ابوزبید طائی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در نام او اختلاف است؛ ابن هشام[۱]، ابن کلبی[۲]، ابوالفرج اصفهانی[۳]، ابن عبد ربه[۴]، نام ابوزبید را حرملة بن منذر آورده‌اند، اما دیگران منذر بن حرملة بن معدیکرب هنی طائی[۵] و بدر بن حرمله[۶] گفته‌اند. وی یک چشم و قامتی نزدیک به دو متر و شصت سانت (سیزده وجب) داشت[۷]. با این حال، وی را زیبا رو وصف کرده‌اند؛ به گونه‌ای که وقتی وارد مکه می‌شد، چهره خود را می‌پوشاند [۸].

وی از شاعران دوره جاهلی و اسلام (مخضرم) است که زبان شناسان[۹] و برخی از مفسران چون طبری[۱۰]، طوسی[۱۱] و طبرسی[۱۲] برای تبیین و توضیح برخی از واژه‌ها، به اشعار او استناد کرده‌اند. شعر بلند او درباره هیبت شیر نزد عثمان، معروف است. عثمان بر اساس مضمون آن، ابوزبید را به ترسو و احمق بودن متهم کرد، ولی ابوزبید گفت او تنها منظره‌ای را که دیده، وصف کرده است. آنگاه داستان خود را با شیر به گونه‌ای بیان کرد که عثمان از ترس، سخن او را قطع کرد[۱۳]. می‌گویند این اشعار را برای یزید در جمع شاعران دیگر خوانده است (ابن درید در امالی خود). عبدالله بن محمد قیروانی کتابی در شرح اشعار ابو زبید در توصیف شیر نوشت[۱۴].

وی از معمرینی (کهن سالانی) است که نزدیک به ۱۵۰ سال عمر کرد[۱۵]. در جاهلیت نزد دایی‌هایش از بنی تغلب در جزیره (شمال بین النهرین) زندگی کرده است[۱۶]. جایگاه خانوادگی او در جاهلیت چنان بود که ابو زبید و برادرش با دربار پادشاهان ایران و عرب ارتباط داشتند و از نزدیکان و مورد مشورت آنان بودند. وی نعمان بن منذر، پادشاه بزرگ یمن و نیز پادشاهان غسان شام را دیده و وصف کرده است. به همین سبب، اطلاع زیادی از شاهان ایران و عرب داشت و عثمان نیز برای شنیدن داستان‌هایش او را همنشین خود کرده بود [۱۷].

مشهور گویند وی مسلمان نشد و نصرانی مُرد[۱۸]، ولی طبری[۱۹] دیدار ابوزبید را با عمر، و همنشینی عثمان با او، و نیز وصیت ولید بن عقبه مبنی بر به خاکسپاری‌اش کنار قبر ابو زبید را، دلایلی بر مسلمان بودن او دانسته است. ابن حجر[۲۰] این اخبار را دلیلی بر مسلمان بودن او ندانسته است. تمام گزارشات نیز به نصرانی بودن او تصریح و اشاره دارند؛ چنان که وقتی مسلمة بن عبدالملک بر سر قبر او در رقه حاضر شد و بر او رحمت فرستاد، اطرافیانش به او گفتند ابو زبید نصراتی بود[۲۱]. بنابراین، برشمردن نام ابوزیید حتی در شمار مخضرمین از مسلمانان[۲۲] صحیح نیست. وی تنها عرب مسیحی است که عمر او را بر حسابرسی و اخذ مالیات از قومش گماشت[۲۳]. رفتن ابو زبید برای برخی از کارهای خود به حیره، با جنگ جسر (سال سیزده) همزمان شد و او در حالی که نصرانی بود، تنها به علت حمیت و تعصب عربی، به همراه مسلمانان با مشرکان جنگید[۲۴]. از مجموع اخبار او آشکار است که وی دائم الخمر بوده و در کوفه همنشینی داشته که با هم شراب می‌نوشیدند. یک‌بار که ابو زبیده به سفر رفته بود، وقتی به کوفه بازگشت و شنید همنشینش مُرده است، بر سر قبر او رفت و اشعاری سرود. از آن پس هرگاه بر سر قبر او می‌آمد، پس از میگساری، بر سر قبر دوست خود شراب می‌ریخت و به خانه باز می‌گشت[۲۵].

وی همنشین ولید بن عقبه بود. وقتی عثمان، ولید را حاکم کوفه کرد، ابوزبید برای دیدار با او وارد آن شهر شد. ولید خانه عقیل بن ابی طالب را که کنار مسجد کوفه و به "دار قبطی" معروف بود به او بخشید. ابوزبید وقتی می‌خواست برای همنشینی و شراب نوشی نزد ولید برود، مسجد را معبر خود کرده بود؛ در حالی که دین نصارا داشت و با حال مستی از مسجد می‌گذشت تا به خانه بازگردد. این موضوع نخستین اعتراض کوفیان را متوجه ولید کرد. همچنین ولید امتیاز چراگاه‌های از شام تا حیره را به او بخشید[۲۶]. نیز عین الرومیه و آب آن را به ابو زبید هدیه کرد [۲۷]. پس از عزل ولید از حکومت کوفه، ابو زبید اشعاری در مدح او سرود [۲۸]. منقری[۲۹] بیست بیت از ابو زبید در مدح و شجاعت علی (ع) نقل کرده که به نظر می‌رسد وی در جنگ صفین در کنار معاریه شاهد رشادت‌های امام بوده و این موضوع، او را به تحسین واداشته است. پس از صفین، ابوزبید به رقه رفت و تا آخر عمر همنشین ولید شد[۳۰]. مرزبانی[۳۱] می‌گوید ابو زبید پس از شهادت امیر مؤمنان (ع) اشعاری در رثای آن حضرت سرود، ولی ابیات او را نقل نکرده است. ابوالفرج اصفهانی و مبرد به نقل از او، چند بیت از آنها را آورده‌اند[۳۲].

زمانی که ولید بن عقبه در زمان حکومت معاویه در رقه درگذشت و او را کنار رود بلیخ دفن کردند، به هنگام احتضار به ابو زبید وصایایی کرد که مناسب مسیحیان است. فرزندان ولید، ابوزبید را از انجام این وصایا برحذر داشتند و برای حفظ آبرو از او خواستند این موضوع را فاش نکند[۳۳]. ابو زبید بر سر قبر او رفت و اشعاری در فراقش سرود. پس از چندی خود او نیز درگذشت و وصیت کرد کنار ولید به خاک سپرده شود[۳۴]. بر اساس گزارشی، همیشه در روز عید فصح[۳۵] برای ابوزبید مجلس عیش و نوش فراهم می‌شد. در یکی از این روزها که مجلس باده گساری او را فراهم کردند، حاضر شد و در همان مجلس مُرد[۳۶]. بنا بر نقلی دیگر، ولید پس از ابوزید مرد و وصیت کرد او را کنار قبر ابوزبید دفن کنند. اشجع سلمی چون بر قبر آن دو عبور کرد، اشعاری سرود و در آن به همنشینی ولید و ابوزبید در زمان حیات و ممات اشاره کرد[۳۷]. ابن کثیر [۳۸] سال هلاکت او را در زمان عثمان آورده است، ولی این مطلب با توجه به اخبار دیگری که گذشت، سازگار نیست. زرکلی [۳۹] مرگ او را در حدود سال ۶۲ تعیین کرده، ولی برخلاف مشهور بیان داشته که در کوفه یا اطراف آن دفن شد. نیز گذشت که برخی درگذشت او را در خلافت معاویه دانسته‌اند.[۴۰]

منابع

پانویس

  1. ابن هشام، ج۳، ص۶۸۵.
  2. ابن کلبی، ج۱، ص۲۹۱.
  3. ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۵۰.
  4. ابن عبدربه، ج۳، ص۳۴۸.
  5. ابن قتیبه، ص۱۷۲؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۳۶.
  6. صدوق، ص۵۵۵.
  7. ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۶۱.
  8. ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۶۱.
  9. برای نمونه ر. ک: فراهیدی، ج۱، ص۲۰۰ و ج۳، ص۱۲۸؛ ابن سلام، ج۱، ص۱۹ و ۴۹؛ جوهری، ج۲، ص۷۵۹.
  10. طبری، ج۶، ص۲۱۱.
  11. طوسی، ج۳، ص۴۶۹-۴۷۰ و ج۱۰، ص۲۹۹.
  12. طبرسی، ج۳، ص۲۹۷ و ج۵، ص۴۰۷.
  13. سید مرتضی، ج۴، ص۱۹۴؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۵۴-۱۵۱؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۲۱-۳۲۳.
  14. کحاله، ج۶، ص۱۳۸.
  15. ابن قتیبه، ص۱۷۱؛ صدوق، ص۵۵۵.
  16. ابن قتیبه، ص۱۷۱.
  17. ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۵۱ و ص۱۵۷-۱۵۶؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۲۱.
  18. ابن قتیبه، ص۱۷۱؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۵۱؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۲۰.
  19. ابن حجر، ج۲، ص۱۴۵ و ج۷، ص۱۳۶.
  20. ابن حجر، ج۲، ص۱۴۵.
  21. ابن عساکر، ج۶۳، ص۳۵۰.
  22. ابن حجر، ج۷، ص۱۳۶.
  23. ابن حجر، ج۷، ص۱۳۶.
  24. بلاذری، ج۲، ص۳۰۸.
  25. ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۵۱.
  26. ابوالفرج اصفهانی، ج۵، ص۱۵۰.
  27. بلاذری، ج۱، ص۲۱۴.
  28. ابن قتیبه، ص۱۷۱؛ ابن شبه نمیری، ج۳، ص۹۷۴؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۵، ص۱۴۷-۱۴۸؛ ابن عساکر، ج۶۳، ص۲۴۷.
  29. منقری، ص۳۳۹.
  30. ابن قتیبه، ص۱۷۲؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۶۱.
  31. ابن حجر، ج۷، ص۱۳۷.
  32. ابن حجر، ج۷، ص۱۳۷.
  33. ابن قتیبه، ص۱۷۲؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۶۲-۱۶۳.
  34. ابن قتیبه، ص۱۷۲؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۱۶۲-۱۶۱.
  35. روز یکشنبه‌ای که نزد یهودیان روز خروج بنی اسرائیل از مصر و عبور آنان از دریای سرخ، و نزد مسیحیان روز صعود عیسی و قیام او از مرگ است؛ ر. ک: لغت نامه دهخدا، ماده فصح.
  36. ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۲۶-۳۲۷.
  37. ابوالفرج اصفهانی، ج۵، ص۱۶۱.
  38. ابن کثیر، ج۷، ص۲۴۸.
  39. زرکلی، ج۷، ص۲۹۳.
  40. هدایت‌پناه، محمد رضا، مقاله «ابوزبید طائی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۰۷-۳۰۸.