آیا علم به زمان و کیفیت مرگ خود و دیگران علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
آیا علم به زمان و کیفیت مرگ خود و دیگران علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم معصوم به زمان و کیفیت مرگ افراد |
آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم (ع) از آن آگاهی دارد؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «مهمترین مصادیق علم غیب کداماند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- آیا معصوم (ع) به زمان و کیفیت مرگش علم دارد؟
پاسخ نخست
آیتالله نمازی شاهرودی در کتاب «علم غیب» در اینباره گفته است:
«روایات متواترهای است که ائمه هدی (ع) فرمودند: علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و علم انساب نزد ماست[۱]. امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) نقل نموده که فرمود: نُه چیز به من بخشیده شده که پیش از من به هیچ کس داده نشده مگر به پیغمبر اکرم (ص) همانا به تحقیق راهها برای من باز شده یعنی راههای آسمان و زمین و مرگها و بلایا و نَسَبها و فصل الخطاب را میدانم. نیز، به اذن پروردگار به ملکوت آسمان نظر کردم؛ آن چه پیش از من بوده و آن چه بعد از من خواهد آمد، از من پنهان نشد همه را دیدم[۲].
علامه مجلسی پس از نقل این حدیث، در بیان آن میفرماید: "همانا به تحقیق راهها برای من باز شده"؛ یعنی راههای علم به معارف و غیوب و یا راههای تقرب به خدا و یا راههای آسمان و زمین؛ چنان که در حدیثی وارد شده است. و "منایا مرگها را میدانم" یعنی اجلهای مردم را. مقصود از "بلایا" اموری است که خدا به واسطه آنها بندگان را امتحان مینماید، مانند امراض و آفات، و یا اعم از آنهاست و شامل خیرات هم میشود. مقصود از علم به نسبها این است که پدر هر شخصی را میدانم و بنابراین، اولاد حلال را از حرام زادگان میشناسم» [۳].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در اینباره گفته است:
«در کتاب "اصول کافی" بابی در زمینه آگاهی ائمه (ع) از زمان وفاتشان دیده میشود.[۴] (...) آگاهی بر پارهای از این امور به صورت علم اجمالی آن هم از طریق تعلیم الهی هیچ منافاتی با اختصاص علم تفصیلی آنها به ذات پاک خداوند ندارد. و تازه همانگونه که گفتیم، همین اجمال نیز ذاتی و استقلالی نیست، بلکه جنبه عرضی و تعلیمی دارد، و از طریق تعلیم الهی است، به مقداری که خدا میخواهد، و صلاح میداند. لذا در حدیثی میخوانیم: یکی از یاران امام صادق (ع) سؤال کرد: آیا امام (ع) علم غیب میداند؟ فرمود: نه، امام (ع) علم غیب را ذاتاً نمیداند، ولی هنگامی که اراده کند چیزی را بداند، خدابه او تعلیم میدهد[۵] [۶]
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه» در اینباره گفته است:
«امام صادق (ع) ضمن خبر دادن از زمان مرگ یکی از اصحابش فرمود: گویا به تو و رفیقت مینگرم که در بهشت در درجه یکسانی قرار دارید»[۷]. تعبیر "گویا به تو و رفیقت مینگرم"، بیانگرِ نوعی مشاهده از سوی ایشان درباره حقایق پنهان جهان آخرت است. اینگونه روایات همچنین نشان میدهند که علوم ائمه (ع) به جهان مادی ما محدود نيست، بلکه حقايق جهان آخرت را نيز شامل ميشود. مجموعهايی شواهد مؤيد آن است که ائمه (ع) از طريق شهود، به برخی حقایق جهان آگاه میشوند»[۸].
|
۳. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در اینباره گفتهاند:
|
۴. حجج الاسلام و المسلمین سبحانی و هاشمی؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی و دکتر هاشمی در مقاله «قلمرو علوم پیامبر امام علی و صحابه در مهمترین منابع حدیثی اهل سنت» در اینباره گفتهاند:
«خبر دادن از زمان مرگ افراد و حسن عاقبت یا بد سرانجامی آنان، یکی دیگر از مصادیق خبر از آینده است. در روایت معروفی آن حضرت از شهادت عمار به دست گروه طغیانگر خبر دادند: عمار را گروه طغیانگر میکُشند. او آنان را به سوی بهشت دعوت میکند و آنان او را به سوی جهنم دعوت میکنند[۱۱]. در نقل دیگر آن حضرت از شهادت امام حسین (ع) خبر دادند [۱۲]. در روایتی آمده است که سعد بن معاذ به امیه بن خلف که از مشرکان مکه بـود، خبـر داد که پیامبر (ص) فرموده است که او را خواهد کشت. این خبر پس از مدتی محقق شد. جالب آنکه در این نقل آمده است که امیه با اینکه از مشرکان بود؛ ولی پـس از آن خبر، بسیار ترسیده بود و معتقد بود که خبرهای پیامبر (ص) دروغ نیست و به همین جهت قصد جنگیدن با مسلمانان را نداشت؛ ولی دیگران او را بر این کار تشویق کردند تا آنچه مقدر بود، رخ داد[۱۳]»[۱۴].
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در کتاب «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در اینباره گفته است:
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین باقری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در اینباره گفته است:
«ایشان علم تمام پیامبران (ع) و علم منایا و بلایا و وصایا و و موالید و انساب و فصلالخطاب را به ارث بردهاند. ایشان به زمان مرگ مردم و بیماریهای ایشان و حالات ایشان از زایمان و نفاق و خیر و شر و حب و بغض آگاهاند، و میدانند کدامین زمین آباد و کدامین غیرحاصلخیز است و کدامین گروه هدایتیافته و کدامین در ضلالت است. امام باقر (ع) میفرماید: اگر زبان خود را نگه میداشتید به هر کدام از شما از هر چه به سود او است خبر میدادم. ابو بصیر از امام صادق (ع) میپرسد از کجا به اصحاب خاص علی (ع) که علم به آجال و بلاها داشتند این مصیبت ها رسید ، امام (ع) پاسخ داد: این گرفتاریها از خودشان به وجود آمد. علامه مجلسی مینویسند: سائل بعید میدانست کسی دانسته خود را در بلا افکند و پاسخ این است که به دلایل زیر هر علمی مایه حذر نیست:
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین گنجی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین حسین گنجی در کتاب «امامشناسی» در اینباره گفتهاند:
«یکی از شبهاتی که در باب علم امام مطرح میشود، این است که آیا امام از زمان و نحوه شهادت خویش آگاهی دارد یا خیر؟ اگر بگوییم آگاهی ندارد، علم امام به ماکان و مایکون زیر سؤال میرود و اگر قائل شویم علم دارد با دستور خداوند متعال در قرآن منافات دارد: وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ[۱۸] آنچه به طور اجمال میتوان گفت این است که با مطالعه آیات و روایات و جمعبندی آنها به نتایج زیر میرسیم؛ اولا؛ که اهل بیت (ع) علم به شهادت خویش داشتهاند. ثانیا از نحوه شهادت خویش نیز آگاهی کامل داشتهاند . ثالثا؛ نوع و کیفیت شهادت را خود آنها انتخاب میکردند. این امر آن قدر مسلم است که علامه مجلسی نفت در بحار الانوار، همچنین مرحوم کلینی در کافی، بابی را با همین عنوان باز میکند. "أن الأئمة علیا یعلمون متی یموتون وانهم لایموتون الا باختیار منهم"[۱۹] همانا ائمه اطهار (ع) میدانستند که چه زمانی از دنیا میروند و همچنین با اختیار خود نیز از دنیا میرفتند. این نکته را باید توجه داشت که وقتی علامه مجلسی و دیگران این عنوان را انتخاب میکنند یعنی مطلب را قبول کردهاند و پذیرفتهاند مانند وسائل الشیعه که فقها انتخاب عناوین را به معنای فتاوای شیخ حر عاملی گرفتهاند. آنگاه روایات متعددی را نقل میکنند که حکایت از علم جامع و آگاهی کامل ائمه اطهار (ع) از شهادت، نحوه شهادت، زمان و انتخاب شهادت دارد»[۲۰].
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین منصوری رامسری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خلیل منصوری رامسری، در یادداشتی با عنوان «بی کرانهگی علم امام (ع)» در اینباره گفته است:
«به نظر میرسد که این آگاهی دارای محدودیتهایی نیز بوده است و به شکلی میتون گفت که علم ایشان دارای کرانهمندی بوده است. از جمله میتوان به روایات در حد استفاضه یا در حد تواتر معنویای اشاره کرد که بر عدم آگاهی امامان (ع) از مرگ خود دلالت دارد. از آن جمله میتوان به کلام امیر مؤمنان علی (ع) اشاره کرد که میفرماید: هر چه تفحص کردم که بدانم مرگم چه هنگام است نتوانستم تا این که میفرماید: هیهات! علم مخزون؛ دور است. این دانش نهانی و اندوخته ویژه خداوند است[۲۱] ولی با توجه به آیات و روایات بسیاری دیگر میتوان گفت که این ندانستن مربوط به جهات ظاهری و حسابها و تجربیات و اسباب بشری است که ناظر به جنبه بشری بودن آنان میباشد. به این معنا که از نظر جهات بشری این گونه است؛ چنان که پیامبران (ع) نیز همواره میفرمودند: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ [۲۲] ما همانند شما بشری هستیم که نیازمند زن و خواب و خوراک هستیم. اما در همان حال جنبهای دیگری داشتند که از آن در آیات به جنبه یلی الربی یاد میشود و در آیهای آمده است: إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ [۲۳]؛ به جز آن که بر ما وحی میشود و با خداوند در ارتباط هستیم. بنابراین منافاتی نیست که ایشان به واسطه جنبه نوری و توجه یافتن بدان، هر چه را بخواهند، بدانند. پیامبر اکرم (ص) نیز جنبه ظاهری داشته و خداوند درباره آن بزرگوار میفرماید: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ [۲۴]. در روایت است که در یکی از جنگها که آن حضرت با اصحاب خود به مدینه بر میگشتند، در یک فرسنگی مدینه نزد چاهی به نام "بقعا" منزل نمودند. حضرت (ص) در همان جا به علم غیب، مرگ یکی از منافقان را به اصحاب خود خبر دادند. پس به سبب توفان شدید، شترها از جمله شتر حضرت گم شدند و حضرت دستور دادند که بروید شترم را پیدا کنید. یکی از منافقان گفت: این مرد ادعا دارد که مرگ یکی از ما را از غیب میداند و خبر میدهد و حال آن که نمیداند که شترش کجاست؟ این سخن را به پیامبر (ص) رساندند. ایشان فرمود: در فلان دره ریسمان شترم به خاری گیر کرده است. رفتند و دیدند به همانگونهای بود که آن حضرت (ص) خبر داده بودند[۲۵] بنابراین امامان (ع) به مرگ خویش نیز عالم و آگاه هستند، البته این زمانی است که بخواهند و از جنبه نوری خویش بهره گیرند. اما این که چرا با آن که آنان به مرگ خود و دیگران آگاهی داشتند ولی با خوردن انگور مسموم یا حضور در مسجد موجبات مرگ و شهادت خویش را فراهم میآورند، پرسشی است که نکتهای در آن مغفول شده است. به این معنا که اساساً باید توجه داشت که هر چیزی تا واجب الوجود نشود به وجود نمیآید. بنابراین هر کاری نسبت به کننده و فاعل خودش ضروری نیست، بلکه تنها نسبت به علت تام آن ضروری میشود. از آن جایی که اراده و مشیت الهی جزو علت تامه است و تنها علم و آگاهی معصوم و اراده وی کارساز نمیباشد، نمیتوان گفت که کاری از دست امام (ع) بر میآمد. این همان چیزی است که در آیات قرآنی به مَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ [۲۶] از آن یاد شده است. بنابراین علت تام تحقق چیزی اراده الهی است. بنابراین میتوان گفت که تحقق فعل و تحت تکلیف بودن آن با ضروری بودن آن منافات ندارد؛ چنان که افعال ارادی انسان این گونه است. به این معنا که انسان به انجام آنها مکلف است ولی در همان حال ضروری نیز میباشد. بر این پایه است که امامان (ع) با این که میدانستند، شهید میشوند، اقدام به انجام فعل میکردند. حضرت امیرمؤمنان (ع) بر این اساس به محراب میرود و امام حسن (ع) و امام رضا (ع) نوشیدنی مسموم از انار و انگور میخورند و یا حضرت سید الشهداء (ع) وارد کربلا میشوند و در صدد چاره جویی و دفع قضا و قدر الهی بر نمیآیند. به سخن دیگر، انسان گاهی از اوقات به علم قطعی میداند که به فعل اختیاری خود در ساعتی معین زهر میخورد و یا در فلان میدان و خیابان تصادف میکند و جانش را از دست میدهد؛ و گاهی دیگر نیز قطعا میداند که به فعل اختیاری و ارادی خود در ساعتی مشخص تصادف کرده و یا تیر میخورد، ولی این واقعه مشروط به رفتن است، به گونهای که اگر برود کشته میشود و اگر نرود از مرگ خواهد جست. در صورت نخست، هر گونه چاره جویی بیهوده و بیمعناست؛ زیرا انسان خود را درهلاکت واقع میبیند، نه آن که خود را در هلاکت میاندازد تا گفته شود: لاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ [۲۷]؛ زیرا این خطاب اصولا متوجه چنین شخصی نیست. اما در صورت دوم تمسک به اسباب و بهرهگیری از آنها برای چارهجویی و خودداری از رفتن به هلاکت جا دارد و خطاب آیه ۱۹۵ نیز متوجه اوست. اقدام امامان معصوم (ع) از قبیل صورت نخست است که وقوع حتمی فعل را چه بخواهند و چه نخواهند میدانستند و چارهجویی و نرفتن آنان معنای نداشت؛ زیراهمه بر خلاف علم قطعی اوست که مفروض است. در حقیقت قضایای که امامان (ع) با آن رو به رو بودند از نوع وقوع در هلاکت بوده نه ایقاع و القای در آن؛ یعنی آنان خود را در هلاکت میدیدند نه آن که در هلاکت واقع میسازند. به سخن دیگر، امامان معصوم (ع) برابر اموری که میدانستند به هر حال واقع خواهد شد، تسلیم بودند و در مقام چارهجویی و رهایی از آن بر نمیآمدند: خداوند میفرماید: قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ [۲۸]»[۲۹].
|
۹. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در اینباره گفته است:
«بررسی دیدگاه سید مرتضی نشان میدهد که او در باره گستره دانش امام نسبت به امور غیبی همان دیدگاهی را ارائه کرده که استاد وی شیخ مفید ارائه کرده است. سید مرتضی بسان استاد خود امکان چنین گستردگی را انکار نمیکند و آن را از نوع علم مستفاد میداند. برای آگاهی دقیق از دیدگاه او بخشی از گفتار ایشان را نقل میکنیم. سید مرتضی در بررسی این نکته که آیا امام از زمان وفات یا شهادت خود آگاهی دارد، تأکید میکند که امام باید علوم دینی و شرعی را بداند، اما ضرورتی ندارد که مدعی باشیم که او از امور غیبی، اسرار هستی و همه گذشته و آینده آگاهی دارد. باری، اگر با تعلیم الهی از آنها آگاهی یابد، مانعی ندارد، اما بدون تعلیم الهی نمیتوان مدعی چنین شمولی شد: از معلومات، و این امر محال است. و چندی قبل تبیین نمودیم که علوم دین و شریعت همان علومی هستند که او باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. و اما آگاهی نسبت به امور غیبی و یا موجودات گذشته و آینده، در صورتی که خداوند متعال به ایشان نسبت به آنها آگاهی دهد امری ممکن و بلا مانع است، ولی در غیر اینصورت این امری لازم و ضروری نیست[۳۰]. سید مرتضی بر اساس چنین تحلیلی معتقد است که لازم نیست که به لزوم عقلی یا نقلی معتقد باشیم که امام از هنگام مرگ یا شهادت خود باخبر است: بنا براین اساس ضرورتی ندارد که امام نسبت به زمان وفات و یا کشته شدن خود به صورت دقیق آگاهی داشته باشد[۳۱]. سید مرتضی در بررسی این نکته که آیا پیامبر و امام (ع) خواندن و نوشتن میداند یا نه، با آوردن عبارت "باید نسبت به آگاهی پیامبر (ص) نسبت به خواندن و نوشتن چه اعتقادی داشته باشیم؟ آیا ایشان خواندن و نوشتن را خوب می دانست یا خیر؟"[۳۲]. بر این نکته تأکید میکند که آنچه بر پیامبرصل و امام (ع) لازم است، علم و آگاهی به آموزههای دینی است، اما دانستن مسائلی فراتر از آنها بر پیامبر (ص) و امام (ع) لازم نیست: زیرا علم به نوشتن از علومی نیست که یقین بر ضرورت دانستن آنها توسط پیامبر و امام (ع) وجود داشته باشد. زیرا ما درباره پیامبر و امام یقین داریم که لازم است نسبت به خداوند متعال و حالات و صفات او، و نیز امور جائز و غیر جائز در نزد او، و هم چنین نسبت به احکام دیگر شریعت و احوال شرایع که پیامبر (ص) باید آنها را اعلام نماید و امام (ع) اقدام به محافظت از آنها نماید آگاهی و علم داشته باشند. تا دیگر کسی از آنها دیگری را مخالفت ننماید و دیگر نیازی به پرسش از شخص سومی نباشد، همانطور که مخالفین ما به آن معتقدند. و اما نسبت به مسائل و علوم دیگر همانند صنایع و سایر فنون، دیگر ضرورتی بر لزوم آگاهی پیامبر یا امام نسبت به آنها نیست. و نوشتن همانند حرفه نساجی و زرگری است، همانطور که ضرورتی ندارد که ایشان حرفه های مختلف را بدانند، ضرورتی بر آگاهی نسبت به نوشتن نیز وجود ندارد[۳۳]. آن گاه سید مرتضی چنین ادامه داده است: و گفتیم: که ضرورت داشتن این مسأله باعث ضرورت داشتن آگاهی نسبت به سایر علوم غیبی و آشکار می گردد، و اینکه دیگر باید هر پیامبر و امامی نسبت به تمامی علوم خداوند متعال آگاهی داشته باشند. و گفتیم که این امر باعث می گردد که محدث همانند قدیم متعال نسبت به خود علم داشته باشد، زیرا امکان ندارد علم واحد به صورت تفصیلی به معلوم تعلق یابد، و هر معلوم مفصلی باید علم مفردی داشته باشد که به او تعلق یابد، و اینکه ممکن نیست محدث نسبت به خود علم و آگاهی داشته باشد، و هم چنین ممکن نیست که وجود بی نهایت از معلوم ناشی گردد. در نتیجه بطلان معتقدان به احاطه امام نسبت به تمامی امور آگاهی دارد، ثابت گردید[۳۴].»[۳۵]. |
۱۰. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛ |
---|
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در اینباره گفته است:
«آگاهی از زمان فرا رسیدن مرگ و رویدادهای ناخوشایند که در اصطلاح عربی، "عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا " خوانده میشود در روایات علوی بسیار به چشم میآید و از دانشهای غیبی آن حضرت به شمار است؛ چنانکه امام صادق (ع) میفرماید: امیر مؤمنان (ع) بارها میفرمود: "زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار را میدانم و از اصل و نسب آدمیان و چگونگی داوری میان آنان آگاهی دارم. نه حوادث گذشته از دسترس من به دور است و نه امور نهان از دیده، برایم مستور... . اینها همه، دانشی است که خدا مرا از آن آگاه ساخته است"[۳۶]. امام علی (ع) این بُعد از علوم غیبی را همچون ابعاد دیگر ویژه خود نمیشمارد، بلکه دیگر اعضای اهل بیت (ع) را در آن شریک میداند.[۳۷]. حتی آن حضرت دریچههایی از این دانش را به روی برخی یاران خویش، همچون رُشید هجری، نیز گشوده است و رشید نه تنها از چگونگی شهادت خود و ناگواریهایی که دامنگیرش خواهد شد، آگاهی داشت، بلکه بارها از زمان مرگ دیگران نیز رازگشایی میکرد، و حوادث آینده نیز چنان روی میداد که او گفته بود[۳۸]»[۳۹].
|
۱۱. آقای دکتر رستمی و خانم آلبویه؛ |
---|
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آلبویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در اینباره گفتهاند:
«امام صادق (ع) میفرماید: هر امامی که نداند چه به او میرسد و چه سرانجامی دارد او حجت خدا بر خلقش نیست. عبدالله بن ابی جعفر از برادرش امام باقر (ع) روایت میکند که شب وفات علی بن الحسین (ع) برای او شربتی آورد و گفت پدرجان این شربت را بنوش، فرمود پسر جانم، من امشب جان میدهم. حسن بن جهم به امام رضا (ع) عرض کرد: آیا به راستی امیرالمؤمنین (ع) قاتل خود و شبی که در آن کشته شد و محلی که در آن ضربت خورد را میدانست و خودش فرمود شیون کنانند مرغابیها که نوحهگران به دنبال آنهایند و ام کلثوم به او عرض کرد کاش امشب دستور میدادید کس دیگری به جای شما نماز میگزارد، اما امام (ع) نپذیرفت و علیرغم علم خود، در آن شب، بیاسلحه برای نماز در مسجد بیرون رفت؟ و آیا تعرض آن حضرت برای چنین واقعهای غیرجایز به نظر نمیآید؟ امام (ع) پاسخ داد: همه اینها درست است، ولی خودش اختیار کرد که در آن شب، تقدیرات خداوند اجرا شود. مجلسی مینویسد: علت اعتراض این بود که حفظ نفس واجب است و به هلاکت انداختن آن از نظر عقل و شرع روا نیست. امام رضا (ع) نیز فرمود: این درست است، ولی امام علی (ع) میان بقا و لقا مخیر شد و او لقای خدا را برگزید و این پاسخ بر این پایه است که حفظ نفس در همه حال واجب نیست و این از خصائص ائمه (ع) است که چون مرگ را خواهند، حفظ نفس بر آنها واجب نباشد و حکم عقل در این جا مورد اعتنا نیست، با این که حکم عقل در این مورد مسلّم نیست، چنان که محدث استرآبادی نیز میگوید: احادیث صراحت دارند که اصل مشهور میان معتزله، راجع به حفظ نفس عقلا درست نیست. در بعضی نسخهها آمده است که مرگ امام (ع) در این وقت معین شده بود و فرار از تقدیر ممکن نبود؛ از اینرو، میتوان این پاسخ را ارائه نمود که کسی که اسباب واقعی مقدرات را نداند مکلف است از آنها بگریزد، چون برای او ممکن به نظر میآید، ولی کسی که به همه حوادث آگاه است نمیتواند مکلف به فرار باشد وگرنه لازم میآید که مقدرات درباره او واقع نشود؛ از اینرو ائمه (ع) در اکثر موارد به این علم خود عمل نمیکنند و بدان مکلف نیستند، چنانکه پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) که منافقان را میشناختند و سوء عقاید آنها را میدانستند، به اجتناب و ترک معاشرت و مناکحه با آنها مکلف نبودند و تکلیف قتل و طرد آنها را مادامی که مرتکب جنایتی که موجب آن باشد نگردیده بودند نداشتند»[۴۰]. |
۱۲. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «علم و سلطه غیبی اولیا» در اینباره گفته است:
«از روایات بسیار استفاده میشود که پیامبر (ص) از مکان مرگ افراد نیز اطلاع داشته، موضوعی که در آیه مورد بحث یکی از پنج موضوع غیبی به حساب آمده است. قبلاً ذکر شد که پیامبر (ص) خبر از مکان کشتههای متکبران از مشرکان داده است و از آن جمله خبرهای غیبی اعلام پیامبر به کشته شدن حسین (ع) در سرزمین طف است، که حضرت و با دستش تربت او را آورد و فرمود: در روی آن است مدفن او. ابوالقاسم عبدالله بن محمّد در معجمش از انس بن مالک نقل کرده: فرشته باران از پروردگارش اجازه گرفت تا به زیارت پیامبر (ص) بیاید، به او اجازه داده شد، و آن در روزی بود که تعلّق به ام سلمه داشت. پیامبر (ص) فرمود: در را ببند تا کسی بر ما وارد نشود. در آن هنگام که کنار در بود ناگهان حسین (ع) با زور داخل شد و خدمت رسول خدا (ص) آمد. حضرت شروع به بوسیدن صورت و لبان او کرد. فرشته به او عرضه داشت: آیا او را دوست داری؟ گفت: آری. گفت: همانا امتت زود است که او را به قتل برساند، و اگر خواستی به تو مکانی را که در آن به قتل میرسد نشان خواهم داد. آن مکان را نشان پیامبر (ص) داد. آنگاه خاک قرمزی را آورد و ام سلمه آن را گرفت و در لباسش گذاشت. ثابت میگوید: ما میگفتیم که آن کربلاست. احمد بن حنبل به سندش از معاذ بن جبل نقل کرده که گفت: چون رسول خدا (ص) او را به سوی یمن فرستاد همراه او از شهر بیرون آمد تا به او وصیت کند و چون از وصیت فارغ شد به او گفت: ای معاذ! تو شاید مرا بعد از این سال ملاقات نکنی، و شاید بر مسجد و قبرم عبور نمایی. بخاری به سندش از جابر بن عبدالله نقل کرده که گفت: چون در احد حاضر شد پدرم مرا شبانه خواست و گفت: مرا نخواهی دید مگر کشته شده در بین اولین کسانی که از اصحاب پیامبر (ص) کشته خواهند شد، و من برای بعد از خودم کسی را عزیزتر از تو غیر جان رسول خدا نمیگزارم، و بر گردن من دِینی است تو آن را بپزیر و نسبت به برادرانت خیرخواه باش. ما صبح کردیم و او اولین کشته شده اُحد بود. مطابق این حدیث یکی از اصحاب رسول خدا (ص) خبر از آینده خود و محل شهادتش داده و خبر او نیز مصادف با واقع شده است»[۴۱]. |
۱۳. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد صادق عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
از این روایت به دست میآید که آگاهی امام (ع) از زمان شهادتش، از باورهای رسمی شیعیان در آن زمان بوده است، و لذا سائل صریحاً از این باور سخن میگوید. نتیجه گزارشات پیشین، این است که در نگاه بیشتر اصحاب ائمه (ع)، امام (ع) دارای علم وسیع و گسترده است و نه تنها علم کامل به احکام، قرآن و سیاست دارد، بلکه از علم به امور پنهانی، مانند علم به زمان مرگها و پیشامدهای ناگوار، علم به رخدادهای گذشته و آینده، علم به اسرار درونی افراد، و... نیز برخوردار است. هرچند برخی اصحاب در آگاهی امام (ع) از غیب تردید داشتنهاند[۴۲]. شیخ مفید علم امام (ع) به زمان شهادتش و ماجرایی که بر او وارد میشود را قبول دارد و لکن تفصیل و اجمال آن را تابع روایات میداند. او میگوید: «اگر مفاد روایات علم اجمالی و سربسته امام به شهادتش بود، آنگونه ملتزم میشویم و میپذیریم که امام (ع) به صورت سربسته از شهادت خود آگاه است و جزئیات آن را نمیداند. و اگر مفاد روایات علم تفصیلی امام (ع) به شهادتش بود، به آن معتقد میشویم و میپذیریم که امام (ع) تمام جزئیات شهادت خویش را میداند و منافاتی هم با آیه شریفه وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَهِ [۴۳] ندارد، چون ممکن است امام (ع) مأمور به صبر و تسلیم باشد تا از آن طریق به درجات عالی که جز با صبر بر شهادت به دست نمیآید، نائل شود»[۴۴]. ابن میثم در تفسیر خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه مطالبی بیان کرده است که نشان میدهد وی معتقد است مطابق این خطبه، حضرت علی (ع) از زمان و مکان شهادت خویش به صورت تفصیلی آگاه نبودهاند. روایت شده که امیرمؤمنان (ع) در روزهای پایانی عمر خویش در ضمن خطبهای که مشتمل بر پند و اندرز است، فرمودند: «ای مردم هرکس مرگی را که از آن گریزان است به هنگام فرار، خواهد دید. دوران زندگی انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان، و گریختن از مرگ، رسیدن است بدان. چند که روزگار از این سوبدان سو راندم و به خاطر دانستن این راز پوشیدهاش کاواندم، خدا نخواست، جز آنکه آن را بپوشاند، هیهات که این علمی است نهفته که هیچ کس آن را نداند». مرحوم بحرانی درباره امر پوشیده که در این خطبه آمده، معتقد است مراد از این امر واقعه شهادت آن حضرت است، و مقصود از مکنون، زمان تفصیلی و مکان آن است که از دانشهای ویژه الهی است. البته حضرت امیر (ع)، کیفیت شهادتش را به طور اجمال از طریق خبری که پیامبر (ص) به او داده بود میدانست، اما زمان و مکان آن را به صورت جزئی و مشخص نمیدانست. این تفسیر از سوی برخی از شارحان نهج البلاغه، مورد انتقاد قرارگرفته است از جمله مرحوم هاشمی خویی این نظر را نپذیرفته، و گفته است: «چگونه میشود حضرت علی (ع) که به فرموده خودش به منایا و بلایا عالم است و از سرنوشت هر فرقه و گروه و محل کشته شدن آنها تا روز قیامت دانا است و از حوادثی که بعد از پیامبر اسلام (ص) واقع میشود، با خبر است، از زمان و مکان شهادت خودش آگاه نباشد. وی میگوید: مراد از امر، بیاعتنایی مردم به حق و مظلومیت اهلش و پیروزی باطل و پیروانش است و مراد از مکنون هم سرّو علت آن است. و نیز مراد از پوشیده ماندن، پوشیده ماندن آن برای مردم است، ولی خود آن حضرت از آن آگاه بودند. از دیگر شارحان نهج البلاغه که همین دید گاه مرحوم خویی را در تفسیر این خطبه برگزیده است و تفسیر ابن میثم را مورد نقد قرار داده است، مرحوم فیض الاسلام است [۴۵][۴۶]. علامه حلی در پاسخ این پرسش که چرا حضرت علی (ع) با اینکه میدانست در آن شب کشته خواهد شد، به مسجد رفت؟ سه احتمال را طرح میکند: یکی اینکه امیرالمؤمنین (ع) میدانست در آن شب کشته میشود، لکن زمان دقیق آن را نمیدانست. دوم اینکه امام (ع)، مکان قتل را که آیا مسجد است یا جای دیگر نمیدانست. احتمال سوّم هم اینکه حضرت، زمان و مکان قتل را دقیقاَ میدانست اما تکلیف امام با تکلیف سایر مردم مغایرت دارد و آن حضرت مکلّف بود که خون شریفش را در راه خدا بذل کند، مثل مجاهدی که در جبهه جنگ موظف است ایستادگی و پایداری کند ولو این مقاومت به شهادت او بیانجامد[۴۷][۴۸]. علامه مجلسی اعتقاد دارد که امامان (ع)، از شهادت خویش با تمام تفاصیل و جزئیاتش آگاه بودهاند. وی در مورد علم امام حسین (ع) به زمان شهادتش چنین میگوید: «الحسین صلوات الله علیه کان عالماً بغدر اهل العراق به و انّه یستشهد هناک مع اولاده و اقاربه و اصحابه، و یخبر بذلک مراراً»[۴۹]. در مورد علم امام علی (ع) نیز میگوید: «الظاهر من الاخبار انّه (ع) کان عالماً بشهادته و وقتها و کان ینتظرها و یخبر بوقوعها»[۵۰][۵۱].
در نقلی آمده است که اصبغ بن نباتهاز یاران نزدیک امام علی (ع) و دیگر اصحاب، امام (ع) را بارها دیده بودند که به افراد از زمان، چگونگی و سبب مرگ آنان خبر میداد. اصبغ بن نباته میگوید: هنگامی که فردی به خدمت امام (ع) میرسید، آن حضرت میفرمود: خودت را برای مرگ مهیا کن و بعد زمان دقیق بیماری و سبب آن و روز مرگ و حتی لحظه مرگ وی را به او خبر میداد. راوی میگوید: من این سخن اصبغ را برای امام باقر (ع) نقل کردم و گفتم: چرا شما چنین خبری به ما نمیدهید تا ما نیز آماده مرگ شویم ؟ حضرت فرمود: این دری بود که پدرم علی بن الحسین آن را بست و تا زمان قیام قائم ما گشوده نخواهد شد. این نقل تاریخی نشان میدهد که یاران ائمه (ع)، چه در زمان امام علی (ع) و چه در زمان سایر ائمه، به برخورداری آنان از این علم، باور داشتهاند[۵۲]. شیخ صدوق در ذیل روایتی که مطابق آن امام رضا (ع) از زمان مرگ یکی از یارانش خبر داد، میگوید: «حضرت رضا (ع) این امور را از کتاب منایا که در نزد وی بود میدانست. در این کتاب مدت عمر هر یک از اهل بیت (ع) ثبت است و آن کتاب به طور موروثی از رسول خدا (ص) به امامان (ع) رسیده است. و از این جهت است که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همانا علم منایا و بلایا و انساب و فصل الخطاب به من داده شده است. این عبارت نشان میدهد که شیخ صدوق معتقد است ائمه (ع) از زمان مرگ اشخاص به واسطه کتابی که از رسول خدا به ایشان رسیده است، آگاه است[۵۳][۵۴]. «شیخ مفید علم امام به زمان شهادتش و ماجرایی که بر او وارد میشود را قبول دارد و لکن تفصیل و اجمال آن را تابع روایات میداند. او میگوید: «اگر مفاد روایات علم اجمالی و سربسته امام به شهادتش بود، آنگونه ملتزم میشویم و میپذیریم که امام به صورت سربسته از شهادت خود آگاه است و جزئیات آن را نمیداند. و اگر مفاد روایات علم تفصیلی امام به شهادتش بود، به آن معتقد میشویم و میپذیریم که امام تمام جزئیات شهادت خویش را میداند و منافاتی هم با آیه شریفه وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ [۵۵] ندارد، چون ممکن است امام (ع) مأمور به صبر و تسلیم باشد تا از آن طریق به درجات عالی که جز با صبر بر شهادت به دست نمیآید، نائل شود»[۵۶]. سید مرتضی در مورد علم و اطلاع امام به شهادتش، معتقد است که امام علم اجمالی به شهادت خود دارد، نه علم تفصیلی. از مجموع فرمایشات سید مرتضی به دست میآید، که وی نیز مانند استاد خود شیخ مفید، علم ضروری امام را محدود میکند به اموری که مربوط به مقام امامت است و امام در آنها ریاست دارد، مانند احکام شرعی و تدبیر امور. اما اموری که ربط به دین و شریعت و نیز مقام امامت ندارد از حیطه علم ضروری امام خارج است و عقلاً لازم نیست امام از آنها آگاهی داشته باشد. هرچند از طریق نقلی آگاهی از این امور به طور محدود برای امام ثابت شده است. ایشان به دیدگاه مخالف "علم نامحدود امام به غائبات" اشاره نموده و آن را نقد کرده است. ابوالفتح محمد بن علی کراجکی، دانشمندی ذوفنون و از شاگردان متأخر شیخ مفید است. وی بیشترین بهره را از درس شیخ مفید و سید مرتضی برده است و مقامات والای علمی را دریافته است. وی در کتاب شریف «کنز الفواید» اشاراتی به قلمرو علم امام دارد و دامنه آن را در امور غیر دینی، وسیعتر از اساتیدش میداند. عبارت ایشان چنین است: «یجب ان یعتقد ... انهم فی کمال العلم و العصمة من الانام... و انه سبحانه – ظهرعلی ایدیهم الایات و اعلمهم کثیرا من الغائبات والامور المستقبلات ولم یعطیهم من ذلک الا ماقارن وجهاً بعلمه من اللطف والصلاح. ولیسوا عارفین بجمیع الضمائروالغائبات علی الدوام،ولایحیطون بکل ما علمه الله – تعالی – والآیات التی تظهر علی ایدیهم من فعل الله، دونهم اکرمهم بها ولاصنع لهم فیها»؛ لازم و ضروری است که این اعتقاد پدید آید که امامان برقلههای علم و عصمت نشستهاند و اینکه خداوند سبحان معجزات خویش را به دست آنان آشکار ساخت و بسیاری از امور پنهان و رخدادهای آینده را به آنان آموخت. البته تمامی آنها حکمت و مصلحتی داشت که خداوند آگاه است. هرگز آنان به همه اسرار درونی و امور پنهانی، به صورت پیوسته و مستمر، آگاه نیستند. چنانکه آنان به تمامی آنچه خداوند میداند، احاطه ندارند. آیات و نشانههایی که به دست آنان آشکار شد، کار خداوند بود نه آنان، ولی این کرامت و شرافت را یافتند که مجرای ظهور معجزات الهی باشند. از گفتار فوق این نکات استفاده میشود:
|
۱۴. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛ |
---|
آقای داوود افقی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در اینباره گفته است:
«از جمله اموری که به عنوان بخشی از علوم اهل بیت (ع) به آن اشاره شده، آگاهی اهل بیت (ع) از زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار است. در اصطلاح عربی از اینگونه علم به "علم البلایا والمنایا" یاد میشود. در کتاب بصائر الدرجات در چندین باب و بیش از ۶۰ روایت به این مطلب پرداخته شده است. در برخی روایات ائمه (ع) تأکید میکنند که علم به منایا و بلایا نزد آنان است و از آن آگاهی کامل دارند، از جمله در روایتی، امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: "زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار را میدانم و از اصل و نسب آدمیان و چگونگی داوری میان آنان آگاهی دارم. نه حوادث گذشته از دسترس من به دور است و نه امور نهان از دیده برایم مستور. اینها همه دانشی است که خدا مرا از آن آگاه ساخته است"[۵۸] در بعضی روایات نیز ائمه (ع) از آگاهی خود از زمان مرگشان خبر میدهند. و در گروهی دیگر از روایات اهل بیت (ع) از زمان مرگ برخی از شیعیان خبر میدهند.[۵۹] گفتنی است در برخی روایات به این مطلب نیز اشاره شده است که اهل بیت (ع) از بازگویی همه علم خود به "منایا و بلایا" معذور هستند و معلوم میشود با وجود این آگاهی در اکثر موارد اهل بیت (ع) آن را کتمان مینمودند[۶۰] "الامام زین العابدین (ع): "انّ محمداً (ص) کان أمین االله في ارضه فلمّا قبض محمّد (ص) کنّا اهل البیت ورثته ونحن أمناء االله في ارضه، عندنا علم البلایا والمنایا وانساب العرب و..."[۶۱]»[۶۲].
|
۱۵. آقای داداشزاده؛ |
---|
آقای داوود داداشزاده در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام در کتاب کافی و شروح آن» در اینباره گفته است:
«در شماری از روایات کافی، ائمه (ع)، خود را عالم به مرگ و میرها وصف کردهاند و علم به آن را وجه تمایز بین امام و مأموم دانستهاند. چنان که از موقع پایان عمر خویش و چگونگی شهادتشان نیز خبر میدادند و تأکید میفرمودند که اگر امام آن را نداند، نمیتواند حجت خدا بر مردم باشد.[۶۳] ملاصالح مازندرانی در این رابطه میفرماید: "امام باید به هر شیئ حتی مصیبتهایی که به ایشان خواهد رسید و پایان عمر خویش، آگاه باشد در غیر این صورت نمیتواند حجت خدا و خلیفه او در زمین باشد چرا که خلیفه جانشین و قائم مقام است پس باید مثل خدا عالم به همه چیز باشد.[۶۴] (...) نمونهای از روایات: اسحاق بن عمار گوید: شنیدم موسی بن جعفر (ع) خبر مرگ مردی را به خود او خبر داد، با خودم گفتم: مگر امام میداند هر یک از شیعیانش کی میمیرند؟! حضرت با چهرهای خشمآلود به من نگریست و فرمود: "ای اسحاق! رشید هجری، علم مرگ و مصیبتهای مردم را میدانست، و امام به دانستن آن سزاوارتر است". سپس فرمایش خویش را چنین ادامه داد: "ای اسحاق هرچه خواهی بکن که عمر تو گذشته و تا دو سال دیگر میمیری و برادران و خانوادهات اندکی پس از تو اختلاف پیدا کرده و به یکدیگر خیانت میکنند. تا آن جا که دشمن آنها را سرزنش میکند؛ در حالی که تو چنین میپنداشتی که ما نسبت به مرگ شیعیانمان بیاطلاعیم! گفتم: من از آن چه در دلم گذشت از خدا آمرزش میخواهم. سپس مدتی از این مجلس نگذشت که اسحاق مرد و خاندان عمار دست نیاز به اموال مردم گشودند و مفلس شدند.[۶۵] رشید هجری، از اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین |
۱۶. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ |
---|
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«در موضوع اطلاع ائمه (ع) از کشته شدن خود و خصوصیات آن از دانشهایی است که از راههای غیر عادی برای آنها حاصل میشد، میگوییم که آنان وظیفه نداشتند به مقتضای آن علم از آن پیش آمدها جلوگیری نمایند بلکه وظیفه آنان این بود که مثل سایر مردم با این پیش آمدها روبرو شده و به علم خود ترتیب اثر ندهند؛ بلکه اساساً نمیتوانستند که ترتیب اثر دهند؛ چون متعلّق علم غیب امام (ع)، همان قضای حتمی خداست که تغییر آن غیر ممکن میباشد. به بیان دیگر بدیهی است که سر انجام هر انسان مرگ خواهد بود و هیچ آفریدهای در این جهان عمر ابدی نخواهد داشت، قرآن مجید هم میفرماید: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ [۶۶]؛ هر زندهای سرانجام مزه مرگ را خواهد چشید و هر کس به علتی از دنیا خواهد رفت. ائمه اطهار (ع) نیز از این قانون مستثنی نبودند تنها فرق آنان با دیگران در این است که، دیگران از علت و وقت مرگ خود خبر ندارند اما آنان خبر داشتند، مثلا امیرالمومنین علی (ع) در ماه رمضان سال آخر عمر میدانست که عمرش بپایان رسیده و به وسیله شمشیر ابن ملجم شهید خواهد شد. و همچنین امام حسین (ع) میدانست که از این مسافرت برنمیگردد و در صحنه کربلا شهید خواهد شد، اما چون میدیدند که رضای خدا در شهادت آنان است به خواست خدا کاملا تسلیم و راضی بودند، زیرا میدانستند که خداوند بدون مصلحت چیزی را نمیخواهد و اصولا معرفت و شناخت پیامبران و امامان (ع) نسبت به خدا و عظمت اوبه اندازهای سرشار و عمیق بوده که خود را در برابر اراده آفریدگار به حساب نمیآوردند و در پیشگاه او کاملا مطیع و فرمانبردار بودند و چیزی جز رضا و خشنودی خدا در نظر نداشتند بلکه اصلا خود را فراموش میکردند و فقط متوجه فرمان و خواسته خدا بودند»[۶۷].
|
۱۷. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست. |
---|
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در اینباره گفتهاند:
«در اینکه آیا امامان معصوم (ع)، علم غیب مطلق و تمام به امور داشته اند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عدهای منکر علم ائمه (ع) به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۶۸] و عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۶۹]، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه (ع) استفاده میشود. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد"»[۷۰].
|
پرسشهای مصداقی همطراز
- آیا علم به احكام غیبی الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به شرایع الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به سنت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به باطن قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به تأویل قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به کتب و صحف پیامبران علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به حاجات و نیازهای مردم علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به عجایب یا راههای آسمان و زمین علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به عجایب خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به ملکوت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به اسم اعظم الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به ضمائر و خطورات قلبی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به اعمال و احوال خلق علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به بلایا و منایا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به ایمان یا عدم ایمان افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به زمان قیامت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به زمان ظهور در آخر الزمان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به منطق الطیر یا زبان حیوانات علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
پانویس
- ↑ «عِندَنا عِلمُ المَنايا وَ البَلايا وَ فَصلِ الخِطابِ وَ أنسابِ العَرَبِ وَ مَولِدِ الإسْلامِ»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۶ (باب نهم از ابواب علومهم (ع) از کتاب الإمامه)
- ↑ «قَالَ اَمیرُالمؤُمِنینَ (ع): اُعْطِیْتُ تِسْعاً لَم یُعطَهَا اَحَدٌ قَبْلی سِوَی النَّبیّ. لَقَد فُتِحَتْ لِیَ السُّبُلُ وَعَلِمْتُ المَنَایَا وَالبَلایَا وَالاَنْسَابَ وَفَصْلَ الخِطَابِ وَلَقَد نَظَرْتُ فِی المَلَکْوتِ بِاِذْنِ رَبّی فَمَا غَابَ عَنّی مَا کَانَ قَبْلی وَلَا مَا یَأتِی بَعْدِی. وَاِنَّ بِوِلَایَتِی اَکمَلَ الله لِهذِهِ الأُمَّهِ دِینَهُمْ»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۱، ح۱۴
- ↑ علم غیب، ص۱۱۳.
- ↑ اصول کافی، ج ۱، ص۲۰۲، باب: ان الائمه یعلمون متی یموتون.
- ↑ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۰۱، باب نادر فیه ذکر الغیب.
- ↑ تفسیر نمونه ج۱۷ ص۱۰۵.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ص۲۶۵.
- ↑ شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره هفتم، ص۹۰.
- ↑ منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد
- ↑ منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۶۵
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ج۱، ص۹۷ و ج۴، ص۲۱؛نیسابوری، المستدرک، ج۴، ص۲۲۳۶.
- ↑ ترمذی، سنن الترمذی ،ج۵ ، ص۶۵۷.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ج۴ ، ص۲۰۵ / ابن حنبل، فصائل الصحابة، ج۶، ص۳۴۳.
- ↑ قلمرو علوم پیامبر امام علی و صحابه در مهمترین منابع حدیثی اهل سنت؛ پژوهشنامه حکمت و فلسفه اسلامی؛ شماره۳. ص۴۳.
- ↑ علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۵۲ و ۶۰.
- ↑ «هر مصیبتی بر سر شما آید به دست خود شما فراهم میشود» سوره شوری آیه۳۰.
- ↑ بررسی علم اولیای الهی، ص۷۷.
- ↑ و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۵.
- ↑ کافی، ج۱، ص ۳۸۳ - بحار الانوار، ج ۲۷ ص ۲۸۵.
- ↑ امامشناسی، ج۱، ص۲۴۲.
- ↑ نهج البلاغه؛ خطبه ۱۴۹.
- ↑ من هم بشری چون شمایم؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.
- ↑ به من وحی میشود؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۸.
- ↑ من هم بشری چون شمایم؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲ ص ۲۸۴ و نیز مجمع البیان، طبرسی، ج ۱۰، ص ۲۳ و المیزان، ج ۱۹، ص ۲۸۴.
- ↑ و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ سوره تکویر، آیه: ۲۹.
- ↑ با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۵.
- ↑ اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۵۴.
- ↑ وبگاه سماموس
- ↑ «من المعلومات ، وذلک محال. وبینا أن الذی یجب أن یعلمه علوم الدین والشریعة. فأما الغائبات، أو الکائنات الماضیات والمستقبلات، فإن علم بإعلام الله تعالی شیئا فجائز، وإلا فذلک غیر واجب».
- ↑ «وعلی هذا الأصل لیس من الواجب علم الإمام بوقت وفاته ، أو قتله علی التعیین».
- ↑ «علم النبی بالکتابة والقراءة، ما الذی یجب أن یعتقد فی النبی (ص) ، هل کان یحسن الکتابة وقراءة الکتب أم لا؟»
- ↑ «لأن العلم بالکتابة لیس من العلوم التی یقطع علی أن النبی والإمام علیهما السلام لا بد من أن یکون عالما بها وحائزا لها. لأنا إنما نقطع فی النبی والإمام علی أنهما لا بد أن یکون کل واحد عالما بالله تعالی وأحواله وصفاته ، وما یجوز علیه وما لا یجوز ، وبجمیع أحوال الدیانات وبسائر أحکام الشریعة التی یؤدیها النبی صلی الله علیه وآله أن یحفظها الإمام (ع) ویتقدمها ، حتی لا یشذ علی کل واحد منهما من ذلک الشئ یحتاج فیه إلی استفتاء غیره ، کما یذهب المخالفون لنا. أما ما عدی ذلک من الصناعات والحرف ، فلا یجب أن یعلم نبی أو إمام شیئا من ذلک . والکتابة صنعة کالنساجة والصیاغة، فکما لا یجب أن یعلم ضروب الصناعات ، فکذلک الکتابة».
- ↑ «وقلنا: أن إیجاب ذلک یؤدی إلی إیجاب العلم بسائر المعلومات الغائبات والحاضرات، وأن یکون کل واحد من النبی والإمام محیطا بمعلومات الله تعالی کلها. وبینا أن ذلک یؤدی إلی أن یکون المحدث عالما لنفسه کالقدیم تعالی، لأن العلم الواحد لا یجوز أن یتعلق بمعلوم علی جهة التفصیل، وکل معلوم مفصل لابد له من علم مفرد یتعلق به، وأن المحدث لا یجوز أن یکون عالما لنفسه، ولا یجوز أن یکون أیضا وجود ما لا نهایة له من المعلوم، ویبطل قول من ادعی أن الإمام محیط بالمعلومات».
- ↑ گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص ۱۹۷ - ۱۹۶. نیز ر.ک: صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۲۰۱.
- ↑ "إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ عُلِّمْنَا عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَاب "؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۲۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۴؛ مجلسی، محمدباقر، مرآةالعقول، ج۶، ص۶۷؛ شیخ طوسی، محمد، اختیار معرفةالرجال، ص۷۶.
- ↑ علم غیب امام، ص۳۵۵.
- ↑ علم امام، ص۱۵۶
- ↑ علم و سلطه غیبی اولیا، ص۱۰تا۱۰۴.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۶.
- ↑ و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره، آیه ۱۹۵.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۹۹.
- ↑ فیض الاسلام، علی نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه ۱۴۹.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۱۶.
- ↑ اجوبه المسائل المهنائیه، ص ۱۴۸.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۲۲.
- ↑ امام حسین (ع) نسبت به فریب اهل عراق آگاهی داشتند. هم چنین میدانستند که در آنجا به همراه فرزندان و آشنایان و اصحاب خود به شهادت خواهند رسید. ایشان از این حادثه بارها خبر دادند.
- ↑ از روایات اینطور برداشت میشود که ایشان (ع) نسبت به شهادت خود و زمان آن مطلع بودند، و به انتظار شهادت خود بودند و نسبت به آن خبر میدادند؛ مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، ج ۳، ص ۱۲۴.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۰.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۲.
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۰۷.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۸۸.
- ↑ و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۵.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۴۳.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۵۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ٣٧٧ ،ح١.
- ↑ ر.ک، همان، ص ٢۶٢ ـ ٢۶۶.
- ↑ ر.ک، همان، ص ٢۶٠ ـ ٢۶١.
- ↑ همان، ص ١١٨ ،ح ١.
- ↑ بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۷۳-۷۲.
- ↑ کافی ج۱، ص۲۵۸، ح۱.
- ↑ محمد صالح مازندرانی، شرح الکافی اصول و الروضه ج۶، ص۳۴.
- ↑ محمد ابن یعقوب کلینی، الکافی ج ۱، ص ۴۸۴، ح ۷.
- ↑ هر کسی مرگ را میچشد؛ سوره عنکبوت، آیه: ۵۷.
- ↑ وبگاه پرسمان.
- ↑ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷
- ↑ وبگاه اسلام کوئست