آیا علم به عرش و کرسی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم به عرش و کرسی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم معصوم به عرش و کرسی

آیا علم به عرش و کرسی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «مهم‌ترین مصادیق علم غیب کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

یعقوب جعفری

حجت الاسلام و المسلمین یعقوب جعفری در مقاله «بحثی درباره کرسی خداوند» در این‌باره گفته‌ است:

«با آن که اقوال و نظریات مختلفی از طرف مفسران و متکلمان درباره معنای کرسی ابراز شده، اما با توجه به روایاتی که در این باره از ائمه (ع) رسیده و با در نظر گرفتن شواهد و قرائن دیگر، می‌توان گفت: کرسی یک حقیقت غیبی است ولی در عین حال مرکزیت علم الهی است.

واژه "عرش" و "کرسی" که هر دو به معنای تخت است. از امام صادق (ع) درباره عرش و کرسی سؤال شد که آنها چیستند؟ فرمود: عرش در یک وجه تمام خلق است و کرسی ظرف آن می‌باشند و در وجه دیگر عرش همان علمی‌ است که خداوند پیامبران و حجت‌های خود را بر آن آیه آگاه ساخته و کرسی همان علمی‌ است که خداوند هیچ یک از پیامبران و حجت‌های خود را بر آن آگاه نکرده است. مورد اول که به معنای تخت است در این آیه آمده است وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا [۱]. مورد دوم که معنای ویژه‌ای دارد، در این آیه آمده است: وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ [۲]. به طوری که ملاحظه می‌فرمایید. این آیه از یک نوع کرسی خبر داده که مخصوص خداوند است و آن کرسی به وسعت آسمانها و زمین است. اکنون باید دید منظور از کرسی خداوند چیست؟ در این باره اقوال و وجوهی گفته شده که ما، در زیر به آنها اشاره می‌کنیم و در پایان، نظر خود را با توجه به آیه شریفه و روایات متعددی که در این باره وارد شده است، بیان خواهیم کرد

  1. بعضی از اهل سنت و حشویه و سلفیه، کرسی را به همان معنای ظاهری خود گرفته‌اند و گفته‌اند کرسی جسم بزرگی به وسعت آسمانها و زمین است و بعضی از آنها کرسی را با عرش یکی دانسته‌اند و بعضی دیگر آنها را دو جسم متفاوت پنداشته‌اند. بعضیها نیز کرسی را پایین‌تر از عرش و بعضی دیگر زیر زمین گمان کرده‌اند[۳].
  2. در اینجا نه تختی وجود دارد و نه خدا بر آن نشسته و نه چیز دیگر. این فقط یک نوع تمثیل است و عظمت خدا را تصویر می‌کند. نظیر این آیه: وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ [۴]. طبق این نظریه، کرسی در این آیه حقیقت خاصی را بیان نمی‌کند، بلکه فقط یک نوع مثلی است که برای رساندن عظمت خدا بیان شده است [۵].
  3. منظور از کرسی، سلطنت و قدرت مطلقه خدا در جهان هستی است و همانگونه که پادشاه و فرمان‌روا در تخت می‌نشیند و حکمرانی می‌کند و تخت او مظهر حاکمیت و قدرت اوست، کرسی خدا هم کنایه از قدرت خداست [۶].
  4. منظور از کرسی، علم گسترده خداوند است که عالم هستی را فرا گرفته است این حقیقت به بیانهای گوناگونی گفته شده و از جمله ملا صدرا معتقد است که کرسی، صورت نفس کلی و محل قدر است همانگونه که عرش صورت عقل کلی و محل قضاء است. به عقیده او عرش بسبط است یعنی محل علم بسیط اجمالی است که تین ذات خداست ولی کرسی اشاره به علم تفصیلی خداوند به اشیاء است[۷]. علمای شیعه نوعأ کرسی را به همان علم الهی معنی کرده‌اند چون همانگونه که خواهیم دید، در بعضی از روایات از ائمه (ع) به همین صورت معنی شده است.
  5. کرسی ظرفی برای تمام مخلوقات از عرش و آسمان و زمین است و هر موجودی را که خدا خلق کرده در کرسی است. شیخ صدوق ضمن بیان این احتمال گفته در وجه دیگر کرسی همان علم خداست[۸]. فیض کاشانی ضمن تأیید این احتمال که کرسی ظرف و وعاء همه مخلوقات حتی عرش است، اضافه می‌کند: اینکه کرسی در عرش است، منافات ندارد با اینکه عرش هم داخل در کرسی است چون اینها دو جور "گون" دارند، هر کدام به نحوی شامل دیگری است. یکی، بودن عقلی اجمالی و دیگری بودن نفسی تفصیلی است[۹]. در روایتی از امام صادق (ع) در مقام مقایسه عرش و کرسی چنین آمده: عرش و کرسی دو درب از دربهای غیب و هر دو در غیب هستند و هر دو در غیب به هم نزدیک هستند چون کرسی درب آشکار و بیرونی غیب است که آغاز آفرینش و همه اشیاء از آن می‌باشد و عرش درب پنهان و درونی غیب است و در آن علم چگونگی و بودن و حذ و کجایی مثبت وصفت اراده وجود دارد.

به طوری که ملاحظه می‌فرمایید، در روایات ما کرسی به دو چیز تفسیر شده است: یکی ظرف بودن برای موجودات و دیگری علم خدا و دیدیم که در یک روایت هر دو تفسیر یکجا آمده بود با این بیان که کرسی دو وجه و دو بعد دارد: در یک وجه، ظرف موجودات و در وجه دیگر، علم خداست. این دو تفسیر نه تنها با هم مغایرت ندارند بلکه مکمل یکدیگرند به شرحی که خواهد آمد. با توجه به آیه شریفه و جملات قبل و بعد از آن و با توجه به روایات متعددی که در تفسیر کرسی وارد شده و قسمتی از آنها را نقل کردیم، ما تصور می‌کنیم که کرسی مانند عرش، یک حقیقت غیبی است که ما از ماهیت آن خبر نداریم ولی در عین حال مرکزیت علم الهی است که تمام اشیاء را فرا گرفته آنهم علم تفصیلی و به فعلیت رسیده و عینیت یافته خدا که شامل تمام موجودات می‌شود زیرا که تعلق علم فعلی خدا بر یک چیز، عین وجود آن چیز است. به عبارت دیگر: کرسی، مظهر علم تفصیلی خداست که با علم کلی او که در صقع ذات است فرق دارد و از آنجا که علم تفصیلی خدا به جزئیات هم تعلق میگیرد و مساوی با وجود موجودات است، می‌توان آن را ظرف و وعاء تمام موجودات دانست. بنابراین، کرسی از یک دیدگاه، همان علم خداست و از یک دیدگاه، ظرف موجودات است و این دو مکمل یکدیگرند. اینکه کرسی را مظهر علم خدا گرفتیم علاوه بر روایات، در خود آیه نیز شاهدی بر آن وجود دارد، و آن جمله قبلی است که می‌فرماید: وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ [۱۰] که صحبت از علم خداست و اینکه بلافاصله از کرسی و فراگیری آن، سخن گفته می‌شود، لابد تناسبی میان این دو وجود دارد».[۱۱]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آقای دکتر رستمی و خانم آل‌بویه؛
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آل‌بویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» و مقاله «بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند:
  • «پس از لوح، عرش قرار دارد. عرش، مظهرِ عقل کلی و روح اعظم و جایگاهی است که اسم رحمان بر آن استوا یافته است. هر مرتبه وجودی که محیط به مادونش باشد، عرش آن است؛ چنانکه عرش روحانی به جمیع حقایق روحانی و جسمانی و عرش جسمانی به جمیع اجسام، محیط است. همه عرش‌ها، مظهر عرش اعظم، اسم رحمان است که بزرگ‌ترین اسم خداست. حضرت رسول (ص) فرمودند: هیچ مخلوقی نیست، مگر اینکه صورت آن در زیر عرش است»[۱۲].
  • «امام صادق (ع) به ابی یحیی صنعانی فرمود: ای ابایحیی برای ما در شب‌های جمعه شأنی است از شئون؛ در این شب‌ها ارواح انبیای گذشته و ارواح اوصیای گذشته و روح امامی که زنده است را به آسمان برند تا به دور عرش خداوند هفت دور طواف کنند و نزد هر کدام از ستون‌های عرش دو رکعت نماز بخوانند و سپس آنها را به بدن‌های خود برگردانند، آن گاه انبیا و اوصیا لبالب از شادی شوند و امامی که در میان شما است، انبوه فراوانی در دانش او افزوده شود. امام صادق (ع) به مفضل فرمود: ای اباعبدالله (کنیه مفضل) به راستی برای ما در هر شب جمعه سروری است. عرض کرد آن سرور چیست؟ امام (ع) فرمود: چون شب جمعه شود رسول خدا (ص) به عرش برآید و ائمه هم با او برآیند و ما هم با آنها برآییم و سپس روح ما به بدن ما برنگردد مگر با علمی که استفاده کردیم و اگر این استفاده علمی نبود علم ما تمام می‌شد.

محمد بن سلیمان دیلم از پدرش نقل می‌کند که به امام صادق (ع) گفت قربانت من از شما شنیدم که چند بار فرمودید اگر نباشد که ما به علم خود بیفزاییم آن چه داریم به آخر رسانیم. امام (ع) فرمود: اما احکام حلال و حرام را خداوند تمام و کمال بر پیامبر خود نازل کرده و به امام نیز دانش جدیدی افزوده نشود. محمد بن سلیمان عرض کرد: پس این زیادی چیست؟ امام (ع) فرمود: در چیزهایی دیگر است جز حلال و حرام. محمد بن سلیمان عرض کرد: چیزی به علم خود افزوده کنید که بر رسول خدا (ص) نهان بود. امام (ع) فرمود: نه، دستور علم تازه از خدا به فرشته رسد و فرشته آن را نزد رسول خدا برد و گوید یا محمد پروردگارت تو را چنین و چنان فرموده است. پیامبر به فرشته می‌‌فرماید آن را نزد علی ببر، پس او نزد علی آید و او فرماید آن را نزد حسن ببر و او هم فرماید آن را نزد حسین بر و همچنین به هر یک از ائمه عرضه شود تا به ما رسد[۱۳]. در برخی از احادیث معتبر منقول است که در هر شب جمعه، روح مقدس رسول (ص) و ارواح مطهر امامان گذشته و روح امام زمان (ع) را رخصت می‌دهند که به آسمان‌ها عروج نمایند تا به عرش اعظم الهی رسند و سپس با سرور فراوان و علوم بی پایان به سوی بدن‌های خود برگردند و نیز اعمال هر یک از امت را از نیکان و بدان در هر صبح و شام و هر هفته و ماه به ایشان عرضه می‌کنند و درها و دیوارها و دره‌ها و کوه‌ها مانع علم ایشان نمی‌شود و آنچه در مشرق و مغرب عالم واقع شود بر آن مطلع می‌گرداند[۱۴]. از امامان (ع) روایت شده که علم ایشان هر روز و هر لحظه افزایش می‌یابد. زراره از امام باقر (ع) پرسید: آیا برای شما چیزی از علوم هست که رسول خدا آن را نمی‌دانست؟ امام (ع) فرمود: هرگاه علمی به ما دهند اول آن را بر رسول خدا عرضه کنند، سپس بر همه امامان تا به ما برسد.

  • عرش در لغت به معنای سلطنت است و عرش خداوند سلطنت اوست و استوای او بر عرش، استیلای او بر سلطنت است و عرب، استیلا را به استوا تعبیر می‌کند[۱۵] عرش عظیم جایگاهی است که اسم رحمان بر آن استوا یافته است و مراد از عرش، عقل کلی ور روح اعظم است[۱۶] هر مرتبه وجودی که محیط به ما دونش باشد، عرش آنهاست، چنان‌که عرش روحانی که عقل اول است، به جمیع حقایق روحانیه و جسمانیه، و عرش جسمانی به جمیع اجسام محیط است[۱۷] همه عرش‌ها مظهر عرش اعظم است که بزرگ‌ترین عرش‌هاست، زیرا رحمان بزرگ‌ترین اسم الله است و لذا اسم رحمان بر عرش استوا یافت الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى [۱۸] حضرت رسول فرمود: هیچ مخلوقی نیست مگر این که صورت آن در زیر عرش است.[۱۹] پس عرش همه چیز را در بر می‌گیرد؛ ازاین‌رو، در آیه شریفه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ [۲۰]؛ رحمت من همه چیز را در بر می‌گیرد. عرش همان رحمت الهی است که حضرت رسول اکرم (ص) مظهر آن است و آیه شریفه وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ[۲۱] بر این امر دلالت دارد. شیخ صدوق می‌فرماید: عرش به معنای تمام خلقت و یا علم است، از امام صادق (ع) درباره آیه الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى[۲۲] سؤال شد. امام (ع) فرمود: عرش جمیع خلقت است که هشت فرشته آن را حمل می‌کنند که هر یک بر هشت طبقه عالم اشراف دارند. یکی از این ملائکه برای انسان‌ها از خداوند طلب روزی می‌کند؛ یکی دیگر برای تمام بهائم از خداوند طلب روزی می‌کند؛ یکی دیگر برای وحوش از خداوند طلب روزی می‌کند؛ یکی دیگر برای پرندگان از خداوند طلب روزی می‌کند[۲۳] در روایت دیگری آمده است که عرش را که علم است چهار نفر از اولین یعنی نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و چهار نفر از آخرین یعنی محمد و علی و حسن و حسین حمل می‌نمایند. ایشان به این دلیل حاملان عرش هستند که انبیای قبل از پیامبر اکرم (ص) بر چهار شریعت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بوده‌اند و بعد از پیامبر (ص) نیز علم از محمد و علی و حسن و حسین به دیگران انتقال می‌یابد[۲۴]»[۲۵].
۲. آقایان خاکپور، نصیری و خانم معین‌الدینی.
آقایان حسین خاکپور، علی اکبر نصیری و خانم نعیمه معین‌الدینی در مقاله «تبیین مفهوم عرش و کرسی بر مبنای علم بلا معلوم» در این‌باره گفته‌اند:

«واژه "عرش" در بسیاری از آیات قرآن به کار رفته است. از جمله: وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ[۲۶]؛ وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ [۲۷]. واضح است که منظور از "عرش" در این آیات شریفه، تخت نیست. خداوند سبحان خود را تمجید و تعظیم می‌کند به اینکه او پروردگار عرش است؛ و آیات شریفه دلالت می‌کنند که عرش، مخلوق، مدبر، مملوک خدای تعالی و مربوب تحت ربوبیت اوست. امام صادق (ع) در تفسیر آیه: وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ [۲۸] فرمودند: آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، در کرسی است. و عرش، علمی است که اندازه آن را هیچکس نمی‌تواند تقدیر کند[۲۹]. روایت شریف، دلالت بر نامتناهی بودن معلومات این علم عرش به حسب واقع و خارج نمی‌کند، بلکه ظاهراً منظور از آن بیان گستردگی و فراوانی آن علم و امتناع تقدیر آن به وسیله عقول و علوم بشری است. از امام رضا (ع) روایت شده که ایشان فرمود: عرش اسم علم و قدرت است. عرشی است که در آن همه چیز موجود است. آنگاه حمل را به دیگری، آفریدهای از آفریده‌هایش، نسبت می‌دهد. زیرا او خلق خود را با حمل عرش خویش بنده خود ساخته است. و آنان حاملین علم اویند[۳۰]. امام صادق (ع) نیز فرمودند: عرش را صفات گوناگون و زیادی است. عرش را در مورد هر سببی وضع و صفتی خاص در قرآن است. آیه رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ [۳۱]. و الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى [۳۲]. و این ملک کیفیت و حالات اشیاست. و عرش هنگام وصل از کرسی جداست. زیرا این دو، دو باب بزرگ از ابواب غیبها هستند و هر دوی آنها غیب‌اند و در غیب بودن به هم مقرون و نزدیک‌اند. کرسی باب ظاهر غیبی است که مطلع بدع و شروع از آن ست و اشیا همه از آن هستند. و عرش باب باطنی است که علم کیف، کون، قدر، ّحد، مکان مشیت، و صفت اراده، و علم الفاظ، حرکات، ترک، علم عود و بدء، همه در آن است. پس عرش و کرسی دو باب علم‌اند نزدیک به هم. زیرا ملک عرش غیر از ملک کرسی است و علم عرش نهان‌تر از علم کرسی است. به همین جهت خدا فرموده است: رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ یعنی صفت عرش بزرگتر از صفت کرسی است و آن دو در صفت نزدیک‌اند. راوی می‌گوید: عرض کردم فدایت شوم. پس چرا عرش در فضیلت با کرسی قرین و مجاور است؟ فرمود: زیرا علم کیفیت و حالات در کرسی است و باب ظاهر از ابواب بداء و مکان آنها و حد رتق و فتق آنها در آن است پس این دو قرین و مجاورند و یکی از آن دو دیگری را در فضل حمل می‌کند و علما با مثل ادعای خود را بیان کرده و بر آن ستدلال می‌کنند. زیرا خداوند متعال هر کس را بخواهد مورد رحمت خود قرار می‌دهد. و او قوی و عزیز است. به جهت اختلاف صفات عرش خدای تبارک می‌فرماید: رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ و این صفت عرش وحدانیت است.

عرش وجود عقلی و اجمالی اشیا نیست. نباید تصور شود که عرش وجود تجردی اشیاست که از حدود، تقدیرات، زمان و مکان مجرد است. زیرا این روایت و حدیث نخست - که در باب عرش نقل شد- با این تصور و توهم منافات دارند و آن را منع می‌کنند زیـرا معلومهایی که در این روایت برای عرش بیان شده "کیف و حد و.." همگی در مرتبه تفصیل و تقدیرند. و در روایت آمد، که مراد این است که هیچ یک از مردمان نمی‌توانند با عقول و افهام خودشان عرش را تحدید و تقدیر کنند، و این به آن معنا نیست که عرش تقدیری ندارد و مجرد از تقدیر است. خداوند می‌فرماید: وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ [۳۳] روشن است که کرسی خدا که آسمانها و زمین را در بر گرفته است چیزی نیست که از چوب و آهن و ... ساخته شود و گستردگی آن هم از باب احاطه توانایی و سلطه، یا احاطه علمی و شهودی است؛ و بدیهی است که احاطه توانایی داشتن بر چیزی، به وسیله احاطه علمی به آن حاصل می‌شود. با توجه به روایات، وجه اقتران و افتراق عرش و کرسی در این است که هر دو در غیب بودن مقرون هستند؛ یعنی هر دوی آنها علم حقیقیاند و غیب به وسیله آنها معلوم و شناخته می‌شود؛ و چون معلوم‌های آنها اموری حادث و دارای تقسیمات هستند، پس علم و احاطه به آنها هم پیش از مرتبه وقوعشان بر معلوم خارجی و در مرتبه غیب بودن، منقسم به اقسامی خواهد شد. پس عـرش و کرسی دو باب برای این غیبها خواهند بود، همانند دو کلید برای آنها.

اما وجه افتراق؛ آنچه به وسیله کرسی معلوم می‌شود غیبی است که مطلع شروع، بدء، ایجاد و عالم شهادت همه از آن است. پس کرسی، علم به عالم شهادت است پیش از مرتبه ایجاد و در مرتبه ایجاد آن.

بنابراین، کرسی فقط به عالم شهادت احاطه دارد، اما عرش هم به عالم شهادت و هم به غیر آن از اموری که کرسی کاشف و شامل آن نیست؛ و این مقدار فضل و زیادی برای عرش است. چنانکه حضرت فرمود: زیرا ملک عرش غیر از ملک کرسی است و علم آن نهانتر از علم کرسی است[۳۴]

نتیجه‌گیری: بر اساس معارف مطرح شده در روایات، علم الهی، چه در مرتبه ذات و چه در مرتبه علم به موجودات، علم بلا معلوم، است و منظور از مبحث عرش و کرسی، که در آیات مطرح شده و از دیرباز اندیشمندان در آن اختلاف داشته‌اند، بر مبنای روایات واردشده، همین علم الهی است که تبیین آن از طرف ائمه (ع)، علم بلا معلوم، است. اما نتیجه مهمی که در تبیین مفهوم عـرش و کرسی به دست می‌آید، این است که:

  1. عرش و کرسی، به عنوان علم الهی، در هیچ مرتبه‌ای برای تحقق، نیازمند معلوم نیست، چنانکه روایات به صراحت وجود هر نوع معلوم را برای علم الاهـی، نفی کرده‌اند.
  2. منظور از این دو مفهوم وارده در آیات، صرف معنای لفظی آنها نیست، آنگونه که برخی خداوند را نشسته بر عرش تصور کرده و برای خداوند عزو جل، هیئت جسمانی در نظر گرفته‌اند.
  3. انسان از درک و توصیف حقیقت صفات الهی با عقل محدود خویش، معذور است و در طریق کسب معارف الهی نیازمند "عروة الوثقی"ای است که با چنگ زدن به آن، پله پله تا ملاقات خدا، پیش رود»[۳۵].

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. آیا علم به احکام غیبی الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  2. آیا علم به شرایع الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  3. آیا علم به سنت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  4. آیا علم به باطن قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  5. آیا علم به تأویل قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  6. آیا علم به کتب و صحف پیامبران علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  7. آیا علم به حاجات و نیازهای مردم علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  8. آیا علم به عجایب یا راه‌های آسمان و زمین علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  9. آیا علم به عجایب خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  10. آیا علم به اسم اعظم الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  11. آیا علم به ضمائر و خطورات قلبی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  12. آیا علم به اعمال و احوال خلق علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  13. آیا علم به بلایا و منایا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  14. آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  15. آیا علم به ایمان یا عدم ایمان افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  16. آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  17. آیا علم به زمان قیامت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  18. آیا علم به زمان ظهور در آخر الزمان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  19. آیا علم به منطق الطیر یا زبان حیوانات علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم؛ سوره ص، آیه: ۳۴.
  2. و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
  3. فخر رازی، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، ج ۷ ص ۱۲.
  4. و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند با آنکه تمام زمین روز رستخیز در کف اوست و آسمان‌ها به دست او در هم نوردیده می‌شوند؛ سوره زمر، آیه: ۶۷.
  5. بیضاوی، انوار التنزیل ج ۱ ص ۱۳۳ و زمخشری ، کشاف ج ۱ ص ۳۰۱.
  6. فخر رازی، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، ج ۷ ص ۱۲ و مجمع البیان، ج ۱، ص ۶۲۸.
  7. ملاصدرا، شرح الأصول الکافی، چاپ سنگی، ص ۳۱۴.
  8. صدوق، الاعتقادات، ص ۴۴.
  9. فیض کاشانی، الصافی، ج ۱، ص ۲۶۰.
  10. «و آنان بر چيزى از دانش وى چيرگى ندارند»
  11. بحثی درباره کرسی خداوند، ص۲۱ - ۲۷
  12. بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام، فصلنامه اندیشه نوین دینی، شماره ۴، ص۱۶.
  13. شیخ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۸۹.
  14. علامه مجلسی، حق الیقین، ص۴۵.
  15. مفید، مصنفات، ج۵، ص۷۳.
  16. پارسا، شرح فصوص الحکم، ص۴۶.
  17. حسن حسن‌زاده آملی، ممد الهمم، ص۱۲۷.
  18. (خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد؛ طه، آیه۵.
  19. حسن حسن‌زاده آملی، ممدالهمم، ص۱۲۷.
  20. و بخشایشم همه چیز را فرا می‌گیرد؛ اعراف، آیه۱۵۶.
  21. و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم؛ انبیاء، آیه۱۰۷.
  22. (خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد؛ طه، آیه۵.
  23. شیخ صدوق، توحید، ص۳۱۵.
  24. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۹۹.
  25. علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، ص ۸۵ - ۹۰
  26. و فرشتگان بر کناره‌های آن (آسمان) اند و در آن روز اورنگ (فرمانفرمایی) پروردگارت را هشت تن (از ایشان) بر فراز سر می‌برند؛ سوره حاقه، آیه: ۱۷.
  27. و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست؛ سوره هود، آیه: ۷.
  28. اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
  29. ابن بابویه(شیخ صدوق)، التوحید، ص۳۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۸۹.
  30. (کلینی رازی، الکافی، ج۱، ص ۳۷۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۷۶.
  31. او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ سوره توبه، آیه: ۱۲۹.
  32. خداوند بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد؛ سوره طه، آیه: ۵.
  33. اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
  34. ملکی میانجی، توحید الامامیه، ص۹۶ -۹۸.
  35. تبیین مفهوم عرش و کرسی بر مبنای علم بلا معلوم، فصلنامه پژوهش‌های فلسفی کلامی؛ شماره ۶۳؛ بهار ۱۳۹۴؛ ص ۱۳۷ - ۱۴۵.