اشعث بن قیس کندی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

وی به سبب ژولیدگی همیشگی موهایش، به "اشعث" (ژولیده مو) شهرت یافت.[۱] در جاهلیّت از سران قبیله کِنْده (از قبایل عمده یمن) بود [۲] و در سال دهم هجرت، در رأس هیئتی به مدینه آمد و مسلمان شد.[۳] خواهرش، قُتَیْلَه را به‌طور غیابی به عقد پیامبر درآورد؛ ولی پیش از رسیدن او به مدینه، رسول خدا رحلت کرد.[۴] بر پایه روایتی اشعث در حجّه‌الوداع حضور داشت.[۵] پس از وفات رسول خدا (ص)، مرتد شد و با لشکریان ابوبکر نبردهای سختی کرد؛ امّا سرانجام تسلیم، و به اسارت نزد ابوبکر آورده شد. ابوبکر او را بخشود و خواهر خود، اُمّ‌فَرْوَه را به همسری وی درآورد،[۶] هرچند در واپسین لحظات عمر خود، از اینکه اشعث را نکشته بود، اظهار پشیمانی کرد، زیرا با همه اینها، او را فردی مفسد می‌دانست.[۷] در دوره خلافت عمر و کمی پیش از آن، در جنگ‌های روم و ایران شرکت جست و در همین ایّام به همراه قبیله‌اش (کِنْده) در کوفه سکونت یافت.[۸] سپس در دوره خلیفه سوم، کارگزار خلیفه در آذربایجان شد [۹] و بنا به اختلاف روایات، بین ۴ تا ۱۰ سال، والی آنجا بود.

علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) پس از جنگ جمل، یعنی حدود ۶ ماه پس از آغاز خلافتش، او را از ولایت آذربایجان عزل کرد و از وی خواست تا اموال حکومتی را در کوفه به حضرت تحویل دهد.[۱۰] این تصمیم بر اشعث ناگوار آمد، به‌طوری که بر آن شد تا به معاویه بپیوندد؛ ولی قومش او را بازداشتند، زیرا ترک شهر و قوم و پیوستن به معاویه را سزاوار نمی‌دانستند،[۱۱] گرچه بلاذری از مکاتبه او با معاویهسخن گفته است.[۱۲] او در جنگ صفین در سپاه امام علی (ع) بود و از سوی حضرت فرمانده جناح راست لشکر عراق شد. در این جنگ، به مالک اشتر که اصالتی یمنی داشت و از سرداران برجسته سپاه علی (ع) بود، حسادت می‌ورزید و در کسب پیروزی‌های نخستین با او به رقابت می‌پرداخت.[۱۳] او در لیله‌الهریر ضمن سخنرانی، مردم را از ادامه جنگ برحذر داشت [۱۴] و پس از نیرنگِ بر سر نیزه کردن قرآن‌ها از سوی معاویه، به شدت از ادامه جنگ جلوگیری کرد و علی (ع) را واداشت تا مالک اشتر را از صف مقدّم جنگ به عقب بازگرداند. پس از آن در انتخاب ابن‌عبّاس و مالک اشتر به‌صورت نماینده سپاه عراق برای داوری، با امیرمؤمنان، علی (ع) مخالفت ورزید و سرانجام امام را واداشت تا به داوری ابوموسی اشعری تن در دهد.[۱۵] اشعث در جنگ نهروان، در کنار علی (ع)، ولی بدون هیچ سِمَتی، برضدّ خوارج شرکت کرد [۱۶] و پس از این جنگ، با وعده‌های معاویه، مانع اعزام دوباره سپاه علی (ع) به سوی شام شد، ([۱۷] ازاین‌رو حضرت او را بر منبر، منافق پسر کافر خواند و نفرین کرد.[۱۸]

اشعث که در توطئه قتل علی بن ابی‌طالب (ع) شرکت داشت، از مدتی قبل، حضرت را به ترور تهدید می‌کرد [۱۹] و ابن‌ملجم را که برای قتل حضرت به کوفه آمده بود، یک ماه در خانه‌اش ساکن کرد.[۲۰] ابن‌ملجم شبی که فردای آن قصد کشتن علی (ع) را داشت تا نزدیکی طلوع فجر با اشعث در مسجد مشاوره داشت. سپس اشعث به او گفت: در انجام کارت شتاب کن که چون صبح شود رسوا می‌شوی.[۲۱] این سخن را حُجربن عَدِیّ شنید و چون امام کشته شد، حجر به اشعث گفت: ای اعور تو او را کشته‌ای.[۲۲] سرانجام ۴۰ روز پس از شهادت علی (ع) در ۶۳ سالگی مُرد.[۲۳] وی را از راویان حدیث پیامبر و از اصحاب او شمرده‌اند.[۲۴]

برخی از فرزندان او نیز در مسائل سیاسی زمان خود نقش آفریدند؛ جَعْدَه دختر او همسر خود، امام حسن (ع) را با زهر به شهادت رساند[۲۵] و محمد بن‌ اشعث پس از صلح امام حسن (ع)، حُجربن عَدِیّ را دستگیر و به زیاد بن ابیه تحویل داد [۲۶] و پس از قیام امام حسین (ع) و پیش از حادثه کربلا، مسلم بن عقیل را نیز دستگیر و به عبیدالله بن زیاد تحویل داد [۲۷] و در کربلا با برادرش قَیْس‌ بن ‌اشعث در میان فرماندهان عمر سعد بود.[۲۸]

اشعث در شأن نزول

برخی، ذیل آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۹] از اشعث یاد کرده‌اند؛ از خود او نقل شده که گفته است: این آیه، درباره من نازل شده است؛ من و مردی یهودی درباره زمینی اختلاف داشتیم. او را نزد پیامبر (ص) بردم حضرت به من فرمود: آیا بیّنه‌ای داری؟ عرض کردم: نه. پیامبر (ص) فرمود: پس مردیهودی باید سوگند یاد کند. عرض کردم: ای رسول خدا! او با سوگند دروغ خود زمینم را تصاحب خواهد کرد، و این آیه نازل شد[۳۰]. بنابر روایت ابن‌جریح، زمین از یهودی بود و اشعث قصد داشت با سوگند دروغ آن را تملک کند که با نزول این آیه، از آن صرف‌ نظر کرد و گواهی داد که از یهودی است.[۳۱] با توجّه به نزول همه سوره آل‌عمران پیش از سال نهم هجری، این شأن نزول بعید به نظر می‌رسد[۳۲][۳۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المعارف، ص۳۳۳؛ شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص ۲۱۶.
  2. وقعة صفین، ص ۱۳۸؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۳۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۲۰.
  3. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۲۰.
  4. الطبقات، ج۸، ص۱۱۶ـ۱۱۷؛ المحبر، ص۹۴ ـ ۹۵؛ انساب‌الاشراف، ج ۲، ص ۹۴.
  5. الخصال، ج ۱، ص ۲۱۹؛ المناقب، ج ۲، ص ۳۱۵؛ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۲۰۶.
  6. الرده، ص ۲۵۳ ـ ۳۲۱؛ الفتوح، ج ۱، ص ۵۵ ـ ۶۸.
  7. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۳۶؛ فتوح‌البلدان، ص۱۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۷.
  8. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۳۱.
  9. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹۳؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۸۰.
  10. وقعة صِفین، ص ۲۰ ـ ۲۱؛ الامامة و السیاسه، ج ۱، ص ۱۱۱.
  11. وقعة صفین، ص ۲۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۱۲.
  12. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۸۰.
  13. وقعة صفین، ص ۱۸۰.
  14. الاخبارالطوال، ص۱۸۸ـ۱۸۹؛ الفتوح، ج ۴، ص ۱۹۷.
  15. وقعة صفین، ص ۴۸۲ ـ ۵۰۰؛ اخبارالطوال، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  16. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۲۰؛ المنتظم، ج۳، ص ۴۰۸.
  17. انساب‌الاشراف، ج ۳، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۶؛ اخبارالطوال، ص ۲۱۱.
  18. الاغانی، ج ۲۱، ص ۲۰؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹.
  19. مقاتل الطالبیین، ص ۴۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۶، ص ۲۵۴.
  20. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۲.
  21. الطبقات، ج ۳، ص ۲۶؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵۴.
  22. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵۴.
  23. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۲۱.
  24. رجال الطوسی، ص ۲۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۸.
  25. المعارف، ص ۲۱۲؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۷۰ ـ ۲۹۵.
  26. تاریخ طبری، ج ۵، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴؛ البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۴۲۵.
  27. المحبر، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۶؛ انساب‌الاشراف، ج ۲، ص ۳۳۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۵۸.
  28. الاخبار الطوال، ص ۲۹۸ ـ ۳۰۲؛ الکافی، ج ۸، ص ۱۴۴.
  29. «آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز می‌فروشند، در جهان واپسین بی‌بهره‌اند و خداوند با آنان سخن نمی‌گوید و در روز رستخیز به آنان نمی‌نگرد و آنان را پاکیزه نمی‌دارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.
  30. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۳۶؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۱۷.
  31. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۳۷.
  32. المیزان، ج ۳، ص ۱۱۶، ۲۷۳.
  33. زرگر، ابوالقاسم، مقاله «اشعث بن قیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.