آیه مسابقه
آیه مسابقه | |
---|---|
ترجمه آیه | |
مشخصات آیه | |
بخشی از | آیهٔ ۱۰-۱۴ سورهٔ واقعه از جزء ۲۷ قرآن کریم |
محتوای آیه | |
مصادیق برای آیه | امیرالمؤمنین (ع) |
دلالت آیه |
|
مقدمه
در سوره واقعه میخوانیم: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾[۱]:
در شواهد التنزیل حاکم حسکانی از ابن عباس چنین نقل شده است: : «پیشگامان (در ایمان) سه نفراند: یوشع پیشگام نسبت به (ایمان به) موسی(ع) بود، صاحب یاسین (حبیب نجار) نسبت به عیسی(ع)، و علی(ع)نسبت به رسول خدا، پیامبر اسلام(ص)، پیشگام بود».[۲]
در همان کتاب از ابن عباس نقل شده که از رسول خدا(ص) تفسیر این آیه را پرسیدم، فرمود: «از جبرئیل تفسیر این آیه را پرسیدم، گفت: آن اشاره به علی(ع) و شیعیان او است که پیشگام در رفتن به بهشت هستند»![۳]
این دو تفسیر منافاتی با هم ندارد؛ چراکه مولای متّقیان هم پیشگام در ایمان به پیامبر(ص) بود، و هم پیشگام در رفتن به بهشت است، و در واقع این دو ارتباط و پیوند ناگسستنی با یکدیگر دارد. در همین کتاب، چندین حدیث دیگر در این باره نقل شده است.
در تفسیر الدّر المنثور هم دو روایت از ابن عباس در این زمینه نقل شده است، در یکی از آنها ابن ابیحاتم و ابن مردویه از ابن عباس در تفسیر این آیه نقل میکنند که یوشع بن نون (نخستین کسی بود که) به موسی(ع) ایمان آورد؛ و مؤمن آل یاسین به عیسی(ع)، و علی بن ابی طالب(ع) پیشگام در ایمان به پیامبر اسلام بود.[۴]
از کسانی که این روایت را نقل کردهاند ابن مغازلی (طبق نقل ابن بطریق) در کتاب العمده، و سبط بن جوزی در تذکرة، و ابن کثیر در تفسیر خود، و ابن حجر در صواعق، و علامه شوکانی در فتح القدیر، و شیخ سلیمان قندوزی در ینابیع الموده است.[۵] این نکته نیز قابل توجه است که قاضی روزبهان که در مسائل مربوط به امامت و خلافت، تعصّب خاصی دارد و کتابش به نام ابطال نهج الحق گواه بر این معنی است؛ هنگامی که در مقام پاسخ گویی از علامه حلّی در مورد این آیه بر میآید ـ زیرا علامه در کتاب خود از طریق اهل سنّت از ابن عباس نقل میکند: سابِقُ هذِهِ الاُمَّةِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب: «پیشگام این امت در ایمان، علی بن ابیطالب(ع) است»)، چنین میگوید: «این حدیث در روایات اهل سنّت آمده است، ولی به این عبارت: سُبّاقُ الاُمَّةِ ثَلاثَة: مُؤمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ حَبیبُ النَّجّارِ وَ عَلِىُّ بنُ اَبى طالِب سپس میافزاید: شک نیست که علی(ع)پیش قدم در اسلام بود. و سابقه و فضائل بیشماری داشت، ولی اینها دلیل بر نص بر امامت (بلافصل) او نمیشود.[۶]
ولی باید توجه داشت که هیچ کس نمیگوید این احادیث به تنهایی به معنی نص بر امامت بلافصل علی بن ابی طالب(ع) است؛ بلکه هدف این است هنگامی که این آیات و روایات را در کنار هم قرار دهیم میبینیم که علی(ع) شاخصترین و بارزترین فرد از امت اسلامی بود که لایق این مقام شد، و هیچ کس در این میدان به پای او نیز نمیرسد.
آیا با این همه فضائل غیر قابل انکار سزاوار است دیگران را بر او مقدم کنیم، و با وجود او به سراغ دیگری برویم؟!
این بحث را با ذکر ده نکته تکمیل میکنیم:
۱. منظور از ﴿وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾[۷] کیست؟ در ادامه آیات گذشته قرآن مجید، پس از آنکه مقام والای سابقون و پیشگامان را بر میشمرد که آنها مقرّبان درگاه الهی هستند و جایگاهشان در باغهای پر نعمت بهشتی است میافزاید: ﴿ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾[۸] واقعه حاکم حسکانی در شواهد التنزیل چندین روایت، از محمد بن فرات و محمد بن سهل و علی بن عباس از جعفر بن محمد(ع) نقل میکند که در تفسیر آیه: ﴿وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾ فرمود: «منظور علی بن ابی طالب(ع) است».[۹]
بدیهی است که مفهوم آیه این نیست که فقط علی به بهشت میرود، بلکه مقام والای پیشگام بودن در ایمان، مقام والایی در بهشت و در جوار قرب الهی است که ویژه علی بن ابی طالب(ع) (بعد از پیامبر اسلام) میباشد، به همین دلیل در آیات بعد از این سوره که مقامات و نعمتهای گروه دیگری از بهشتیان (اصحاب الیمین) را بیان میفرماید، در آخر کار میگوید: ﴿ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾: «گروهی از امّتهای نخستین هستند و اندکی از امتهای آخرین».
روشن است که اصحاب یمین گر چه بهشتی هستند؛ امّا به پای مقرّبین از سابقین نمیرسند.
۲. نخستین مسلمان که بود؟
این بحث مهمّی است که "أَوّلُ مَنْ آمن" (نخستین کسی که به پیامبر اسلام(ص) ایمان آورد و دست بیعت در دست او گذاشت) که بود؟
تمام امّت اسلامی متّفقاند که از میان زنان، خدیجه کبری(ع) نخستین مسلمان بود. امّا از میان مردان، با اینکه عدّه ای اصرار دارند مسأله را پیچیده و قابل بحث و مناقشه جلوه دهند از مطالعه مجموع احادیث و تواریخ، تردیدی برای یک ناظر بیطرف باقی نمیماند که نخستین فرد، علی بن ابی طالب(ع) بود. او اوّلین کسی بود که پیامبر اسلام(ص) را تصدیق کرد، و نخستین کسی بود که با او بیعت نمود؛ و نخستین کسی بود که با او نماز خواند و رکوع و سجود بجا آورد.
شواهد و دلائل این مسأله در تمام منابع اسلامی وجود دارد که در ذیل به قسمتی از آنها اشاره میکنیم:
حداقل هیجده نفر از صحابه با طرق مختلف این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل کردهاند که علی(ع) نخستین مردی بود که اسلام را پذیرفت و با پیامبر اکرم(ص) نماز خواند از جمله:
- ابوسعید خدری که از معاریف صحابه است میگوید: پیامبر اکرم(ص) دست بر پشت علی(ع) زد و فرمود: «ای علی! تو هفت ویژگی داری که هیچ کس نمیتواند در مورد آنها در روز قیامت با تو مناقشه کند: نخست اینکه تو اوّلین کسی هستی که ایمان به خدا آوردی (و اسلام را پذیرا گشتی) و»....[۱۰]
- عایشه میگوید: فاطمه دختر محمد(ص) این حدیث را برای من نقل کرد که پیامبر(ص) به او فرمود: «تو را به همسری مردی در آوردم که علمش از همه مؤمنان بیشتر، و در پذیرش اسلام از همه آنها مقدّمتر و حلمش از همه فزونتر است».[۱۱]
- ابن عباس میگوید: از عمر بن خطاب شنیدم که میگفت نام علی(ع) را به بدی نبرید من از رسول خدا(ص) درباره او مطالبی را شنیدم که اگر یکی از آنها در آل خطّاب باشد برای من محبوبتر از آنچه آفتاب بر آن طلوع میکند بود از جمله: یک بار من و ابوبکر و ابوعبیده با جمعی از یاران پیامبر(ص) به در خانه ام سلمه رسیدیم. علی(ع) بر در خانه ایستاده بود، گفتیم. پیامبر(ص) را میخواهیم؛ فرمود: الآن بیرون میآید پیامبر بیرون آمد به سوی او رفتیم تکیه بر علی بن ابیطالب کرد و با دست بر شانه او زد و فرمود: «با تو به مخاصمه بر میخیزند، (امّا) تو نخستین کسی هستی که ایمان آوردی، و از همه به ایام الله داناتری؛ و نسبت به عهد الهی باوفاتری؛ از همه بهتر عدالت پیشه میکنی؛ و نسبت به رعیّت از همه مهربان تری؛ و مصیبت تو نیز از همه بزرگتر است».[۱۲] این حدیث مسائل زیادی را بازگو میکند که شرح همه آنها از حوصله این مقال خارج است.
- معاذ بن جبل از پیغمبر اکرم(ص) نقل میکند که به علی(ع) فرمود: «تو با مردم به هفت چیز محاجّه میکنی؛ و هیچ کس از قریش در آن هفت چیز نمیتواند به گفتگو با تو برخیزد ـ و ادعای برابری کند ـ تو نخستین کسی هستی که به خدا ایمان آوردی»....[۱۳]
- اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابی طالب نقل میکند که پیامبر(ص) به دخترش فاطمه فرمود: «تو را به همسری مردی در آوردم که در اسلام از همه پیشگامتر، و حلمش از همه عظیمتر، و علمش از همه بیشتر است».[۱۴]
- سلمان فارسی میگوید پیامبر اکرم(ص) فرمود: «نخستین کسی که در کنار حوض کوثر بر من وارد میشود، نخستین کسی است که اسلام را پذیرفته و او علی بن ابی طالب(ع)است».[۱۵]
- ابوسخیله میگوید من و سلمان حج بجا آوردیم، و بر ابوذر وارد شدیم، مدّتی که خدا میخواست نزد او ماندیم، هنگامی که حرکت ما نزدیک شد، گفتم: ای ابوذر! من اموری میبینم که حادث شده و میترسم در میان مردم اختلافی واقع شود؛ اگر چنین شود چه دستوری به من میدهی؟! گفت: «از کتاب خداوند عزّوجلّ، و علی بن ابی طالب جدا مشو! من گواهی میدهم که از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: علی اوّل کسی است که به من ایمان آورده؛ و نخستین کسی است که روز قیامت با من مصافحه میکند، و او صدیق اکبر، و فاروق (یعنی جدا کنند؛ حق از باطل) است»[۱۶]
- عبدالرحمن عوف در حدیثی در ذیل آیه ﴿السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾[۱۷]: میگوید آنها ده نفر از قریش بودند: كانَ اَوَّلَهُمْ اِسْلاماً عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب(ع): «نخستین کسی از آنها که اسلام را پذیرفت علی بن ابی طالب(ع) بود».[۱۸]
- جمال الدین ابوالحجاج در کتاب تهذیب الکمال از ابورافع (از یاران پیامبر(ص)) نقل میکند: اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ عَلِىٌّ: «نخستین کسی که از مردان اسلام آورد، علی بود».[۱۹]
- انس بن مالک خادم رسول خدا(ص) از آن حضرت نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمود: «اَوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ وُرُوداً عَلىَّ الْحَوضَ اَوَّلُها اِسْلاماً عَلىّ بْنُ اَبى طالِب»: «نخستین فرد این امّت که در کنار حوض کوثر بر من وارد میشود نخستین کسی است که اسلام آورده و او علی بن ابی طالب است».[۲۰]
- ابن عباس میگوید علی(ع) چهار ویژگی دارد که برای احدی نیست: هُوَ اَوَّلُ عَرَبِىٍّ وَ عَجَمِىٍّ صَلّى مَعَ رَسُوْلِ اللهِ(ص)... «او نخستین فرد از عرب و عجم است که با پیامبر اکرم(ص) نماز گذارد».[۲۱] و در جای دیگر میگوید: اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ بَعْدَ خَدیجَة عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب: «نخستین کسی که بعد از خدیجه(ع) ایمان آورد علی بن ابیطالب(ع) بود».[۲۲]
- نسایی محدّث معروف در کتاب السنن، از زید بن ارقم نقل میکند که گفت: اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مَعَ رَسُوْلِ اللهِ(ص) عَلِىُّ بْن اَبى طالِبِ(ع): «نخستین کسی که به پیامبر ایمان آورد علی بن ابی طالب(ع) بود».[۲۳]
- ابواحمد جرجانی شافعی، در کتاب الکامل فی ضعفاء الرجال از مالک بن الحوریث نقل میکند که میگوید: کانَ عَلِىٌّ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ وَخَدیجَةُ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ النِّساءِ: «علی(ع) نخستین کسی از مردان بود که اسلام آورد وخدیجه نخستین کسی از زنان بود که ایمان آورد».[۲۴]
- لیلی الغفاریه، (زنی که در عصر پیامبر(ص) مجروحان جنگی را مداوا و پرستاری میکرد) میگوید: من با علی(ع) به میدان جنگ بصره آمدم، هنگامی که عایشه را در برابر آن حضرت دیدم شک و تردید در من پیدا شد، نزد او آمدم، و از او پرسیدم از رسول خدا(ص) فضیلتی درباره علی(ع) شنیدهای؟ گفت: آری! سپس عایشه داستانی نقل کرد و در ضمن آن داستان، از پیامبر اکرم(ص) نقل کرد که فرمود: «اِنَّهُ اَوَّلُ النّاسِ بى اِسْلاماً»: «علی(ع) نخستین کسی است که به من ایمان آورده است».[۲۵]
- احمد حنبل یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت در کتاب مسندش در حدیثی نقل میکند که معقل بن یسار (صحابی معروف) میگوید روزی در خدمت پیامبر(ص)بودم، پیامبر(ص) فرمود: «برویم از فاطمه(ع) (که بیمار است) عیادت کنیم؛ هنگامی که به خانه فاطمه(ع) رسیدیم پیامبر(ص) از او احوال پرسی کرد»، فاطمه(ع) عرض کرد: «اندوه من زیاد، و فقرم شدید، و بیماریم طولانی شده»... (پیامبر برای دلداری او در برابر این مشکلات)، فرمود: «اَوَ ما تَرْضِیْنَ اَنّى زَوَّجْتُکِ اَقْدَمَ اُمَّتى سِلْماً وَ اَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ اَعْظَمَهُمْ حِلْماً».[۲۶] قابل توجه اینکه همین حدیث را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه [۲۷]، و ابن عساکر در تاریخ دمشق [۲۸]، و الهیثمی در مجمع الزوائد [۲۹]، و متّقی هندی در کنز العمّال [۳۰]، و گروهی دیگر از دانشمندان اهل سنّت در کتابهای خود این بحث را به این ترتیب آوردهاند.
- عبدالله بن صامت (ثابت) از یاران پیامبر(ص) میگوید: روزی وارد بر رسول خدا(ص) شدیم و گفتیم: «محبوبترین یاران تو نزد تو کیست؟ که اگر حادثه ای (برای تو) واقع شود، با او باشیم، و هرگاه خطری پیش آمد در راه او فداکاری کنیم؟» پیامبر(ص) فرمود: «آن شخص همین علی(ع) است که در اسلام و تسلیمش از همه پیشگامتر است».[۳۱] این حدیث به خوبی نشان میدهد که عبدالله بن ثابت و همراهانش در جستجوی کسی بودند که بعد از پیامبر(ص) از همه شایستهتر برای امامت و ولایت باشد، و پیامبر(ص) علی(ع) را برای همین منظور معرفی فرمود.
- بریده یکی دیگر از یاران آن حضرت(ص) نیز داستانی شبیه داستان معقل بن یسار دارد که در پایان آن میخوانیم(ص). پیامبر اکرم فاطمه زهرا(ع) را دلداری دارد و فرمود: «خداوند شوهری به تو داده است که در پذیرش اسلام از همه پیشگامتر، و علمش فزونتر، و حلمش برتر است» سپس میافزاید: پیامبر(ص)فرمود: «به خدا سوگند دو پسرت آقایان جوانان اهل بهشتاند!».[۳۲]
- امام علی بن ابی طالب(ع) ـ این معنی را خودش در سخنانش که مورد قبول همگان است نیز نقل کرده است. در کتاب الجوهره نوشته محمد بن ابی بکر انصاری میخوانیم که علی(ع) بر منبر بصره فرمود: «اَنا الصِّدِّیقُ الاَکْبَرُ، آمَنْتُ قَبْلَ اَنْ یُؤمِنَ اَبُوبَکْر، وَ اَسْلَمْتُ قَبْلَ اَنْ یُسْلِمَ».[۳۳]
شیخ محمد بن مکرم انصاری نیز در کتاب خود (مختصر تاریخ دمشق) از آن حضرت چنین نقل میکند که فرمود: «اَنَا اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ»: «من نخستین کسی هستم که اسلام آورد».[۳۴]
در نهج البلاغه نیز در موارد متعدّدی روی این مطلب تکیه شده است، از جمله آن حضرت در جمله ۱۳۱ میفرماید: «اَللّهُمَّ اِنّى اَوَّلُ مَنْ اَنابَ وَ سَمِعَ وَ اَجابَ لَمْ یَسْبِقْنى اِلاّ رَسُوْلُ اللهِ(ص) بِالصَّلاةِ».[۳۵]
به نظر میرسد در این بحث کمی از روش خود در این تفسیر خارج شدیم و سخن به درازا کشید؛ ولی اهمیّت مسأله ایجاب میکرد که گستردهتر از آن بحث کنیم.
به هر حال این روایات را با روایتی که ابن هشام در تاریخ خود معروف به سیره نبویة آورده است پایان میدهیم با اعتراف به این حقیقت که مطالب ناگفته هنوز در این باب بسیار است.
او نقل میکند که در آغاز اسلام، هنگامی که وقت نماز فرا میرسید، پیامبر(ص)برای ادای نماز به بعضی از درّههای مکّه میرفت و تنها علی بن ابی طالب به صورت پنهانی همراه او بود... روزی پدرش ابوطالب گفت: فرزندم این چه دینی است که تو بر آن هستی؟ گفت: «ای پدر! من به خدا و رسول خدا(ص) و آنچه را از سوی او آورده ایمان آوردم، و با او نماز خواندم»؛ ابوطالب گفت: «آگاه باش که او تو را جز به خیر و نیکی فرا نخوانده است؛ هرگز از او جدا مشو»![۳۶]
ایمان آوردن علی(ع) به عنوان نخستین نفر به قدری روشن است که جمعی از شعرای معروف نیز در اشعارشان آن را به عنوان یکی از افتخارات علی(ع) ذکر کردهاند.
یکی از آنان درباره او میگوید: اَلَیْسَ اَوَّلَ مَنْ صَلّى لِقِبْلَتِکُمْ ـ وَاَعْلَمَ النّاسِ بِالْقُرآنِ وَالسُّننِ؟ «آیا او نخستین کسی نیست که به سوی قبله شما نماز گزارد و از همه مردم به قرآن و سنت آگاهتر بود؟!» و دیگری میگوید: "فَهذا وَ فى الاِسْلامِ اَوَّلُ مُسْلِم ـ وَ اَوَّلُ مَنْ صَلّى وَ صامَ وَ هَلَّلا": «او نخستین مسلمان در (جهان) اسلام است؛ و نخستین کسی است که نماز خواند و روزه گرفت و لا اله الا الله گفت»! مرحوم علامه امینی در الغدیر بیش از ده نفر از شعرا را نقل میکند که در لابه لای اشعارشان این معنی را سرودهاند.[۳۷]
و نیز شایان توجّه اینکه علامه امینی در همان کتاب بیش از یکصد حدیث از پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) و صحابه و تابعین و مورّخان و محدّثان دیگر نقل میکند، که همگی گواهی میدهد بر این که علی(ع) نخستین نفر از مردان بود که به پیامر اسلام(ص) ایمان آورد.
تنها یک سؤال! در اینجا سؤال معروفی است که از همان قرون نخستین اسلام، در میان بعضی از بهانه جویان مطرح بوده است، و آن اینکه درست است علی(ع) نخستین مردی است که اسلام را پذیرفت؛ ولی آیا اسلام یک کودک ۱۰ ساله و نابالغ پذیرفته است؟ و اگر زمان بلوغ او را معیار بگیریم جمع دیگری اسلام را قبل از او پذیرا شده بودند!
پاسخ: در اینجا مناسب است گفتگوئی که میان مأمون خلیفه عباسی با یکی از علماء معروف اهل سنّت در عصر او، به نام اسحاق صورت گرفت را بیاوریم (این حدیث را ابن عبد ربه در عقد الفرید آورده است).
مأمون به او گفت: آن روز که پیامبر اسلام(ص) مبعوث شده از تمام اعمال چه عملی افضل بود؟ اسحاق گفت: اخلاص در شهادت به توحید و رسالت پیامبر(ص)
مأمون: آیا کسی را سراغ داری که بر علی(ع) در اسلام پیشی گرفته باشد؟
اسحاق: علی(ع) اسلام آورد در حالی که کم سن و سال بود و احکام الهی بر او جاری نمیشد!
مأمون: آیا اسلام علی(ع) به دعوت پیامبر(ص) نبود؟ آیا پیامبر(ص) اسلامش را نپذیرفت؟ چگونه ممکن است پیامبر(ص) کسی را که به اسلام دعوت کند که اسلامش پذیرفته نیست؟!
اسحاق پاسخی نداشت که بدهد.[۳۸]
مرحوم علامه امینی (ره) بعد از نقل این داستان از العقد الفرید میافزاید: ابوجعفر اسکافی معتزلی متوفای سال ۲۴۰ در رساله خود مینویسد که همه مردم میدانند که علی(ع) افتخار پیشگامی به اسلام را داشت. پیامبر(ص) روز دوشنبه مبعوث شد؛ و علی(ع) روز سه شنبه ایمان آورد، و میفرمود «من هفت سال قبل از دیگران نماز خواندم!» و پیوسته میفرمود: «من نخستین کسی هستم که اسلام آوردم»، و این مسأله از هر مشهوری مشهورتر است، و ما کسی را در گذشته نیافته ایم که اسلام علی(ع) را سبک بشمرد، یا بگوید او اسلام آورد در حالی که کودک خردسال بود، عجب این که افرادی مثل عباس و حمزه برای پذیرش اسلام منتظر عکس العمل ابوطالب بودند، ولی فرزند ابوطالب هرگز منتظر پدر ننشست و ایمان آورد!».[۳۹]
کوتاه سخن این که:
اولاً پیامبر اسلام(ص)، اسلام علی(ع) را پذیرفت و کسی که اسلام او را در آن سن و سال معتبر نداند در واقع ایراد بر پیامبر اکرم(ص) میگیرد.
ثانیاً: در روایات معروفی که قبلا به آن اشاره شد، در داستان یوم الدار آمده است که پیامبر(ص) غذائی آماده کرد و بستگان نزدیکش را از قریش دعوت نمود و آنها را به اسلام فرا خواند، و فرمود: نخستین کسی که دعوت او را برای دفاع از اسلام بپذیرد برادر و وصیّ او و جانشین او خواهد بود؛ و هیچ کس دعوت آن حضرت را نپذیرفت جز علی بن ابیطالب(ع) که گفت: «من تو را یاری میکنم و با تو بیعت مینمایم» و پیامبر(ص) فرمود «تو برادر و وصی و جانشین من هستی»[۴۰].
آیا کسی باور میکند پیامبر اکرم(ص) کسی را که در آن روز نیز به حد بلوغ نرسیده بود و به گفته بهانه جویان اسلامش پذیرفته نبود به عنوان برادر و وصی و جانشین خود معرفی کند و دیگران را به پیروی از او دعوت نماید، تا آنجا که سران شرک از روی تمسخر به ابوطالب بگویند تو باید پیرو فرزندت باشی؟!
بدون شک سن بلوغ، شرط پذیرش اسلام نیست، و هر نوجوانی که عقل و تمیز کافی داشته باشد و اسلام را بپذیرد به فرض که پدرش هم مسلمان نباشد از او جدا میشود و در زمره مسلمین قرار میگیرد.
ثالثاً: از قرآن مجید استفاده میشود که بلوغ حتّی شرط نبوّت هم نیست و برخی از پیامبران در طفولیت به این مقام رسیدند. چنانکه خدای متعال درباره یحیی میفرماید: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۴۱].
و در داستان عیسی نیز آمده است که به هنگام کودکی با صراحت گفت: ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۴۲].
فراتر از همه اینها همان است که پیامبر اسلام(ص) علی(ع) را پذیرفت حتّی در یوم الدار او را به عنوان برادر و وصی و وزیر و جانشین خویش معرفی فرمود.
به هر حال روایاتی که میگوید علی(ع) نخستین کسی بود که دعوت پیامبر(ص) را پذیرفت، فضلیتی بیمانند را برای آن حضرت در بیان میکند که هیچ کس در آن با او برابری ندارد؛ و به همین دلیل او شایستهترین فرد امّت برای جانشینی پیامبر(ص)بوده است.[۴۳]
منابع
پانویس
- ↑ «و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند)اند در بهشتهای پر نعمتاند دستهای بسیار از پیشینیانند و اندکی از پسینیان» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۴.
- ↑ "السُّبّاقُ ثَلاثَة: سَبَقَ یُوشَعُ بْنُ نُون اِلى مُوسَى، وَ سَبَقَ صاحِبُ یاسِین اِلى عِیسى، وَ سَبَقَ عَلِىّ اِلَى النَّبِىِّ(ص)"؛ شواهد التنزیل، جلد ۲، صفحه ۲۱۳، حدیث ۹۲۴.
- ↑ «حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ بِتَفْسِيرِهَا - قَالَ: ذَاكَ عَلِيٌّ وَ شِيعَتُهُ إِلَى اَلْجَنَّةِ »؛ شواهد التنزیل، جلد ۲، صفحه ۲۱۵ و ۲۱۶، حدیث ۹۲۷.
- ↑ الدّرّالمنثور، جلد ۶ صفحه ۱۵۴.
- ↑ احقاق الحق، جلد ۳، صفحه ۱۱۴ تا ۱۲۰.
- ↑ احقاق الحق عبارت او را عینا در جلد سوم صفحه ۱۲۱ آورده است.
- ↑ «و اندکی از پسینیان» سوره واقعه، آیه ۱۴.
- ↑ «و اندکی از پسینیان» سوره واقعه، آیه ۱۳-۱۴.
- ↑ شواهد التنزیل، جلد ۲، صفحه ۲۱۸ (احادیث ۹۳۲ تا ۹۳۵).
- ↑ «یا علىُّ لَكَ سَبْعُ خِصَالٍ لاَ يُحَاجُّكَ أَحَدٌ فِيهِنَّ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَنْتَ أَوَّلُ اَلْمُؤْمِنِينَ بِاللَّهِ إِيمَاناً ...»؛ این حدیث را ابونعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء جلد ۱، صفحه ۶۶ آورده.
- ↑ «زَوَّجْتُكَ اَعْلَمَ الْمُؤمِنينَ عِلْماً وَ اَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ اَفْضَلُهُمْ حِلْماً!»؛ این حدیث را ابن عساکر در تاریخ دمشق، در ترجمه امام علی(ع) (جلد ۱، صفحه ۲۴۴، طبع بیروت) نقل میکند.
- ↑ «اِنَّکَ مُخاصَمٌ، اَنتَ اَوَّلُ الْمُؤمِنینَ ایماناً وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَیّامِ اللهِ وَ اَوْفاهُمْ بِعَهْدِهِ وَ اَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ اَرْأَفُهُمْ بِالرَّعِیَّةِ وَ اَعْظَمُهُمْ الرَّزِیَّةَ» کنزالعمال، جلد ۱۳، صفحه ۱۱۷ (طبع بیروت مؤسسة الرسالة).
- ↑ «تَخْصِمُ النّاسُ بِسَبْع وَلایُحاجُّکَ فیهِ اَحَدٌ مِنْ قُرَیْش اَنْتَ اَوَّلُهُمْ اِیْماناً بِاللهِ...»؛ این حدیث را شهاب الدین حسینی شافعی در کتاب «توضیح الدلائل» صفحه ۱۷۱ آورده است (مطابق نقل احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۴۵۵).
- ↑ «زَوَّجْتُكِ اَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ اَعْظَمَهُمْ حِلماً وَاَكْثَرَهُمْ عِلْماً»؛ تاریخ ابن عساکر، جلد ۱، صفحه ۲۴۵، طبع بیروت.
- ↑ « أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ اَلْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلاَماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»؛ این روایت را محمد بن ابی بکر در کتاب الجوهره، صفحه ۸ (طبع دمشق) آورده، و نویسنده کنزالعمال نیز بدون ذکر سند آن را نقل کرده است (جلد ۱۱، صفحه ۶۱۶، طبع مؤسسه الرّساله، بیروت).
- ↑ اَلْزِمْ كِتابَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِب، فَاَشْهَدُ اِنَّنى سَمِعْتُ رَسُوْلَ اللهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ: عَلِىٌّ(عليه السلام) اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بى وَ اَوَّلُ مَنْ يُصافِحُنى يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ هُوَ الصِّدِيْقُ الاَكْبَرُ وَ هُوَ الْفارُوْقُ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ؛ مختصر تاریخ دمشق، جلد ۱۷، صفحه ۳۰۶ (طبع دمشق دارالفکر) (مطابق نقل احقاق، جلد ۲۰، صفحه ۴۷۲) ـ این حدیث را کنزالعمال از جمله «انّ هذا اوّل من آمن بی» تا آخر جلد ۱۱، صفحه ۶۱۶، حدیث ۳۲۹۹۰ آورده است.
- ↑ سوره توبه، آیه ۱۰۰.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، جلد ۱۷، صفحه ۳۰۷ (نوشته امام محمد بن مکرم معروف به ابن منطور).
- ↑ تهذیبُ الکمال، جلد ۳ صفحه ۸۵ (مطابق نقل احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۳۶۷).
- ↑ این حدیث را ابن عدیم حلبی از علمای قرن هفتم هجری در کتاب خود (تاریخ حلب، صفحه ۲۹۵) آورده است.
- ↑ المختار فی مناقب الابرار، صفحه ۱۶ (مطابق نقل احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۴۵۷).
- ↑ این حدیث از حسام الدین حنفی در کتاب آل محمّد(ص)، صفحه ۱۷۴ آمده است.
- ↑ احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۴۷۵.
- ↑ الکامل فی الرجال، جلد ۶، صفحه ۲۳۷۸ (طبع دارالفکر بیروت).
- ↑ این حدیث را محمد بن مکرم انصاری در کتاب مختصر تاریخ دمشق (جلد ۱۷، صفحه ۱۱۹) نقل میکند.
- ↑ «آیا خشنود نمیشوی که من تو را به همسری مردی در آوردم، که از همه در امّتم در اسلام پیشگامتر، و علمش از همه بیشتر و حلمش عظیمتر است؟!»؛ مسند احمد، جلد ۵، صفحه ۲۶ (چاپ دارالصّادق).
- ↑ شرح نهج البلاغه، جلد ۳، صفحه ۲۵۷.
- ↑ تاریخ دمشق، جلد ۱، صفحه ۲۳۲.
- ↑ مجمع الزوائد، جلد ۹، صفحه ۱۰۱.
- ↑ کنز العمال، جلد ۱۲، صفحه ۲۰۵.
- ↑ مَنْ أَحَبُّ أَصْحَابِكَ إِلَيْكَ فَإِنْ كَانَ أَمِيراً كُنَّا مَعَهُ وَ إِنْ كَانَ نَائِبَةً كُنَّا مِنَ دُونِهِ قَالَ هَذَا عَلِيٌّ أَقْدَمُكُمْ سِلْماً وَ إِسْلاَماً ؛ این حدیث را احمد بن مردویه در کتاب مناقب نقل کرده است (احقاق الحق، جلد ۱۵، صفحه ۳۳۶).
- ↑ «وَ اَللَّهِ إِنَّ اِبْنَيْكَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ»این حدیث را ابن عساکر در تاریخ دمشق (جلد ۱، صفحه ۲۴۲ طبع بیروت) آورده است، ولی ذیل آن در مورد امام حسن و امام حسین((ع)) فقط در ارجح المطالب (صفحه ۱۰۷ و ۳۹۶) آمده است.
- ↑ «صدیق اکبر منم، ایمان آوردم پیش از آنکه ابوبکر ایمان بیاورد، و اسلام آوردم پیش از آنکه او اسلام بیاورد»؛ الجوهرة، صفحه ۸ (طبع دمشق) همین معنی را گروه دیگری نیز نقل کردهاند مانند: ابواحمد جرجانی در کتاب الکامل فی الرجال (جلد ۳، صفحه ۱۱۲۳) و توضیح الدلائل (صفحه ۱۷۱) و مختصر تاریخ دمشق و غیر آنها.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، جلد ۱۷، صفحه ۱۱۸.
- ↑ «خداوندا! من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشتم؛ و پیام تو را شنیدم و اجابت کردم؛ هیچ کس جز رسول خدا(ص) در نماز خواندن بر من پیشی نگرفت»؛ این معنی در خطبه ۷۱ و ۱۹۲ نیز آمده است.
- ↑ سیره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۲۶۳ (طبع داراحیاء التراث العربی).
- ↑ الغدیر، جلد ۳، صفحه ۲۳۱ تا ۲۳۳.
- ↑ عقد الفرید، جلد ۳، صفحه ۴۳ (با تلخیص).
- ↑ الغدیر، جلد ۳، صفحه ۲۳۷.
- ↑ اسناد این روایت را به طور مشروح در ذیل حدیث یوم الدار آوردیم.
- ↑ «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ «(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹ ص۳۲۰.