اثبات نقلی ضرورت امامت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

معنای لغوی

ضرورت در لغت به معنای نیاز، لزوم و انفکاک ‌ناپذیری است[۱]. امامت نیز در لغت به معنای رهبری مسلمین یا رهبری عمومی بر مردم است[۲]. به همین جهت در بیان معنای لغوی امام گفته شده است: "امام هر کسی یا چیزی است که در کارها به او اقتدا می‌‌شود"[۳]. ترجمه فارسی امامت، پیشوایی و رهبری است[۴].

معنای اصطلاحی

در اصطلاح قرآن، برای معنای امام، مصادیق متعددی بیان شده است که علاوه بر کاربرد آن برای انسان، برای دیگر موجودات هم به کار رفته است. امامانِ انسانی، همچون حضرت ابراهیم (ع) و برخی ذریه او[۵]، حضرت اسحاق (ع) و یعقوب (ع)[۶]، برخی از پیامبران بنی اسرائیل[۷]، حضرت موسی (ع)[۸] و عبادالرحمن[۹] که به عنوان امام حق و فرعون و لشکریانش[۱۰] و گروهی از مشرکین[۱۱] به عنوان امام باطل به کار رفته است.

قرآن کریم در کاربردی دیگر از لوح محفوظ[۱۲]، راه آشکار[۱۳] و کتب آسمانی[۱۴] به عنوان امامان غیر انسانی یاد کرده است که همه این معانی را آیه ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۵] شامل می‌‌شود. از منظر قرآن، امامت مقامی بالاتر از نبوت و رسالت است که پس از امتحانات سخت به برخی برگزیدگان الهی عطا می‌‌شود[۱۶].

با توجه به آنچه گفته شد روشن می‌‌شود مراد از ضرورت امامت، لزوم وجود امام یا وجوبِ وجود امام است به گونه‌ا‌ی که معنای وجود و وجوب از امامت انفکاک ناپذیر باشد و هیچ زمانی جامعه خالی از امام نباشد.

در مجموع ضرورت امامت در قرآن، یعنی بررسی لزوم وجود امام یا وجوب وجود امام از منظر قرآن.

اثبات قرآنی ضرورت امامت

آیاتی که در قرآن کریم ضرورت نبوت را اثبات می‌‌کند، بر ضرورت امامت و استمرار هدایت الهی بعد از نبی اکرم (ص) هم دلالت دارد[۱۷]. بدیهی است که در صورت عدم استمرار وظائف رسول و در فرض نبودن هادی الهی، حجت بر انسان‌ها تمام نخواهد شد بلکه آنها بر خداوند حجت خواهند داشت. در قرآن کریم آیاتی هم بر ضرورت امامت و جانشینی نبی گرامی اسلام (ص) دلالت دارد[۱۸].

  1. آیه اولی الامر: از آیاتی که دلالت بر ضرورت امامت می‌کند آیه اولی الامر است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۹]. خداوند در این آیه، در کنار اطاعت از خود و پیامبر، اطاعت از اولی الامر را واجب نموده است و مؤمنین را مأمور به تبعیت از اولی الامر می‌‌کند و روشن است وجوب اطاعت از اولی الامر، فرع بر اصل وجود آنهاست[۲۰].[۲۱]
  2. آیه صادقین: از دیگر آیاتی که دلالت بر ضرورت وجود امام می‌‌کند و برخی از اندیشمندان امامیه بدان استناد کرده‌اند[۲۲]، آیه صادقین است. خداوند متعال در این آیه می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۳]. در این آیه خداوند دستور به همراهی با صادقین می‌‌دهد. همراهی با صادقین، مستلزم تبعیت و پیروی از آنان در همه امور است، بنابراین ضروری‌ست در هر زمانی صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند به همراهی با آنان، محقق شود. مراد از راستگویانی که مؤمنان باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و امامان معصوم باشد، یعنی کسانی که در اعلا درجه صدق و راستگویی قرار دارند؛ لذا وقتی از امام رضا (ع) در مورد آیه سوال شد؛ حضرت فرمودند "مراد از صادقین امامان شما هستند و طاعت آنان گواه راستی و صداقت آنان است"[۲۴].[۲۵]
  3. آیه هدایت: از آیاتی که ضرورت وجود امام معصوم در هر عصر و زمان استفاده می‌‌شود آیه هدایت است. در سوره رعد خطاب به پیامبر (ص) آمده است: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۲۶]. برای هر گروهی، هدایت کننده‌ای هست. خداوند در این آیه، به صورت مجمل به حضور دائمی و همیشگی هادیان و رهنمایان خود بر روی زمین اشاره کرده است[۲۷]. با توجه به اینکه، کلمه «هاد» مطلق است معنایش این می‌‌شود که در هر زمانی یک هادی وجود دارد که در هر مسأله‌ای ما را به امر الهی هدایت می‌‌کند و هیچ اشتباهی در هدایتش وجود ندارد. بنابراین هدایت امت به عهده امامانی است که از طرف خداوند انتخاب شده است[۲۸].

اثبات روایی ضرورت امامت

روایات فراوانی از رسول خدا (ص) و ائمه (ع) درباره ضرورت حكومت در جامعه بشر وارد شده است. این روایات كه همگی همانند سایر روایات وارده از معصومین (ع) در شرح و تفسیر آیات كریمه قرآن وارد شده‌اند به سه نوع ضرورت حكومت اشاره كرده‌اند:

  1. ضرورت تكوینی طبیعی: مقصود از ضرورت تكوینی طبیعی این است که سنت‌ها و قوانین طبیعی حاكم بر هستی اقتضا دارند در جامعه بشر حكومتی برپا باشد. کلینی به سند صحیح روایت می‌كند: "ابوحمزه گفت: به امام صادق (ع) گفتم: آیا زمین بدون امام می‌ماند؟ فرمود: هر آینه اگر زمین بدون امام بماند فرو خواهد رفت[۲۹]. معنای روایت فوق این است كه قوانین حاكم بر زمین، تهی بودن زمین از حجت و امام الهی را بر نمی‌تابند و چنانچه زمین از امام و حجت الهی كه حاكم عادل زمین است تهی شود، زمین ساكنان خود را فرو می‌برد و اثری از ساكنان زمین باقی نمی‌ماند.
  2. ضرورت تكوینی اجتماعی: مقصود از ضرورت تكوینی اجتماعی این است كه سنت‌ها و قوانین حاكم بر جوامع بشر، هرج و مرج را در جامعه بشر برنمی‌تابند و وجود حكومتی كه نظم را در جامعه بشر برپا دارد ایجاب می‌كنند. متقی هندی در كنز العمال روایت می‌كند: "از امام علی (ع) روایت است که درباره حروریة که می‌گفتند:"لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ" فرمود: حکم جز از آنِ خدا نیست، در زمین حکام و فرمانروایانی وجود دارد، لکن اینان می‌گویند، نباید فرمانروایی باشد، در حالی که مردم چاره‌ای جز وجود امارت و حکومتی که در سایه او مؤمن کار کند، و فاجر و کافر بهره‌مند شوند، و خداوند آنان را تا اجلی که مقرر فرموده است مهلت می‌دهد"[۳۰]. عبارت "وَلَا بُدَّ لِلنّاسِ" بر ضرورت اجتماعی تكوینی وجود امام و حاكم دلالت می‌كند.
  3. ضرورت تشریعی: مقصود از ضرورت تشریعی این است که شریعت و قوانین تشریعی الهی حکم به وجوب اقامه حکومت و عدم جواز هرج و مرج در جامعه بشر می‌کنند. در روایات متواتر از رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) بدین مضمون آمده است: "هر آن کس که بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته، به مرگ جاهلیت مرده است"«مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». عبارت «مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» دلالت بر این دارد كه معرفت امام و اطاعت و تبعیت از او در شرع اسلام آن چنان اهمیت دارد كه عدم آن به معنای عدم پای‌بندی به شریعت تلقی شده و بازگشت به دوران جاهلی و حیات جاهلیت به شمار آمده است؛ لهذا این دسته از روایات بر ضرورت بالشرع وجود امام و شناخت و معرفت و اطاعت او دلالت دارند[۳۱].

منابع

پانویس

  1. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج‏۳ ص۳۷۳؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷ ص۱۲۴؛ مدنی شیرازی، علی خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول‏، ج۸ ص۲۹۰.
  2. جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹.
  3. ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷.
  4. بندر ریگی، محمد، فرهنگ جدید عربی فارسی، ص۱۰؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید یک جلدی ص۱۸.
  5. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. سوره انبیاء، آیه ۷۱ ـ ۷۳.
  7. سجده، آیه ۲۴.
  8. سوره قصص، آیه ۵.
  9. سوره فرقان، آیه ۷۴.
  10. سوره قصص، آیه ۴۱.
  11. سوره توبه، آیه ۱۲.
  12. سوره یس، آیه ۱۲.
  13. سوره حجر، آیه ۷۹.
  14. سوره هود، آیه ۱۷، سوره احقاف، آیه ۱۲.
  15. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  16. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  17. سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  18. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۶۵-۷۰.
  19. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  20. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  21. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۲۵۷.
  22. عماد الدین طبری، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ص۱۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۴ ص۳۵؛ ملا مهدی نراقی‏‏، أنیس الموحدین، ص۱۹۳؛ مکارم شیرازی‏، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۳؛ میلانی‏، سید علی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۲، ص۷۹.
  23. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  24. «عن ابن أبی نصر عن أبی الحسن الرضا (ع) قال: سألته عن قول الله عز و جل‏ یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین‏ قال الصادقون هم الأئمة و الصدیقون‏ بطاعتهم»‏؛ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج۱ ص۲۰۸.
  25. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص ۲۵۵؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۲۵ ـ ۱۲۹.
  26. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  27. ر.ک: جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه، ص۱۰۳.
  28. ر.ک: اسداف، توفیق، ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین، ص۹۱؛ رضوانی، علی اصغر، قرآن و وجود امام مهدی، ص۱۵۵.
  29. {{متن حدیث|عَنْ عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ (ع)أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیرِ إِمَامٍ؟ قَالَ: لَوْ بَقِیتِ الْأَرْضُ بِغَیرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏‏}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۹.
  30. «"عن علی (ع) فِی الحَرُورِیةِ وَهُمْ یقولون: لا حُكْمَ إلّا للَّهِ؛ الحُكْمُ للَّهِ وَفِی الأرْضِ حُكَّامٌ، وَلكِنَّهُمْ یقُولُونَ: لَا إمَارةَ؛ وَلَا بُدَّ لِلنّاسِ مِنْ إمَارَةٍ یعْمَلُ فِیها المُؤْمِنُ، ویسْتَمْتِعُ فِیها الفَاجِرُ وَالكَافِرُ، وَیبَلِّغُ اللهُ فِیهَا الأجَلَ"»؛ کنزالعمال، ح۳۱۵۶۷.
  31. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام ج۲، ص۵۵ - ۸۱.