اصحاب شمال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

واژه‌شناسی لغوی

اصحاب شمال ترکیبی از دو واژه "اصحاب" به معنای یاران، دوستان، ملازمان و "شِمال" به معنای چپ، مقابل "یمین" به معنای راست است.[۱] برخی گفته‌اند: ریشه لغوی شِمال در مقابل یمین، عبری و از شمؤُل است و در اصل به معنای جهت بیرونی جدای از شی‌ء است و کار برد آن در مورد دست یا سمت چپ شی‌ء، به اعتبار مجاورت آنها با جهت بیرونی مذکور است و استعمال آن در جهت شمال مقابل جنوب به این لحاظ است که انسان به‌طور طبیعی رو به جهت مشرق قرار می‌گیرد؛ زیرا مشرق همواره معلوم است، در نتیجه شمال، سمت چپ وی قرار می‌گیرد.[۲] "اصحاب المشئمه" نیز ترکیبی از دو واژه "اصحاب" و "مشئمه" است و "مشئمه" مصدر میمی از شوم در مقابل "یُمْن" است و بر نهایت ضعف و سستی و پستی دلالت دارد [۳] و مصادیق آن، دست چپ در برابر دست راست (میمنه) و رنگ سیاه در برابر رنگ سفید است.

اصحاب شِمال در اصطلاح قرآن کسانی‌اند که گمراه، تکذیب‌کننده و کافر بوده، در قیامت نامه عمل خود را با دست چپ دریافت می‌کنند، بنابراین، مؤمنان گنهکاری که برهه‌ای در جهنّم به سر برده، سپس با شفاعت آزاد می‌شوند در شمار اصحاب شمال نخواهند بود، گرچه برخی آنان را نیز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ویژگی‌هایی را که در آیات برای اصحاب شمال بیان شده به غالب آنان که کافرند مربوط دانسته‌اند.[۴] این گروه از مؤمنان در زمره اصحاب یمین نیز نیستند، زیرا اصحاب یمین با حسابرسی آسان به بهشت وارد می‌شوند؛ از این رو شاید بتوان گفت انسان‌ها در قیامت به اصحاب یمین و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.[۵] واژه "اصحاب الشمال" دو بار در آیه وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ[۶] و أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ که تعبیری دیگر از اصحاب شمال در قرآن است نیز سه بار در آیات وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ[۷] و وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ[۸] به کار رفته است. در قرآن از اصحاب شمال با عناوین دیگری نیز یاد شده است؛ مانند: الْمُكَذِّبِينَ و الضَّالِّينَ در آیه وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ[۹]، "کافر" وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ[۱۰]، أَعْمَى در آیه وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا[۱۱]، وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ[۱۲]، وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ[۱۳]. در ۳۵ آیه از سوره واقعه، ۱۲ آیه از حاقّه، ۶ آیه از انشقاق، ۱۴ آیه از مدثر، یک آیه از اسراء و دو آیه از بلد درباره این گروه سخن به میان آمده است.[۱۴]

راز نامگذاری اصحاب شمال

  1. نامه عمل آنان در قیامت به دست چپشان داده می‌شود: وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ[۱۵] و آن نوعی بیم دادن به آنهاست؛ زیرا عرب تحویل نامه به دست راست را نشانه پذیرش و تکریم و به دست چپ را علامت ردّ و اهانت می‌داند.[۱۶]
  2. آنان زندگی را در پوچی، پستی و پلیدی گذرانده و با کفر به آیات الهی بر خلاف راه حق و سعادت گام برداشتند و فرجام آنان در آمدن به دوزخ و عذاب فراوان است: وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ[۱۷][۱۸]
  3. عالم هستی دارای دو جانب راست و چپ است؛ جانب راست آن ملکوت اعلا و جانب چپ آن ملکوت اسفل و جایگاه ارواح اشقیا و فرشتگان عذاب و نویسنده بدیها و دوزخ بدکاران است: كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ[۱۹][۲۰][۲۱]

عوامل سقوط اصحاب شمال

با استفاده از آیاتی که بیانگر سقوط اصحاب شمال در جهنّم و عذاب دردناک آنهاست و نیز نمایانگر حال و وضع آنان در آخرت است می‌توان امور ذیل را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست:

  1. کوردلی: در آیات فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ[۲۲] اصحاب شمال در برابر اصحاب یمین قرار گرفته و در آیه وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا[۲۳] گروه مقابل اصحاب یمین در دنیا نابینا معرفی شده‌اند، بنابراین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که اصحاب شمال کوردلان‌اند و کوردلی آنان در دنیا باعث نابینایی آنان در آخرت خواهد بود: وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا[۲۴].
  2. برخورداری از نعمت فراوان: اصحاب شمال در دنیا غرق در نعمت‌اند: إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ[۲۵][۲۶] و همین امر آنان را از عبرت‌گیری غافل کرده، برای راحتی تن وظایف واجب خود را ترک می‌کنند.[۲۷] برخی گفته‌اند: مُتْرَفِينَ}} به معنای رها شده‌ای است که هر کاری بخواهد انجام می‌دهد.[۲۸] خداوند قوه شهویه را برای رشد و تعالی انسان در وجود وی نهاده است؛ لکن زیاده روی مترفان در خوردن و آشامیدن و پیامدهای آن دو و خوشگذرانی، زمینه غفلت و ترک وظیفه را برای آنان فراهم آورده است، ازاین‌رو آنان قوه شهویه را که می‌تواند وسیله رشد و کمال باشد در جهت سقوط خویش به کار گرفته‌اند.[۲۹].
  3. اصرار بر گناهان کبیره: اصحاب شمال بر ارتکاب گناهان بزرگ اصرار می‌ورزند: وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ[۳۰] تعبیر وَكَانُوا يُصِرُّونَ که ماضی استمراری است و نیز استفاده از ماده "اصرار" بیانگر اراده و تصمیم جدّی این گروه بر ارتکاب گناهان بزرگ است.[۳۱] الْحِنْثِ الْعَظِيمِ عبارت است از: گناه بزرگ،[۳۲] گناهی که پس از آن توبه نشود،[۳۳]شرک،[۳۴] سوگند دروغ بر اینکه خداوند مرده‌ها را زنده نمی‌کند وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۳۵][۳۶]، گسستن عهد و پیمان مؤکد [۳۷] و استکبار و رویگردانی از عبادت پروردگار،[۳۸] و چون لفظ آیه اطلاق دارد با همه این معانی سازگار است.[۳۹].
  4. انکار معاد: خداوند نیروی ادراک مفاهیم را به همه انسان‌ها عطا فرموده تا قدرت تشخیص معارف حقیقی را داشته باشند؛ امّا اصحاب شمال از این نیرو درست استفاده نکرده، به بی‌اعتقادی به معاد و انکار آن گرفتار می‌شوند[۴۰] و می‌گویند: آیا وقتی که مُردیم و خاک و استخوان شدیم برانگیخته خواهیم شد؟ یا نیاکان ما برانگیخته می‌شوند: وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَ آبَاؤُنَا الأَوَّلُونَ [۴۱] خداوند به رسول گرامی خویش فرمان می‌دهد از انکار آنان نسبت به معاد پاسخ داده و آن را ثابت کند و به ایشان خبر دهد که روز قیامت با خوردن زَّقُّومِ و نوشیدن حَمِيمٍ چه زندگی دردناکی خواهند داشت، و آنان را توبیخ کند به اینکه خبر بعث و جزا از سوی خداست؛ کسی که آفریدگار و تدبیر کننده امور ایشان است: نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ[۴۲]؛ همو که مرگ و حیات پس از مرگ آنها به دست اوست: نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لا تَعْلَمُونَ[۴۳]؛ خداوندی که مهم‌ترین نیازمندی‌های آنان، مانند قوت أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ[۴۴] و آب: أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلا تَشْكُرُونَ[۴۵] و آتش: أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِّلْمُقْوِينَ [۴۶] را فراهم می‌کند.[۴۷] قرآن کریم در دو آیه دیگر نیز به تأثیر انکار معاد در سقوط و عذاب اصحاب شمال اشاره دارد: یکی در سوره مدّثّر که پاسخ اصحاب شمال را به پرسشی درباره راز جهنمی شدنشان نقل می‌کند و در آن تکذیب معاد را یکی از عوامل می‌شمرد: وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ[۴۸] و دیگری در سوره انشقاق که گمان ایشان به زنده نشدن پس از مرگ را گزارش می‌کند: إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ[۴۹].
  5. گمراهی و تکذیب: اصحاب شمال از مسیر هدایت و حق و ثواب گمراه شده، توحید و بعثت انبیاء (ع) و آیات الهی را تکذیب می‌کنند: ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ[۵۰][۵۱]، وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ[۵۲] در آیات إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ[۵۳] نیز سخن از اصحاب شمال و تکذیب معارف قرآن از سوی آنان است.[۵۴] از دیدگاه قرآن کسانی که به آیات الهی کفر می‌ورزند همان اصحاب شمال دانسته شده‌اند: وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ[۵۵] و کفر آنان، عامل این تکذیب معرفی شده است: بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ[۵۶] در آیه فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۵۷] نیز از کفر و بی‌ایمانی اصحاب شمال اظهار شگفتی شده است.[۵۸].
  6. بی‌ایمانی به خدای بزرگ: اصحاب شمال به خدای بزرگ ایمان ندارند: إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ[۵۹].
  7. بی‌اعتنایی به امور مساکین: اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان تشویق نکرده: وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ[۶۰]، تشویقی برای حل مشکلات زندگی مستمندان نمی‌کنند. آنان زکات و حقوق واجب مالی خود را نیز نمی‌پردازند[۶۱] و در قیامت به این کوتاهی خویش اعتراف می‌کنند: وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ[۶۲].
  8. خطاکاری: برای اصحاب شمال خوراکی جز غسلین (چرکابه) نیست و این را جز خطاکاران یعنی کسانی که عمداً از راه حق جدا شدند نمی‌خورند: وَلا طَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِينٍ لا يَأْكُلُهُ إِلاَّ الْخَاطِؤُونَ[۶۳].[۶۴].
  9. ترک نماز: آنان در آخرت اقرار می‌کنند که از نمازگزاران نبودند: قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ[۶۵].
  10. همدمی و همنشینی با اهل باطل: اصحاب شمال در قیامت اعتراف می‌کنند که با اهل باطل همنشین می‌شدند: وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ[۶۶].
  11. سرمستی در خانواده: آنان در خانواده خود پیوسته (از کفر و گناه) مسرورند: إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا[۶۷] منظور از سرور و شادمانی، سرگرم شدن به لهو لعب و غفلت محض از تکالیف خود و خانواده است[۶۸].[۶۹]

اصحاب شمال در برزخ

در آغاز ورود به عالم آخرت اصحاب شمال با خوراکی‌ها و آشامیدنی‌های دوزخی پذیرایی می‌شوند و در قیامت آنان را به آتش سوزان وارد می‌سازند: وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ [۷۰][۷۱] شخصیت ذاتی اصحاب شمال در دنیا از آتش طبیعت و شرورشان از شرر آن شکل گرفته و به ناچار در آخرت به اصل خویش باز می‌گردند. باطن آنان در دنیا نیز از آتش اخروی شعله‌ور است؛ امّا آنان بر اثر حجاب‌های ستبر آن را ادراک نمی‌کنند تا اینکه با فرا رسیدن مرگ و برطرف شدن حجاب به آن پی می‌برند.[۷۲] بنابر روایتی از امام صادق (ع) فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ درباره عذاب قبر اصحاب شمال و تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ به عذاب آخرت آنان مربوط است. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: بزرگ‌ترین بلاها در قبر نزول حمیم و شراره‌های آتش و زوزه‌های آن است که راه فراری از آن وجود ندارد و هیچ مانعی جلودار آن نیست.[۷۳][۷۴]

اصحاب شمال در آخرت

اصحاب شمال در آخرت نامه عمل را به نشانه مردود بودن، با دست چپ دریافت می‌کنند، ازاین‌رو آرزو می‌کنند که آن را دریافت نمی‌کردند و از محتوای آن باخبر نمی‌شدند، زیرا می‌بینند عذاب دردناکی در انتظار آنان است و نیز آرزو می‌کنند در پی مرگ، معدوم شده و دوباره زنده نمی‌شدند تا گرفتار عذاب جاوید شوند: وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ [۷۵][۷۶] آنان در دنیا می‌پنداشتند با مال و سلطه به هر چیز دوست داشتنی می‌رسند و از هر رنجی دور می‌مانند، ازاین‌رو در پی کسب مال و سلطه کوشیدند و از پروردگار غافل شدند و اکنون که می‌بینند از آنها کاری ساخته نیست از روی حسرت می‌گویند: مالمان برایمان سودی نداشت و قدرت و شوکتمان از دستمان رفت: مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ [۷۷][۷۸] خدای سبحان به فرشتگان ۴ فرمان می‌دهد: آنان را بگیرید و در غل کشید، آنگاه آنان را به میان آتش افکنید و در زنجیری که درازای آن ۷۰ ذراع است در بندشان کشید: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ [۷۹]؛ زنجیری که اگر حلقه‌ای از آن به دنیا برسد همه دنیا ذوب می‌شود.[۸۰] اصحاب شمال در صحنه قیامت هیچ هواداری ندارند تا سبب نجاتشان شود: فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ[۸۱][۸۲] عقیده و عمل آنان چنان بود که در آخرت شفاعت هیچ شفاعت کننده‌ای به حالشان سودی ندارد: فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ[۸۳] آنان در دنیا از دین و آیات الهی چنان رویگردان بودند که خران رمنده از شیر گریزان‌اند: فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ [۸۴] آنان خوراکی جز عرق کافران [۸۵] یا چرک آمیخته به خون [۸۶] ندارند. وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ[۸۷] از درختی که میوه‌اش بسیار ناگوار است خواهند خورد و شکم‌های خود را از آن پر خواهند کرد: لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ[۸۸]، فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ[۸۹] و برای هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشید: فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ [۹۰][۹۱] این خوردنی و آشامیدنی پذیرایی آنان درروز جزاست:هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ[۹۲] قرآن در آیاتی دیگر تصویری دردناک از وضعیت اصحاب شمال در آخرت نمایان می‌سازد: آب داغ و جوشانی بر آنان پاشیده می‌شود: هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ[۹۳] در معرض باد سوزانی قرار دارند که حرارت آن مانند سمّ به منافذ بدن نفوذ می‌کند [۹۴] و سایه‌ای از دود سیاه بر آنان مستولی می‌شود که نه مانند سایه‌های آفتاب خنک است و نه دارای خیری است: فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ لّا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ [۹۵][۹۶] تهدید اصحاب شمال به کیفر دردناک با تعبیر "بشارت" برای توبیخ و تمسخر است؛ یعنی شادترین خبری که در مورد سرنوشت خود می‌شنوند این است که برای آنان عذابی دردناک است: فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۹۷][۹۸] آنچه در آیه وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ[۹۹] آمده است که نامه عمل اصحاب شمال از پشت سر به آنان داده می‌شود با آنچه در آیه وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ[۱۰۰] گزارش شده که نامه عمل آنان به دست چپشان داده می‌شود منافاتی ندارد، زیرا بنابر سخن قتاده و مقاتل استخوانهای سینه اصحاب شمال شکافته می‌شود. سپس دست چپ آنان در سینه‌هایشان داخل و از پشتشان خارج می‌شود و بدین ترتیب، نامه عمل خویش را از پشت سر با دست چپ می‌گیرند.[۱۰۱] شاید به این جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آنها داده می‌شود که صورتهای آنان به پشت سرشان برگردانده شده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۱۰۲][۱۰۳][۱۰۴]

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص ۴۶۴، "شمل".
  2. التحقیق، ج ۶، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۲، "شمل".
  3. التحقیق، ج ۶، ص ۷ ـ ۸، "شام".
  4. منشور جاوید، ج ۹، ص ۴۵۱.
  5. المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.
  6. «و بسیاری از پسینیان» سوره واقعه، آیه ۴۰.
  7. «و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۹.
  8. «و آنان که به آیات ما، کفر ورزیدند، ناخجستگانند؛» سوره بلد، آیه ۱۹.
  9. «و اما اگر از دروغ‌انگاران گمراه باشد،» سوره واقعه، آیه ۹۲.
  10. «و آنان که به آیات ما، کفر ورزیدند، ناخجستگانند؛» سوره بلد، آیه ۱۹.
  11. «و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.
  12. «و اما آنکه کارنامه‌اش را از پس پشت وی به او دهند،» سوره انشقاق، آیه ۱۰.
  13. «و اما آنکه کارنامه‌اش به دست چپ وی داده شود می‌گوید: کاش کارنامه‌ام به من داده نشده بود» سوره حاقه، آیه ۲۵.
  14. پیرعباسی، یحیی، مقاله «اصحاب شمال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 413-414.
  15. «و اما آنکه کارنامه‌اش به دست چپ وی داده شود می‌گوید: کاش کارنامه‌ام به من داده نشده بود» سوره حاقه، آیه ۲۵.
  16. تفسیر ماوردی، ج ۶، ص ۸۴.
  17. «و آنان که به آیات ما، کفر ورزیدند، ناخجستگانند؛» سوره بلد، آیه ۱۹.
  18. تفسیر ماوردی، ج ۵، ص ۴۴۸؛ التحقیق، ج ۱۴، ص ۲۷۰.
  19. «نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است،» سوره مطففین، آیه ۷.
  20. تفسیر ماوردی، ج ۶، ص ۲۸۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۲۲ ـ ۲۳.
  21. پیرعباسی، یحیی، مقاله «اصحاب شمال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 414.
  22. «(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟ و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۸-۹.
  23. «و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.
  24. «و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.
  25. «چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۵.
  26. نثر طوبی، ص ۱۰۶.
  27. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۳۳.
  28. المیزان، ج ۱۳، ص ۵۹.
  29. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۶۴.
  30. «و بر گناه بزرگ پای می‌فشردند» سوره واقعه، آیه ۴۶.
  31. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۱؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰.
  32. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۲.
  33. التبیان، ج۹، ص ۵۰۰؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۳۴.
  34. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۲۵۲.
  35. «و سخت‌ترین سوگندهاشان را به خداوند خوردند که خداوند کسی را که می‌میرد (دیگر) برنمی‌انگیزد؛ چرا، به وعده‌ای واجب که بر عهده اوست (بر می‌انگیزد) امّا بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۳۸.
  36. التبیان، ج ۹، ص ۵۰۰.
  37. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۳۳.
  38. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۵.
  39. نمونه، ج ۲۳، ص ۲۳۱.
  40. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۶۴ ـ ۶۵.
  41. «و می‌گفتند: آیا هنگامی که بمیریم و خاکی شویم و استخوان‌هایی، باز برانگیخته می‌شویم؟ و آیا نیاکان ما (نیز)؟» سوره واقعه، آیه ۴۷-۴۸.
  42. «ما شما را آفریده‌ایم پس چرا (رستخیز را) راست نمی‌شمارید؟ آیا آبی را که فرو می‌ریزید، دیده‌اید؟ آیا شما آن را می‌آفرینید یا آفریننده ماییم؟» سوره واقعه، آیه ۵۷-۵۹.
  43. «ما مرگ را میان شما رقم زده‌ایم و ناتوان نیستیم که همگونه‌هایتان را جایگزین شما گردانیم و شما را در آنچه نمی‌دانید، باز آفرینیم» سوره واقعه، آیه ۶۰-۶۱.
  44. «آیا آنچه را می‌کارید، دیده‌اید؟ آیا شما آن را می‌رویانید یا رویاننده ماییم؟ اگر می‌خواستیم آن را گیاهی خشک و خرد می‌گرداندیم که به پشیمانی می‌افتید. (و بگویید) بی‌گمان ما (زیان دیده و) غرامت زده‌ایم. بلکه سخت بی‌بهره‌ایم» سوره واقعه، آیه ۶۳-۶۷.
  45. «آیا آبی را که می‌نوشید، دیده‌اید؟ آیا آبی را که می‌نوشید، دیده‌اید؟ آیا شما آن را از ابر فرو فرستاده‌اید یا فرو فرستنده ماییم؟ اگر می‌خواستیم آن را تلخاب می‌کردیم پس چرا سپاس نمی‌گزارید؟» سوره واقعه، آیه ۶۸-۷۰.
  46. «آیا آتشی را که می‌افروزید دیده‌اید؟ آیا درخت آن را شما آفریده‌اید یا آفریننده ماییم؟ ما آن را مایه اندرز و سرمایه‌ای برای بیابانگردان کرده‌ایم» سوره واقعه، آیه ۷۱-۷۳.
  47. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۵.
  48. «و روز جزا را دروغ می‌شمردیم» سوره مدثر، آیه ۴۶.
  49. «او می‌پنداشت هرگز (به پیشگاه خداوند) باز نمی‌گردد» سوره انشقاق، آیه ۱۴.
  50. «سپس شما ای گمرهان دروغ‌انگار» سوره واقعه، آیه ۵۱.
  51. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۳۴، ۳۴۴.
  52. «و اما اگر از دروغ‌انگاران گمراه باشد» سوره واقعه، آیه ۹۲.
  53. «که این قرآنی ارجمند است، در نوشته‌ای فرو پوشیده، که جز پاکان را به آن دسترس نیست، فرو فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است. پس آیا این گفتار را سرسری می‌گیرید؟» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۱.
  54. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۳۶.
  55. «و آنان که به آیات ما، کفر ورزیدند، ناخجستگانند؛» سوره بلد، آیه ۱۹.
  56. «بلکه کافران دروغ می‌انگارند،» سوره انشقاق، آیه ۲۲.
  57. «و چگونه‌اند که ایمان نمی‌آورند؟» سوره انشقاق، آیه ۲۰.
  58. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۰۱.
  59. «بی‌گمان او به خداوند سترگ ایمانی نداشت» سوره حاقه، آیه ۳۳.
  60. «و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمی‌انگیخت» سوره حاقه، آیه ۳۴.
  61. المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۱.
  62. «و به بینوایان خوراک نمی‌دادیم،» سوره مدثر، آیه ۴۴.
  63. «و خوراکی جز چرکاب ندارد، که آن را جز خطاکاران نمی‌خورند» سوره حاقه، آیه ۳۶-۳۷.
  64. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۵۲۳.
  65. «گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه ۴۳.
  66. «و با پریشانگویان، پریشانگویی می‌کردیم» سوره مدثر، آیه ۴۵.
  67. «بی‌گمان، او در میان خانواده‌اش شادان بود» سوره انشقاق، آیه ۱۳.
  68. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۰۰؛ نسیم حیات، ص ۶۸.
  69. پیرعباسی، یحیی، مقاله «اصحاب شمال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 414-417.
  70. «و اما اگر از دروغ‌انگاران گمراه باشد، پس پذیرایی از (او با) آب داغ است. و در آمدنی در دوزخ» سوره واقعه، آیه ۹۲-۹۴.
  71. مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۴۴؛ منهج الصادقین، ج ۹، ص ۱۶۹.
  72. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۷، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.
  73. نهج‌البلاغه، خطبه ۸۳؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۳۰.
  74. پیرعباسی، یحیی، مقاله «اصحاب شمال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 417.
  75. «و اما آنکه کارنامه‌اش به دست چپ وی داده شود می‌گوید: کاش کارنامه‌ام به من داده نشده بود و نمی‌دانستم که حسابم چیست. کاش همان (مرگ)، پایان کار بود!» سوره حاقه، آیه ۲۵-۲۷.
  76. مجمع‌البیان، ج۱۰،ص۵۲۲؛ المیزان، ج۱۹،ص۴۰۰.
  77. «داراییم به کار من نیامد اختیارم از کفم رفت» سوره حاقه، آیه ۲۸-۲۹.
  78. المیزان، ج ۱۹، ص ۴۰۰.
  79. «بگیریدش و به بند آوریدش! سپس در دوزخش افکنید! آنگاه با زنجیری که هفتاد ذرع است، به بندش کشید!» سوره حاقه، آیه ۳۰-۳۲.
  80. نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۰۹.
  81. «او را امروز در اینجا دوستی نیست» سوره حاقه، آیه ۳۵.
  82. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۸۰.
  83. «پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد» سوره مدثر، آیه ۴۸.
  84. «آنان را چه می‌شود که از این یادکرد رویگردانند؟ گویی گورخرانی رمنده‌اند، که از شیری گریخته باشند» سوره مدثر، آیه ۴۹-۵۱.
  85. نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۱۰.
  86. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۸۰.
  87. «و خوراکی جز چرکاب ندارد،» سوره حاقه، آیه ۳۶.
  88. «از درختی می‌خورید که از زقّوم است» سوره واقعه، آیه ۵۲.
  89. «دوزخیان از آن می‌خورند و شکم‌ها را از آن می‌انبارند» سوره صافات، آیه ۶۶.
  90. «آنگاه روی آن، آب داغ می‌نوشید می‌نوشید چونان که شتران تشنه می‌نوشند» سوره واقعه، آیه ۵۴-۵۵.
  91. التبیان، ج ۹، ص ۵۰۲.
  92. «این، پذیرایی (از) آنان در روز پاداش و کیفر است» سوره واقعه، آیه ۵۶.
  93. «اینان دو گروه دشمنند که درباره پروردگارشان با هم به دشمنی برخاستند، پس بر (تن) آنان که کفر ورزیدند جامه‌ای از آتش بریده‌اند، از فراز سرشان آب جوش می‌ریزند» سوره حج، آیه ۱۹.
  94. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۴.
  95. «در تفبادی و آبی داغند و سایه‌ای از دود بسیار سیاه. که نه سرد است و نه خوش.» سوره واقعه، آیه ۴۲-۴۴.
  96. مفردات، ص ۱۲۶؛ بصائر ذوی‌التمییز، ج۲، ص۲۰۱.
  97. «به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  98. مفردات، ص ۱۲۶، "بشر"؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۲۰۱، "بشارت".
  99. «و اما آنکه کارنامه‌اش را از پس پشت وی به او دهند» سوره انشقاق، آیه ۱۰.
  100. «و اما آنکه کارنامه‌اش به دست چپ وی داده شود می‌گوید: کاش کارنامه‌ام به من داده نشده بود» سوره حاقه، آیه ۲۵.
  101. تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۷۹؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۰۷.
  102. «ای اهل کتاب! به آنچه فرستاده‌ایم که کتاب آسمانی نزد شما را راست می‌شمارد ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهره‌هایی را ناپدید سازیم و آنان را واپس گردانیم یا آنان را لعنت کنیم چنان که «اصحاب سبت» را لعنت کردیم و فرمان خداوند، انجام یافتنی است» سوره نساء، آیه ۴۷.
  103. المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۳.
  104. پیرعباسی، یحیی، مقاله «اصحاب شمال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 417-419.