آیا علم معصوم شأنی است یا فعلی؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم معصوم شأنی است یا فعلی؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل بالاترعلم معصوم / ویژگی علم معصوم
مدخل اصلیعلم شأنی / علم فعلی
مدخل وابستهعلم تام / علم محدود

آیا علم معصوم شأنی است یا فعلی؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

جعفر سبحانی

آیت الله سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:

«آگاهی پیامبر (ص) و پیشوایان معصوم (ع) از هر حادثه و جریانی یک علم فعلی و قهری نیست، بلکه علم مشیتی است که اگر بخواهند آگاه می‌گردند اگر نخواهند آگاه نمی‌شوند و در احادیث به این مطلب تصریح شده است. فرض کنید نامه‌ای در اختیار شما است و در آن، یک رشته مطالب مرموز و پنهان توضیح داده شده است، شما اگر بخواهید می‌توانید با مراجعه به متن آن، از آنها آگاه گردید. علم پیامبر (ص) و امام (ع) به حکم احادیث[۱] مشیتی است، نه فعلی و قهری، و بسان آگاهی آن فرد از محتویات نامه است که بدون خواست فعلیت پیدا نمی‌کند. در صورتی که شرایط ایجاب کند، با یک خواستن از آن آگاه می گردند و برای این مطالب در زندگانی پیشوایان شواهدی وجود دارد که فعلاً مجال بازگویی آنها نیست[۲]. [۳].

پاسخ‌های دیگر

۱. آیت الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله مصباح یزدی، در «شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه» در این‌باره گفته‌ است: «در اصول کافی، کتاب حجت، فصلی درباره علم امام (ع) آمده که عنوان آن این است: ائمه اطهار (ع) هر گاه بخواهند بدانند می‌دانند «إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا علِمُوا»[۴] معنای این روایات آن است که ائمه (ع) مقامی دارند که علم به هر چه که بخواهند در دسترس ایشان است، اما اگر مصلحت در ندانستن چیزی باشد کاری نمی‌کنند که آن را بدانند»[۵].
۲. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی، در مقاله «علم غیب ائمه» در این‌باره گفته‌ است: «مرحوم کلینی در کافی چهار روایت آورده مبنی بر اینکه هرگاه امام (ع) بخواهد و اراده کند از مجهولی یا غیبی آگاه گردد خداوند او را آگاه می‌سازد. این آگاهی حتی اموری که در پاره‌ای روایات نفی شده مانند فی الارحام، خبر از زمان و مکان مرگ افراد و نزول باران را نیز شامل می‌شود. اگر آنها می‌خواستند به اذن الهی به همه این امور آگاه می‌شدند و از آن خبر می‌دادند گر چه در محورهایی مانند علم به وقوع قیامت هرگز وارد نشدند. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «إِذَا أَراد الْإِمام أَن یعلَم شَیئاً علَّمه اللَّه ذَلك»[۶][۷].
۳. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر قدردان قراملکی، در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است: «از بعضی روایات استنتاج می‌شود که ائمه اطهار (ع) بالفعل همه علوم را نمی‌دانند، بلکه وقتی بخواهند، خداوند آن را اعطا می‌کند، عمار ساباطی از امام صادق (ع) درباره علم غیب پرسید، حضرت فرمود: «لاَ وَلَکِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ اَلشَّیْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ ذَلِكَ‏» [۸]» [۹].
۴. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «قلمرو علوم برگزیدگان خداوند در قرآن» و کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:
  • «چنانکه از تعریف علم فعلی پیداست، حضور یک علم نزد امام، به معنای فعلیت آن است. بنابراین حتی علوم شأنی، وقتی برای امام محقق شد، علم فعلی است. بنابراین در اینکه بخشی از علوم آنان بالفعل است، تردید نیست. چنانکه بخشی از علوم ما نیز بالفعل است؛ مثلاً: نام، آدرس، شماره تلفن و برخی دیگر از مشخصات خود و برخی از نزدیکانمان را بالفعل در حافظه داریم و نیازی نیست که برای آگاهی از آنها این دانش‌ها را کسب کنیم. بحث و اختلاف در مورد شأنی یا فعلی بودن علم امام، در این است که "آیا همه علوم امام بالفعل است یا بخشی از آن بالفعل و بخشی دیگر شأنی است؟" به عبارت دیگر بحث در "محدوده علوم بالفعل امام" است که "آیا تمام علوم امام را شامل می‌شود یا تنها بخشی از آن را؟"».[۱۰].
  • «باید توجه داشت که علم پیامبران و ائمه (ع)، فعلی نبوده است؛ یعنی این‌گونه نیست که علم، به‌ طور کامل نزد معصوم (ع) (پیامبر (ص) یا امام (ع)) بوده باشد تا بلافاصله از آن استفاده کنند. در مواقعی اگر آنها اراده می‌کردند و خداوند نیز صلاح می‌دانست، علمی در اختیار آنها قرار می‌گرفت؛ هرچند معصومین (ع) علوم بالفعل زیادی داشتند؛ برای مثال علم ائمه (ع) در امور دینی علمی بالفعل بوده است. بنابر روایات، علم معصومین (ع) غالباً شأنی بوده است و در مواقع نیاز از آن استفاده می‌کردند؛ همچنین از آنجایی که اراده معصوم (ع) مطابق با اراده خداوند است، اگر خداوند اراده می‌کرده علمی را در اختیار معصومین (ع) قرار دهد، آنان آن علم را دارا می‌شدند. در حقیقت باید گفت: معصومین (ع) در امور بشری و عادی خودشان قصد استفاده از علم غیبشان را به‌ طور کامل نداشته‌اند؛ افزون‌ بر این، علمشان به همه این موارد فعلی نبوده است. در روایتی - تقریباً به این مضمون - بیان شده است: «لَيْسَ‏ كُلُ‏ مَا طُلِبَ‏ وُجِد‏‏‏»[۱۱]؛ مثلاً در شهادت بعضی از معصومین (ع) آمده است که خداوند مانع استفاده معصوم (ع) از علم غیب شد؛ زیرا صلاح خداوند در این نبود؛ بنابراین، اراده خداوند حاکم بر همه چیز است؛ پس اگر معصومین (ع) اراده علم به چیزی را داشته باشند و خداوند آن را مصلحت بداند، به آن دست پیدا خواهند کرد؛ اما ممکن است از خیلی اموری عادی آگاهی نداشته باشند»[۱۲].
  • «مراد از شأنی یا فعلی بودن علوم برگزیدگان خداوند پاسخ به این پرسش است که آیا آنان توان و شأنیت آگاهی به علوم ویژه و گسترده‌ای را داشتند یا آنکه این علوم، بالفعل نزد آنان بوده است؟ آیا علوم آنان در قلمروهای مختلف، بالفعل بوده یا آنکه برخی از آن به طور بالفعل نزد ایشان حاضر نبوده است؛ اما توان آن را داشتند که از شیوه‌های مختلف مانند الهام، دریافت از روح القدس و تعقل، این علوم را کسب کنند؟ توجه داریم که تعبیر علم شأنی، با نوعی تسامح همراه است و درواقع، علمی در کار نیست؛ بلکه استعداد و قابلیت کسب آن علم وجود دارد. همانند فقیه یا دانشمندی که پس از سال‌ها تحصیل و تلاش، از استعداد و توانی علمی برخوردار شده است؛ به گونه‌ای که اگر مسئله جدیدی را از او بپرسند، می‌تواند با تکیه به توان علمی خویش، پاسخ آن را از اندوخته‌های پیشین خود یا از طریق مطالعه و تحقیق به دست آورد؛ اما افراد عادی که چنین توانایی را ندارند یا استعدادشان از فعلیت دور است، باید سال‌ها تلاش کنند تا بتوانند پاسخ‌گوی آن پرسش‌ها باشند.

با توجه به این نکته، تفاوت مردم عادی و دانشمندان در علوم شأنی آن است که شأنی و بالقوه بودن دانش آنان، برخلاف دیگر مردم -که آنان نیز توان فراگیری آن دانش را دارند- به فعلیت بسیار نزدیک است؛ اما در افراد عادی، با آنکه استعداد تخصص در یک رشته و علم به مباحث پیچیده آن وجود دارد، این توان از فعلیت آن فاصله زیادی دارد. از همین روی است که در عرف، به متخصصی که به‌آسانی می‌تواند پاسخ پرسشی را از اندوخته‌های ذهنی خود یا از کتاب‌ها و منابع آن موضوع، استنباط و استخراج کند، عالم به آن دانش گفته می‌شود. جای تردید نیست که پیامبران علوم بسیاری را از طریق وحی و دیگر شیوه‌های یادشده دریافت کرده‌اند و این علوم بالفعل نزد آنان وجود داشته است. بنابراین در بالفعل بودن بخشی از علوم آنان تردید نیست؛ چنان‌که بخشی از علوم ما نیز بالفعل است؛ مثلاً نام، آدرس، شماره تلفن و برخی دیگر از مشخصات خود و برخی از نزدیکانمان را بالفعل در حافظه داریم و نیازی نیست که برای آگاهی از آنها این دانش‌ها را کسب کنیم. بحث در این است که آیا همه علوم آنان بالفعل بوده‌اند یا بخشی از آن نیز شأنی بوده است؛ بدین‌معنا که آنان بالفعل به این امور آگاهی نداشتند، اما به دلیل ارتباط وحیانی با خداوند و بهره‌مندی از دیگر شیوه‌های مخصوص دریافت علم، هر مسئله تازه‌ای که برای آنان رخ می‌داد، دانش آن را به‌زودی دریافت می‌کردند. چنین دانشی را علم شأنی می‌نامیم.

به نظر می‌رسد بحث فعلی یا شأنی بودن علوم برگزیدگان خداوند، به نتایج بحث پیشین، یعنی تام یا افزایش‌پذیر بودن علوم آنان وابسته است؛ هرچند از جهتی این دو بحث مستقل‌اند. در یکی تمامیت یا افزایش‌پذیری علوم آنان، و در دیگری فعلی یا شأنی بودن دانش آنان محل بحث است؛ اما نتایج بحث گذشته، بر این بحث تأثیرگذار است؛ زیرا اگر علوم آنان را افزایش‌پذیر بدانیم، دانش ایشان قبل از افزایش، شأنی خواهد بود؛ چون در این فرض، هنوز علمی را کسب نکرده‌اند، هرچند توان کسب آن را دارند؛ اما پس از آنکه به شیوه‌های یادشده آن علوم را به دست آوردند، علوم آنان فعلی خواهد بود. بنابراین در صورتی که علم برگزیدگان خداوند را افزایش‌پذیر بدانیم، شأنی بودن علوم ایشان نیز اثبات می‌شود. البته چنان‌که اشاره شد، علوم آنان پیش از تحصیل آن دانش، شأنی، و پس از آن فعلی خواهد بود. در مباحث پیشین نیز روشن شد که آیات متعدد قرآن بر افزایش‌پذیری علوم برگزیدگان خداوند دلالت دارد؛ بنابراین بخشی از علوم آنان شأنی است که به‌تدریج و به روش‌های متعدد کسب می‌شوند»[۱۳].
۵. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است: «خداوند به همه چیز آگاه است علم فعلى و هیچ چیز از او پنهان نمى‌ماند. ولى انبیا و اولیا ممکن است بالفعل بسیارى از اسرار غیب را ندانند. اما اگر اراده کنند، خداوند آنان را آگاه مى‌نماید "علم شأنى و استعدادى". ازاین‌رو "کلینی" در کتاب کافى، بابى را با این عنوان نوشته است: «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا»[۱۴] در حدیثى از امام صادق (ع) مى‌خوانیم: «عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ المَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (ع) قَالَ إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ الله ذَلِك»[۱۵]»[۱۶].
۶. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:

«مهمترین چالش دراین بحث که منشأ بسیاری از شبهات نیز است مسئله فعلی و یا ارادی بودن علوم آنان است. علم فعلی و ارادی، اصطلاحی است که در تعابیر محققان و بیشتر در مباحث علم امام (ع) به‌کار می‌رود که با تعبیر علم فعلی و انفعالی مصطلح متفاوت است. فعلی در اینجا به معنای حضور بالفعل معلوم نزد عالم است که در مقابل آن اصطلاح ارادی و یا اشائی می‌باشد و مقصود از آن، علمی است که با خواست و اراده شخص پیدا می‌شود.

بعد از اثبات علم غیبی و لدنی اهل بیت (ع) و اثبات گستردگی آن و این‌که چنین علمی با تمام گستردگی که دارد افاضه شده از سوی خداوند می‌باشد. اکنون این سؤال مطرح می‌شود: که آیا این علم و آگاهی به‌صورت بالفعل است؟ بدین معنا که آنان به تمام حوادث و کائنات و معلومات علم حضوری (منظور از اصطلاح حضوری در اینجا فعلی بودن علم در برابر ارادی است چنان‌چه منظور از حصولی نیز ارادی است که در کلام برخی بزرگان از جمله مرحوم مظفر در کتاب علم امام نیز مطرح است و گرنه علم حضوری و حصولی در فلسفه معنای خاص خود را دارد.) و فعلی دارند و همه چیز همیشه پیش آنان حاضر است و آنان هیچ حالت منتظره‌ای ندارند، یا اینکه آگاهی‌های آنان ارادی و اشائی است یعنی آنان هر وقت بخواهند و اراده کنند می‌دانند و خداوند آنان را آگاه می‌کند و اگر نخواهند نمی‌دانند؟ دانشمندان از قدیم تا به امروز در مواجه با این مسئله، سه جور موضع‌گیری کرده‌اند: برخی معتقد به فعلی بودن علم اهل بیت (ع) هستند و برخی به ارادی بودن آن و برخی نیز در این مسئله توقف کرده از وارد شدن به جزئیات علم اهل بیت (ع)، خودداری کرده‌اند. هر یک از دیدگاه‌های ارادی و فعلی گرچه بنوبه خود می‌تواند برخی اشکالات و شبهات را دفع کنند اما خود آن، اشکالات دیگری را دامن می‌زند. توقف نیز گرچه ممکن است در برخی جزئیات مسئله، امری پسندیده باشد اما در مجموع شاید فرار از مشکل محسوب شود»[۱۷].
۷. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛
حجت الاسلام و المسلمین واعظی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» در این‌باره گفته‌ است: «یکی دیگر از تقسیمات علم، تقسیم آن به فعلی و شأنی است. از علم فعلی به حضوری و احاطی نیز تعبیر شده است. از علم شأنی به غیر حضوری، ارادی و بالقوه و اشائی یاد کرده‌اند. درباره علم امامان معصوم (ع) بحث است که آیا علم آنان فعلی و حضوری است یا ارادی و شأنی؟ دو نظریه است. بسیاری از دانشمندان و محققان، علم امام را فعلی دانسته‌اند و برخی هم، شأنی بودن آن را پذیرفته‌اند»[۱۸].
۸. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در مقاله «علم غیب معصوم» در این‌باره گفته‌ است: «در کتاب اصول کافی و بصائر حدود چهار روایت آمده است که علم غیب پیامبر (ص) و امام (ع) را از نوع علم ارادی اشائی معرفی می‌کند؛ یعنی علم غیب آنها حضوری مطلق نیست، بلکه هر گاه امام بخواهد و اراده کند که از مجهولی یا غیبی آگاه گردد خداوند آنان را آگاه می‌سازد. اینگونه روایات نیز به نوعی برای علم غیب پیامبر و امام تعیین محدوده می‌کند. امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم»[۱۹] و «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»[۲۰] از اینگونه روایات هم پاسخ داده شده و در نتیجه وسعت علم غیب پیامبر (ص) و ائمه (ع) ثابت شده است. علم غیب به این معنا که، اگر امام (ع) اراده کند و بخواهد، خداوند او را از غیب آگاه می‌سازد، معنای مجازی است، معنای حقیقی علم غیب یعنی امام بالفعل و بدون هیچ قید و شرطی از غیب آگاه است هر گاه علم غیب گفته شود همین معنا متبادر می‌شود و به علم ارادی مقید به مشیت اسم علم غیب اطلاق نمی‌شود، بلکه سلب این اسم از آن صحیح است»[۲۱].
۹. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛
حجت الاسلام و المسلمین وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است:

«یکی از سؤالات در باب علم امام (ع) این است که آیا علم امام (ع) متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. بر اساس اصول گذشته می‌توان به این سؤال این‌چنین پاسخ داد:

  1. مسلّماً انسان کامل هر گاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا می‌کند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعه‌ای از روایات اشاره شده است؛ «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم»[۲۲] و «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»[۲۳]
  2. گاهی علومی برای پیامبران و امامان (ع) بدون اراده حاصل می‌شود. صرف توجّه و التفات امام به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیر ارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل می‌شود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف می‌شود. مثلاً این نوع تعابیر را می‌توان از این قسم محسوب کرد: امام علی (ع) فرموده‌اند: «مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّه‌»[۲۴] و امام کاظم (ع) فرموده‌اند: «بَیْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِی مُصَلَّایَ بَعْدَ فَرَاغِی مِنْ وِرْدِی وَ قَدْ تَنَوَّمَتْ عَیْنَایَ إِذْ سَنَحَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص فِی مَنَامِی فَشَکَوْتُ إِلَیْهِ مُوسَى بْنَ الْمَهْدِیِّ وَ ذَکَرْتُ مَا جَرَى مِنْهُ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنَا مُشْفِقٌ مِنْ غَوَائِلِهِ فَقَالَ لِی لِتَطِبْ نَفْسُکَ یَا مُوسَى فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِمُوسَى عَلَیْکَ سَبِیلاً»[۲۵] تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب می‌شود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل می‌شود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل می‌شود ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود می‌آید.
  3. همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن می‌شود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر امام به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمی‌شود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود.
نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل می‌شود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان می‌آید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح می‌شود»[۲۶]
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:

«مراد از علم اشائی یا ارادی آن است که علم به صورت فعلی و آنی نزد امام حاضر نیست، بلکه او هر وقت اراده کند از علوم و امور غیبی آگاه می‏‌شود.

شیخ محمد حسین مظفر در تعریف علم اشائی چنین آورده است: «إن المراد من العلم الحضوری أو الإرادی والإشائی هو : ما کان موهوبا من العلام سبحانه ومستفاضا منه بطریق الالهام أو النقر فی الأسماع أو التعلیم من الرسول أو غیر ذلک من الأسباب . وهذا العلم اختص به الإمام دون غیره من الأنام . ولیس المراد من العلم ها هنا ما حصل بالکسب من الأمارات والحواس الظاهریة والصنایع الاکتسابیة ، لاشتراک الناس مع الإمام فی هذا العلم لأنه تابع لأسبابه الاعتیادیة وهذا لا یختص بأحد . وهو بخلاف الأول إذ لا یمنحه علام الغیوب إلا لمن أراد واصطفی»[۲۷].

روایاتی که در باره تبیین منشأ علم امام و مستفاد بودن آن آوردیم، اشائی بودن علم امام را تأیید می‌‏کند. ثقة الاسلام کلینی در کافی در بابی با عنوان «أن الأئمة (ع) إذا شاؤوا أن یعلموا علموا» سه روایت از امام صادق (ع) آورده است که مضمون آنها آن است که اهل بیت (ع) هر گاه بخواهند، خداوند آنان را آگاه می‏‌سازد. روایت اول چنین است: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم»[۲۸].

روایت دوم چنین است: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم‏»[۲۹].

در روایت سوم چنین آمده است: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك‏»[۳۰].

چنان که پیداست در تمام این سه روایت بر اشائی و منوط بودن علم امام به تعلیم الهی تأکید شده است»[۳۱].
۱۱. آقای زرین‌جویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
آقای عین‌الله زرین‌جویی، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد «مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی» در این‌باره گفته‌ است:

«بالفعل بودن یکی از ویژگی‌های برجسته علم امام (ع) است که اختلافات فراوانی حول آن وجود دارد. و معنی آن این است که امام (ع) به همه اشیا به حسب مقام نورانیت خود آگاه است.

بالفعل بودن در اینجا به معنی حاضر بودن است و این حاضر بودن در قبال حصولی بودن نیست بلکه در قبال شأنی بودن علم امام (ع) است. یعنی علم به اشیا یا به تعبیر صحیح‌تر اشیا و حقایق در پیش امام حاضر هستند و از او پنهان نیستند. شهید قاضی طباطبایی بالفعل بودن را در قبال شانی بودن تلقی کرده‌اند و عقیده دارند منظور از شانی بودن یعنی اینکه امام شان این را دارد که خداوند به او علومی از غیب عطا کند. شهید قاضی طباطبایی در مقدمه‌ای بر کتاب علم امام مرحوم مظفر در این باره می‌گویند: " تمامی اوصاف امام (ع) و کمالات وی در مقام فعلیت است و در مرحله موجودیت است. یعنی امام عالم است فعلا و دارای مقام علم فعلی است و اوصافش از علم و غیر آن در مرحله شانیت نیست. به این معنی که اگر خداوند به امام علم آموخت می‌داند و اگر نیاموخت و یاد نداد نمی‌داند این حرف ناشی از جهالت پاره‌ای از اشخاص است که به فکر قاصر خودشان تصور کرده‌اند زیرا این حرف نسبت به تمامی موجودات و سایر اشخاص یکسان است. در مرحله شأنیت اگر خدا به شخصی و به موجودی چیزی یاد داد و علم داد می‌داند و اگر نداد نمی‌داند" مرحوم صالحی از جمله قائلين به شانی بودن علم امام هستند. ایشان وجود تناقض را در روایاتی که علم امام را بالفعل می‌دانند را دلیل بر سقوط اعتبار این قبیل روایات می‌دانند. یک دسته از روایات دلالت دارند بر اینکه امام علم "مَا كَانَ وَ مَا يَكُون‏ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ" را دارا می‌باشد[۳۲]. از طرفی دیگر روایاتی داریم که دلالت دارند بر اینکه امام هر گاه بخواهد بر چیزی اطلاع حاصل کند اراده می‌کند و می‌فهمد: "الْإِمَامَ‏ إِذَا شَاءَ أَنْ‏ يَعْلَمَ‏ عَلِمَ‏‏‏‏ ‏‏"[۳۳]. منکران بالفعل بودن و همچنین عمومیت علم امام در اینجا می‌گویند، اگر امام بالفعل به همه چیز آگاه است، دیگر چه نیازی به این است که اراده کند تا علم حاصل کند؟ این دو مطلب باهم نمی‌سازد. به عبارت دیگر بالفعل بودن علم امام با ارادی بودن آن نمی‌سازد زیرا اراده کردن امری دلالت بر فقدان بالفعل آن امر دارد.

در نقد و پاسخ‌هایی که بین علامه طباطبایی و صالحی نجف آبادی رد و بدل شده عمده اشکال مرحوم صالحی بر این نکته است. ایشان در نقد سخن علامه که گفته‌اند: امام هر چه را بخواهد به اذن خدا به ادنی توجهی می داند و همچنین گفته ایشان که امام بالفعل به همه چیز و به هر واقعه شخصی آشناست. می‌گویند: بین این دو عبارت تناقض وجود دارد زیرا معنای اینکه هر چه را بخواهد به ادنی توجهی می‌داند این است که بالفعل نمی‌داند ولی وقتی توجه کند می‌داند و معنای اینکه امام بالفعل به همه چیز عالم است این است که علم فعلی برای امام موجود است و احتیاجی به توجه کردن ندارد و این تناقضی روشن است.

علامه طباطبایی در جواب این نقد گفته‌اند: هیچ گونه تناقضی میان دو مطلب نیست. اینکه گفته می‌شود امام به همه چیز بالفعل واقف و عالم است مربوط به مقام نورانیت می‌باشد، چنانکه ادله نقلی و عقلی دلالت دارند و اینکه گفته می‌شود امام آنچه را بخواهد به ادنی توجهی به اذن خدا می‌داند مربوط به مقام عنصری و بشری است.

بنا بر نظر علامه طباطبایی ارادی بودن علم امام که در روایت معروف: "الْإِمَامَ‏ إِذَا شَاءَ أَنْ‏ يَعْلَمَ‏ عَلِمَ‏‏‏‏ ‏‏"[۳۴]، آمده، به حسب مقام بشری و عنصری است. و بالفعل بودن و عالم به "مَا كَانَ وَ مَا يَكُون‏" بودن امام به حسب مقام فرا بشری و نورانیت اوست.

به بیان دیگر: تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و در معرض دید آنهاست و چیزی به نام زمان گذشته، حال و آینده برای آنان معنا ندارد. لکن به مرحله ماده و عالم طبیعت که می‌رسند، یعنی مرحله ناقص، مانند دیگران هستند بدین معنا که شاید چیزی را نخواهند بدانند و از سیطره علم کنونی آنها خارج باشد. بنابراین ایشان نیز مانند علامه درک کمیت و کیفیت علم امام را مبتنی بر درک مقام ولایت کلیه امام می‌دانند.

پس نتیجه این شد که علم امام هم بالفعل است و هم ارادی و توجیه آن به حسب مراتب وجود امام است»[۳۵].
۱۲. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران وبگاه پرسمان وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «هر چند بر طبق روایات فراوان ائمه (ع) نسبت به همه آنچه که در گذشته واقع شده و در آینده حادث خواهد شد و در زمان حاضر در حال رخ دادن است علم و آگاهی دارند. اما به موجب روایات متعدد دیگر که در زمینه علم غیب امام (ع) آمده است، استفاده می‌‏شود که این علم به صورت بالفعل نیست، بلکه شأنی است یعنی هر گاه اراده کنند و بخواهند که چیزی را بدانند خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد. هر گاه امام اراده کند که چیزی را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد حاصل سخن این که علم غیب امام (ع) شأنی است نه فعلی. بر اساس همین نکته ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود علم نداشته‏‌اند چون اراده نکرده‏‌اند که بدانند»[۳۶].

پرسش‌های وابسته

  1. ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. آیا علم معصوم حضوری است یا حصولی؟ (پرسش)
  3. آیا علم معصوم به طور دفعی یا تدریجی به او داده می‌شود؟ (پرسش)
  4. آیا علم معصوم تام و بی‌کران است یا محدود؟ (پرسش)
    1. دلایل قایلان به تام بودن علم معصوم چیستند؟ (پرسش)
    2. دلایل قایلان به محدود بودن علم معصوم چیستند؟ (پرسش)
    3. چگونه روایات دال بر تام بودن علم معصوم با روایات دال بر محدود بودن علم معصوم او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  5. آیا علم معصوم تفصیلی و با جزئیات است یا اجمالی و کلی؟ (پرسش)
  6. آیا علم معصوم دائمی است؟ (پرسش)
    1. اگر علم معصوم دائمی است پس چرا گاهی به برخی نوشته‌ها برای کسب اطلاعات مراجعه می‌کند؟ (پرسش)
  7. آیا علم معصوم ذاتی است یا خداوند به او علم می‌آموزد؟ (پرسش)
  8. آیا علم معصوم اکتسابی است یا موهبتی؟ (پرسش)
  9. آیا علم معصوم فعلی است یا شأنی؟ (پرسش)
  10. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    1. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    2. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    3. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    4. دیدگاه‌های دانشمندان حدیث در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    5. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    6. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    7. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    8. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    9. دیدگاه فرقه وهابیت در باره ویژگی‌های علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. اصول کافی، ج١، ص ٢٥٨.
  2. سیره ابن هشام، ج٢، ص ٥٢٣
  3. آگاهی سوم یا علم غیب، ص١٦٠
  4. الکافی، ج۱ ص۲۵۸.
  5. شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه، وبگاه پدیدآورنده
  6. اگر امام اراده کند چیزی را بداند خدا او را آگاه می‌گرداند؛ کلینى، الکافی، ج۱، ص ۲.
  7. علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص ۱۷ و ۱۸.»
  8. نه، ولی هرگاه بخواهد چیزی را بداند خدا آن را باو بیاموزد؛ کافی، ج۱، ص۲۵۸.
  9. پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۴۶۲.
  10. ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
  11. هرچیزی که طلب شود در دسترس قرار نمی‌گیرد.
  12. مکاتبه اختصاصى دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  13. ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۱۳۸.
  14. «امامان هرگاه بخواهند چیزى را بدانند به آنها تعلیم داده مى‌شود»؛ کافى، ج١، ص٢۵٨.
  15. «هنگامى که امام اراده مى‌کند چیزى را بداند، خدا او را از آن چیز آگاه مى‌کند»؛ کافى، ج ١، ص ٢۵٨.
  16. منابع علم امامان شیعه، ص ۸۰.
  17. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
  18. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۱۹۰ و ۱۹۱.
  19. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  20. اگر امام بخواهد که چیزی را بداند، خداوند او را بدان امر آگاه خواهد ساخت.
  21. علم غیب معصوم، ماهنامه معرفت شماره ۴۸.
  22. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  23. اگر امام بخواهد که چیزی را بداند، خداوند او را بدان امر آگاه خواهد ساخت.
  24. در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم (ص) را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا.
  25. در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله (ص) را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانواده اش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت رسول (ص) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است.
  26. علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
  27. مقصود از علم حضوری یا ارادی و انشائی؛ آن علمی است که از مسیر الهام یا قرار دادن در شنوایی معصوم (ع) یا آموزش رسول یا مسیرهای دیگر از سوی خداوند متعال عطا شده باشد. و این علم مختص و ویژه امام (ع) می باشد. منظور از علم در اینجا آن علمی نیست که به صورت اکتسابی و از طریق نشانه ها و حواس ظاهری و مصنوعات اکتسابی به دست آید. مردم با امام در این نوع از علم مشترک هستند چرا که این علم تابع اسباب عادی است و این علم مختص به کسی نیست. این نوع از علم به خلاف نوع اول است، چرا که علم نوع اول را خداوند متعال تنها به آنان که بخواهد و انتخاب نماید عطا می نماید
  28. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  29. به تحقیق امام اگر بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود.
  30. اگر امام بخواهد که چیزی را بداند، خداوند او را بدان امر آگاه خواهد ساخت.
  31. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  32. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۰۹.
  33. کلینی، کافی، ص ۲۰۸.
  34. کلینی، کافی، ص ۲۰۸.
  35. آگاهی امامان از غیب، ص۶۲ - ۶۵.
  36. وبگاه پرسشکده