آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسشهای مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
آیه مورد اشاره پرسش
وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ.
«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات محکم، استوار و یک رویهاند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر آیات متشابه، چند رویهاند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد».
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیتالله محمد حسین مظفر در دو کتاب «علم الإمام» و «پژوهشی در باب علم امام» در اینباره گفته است:
«رسول اکرم (ص) و جانیشیان وی از "راسخین در علماند" همان کسانی که خداوند علمشان به تأویل قرآن را در کنار علم خویش قرار داد: لَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ پس علم آنها به تأویل در جنب علم خداوند است و چگونه با علمی که از صفحه جان، غایب است تأویل کتاب را میدانند؟ و چگونه خداوند علم ایشان را کنار علم خویش قرار میدهد در حالی که آن علم نزدشان حضور ندارد»[۱]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در دو کتاب «پیام قرآن» و «تفسیر نمونه» در اینباره گفته است:
|
۲. آیت الله جوادی آملی؛ |
---|
آیت الله جوادی آملی در کتاب «تسنیم» در این باره گفته است:
«اگر حرف "واو" در وَالرَّاسِخُونَ برای عطف باشد، کلمه وَالرَّاسِخُونَ به اللَّهُ عطف میشود، در نتیجه تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم، کسی نمیداند؛ ولی چنانچه "واو" استینافی باشد، پس از آن، جمله از نو آغاز و آیه چنین معنا میشود که "و راسخان در علم میگویند ما به آن ایمان آوردیم؛ همه از نزد خداست"، در نتیجه راسخان به تأویل قرآن عالم نیستند و به مدد روایات معتبر موجود و برهان قطعی، آگاهی اهل بیت (ع) از تأویل ثابت شود، بنابراین پیامد استینافی دانستن "واو"، حصر علم به تأویل نسبت به خداست؛ ضمن اینکه با نظم آیه نیز سازگارتر است. اگر کسی راسخان در علم را آگاه از تأویل قرآن ندانست (مانند برخی از اهل اسلام)، ناگزیر باید "واو" را استینافی بداند؛ امّا چنانچه راسخان در علم و عترت طاهره (ع) را عالم به تأویل دانست، میتواند "واو" را عطفی یا استینافی بداند؛ و در همان حال که واو را استینافی میداند میتواند به استناد دلیل عقلی و نقلی معتبر، راسخان در علم را آگاه از تأویل بداند. "امامیه" ادلّهای بر عاطفه بودن "واو" آوردهاند.[۷] و "اهل سنت" نیز که معتقدند علم به تأویل را جز خدا نمیداند، ادلهای بر استینافی بودن آن ذکر کردهاند.[۸] نزد امامیّه، بیتردید عترت طاهره (ع) به کنه تنزیل و تأویل قرآن عالماند، پس این بحث ثمرهای عملی ندارد؛ امّا پیش اهل سنت نتایج فراوانی دارد، از اینرو بر استینافی بودن "واو" اصرار میورزند. آیا شاهدی بر عطفی بودن "واو" هست، تا همانگونه که عالِم بودن عترت طاهره (ع) از دیگر ادلّه ثابت میشود، از این آیه نیز به دست آید؛ یا شاهد لفظی بر عاطفه بودن آن نیست؟ عاطفه نبودن "واو" در این آیه به اتقان ادله دیگر آسیبی نمیرساند؛ لکن مفادشان مخصّص یا مقیّد منفصلی است بر حصر آیه که در تفسیر آیه سهم ندارد، مگر روایتی ظهور کامل داشته باشد که وَالرَّاسِخُونَ عطف بر اللَّهُ است که خود قرینه بیرونی تفسیر میشود.[۹]
|
۳. آیتالله شریعتمدار جزایری؛ |
---|
آیتالله سید نورالدین شریعتمدار جزایری در مقاله «امام حسین و علم به شهادت» در این باره گفته است:
«مقصود از راسخان در علم به یقین پیامبر (ص) است، زیرا کسی جز او سزاوار این مقام نیست و علم او با علم خدا در این آیه در یک سیاق آمده است. این آیه همتا بودن علم پیامبر (ص) با علم خدا را بیان میکند و چون علم خدا حضوری است نه حصولی پس علم پیامبر (ص) نیز حضوری است و به جهت آن که علم به تأویل قرآن از علوم پنهانی و غیب بودهو امام(ع) جانشین پیامبر (ص) است پس پیامبر (ص) و امام(ع) بر علوم پنهانی و غیب آگاهی دارند»[۱۰].
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین مختاری مازندرانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین مختاری مازندرانی در کتاب «امامت و رهبری» در اینباره گفته است:
«راسخون در علم بنا به قول به وسیله «واو» به الله عطف شده است؛ یعنی تفسیر متشابهات را جز خدا و راسخان در علم کسی نمیداند و تنها راسخان هستند که آنها را دانستهاند، در حالی که میگویند: يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا. این معنا از ابن عباس، ربیع، محمد بن جعفر بن زبیر، و نیز ابومسلم نقل شده است و چنان که از امام باقر (ع) منقول است که فرمود: پیامبر اکرم (ص) افضل راسخان در علم بود و تفسیر و تأویل هر آنچه بر او نازل شد میدانست و چیزی بر آن حضرت نازل نگردید جز آن که تفسیر آن را میدانست و پس از او اوصیای گرانقدرش تفسیر و تأویل همه قرآن را میدانستند[۱۱]»[۱۲]. «امام صادق (ع) و یا امام باقر (ع) در تفسیر آیه کریمه وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فرمودند: پیامبر (ص) بهترین راسخ در علم است و خداوند متعال همه آنچه را از تنزیل و تأویل نازل فرمود به او آموخته است. چیزی را بر او نازل نفرمود جز آن که خدا تأویلیش را به او آموخت و اوصیای پس از وی هم تمام آن را میدانند... و قرآن خاص و عام، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد و راسخون در علم همه را میدانند[۱۳] بدین ترتیب، امامان معصوم تأویل قرآن را می دانند و لذا تأویل قرآن را میبایست از علی و فرزندان او گرفت»[۱۴]. |
{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین گنجی؛ | تصویر = 29837.jpg | پاسخدهنده = حسین گنجی | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین حسین گنجی در کتاب «امامشناسی» در اینباره گفتهاند:
«مطالب مستفاده از آیه والراسخون: مطلب اول: وَالرَّاسِخُونَ عطف است بر اللَّهُ و این "واو" استینافیه نیست، همچنان که وقف بر روی فِي الْعِلْمِ جایز و صحیح است. یعنی تأویل قرآن را تنها خداوند متعال و راسخون در علم میدانند.
مطلب دوم: برخی میگویند تأویل قرآن را هیچ کس حتی راسخون در علم هم نمیدانند. این حرف باطلی است؛ چرا که اگر راسخون در علم هم ندانند، پس فلسفه نزول قرآن چیست؟ اگر قرآن برای هدایت بشر آمده باید کسانی باشند که تفسیر و تأویل و محکم و متشابه آن را بدانند و برای مردم بازگو کنند. در غیر این صورت "تِبْيَانٌ لِكُلِ شَيْء " بودن قرآن لغو خواهد بود.
مطلب سوم: طبق نقل روایات متعدد الرَّاسِخُونَ در علم یعنی دانشمندان و عالمانی که در فهم آیات عمیق و دقیق هستند و علم در وجود آنها نفوذ کرده و اینان همان حضرات چهارده معصوم (ع) هستند. امام صادق (ع)میفرمایند: راسخون در علم همان اهل بیت (ع) [[پیامبر (ص) هستند[۱۵]. در روایت دیگری از برید بن معاویه از اصحاب جلیلالقدر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل شده است که از امام باقر (ع) پرسیدم: برید بن معاویه میگوید: درباره این آیه از امام باقر (ع)پرسیدم که راسخون در علم چه کسانی هستند. حضرت فرمودند: رسول خدا (ص) با فضلیتترین آنان هستند که خداوند متعال او را عالم به تمامی آنچه که بر او نازل کرد از تنزیل و تأویل آیات قرار داد و هیچ آیهای را خداوند متعال نازل نفرمود، که رسول خدا (ص) تأویل آن را ندانسته باشد و جانشینان بعد از او تمامی تأویلات قرآن را میدانند[۱۶]. مطلب دیگر همانگونه که برخی گفتهاند؛ منظور از رسوخ، تسلیم نیست؛ بلکه این آیه اشاره به جایگاه علمی حضرات اهل بیت (ع) عالی است نه جایگاه ایمان آنها که اگر این بود باید گفته میشد؛ "و الراسخون فی الامان ". امام صادق (ع) میفرمایند:راسخون در علم حضرت علی (ع) و امامان بعد از او هستند. ما اهل بیت راسخون در علم هستیم و تأویل آیات قرآن را ما میدانیم[۱۷]»[۱۸]. }}
۶. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان در کتاب «علم پیامبر و امام در قرآن» در اینباره گفتهاند:
«موضوعی که علم به آن به حسب ظاهر آیه در انحصار خداوند قرار گرفته علم و آگاهی به تأویل آیات قرآن کریم است، اما از نظر اینکه در وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دو احتمال میرود استفاده حصر حتمی و قطعی نیست زیرا برخی گفتهاند که وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ عطف بر کلمه اللَّه است و در این صورت از آیه مبارکه استفاده میشود که راسخون در علم نیز به تأویل آیات قرآنی آگاهند و بعض دیگر از مفسران مانند صاحب المیزان احتمال دیگری را ترجیح دادهاند و آن اینکه جمله وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ تا آخر آیه عطف به جمله فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ[۱۹] باشد بنابراین احتمال، دو طایفه در مقابل یکدیگر قرار میگیرند یک دسته گروه متمایل به کجروی و انحراف که به دنبال آیات متشابه میروند تا فتنهانگیزی و فساد کنند، و یک دسته از راسخان در علم و دانش که در برابر همه آیات الهی سر تسلیم فرود آورده میگویند: ما به همه آیات ایمان داریم و تمامی را از جانب پروردگارمان میدانیم. بنابراین احتمال جمله وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ تقریبا جمله معترضهای است که در اثناء بیان این تقابل واقع شده و مفاد حصر به جای خود محفوظ میماند، ولی بنابراین احتمال نیز میتوان گفت مقصود از حصر این است که تنها خداوند است که از جانب خود، عالم به تأویل آیات قرآن است و کس دیگر از پیش خود عالم به تأویل آیات قرآن نیست. اما اینکه آیا خداوند علم به تأویل آیات را به کسی آموخته یا نه؟ از احادیثی که در این زمینه وارد شده استفاده میشود که پیامبران و امامان (ع) عالم به تأویل بوده و خداوند تأویل قرآن را به آنان آموخته است چنانکه در بسیاری از آیات، صریحا قرآن کریم علم به تأویل احادیث یا اشیاء را برای برخی از پیامبران اثبات میکند. از جمله در سوره یوسف میگوید: وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ[۲۰] و در آیه ۳۷ همین سوره هنگامی که رفقای زندانی یوسف هرکدام خوابی میبینند و برای یوسف نقل میکنند و از وی تأویل خوابشان را میخواهند یوسف میگوید: لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي [۲۱] و باز در آیه ۱۰۱ از همین سوره از زبان یوسف در گفتگو با پروردگار خود میگوید: رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ[۲۲]»[۲۳].
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در اینباره گفته است:
«راسخان در علم کسانی هستند، که بر خوردار از دانش استوار و حقیقیاند، دانشی که تغییر و تحول در آن راه ندارد و دانشی است که خدا بر صفحه قلب خاصان از بندگانش که پیامبران و اماماناند تابانیده، چنانکه از حضرت صادق (ع) روایت شده «نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه»[۲۴]. آری تنها دانشی که دگرگونی نمییابد و با دانش همه دانشمندان تفاوت دارد. دانش پیامبران و امامان (ع) است که تا قیامت ثابت است؛ زیرا دانش آنان الهی و لدنی و بر اساس مشاهده صادقانه قلب آنان نسبت به حقایق است. و بیتردید چنین قلبهایی هرگز در تماشای حقایق و یافتن واقعیتها و اسرار ظاهر و باطن هستی خطا نمیکنند[۲۵]. بنابراین، رسول اکرم و جانشینان وی از «راسخین در علم» هستند، همان کسانی که خداوند علمشان به تأویل قرآن را در کنار علم خویش قرار داد و عالم بودن ایشان را به تأویل قرآن مجید و کتاب آسمانی در عرض علم خود قرار داده است و چگونه با علمی که از صفحه جان، غایب است تأویل آن را میدانند؟ و چگونه خداوند علم ایشان را کنار علم خویش قرار میدهد در حالی که آن علم نزدشان حضور ندارد و از آن اطلاعی ندارند؟[۲۶]»[۲۷]. |
{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۸. حجت الاسلام و المسلمین بابایی؛ | تصویر = 1114235654.jpg | پاسخدهنده = علی اکبر بابایی | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین بابایی در مقاله با عنوان «اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن» در اینباره گفته است:
«از برخی روایات، معلوم میشود که پس از پیامبر اکرم (ص) مفسران آگاه به همه معانی و معارف قرآن منحصر به امیرمؤمنان و یازده امام پس از ایشان است؛ مانند روایاتی که کلینی در کافی در باب «انّه لم یجمع القرآن کلّه الاّ الائمه علیهم السلام و انّهم یعلمون علمه کلّه» آورده است. نمونه آن روایات چنین است:
از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: «مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاء»[۲۸]
با توجه به روایاتی که اوصیای نبی اکرم (ص) را به دوازده نفر تفسیر میکنند، دلالت این روایت بر اینکه مفسّران آگاه به همه معانی قرآن فقط آن دوازده نفرند، آشکار است.
«عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ (ص)[۲۹]
سند این روایت صحیح است و از نظر دلالت هم با توجه به روایات دیگر، تردیدی نیست که منظور از «إِيَّانَا» ـ در حدیث مزبور ـ علی (ع)، و یازده امام پس از ایشان است.[۳۰]. در بحث دومین مفسّر عالم به همه معانی قرآن، ظهور «علم الکتاب» در همه علوم قرآن توضیح داده شد. بر این اساس، این روایت دلالت دارد بر اینکه همه معانی و علوم قرآن نزد یازده امام پس از حضرت علی علیه السلام نیز هست. از تقدیم «إِيَّانَا» بر «عَنَى» اختصاص همه علوم قرآن به آنان به دست میآید[۳۱]. و این اختصاص نیز دلیل دیگری بر ظهور «عِلْمُ الْكِتاب» در همه علوم قرآن است؛ زیرا بعضی از علوم قرآن اختصاص به آنان ندارد.
در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: «به خدا سوگند، همه علم کتاب نزد ماست.»[۳۲]. این روایات نیز مؤکد آگاه بودن آنان به همه علوم و معانی قرآن هستند.
جملهوَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ. در این آیه روایاتی که «راسخان در علم» را به خصوص امامان معصوم (ع) تفسیر کرده، دلیل دیگری بر حصر همه علوم و معانی قرآن در دوازده امام است؛ زیرا این جمله دلالت میکند بر اینکه علم تأویل قرآن ـ که بخشی از معارف آن است ـ مخصوص خدا و راسخان در علم است و هیچکس جز راسخان در علم به این بخش از معانی قرآن آگاهی ندارد. روایات نیز دلالت دارند بر اینکه راسخان در علم تنها امامان معصوم هستند. کلینی در «کتاب الحجّه» کافی، بابی با عنوان «أَنَ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع)» باز کرده و در آن روایاتی آورده است. اولین روایت، که سندش نیز صحیح میباشد، چنین است:
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه» [۳۳].
منظور از «نَحْنُ» به دلیل روایات بعدی همین باب، اوصیای پیامبر یعنی امام علی (ع) و امامان بعد از ایشان است. معرفه بودن خبر، یعنی «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» نیز دلیل حصر راسخان در علم در آنان است؛ زیرا اصل در خبر این است که نکره باشد و یکی از وجوه معرفه بودن آن دلالت بر حصر است[۳۴]
لینی در باب دیگر چنین آورده است:«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) ...نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا ... وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم»[۳۵]
سند این روایت نیز صحیح است [۳۶] و با توجه به آنچه در توضیح دلالت روایت قبل گفته شد، دلالت این روایت نیز بر مدعا آشکار است.
نهج البلاغه نیز آمده است: «کجایند کسانی که به دروغ و از روی حسدورزی بر ما، گمان بردهاند که آنان راسخان در علماند، نه ما؟ و حال آنکه خدا ما را رفعت بخشیده و آنان را فرو گذاشته و به ما عطا فرموده و آنان را محروم کرده است»[۳۷]
این زمینه، روایات دیگری نیز وجود دارند[۳۸]
اما افزون بر روایات، خود کلمه «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» معنایی دارد که بر غیر پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) انطباق ندارد؛ زیرا «راسخ» در لغت، به معنای ثابت، و الف و لام «العلم» الف و لام جنس است. بر این اساس، راسخان در علم کسانی هستند که در مطلق علم ثابت و پابر جا باشند و کسانی در مطلق علم ثابت و پا برجایند که بر اثر رسیدن به حقیقت علم در همه امور، در هیچ موردی نظرشان عوض نشود. چنین افرادی جز پیامبر و امامان معصوم (ع) نیستند؛ زیرا تنها آنان هستند که چون علمشان از وحی سرچشمه گرفته و با قلبشان حقیقت علم را یافتهاند، نظرشان تغییر نمیکند»[۳۹].
۹. حجت الاسلام و المسلمین منصورآبادی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد منصورآبادی در کتاب «راسخان در علم از دیدگاه فریقین» در اینباره گفتهاند:
«در این آیه شریفه، آیات قرآن به دو بخش محکم و متشابه تقسیم بندی شده و محکمات قرآن به عنوان ام الکتاب و اساس قرآن معرفی شده است همچنین در این آیه گروههای منحرف را کسانی معرفی میکند که از آیات متشابه سوء استفاده کرده و آیات را طبق نظر خود تفسیر میکنند. علت سوء استفاده منحرفان، فتنهجویی و دنبال کردن تأویل گرایی است. اما تأویل حقیقی آیات متشابه را تنها خدا و راسخان در علم یعنی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) میدانند در نتیجه منحرفان درک دقیقی از متشابهات ندارند تا به آن تمسک کنند و اندیشههای آنان محکوم به بطلان است. از صفات راسخان در علم در این آیه: (۱): علم به تأویل. (۲): ایمان و تصدیق به آنچه از جانب خدا نازل شده است. (۳): متذکر شدن. راسخان در علم همان عالمان به تأویل هستند و آیات قرآن را به خوبی برای مردم روشن میسازند و هم چنین مقصود خداوند را بیان مینمایند. و این از جمله وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فهمیده میشود. این ویژگی طبق نظریهای است که واو در وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ عاطفه باشد.
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین رستمنژاد؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مهدی رستمنژاد، در بیاناتی با عنوان «یکی از استلزامات علم لدنی، عصمت است» در اینباره گفته است:
«آیۀ دیگر: وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم [۴۱]، علی القاعده باید این واو را واو عاطفه بگیریم هرچند علامۀ بزرگوار در المیزان آن را استینافیه گرفته است اما روایات طور دیگری میگوید: "أَفْضَلُ الرَّاسِخِين رَسُولُ اللَّهِ " پس معلوم است افراد دیگری هستند که از راسخون هستند و اهلبیت (ع) میگویند: "نَحْنُ الرَّاسِخُون". میگوید فقط خدا میداند، علم خدا طوری است که وقتی قرآن خودش از خودش میگوید بیان میکند سر آسمانها و زمین در این کتاب است. این کتاب را کسی میتواند خلق کند که اسرار آسمانها و زمین را میداند. بعد آیۀ ۷ آل عمران، میگوید تأویل همین قرآن را خدا و راسخون در علم میدانند. این کدام دسته از علما هستند؟ این علم، علم خاصی است که داده شده، نه اینکه فراگرفته شود. راجع به همین علم خاص اگر فقط در قرآن بگردیم، این دستۀ علم که صاحبانش در کنار خدا مینشینند و عطف به خدا میشوند، البته علم خدا ذاتی است اما اینها علمشان اعطایی است و علمشان را خدا داده است»[۴۲].
|
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین ردایی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ردایی در مقاله «قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل» در اینباره گفته است:
«تعبیر به "راسخون فی العلم" در دو آیه آمده است، ولی عمده مباحث تفسیری و کلامی مربوط به آیات محکم، متشابه، تأویل کتاب و علم رسول خدا و اهل بیت به تأویل کتاب و مانند آن در ذیل آیه هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۴۳] مطرح میشود. از این رو، تنها به تحلیل و بررسی دو دسته نظریه اصلی در اینباره اکتفا میشود: الف) کسانی که برای اهل بیت (ع) مقام تأویل قائل نیستند و اینها به ناچار در آیه محل بحث قائل به استینافی بودن "واو" میباشند که از جمله آنان فخر رازی است و چون استدلال وی، دیگر نظریات را در برمیگیرد، به نقل آن اکتفا مینماییم. فخر رازی برای اثبات نظر خود چنین استدلال کرده است: دستهای از آیات قرآن در دلالت خویش ظهور ندارند و نمیتوان به معنایی از معانی محتمل آن علم پیدا کنیم و نمیشود یکی از معانی را بر دیگر معانی آن رجحان داد. از طرفی، صرف رجحان و ظن حجت نیست، پس اینگونه آیات تأویل دارد و قابل فهم نیست و تأویل اینگونه آیات را کسی جز خداوند نمیداند؛ بنابراین، "واو" باید استینافی باشد و راسخان در علم از آن جهت مورد ستایش واقع شدهاند که از روی تعبد به متشابهات قرآن نیز ایمان آوردهاند، هرچند علم به تأویل آن نداشته باشند. بر عکس بیماردلان که اینگونه آیات را طبق خواستههای خود معنا و تأویل میکنند و در این آیه شریفه راسخان در علم در برابر گروه منحرفان قرار گرفتهاند؛ همچنانکه در پذیرش مثالهای قرآنی مؤمنان در برابر کافران قرار گرفتهاند [۴۴] در نتیجه راسخان در علم ضلع دوم آیه را تشکیل میدهند و انقیاد آنان نشانه ایمان است، هرچند به تأویل آن علم نباشد؛ چه اینکه از ابن عباس نقل شده است تفسیر قرآن چهارگونه است:
از عبارت فخر رازی استفاده میشود که مراد از تأویل، همان تفسیر است؛ همانگونه که مرحوم علامه بیان نمودند [۴۶] لکن با در نظرگرفتن مختار فخر رازی و استشهاد وی از نقل ابن عباس، معلوم میشود که گستره تفسیر اعم از تأویل بوده و تنها بر قسم چهارم تفسیر که جز خداوند کسی بدان علم ندارد، تأویل گفته میشود و از آنجاکه ما در مقام تبیین و بررسی همه دیدگاهها نیستیم، از تحلیل این نظر عبور نموده، به نقل برخی از نظریات قائلان به علم به تأویل اهل بیت (ع) میپردازیم. ب) کسانی که علم به تأویل را برای اهل بیت (ع) ثابت میدانند و در آیه محل بحث "واو" را عاطفه میدانند. از جمله آنان علامه بلاغی است. وی برای اثبات مدعای مذکور سه دلیل اقامه کرده است:
برهان نقلی: احادیث که از تفسیر قمی، کافی، نهج البلاغه و غیر آن وارد شده است و مستفاد از روایات آن است که اهل بیت در دفاع از تأویل قرآن جهاد میکردند؛ همانگونه که رسول خدا از تنزیل قرآن دفاع مینمود و برای اینکه علم به تأویل برای اهل بیت از منظر قرآن اثبات شود، باید حرف واو، ربط باشد. برهان سیاقی: اگر تأویل قرآن مخصوص خداوند باشد و رسول خدا و اهل بیت به تأویل آن آگاه نباشند و تنها بر اثر تصلب دینی به متشابهات آن ایمان داشته باشند، لازم بود قرآن کریم آنان را بهعنوان تسلیمان در برابر دین معرفی نماید، نه راسخان در علم؛ چراکه این وصف نشانه فضیلت و برتری علمی آنان است و همین برتری سبب ایمان برتر آنان شده است. پس با توجه به نظم سیاقی که در مقابل فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ، وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ را بیان نموده و به "اما المتصلّبون فی الایمان" تعبیر نکرده، معلوم میشود که راسخان در علم، به تأویل قرآن عالماند و حرف واو هم ربط است[۴۷]»[۴۸]. |
۱۲. حجج الاسلام و المسلمین اکبرنژاد و محمدی؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین اکبرنژاد و محمدی در مقاله «بررسی سندی و دلالی احادیث راسخون فی العلم» در اینباره گفتهاند:
«در ترجمه و تفسیر آیۀ فوق میان مفسران و قرآنپژوهان سنی و شیعه، حتی بین مفسران شیعی اختلاف نظر وجود دارد که آیا وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۴۹] مستقل است یا عطف بر جمله قبلی یعنی إِلاَّ اللَّهُ است. آیا معنای آیه این است که تأویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمیدانند؟ یا معنی آن این است که تأویل قرآن را فقط خدا میداند اما راسخون در علم میگویند: گرچه تأویل آیات متشابه را نمیدانیم اما در برابر همه آیات خدا تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار است؟ این مطلب از دیر باز مورد بحث و جدل بوده و هر یک از طرفداران دو نظریه دلایلی را برای اثبات ادعای خود- واو در وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۵۰]، عاطفه است یا استیناف - اقامه کردهاند و سپس هر یک نتیجهای گرفتهاند. در ترتیب و نظم و معنای راس خون و اینکه چه کسی تأویل متشابهات را میداند دو قول گفته شده است:
لازم به توضیح است که سید مرتضی با اینکه از ظاهر سخنش قول اول را میتوان استفاده کرد [۵۴]. اما قول سومی را فقط به عنوان یک احتمال در آیه ذکر کرده ولی آن را به کسی مستند نکرده است به این صورت که وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۵۵] را استیناف دانسته و معنی چنین باشد که کسی جز خداوند متعال تأویل متشابه را بعینه و به شکل تفصیلی نمیداند؛ چون معنی متشابهات دارای وجوهی هستند و جز خداوند کسی به صورت قطعی معنای آنها را نمیداند[۵۶]. بنابراین تأویل قرآن یا آیات متشابه را علاوه بر خداوند، راسخان در علم نیز میدانند؛ لذا یکی از دلایل قرآنی که ثابت میکند تأویل آیات قرآن را راسخان در علم میدانند همین آیه مورد بحث است؛ اما اینکه راسخان در علم چه کسانی هستند، از این آیه فهمیده نمیشود و نیز علم به تأویل به دلایل دیگر از جمله با کمک آیات دیگر و روایات و به حکم عقل، به خداوند محصور و محدود نمیشود»[۵۷]. |
۱۳. آقای حسینی؛ |
---|
آقای حسینی در کتاب «هادیان در کلام امام هادی» در اینباره گفته است:
«ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود:راسخون در علم ماییم و ما تأویل آیات قرآن را میدانیم چون خداوند متعال تأویل قرآن را به ما یاد داده است[۵۸]. بیایید تحذی کنیم. به دنیا اعلام میکنیم که هر کس ادعا دارد تأویل قرآن را میداند، بیاید و اثبات کند. این را بدانید که سنیها در تأویل قرآن بالاتر از سدی و مقاتل بن سلیمان و ابن عباس ندارند. ما میگوییم امیرالمؤمنین (ع) و حضرت صدیقه طاهره (س) و فرزندان آنها سلام الله علیهم أجمعین پر از تأویل قرآن هستند. بفرمایید کدام بیشتر و بهتر و دقیقتر تأویل قرآن را میدانند. امام علی (ع) میفرماید: ما راسخان در علم هستیم؛ یعنی: کسی که دانش در جان او رسوخ کرده و هیچگاه دانش وی از بین نمیرود. مانند این که اگر کلید "حذف" رایانه را بزنی، تمامی علوم ذخیره شده در دیسک پاک میشود؛ اما میتوانی آن علوم را در دیسک سخت حفظ کنی و کلمه رمز برایش بگذاری تا دیگر به این آسانی از بین نرود؛ "اینها راسخ در علماند" یعنی : علومی که دارند، هیچ گاه از ذهن و جانشان پاک نمیشود. برید بن معاویه روایتی را از یکی از دو امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) نقل میکند. این چنین میگوید؛ چون این اصحاب افراد ثقه و مطمئنی بودند و سعی میکنند که نقلشان متقن و دقیق باشد. او درباره تأویل آیه فوقالذکر از یکی از آن دو امام میپرسد. آن حضرت در پاسخ میفرماید: "رسول خدا برترین راسخان در علم است"[۵۹]. سرچشمه علم آنجاست. یعنی: خداوند عز و جل همه کدها را به پیغمبر (ص) داده؛ کلید را به دست او داده است. وقتی آن کلید را میزند، آینده را میبیند و تمام حقایق را مشاهده میکند. خداوند عز وجل همه تنزیل و تأویل را به ایشان یاد داده[۶۰]»[۶۱].
|
۱۴. آقای دکتر رستمی و خانم آلبویه؛ |
---|
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آلبویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در اینباره گفتهاند:
«وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ [۶۲]. از معصومین (ع) روایت شده است که امامان (ع)، مصداق الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ هستند و اسم اعظم و تمام مواریث انبیاء و علوم و کتب و مکارم آنها مانند احیای اموات و طی ارض و آشکار کردن علوم غیبی، نزد ایشان است. برید بن معاویه از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) در تفسیر آیه فوق روایت کرده که فرمود: رسول خدا (ص) افضل راسخون در علم است. خدای عزوجل تأویل هر آنچه بر او فرو فرستاد را به او آموخت و اوصیای پس از وی هم همه آن را میدانند. طبرسی میگوید: درباره راسخون در علم دو قول است:
از نظر دلالت آیه بر این که راسخون در علم، تأویل آیات متشابه را میدانند در هر دو حالت، تفاوتی نیست، زیرا اگر هم کلمه راسخون، مبتدا باشد، خود ایمان بر علم دلالت دارد، زیرا ایمان کامل به هر چیز، مستلزم شناختن آن است و ایمان کامل به آیات متشابه هم، دانستن تأویل آن هاست، چون ایمان به امور نامرئی، معنایی جز عقیده کامل و تزلزل ناپذیر ندارد؛ از این رو از نظر دلالت آیه بر این که راسخون در علم، عالم به تأویل آیات متشابه هستند، تفاوتی در این دو قرائت نیست. علامه طباطبایی در این باره میفرماید: تأویل از ماده "اَوْل" به معنای رجوع و خود به معنای برگرداندن است. تأویل قرآن به معنای برگرداندن آن به مأخذ و مرجعی است که قرآن از آن جا گرفته میشود و آن مأخذ و مرجع، ام الکتاب است، چنان که در آیه شریفه آمده است: وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ [۶۳]. این آیه میفهماند که قرآن پیش از نزول، امری اعلی و بلند مرتبه مرتبه تر از آن بوده که عقول بشر، قدرت فهم آن را داشته باشد، ولی خداوند آن را به صورت قابل خواندن و قابل درک تنزل داده است، ولی حقیقت آن در ام الکتاب است. این ام الکتاب همان است که آیه شریفه يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ [۶۴] یادآور شده و همچنین آیه شریفه بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ [۶۵] آن را خاطر نشان میسازد. سخن کوتاه آن که از آیات شریفه یاد شده چنین فهمیده میشود که در ماورای این قرآن که ما آن را میخوانیم و تفسیرش را میفهمیم، امری دیگر هست که به منزله روح از جسد است، امری که از سنخ الفاظ نیست و فهمهای عادی و نفوس غیر مطهره، دسترسی به آن را ندارد، چنان که قرآن میفرماید: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ [۶۶] هیچ شبههای در این نیست که آیه شریفه، ظهور روشنی دارد در این که إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ [۶۷] با قرآنی که در کتاب مکنون و لوح محفوظ است تماس دارند، لوحی که محفوظ از تغییر است»[۶۸]. |
۱۵. خانم میرشمسی (عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال). |
---|
خانم صدیقه میرشمسی در مقاله «تأویل در قرآن» در اینباره گفته است:
«مفسّرین درباره اینکه "راسخون در علم" عطف بر اللَّهُ باشد یا مبتدا، اختلاف کردند. در این مورد دو نظر مطرح شده است: نظر اوّل اینکه "واو" در وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ عطف باشد که در نتیجه وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ عطف بر اللَّهُ میشود، یعنی علاوه بر خدا راسخون در علم هم تأویل آیات را میدانند و در این صورت يَقُولُونَ حال میشود که حاصل آن میشود: تأویل متشابهات را کسی نمیداند مگر خدا و راسخون در علم، در حالی که میگویند ایمان آوردیم به آن، همه این آیات از جانب پروردگار ماست (در نتیجه راسخون در علم هم به تأویل آگاه هستند). نظر دوم این است که "واو" استیناف باشد. در این صورت وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مبتدا و يَقُولُونَ خبر آن است که در این صورت چنین معنا میشود: تأویل آیات متشابه را هیچ کس نمیداند جز خداوند و راسخون در علم میگویند ایمان آوردیم به آن، همه آیات از جانب پروردگار ماست. هر یک از این دو نظر طرفدارانی دارد. مرحوم طبرسی در مجمع البیان گفته است: در ترتیب و نظم و معنای راسخون دو قول است:
|
پرسشهای مصداقی همطراز
- با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)
- آیا آیه ۹۴ سوره توبه علم غیب پیامبر را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۷۵ سوره حجر که سخن از متوسمین آورده درباره علم غیب غیر خداست؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۳ و ۴ سوره تحريم علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۴ سوره بقره علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۱۹ و ۱۲۰ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۸۹ سوره نساء علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱ سوره منافقون علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۲۷ سوره فتح علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۲ تا ۴ سوره روم علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱ تا ۵ سوره مسد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۹ سوره عنكبوت علم غیب امامان را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۶ سوره صف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۳۱ سوره بقره علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۳۷ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۶ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۶۵ سوره کهف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۰۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۱ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۷ تا ۴۹ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۹۳ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۶۴ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۱۸ و ۱۹ سوره نمل علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
- آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی میکنند چگونه این علم اثبات میشود؟ (پرسش)
- چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
- آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی میکنند؟ (پرسش)
- چگونه روایات نافی علم غیب از غیر خدا با روایات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ (پرسش)
- نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ پژوهشی در باب علم امام، ص۶۳.
- ↑ به جلد دوم تفسیر نمونه، ذیل آیه مورد بحث مراجعه فرمایید.
- ↑ پیام قرآن جلد ج۷، ص ۲۰۰.
- ↑ پيامبر خدا بزرگترين راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تأويل و تنزيل قرآن میدانست، خداوند هرگز چيزی بر او نازل نکرد که تأويل آن را به او تعليم نکند و او و اوصيای وی همه اينها را میدانستند؛ تفسیر عیاشی، ج۱ ص ۱۶۴.
- ↑ شرح نهج ابن الحدید، ج ۶، ص۴۰۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص ۵۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱ و ۲، ص ۷۰۱؛ آلاء الرحمن، ج ۲، ص ۱۵ـ۱۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، مج ۴، ج ۷، ص ۱۹۰ - ۱۹۲.
- ↑ تسنیم
- ↑ مقاله امام حسین و علم شهادت، ص۱۲
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص ۷۰۱
- ↑ امامت و رهبری، ص۷۳.
- ↑ اصول کافی، ج۱ ، کتاب الحجة، باب «أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع)»
- ↑ امامت و رهبری، ص۷۵.
- ↑ "وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ "؛ بحار الانوار، ج ۸۹ ص ۳۵۳.
- ↑ "فَرَسُولُ اللَّهِ أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُنْزِلًا عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ "؛ بحار الانوار، ج ۸۹ ص ۹۲ - تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۷.
- ↑ "الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ الْأَئِمَّةُ (ع) مِنْ بَعْدِهِ، نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "؛ کافی، ج ۱، ص ۲۱۳.
- ↑ امامشناسی، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ «اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند»، آل عمران، آیه ۷.
- ↑ «و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد»، سوره یوسف، آیه ۶.
- ↑ «خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است».
- ↑ «پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی».
- ↑ علم پیامبر و امام در قرآن، ص ۶۴-۶۶.
- ↑ راسخان در دانش ما هستیم و ما به تأویل قرآن آگاهیم؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ حسین انصاریان اهل بیت عرشیان فرشنشین، ص۵۳۵-۵۳۶.
- ↑ علم الامام، ص۴۱.
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۶۰.
- ↑ هیچکس غیر از اوصیا نمیتواند ادعا کند که همه قرآن و ظاهر وباطن آن نزد اوست؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۸۶، ح ۲.
- ↑ برید بن معاویه میگوید: به امام باقر (ع) گفتم: بگو کافی است که خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، گواه بین من و شماست یعنی این آیه را نزد آن حضرت تلاوت کردم تا در معنای آن توضیحی دهد. فرمود: خدا از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب خصوص ما را قصد کرده و علی نخستین و برترین و بهترین ماست.
- ↑ نک: تفسیر برهان، ج ۲، ذیل آخرین آیه سوره رعد، حدیث ۱۶.
- ↑ ر.ک: مسعود بن عمر تفتازانی، مختصرالمعانی، ص ۷۷.
- ↑ ر.ک: تفسیر برهان، ج ۲، ص ۳۰۲، ذیل آخرین آیه سوره رعد، حدیثهای ۲ و ۳ و ۶؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۷، حدیث ۳؛ بصائرالدرجات، ص ۲۱۳، حدیث ۳، ص ۲۳۰، حدیث ۵؛ بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۷۰، حدیث ۳۸ و ص ۱۹۷، حدیث ۸
- ↑ از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل قرآن را میدانیم؛ اصول کافی، ح ۱. نیز ر.ک: بصائرالدرجات، جز ۴، باب ۱۰، ح۵.
- ↑ شرح المختصر علی تلخیص المفتاح، ص ۶۷ و ۶۸.
- ↑ امام صادق (ع) فرمود: «ما گروهی هستیم که خدای اطاعت از ما را واجب کرده است... و ما راسخان در علم هستیم؛ اصول کافی، کتاب «الحجه»، باب «فرض طاعه الائمّه (ع)»، حدیث ۶ و نیز نک: بصائرالدرجات، جز ۴، باب ۱۰، حدیث ۱.
- ↑ رجال سند احمد بن محمد، محمد بن ابی عمیر، سیف بن عمیره و ابی الصباح کنانی است و همه آنها «ثقه» هستند.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه علینقی فیض الاسلام، ص ۴۳۷، خطبه ۱۴۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۸۹، باب «انّهم اهل علم القرآن»، حدیث ۳، ص ۱۹۱، حدیث ۱۲، ص ۲۰۴، حدیث ۵۳، ج ۹۲، ص ۸۱، حدیث ۱۰؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۶۳، حدیث ۴؛ کتاب سلیم بن قیس، ص ۱۹۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، روضه کافی، ص ۱۸۴، حدیث ۳۹۷.
- ↑ اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن، ماهنامه معرفت، شماره ۷۳، دی ۱۳۸۲، ص ۲۷.
- ↑ راسخان در علم از دیدگاه فریقین، ص۳۹ و ۴۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ خبرگزاری ابنا
- ↑ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ سوره بقره، آیه: ۲۶.
- ↑ فخر رازی، ۱۴۰۵ق، ج ۷، ص۱۴۵-۱۴۷.
- ↑ علامه، ۱۳۷۴ش، ج ۳ ،ص۶۸.
- ↑ بلاغی، ۱۳۵۲ ق، ج۱، ص۲۵۱.
- ↑ قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل، ص ۱۲۹.
- ↑ و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
- ↑ میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
- ↑ طبرسی، ج۲، ص۷۰۱.
- ↑ سید مرتضی، ج۱، ص۴۱۸.
- ↑ و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ سید مرتضی، ج۱، ص۴۲۰.
- ↑ بررسی سندی و دلالی احادیث راسخون فی العلم، ص ۳۷ - ۴۰.
- ↑ "نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۳، ح۱.
- ↑ "إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْم "کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۳، ح۱.
- ↑ "قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيل "کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۳، ح۱.
- ↑ هادیان در کلام امام هادی، ص ۷۶.
- ↑ تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه: ۴.
- ↑ خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.
- ↑ این سخن، جادو و دروغ نیست) بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته؛ سوره بروج، آیه: ۲۱ - ۲۲.
- ↑ که این قرآنی ارجمند است،در نوشتهای فرو پوشیده،که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۷ - ۷۹.
- ↑ به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید؛ سوره زخرف، آیه: ۳.
- ↑ علم امام، ص۱۶۴.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج۳: ۷۰۱؛ شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن طبرسی. جوامع الجامع ج۱: ۱۶۰.
- ↑ تأویل در قرآن؛ فصلنامه پژوهشنامه متین (شماره ۱۵ و ۱۶، تابستان و پاییز ۱۳۸۱)؛ ص۲۰۸