب میکند همیشه بر مبنای تفکر و اندیشه نیست، بلکه در بیشتر موارد بر اساس تقلید و پیروی کورکورانه از بزرگان و آبا و اجداد یا تأثیر پذیرفته از محیط و یا بر مبنای احساسات است و لذا آزادی در اعتقادهایی مجاز است که مبتنی بر اندیشه باشد[۲].
قرآن کریم درباره اندیشه و عقیده، آزادی را محور قرار داده و اکراه در دین و عقیده را جایز نمیداند. به همین دلیل وظیفه پیامبران عرضه و ابلاغ دین است: ﴿مَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۳]. خدای متعال ایمان اجباری را سعادت و کمال نمیداند. اگر عقیده اجباری مطلوب بود، خداوند آن را بر بندگان تحمیل میکرد، ولی ایمان اجباری را در آموزههای انبیا قرار نداد و فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا﴾[۴]. در قرآن آمده است: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۵] همچنین میفرماید: ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ﴾[۶].
همچنین میفرماید: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[۷]. این آیه در مورد نفی اکراه و اجبار در عقیده تصریح دارد. آیه مذکور درباره مردی از انصار بنی سالم بن عوف به نام حصین نازل شده که دو فرزند مسیحی داشت و خودش مسلمان بود. وی به پیامبر (ص) عرض کرد آیا میتوانم آن دو را به پذیرفتن اسلام مجبور کنم؟ چون حاضر نیستند غیر از نصرانیت دین دیگری برگزینند. بدین ترتیب این آیه درباره آنها نازل شد [۸].
اگر ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾ را حکم انشائی و تشریعی بدانیم، همچنان که دنبال آیه، یعنی: ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾ به آن دلالت میکند، از تحمیل اعتقاد و ایمان اجباری نهی میکند، چون در امر مهمی که هر دو طرف خیر و شر و صواب و ناصواب آن آشکار باشد و نوع پاداش و جزایی هم که به انجام یا ترک آن امر تعلق میگیرد بیان میشود، دیگر نیازی به اکراه و اجبار نیست[۹].
از طرف دیگر آیین اسلام که طبق آیات متعدد قرآن کریم ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ﴾[۱۰]، ﴿أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۱]، ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۱۲] طرفدار منطق استدلال و گفت و گوست نمیتواند روش اکراه و اجبار در عقیده در پیش بگیرد.
سیره پیامبر اکرم (ص) نیز شاهد این مدعاست که اساس دعوت اسلام بر آزادی است. با بررسی تاریخچه غزوههای پیامبر اسلام (ص) به این نتیجه میرسیم که جنگهای آن حضرت، نبرد مذهبی و برای مجبور کردن افراد به ایمان آوردن نبود[۱۳]. آزادی کافران و مشرکان و اهل کتاب در شهر مدینه هم از دیگر نشانههای آن حضرت در پای بندی به آزادی عقیده بود[۱۴].
در ادیان آسمانی پیش از اسلام نیز هیچ پیامبری دعوت خود را بر قوم خود تحمیل نمیکرد. نخستین پیام آورنده شریعت حضرت نوح (ع) هنگامی که دعوت خویش را ابلاغ کرد، به او میگفتند تو بشری بیش نیستی و افرادی سبک مغز پیرامون تو را گرفتهاند. پاسخ نوح به این اعتراض چنین بود که: ای قوم من! بیندیشید که اگر من از سوی پروردگارم حجت آشکاری داشته باشم و از سوی خویش رحمتی بر من بخشیده باشد و از دید شما پنهان مانده باشد آیا ما میتوانیم در حالی که شما ناخوش دارید شما را به آن ملزم کنیم؟ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴾[۱۵].[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی ایران، ص ۹۸؛ پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ص ۱۰۳ و ۲۴۳.
- ↑ «و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست» سوره یس، آیه 17.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ «و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۱۰.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ المیزان، ج۲، ص ۳۴۷.
- ↑ المیزان، ج۲، ص ۳۴۲.
- ↑ «کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
- ↑ «یا آن کسی که آفرینش را میآغازد سپس آن را باز میگرداند و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی میرساند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ بگو: اگر راست میگویید برهانتان را بیاورید» سوره نمل، آیه ۶۴.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ تاریخ پیامبر اسلام، ص ۲۳۸
- ↑ دولة الرسول فی المدینه، ص ۲۴.
- ↑ «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر من برهانی از پروردگارم داشته باشم و به من بخشایشی از سوی خویش داده باشد که از چشم شما پنهان گردانده باشند آیا میتوانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند میدارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹.