آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب

آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم (ص) را اثبات می‌کند؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

آیه مورد اشاره پرسش

مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء .

«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند».

پاسخ‌ نخست

امین لاری

آیت‌الله علی اکبر بن محمد امین لاری در مقاله «فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم» در این‌باره گفته‌ است:

«تفسیرِ ظاهر آن این است که نمی‌باشد خداوند که مطلع بگرداند شما را به علم غیب، ولکن خداوند اختیار می‌کند و برمی‌گزیند از میان رسولانش هر که بخواهد و علم غیب تعلیم او می‌کند، که ظاهر آیه شریفه این است که علم غیب خاصّه ختمی‌ مآب (ص) است. و امّا در تأویل، پس مراد آن است که مجتبی از رسول، علی (ع) است. شاهد صریح و صحیح بر این، فقره زیارت جامع است که خطاب به همه ائمه (ع) است: «اصْطَفَاكُمْ‏ بِعِلْمِهِ‏ وَ ارْتَضَاكُمْ‏ لِغَيْبِه‏‏‏‏‏»[۱] که در کتاب خرایج و جرایح، حدیثی از حضرت رضا (ع) روایت می‌کند در مقصود و معنی آیه شریفه که فرمودند: «فَرَسُولُ‏ اللَّهِ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ مُرْتَضًى‏ وَ نَحْنُ‏ وَرَثَةُ ذَلِكَ‏ الرَّسُولِ‏ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[۲] یعنی پس رسول الله (ص) مرتضی و مجتبی و برگزیده و مختار است نزد حق تعالی و ما ورثه این رسولیم، آن‌چنان رسولی که اطلاع داده است خدا آن رسول را بر آنچه بخواهد از علم غیب خدا، پس ما که ورثه رسولیم، تعلیم داد ما را علم ماکان و مایکون، تا روز قیامت. و ایضاً وارد شده در اخبار کثیره«إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) مِمَّنِ ارتَضی لِغَیبِهِ وَ کُلُّ عِلمٍ کانَ لِرَسُولِ اللهِ (ص) فَإنَّه وَصَلَ إِلَینا»[۳] اقوی شاهد بر اینکه اخبار به غیب دادن ائمه از حد و حصر بیرون است. و جمیع کتب علامه مجلسی، فارسی و عربی آن، از این احادیث مملو و مشحون است. پس روا نیست بر مؤمن و منصف دین‌دار که انکار چنین امر بَیّن و آشکار نماید»[۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. علامه طباطبایی؛
علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در این باره گفته است: «وجهه گفتار را به سوى مؤمنین نموده و بیان می‌کند که سنت ابتلا در آنان هم جارى است، تا آنها نیز به کمال خاص خود برسند، و در نتیجه "مؤمن خالص" از "مؤمن غیر خالص" و "خبیث" از "طیب" جدا و متمایز گردد چون ممكن بود كسی‌ توهم كند كه طريق ديگری‌ هم برای‌ جداسازی‌ خبيث از طيب هست و آن اين است كه خدای‌ تعالی‌ به مؤمنين اعلام كند كه چه كسانی‌ خبيث‌اند كه اگر چنين كند ديگر مؤمنين به خاطر نامشخص بودن خبيث‏‌ها و بيماردلان و اختلاط مؤمنين با آنها اينقدر دچار دردسر و بلا و محنت نمی‌‏شوند، و چرا خدای‌ تعالی‌ چنين نكرد؟ برای‌ دفع اين توهم فرمود: علم غیب چيزی‌ نيست كه خدای‌ تعالی‌ همه مؤمنين را بر آن آگاه سازد، بلكه خاص خود او است، و به‌جز برگزيدگان از رسولانش كسی‌ را از آن بهره‏‌ای‌ نيست و اما نامبردگان را چه بسا به وسيله وحی آگاه بسازد و اين است كه می‌‏فرمايد: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء»[۵].
۲. آیت‌الله نمازی شاهرودی؛
آیت‌الله علی نمازی شاهرودی در کتاب «علم غیب» در این‌باره گفته‌ است: «از آیه استفاده می‌شود که علم غیب برای شخص رسول، به خواست و اختیار و احسان خداوند، ثابت است؛ و چون پیامبر گرامی اسلام اشرف و افضل همه رسولان است، پس علم غیب برای ایشان مسلم خواهد بود؛ زیرا مردم عادی طاقت دانستن غیب را ندارند و آمادگی ندارند که بعضی مطالب و قضایای دنیا حوادث روزگار را ببینند و یا بدانند. اگر ایشان از باطن کارهای یکدیگر مطلع و با خبر باشند؛ باب معاشرت و مراودت با دیگران را بر روی خود می بندند و از معاملات و همه شئون اجتماعی با یکدیگر پرهیز خواهند کرد و نظام زندگی مختل خواهد شد؛ لکن خداوند، بعضی از رسولان خود را برای اطلاع از غیب اختیار فرموده است. از طرفی، واضح است که اگر آرزوها و امیدواری‌ها به یکدیگر نباشد، خشتی بر روی خشتی نهاده نشده و گیاه و درختی کاشته و چیزی انباشته نخواهد شد. غالب خدمات اجتماعی به همدیگر و زحمات پدران و مادران برای فرزندان از روی آرزو و امیدواری به یکدیگر است؛ و اساس این آرزوها و امیدواری‌ها بر ندانستن آینده خود و دیگران و حوادث زمان است».[۶]
۳. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در دو کتاب «پیام قرآن» و «تفسیر نمونه» در این‌باره گفته‌ است:
  • «در آیه بعد از آن که آگاهی توده مردم را بر غیب نفی می‌کند، انبیاء را از آن استثناء کرده، می‌فرماید: "و ممکن نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید؛ ولی خداوند از میان پیامبران خود، هر کس را بخواهد برمی گزیند؛ و برای رهبری مردم از غیب آگاهش می‌کند". اگرچه در بدو نظر در این آیه صریحاً اشاره‌ای به مسأله تعلیم اسرار غیب به انبیاء نشده ولی با توجه به این که جمله: وَلَكِنَّ اللَّهَ به صورت استدارک و استثناء است مفهوم آیه این است که خدا گروهی از رسولان را بر می‌گزیند و به آنها تعلیم غیب می‌دهد[۷]. درست است که آغاز آیه اشاره به حوادثی است که صفوف منافقان را از صفوف مؤمنان جدا می‌سازد و اسرار درون آنها را آشکار می‌کند؛ ولی پیدا است که این شأن نزول مفهوم کلی آیه را محدود نمی‌کند؛ زیرا سخن از عدم آگاهی توده مردم از غیب، و آگاهی انبیاء بر آن، به تعلیم الهی است. ضمناً از این آیه استفاده می‌شود که آگاهی بر غیب، مقام والایی است که تنها به پیامبران الهی داده می‌شود؛ و در واقع تکمیل کننده برنامه‌های آنها و سبب تحقق یافتن اهداف آنان است»[۸].
  • «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ هیچ‌گاه خداوند اسرار پنهانی و علم غیب را در اختیار شما نخواهد گذارد. زیرا آگاهی بر اسرار نهانی ـ به عکس آنچه بسیاری خیال می‌کنند ـ مشکلی را برای مردم، حل نمی‌کند، بلکه در بسیاری از موارد باعث هرج و مرج و از هم پاشیدن پیوندهای اجتماعی، خاموش شدن شعله‌های امید و از بین رفتن تلاش و کوشش در میان توده مردم می‌گردد. (...) از این جمله استفاده می‌شود: پیامبران ذاتاً عالم به غیب نیستند و نیز استفاده می‌شود: آنها بر اثر تعلیم الهی قسمتی از اسرار غیب را می‌دانند، بنابراین افرادی هستند که از غیب آگاه می‌شوند و همچنین مقدار آگاهی آنها بسته به مشیت خداوند است. نا‌گفته پیدا است: منظور از مشیت، و خواست خدا در این آیه، همانند آیات دیگر، همان "اراده آمیخته با حکمت" است، یعنی: خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضا کند، از اسرار غیب آگاه می‌سازد»[۹].
۴. آیت‌الله جوادی آملی؛
جوادی آملی در کتاب تسنیم در این باره گفته است: «خداوند به سرّ و عَلَن هر فردی عالم است. اعلام این راز نهفته به افراد جامعه نه ممکن است زیرا با فقدان قابلیت دریافت غیب، یکی از اجزای علت تامّه مفقود است و نه مصلحت، چون با ارتباط مستقیم توده مردم به علم غیب خدا و تلقّی اخبار غیبی از آن مقام رفیع، نیاز توده مردم به وحی و نبوت برطرف می‏‌شود، چون هرکسی برای خود خبر غیبی را از خداوند تلقی می‏‌کند. در این حال تمام افراد به مثابه پیامبرند و تکلیف خود را می‏‌دانند و به آن عمل می‏‌کنند و دیگر در این صورت مجالی برای تشکیل امت و تأسیس حکومت و آزمون افراد به جنگ و صلح و مانند آن نیست. از سوی دیگر، نفی کلّی اعلام غیبی، مستلزم طرد وحی و نبوت و دستاویز منکران رسالت است، از این ‏رو رسولان برچین ‌شده را از آگاهی به غیب استثنا فرمود؛ آن‏گاه توده مردم را به ایمان به خدا و رسولان فراخواند. شیخ طوسی ضمن نقل قولِ به عدم علم رسول به غیب از برخی مفسران گذشته، قول به ثبوت علم غیب رسول با اعلام الهی را ترجیح داد و آن را اَلْیَق به آیه مورد بحث دانست.[۱۰] البته علم غیب، ذاتاً و بالاصاله در اختیار خدای سبحان است و به افراد ویژه‌‏ای عطا می‌‏فرماید که استعداد گرفتن آن را دارند و اعلام غیب به آنان حکمت است. علم غیب را خدای سبحان فقط به شایستگان عطا می‌‏کند. بسیاری می‏‌خواهند از اسرار درون خویش یا دیگران آگاه شوند؛ ولی چون شایستگی آگاهی از غیب را ندارند، خداوند به آن‏ها اجازه نمی‏‌دهد که مطّلع گردند: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.[۱۱] نفی دستیابی به علم غیب به صورت سالبه کلی نیست، چنان که در صورت اراده الهی منافقان را به پیامبر (ص) می‌‏نمایاند، در نتیجه آن حضرت (ص) آن‏ها را می‏‌شناسد: وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ[۱۲] در آیه مورد بحث نیز می‌‏فرماید خداوند کسی را از غیب آگاه نمی‌‏کند، مگر رسولان برگزیده خویش را. حرف «مِنْ» در (مِن رُسُلِه) برای تبیین است؛ نه تبعیض تا برخی رسولان شایسته علم غیب باشند و بعضی از دستیابی به آن محروم، هرچند غیب اخصّ، ویژه اخصّ رسولان است»[۱۳].
۵. آیت‌الله رمضانی؛
آیت‌الله حسن رمضانی در کتاب «دائرة المعارف قرآن کریم» در این‌باره گفته است: «سر از راز غیب درآوردن و بر امور غیبى مطلع شدن، نصیب كسى كه در كثرات منغمر است و تفرق و تعدد مظاهر گوناگون عالمِ كثرت، او را متفرق كرده و هر جزئى از اجزایش را به جانبى مى‌كشاند، نمى‌شود. اطلاع بر غیب، تمركز مى‌طلبد و تمركز، تجمع مى‌خواهد؛ از این‌رو، خداوند در سوره آل ‌عمران آیه‌ ۱۷۹ مى‌فرماید: مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ یعنی: این ‌گونه نیست كه خدا شما را از غیب آگاه سازد؛ بلكه او از میان پیامبران، عده‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده؛ آنگاه آنان را بر امور غیبى آگاه مى‌سازد. و نیز به همین جهت، حق تعالى در آیه‌ ۶ سوره یوسف مى‌فرماید: وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ[۱۴] علم به تأویل احادیث را كه خود نوعى از آگاهى بر غیب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى حضرت یوسف (ع) مطرح مى‌كند».[۱۵]
۶. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن کریم در آیه‌ صد و هفتاد و نهم سوره‌ آل‌عمران به تصفیه‌ مسلمانان و جداسازی صفوف پاکان و ناپاکان اشاره می‌کند و می‌فرماید: مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء.

نکته‌ها و اشاره‌ها:

همه‌ فرستادگان خدا در یک درجه‌ علمی نیستند و برخی را خدا برمی‌گزیند و به آنان علم غیب عطا می‌کند؛ البته این درجات و انتخاب‌ها نیز براساس شایستگی‌های افراد است»[۱۶].
۷. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«با توجه به تفاسیر از این آیه، نکات ذیل استفاده می‌شود:

  1. شأن نزول این آیه به این صورت است که از سدی منقول است حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: هم مرا با الهام معلوم شد که کدام از ایشان قبول اسلام می‌کند و کدام در بادیه ضلالت، سرگردان می‌ماند. منافقان با یکدیگر گفتند: عجیب است از امر محمد (ص) که ادعا می‌کند که آن چه در کتم عدم است می‌دانم که کدام از ایشان مؤمن باشد و کدام منافق؟ این خبر به گوش حضرت محمد (ص) رسید و به منبر آمد و خطبه بلیغ خواند که چرا مردم به من طعنه می‌زند و مرتبه مرا نمی‌شناسد که در علم، من چه منزلتی دارم؟! به خدا قسم اگر از من پرسیدند از آن چه تا قیامت واقع خواهد شد ایشان را خبر دهم بر طریقی که واقع خواهد شد.
  2. اینکه پیامبر اکرم (ص) به بعضی غیب‌ها مطلع می‌شوند، به وسیله وحی یا الهام است. خدا می‌فرماید: ای مردم ایمان آورید با اخلاص تمام به عقیده به اینکه خداوند منفرد است بر علم غیب ولی اگر بخواهد می‌تواند به رسولان برگزیده خود از غیب اطلاع می‌دهد.
  3. تخصیص علم غیب به کسانی است که برگزیدگان خداوند متعال باشند از انبیاء.. اولیاء و ائمه (ع) و ... هستند.
  4. پروردگار کسی را به سیرت خود او و بر منویات دیگران آگاه نخواهد فرمود جز پیامبران را که بر پاره‌ای از اسرار مردم آگاه نمودند و آنان را رهبر و گواه و رفتار و کردار مردم قرار داده است.
  5. علم غیب مخصوص خداوند است. ادعای دیگران از علم غیب باطل و دروغ است و فقط انبیاء به اذن الهی می‌توانند از غیب مطلع شوند.
  6. از این آیه استفاده می‌شود که پیامبران ذاتاً علم غیب ندارند، و آگاهی پیامبران به مشیت خداوند می‌باشد.
  7. اینکه عموم مردم بخواهند از غیب مطلع شوند ممکن نیست چون مخالف حکمت الهی است اگر همه مردم از غیب مطلع شوند، باب معاشرت و مزواجات بسته می‌شود. لذا خداوند فقط پیامبران را به این علم مطلع می‌سازند و آنهایند که از ما فی الضمیر مردم باخبرند»[۱۷].
۸. حجت الاسلام و المسلمین اقوام کرباسی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اکبر اقوام کرباسی، در کتاب «مؤمن الطاق» در این‌باره گفته‌ است: «خداوند متعال می‌فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۸]. یا می‌فرماید: مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۱۹]. این دو آیه نشان می‌دهد خداوند متعال علم غیب را به عدّه‌ای از رسولانش عطا فرموده است و امام صادق (ع) سوگند یاد می‌کنند که پیامبر اسلام (ص) از کسانی بوده که خداوند متعال به او علم غیب عطا نموده است[۲۰]. از سویی دیگر، امامان (ع) وارث علوم همه پیامبران و رسولان‌اند؛ ازاین‌رو آنان نیز حامل علم غیب‌اند»[۲۱]
۹. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» و کتاب: «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:
  • «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء [۲۲] از آنجا که نظام عالم هستی بر اساس استفاده مسببات از اسباب و نتایج از مقدمات آنها تأسیس شده است و آن اسباب در آگاهی از غیب کاربردی ندارند، لذا عموم افراد بشر از غیب آگاهی ندارند، اما این قانون یک استثنا در این آیه، به وسیله وَلَكِنَّ استدراک و استثنا و "مَن" بیانیه و ظرف حال از مَن يَشَاء دارد و آن اینکه خداوند از میان افراد بشر، رسولان خود را برمی‌گزیند و اسباب کاشف از غیب را برای آنها ایجاد می‌کند و مقداری از اسرار نهان را در اختیار آنها می‌گذارد[۲۳]»[۲۴].
  • «در این آیه، نخست یک سنت الهی را یادآور می‌شود؛ می‌فرماید که روش حق تعالی این نبوده است که شما را از غیب آگاه نماید[۲۵] ولی جمله وَلَكِنَّ اللَّهَ به صورت استدراک و استثنا است[۲۶]. و "مِن" در آیه "بیانه" و ظرف حال از مَن يَشَاء. است، بنابراین مفهوم آیه این است که خداوند اختیار می‌کند کسی را که بخواهد، در حالی که او از فرستادگانش باشد، برخی از مفسرین گویند: مِن رُّسُلِهِ در آیه اشاره است به این که اطلاع به غیب، برای افرادی مخصوص از رسولان باشد نه همگی آنان. و این تعبیر کشف می‌کند از اهمیت این مقام که حتی ملازم با رسالت هم نیست، زیرا اطلاع به غیب خود مقامی فوق مقامات ظاهری و رسمی است، و مربوط به وظائف رسالت هم نباشد. آری این مقام بر اثر شدّت ارتباط با لاهوت، و کمال انقطاع از عوالم ماده، و ذکر و توجّه دائم به خداوند متعال صورت می‌گیرد. و چون رسولان خداوند متعال چنین ارتباطی با خدا داشته، و از راه القاء و الهام و وحی حقایقی به آنها تلقین می‌شود، قهراً در مورد مقتضی اطلاع به غیب نیز برای آنها صورت خواهد گرفت. و گذشته از این به‌طور اجمال با توجه مخصوص می‌توانند در مورد مقتضی از امور گذشته و آینده آگاهی پیدا کنند. و این معنی برای مؤمنین کامل نیز امکان‌پذیر خواهد بود، و در آیه کریمه قید شده است با ایمان به خدا و رسل و تقوی[۲۷] جهت اطلاع از امور غیبی و چیزهایی که از شما پنهان است؛ بدین گونه که یا آن مغیبات را به رسولانش نشان می‌دهد، یا از آن مغیبات به رسولانش خبر می‌دهد بدون واسطه یا به توسط ملائکه[۲۸]
برخی از مفسران اهل سنت، در تفسیر این آیه گفته‌اند: نظام عالم هستی بر اساس استفاده مسببات از اسباب و نتایج از مقدمات تأسیس شده است و آن اسباب در آگاهی از غیب کاربردی ندارند، لذا عموم افراد بشر از غیب آگاهی ندارند، اما این قانون یک استثنا دارد و آن این که خداوند از میان افراد بشر رسولان خود را برمی‌گزیند و اسباب کاشف از غیب را برای آنها ایجاد می‌کند و مقداری از اسرار نهان را در اختیار آنها می‌گذارد [۲۹] بنابراین سنت خداوند بر این است که بندگان عادی و عوام خود را از غیب آگاه نمی‌کند، اما پیامبران بر طریق اطلاع از جانب الهی بر امور نهان آگاهی می‌یابند[۳۰]»[۳۱].
۱۰. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛
حجج الاسلام و المسلمین احمد مطهری و غلام رضا کاردان در کتاب «ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌» در این‌باره گفته‌اند: «در این آیه مبارکه که نخست یک سنت الهی را یادآور می‌شود و می‌فرماید که روش حق‌تعالی این نبوده است که شما را بر غیب آگاه نماید ولی به عنوان استدراک از مطلب گذشته می‌فرماید اما خداوند هرکس را که بخواهد از پیامبرانش برمی‌گزیند و با توجه به جمله قبل روشن است که مقصود از این گزینش در جهت افاضه علم غیب است و تفریع امر به ایمان به پیامبران بر جمله گذشته نیز از این جهت است که آنان آگاهی از غیب دارند و بنده برگزیده خدا هستند. بنابراین، دلالت آیه بر آگاهی پیامبران از غیب به طور اجمال بسیار روشن است. بلکه ممکن است گفته شود که مقصود از تعلیم علم غیب در این‌جا اضافه بر علم غیبی است که پیامبران از جهت مقام رسالت باید داشته باشند چون انتخاب از میان پیامبران است و بر حسب این آیه بعضی پیامبران هستند که برای اطلاع از غیب برگزیده می‌شوند. اضافه بر این که با توجه به صدر آیه: مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ... روشن می‌شود که منظور احتمالا آگاهی از خصوصیات منافقان از طریق علم غیب است؛ یعنی سنت الهی بر این نیست که افراد از طریق علم غیب بر خصوصیات منافقان آگاهی پیدا کنند و آنان را از مؤمنان بازشناسند، پس از آن استدراک کرده و می‌فرماید ولی خداوند از پیامبرانش افرادی را برای این آگاهی برمی‌گزیند با این وصف جمله مذکور مربوط به یک سلسله مسائل دیگر "غیر از احکام شرعی" از علم غیب است»[۳۲].
۱۱. حجج الاسلام والمسلمین برنجکار و شاکر؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و دکتر محمد تقی شاکر در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در این‌باره گفته‌اند: «مرحوم شیخ طوسی ذیل آیه مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]][۳۳] در جواب این سؤال که آیا خداوند پیامبرش را به غیب مطلع و آگاه نمود، معتقد است ‌دیدگاه آگاهی یافتن پیامبر (ص) به بسیاری از امور غیبی، با آیه تناسب بیشتری دارد.[۳۴] مفسران دیگر نیز با توجه به جمله وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۳۵] همین عقیده را پذیرفته.[۳۶] و رسالت و وحی الهی را علت آگاهی‌یابی‌ از این غیب دانسته‌اند؛ به‌ویژه آنکه مِن در جمله يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ را مِن تبعیضه ندانسته، بلکه بیانیه برشمرده‌اند.[۳۷] برخی دیگر از مفسرین با توجه به آیه قبل و شأن نزول آن هر چند برای شأن نزول این آیه مطالب متفاوتی نقل شده[۳۸] به تفسیر آیه پرداخته و بیان داشته‌اند: ‌آیه وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ[۳۹] اشاره به امتحانات و سنجش ایمان و صدق انسان‌ها با حوادث و وقایعی که در طول حیات‌شان برای آنها پدید می‌آید، می‌کند، ‌تا امتیاز خبیث بودن از طیب بودن با آزمایش شدن و گونه رفتار هر فرد آشکار شود. گروهی در برابر این برنامه الهی زبان به اعتراض و یا استهزا گشودند و یا درخواست کرده و گفتند: ‌چرا این تمییز و پالایش با آگاهی دادن غیبی خدا ظاهر نشود، ‌و چه نیازی به این حوادث و سنجش‌ها وجود دارد؟ آیه ۱۷۹ پاسخ این سؤال را بیان می‌نماید. خداوند ‌در این آیه بیان می‌کند که سنت الهی بر آن قرار نگرفته که عموم مردم را از غیب آگاه نماید تا به‌واسطه خبر از غیب، ‌از آنچه در قلب‌ها پنهان می‌باشد، مطلع گردند و بدانند چه کسی مؤمن و چه کسی منافق است. برخی مفسران می‌گویند: اینکه خدا قرار نیست غیبش را برای کسی آشکار نماید، ‌نسبت به عموم مردم است: وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء [۴۰]؛ لکن خدا به هرکس بخواهد، آگاهی و اطلاع از غیب را قبل از زمان امتحان، ‌روزی می‌نماید و خدا می‌فرماید: ‌این از خصایص انبیاء (ع) و برگزیدگان اوست که اطلاع از غیب پیدا نمایند، ‌هر چند قانون عمومی برای تشخیص اشخاص، اعمال آنهاست. با توجه به این تفسیر، مراد آیه روشن، ‌و آشکار می‌گردد مقصود آیه، نفی مطلق علم به غیب نیست؛ ‌بلکه آیه علم پیامبران را ذاتی نمی‌داند، نه اینکه علم آنان به غیب را به‌ صورت مطلق نفی نماید.[۴۱] بنابراین خداوند با وحی یعنی ارسال از طریق مخفیِ از دیگران پیامبرانش را از غیب آینده و یا گذشته بهره‌مند می‌سازد[۴۲]»[۴۳].
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است: «در این آیه مبارکه، نخست یک سنت الهی را یادآور می‌شود و می‌فرماید که روش حق‌تعالی این نبوده است که شما را بر غیب آگاه نماید ولی به‌عنوان استدراک از مطلب گذشته می‌فرماید اما خداوند هر کس را که بخواهد از پیامبرانش بر می‌گزیند، و با توجه به جمله قبل روشن است که مقصود از این گزینش در جهت افاضه علم غیب است و تفریع امر به ایمان به پیامبران (ع) بر جمله گذشته نیز از این جهت است که آنان آگاهی از غیب دارند و بنده برگزیده خدا هستند. بنابراین، دلالت آیه بر آگاهی پیامبران (ع) از غیب به‌طور کلی بسیار روشن است. و چون رسول خدا (ص) اشرف و افضل همه رسولان است پس علم غیب برای ایشان نیز مسلم خواهد بود. و چون ائمه معصومین (ع) وارث علوم پیامبر (ص) هستند بنابراین آنها هم عالم به غیب خواهند بود. بیضاوی در تفسیر آیه فوق می‌گوید: یعنی خداوند به هیچ‌یک از شما مردم علم غیب را نمی‌دهد که از قلوب مردم و کفر و ایمان آنان خبردار شوید، و لکن از رسولان خود هر که را بخواهد بر می‌گزیند و او را به آنچه بخواهد از مغیبات خود آگاه می‌فرماید. ایشان ذیل همین بحث حدیثی را از سدی از پیامبر (ص) نقل می‌کند که فرمود: امت مرا بر من عرضه کردند و من می‌دانم چه کسی ایمان می‌آورد و چه کسی کافر می‌شود[۴۴] برخی از مفسران اهل سنت با استناد به این دوآیه (مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ [۴۵] و عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۴۶] که علم غیب را منحصر به پیامبران (ع) کرده است خواسته‌أند علم غیب امامان (ع) نفی کنند. نسفی در تفسیر آیه مذکور می‌گوید: این آیه دلیل بر علیه باطنیه است که علم غیب را بر امام (ع) خود اثبات می‌کنند در حالی که آیه علم غیب را فقط برای انبیاء (ع) اثبات می‌کند مگر اینکه برای امام (ع) هم قائل به نبوت باشند در هر دو صورت با نص قرآن مخالفت کرده‌اند[۴۷] و کشف الأسرار نیز می‌نویسد: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ [۴۸] این ردّ است بر امامیان که امام (ع) را دعوی علم غیب می‌کنند. ربّ العالمین نفی کرد علم غیب از خلق خویش علی العموم، بی استثناء، مگر پیغامبری را که به‌ وحی پاک وی را علم غیب دهد. پس هر که نه پیغامبر و صاحب وحی بود وی را علم غیب نبود، و اگر چه امام (ع) بود. همان است که رب العالمین گفت: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۴۹] و وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ[۵۰] می‌گوید: خدا بر آن نیست که شما را دیدار دهد تا فرا علم و حکم پوشیده وی ببینید، یعنی که شما مؤمن و منافق از هم باز نشناسید پیش از آنکه ما تمییز کنیم، و پوشیده بیرون آریم. "و لکن اللَّه یجتبی من رسوله من یشاء ای و لکنّ اللَّه یختار لمعرفة ذلک من یشاء من الرّسل. و کان محمد (ص) ممّن اصطفاه اللَّه لهذا العلم"[۵۱] اما سخن این دو عالم سنی از چند جهت باطل است: اولاً: کسی از علمای امامیه معتقد به نبوت امامان (ع) نیست. ثانیاً: داشتن علم غیب ملازم با نبوت نیست چنان‌چه در قرآن به اشخاصی مانند وصی سلیمان (ع)، مادر موسی (ع) و حضرت مریم (س) نسبت علم غیب داده شده است که پیامبر نبوده‌أند. ثالثاً: علمای امامیه علم غیب امامان (ع) را از طریق این دو آیه اثبات نمی‌کنند آنان نیز معتقدند که منطوق این دو آیه علم غیب پیامبران (ع) را اثبات می‌کند و از دیدگاه امامیه، امامان (ع) از طریق پیامبر (ص) عالم به غیب می‌شوند. رابعاً: جای بسی تعجب است که خود علمای اهل سنت برای اشخاصی کرامات و کارهای خارق‌العاده زیادی را قائل‌اند به عنوان این‌که اولیاء هستند و خود نسفی به این إقرار دارد. وی می‌گوید: "نقض العادة علی سبیل الکرامة لأهل الولایة جائز عند أهل السنة".[۵۲] اما وقتی نوبت به امامان معصوم (ع) می‌رسد همین افراد به دست و پا می‌افتند. در حالی که مصداق "اتم و اکمل اولیا الله" اهل بیت معصومین (ع) هستند»[۵۳].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین امام‌خان؛
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امام‌خان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «چنانکه از این آیه ثابت است خداوند بعضی از رسولان خود را برای اطلاع از غیب اختیار فرموده است، و روشن است که پیامبر اسلام (ص) اشرف و افضل از همه پیامبران (ع)است پس علم غیب برای رسول مکرم (ص) بخواست خداوند ثابت است و روشن خواهد شد که ائمه (ع) علوم رسول مکرم (ص) را وارث‌اند و دارا هستند و بنابراین آنها هم عالم به غیب خواهند بود»[۵۴].
۱۴. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است:

«با توجه به تفاسیر از این آیه نکات ذیل استفاده می‌شود:

  1. شأن نزول این آیه این بود که از سدی منقول است که حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «همچنان که ذراری آدم را بر آدم عرضه کردند امت مرا به صورت و جبلت به من عرضه نمودند و مرا با الهام معلوم شد که کدام ایشان قبول اسلام می‌کند و کدام در بادیه ضلالت سرگردان ماند. منافقان با یکدیگر گفتند: عجیب است امر محمد که ادعا می‌کند آنچه در کتم و عدم است. می‌دانم کدام، از ایشان مؤمن باشد کدام منافق. و این خبر به گوش حضرت محمد (ص) رسید و به منبر آمد و خطبه بلیغ خواند که چرا مردم به من طعنه می‌زنند و مرتبه مرا نمی‌شناسند که در علم من چه منزلتی دارم به خدا قسم اگر از من بپرسند از آنچه تا قیامت واقع خواهد شد، ایشان را خبر دهم بر طریقی که واقع خواهد شد و این آیه نازل شد.
  2. پیامبر اکرم (ص) به وسیله وحی یا الهام از بعضی غیب‌ها مطلع می‌شود. (...)[۵۵]
  3. تخصیص علم غیب به کسانی که برگزیدگان خداوند سبحان باشند از انبیاء (ع)...[۵۶]
  4. پروردگار كسى را بر سيرت خود او و بر منويّات ديگران آگاه نخواهد فرمود جز پیامبران را که بر پاره‌ای از اسرار مردم آگاه نمودند و آنان را رهبر و گواه بر رفتار و کردار مردم قرار داده است.[۵۷]
  5. علم غیب مخصوص خداوند است ادعای دیگران از علم غیب باطل و دروغ است و فقط انبیاء به اذن الهی می‌توانند از غیب مطلع شوند.[۵۸]
  6. از این آیه استفاده می‌شود که پیامبران ذاتا علم غیب ندارند و آگاهی پیامبران به مشیت خداوند می‌باشد[۵۹]»[۶۰].
۱۵. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة).
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است:
  • «شیخ طوسی در تفسیر خود ذیل آیه می‌گوید: «گفته شده آیا نبی (ص) از غیب اطلاع و آگاهی دارد یا خیر؟ دو قول در این مورد است اول سدی که گفته خیر ولی او به عنوان رسول برگزیده شده و قول دوم از ابن اسحاق که گفته خداوند رسول را با خبر و آگاه نمودن وی به بسیاری از غائبات برگزید؛ و این دیدگاه شایسته آیه است»[۶۱]
  • صاحب تفسیر مجمع البیان می‌نویسد: «یعنی خدا، هر یک از پیغمبران خود را که بخواهد بر می‌گزیند و او را بر غیب آگاه می‌سازد. هنگامی که پیامبر (ص) شما را از نفاق یک فرد با خبر می‌‏سازد، گمان نکنید که او خود بر آنچه در دل مردم می‏‌باشد، آگاه است بلکه خداوند با فرستادن وحی از غیب به پیامبر (ص) خبر می‏‌دهد و به او می‏‌گوید این شخص منافق و آن دیگری مؤمن خالص است پس علم و آگاهی پیامبر از اسرار پنهان از این جهت است که خداوند او را از غیب مطّلع می‏‌سازد»[۶۲]
  • ملا محسن فیض کاشانی در تفسیر می‌گوید «به وسیله وحی الهی، پیامبر (ص) را به بعضی از غیب‌ها آگاه نمود»[۶۳]
  • علامه طباطبایی ذیل آیه می‌نویسد: «چون ممکن بود کسی توهم کند که طریق دیگری هم برای جدا سازی خبیث از طیب هست و آن این که خدای تعالی به مؤمنین اعلام کند که چه کسانی خبیث‌اند که اگر چنین کند دیگر مؤمنین به خاطر نامشخص بودن خبیث‏ها و بیمار‌‌دلان و اختلاط مؤمنین با آنها اینقدر دچار دردسر و بلا و محنت نمی‌‏شوند، و چرا خدای تعالی چنین نکرد؟ برای دفع این توهم فرمود: علم غیب چیزی نیست که خدای تعالی همه مؤمنین را بر آن آگاه سازد، بلکه خاص خود او است، و به جز برگزیدگان از رسولانش کسی را از آن بهره‏‌ای نیست و اما نامبردگان را چه بسا به وسیله وحی آگاه بسازد» [۶۴]
  • ابراهیم عاملی در ذیل آیه می‌گوید: «اطّلاع از غیب و اسرار نهانی مناسب با ساختمان بشر نیست و نمی‌‏شود که مردم بواسطه‏ی اطّلاع از غیب مؤمن و منافق را بشناسند... اطّلاع از غیب فقط برای آنهائی است که خدا به رسالت انتخاب می‌‏کند که آنها مطّلع می‌‏شوند چه کسی مؤمن و چه کسی منافق است»[۶۵]
  • ناصر مکارم شیرازی می‌نویسند: «در اینجا ممکن بود سؤالی مطرح شود و آن اینکه خدا که از اسرار درون همه کس آگاه است چه مانعی دارد که مردم را از وضع آنها آگاه کند و از طریق علم غیب، مؤمن از منافق شناخته شود. قسمت دوم آیه به این سؤال پاسخ می‌گوید که: " هیچگاه خداوند اسرار پنهانی و علم غیب را در اختیار شما نخواهد گذارد" زیرا آگاهی بر اسرار نهانی به عکس آنچه بسیاری خیال می‏‌کنند، مشکلی را برای مردم، حل نمی‏‌کند، بلکه در بسیاری از موارد باعث هرج و مرج و از هم پاشیدن پیوندهای اجتماعی و خاموش شدن شعله‏‌های امید و از بین رفتن تلاش و کوشش در میان توده مردم، می‏‌گردد. و از همه مهم‌تر اینکه باید ارزش اشخاص از طریق اعمال آنها روشن گردد نه از راه دیگر و مسئله آزمایش و امتحان پروردگار نیز، چیزی جز این نیست، بنابر این راه شناسایی افراد، تنها اعمال آنها است. سپس پیامبران خدا را، از این حکم استثناء کرده و می‏‌فرماید: خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش، کسانی را انتخاب می‏‌کند و گوشه‏ای از علم غیب بی‌پایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن برای تکمیل رهبری آنها لازم است در اختیار آنان قرار می‏‌دهد، ولی در هر حال قانون کلی و عمومی و جاودانی برای شناخت اشخاص، اعمال آنها است. از این جمله استفاده می‏‌شود که پیامبران ذاتاً عالم به غیب نیستند و نیز استفاده می‏‌شود که آنها بر اثر تعلیم الهی قسمتی از اسرار غیب را می‏‌دانند بنابر این افرادی هستند که از غیب آگاه می‏‌شوند و همچنین مقدار آگاهی آنها بسته به مشیت خداوند است» [۶۶]
  • جوادی آملی در تفسیر تسنیم می‌نویسد: «نفی کلی اعلام غیبی، مستلزم طرد وحی و نبوت و دستاویز منکران رسالت است، از این رو رسولان برچین شده را از آگاهی به غیب استثناء فرمود؛ آنگاه توده مردم را به ایمان به خدا و رسولان فرا خواند» [۶۷]
  • سید محمود طالقانی در تفسیر آیه می‌گوید: «آیه در اینجا از حد اطلاع و غیب یابی آنان بیانی ندارد، زیرا درجات رسل مختلف و حد اطلاعشان محدود است و آنان را آگاه می‏‌کند و از غیب اطلاع کامل نمی‏‌دهد» [۶۸]
  • سید حسین فضل الله علم غیب را ذاتاً مخصوص خداوند متعال دانسته و می‌گوید: «خداوند متعال چون اراده‌اش بر آن نبوده است که علوم غیبی را به طور راحت و آسان در دسترس بشر قرار دهد، لذا پیامبرانی را برمی‌گزیند تا مردم را از علوم غیبی به اندازه‌ای که با نیازها و مبانی رسالت ارتباط دارد آگاه نمایند» [۶۹]
  • مؤلف تفسیر قرآن مهر می‌گوید: «فرستادگان الهی و صاحبان رسالت به طور ذاتی از غیب آگاه نیستند، ولی بر اثر تعلیمات الهی قسمتی از اسرار غیب را می‌دانند و مقدار آگاهی آنان نیز بستگی به اراده و خواست خدا دارد» [۷۰]
  • صاحب تفسیر بحرالعلوم می‌نویسد: «چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند تا مؤمن از کافر شناخته شود. ولی برخی از فرستادگانش از انبیاء را بر می‌گزیند و بر او وحی می‌کند، در روایت ضحاک آمده است که منافقین اسلام خود را اعلان کردند ولی کفر خود را پنهان می‌کردند و همراه مسلمانان نماز می‌خواندند و جهاد می‌کردند پس خداوند خواست که این دو گروه از هم تمیز داده شوند و رسولش را از نهان منافقین آگاه نمود» [۷۱]
  • ابوالمظفر اسفراینی از سدی نقل می‌کند که تقدیر این آیه آن است که خدای عزوجل محمد (ص) را مطلع نگرداند بر غیب، و لکن وی را اختیار کرده است به رسالت[۷۲].
  • فخر الدین رازی می‌نویسد: «خداوند به وسیله این آیه بیان می‌کند که جایز نیست که به‌وسیله علم غیب مردم، مؤمن و منافق را بشناسند و سنت خداوند بر این امر قرار گرفته که عوامِ مردم از غیب آگاه نباشند و شناختن مؤمن از کافر به‌وسیله امتحانات و آزمایش‌های الهی خواهد بود. اما شناختن مؤمن از کافر به‌وسیله غیب از خواص انبیاء می‌باشد. و خداوند برگزید از رسولانش هر کس را که می‌خواست و او را به مؤمنین وکفار آگاهی داد. و احتمال دارد که معنی این باشد که خداوند تمامی شما را آگاه به علم غیب قرار نداد تا از رسول بی‌نیاز شوید، بلکه خداوند برگزید هر کس را که می‌خواست از عبادش به رسالت و باقی افراد را مکلف نمود که از این رسولان اطاعت کنند»[۷۳].
  • قرطبی ذیل آیه فوق چنین آورده است: «خداوند منافقین را به شما به‌وسیله غیب مشخص ننمود تا آنها را بشناسید بلکه شناخت آنها به‌وسیله تکالیف و امتحانات می‌باشد ولی از رسولانش برخی را برای اطلاع غیب انتخاب نمود»[۷۴].
  • ابوحیان اندلسی می‌نویسد: «اطلاع نبی (ص) از غیب به وسیله آگاه نمودن خداوند به آن بوده از طریق وحی؛ و اخبار غیب رسول خدا (ص) به‌وسیله وحی می‌باشد نه اینکه خودش بدون واسطه وحی بر غیب مطلع باشد» [۷۵].
  • رشید الدین میبدی می‌گوید: «این ردّ است بر امامیان که امام را دعوی علم غیب می‌کنند. ربّ العالمین نفی کرد علم غیب از خلق خویش علی العموم، بی استثناء، مگر پیغامبری را که به وحی پاک وی را علم غیب دهد. پس هر که نه پیغامبر و صاحب وحی بُوَد وی را [علم غیب]] نبود، اگر چه امام (ع) باشد» [۷۶].
  • ابن عربی در تفسیر آیه بیان کرده که خداوند رسولش را مطلع کرده بر اسرار و حقائق غیب در جهت هدایت شما انسان‌ها[۷۷].
  • عبد الله بن عمر بیضاوی: «خداوند به هیچ یک از شما علم غیب نمی‌دهد تا آگاه شوید از آنچه در قلوب از کفر و ایمان است. ولی خداوند بر می‌گزیند هر کس را که بخواهد برای رسالتش و وحی می‌کند به او و آگاه می‌سازد وی را از برخی مغیبات»[۷۸].
  • محمد بن علی شوکانی می‌نویسد: «علم غیب مختص به خداوند است و آن را آشکار ننموده مگر برای رسولان برگزیده‌اش، که آنها را برگزیده و بر برخی از غیب‌ها مطلع نموده است و نبی (ص) نیز بسیاری از منافقین را معرفی و مشخص نموده‌اند که این به‌وسیله تعلیم الهی صورت گرفت نه اینکه وی خودش علم غیب داشته باشد»[۷۹].

بررسی و جمع‌بندی دیدگاه‌ها با دقت در نظرات مفسران شیعه به‌دست می‌آید که خداوند با خبر و آگاه نمودن پیامبر به بسیاری از غیبها وی را برگزیده است؛ خداوند هر کدام از پیامبران خود را که بخواهد بر می‌گزیند و از غیب به‌وسیله وحی مطلع می‌سازد؛ پیامبران بر اساس تعلیم الهی قسمتی از اسرار غیب را می‌دانند؛ پیامبران ذاتاً عالم به غیب نیستند؛ علوم غیبی در راستای مبانی رسالت در اختیار آنها قرار داده شده و از غیب اطلاع تام و کامل به آنها داده نشده است.

همچنین با توجه به دیدگاههای مفسران اهل‌سنت می‌توان دریافت که خداوند به‌وسیله وحی برخی از برگزیدگان رسلش را از اسرار غیب آگاه می‌سازد؛ پیامبر را بر غیب مطلع ننموده اما به رسالت اختیار نموده است؛ شناخت مؤمن از کافر به‌وسیله غیب از خواص انبیاء است؛ عدم اعطای علم غیب به همه برای این بوده که از رسولان بی نیاز نشوند؛ ردی بر ادعای امامیه است زیرا که خداوند علم غیب را از خلق خویش جز پیامبران که به وسیله وحی از آن مطلع می‌شوند نفی نموده است؛ اطلاع پیامبر (ص) از غیب در جهت هدایت انسانها بوده؛ علم غیب نبی (ص) به‌وسیله تعلیم الهی است نه اینکه وی خودش علم غیب داشته باشد.

با توجه به نظرت مفسران در مورد آیه شریفه در می‌یابیم که روش حق تعالی این نبوده است که عموم مردم را بر غیب آگاه نماید ولی هر کس را که بخواهد از پیامبرانش بر می‌گزیند، که با توجه به جمله قبل روشن است که مقصود از این گزینش در جهت افاضه علم غیب است. بنابراین، دلالت آیه بر آگاهی پیامبران از غیب بسیار روشن می‌باشد.

در مورد دیدگاه مفسرانی که می‌گویند علوم غیبی فقط در راستای مبانی رسالت در اختیار پیامبران قرار داده شده باید گفت اگر انسان در اثر سلوک به‌سوی خداوند متعال و شهود اسماء و صفات و عوالم ماورای مادّه، با عوالم ملکوت و جبروت و لاهوت ارتباط پیدا کرده، و روحانیت و نورانیت و دید بصیرت برای او پیدا شد: می‏تواند در حدود پیشرفت خود از غیب با توجّه خداوند متعال آگاه باشد، چنانکه أنبیاء و أولیاء الهی چنین ارتباط و نورانیتی دارند. و آگاه شدن به غیب از متن زندگی مادّی که برای انسانهای طبیعی موجود است، خارج می‌باشد. و تعبیر مِّن رُّسُلِهِ اشاره است به این که این معنی که اطلاع به غیب است، برای افرادی مخصوص از رسولان باشد نه همگی آنان و این تعبیر کشف می‏کند از اهمیت این مقام که حتّی ملازم با رسالت هم نیست، زیرا اطلاع به غیب خود مقامی فوق مقامات ظاهری و رسمی است، و مربوط به وظائف رسالت هم نباشد. اضافه بر اینکه با توجه به صدر آیه: مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ [۸۰] روشن می‌شود که منظور احتمالاً آگاهی از خصوصیات منافقان ار طریق علم غیب است؛ یعنی سنت الهی بر این نیست که افراد از طریق علم غیب بر خصوصیات منافقان آگاهی پیدا کنند و آن را از مؤمنان باز شناساند، پس از آن استدراک کرده می‌فرماید ولی خداوند از پیامبرانش افرادی برای این آگهی برمی‌گزیند با این وصف جمله مذکور مربوط به یک سلسه مسائل دیگر غیر از احکام شرعی از علم غیب است. البته علم غیب ذاتاً و بالاصاله در اختیار خدای سبحان است و به افراد ویژه‌ای عطا می‌فرماید که استعداد گرفتن آن را دارند و اعلام غیب به آنان حکمت است. علم غیب را خدای سبحان فقط به شایستگان عطا می‌کند. بسیاری می‌خواهند از اسرار درون خویش یا دیگران آگاه شوند؛ ولی چون شایستگی آگاهی از غیب را ندارند، خداوند به آنها اجازه نمی‌دهد که مطلع گردند.

آیه می‌فرماید خداوند کسی را از غیب آگاه نمی‌کند، مگر رسولان برگزیده خویش را. حرف «من» در مِن رُّسُلِهِ برای تبیین است؛ نه تبعیض تا برخی رسولان شایسته علم غیب باشند و بعضی از دستیابی به آن محروم، هر چند غیب اخص، ویژة اخص رسولان است.

در مورد دیدگاه برخی مفسران که می‌گویند استثنای مزبور دربارۀ اصل رسالت است نه اطلاع بر غیب، یعنی خدا هرگز مردم را از غیب آگاه نمی‌کند؛ ولی از آنان انبیا برمی‌گزیند. به اعتقاد سدی، «لکن» استدراک مقطع است. این دیدگاه برخلاف ظاهر آیه است، چون استثناء در جمله وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء متصل است؛ یعنی خداوند شما را از غیب مطلع نمی‌کند، ولی رسولان خویش را آگاه می‌کند. دیدگاه مفسرانی که آیه را ردی بر ادعای امامیه در عالم به غیب بودن ائمه دانسته‌اند نیز مردود می‌باشد زیرا بسیاری از اولیاء الهی نیز از غیب مطلع می‌شدند برخی هم مانند مادر حضرت موسی (ع) که به ایشان الهام صورت گرفته است. و از سویی مفسران اهل سنت اطلاع از غیب را برای غیر نبی ممکن دانسته‌اند. همچنین دیدگاه برخی از مفسران که گفته‌اند آیه انتخاب رسول را بیان می‌کند و درباره اطلاع دادن از غیب نمی‌باشد، صحیح نمی‌باشد زیرا نبوت، موهبتی الهی است که خداوند از میان شایستگان بر می‌گزیند، لکن آیه دربارة این معنا نیست، زیرا در این آیه سخن از اطلاع از غیب است؛ نه از نصب مقام رسالت و ظاهر «لکن» استدراک متصل است؛ یعنی خداوند شما را از غیب مطلع نمی‌کند، ولی پیامبر خود را مطلع می‌کند؛ نه اینکه شما را مطلع نمی‌کند ولی در بین بشر پیامبرانی را بر می‌انگیزد که آنها نیز علم غیب ندارند. «من» در مِن رُّسُلِهِ، برای تبیین است نه تبعیض، اگر هم «من» برای تبعیض می‌بود، می‌فهماند که خداوند از میان رسولان به هر که خود شایسته بداند، علم غیب می‌دهد؛ نه اینکه تبعیض در رسالت مراد باشد، چنان که در «مجمع» آمده است»[۸۱].

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)
  2. آیا آیه ۹۴ سوره توبه علم غیب پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  3. آیا آیه ۷۵ سوره حجر که سخن از متوسمین آورده درباره علم غیب غیر خداست؟ (پرسش)
  4. آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  5. آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  6. آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  7. آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  8. آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  9. آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  10. آیا آیه ۳ و ۴ سوره تحريم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  11. آیا آیه ۱۴ سوره بقره علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  12. آیا آیه ۱۱۹ و ۱۲۰ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  13. آیا آیه ۸۹ سوره نساء علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  14. آیا آیه ۱ سوره منافقون علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  15. آیا آیه ۲۷ سوره فتح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  16. آیا آیه ۲ تا ۴ سوره روم علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  17. آیا آیه ۱ تا ۵ سوره مسد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  18. آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  19. آیا آیه ۴۹ سوره عنكبوت علم غیب امامان را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  20. آیا آیه ۶ سوره صف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  21. آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  22. آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  23. آیا آیه ۳۱ سوره بقره علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  24. آیا آیه ۳۷ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  25. آیا آیه ۱۶ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  26. آیا آیه ۶۵ سوره کهف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  27. آیا آیه ۱۰۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  28. آیا آیه ۴۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  29. آیا آیه ۴۷ تا ۴۹ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  30. آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  31. آیا آیه ۹۳ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  32. آیا آیه ۶۴ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  33. آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  34. آیا آیه ۱۸ و ۱۹ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  35. آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

  1. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  2. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  3. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  4. با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  5. چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  6. آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  7. آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند؟ (پرسش)
  8. چگونه روایات نافی علم غیب از غیر خدا با روایات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  9. دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  10. دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  11. دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  12. شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  13. آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  14. بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  15. دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  16. دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  17. دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  18. شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  19. آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  20. چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  21. نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)

پانویس

  1. زیارت جامعه، الفقيه، ج٢، ص۶۰۹؛ بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۷، باب۵۰۸.
  2. بحارالانوار، ج۶۴، ص۲۸۱، باب۱۴
  3. اصول الکافی، ج۱، ص۲۵۹، باب نادر فیه ذکر الغیب، با تفاوت در عبارات
  4. فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم، ص۲۵۸.
  5. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۹، ص ۵۱۵.
  6. علم غیب، ص۳۱.
  7. مشهور مفسران همین معنا را در تفسیر آیه پذیرفته‌اند؛ ولی بعضی احتمالات ضعیفی ذکر کرده اند که طبق آن، آیه ارتباطی با مسأله آگاهی انبیاء به علم غیب ندارد؛ شأن نزول‌هایی که در بعضی از تفاسیر مانند: روح المعانی آمده است نیز شاهد همان تفسیر مشهور است.
  8. پیام قرآن ج۷، ص ۲۲۶.
  9. تفسیر نمونه ج۳، ص ۲۴۱.
  10. التبيان، ج ۳، ص ۶۳.
  11. «و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند».
  12. «و اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم آنگاه آنان را به چهره می‌شناختی و آنان را با آهنگ گفتار می‌شناسی و خداوند کردارهای شما را می‌داند»؛ سوره محمد (ص)، آیه ۳۰.
  13. تسنيم، ج ۱۶، ص ۴۲۷ و ۴۲۸.
  14. .و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است
  15. دائرة المعارف قرآن کریم، جلد دوم صفحه ۱۱۹
  16. تفسیر قرآن مهر؛ ج۳، ص۳۵۴
  17. علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۳۳ - ۳۴.
  18. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.
  19. خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۹.
  20. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
  21. مؤمن الطاق؛ ص۲۰۶.
  22. خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
  23. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج۳، ص ۲۹۴؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۷، ص ۲۳۲.
  24. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۵۸.
  25. تفسیر روشن، حسن مصطفوی، ج۵، ص۱۷۱.
  26. پیام قرآن، ج۷، ص ۲۳۲.
  27. تفسیر روشن، ج۵، ص۱۷۱-۱۷۲.
  28. بیان السعادة فی مقامات العباد، سلطان محمد گنابادی، ج۱، ص۳۱۶.
  29. التحریر والتنویر، محمد بن عاشور، ج۳، ص ۲۹۴؛ تفسیر القرآن العظیم، اسماعیل بن کثیر دمشقی، ج ۲، ص ۱۵۲- ۱۵۳.
  30. مفاتیح الغیب، ج ۹، ص ۴۴۲.
  31. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۷۰.
  32. ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌، ص ۸۴-۸۵.
  33. (خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت)، سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۱۷۹.
  34. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۶۳.
  35. (اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۱۷۹.
  36. طبرسی، ‌مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۶۰؛ ‌فیض کاشانی، ‌تفسیر الصافی، ‌ج۱، ص۴۰۲.
  37. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۶۳؛ ‌صادقی تهرانی، ‌الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ‌ج۶، ص۱۰۲.
  38. ابن‌جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ‌ج۱، ص۳۵۲.
  39. (کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود)، سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۱۷۸.
  40. (اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۱۷۹.
  41. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ‌ج۲، ص۸۹۵؛ ‌رازی، مفاتیح الغیب، ‌ج۹، ص۴۴۲.
  42. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ‌ج۲، ص۴۵۹؛ ‌آلوسی، ‌روح المعانی، ج۲، ص۱۵۲.
  43. مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۷۲.
  44. "عرضت علی امتی واعلمت من یومن بی ومن یکفر"؛ انوار التنزیل واسرار التأویل، ج۲، ص۵۱.
  45. خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۱۷۹.
  46. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند؛ سوره مبارکه جن، آیه ۲۶.
  47. تفسیر النسفی، ج ۱، ص ۱۹۴.
  48. و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند؛ سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۱۷۹.
  49. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره مبارکه جن، آیات ۲۶و۲۷.
  50. و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند؛ سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۱۷۹.
  51. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏۲، ص،۳۶۳.
  52. شرح المقاصد فی علم الکلام ج ۲، ص ۲۰۴- ۲۰۵.
  53. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۱۰۲الی۱۰۴.
  54. عسکری امام‌خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
  55. ملا فتح‌الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۲، ص۲۹۷.
  56. حسین بن احمد الحسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج۲، ص۳۱۱.
  57. سید محمد حسین الهمدانی، انوار درخشان، ج۳، ص۲۷۲.
  58. محمد کرمی العلوی الحسینی الموسوی، کشف الحقائق، ج۱، ص۳۱۴.
  59. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،ج۳، ص۱۸۷
  60. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۲۱.
  61. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص ۶۲ - ۶۳.
  62. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۲، ص، ۸۹۵.
  63. ملا محسن فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۵.
  64. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۴، ص۷۹.
  65. ابراهیم عاملی، تفسیر عاملی، ج‏۲، ص ۲۸۶.
  66. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏۳، ص ۱۸۸.
  67. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۶، ص۴۲۹.
  68. سید محمود طالقانی، پرتویی از قرآن، ج۵، ص۴۳۶.
  69. سید محمّد حسین فضل‌الله، من وحی القرآن، ج۶، ص۴۰۷؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۶، ص۱۰۳.
  70. محمد علی رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ج۳، ص۳۵۴.
  71. نصر بن محمد سمرقندی، بحرالعلوم، ج‏۱، ص ۲۶۸.
  72. ابوالمظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، ج‏۱، ص ۴۴۳.
  73. ابو عبدالله محمد بن عمر فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج‏۹، ص۴۴۲.
  74. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج‏۴، ص ۲۸۹.
  75. ابوحیان اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ج‏۳، ص ۴۴۹.
  76. احمد بن ابی سعد رشید الدین میبدی، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏۲، ص ۳۶۲.
  77. محی الدین محمد ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ج‏۱، ص ۱۳۲.
  78. عبد الله بن عمر بیضاوی، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج‏۲، ص۵۱.
  79. محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج‏۱، ص ۴۶۳.
  80. خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
  81. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۶۳.