اسماعیل بن امیة بن عمرو اموی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
او را به جهت انتساباش به طایفه بنی امیه - از طوایف مکیِ قبیله بزرگ قریش - اموی، قرشی و مکی لقب دادهاند.
دیدگاه منفی مسلمانان در مورد بنی امیه که ناشی از روایات رسیده از اهل بیت(ع) درباره بنی امیه و عمل کرد نادرست آنان در زمان پیامبر(ص) و پس از آن بوده است[۱]، اگر چه به طور مستقیم دامن گیر شخصیتهایی هم چون اسماعیل نیست، لکن موجب نوعی پیش داوری در مورد آنان شده است. به طوری که در صورت فقدان ادلّه متقن بر حُسن و جلالت شان، سبب طرد آنان میگردد، آن چنان که عیناً همین امر نزد برخی علمای رجالی شیعه در باره اسماعیل مطرح بوده و ما به آن اشاره خواهیم کرد.
اگر چه در باره قبیله قریش عظمت خاصی در اذهان مسلمانان نقش بسته که این امر میتواند ناشی از محتوای برخی احادیث دال بر لزوم بقای خلافت در قرشیان باشد، لکن در بنی امیه این تصور کاملاً رنگ باخته است. در باره فعالیتهای سیاسی اسماعیل، نقل خاصی در کتب تاریخی دیده نمیشود، لکن درگذشت وی در زندان حاکم منصوب از سوی منصور دوانیقی[۲] و وقوع این حوادث در زمان کشتارهای فجیع منصور در مکه و مدینه به سال ۱۴۴ﻫ.ق میتواند تلویحاً ما را به برخی نقاط کور در زندگانی سیاسی اسماعیل بن امیه رهنمون سازد[۳]، هر چند که ارائه یک دیدگاه مثبت از وی به عنوان حامی بنی هاشم و یا دیدگاه منفی به عنوان طرف دار امویان، در جنگ قدرتِ جاری بین بنی عباس و بنی امیه بس مشکل و ناممکن مینماید.
در باره اسماعیل بن امیه بین رجالیون دو دیدگاه متقابل وجود دارد، اکثر علمای اهل سنت وی را توثیق کردهاند و برخی وی را تضعیف نموده و حتی خواسته اندکه اموی بودناش رانیز مؤید مدعای خود بگیرند.
ابن حجر او را توثیق کرده و از راویان طبقه ششم معرفی میکند.
ابن عیینه او و پسر عماش ایوب بن موسی را به عنوان قرشیانی که مانندشان قرشی دیگری وجود ندارد، معرفی میکند.
احمد بن حنبل پس از آنکه ایوب را در جای خود توثیق میکند، اسماعیل را برتر و محبوبتر و دقیقتر از او میداند و وی را در نقل حدیث قویتر از ایوب میشناسد. زبیر بن بکار او را فقیه اهل مکه خوانده و اسحاق بن منصور، یحیی بن معین، نسائی، ابوزرعه، ابن سعد، ابوحاتم، ذهبی و عجلی او را ثقه دانستهاند.
در میان علمای شیعه، شیخ طوسی وی را در شمار اصحاب امام سجاد نام میبرد و مامقانی او را ضعیف میداند.
دارقطنی در مورد روایت معمر از اسماعیل بن امیه از عیاض بن عبدالله و ابن جریج تشکیک میکند و میگوید: اسماعیل هیچ حدیثی از عیاض نقل نکرده، در حالی که در صحیح مسلم به روایتی با سند مذکور تصریح شده است[۴].
مامقانی توثیق ذهبی و ابن حجر را برای اثبات وثاقت اسماعیل کافی ندانسته و اختلاف فاحش بین تاریخی که هر یک برای وفات وی ذکر میکنند را مؤیّد ادعای خود میداند و سرانجام اموی بودن اسماعیل را در وهن او و رد احادیثاش قانع کننده میانگارد. همانگونه که گذشت، علاوه بر ابن حجر و ذهبی، تعداد زیادی از علما حتی احمد بن حنبل، اسماعیل را توثیق کردهاند. با توجه به این امر، اثبات وثاقت وی، آن چنان که مامقانی مدعی است، ناممکن نخواهد بود. البته اموی بودن وی ممکن است تا حدودی موجب تردید و توقف در شخصیت او شود.
علامه امینی درباره حدیثی از اسماعیل که دلالت بر مدح عثمان دارد به دو احتمال بسنده میکند و مینویسد: اسماعیل، پسر عموی عثمان، در جهت تثبیت خلافت خویشاوند خود چنین سخن رانده است یا این که او اصلاً اسماعیل بن امیه نیست، بلکه اسماعیل بن یحیای تمیمی است. و آن گونه که دارقطنی میگوید اسماعیل بن امیه هرگز روایتی از ابن جریج نداشته است[۵]. بنابراین مؤلف الغدیر به نوعی او را تضعیف کرده است.
ابن حجر از مسند حمیدی نقل میکند که اسماعیل بن امیه گفت: برایم روایت کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: من و سرپرست یتیم - از خویشان او باشد یا از دیگران - مانند دو انگشت مجاور، در بهشت هستیم، اگر متقی باشد[۶].
در باره وفات اسماعیل بن امیه اختلاف است. مشهور آن است که او به سال ۱۴۴ﻫ.ق در زمان خلافت ابوجعفر منصور دوانیقی در مکه وفات یافت[۷] و بنابر روایت ابن حبّان این حادثه در حالی روی داد که وی در زندان بود[۸].[۹]