آیا آگاهی امام حسین از غیب و از سرانجام خویش اجباری بودن نهضت او را نمی‌رساند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آگاهی امام حسین از غیب و از سرانجام خویش اجباری بودن نهضت او را نمی‌رساند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا آگاهی امام حسین (ع) از غیب و از سرانجام خویش اجباری بودن نهضت او را نمی‌رساند؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا آگاهی از غیب و پیشگویی حوادث به معنای وجود سناریوی آماده و در نهایت جبر انسان نیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

علامه طباطبایی

محمد حسین طباطبایی در کتاب «بررسی‌های اسلامی» در این باره گفته است:

«از راه عقل، براهینی است که به موجب آنها امام (ع) به حسب مقام نورانیت خود کامل‏‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن می‏‌شود. (...) نکته‏‌ای که باید به سوی آن عطف توجه کرد این است که این گونه موهبتی به موجب ادله عقلی و نقلی که آن را اثبات می‏‌کند قابل هیچ‌گونه تخلف نیست و تغیر نمی‏‌پذیرد و سر مویی به خطا نمی‏‌رود و به اصطلاح علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است. و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته و لازمه این مطلب این است که هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمی الوقوع می‏‌باشد تعلق نمی‏‌گیرد و هم چنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمی‏‌کند، زیرا تکلیف همواره از راه امکان به فعل تعلق می‏‌گیرد و از راه این که فعل و ترک هر دو در اختیار مکلف‌اند، فعل یا ترک خواسته می‏‌شود و اما از جهت ضروری الوقوع و متعلق فضای حتمی بودن آن محال است مورد تکلیف قرار گیرد. مثلاً صحیح است خدا به بنده خود بفرماید: فلان کاری که فعل و ترک آن برای تو ممکن است و در اختیار توست بکن، ولی محال است بفرماید: فلان کاری را که به موجب مشیت تکوینی و قضای حتمی من، البته تحقیق خواهد یافت و برو برگرد ندارد بکن یا مکن، زیرا چنین امر و نهی لغو و بی‌اثر می‏‌باشد. و هم چنین انسان می‏‌تواند امری را که امکان شدن و نشدن دارد اراده کرده، برای خود مقصد و هدف قرار داده، برای تحقق دادن آن به تلاش و کوشش بپردازد، ولی هرگز نمی‏‌تواند امری را که به طور یقین «بی تغیر و تخلف» و به طور قضای حتمی شدنی است، اراده کند و آن را مقصد خود قرار داده، تعقیب کند، زیرا اراده و عدم اراده و قصد و عدم قصد انسان کمترین تأثیری در امری که به هر حال شدنی است و از آن جهت که شدنی است، ندارد. و از این بیان روشن می‏‌شود که:

  1. این علم موهبتی امام (ع) اثری در اعمال او و ارتباطی با تکالیف خاصه او ندارد. و اصولاً هر امر مفروض از آن جهت که متعلق قضای حتمی الوقوع است متعلق امر یا نهی یا اراده و قصد انسانی نمی‏‌شود. آری متعلق قضای حتمی و مشیت قاطعه حق متعال مورد رضا به قضاست، چنان که سیدالشهداء (ع) در آخرین ساعت زندگی در میان خاک و خود می‏‌گفت:«إلهِي رِضًى بِقَضائِك تَسلِيمًا لأمْرِك لا مَعبودَ سِواك» و هم چنین در خطبه‏ای که هنگام بیرون آمدن از مکه خواند، فرمود: «رضا الله رضانا اهل البیت».
  2. حتمی بودن فعل انسان از نظر تعلق قضای الهی منافات با اختیاری بودن آن از نظر فعالیت اختیاری انسان ندارد، زیرا قضای آسمانی به فعل با همه چگونگی‏‌های آن تعلق گرفته است نه به مطلق فعل، مثلا خداوند خواسته است که انسان فلان فعل اختیاری را، به اختیار خود انجام دهد و در این صورت تحقق خارجی این فعل اختیاری از آن جهت که متعلق خواست خداست حتمس و غیر قابل اجتناب است و در عین حال اختیاری و نسبت به انسان صفت امکان دارد.
  3. اینکه ظواهر اعمال امام (ع) را که قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری است نباید دلیل نداشتن این علم موهبتی و شاهد جهل به واقع گرفت، مانند این که گفته شود: اگر سیدالشهدا (ع) علم به واقع داشت چرا مسلم را به نمایندگی خود در کوفه فرستاد؟ چرا توسط صیداوی نامه به اهل کوفه نوشت؟ چرا خود از مکه رهسپار کوفه شد؟ چرا خود را به هلاکت انداخت و حال آن که خدا می‏‌فرماید: وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ [۱]»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله طیب؛
آیت‌الله سید عبدالحسین طیب در کتاب «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در این‌باره گفته‌است: «برای خداوند دو لوح است یعنی دو نحو علم می‌باشد، یکی لوح محفوظ و آن علومی است که به انبیا و اوصیا و ملائکه افاضه می‌شود و یکی لوح محو و اثبات که مختصّ به ذات باری تعالی است (...)؛ بنابر این مراد از علم غیبی که اهل بیت (ع) نمی‌دانند و علمی که شب‌های جمعه به آنها افاضه می‌شود علم لوح محو و اثبات است و همچنین موضوع لیلة المبیت و مقاتله با شجعان و بردن سوره برائت و آنچه از این قبیل است از لوح محو و اثبات می‌باشد و تا مشیت آنها که عین مشیت حق است تعلق نگیرد که بدانند نمی‌دانند و (...) دستور ظاهر اسلام است که هر کس اظهار شهادتین نمود تا باسباب عادی خلاف آن ثابت نشده باید حکم اسلام بر او بار نمود و امّا (...) رفتن سیدالشهداء (ع) به کربلا و شرب سم سایر ائمه (ع) بنا به مقتضای حکمت و مصلحت و تسلیم شدن به فرمان و قضای الهی بوده چنانچه اگر پیغمبر و امام امر کنند به مؤمنی که به جهاد دشمن رود و به او خبر دهند که تو کشته می‌شوی رفتن او به جهاد واجب است با اینکه می‌داند کشته می‌شود»[۳].
۲. حجت‌ الاسلام‌ و المسلمین عابدی؛
حجت‌ الاسلام‌ و المسلمین دکتر احمد عابدی در «وبگاه رسمی خود» در پاسخ به این پرسش آورده است: «امام حسین (ع) علم غیب داشت و بلکه همه معصومین (ع) علم غیب دارند ولی علم غیب تکلیف‌آور نمی‌باشد، یعنی در رفتار و اعمال معمولی هر کس باید به روش عادی عمل کند مثلاً پیامبر اکرم (ص) با علم غیب خود همیشه می‌داند که چه کسی سارق است اما هیچگاه طبق این علم خود عمل نمی‌کند و هر اختلافی که باشد به مردم می‌گوید چه کسی شاهد دارد یا چه کسی قسم می‌خورد. با اینکه با علم غیب خود به خوبی می‌داند که حق با کیست ولی از علم غیب استفاده نمی‌کند بلکه به ظاهر عمل می‌کند، امام حسین (ع) نیز از علم غیب استفاده نمی‌کند و با اینکه عاقبت و سرانجام این سفر را با علم و غیب می‌دانست اما به طوری عمل کرد که گویا عاقبت کار را نمی‌داند و به این سفر رفت. هر کس طبق ظاهر اینگونه عمل می‌کند که وقتی در شهری باشد که جانش در خطر باشد و حرمت حرم خدا را نگه داشته نشود و ببیند مردم شهری دیگر او را دعوت کرده‌اند به آنجا حرکت می‌کند»[۴].
۳. پژوهشگران وبگاه پژوهه.
پژوهشگران «وبگاه پژوهه» وابسته به «پژوهشکده باقرالعلوم» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«گاهی این بحث مطرح می‌شود که آیا امام معصوم (ع)، علم غیب دارد؟ آیا امام حسین (ع) از شهادت خویش در کربلا آگاه بود؟ اگر پاسخ، مثبت است، پس چرا برای نجات خود راهی نیندیشید؟ مگر قرآن نمی‌فرماید: وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ [۵] (...) شواهد مذکور دلالت بر این دارد که حضرت ابا عبدالله (ع) از شهادت خویش باخبر بود، امّا بنا نیست وی، خواست خدا را تغییر دهد؛ بلکه با رنج‌ها و مصیبت‌ها رو به رو شود. طبق حکمت پروردگار، او نیز همچون انسان‌های دیگر، باید آزمایش شود، مصیبت ببیند و زخمی یا شهید شود. (...) اسناد و مدارک، نشان می‌دهد آن حضرت، عالمانه و آگاهانه قیام کرد و از نتایج آن مطلع بود؛ ولی این آگاهی، در سیر طبیعی و منطقی حرکت ایشان، تأثیری نداشت. شهید مطهری، دعوت مردم کوفه و نپذیرفتن بیعت با یزید را از علل طبیعی واقعۀ کربلا می‌شمارد و اظهار می‌دارد که آن حضرت، نمی‌توانست به دعوت کوفیان بی‌اعتنایی کند؛ زیرا پاسخ مثبت به چنین دعوتی، طبیعی است و نیز حاضر نبود با یزید بیعت کند؛ زیرا وی شخص فاسد و ظالم بود. سپس ایشان علت دیگری را مطرح می‌کند که مهم‌ترین دلیل برای قیام سالار شهیدان (ع) به حساب می‌آید و آن، "امر به معروف و نهی از منکر" است؛ یعنی اگر کوفیان از آن حضرت دعوت نمی‌کردند، آن بزرگوار برای از بین بردن تحریف‌های موجود و حفظ اسلام، قیام می‌کرد.

در وصیت نامۀ امام حسین (ع) به برادرش محمد حنفیه آمده است که من برای مقام، قیام نمی‌کنم؛ بلکه می‌خواهم، امت جدم را اصلاح کنم.از سوی دیگر، چون حاکمان، فاسد و ظالم‌اند، چاره‌ای جز قیام، جهاد و شهادت وجود ندارد. ملاحظه می‌فرمایید که طبق مطالب پیشین، حرکت امام و پیامدهای آن منطقی و طبیعی است و بنا نیست بهره‌گیری از امور غیبی، سبب پیروزی آن جناب باشد»[۶]

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۵.
  2. بررسی‌های اسلامی.
  3. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۰۶.
  4. پایگاه اطلاع‌رسانی استاد احمد عابدی
  5. با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۵.
  6. وبگاه پژوهه